چکیده:
این نوشته ضمن تشریح ساختار چهارگانه کتاب کیمیای سعادت در مقایسه با احیاء العلوم به فهرست موارد مشابهت و افتراق این دو اثر پرداخته و سیر تأثیرپذیری و اقتباس غزالی از اندرزنامههای کهن را نشان داده است. باور نویسنده آن است که هر چند هدف اولیه غزالی در کیمیای سعادت، ارائه اخلاق اسلامی است و در سه رکن اول کتاب کیمیای سعادت اندیشه غزالی میان سه قطب اخلاقی، احکام، فقه و تصوف معلق است، ولی در رکن چهارم، اندیشه سرگردان غزالی به تمامی در وادی تصوف، رحل اقامت میافکند.***
کیمیای سعادت، رهآورد عزلت: (2) اندرزنامه ارزشمند و معتبری از اواخر قرن پنجم در اصول عملی اخلاق و بر پایه آموزههای دینی به زبان فارسی برجا مانده است که مؤلف آن استاد جوان نظامیه بغداد و نیشابور بود. ابوحامد محمد غزالی طوسی در 450 ه. ق در طابران طوس ولادت یافت. در خردسالی پدرش فوت کرد و به این سبب سرپرستی او و برادرش به یک دوست صوفی واگذار شد. پس از چندی تحت تعلیم احمد رادکانی قرار گرفت. مقدمات علوم دینی و ادبی را از رادکانی آموخت و سپس در نظامیه نیشابور به محضر درس امام الحرمین جوینی- فقیه و متکلم بزرگ شافعی- درآمد و فنون جدل و کلام و فلسفه را از وی آموخت. در سی و پنج سالگی به سمت استادی نظامیه بغداد برگزیده شد. در سی و نه سالگی در پی تحول روحی، ترک درس و مدرسه کرد و ده سال به زهد و سفر پرداخت. در طی همین مدت، کتاب عظیم احیاء علوم الدین را در اخلاق نظری و عملی و نیز مفاهیم حقوقی و فقهی به عربی تألیف کرد. سپس به طوس بازگشت. یک سال در نظامیه نیشابور مشغول تدریس شد، ولی عاقبت عزلت گزید و در سال 505 هـ. ق در طوس درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
نیرومندترین انگیزه در تحول روحی غزالی، تصوف خراسان بود که زندگی عهد جوانی او را در برگرفته بود و برادرش احمد بیشتر از او به این عامل اجتماعی پاسخ داده بود. از سوی دیگر روح جویا و ذهن نقاد غزالی نمیتوانست در بند تعلیم و تعلمهای خشک و محدود مدرسهای اسیر شود. البته میان تصوف دو برادر تفاوت مشرب بود. محمد، اهل صحو بود و احمد، اهل سکر. (3) زمانی که غزالی، دل زده از محیط بغداد و نظامیه آن به خراسان بازگشت، در زاویههای خانقاهها به گوشهگیری پرداخت و سعی نمود زندگی زاهدانه خانقاه را در جامعه خراسان اشاعه دهد. تألیف کیمیای سعادت و نصیحة الملوک او نیز برای رسیدن به همین هدف فکری است.
غزالی از بزرگترین متکلمان اشعری و از ائمهی مشهور شافعی و نیز از بزرگان عرفا در عهد خود بوده است. تألیفات او به هفتاد کتاب بالغ میشده که غالباً باقی است. (4) مهمترین کتب او به زبان فارسی، کیمیای سعادت و نصیحة الملوک است. کیمیای سعادت، تحریر فارسی و چکیدهای از احیاء علوم الدین است که قبلاً به زبان عربی تألیف شده بود. این کتاب بین سالهای 490-500 هـ. ق پس از بازگشت از سفر ده ساله و زاهدانه غزالی تألیف شده است. مضامین کیمیای سعادت در دو جنبه انتزاعی- نظری و عینی- تجربی حرکت میکنند. عناوین کتاب در موضوعات انتزاعی- نظری و ارکان آن در مباحث عینی- تجربی است. کیمیای سعادت بدان گونه که در کتب فقه رسم است به ارباع چهارگانه تقسیم شده است. اما با اسامی متفاوت با ارباع فقه. (5) این تقسیمبندی از اندیشهی فقیهانه غزالی سرچشمه میگیرد چنان که در احیاء نیز قبلاً این گونه عمل نموده بود. چهار عنوان کیمیای سعادت عبارتند از: شناختن نفس خویش، شناختن حق تعالی، شناختن دنیا، و شناختن آخرت؟ و چهار رکن عبارتند از: عبادات، معاملات، مهلکات، و منجیات. از حیث سبک نگارش چون سایر کتبِ سبکِ بین بین است. رعایت ایجاز و حذف مترادفات و ذکر شواهد از ویژگیهای کیمیای سعادت است. نثر کتاب، شیوا، ساده و روان است که البته با قدرت فکر و دقت تعبیر همراه است. غزالی هرگز بیهوده جمله آفرینی نمیکند. جملات او به مقتضای معنی و اهمیت آن، ساخته و پرداخته میشوند. اطلاعات فراوان غزالی از ادب عرب سبب نشده که در تألیفات فارسی او اثر بگذارد. او از کلمات و جملات عربی در وقت ضرورت و به حد اعتدال بهره میبرد. تمثیل و تشبیه از صنایع پرکاربرد در این کتاب است که با چاشنی عرفان همراه شده و هدف از آن مدلّل ساختن حجت، رفع شک و تردید در دعاوی و سهولت فهم خواننده و روشنگری مطالب است؛ (6) از این حیث، کیمیای سعادت نمونهای دلپذیر از نثر لطیف و ساده فارسی را عرضه میکند. تمثیلات غزالی چون داستان فیل و کوران، مورچه و خط و کاغذ، طفل و لعبتهای خیمهشببازی در کتب حدیقه سنایی و مثنوی مولانا به کار رفتهاند. (7)
تأکید بر موضوعات مذهبی و شیفتگی به فرهنگ اسلامی خصوصاً در حوزه اخلاق قبل از غزالی نیز رواج داشته است- چون تهذیب الاخلاقی مسکویه- غزالی در موضوعات اخلاقی شیوهی ارسطویی- بحث فلسفی دربارهی مفاهیم اخلاقی- را کنار نهاد و طرح نویی را درباره موضوعات مربوط به اخلاق اسلامی بنیاد کرد و حتی با تألیف کتاب تهافت الفلاسفه، متفکران مسلمان را به تکذیب فلسفه یونان و ملحد دانستن فلاسفه ترغیب نمود؛ بالنتیجه، در قرن ششم شعرای دانشوری چون سنایی و خاقانی به نکوهش فلسفه پرداختند و رستگاری بشر را در پیروی از دین و قرآن دانستند. شیوه غزالی پس از او نیز استمرار یافت. در قرن یازدهم ملا محسن فیض کاشانی، احیاء علوم الدین را با نام المهجة البیضا فی احیاء کتاب الاحیاء با کمک روایات امامان شیعه تکمیل نمود. روش مشابه او را در حلیة المتقین ملا محمد باقر مجلسی نیز مییابیم که اعمال زندگی را بر اساس سنن پیامبر و ائمه نگاشت. کیمیای سعادت طرف توجه اخلاقیون نیز بوده است. افضل الدین کاشانی معروف به بابا افضل در قرن هفتم کتاب کیمیای سعادت را تلخیص و انتخاب نموده که نسخهای از آن در کتابخانهی عربی به فارسی ترجمه کرده و نام آن را کیمیای سعادت نهاده است. (8)
کیمیای سعادت، کتاب اخلاق است در آموزش راه نجات از طریق رفع نقصها و پلیدیها و تعلقات دنیوی و به کمال رساندن خصوصیات پسندیده و تسلیم در برابر خواست پروردگار که همان خوشبختی است، زیرا عنوان کتاب کیمیای سعادت (= اکسیر خوش بختی) است. غزالی در مقدمه کتاب مقصود از تألیف را به روشنی باز میگوید: «مقصود از این کیمیا آن است که از هر چه مینباید وی را- و آن صفات نقص است- پاک و برهنه شود و به هر چه میباید- و آن صفات کمال است- آراسته شود» (ص66). از این جهات کتاب کیمیای سعادت مطابق نظر و مشرب عرفا و اهل خانقاه تألیف شده است. غزالی اشاعهی همان چیزی را میخواست که پس از انقلاب روحی و طی سفرهای طولانی بدان رسیده بود و این هدف از طریق اجرای فرمانها و مقاصد مذهبی امکانپذیر میگردید. غزالی قلباً و رسماً معلم است. از این رو، اندیشهی طبقهبندی شدهی او را در تمامی آثارش میتوان یافت. او به دقت فواید و آفات هر خصیصهی اخلاقی را برمیشمرد و یک یک را توضیح میدهد؛ این توضیحات با ذکر داستان و حدیث و نقل کلمات از بزرگان دین و عارفان همراه است که البته شیوه غالب کتب اندرزی پس از اسلام میباشد. غزالی در طرح مضامین اخلاقی، بسیار دقیق، به دسته بندی آفات و فواید و راههای علاج میپردازد و در عین حالی که بعضی مضامین را بدون طرح دقیق موضوع، فقط با ذکر حکایات به پایان میرساند (ص133، در علاج دوستی دنیا) دقتش در بیان محاسن و مفاسد اخلاقی اعجابآور است. وی آن گونه هر یک را شرح میدهد که گویی خود عامل به آنها بوده است؛ اما به یقین، این آگاهی از تأمل بسیار او به رفتار و گفتار مردمان نشأت گرفته بود.
کتب قبل از کیمیای سعادت یا غالباً بدون طرح اولیه تألیف شده بودند یا اگر چون قابوسنامه طرح پیش بینی شده داشتند، در بیان مطالب فصول، تنظیم و تقسیم موضوعات را رعایت نکرده بودند و انبوه مطالب، بی ارتباط منطقی تنها از حیث تعلق آنها به موضوع اصلی در کنار هم قرار گرفته بودند. اما کیمیای سعادت این گونه نیست. دسته بندی مقولات به چهار عنوان و چهار رکن از همان آغاز کتاب، حکایت از اندیشه سازمان یافته و منطقی مؤلف آن دارد. اخلاقیات غزالی در این اثر از حیث محتوا و هدف نیز با کتب پیش از خود متفاوت است. هر چند محتوای کتاب در اخلاق فردی است، اما هدف آن تربیت انسان سازش کار و زیرک در محیط اجتماع نیست، بلکه این بار انسان خواهان کمال، هدف تعلیمات غزالی را در خود جست و جو میکند: تصفیهی نفس و بازگشت به منزلت انسانی. بالطبع، تغییر هدف تغییراتی را در مقولات اخلاقی کیمیای سعادت نسبت به کتب اندرز و اخلاق پیش از آن ایجاد کرده، از این رو مقولات کیمیای سعادت دو دستهاند: اول مقولاتی که به واسطه زیربنای مذهبی کتاب در آن افزوده شد- چون ریا و عُجب- دسته دوم مقولاتی که چون سایر کتب اخلاقی اندرزی است و فقط تغییر روند در نحوه نیل به آنها دیده میشود- چون طریق کسب مال-، و البته در این سیر جدید بعضی از مقولات کتب قدیم اخلاق به جهت تباین با احکام مذهبی ذکر نشدند- چون آداب شراب-. نکتهی مهم این است که تعلیمات مذهبی غزالی به او در روشن نمودن معنای دقیق مفاهیم کمک نمودند. کوشش غزالی در این کتاب برای آن است که انسان اسیر زندگی دنیایی را به خصایص مثبتش متوجه سازد. هرچند در کیمیای سعادت کفهی اخلاق فردی گرانتر از اخلاق اجتماعی است؛ یعنی رستگاری منظور غزالی از رهگذر اخلاق پرهیزگارانه که در آن فرد باید به ضروریات بپردازد و از بدی به خوبی استحاله یابد، تحقق مییابد، اما این اخلاق با زندگی اجتماعی نیز پیوند دارد. انسان اخلاقمند همواره باید مراعات همنوعان خود را بنماید.
ویژگی غزالی آن است که فهرستوار، اخلاقیات نمیآموزد، بلکه هر موضوع را با شرح و بسط و بیان زوایای متفاوت آن تعلیم میدهد. چون اساس کیمیای سعادت بر مذهب است. بدین سبب، از احکام اسلامی نتیجهگیری اخلاقی میکند. تمام کلمات غزالی در این کتاب اندرز نیست، بلکه در میان ارکان مسلمانی گاه به ذکر نصیحت میپردازد و گاه اندرز را از لابهلای توضیحات پراکنده وی، باید به دست آورد. غزالی ابتدا آداب مثبت و محاسن رفتاری را یادآور میشود و سپس در یک بخش جداگانه به معایب و اضداد آنها میپردازد. اندرزهای اخلاقی کیمیای سعادت نتایج خرد عملی نیست، بلکه تماماً به استناد مذهب و در حیطه دل است. هرچند حکم شرع با عقل مطابقت دارد، اما غزالی هرگز از خرد به عنوان راهنمای آدمی و توجه به آن به عنوان برترین سرمایه و بهرهگیری از آن در رعایت اخلاق یاد نمیکند، زیرا در تصوف، دل محوریترین اندام است که تمام وجود آدمی را تحت تأثیر دارد و البته کیمیای تهذیب «دل» فقط اخلاق است. انسان مطلوب غزالی، مسلمانی است که همه آداب را به جا بیاورد و دیگران را نیازارد و البته این انسان غالباً از دیدگاه او مرد است، زیرا مدار خانواده است. مردان باید تعلیم ببینند تا زنان را صیانت کنند. غزالی در کیمیای سعادت نه تنها شاهان را شهروندان خردمند نمیشمارد، بلکه از آنان به ظلم یاد میکند (ج1 ص و 30) و موکداً از همنشینی با آنان پرهیز میدهد. اخلاقیات کیمیای سعادت نسبی است و کمتر در آن به اخلاق مطلق و مطلوب نوع آدمی توجه شده است. در واقع اخلاقیات این کتاب یک سلسله احکام شرعی است که باید در جامعه مرعی باشد. غزالی در مواضعی که اندرز میدهد هرگز اعتدال را از دست نمیدهد. از این رو بسیار منصفانه در رعایت بعضی از امور میگوید: «حقیقت آن است که به احوال بگردد» (ج1 ص 435). انسان منظور غزالی، مسلمانی است پیرو اهل سنت- (ج1 ص 132) عامل به واجبات، دقیق در معاملات، کوشنده در تربیت نفس و جوینده در پیدا کردن راه نجات.
کیمیای سعادت، کتاب تعلیمی است و بیانگر افکار نویسنده خود است. غزالی شافعی و صوفی بوده و از این دیدگاه دربارهی اخلاق قلم زده است و کاربرد لغات حلال و حرام، مباح و مکروه و مذموم برای مفاهیم اخلاقی از همین تربیت فقهی او سرچشمه میگیرد. پشتوانهی اخلاقیات غزالی نیز ثواب و عقاب اخروی است نه صرف کمال ذاتی مفاهیم مثبت اخلاقی و یا سرزنش وجدان و یا کمال جامعه بشری. این کتاب بهترین معیار و مأخذ برای جریان فکری رایج در قرن پنجم و اقتدار نظامیهها و مذهب شافعی است. سیر این اندیشه با تحولاتی به سعدی میرسد که او نیز چون غزالی اندیشهی خود را آزادانه میان زندگی فقیهانه و صوفیانه به جولان درمیآورد. تأثیر تصوف در اخلاقیات غزالی به دلایلی مشهود است. نخست آن که غزالی در سیر کمالی اخلاق خود به طی راه- طریقت و سلوک- اشاره دارد که نهایت این راه به رستگاری انسان منجر خواهد شد. دلیل دوم آن است که به مراتب تخلیه و تحلیه معتقد است. او ابتدا مهلکات را برمیشمرد، سپس منجیات را ذکر میکند؛ همان طریقی که صوفیه در تربیت و ارشاد مریدان خویش در پیش میگرفتند. سوم آن که هدف از اخلاقیات غزالی دست یافتن به کمال انسانی برای رسیدن به حیات طیبه اخروی است و البته در راستای رسیدن به این هدف دنیا نیز اصلاح خواهد شد البته، بدون آن که اصلاح دنیا ارزش ذاتی داشته باشد؛ اصلاح دنیا وسیله است در نیل به هدف.
همان طور که گفته شد هدف از کیمیای سعادت، حرکت از نقص به سوی کمال انسانی است. غزالی در این سیر- با وجود اندیشه اشعریگرای خود- انسان را مختار میبیند که میتواند از پیامبران الگو بگیرد و با «مجاهدت» تحول یابد و البته «سر جمله این کیمیا آن است که روی از دنیا بگرداند و به خدای تعالی آورد» (ص6).
کیمیای سعادت بر اساس احیاء علوم الدین تألیف شد با تفاوتها و تشابهاتی. در احیاء، غزالی وارد مباحث نظری میشود و مطالب را با شرح و بسط فراوان و مستندات قرآنی و روایی میآورد. زیرا مخاطبان احیاء قشر تحصیل کرده و آشنا به علوم روزگارند. اما کیمیای سعادت برای مخاطبان فارسی زبان و نیز «عوام خلق» (ص9) تألیف شد. از این رو، گرایش به ایجاز و سادگی سبک، کاهش استدلالها و مستندات و اجتناب از انباشتن مباحث نظری بیشتر به چشم میآید؛ بدین سان، اندیشهی غزالی در کیمیای سعادت بهتر مشهود میگردد. ضامن اجرایی اخلاقیات غزالی با سایر اندرزنامهها و کتب اخلاقی مذهبی، مشترک است. حوزهی عمل اخلاق، هرگز چون قانون نیست. عنصر مسئول در اخلاق فقط وجدان تربیت شده انسان است. اما اخلاقیات غزالی دو وجهی است از یک جهت به واسطهی منشأ شرعی آن چون قانون عمل میکند و از آن جهت که تلاش آن برای تصفیهی دل است بعد درونی مییابد. این انسان مورد استیضاح قرار میگیرد و به گونهای جدایی ناپذیر هم باید انسان باشد و هم الزاماً اخلاقمند. دیباچه کیمیای سعادت چهار عنوان را در بر میگیرد که در احیاء نیامده است. این چهار معرفت به حقیقت چهار عنوان مسلمانی است (ص4) و توضیحات غزالی در این چهار عنوان مقدمات آغاز مباحث اخلاقی او در چهار رکن است، از این رو مختصری از مطالب آنها ذکر میشود.
آغاز کتاب کیمیای سعادت با اولین عنوان در «شناخت نفس آدمی» است. این عنوان هجده فصل دارد که موضوعات اساسی آن شناخت دل، قوای نفس، منزلت دل در نبوت و ولایت و در پایان عجز آدمی است. مطالب عنوان اول با جمله مشهور «من عرف نفسه فقد عرف ربه» آغاز میشود. به دلیل همین کلام است که غزالی، کیمیای سعادت را ابتدا با شناخت نفس شروع میکند و سپس در عنوان دوم به شناخت حق میپردازد. آدمی دو وجه دارد: ظاهر و باطن. ظاهر او جسم است و باطن او دل، شناخت آدمی تنها شناخت وضع ظاهری او نیست، بلکه شناخت وجه باطنی اوست. حقیقت دل، ملکوتی است و شناخت آن دشوار است. دل آدمی قوایی دارد که همان اعضای بدن و شهوت و خشماند. علت تکلیف بر آدمی، وجود دل است چنان که ثواب و عقاب انسان نیز از سعادت و شقاوت دل سرچشمه میگیرد، پس باید قوای آن را شناخت و به صلاح آورد. صلاح دل، دریافت وظیفهی هر یک از قواست تا او را به همان کار وادارند. مهمترین نکته آن است کسانی که دل پاک و تصفیه شده دارند، نور علم نبوت بر دل آنها میتابد، بدین سبب غزالی میگوید: «نبوت و ولایت یکی از درجات شرف دل آدمی است» (ص27). همه انسانها در اصل فطرت، شایستگی رسیدن به چنین مقامی را دارند، لکن در دستیابی به این هدف، همه به یک میزان نخواهند بود. این گونه میبینیم که دل انسان، مرکز کانون اخلاقیات قرار میگیرد. عنوان دوم در «شناخت حق تعالی» مشتمل بر ده فصل است. موضوعات این فصول در نحوهی پادشاهی حق و لوازم آن و شناخت تنزیه و تسبیح و راه سعادت و راه غلط است. در فصل اول به معرفت نفس به عنوان کلید معرفت حق اشاره میکند که اگر آدمی بداند خود خالق خویش نیست و به اصل آفرینش خویش راه برد، ضرورت هستی حق معلوم میشود. آن گاه اگر آدمی به اطراف خویش و نیز در خویش بنگرد لطف و قدرت الهی را مشاهده میکند که این لطف و قدرت، مقتضی تنزیه و تقدیساند. غزالی، در کیفیت پادشاهی خداوند به شرح مراتب هستی- مطابق دیدگاه قدما- از علوی به سفلی میپردازد و فصلی نیز در رد عقاید دهریون و منجّمین بیان میکند و یادآور میشود که بیشتر اختلاف میان خلق در شناخت حق، آن است که هر کس به یک گوشه دستگاه آفرینش نظر میکند. تا این جا، غزالی مطالب نظری را مطرح مینماید. حال که آدمی به این معرفت دست مییابد، ضرورت دارد که حق را تسبیح کند. در همین فصل، اولین گام در اخلاق عملی بر بنیاد مذهب برداشته میشود. غزالی تسبیحات اربعه را تعلیم میدهد و شرح مختصری از هر یک بیان میکند. در فصل نهم به لزوم متابعت از شریعت برای رسیدن به سعادت تأکید میشود. بازگشت آدمی به سوی حق است، پس برای رسیدن به سعادت بهتر آن است که حق را دوست بداریم، زیرا به شدت درجه دوستی، سعادت انسان بیشتر میشود، اما راه دوستی، پیروی از احکام شریعت است، چنان که طریق تیرهروزی، رو گردانی از شریعت است.
عنوان سوم، در «معرفت دنیا» است. در ذیل این عنوان، غزالی پنج فصل در علت بودن آدمی در دنیا و حقیقت دنیا و بررسی آنچه در آن، است، میپردازد. شاید غزالی، کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را در نظر داشته که فرمودند: «الدنیا مزرعة الاخره» و به همین مناسبات ابتدا ارزش دنیا و لزوم حضور آدمی در آن را بیان میکند و سپس در عنوان بعد به آخرت میپردازد. وظیفه آدمی در دنیا حفظ دل و تن از مهلکات و نیز کسب منجیات این دو، است. اولین حکایت کیمیای سعادت را در فصل چهارم این عنوان است که عیسی (علیهالسلام) دنیا را بر مثال پیرزنی دید. در این فصل همچنین با ذکر مثالهایی اهل دنیا را توصیف کرده و به این وسیله به مذمت دنیا پرداخته است.
قبلاً گفته آمد که شیوه غزالی در بیان اخلاقیات، رعایت اعتدال است، به این دلیل در ادامهی ذم دنیا در فصل پنجم میگوید که هر چه در دنیاست، مذموم نیست، علم و عمل نیک و پرداختن به دین از جمله دنیاست، اما محمودند و وظیفه انسان در زندگی دنیایی تدارک زندگی در آخرت است. عنوان چهارم «در معرفت آخرت» است. این عنوان پانزده فصل دارد. موضوعات فصول درباره مرگ، بهشت، دوزخ، عذابهای اخروی و ... است. غزالی راه شناخت آخرت را منوط به شناخت دنیا و نفس آدمی، میداند، چون انسان مرکب از روح و جسم است. عذاب اخروی نیز دو نوع است: جسمانی و روحانی. مرگ، انتزاع روح حیوانی از انسان- و به تعبیر دقیقتر از دل انسان- است. دل، عنصر اصیل انسانی است و قالب به تبعیت از آن انسان نامیده میشود. ادامهی این عنوان به کیفیت حشر و سایر امور اخروی مربوط است که البته دانستن و ایمان داشتن به آنها شرط مسلمانی است. پس از عناوین مسلمانی، غزالی به ارکان مسلمانی میپردازد تا بدین وسیله آدمی خویشتن را به عبادت بیاراید- رکن عبادات- و به ادب زندگانی کند- رکن معاملات- از اخلاق ناپسند پاک ماند- رکن مهلکات- و به صفات پسندیده آراسته شود- رکن منجیات- هر یک از ارکان به ده اصل منقسماند. این اصول دهگانه فروع و مصادیق ارکان اصلیاند. ارکان مسلمانی، اصول عملی هستند که بندگی با آنها حاصل میشود. رکن اول- عبادات- مقدمه و اساس سایر ارکان و نیز عامل توجیه نیک و بدی آنهاست. بعضی از اصول این رکن، جزء فروع دیناند- حج و روزه و زکات- و بعضی نیز جزء امور استحبابیاند - قرائت قرآن.
رکن سوم در سه محور اخلاق فردی، اجتماعی و آیین حکومت پیش میرود. این رکن به تنهایی رساله اخلاق عملی است. بعضی از رفتارهای مذکور در این بخش (آداب طعام خوردن و تجارت و نکاح) مسبوق در کتب اندرزی و بعضی از اختصاصات آداب تصوف است (سماع و عزلت). اولین اصل رکن معاملات، آداب طعام خوردن و مهمانی دادن و رفتن است. غزالی بر پایهی احکام فقهی اسلامی مبسوطاً آداب غذا خوردن را متذکر شده تمام زوایای این ادب را یادآوری کرده است. در شیوه خاص غزالی این اخلاق چون تکلیف دینی نمایانده شده است. طعام خوردن از جمله رفتارهایی است که بازتاب اجتماعی گسترده و مؤثر دارد و بدین جهت، در تمام آداب یا بهتر بگوییم احکام آن، بر ایثار تأکید شده است. تمامی این آداب با سخنان بزرگان دین و اصحاب نبی، مؤکد و مؤثر شدهاند. از آداب این بخش بعضی عبارتها حکم اندرز دارند که در کتب پیش از غزالی نیز ذکر گردیدهاند، چون نحوهی رعایت حال هم سفرگان و مهمانان. اصل دوم در نکاح است. غزالی ابتدا به فواید ازدواج پرداخته است. بقای نسل، حفظ دین، ایجاد آرامش قلبی، آسودگی از انجام امور منزل و تأمین معاش خانواده که خود نوعی عبادت است، از جمله فواید نکاح است. این فواید سه آفت را به همراه دارند: احتمال عجز از طلب حلال، عدم احتمال رنج و مخارج عیال، و غفلت از ذکر حق. در باب دوم این بخش، مجدداً غزالی به احکام فقهی نکاح متوجه شده و آنها را توضیح میدهد. صفاتی که زن باید به آنها آراسته باشد، عبارتند از: پارسایی، خوش خُلقی، جمال، ولود بودن و دوشیزگی، بعضی از خصایص عرفی لازم برای ازدواج را نیز غزالی غفلتا، جزء صفات ذاتی زن برشمرده است؛ چون انتساب به خانوادهی محترم، سبک بودن کابین و .... ذکر احکام فقهی و احادیث در لابهلای مطالب مربوط به صفات زنان و خصایص نکاح، وجههی مطالب را کاملاً مذهبی و به سبک و سیاق رسائل عملیه نموده است. سپس غزالی به ذکر آداب برپایی ازدواج میپردازد. رفتار با زنان از جمله اخلاق فردی مورد توجه در کتب اندرزی پس از اسلام است. غزالی بر پایهی سنت رسول (صلیاللهعلیهوآله)، نیک خویی با زنان و خوش برخوردی با آنان را توصیه کرده، اما از حقارت مردان برابر زنان نهی میکند. مرد باید بداند که در مواقع مختلف زندگی چگونه با همسرش رفتار نماید. تأکید بر رعایت اعتدال در غیرت از نکات مهم است و البته غزالی راه اعمال غیرت را بازداشتن زنان از ارتباط با محیط اجتماع و نامحرمان میداند. مرد وظیفه دارد در نفقه، تنگی و اسراف ننماید و در خلأ و ملأ حق زن و فرزند را از مواهب موجود حفظ نماید. آموختن علم دین فقط در حوزهی احکام فقهی خاص زنان برای آنها واجب است. تعدد زوجات از جمله موضوعات فقهی است که رفتار با آنان این موضوع را در حوزه اخلاقیات و احکام فقهی قرار میدهد. در کیمیای سعادت به تعدد زوجات و رعایت عدالت در حق آنان تأکید شده است. ادب نهم و دهم در برخورد با سوء خلق زنان و صحبت با ایشان است.
اصل سوم در معاملات، «آداب کسب» است که اصل چهارم «طلب حلال» نیز ربط موضوعی با آن دارد. غزالی در مقدمه این اصل به ضرورت تجارت برای گذران امور دنیا اشاره میکند و سپس در طی پنج اصل، فضیلت تجارت، شروط معاملهی نادرست، رعایت انصاف و نیکوکاری، و شفقت در کسب را برمیشمرد. ثواب تجارت در آن است که از طریق آن هم شخص تاجر و هم خلق بی نیاز که غزالی پس از ذکر مقدمهای همراه با حکایات و روایات در تأیید امر تجارت از دیدگاه فقهی به تعریف و بیان حدود انواع عقد در فقه اسلامی میپردازد. در باب سیم همین اصل است که توجه به اخلاقیات آشکار میشود. مؤلف میگوید: «بسیار معاملت بود که فتوا دهیم که درست است ولیکن آن کس در لعنت بود و آن معاملتی بود که در آن رنج و زیان مسلمانان بود» (ص272). صحت عمل کسب و تجارت تنها در حوزهی فقه اسلامی نیست، بلکه باید صحت آن را اخلاق نیز تأیید کند. قوانین و احکام فقهی فقط بر ظواهر امور جریان دارند، اما دستورات اخلاقی بر باطن امور دلالت مینمایند. مجدداً غزالی به ذکر انواعی از بیعدالتی در تجارت میپردازند که پایهی فقهی نیز دارد. احتکار، پنهان نمودن عیب کالا و .... . باب چهارم این اصل نیز موضوع اخلاقی «احسان در معامله را بررسی میکند. مراد از احسان در معامله رعایت حال طرف مقابل است، چه خریدار باشد و یا فروشنده، آن گونه که معامل، سود دیگری را بر منفعت خود ترجیح دهد. اما مراد از شفقت بردن در دین هنگام معامله آن است که تجارت، آدمی را از آخرت باز ندارد و از پرداختن به مال شبههناک و بیتوجهی در حساب معامله اجتناب نماید. به تناسب موضوع تجارت و کسب، اصل چهارم نیز در «شناختن حلال و حرام و شبهت» است. این اصل، چهار باب را در بر دارد و تماماً موضوعات فقهی است درباره عنوان مبحث. در پایان باب چهارم این اصل، از «ادرار (= مقرری) سلطان و سلام کردن بر ایشان و آن چه از مال ایشان حلال باشد ستدن» گفت وگو میکند. در این مقام، فصلی دربارهی ارتباط مردم با سلاطین آمده است که تماماً اخلاقی است، هر چند بنیاد مذهبی آن نیز کاملاً آشکار است.
پرهیز از شاهان از موضوعات مکرر در اندرزنامههاست و غزالی بر پایه همین اندیشه اصیل به وجوه این ارتباط میپردازد. حالت اول، قطع ارتباط دو سویه است که سلامت دین را با خود دارد. حالت دوم، ارتباط با سلاطین است و البته این امر در شریعت مذموم است الّا به ضرورتی. حالت سوم، آمدن سلاطین به نزد کسان است. در این حالت رعایت ادب برابر آنان روا باشد، زیرا حضور شاه در محضر دانشمندان، نشان اکرام علم است. از مطالب حالت سوم در ارتباط با شاهان هویدا میشود که مقصود غزالی به نحو اخص ارتباط علما با شاهان بوده است. فصل پایانی این باب نیز در «شرایط ستدن مال از سلطان» است که بازگشت به مباحث فقهی است. اصل پنجم رکن دوم «در گزاردن حق صحبت با خلق و نگاه داشتن حق خویشاوند و همسایه و بنده و حق درویشان و برادران خدایی» است. محور اساسی دوستیها در این اصل جهت خدایی و بنیاد مذهبی آن است، زیرا هدف از دوستی فایده باشد در دین (ص307). شیوه تابعیت غزالی در بیان موضوعات، تحلیل دقیق آنها و دسته بندی فروع هر موضوع است که در بیان حقیقت دوستی نیز همین شیوه را در پیش میگیرد. غزالی دوستیهایی که در مدرسه یا به سبب جمال صورت و شیرینی سخن یا به واسطه جاه و حشمت و یا اغراض مالی پدید آمده است از حوزه دوستی واقعی خارج میکند و در ایجاد دوستی یک شرط در نظر میگیرد «که بیایمان، صورت نبندد» (ص307). با ظهور همین شرط در ارتباطات انسانی دو نوع دوستی ایجاد میشود: 1. دوستیای که در آن غرض هست، اما غرض خدایی است، چون دوستی شاگرد نسبت به استاد که غرض کسب علم است در راه خدا؛ 2. دوستیای که بی هیچ غرضی «لله» ایجاد شود. همچنان که یک وجه تعامل اجتماعی ایجاد ارتباط دوستی است، وجه دیگر آن پیدا شدن دشمنیهاست. چون غزالی شرط دوستیها را «خدایی بودن» آنها دانست. از این رو، دشمنان کاملاً شناخته میشوند، آنان که خدا را دوست ندارند. رسیدن به بحث دشمنی در راه خدا، سیر کلام غزالی را به مباحث فقهی میکشاند که چگونه با مخالفان خدا باید رفتار نمود. باب دوم از اصل پنجم در رکن معاملات به بررسی حقوق صحبت میپردازد. اگر از سوی فرد، اصل اول در ایحاد دوستیها- خدایی بودن و ایمان داشتن- رعایت شود باید سه خصلت را در گزینش دوست در نظر گرفت: 1- عقل 2- خلق نیکو 3- به صلاح بودن (پرهیزگاری). غزالی پس از توضیح این خصایل، منصفانه میگوید که جمله این خصال در یک فرد کمتر جمع میشود. پس باید فهمید که مقصود از دوستی چیست؟ اگر مراد انس است پس باید خصلت خوش خلقی در دوست فراوانتر بود و اگر مقصود دین است، باید خصلت پرهیزگاری را جست و جو نمود و ... در ادامه مطالب، مردمان را به سه دسته تقسیم میکند و درجات ارتباط با آنها را با تمثیل توضیح میدهد. «خلق از سه جنس است: بعضی چون غذایند که از وی نگزیرد، و بعضی چون دارویند که در بعضی احوال بدیشان حاجت افتد و بس، و بعضی چون علتاند که به هیچ وقت با ایشان حاجت نبود و لیکن مردم مبتلا شوند و مدارا میباید کرد تا برهد (ص315). (9) مؤلف در پایان شرایط صحبت مجدداً یادآور میشود که با کسی باید صحبت شود «که او را از تو فایده دینی بود یا تو را از وی» (ص315). در ادامه همین باب غزالی به ذکر حقوق دوستی میپردازد. این جا غزالی به برشماری یک یک حقوق با استناد به روایات و حکایات میپردازد. این حقوق ده گونهاند: اولین حق در دوستی ایثار مال است؛ دومین یاری کردن در حوایج؛ سومین نکوگویی درباره دوست و رعایت حرمت وی در سرّ و علانیة و حضور و غیبت دوست؛ حق چهارم اظهار دوستی به زبان است؛ پنجمین حق آموزش علم و دین در هنگام ضرورت به دوست است؛ حق ششم عفو تقصیر وی؛ حق هفتم دعا نمودن برای دوست و گرامی داشتن اهل و فرزندان وی در حیات و نیز پس از مرگ وی؛ هشتمین حق، وفاداری است؛ حق نهم بیتکلفی در روابط است؛ و آخرین حق بیتوقعی و تواضع در برابر دوست میباشد.
ادامه دارد ....
پینوشتها
1- عضو هیأت علمی بنیاد دانشنامهنگاری ایران
2- در بررسی اخلاقیات کیمیای سعادت به کلیات پرداخته شده، ریرا توجه به تمام تقسیمات فرعی غزالی در اخلاقیات، در واقع تکرار تمام کیمیای سعادت است.
3- برای آگاهی بیشتر در باب مشرب صوفیانه غزالی رج: زرینکوب، 1369، ج1، ص85
4- برای دستیابی به آثار غزالی و موضوع آنها رج: صفا، 1369، ج2، ص 920-923-268 و نیز غزالی نامه، همایی، بیتا، بخش تألیفات غزالی
5- ابواب چهارگانه فقه عبارت است: عبادات، عقود، ایقاعات، و حدود (= سیاسات) رج: زرینکوب، 1364، ص229
6- برای آگاهی بیشتر از سبک آثار غزالی رج: بهار، 1370، ج2 ص164 و نیز صفا، 1369، ج2 ص923
7- رج: زرینکوب، 1364، ص138
8- برای آگاهی بیشتر درباره کتب متأثر از شیوه کیمیای سعادت رج: همایی، غزالی نامه، ص158
9- ابن یمین تقسیم بندی غزالی را در قطعهای زیبا به نظم درآورده است (ص367)
اهل دنیا سه فرقه بیش نیند *** چون طعاماند و همچو دارو و درد
فرقهای چون طعام در خورند *** که از ایشان گزیر نتوان کرد
باز جمعی چو داروی دردند *** که بدان گه گه است حاجت مرد
باز جمعی چو درد با ضررند *** تا توانی به گرد درد مگرد
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول