پرسش هاي کودکان درباره ناشناخته ها و نحوه پاسخگويي به آنها

به طور کلي، مي خواهم بگويم که طفره رفتن از پاسخ دادن به پرسش هايي که در مورد روح و هيولاست سبب مي شود فرزند شما بسيار مضطرب و نگران شود. زيرا در صورت عدم پاسخگويي شما، قدرت خيال پردازي کودک بي کار نمي نشيند و توضيحاتي را براي پرسش هاي او تأمين مي کند که ممکن است بسيار ترسناک تر از حقيقت باشد. پس بهتر
دوشنبه، 14 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرسش هاي کودکان درباره ناشناخته ها و نحوه پاسخگويي به آنها
پرسش هاي  کودکان درباره ناشناخته ها و نحوه پاسخگويي به آنها
پرسش هاي کودکان درباره ناشناخته ها و نحوه پاسخگويي به آنها

نويسنده: دکتر ميريام استوپارد
پرسش هاي مطرح شده در مورد موضوعاتي پيچيده نظير مرگ يا وجود خدا معضلاتي را براي پدر و مادر پديد مي آورد؛ به ويژه اگر عقايد مذهبي راسخي در مورد اين موضوعات نداشته باشيد.
اما با وجود اين، سعي نکنيد هنگامي که اين موضوعات مطرح مي شوند از پاسخگويي طفره برويد. اگر شما فردي با ايمان باشيد، ايمان شما آشکارا در پاسخ هايتان منعکس خواهد شد.
به طور کلي، مي خواهم بگويم که طفره رفتن از پاسخ دادن به پرسش هايي که در مورد روح و هيولاست سبب مي شود فرزند شما بسيار مضطرب و نگران شود. زيرا در صورت عدم پاسخگويي شما، قدرت خيال پردازي کودک بي کار نمي نشيند و توضيحاتي را براي پرسش هاي او تأمين مي کند که ممکن است بسيار ترسناک تر از حقيقت باشد. پس بهتر
است به جاي آن که در مقابل ترس فرزند خود حساس شويد تا آنجايي که ممکن است صادق و واقع گرا باشيد. به خاطر داشته باشيد که پرسش هاي کودکان هرگز کم ارزش نيستند.بنابراين به آنان نخنديد و پرسش هايشان را کم اهميت تصور نکنيد بلکه بر عکس آن ها را بسيار جدي بگيريد. در عين حال زياد در مورد آن ها بحث نکنيد. به پرسش ها و نگراني هاي کودک بي درنگ پاسخ دهيد و سپس سعي کنيد فرزند خود را به سوي فعاليت ها، انديشه ها و آموزش هاي مثبت هدايت کنيد.
هنگامي که تو مي ميري چه اتفاقي مي افتد؟
چرا انسان ها و حيوانات مي ميرند؟
آيا من هم بايد بميرم؟
مفهوم مرگ چيست؟
هنگامي که مردم مي ميرند به کجا مي روند؟
چطور متوجه مي شويد که کسي مرده است؟
من چه موقع مي ميرم؟
اغلب کودکان نسبت به مسأله ي مرگ حساس هستند. هرچند که ممکن است با آهسته صحبت کردن در مورد اين موضوع بخواهيد از مطرح شدن چنين پرسش هايي جلوگيري کنيد، بايد بدانيد که اجتناب کردن از پاسخگويي به پرسش هاي مرتبط با اين موضوع، نه براي کودکان راه حلي مناسب خواهد بود نه براي خود شما. بلکه آشکارا مورد بحث قرار دادن اين موضوع تا جايي که براي شما مقدور است، کمکي براي تمام اعضاي خانواده در راه چيره شدن بر مفهوم سوگواري است.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

اين موضوع که روزي به پايان مي رسد و مرگ از راه مي رسد در ذهن فرزند خردسال شما نمي گنجد وحتي يک اشاره به اين، سرانجام نه تنها آنان را به طرح پرسش هاي بسيار ترغيب مي کند که به طور عمده در مورد خودشان و کساني است که آنان را دوست دارند يا از آنان مراقبت مي کنند، بلکه ممکن است سبب وحشت آنان از اين موضوع شود که مبادا روزي زندگي خودشان هم به پايان برسد يا اين که روزي فرا رسد که در غم از دست دادن يکي از اعضاي خانواده به سوگ بنشينند.
کودکان اغلب هر کسي را که به طور منظم در کنار خود مي بينند عضوي از خانواده ي خود به حساب مي آورند و به نوعي مي توان گفت خانواده در نظر آنان فقط به اقوام ختم نمي شود. به عنوان مثال زماني را به خاطر مي آورم که پسر 3/5 ساله ي من خانواده اش را اين گونه تنظيم کرده بود، مامان، بابا، مامان بزرگ، تو، من، اولي، و بارني (برادرانش)، هازي(عمه اش)، اوناواسليتر(پسر عمه هايش که هر هفته آنان را ملاقات مي کرد)، فرانک (عمويش که با ما زندگي مي کرد)، مري (نظافتچي ما)، الفي و بو (سگ هايمان)، سي نامون (گربه مان)، الين (باغبان)، جکي (منشي مان)، باب (متصدي خشکشويي)، و چند نفر ديگر. در نظر داشته باشيد که بيماري يا آسيب ديدگي يکي از افراد اين خانواده ي بزرگ کودک سبب بروز اضطراب و نگراني در وي خواهد شد.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

بايد سعي کنيد درست از همان ابتداي امر نسبت به موضوع مرگ قاطع باشيد و هرگز از تعابير خوب و مثبت نظير "مادربزرگ فقط به خواب رفته" استفاده نکنيد زيرا اين تعابير ممکن است ترس کودک شما از خوابيدن و بهانه گيري هاي زمان خواب و کابوس هاي او را به همراه آورد. همچنين هرگز از چنين جملاتي استفاده نکنيد: "پدر بزرگ به جايي رفته است"، زيرا در اين صورت چنانچه پدر بزرگ ديگر به خانه بر نگردد فرزندتان هم اعتمادش به شما را از دست خواهد داد.
با توجه به اعتقادات خود در اين زمينه از توضيحات مذهبي استفاده کنيد اما باز هم خود را براي پاسخگويي به برهان هاي کودکانه ي ديگر همچون "اگر خدا ما را دوست دارد پس چرا اجازه مي دهد نوزادهايمان بميرند" آماده کنيد.
در پاسخگويي صادق باشيد اما سعي کنيد از ابزار احساسات نيز جلوگيري کنيد زيرا در غير اين صورت ممکن است سبب ترس فرزند خود شويد. منظور من اين نيست که هرگاه غصه دار هستيد نبايد با سوگواري خود را تخليه کنيد، بلکه بر عکس، بگذاريد کودک علت گريه ي شما را بداند و برايش توضيح دهيد که دلتان براي فردي که مرده تنگ مي شود. اما در عين حال از خاطرات خوب خود با اين فرد که به رحمت خدا رفته هم صحبت کنيد.
با استفاده از برخي تجربه هاي شخصي کودک در مورد مرگ، به توضيح مسأله بپردازيد. به عنوان مثال در مورد جوجه پرنده اي صحبت کنيد که به دليل سقوط از آشيانه مرده است، يا از يک حيوان خانگي که در حال مرگ است با او سخن بگوييد. حتي مردن طبيعت در پاييز را برايش مثال بزنيد. اين ها شيوه هاي بيان اين مطلب است که همه چيز مي ميرد و
اين امر طبيعي است. هميشه بررسي کنيد که آيا فرزندتان پاسخ هايتان را متوجه شده يا خير، و در صورت نياز پاسخ خود را تکرار کنيد.
چنانچه يک حيوان خانگي بميرد اغلب کودکان پيش دبستاني نسبت به اين مسأله کنجکاو مي شوند و مي خواهند پي ببرند که چه اتفاقي براي اين حيوان افتاده است در چنين حالتي يک پاسخ کوتاه کفايت مي کند.

آنچه بايد بدانيد

کودکان نمي توانند توضيحات فلسفي و مذهبي شما را متوجه شوند، بنابراين هنگامي که مفهوم مرگ را با عبارات مذهبي توصيف مي کنيد از توضيحات بسيار ساده استفاده کنيد زيرا در غير اين صورت فرزند شما از قبل هم گيج تر خواهد شد. مرگ را دردناک توصيف نکنيد زيرا در اين صورت اين قضيه براي آنان بسيار ترسناک مي شود.

مواردي که ممکن است از شما پرسيده شود...

آيا او به دليل اين که فرد بدي بوده، مرده است؟
مراسم خاکسپاري يا مرده سوزي چيست؟
در تابوت چه اتفاقي براي مردگان رخ مي دهد؟
آيا بعد از اين که افراد مردند از خواب بيدار مي شوند ؟
اگر تو مردي من چه کار کنم؟
گروه سني 2 تا 4سال: مرگ بدين معناست که انسان يا حيواني ديگر نفس نکشد و بدنش ديگر قادر به فعاليت نباشد. اغلب انسان ها و حيوانات زماني مي ميرند که بسيار پير شده باشند.
گروه سني 4 تا 6سال: هر کسي يا چيزي که مي ميرد، مثل جوجه پرنده ي مرده اي که ما تابستان گذشته ديديم، ديگر نمي تواند به اين دنيا برگردد. اغلب انسان ها و پرنده ها نمي دانند چه موقع مي ميرند و در زمان مرگ قلبشان يا تنفسشان کامل متوقف مي شود.
گروه سني 6 تا 8سال: اتفاقي مي افتد اما همه مي دانيم که در زمان مرگ بدنمان ديگر قادر به فعاليت نيست، قلب ديگر نمي تپد، عضلات کار نمي کنند، و مغز هم براي هميشه از تفکر باز مي ماند. اغلب مردم به دليل آن که بسيار پير مي شوند و بدنشان پير و فرتوت مي شود، به طور طبيعي مي ميرند، توجه داشته باش که آنان اغلب در زمان مرگ احساس درد نمي کنند؛ کم کم بيهوش مي شوند و آرام آرام مي ميرند. اما برخي از مردم هم بر اثر بيماري هاي جدي و خطرناک و تصادف مي ميرند. هيچ يک از ما نمي داند بعد از اين که انسان مي ميرد به کجا مي رود، اما همين قدر مي دانيم که جاي نگراني و اندوه نيست. بعيد است من تا زماني که بسيار پير نشده ام بميرم. بنابراين نيازي نيست که در اين مورد نگران باشي چون تا آن زمان تو هم به طور کامل بزرگ شده اي.
گروه سني 8 تا 11سال: تو هم همانند هر کس ديگري روزي خواهي مرد اما اين روز بسيار دور است و نيازي نيست که تو در مورد آن فکر کني؛ اما بايد بداني که مرگ امري طبيعي است و گرچه ما براي از دست دادن کسي که بسيار دوستش داريم ناراحت مي شويم، بايد خود را براي روزي آماده کنيم که افراد پير خانواده همچون مادر بزرگ و پدر بزرگ را از دست مي دهيم. اما ما هرگز آنان و تمام کارهاي خوب و خوشايندي را که به اتفاق ايشان انجام داده ايم فراموش نمي کنيم. هيچ کس به عنوان تنبيه نمي ميرد مگر آن که دادگاه چنين حکمي را براي او صادر کند.
هيچ کس بعد از آن که در قبر قرار گرفت، بيدار نمي شود زيرا قبل از اين که فردي را در قبر قرار دهند پزشک مرگ او را تأييد مي کند. مراسم تدفين به زماني اطلاق مي شود که مرده را به خاک مي سپارند يا مي سوزانند و در آن، اطرافيان براي آخرين بار با مرده وداع مي کنند و خود را با خاطرات خوبي که از فرد متوفي دارند تسلي مي دهند.
چرا برخي از نوزادان مي ميرند؟
منظور از سقط جنين چيست؟
منظور از زايمان بچه ي مرده چيست؟
کورتاژ چيست؟
آيا اگر تو بيفتي، جنين مي ميرد؟
آيا مردن نوزاد قبل يا بعد از تولدش براي او رنج آور است؟
از دست دادن نوزاد به دليل سقط جنين يا زايمان ناموفق، براي پدر و مادر قصه اي غم بار است. اما براي کودکان ديگر خانواده غصه دار شدن براي موجودي که هرگز فرصت شناخت آن را نداشته اند کار بسيار مشکلي است. با فراهم کردن پاسخ هاي درست و حقيقي براي پرسش هاي کودکان خود مي توانيد نگراني هاي آنان را تسلي بخشيد و علاوه بر آن، به خودتان نيز کمک کنيد بر غم و غصه تان چيره شويد.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

همه ي کودکان، بدون در نظر گرفتن سن، مي خواهند بدانند هنگامي که آنان نوزاد بودند چه بر سرشان آمده است. آنان مي خواهند از وقايع طولاني قبل از تولد خود نيز آگاه شوند و حتي مي خواهند بدانند زماني که در شکم شما بودند چه اتفاقات ناگواري مي توانست براي شان بوقوع بپيوندد. شايد فرزند شما تا زماني که مطالبي در مورد سقط جنين يا زايمان جنين مرده نشنيده باشد، اين گونه پرسش ها را مطرح نکند. اگر به فرزند خود بگوييد که منتظر تولد بچه ي ديگري هستيد و در اين حين فردي نزديک به شما بدشانسي بياورد و جنين خود را به دليل سقط جنين، زايمان زودرس يا مشکلات بارداري ازدست دهد، در اين صورت پرسش هاي فرزند شما ريشه در اضطراب وي در مورد اين که مبادا دوباره چنين مواردي تکرار شود دارد. توجه داشته باشيد که ممکن است کودکان بزرگ تر مطالبي را در مورد کورتاژ شنيده باشند، بنابراين بايد صادقانه به پرسش هاي آنان پاسخ دهيد.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

پرسش هاي کودک را جدي بگيريد، اما در نظر داشته باشيد که شايد وي از اين امر ترسيده است. بنابراين قبل از آن که شروع به پاسخگويي کنيد از وي بپرسيد:"آيا تو از چيزي مي ترسي؟"
کودک به دلگرمي بسيار نياز دارد تا به اين باور برسد که زايمان نوزاد مرده يا مرگ زودرس نوزاد به ندرت اتفاق مي افتد و نيازي نيست در اين مورد نگران باشد.
همچنين گفتن اين نکته براي دلگرم کردن فرزند شما بسيار مفيد خواهد بود که: بچه اي که سقط شده در اغلب اوقات شايد در صورت
زنده ماندن، بيمار و ضعيف مي بود و شايد نمي توانست مدت زيادي هم زندگي کند.
چنانچه خود شما سقط جنين کرده ايد، بر اين تأکيد کنيد که آنچه هم اکنون خواستار آن هستيد يک کودک به راستي دوست داشتني و سالم ديگر همانند فرزند ارشد شماست و اين دليل نمي شود که هر بارداري ديگر شما در آينده، به سقط جنين ختم شود.
از هر مرگي که فرزند شما تاکنون در بين افراد خانواده يا دوستان نزديک خود مشاهده کرده، استفاده کنيد تا بدين طريق به وي توضيح دهيد که وي به همان شيوه ي مثبت قبلي مي تواند با کودکي که مرده به دنيا بيايد يا بلافاصله بعد از تولد مرده، آخرين خداحافظي خود را انجام دهد.

آنچه بايد بدانيد

ممکن است بعضي آمارها به عنوان سابقه، در پاسخگويي به پرسش هاي کودکان به شما کمک کند. اين آمارها اعلام مي دارند که يک سوم تمام اولين بارداري ها در هشت هفته ي اول سقط مي شوند و زماني که اين واقعه رخ مي دهد، زنان حتي تشخيص نمي دهند که بار دار بوده اند. دلايل بسياري براي پاسخگويي به اين که "چرا سقط جنين رخ مي دهد؟" وجود دارد، اما دو دليل عمده سقط جنين زودرس به اين شرح است:
جنين غيرطبيعي بوده و سقط جنين شيوه اي صد درصد طبيعي براي از بين بردن جنين ناقص است.
رحم به نحوي نابالغ است، يعني به حد کافي براي حمل جنين تا ماه
آخر قدرت ندارد. در اين گونه موارد قبل از آن که رحم بار ديگر آماده ي بارداري شود بايد مورد آزمايش قرار گيرد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

آيا هميشه بچه در شکم مامان مي ميرد؟
آيا اگر بچه در شکم تو بميرد، تو هم مي ميري؟
آيا هنگامي که بچه مي ميرد رنج مي کشد؟
اگر بچه مرده باشد چگونه متولد مي شود؟
چگونه تو متوجه مي شوي که بچه در درون شکم تو مرده است؟
گروه سني 2 تا 4 سال: برخي بچه ها آن قدر ضعيف هستند که نمي توانند رشد کنند، در نتيجه مي ميرند. اما بيشتر اوقات اين اتفاق نمي افتد و اکثر بچه ها در دوران جنيني خوب رشد مي کنند و مانند تو بزرگ و قوي مي شوند.
گروه سني 4 تا 6 سال: برخي جنين ها هرگز رشد نمي کنند، بنابراين هنگامي که بسيار کوچک هستند مي ميرند و از طريق واژن مادر خود دفع مي شوند. گاهي هم، بچه درست بعد از اين که متولد مي شود مي ميرد، به ويژه اگر قبل از آن که آماده ي تولد باشد، به دنيا بيايد. اما مادر بچه سالم مي ماند؛ اگرچه از اين اتفاق بسيار ناراحت و غمگين است.
گروه سني 6 تا 8 سال: سقط جنين بدين معناست که بنابه دليلي، جنين در شکم مادر خود مي ميرد و دوران بارداري در همان جا خاتمه مي يابد؛ قبل از آن که بچه آماده ي تولد باشد. به ندرت اتفاق مي افتد که بچه بعد از تولد بميرد، مگر آن که به راستي مشکلي در قلب، ريه ها يا خون او وجود داشته باشد يا اين که بسيار زودتر از موعد متولد شده باشد. هم براي مادر و هم براي جنين خوب است که جنين هنگامي که بسيار کوچک است بميرد. زيرا در اين صورت مادر هرگز احساس نمي کند چه اتفاقي افتاده. اما اگر جنين بزرگ تر باشد، مادر متوجه مرگ او مي شود زيرا او ديگر حرکت نمي کند و لگد نمي زند. ني ني ما هنوز لگد مي زند، بيا ببين! بچه هاي سالم - مثل تو- بسيار محکم در شکم مادر خود قرار گرفته اند و هيچ چيز نمي تواند تا زماني که آنان آماده ي تولد نشوند، آنان را تکان دهد، حتي سقوط از پله.
گروه سني 8 تا 11 سال: جنين زماني مي ميرد که درست شکل نگرفته باشد، يا در صورتي که به طور اساسي غير طبيعي باشد؛ براي مثال قلب يا مغز نداشته باشد. که اين اتفاقات اغلب در سه ماهه ي اول بار داري رخ مي دهد و چنانچه بچه در مرحله ي ديگر بارداري بميرد شايد علتش اين باشد که جفت که به تغذيه ي کودک کمک مي کند و به او اکسيژن مي رساند، به خوبي انجام وظيفه نمي کند؛ يا اين که مادر بسيار بيمار است. کلمات"سقط جنين" و "کورتاژ" هر دو معناي يک کار مشابه هستند. هنگامي که بچه اي در دوران بار داري مي ميرد و مادر آن بچه را از دست مي دهد، به آن سقط خودبه خودي جنين مي گويند و اين بدان معناست که عمل سقط به طور طبيعي صورت گرفته، و چنانچه بنا به دلايلي به دستور پزشک لازم باشد به دوران بار داري خاتمه داد، به اين کار کورتاژ مي گويند. مردم اغلب کلمه ي سقط جنين را براي بچه اي به کار مي برند که به دلايلي طبيعي مرده است و کلمه ي کورتاژ را براي زماني مورد استفاده قرار مي دهند که در دوران بار داري، بنا به هدفي خاص متوقف شده است. سقط چنين در همان ابتداي بار داري اغلب نه براي مادر درد دارد نه براي جنين، و جنين که بسيار کوچک است همانند دوران قاعدگي مادر دفع مي شود. اما هنگامي که جنين بيشتر از 7 سانتي متر طول دارد و شما مي توانيد آن را با چشم ببينيد، مرگ آن براي پدر و مادر
بسيار غم انگيز است. زماني که کودکي که در دوران بار داري رشد کرده، درست قبل يا بعد از تولد بميرد، به اين وضعيت "زايمان بچه ي مرده" مي گويند. با وجود اين که در طي اين عمل، جنين مرده احساس درد نمي کند، زايمان بچه ي مرده بسيار غم انگيز است زيرا اين بچه اسم دارد و مردم براي او مراسم تدفين برگزار مي کنند. او را همانند زماني که پدر بزرگ مرد، در قبر قرار مي دهند. اما زايمان بچه ي مرده به ندرت اتفاق مي افتد و اغلب زماني رخ مي دهد که به راستي مشکل خاصي وجود داشته باشد.

