نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Food Satire
معادلهای دیگر: طنز طعامیبه مجموعه نقیضههای طنزآمیزی که در آنها شاعر غذا را تنها دستمایه شعری خود قرار میدهد و به معرفی و آمادهسازی انواغ غذاها و نوشیدنیها میپردازد. البته پیشینه بحث درباره اطعمه و اشربه به آیین یهود و استدلالهای حکیمان تلمودی بر میگردد.
مولانا ابواسحق حلاج شیرازی، شاعر اوایل قرن نهم و صاحب دیوان اطعمه، معروفترین شاعری است که به تقلید از حافظ، سعدی، سلمان ساوجی، امیرحسین دهلوی، مولانا جلالالدین قیروانی، جلال عضد، کمال خجندی، سعدالدین نصیر، انوری، عطار، کمالالدین کاشی، شاه نعمتالله ولی، امینالدین، محمد جوهری، عراقی، ابونصر فراهی، آذری، فردوسی و نظامی شعرهایی را در ستایش از غذا سرود. دیوان ابواسحاق شامل بخشهای 1-منظومه کنزالاشتها 2- قصیدهها 3- ترجیحبند 4- مثنوی اسرار چنگال 5- غزلیات 6- مقطعات 7- رباعیات 8- فردیات 9- داستان مزعفر و بغرا 10- رساله ماجرای برنج و بغرا 11- رساله خواب نامه 12-خاتمه دیوان 13- فرهنگ دیوان اطعمه است. او خود در مقدمه دیوان اطعمه میگوید:
«فرقهای به هزلهای شنیع و لطیفههای وضیع، نفس نفیس خود را بیکار و بیمقدار نمودند. چون خداوند یگانه این فقیر را طبع نظم که عطیهای از عطایای نامتناهی است کرامت فرمود، مزاحی مباح میخواستم بین الجد و الهزل.»
واعظ کاشفی هم در کتاب بدیعالافکار فی صنایعالاشعار در توصیف شعرهای این شاعر میگوید:
«و از جمله مطایبات مخترعه در این دور اطعمه است و آن چنان باشد که شاعر شعر خود را به اوصاف اصناف نعمالهی و مواید و فواید نامتناهی زیبی تمام بخشد و انواع ماکولات را به تعریفات بایسته و تشبیهات شایسته ایراد کند و در این عهد این شیوه را بهتر از مولانا ابواسحق شیرازی تتبع نکرده و از مطالعه اشعار لطیفش رایحه این حال استشمام توان کرد.»
به عنوان نمونه از این نوع طنز سعدی میگوید: «باد گلبوی سحر خوش میوزد خبر ای حکیم». ابواسحاق هم میگوید:
بوی کشکک میدمد از خواب برخیز ای حکیم
زان که خواهد پخت بیما سالها آش حلیم
هر کماج از زیر آتش خوش نمیآید برون
خالصی باید که از آتش بروند آید سلیم
از شمیم نان و حلواهای گرم شب غریب
بس بخواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم
حافظ میگوید:
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بی سروسامان که مپرس
ابواسحاق هم میگوید:
دارم از کله و کلیپا گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بیسروسامان که مپرس
روزهداری و ریاضت هوسم بود ولی
چشمکی میزند آن برهی بریان که مپرس
شاه نعمتالله ولی میگوید:
گوهر بحر بیکران مائیم
گه موجیم و گاه دریائیم
ما بدین آمدیم در دنیا
که خدا را به خلق بنمائیم
ابو اسحاق می گوید:
رشته لاک معرفت مائیم
گه خمیریم و گاه بغرائیم
ما بدین آمدیم و مطبخ
که به ماهیچه قیمه بنمائیم!
ابواسحاق در مثنوی اسرار چنگال به شرح حال خرما و روغن و نان از زبان خود نشان میپردازد و البته نتیجه اخلاقی را هم فراموش نمیکند:
با تو این ترتیب هم هست این زمان
روح، روغن، نفس، خرما، جسم، نان
مالشت دادند و لاک فلک
بد مگسران سرخوانت ملک
از عبادت رو مگسرانی بساز
با مگس چون کودکان چندین مباز
از برای زاد راه آن جهان
خیر و چنگالی بنه در توشهدان
باش چون بسحاق دائم چرب و نرم
در میان آب سرد و نام گرم
نان گرمت، شهوت نفسانی است
آب سردت، حکمت انسانی است
سرانسان در لباس نان و آب
گفته شد، والله اعلم بالصواب
در نمونهای از شاعری دیگر، دکتر ناوی در شناسائی غذاها میگوید:
اگر خورده گردد زتُرشی تورا
بشیرینی آن لحظه رغبت نما
وگر خوردهای زانچه شیرین بود
تُرشی از پیاش که رسم این بود
مخور سِرکه را با برنج ای فقیر
که ناگه، بقولنج گردی اسیر
بصحّت نماند تو را هیچ قُرب
تناول کنی تخممرغ و تُرب
کسی را که از عقل نور و ضیاست
بهم تُرب با ماست خوردن خطاست
تناول مکن، خربزه با عسل
که در تندرسیت آید خلل
مخور شیر و انجیر با یکدگر
که بر صحّتت میرساند ضرر
مکن جمع با اَکل خردل تو سیر
مخور بیضهی مرغ هم با پنیر
زصحّت ندانم، چسان برخوری
که انگور و کلّه بهم درخوری
انار و هریسه، بهم خوردنت
مرضها پدید آورد در تنت
نباشد بجز شیوهی جاهلی
خورَد گر که با ماست کس باقلی
کند مرد حکمتشناس احتراز
ز آکل کبوتر بچه با پیاز
پیاز ار خورد مَرد، با پود نه
ز آتش زیانها رسد سود، نه
منه جز براه سلامت قدم
تناول مکن شیر و ماهی، بهم
که آخر تولّد کند زان جُذام
تو دانی، دگر گفتمت والسلام
منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول