![کوسهگردی کوسهگردی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/kuse.jpg)
نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Kusehgardi
معادلهای دیگر: بهار جشن، کوسه درآوردن، کوسهکوسا، کوسه کوسه، کوسه گلدی، کوسه گلدین، کوسه گلینکوسه گردی نوعی نمایش شاد و عامیانه بوده که چوپانها از دهم بهمنماه اجرای آن را شروع میکردند. در این نمایش فردی با موها و ریشی بلند و ژولیده، در نقش کوسه، پوستینی وارونه میپوشید و سر و رویش را با پوست بز یا گوسفندی که قلفتی کنده شده بود میپوشاند. روی این پوست دو سوراخ به جای چشم و یک سوراخ به جای دهان میگذاشت. ریسمانی به کمر میبست، چماقی به دست میگرفت، چند زنگوله به خود میآویخت و مقداری پوش جارو به کمرو سر خود میگذاشت.
ابوریحان بیرونی در قانون مسعودی مینویسد:
«اما بهار جشن، از این رو به این نام نامیده شده است که در زمان اکاسره آغاز بهار بوده است و در آن مردی کوسه [برخری یا استری] بر مینشست و مژدهی رفتن سرما و آمدن گرما را میداد و خود را با بادبزن باد میزد و اکنون در فارس برای مسخرگی انجام میشود.»
و عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی، از معاصران ابوریحان بیرونی در زینالاخبار گردیزی میگوید:
«اما بهار جشن که او را رکوب کوسج میگویند و اندر روزگار اکاسره این آذرماه به وقت بهار آمد و اندرین روز مردی کوسه را بر خر نشاندندی، جامهی غلیله پوشیده و دستار خویش اندر سر بسته و بادبزن برداشته خود را باد همی کردی و لختی صور زمستانی بر خویشتن به رسن بسته داشتی و بدان اشارت همی کردی که سرما گذشت و گرما آمد.»
به اعتقاد عامه مردم وضعیت ظاهری کوسه شبیه دلقک دربار فرعون بود که ادای حضرت موسی را در میآورد. البته عدهای این وضعیت را به خود موسی نسبت میدادند و میگفتند:
«مخالفان دین خدا، موسی را گرفتند و لخت کردند و در شهر، خانه به خانه گرداندند و هر کس از احوال آن حضرت میپرسید مخالفان میگفتند معلوم نیست پدرش کیست و ادعای پیامبری دارد، آنان که دلشان روشن بود، با دیدن معجزههای حضرت موسی در مییافتند که ادعای او درست است. یکی به او کفش میداد، یکی پوستین به تن او میکرد. یک پینهدوز پرسید: «مگر خوبی کردن به او اجری هم دارد؟» مردم روشنضمیر گفتند: «بله.» پینهدوز گفت: «برای این که من از اجر و ثواب بازنمانم دو تا بوته جارو دارم به او میدهم.» آن وقت بوتههای جارو را آورد و به دو طرف سر حضرت موسی گذاشت.
حملههایی هم که حالا به کوسه میشود یادگار حملهای است که از طرف هواخواهان فرعون در کوچه و بازار به حضرت موسی میشد، یعنی همچنان که مردم آن روزگار میخواستند موسی را از شهر بیرون کنند حالا مردم میخواهند سرما را از آبادی بیرون برانند.»
نفر دوم این نمایش مردی بود که با روسری و لباس زنانه نقش عروس کوسه (گلین) را اجرا میکرد. سومین نفر توبرهکش بود. توبرهکش نیازی به خودآرایی نداشت و با همان توبره هدیهها را جمع میکرد. یک خواننده و یک نوازندهی دهل یا سرنا این سه بازیگر را همراهی میکردند. این گروه با رقص و آواز موسیقی، خانه به خانه، کوچه به کوچه یا از روستایی به روستایی دیگر میرفتند تا از مردم گندم، نخود، بلغور، قند، پول یا حتا گوسفند خلعتی بگیرند.
منبع مقاله :
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونههای متعدد برای مدخلها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.