خدا چيست؟

خدا چيست؟
آيا تو به وجود خدا اعتقاد داري؟
آيا خدا خالق من و جهان است؟
خدا کجا زندگي مي کند؟
خدا سفيد است يا سياه؟
خواه ناخواه شما در مقام پدر و مادر فرزند، اعتقاداتي داريد. توجه داشته باشيد که در بعضي از مراحل سني ممکن است فرزند شما پرسش هايي را در مورد ماهيت خداوند مطرح کند. بنابراين بسيار به جاست که در مورد پاسخي که مي خواهيد به فرزند خود بدهيد، اندکي بينديشيد. کودکان مي توانند به گونه اي شگفت انگيز در تفکرات خود غرق شوند زيرا آنان با ذهني باز و پذيرا به تفکر در مورد موضوعي مي پردازند.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

اين ها تا حدودي پرسش هايي هستند که کودک آن ها را، به طور اساسي بر پايه ي زمينه هاي مذهبي بسط مي دهد و ممکن است به پرسيدن آن ها اقدام کند.
خواه ناخواه شما به دين خاصي اعتقاد داريد.در تماميت فرهنگ ها تصوري از وجود خالقي بسيار قدرتمند که خدا ناميده شده است و توجه کودکان را به خود جلب کرده، نفوذ کرده است.
فرزند خردسال شما در مورد مذهب نخواهد پرسيد زيرا مفاهيم مذهبي مفاهيمي هستند که کودکان نمي توانند آنان را تا قبل از 7 يا 8 سالگي درک کنند؛ همان زماني که آنان شروع به درک مفاهيم پيچيده تر ديگر نظير، عدالت، محبت، و مساوات مي کنند. اما اغلب همه ي کودکان مجذوب فوق بشري مي شوند که از همه داناتر و بينا تر است و پرسش هاي آنان اغلب با ميزان گستره ي قدرت تام و حضور مطلق خداوند در ارتباط است. بچه ها ممکن است از زبان کسي بشنوند: "خدا همه جا هست" يا بسيار نگران شوند زماني که چنين جمله اي را مي شنوند: "خداوند از تمام کارهايي که تو انجام مي دهي آگاه است." بنابراين آنان به دنبال مرزهايي براي قدرت خداوند مي گردند.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

معرفي خداي انسان نما(1) (به عنوان جايگزين پروردگار) طرز تفکر شايسته و مناسبي نيست زيرا مي تواند به بروز تعصبات مفهومي خدا در ديگر مذاهب منجر شود. مفهوم خداوند از پيچيده ترين مسائلي است که به سادگي و به شيوه اي بدون غرض، تحميل مي شود.
اگر شما فردي باشيد که به طور طبيعي مي خواهيد فرزند شما به همان سبک و سياق شما در مورد اين مفهوم بينديشد و چنانچه فردي بي اعتقاد باشيد، قضيه درست بر عکس است. ايمان به چيزي براي تعادل و خوشبختي بيشتر مردم ضروري و اساسي است. اما اگر فرزندتان نسبت به اين قضيه شک دارد يا شور و شوقي به آن ندارد، به او زياد سخت نگيريد و هنگامي که بزرگ شد، کمک کنيد تا در مورد اين مسأله تصميم گيري کند. زيرا در غير اين صورت چنانچه متوجه شود مذهب همانند برخي موارد ديگر غير قابل انعطاف و همراه با تعصب است، شايد در مورد شما شتاب زده تصميم بگيرد و حتي شايد به سوي بي ايماني سوق يابد (که البته بي اعتمادي آنان به شما را هم بايد به اين امر افزود). زندگي معنوي سالم همان چيزي است که همه ي کودکان مي توانند از آن بهره مند شوند، البته تا زماني که از آن براي توجيه اعمال نظامي يا سياسي کورکورانه استفاده نشود.
به کودک بياموزيد افرادي که به خداوند اعتقاد دارند اغلب او را نيرويي براي برقراري خوبي و دوستي مي بينند. اغلب مذاهب اذعان دارند که بشر کامل نيست و در حقيقت بسياري از مذاهب بر اساس نياز بشر براي دستيابي به کمال مطلوب از طريق پرستش خدا بنا نهاده شده اند. هر جا که توانستيد، ايمان خود و ديگران را به جهاني که در آن زندگي مي کنيد و در حقيقت کردار مردم آن مرتبط کنيد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

خدا پرست کيست؟
مؤمن کيست؟
آيا تو مي تواني خدا را ببيني؟
چرا خداي دوستان من با خداي من فرق دارد؟
گروه سني 2 تا 4 سال: هنگامي که من به تو مي گويم "دوستت دارم"، در آن لحظه خدا آنجاست. خدا باعث مي شود که ما انسان ها و حيوانات را دوست داشته باشيم و کمک مي کند تا ما تمام زيبايي هاي جهان را ببينيم، از ستارگان آسمان گرفته تا گل هاي کوچک مرغزار.
گروه سني 4 تا 6 سال: زماني که ما قصد انجام يک کار خوب را مي کنيم، در آن لحظه خدا هست. حتي گاهي که احساس مهرورزي مي کنيم باز هم خداوند در آنجا حضور دارد. هر کسي نسبت به چيزي و در زماني عشق مي ورزد. خداوند همان احساس عشق ورزيدن است. تو نمي تواني خدا را ببيني زيرا بسيار از مردم احساس عشق مي کنند و عشق همه جا هست، اما ديده نمي شود؛ بنابراين خدا هم همه جا هست اما ديده نمي شود. برخي از مردم اعتقاد دارند که خدا جهان را آفريده، اما با وجود اين داستان هاي متفاوتي در مورد اين که چطور خداوند گياهان، حيوانات و بشر را خلق کرده، وجود دارد.
گروه سني 6 تا 8 سال: خداوند، مرد يا زن، سفيد پوست يا سياه پوست نيست، زيرا خداوند انسان نيست. خداوند همچون ما خانه اي ندارد، زيرا در همه جا و همه چيز حضور دارد. از هزاران سال قبل بشر شروع به تفکر در مورد خداوند کرد. برخي از مردم اعتقاد دارند که خدايان بسياري وجود دارند
اما پيروان حضرت ابراهيم نخستين مردمي بودند که به وجود يک خداي واحد اعتقاد پيدا کردند.
گروه سني 8 تا 11 سال: هزاران سال قبل مردمي که در نقاط مختلف زندگي مي کردند هر کدام عقايد متفاوتي در مورد خداوند يافتند، بنابراين خدايان بسيار و شيوه هاي متفاوت عبادت به وجود آمد.
افرادي که به وجود خدا اعتقاد دارند مؤمن ناميده مي شوند و آناني که به وجود خدا اعتقاد ندارند ملحد ناميده مي شوند.

مذهب چيست؟

چرا مذهب بسياري وجود دارد؟
کدام مذهب بر حق است؟
چرا پيروان مذهب هاي متفاوت با يکديگر مي جنگند؟
چرا پيروان مذاهب متفاوت، لباس هاي مخصوص مي پوشند؟
پاسخگويي قاطعانه به پرسش هاي مربوط به مذاهب ديگر به بردبار بودن کودکان در مورد مذهب کمک خواهد کرد و علاوه بر آن، سبب مي شود که آنان ديدگاه خود نسبت به اين مسأله را به فراتر از محيط خانه و مدرسه گسترش دهند.
با اشاره کردن به شباهت هاي ميان شريعت هاي متفاوت با کمک مثال هايي نظير مخلوقات متعدد افسانه ها و حکايت ها، به فرزند خود در اين زمينه کمک کنيد.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

اين گونه پرسش ها بيان مي دارند که فرزند شما اين را کشف کرده است که مذاهب و شريعت هاي متفاوت با خانواده ي خودش در جهان وجود دارد. اغلب کودکان خردسال اين گونه پرسش ها را به دليل کنجکاوي ذاتي، مطرح مي کنند. آنان همچون زماني که مي خواهند به دليل وجود تفاوت هاي اساسي ميان پسران و دختران پي ببرند، هم اکنون هم مي خواهند بدانند چرا دوستانشان در مقايسه با آنان زندگي متفاوتي دارند و به اعتقاداتي متفاوت با عقايد آنان پايبندند؟ گرچه در نهايت پرسش هاي آنان اين مفهوم را مي رساند که آنان ارزش گذاري "خوب يابد" و "بر حق يا باطل" را انتخاب کرده اند -کودکان بزرگ تر ممکن است اين ارزش گذاري را از کودکان ديگر يا خانواده هايشان بياموزند- شما بايد از رشد چنين ديدگاهي در فرزند خود جلوگيري کنيد و توجه داشته باشيد که تعصب مذهبي اغلب اوقات با تعصب نژادي و زور گويي همپايه است.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

پرسش هاي مربوط به اعتقادات مذهبي زمينه را براي شما مهيا مي کند تا بدين وسيله به کودک خود مطالبي درباره ي عشق و آزادگي بشر که در اغلب اعتقادات مذهبي رايج است، بياموزيد.
در آموختن تطابق مذهب ها تمام تلاش خود را به کار بريد و حتي اگر با آموزه هاي مذهبي به خصوص متفاوت موافق نيستيد، مي توانيد حق پرستش ديگران را تصديق کنيد. توجه داشته باشيد که مذاهب متفاوت نبايد با يکديگر در حال رقابت قلمداد شوند.
البته بسيار طبيعي است که فرزندان خود را در ابتدا بر پايه ي عقايد خود پرورش دهيد. اما اين را براي آنان روشن کنيد که هرگاه آنان
بزرگ تر شدند و قادر به تفکر در مورد اين مسأله بودند، آزاد خواهند بود هر مذهبي را که مي خواهند انتخاب کنند و در واقع، آنان در اين زمينه مختار خواهند بود.
هرچه را که به تفکرات نژاد پرستانه يا زور گويانه شباهت دارد، نفي کنيد و در مقابل انصاف و برابري را به کودکان بياموزيد.

آنچه بايد بدانيد

کودکان به تفاوت هاي موجود در رنگ پوست افراد و شيوه ي پرستش آنان توجه خواهند کرد اما به اين تفاوت ها همچون نشانه هاي برتري و ذلت نمي نگرند، بلکه ما بزرگ تر ها هستيم که اين ها را به فرزندان خود مي آموزيم.
اگر کودکان را به حال خود رها کنيد، از هر مليت و مذهبي که باشند، با هم بازي مي کنند و بسيار خوب با هم کنار مي آيند. بزرگسالان هستند که تبعيض و تعصب را به آنان مي آموزند.
مردم به شيوه هاي بسيار گوناگون عبادت مي کنند و هر کس بايد در پرستش خدا به شيوه ي خود آزاد باشد.
موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...
آيا تمام مذاهب خوب هستند؟
آيا شما با افرادي از پيروان مذاهب ديگر دوست هستيد؟
آيا خداوند ما مراقب پيروان مذاهب ديگر هم هست؟
چرا آنان در روزهاي متفاوت به مسجد، کليسا يا معبد مي روند؟
آيا همه ي مذاهب به يک خدا اعتقاد دارند؟
آيا در تاريکي از خطر در امان خواهم بود؟
آيا من مي توانم هنگامي که مي خوابم چراغ را روشن بگذارم؟

ارواح چه هستند؟

آيا در تاريکي اتاق من هيولا مخفي شده است؟
چگونه اطمينان حاصل کنم که موجودات بدريخت به سراغم نخواهند آمد؟
بروز ترس هاي نامعقول به دوران کودکي منحصر نيست، اما کودکان نسبت به اين امر مستعدتر از ديگران هستند زيرا آنان تلاش مي کنند تجربه هاي جديد را قابل درک سازند؛ بنابراين ممکن است براي کودکان خردسال که داراي تصورات زنده و پويا هستند، همه چيز ملالت آور باشد و حتي تصورات شاد آنان نيز با سوژه هاي ترسناک آميخته شود. بنابراين بايد ترس آنان با حساسيت بسيار بررسي شود تا از مشکلات ديرپاي بعدي جلوگيري شود.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

بسيار آسان است که انواع ترس هاي موجود در تاريکي را که همه ي ما آن ها را مي شناسيم تصور کنيم، و بايد بدانيم که بزرگسالي بدون شک مصونيت از ترس هاي خيالي را با خود به همراه نمي آورد. بنابراين زماني که متوجه مي شويد برخي از کودکان از تاريکي، هيولا، جادوگر، اژدها و خزنده هاي چندش آور مي ترسند، نبايد از اين امر به شگفت آييد. کودکان قوه ي خيال پردازي فعالي دارند و تا آنجا که ممکن است اين تخيلات را واقعي مي پندارند، زيرا تفکيک تخيل از واقعيت بسيار دشوار است. به نظر مي رسد سايه هاي روي ديوار و صداهاي روي پلکان کودک را متقاعد مي کند که بدترين ترس هايش به جا بوده است. مراقب برنامه ها و فيلم هاي ترسناک تلويزيون وافسانه هاي وحشتناک باشيد، زيرا ممکن است به طور کامل به گونه اي دور از انتظار سبب ترس هاي نامقعول کودکان شوند. حتي خيال پردازي در مورد دلقک ها و شخصيت هاي نمايش هاي صامت مي توانند به يک کودک حساس آسيب برسانند.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

عاقلانه است که کودک از تاريکي ترسيده باشد و اين امر، هرگز از احمق يا بي عرضه بودن او نشأت نمي گيرد. بنابراين هرگز فرزند وحشت زده ي خود را مسخره نکنيد.
به فرزند خود کمک کنيد با کشف اين که اقدامات شما سبب قوت قلب او مي شود، بر ترس خود چيره شود. از يک چراغ خواب با نور کم در اتاق کودک استفاده کنيد يا لامپ سالن را روشن بگذاريد. حتي گاهي
مي توانيد تا زماني که کودک شما به خواب رود در اتاق او در کنارش بمانيد. بنابراين چنانچه هر يک از موارد ذکر شده را انجام دهيد کودک شما به حد کافي احساس امنيت مي کند و به دور از ترس به خواب فرو مي رود. در نتيجه دچار کابوس هاي شبانه نمي شود.
اگر متوجه شديد که فرزند شما برنامه هاي ترسناک تلويزيون را تماشا مي کند و شما هم قادر نيستيد او را منع کنيد، با بازگرداندن کودک به دنياي واقعي به کمک پرداختن به اعمالي نظير مسواک کردن، شانه کردن مو، برنامه ريزي ورزش فردا صبح، مي توانيد در راه جلوگيري از کابوس شبانه به فرزند خود کمک کنيد؛ يا اين که با ديد مثبت در مورد خاطرات خوب و شادي آفرين گذشته ي او صحبت کنيد يا وقايع شادي آفرين و مهيجي را که قرار است براي او اتفاق افتد مورد بحث قرار دهيد؛ وقايعي نظير جشن تولد يا تعطيلات. چنانچه فرزند شما بالاي 9 سال دارد سعي کنيد بعد از آن که طبق معمول شب بخير مي گويد، با گوش دادن به موسيقي انتخابي خودش به خواب فرو رود. زيرا بدين طريق راه تخيلات ترسناک او سد مي شود.
با گفتگو از اتاق ديگر، فرزند خود را هنگامي که براي خوابيدن به رختخواب مي رود، خاطر جمع کنيد که در همه حال در کنار او هستيد. البته با صداي آهسته و آرام صحبت کنيد اما مطمئن شويد که او صداي شما را مي شنود.

آنچه بايد بدانيد

بسياري از خاطرات ترسناک از تصورات و تخيلات در تاريکي نشأت
مي گيرند. اگر فرزند شما نتواند اين تصورات ترسناک را به زبان بياورد شما هم هرگز از وجود آن ها مطلع نخواهيد شد. بنابراين به ترسهاي کودک احترام بگذاريد و در تمام مدت با وي همدردي کنيد و به او تسلي خاطر دهيد و او را از حمايت خود خاطر جمع کنيد.
به فرزند خود اجازه دهيد تا براي خواب به کنار شما بيايد يا در رختخواب شما بخوابد، و بدين طريق به او در راه پشت سر گذاشتن شوک ناشي از ترس کمک کنيد. او مي تواند زماني که اعتمادبه نفس بسيار به دست آورد، بار ديگر به اتاق خود برگردد. سعي کنيد چيدمان اثاث اتاق او را تغيير دهيد. در نتيجه، او با نگريستن به آن ها احساس متفاوتي خواهد داشت.
موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...
آيا آن دو هيولاي موجود در برنامه ي تلويزيوني در اينجا هم حضور دارند؟
چگونه مطمئن شوم که کسي پشت در اتاق من نيست؟
آيا همه ي ارواح مهربان هستند؟
آيا هيولا مي تواند به من صدمه بزند؟
آيا کسي در گنجه است؟
گروه سني 2 تا 4 سال: تو مي تواني از يک چراغ خواب در اتاق خود استفاده کني، يا اين که من لامپ بيرون اتاق تو را روشن خواهم گذاشت. نگران نباش، هيچ کس به تو صدمه نخواهد زد چون مامان و بابا اينجا در کنار تو هستند. من از اتاق مجاور، با تو حرف مي زنم. پس تو مي تواني بفهمي که من اينجا و در کنار تو هستم. بنابراين فقط به ما شب بخير بگو و به رختخواب برو.
گروه سني 4 تا 6 سال: مواردي همچون ارواح، جادوگرها و هيولاها واقعي نيستند و فقط در داستان ها يافته مي شوند و غيرواقعي هستند، اما حتي در داستان ها هم، آن ها هميشه افراد بدي نيستند. با اين همه، به دليل آن که شخصيت هاي واقعي نيستند نمي توانند به تاريکي اتاق تو بيايند. به ارواح و هيولاها اعتقاد نداشته باش.
آن ها نمي توانند به تو صدمه بزنند. از نظر تو مي توانند؟ اگر باز هم نگران هستي، ما مي گذاريم که الفي در پشت دراتاق تو بخوابد و از تو محافظت کند چون الفي هر وقت که صدايي بشنود پارس مي کند و ما را مطلع مي کند.
گروه سني 6 تا 8 سال: هيچ کس در گنجه نيست. بيا برويم و خودت نگاه کن. هيچ کس در اينجا نيست. بنابراين در اتاق را مي بنديم تا کسي وارد اتاق نشود. ما زير تخت و پشت پرده ها را هم مي گرديم که تو احساس نگراني نکني. نگران نباش، ما از تو دور نيستيم و در اتاق نشيمن نشسته ايم. مي تواني براي مدتي چراغ مطالعه ي خود را روشن نگه داري و يک کتاب داستان
با مزه مطالعه کني، اما سر ساعت هشت و نيم مطالعه ي کتاب را کنار بگذار.
من لامپ بيرون اتاق تو را روشن مي کنم. در ضمن در زمان خواب مي تواني به يک موسيقي خوب و آرام گوش کني. مطمئن باش ما قبل از آن که به رختخواب برويم دوباره به تو سر مي زنيم تا ببينم احساس راحتي مي کني يا خير.
گروه سني 8 تا 11 سال: آن فقط يک خواب بسيار بد بود و واقعيت نداشت. من مطمئن هستم که دليل اين خواب تو تماشا کردن آن فيلم است که در مورد دايناسورها بود. تو که مي داني اين فقط يک فيلم داستاني و جلوه هاي ويژه مربوط به آن است. در اين فيلم دايناسور ها واقعي به نظر مي رسيدند اما واقعيت نداشتند. ما مي توانيم با انتخاب کتابي از کتابخانه به چگونگي ساخت اين فيلم ها پي ببريم. من تا قبل از اين که تو نخوابي، نمي خوابم. بيا در مورد خاطرات خوب تو صحبت کنيم، همانند هنگامي که به پارک شادي رفتيم. آسمان آبي بود، خورشيد مي درخشيد، پرچم ها به اهتزاز درآمده بودند و تو از بالاي چرخ و فلک مي توانستي ديگر نقاط پارک را ببيني. به ياد داري که براي خريد بستني ليواني به تو پول دادم؟

پي نوشت :

1-humanizing god

منبع: کتاب پرسش هاي کودکان و نحوه پاسخگويي به آنها




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.