برآستان عيد غدير خم (1)
فرات بنابراهيم از دانشمندان قرن سوم، حديثى را از امام صادق(ع) روايت مىكند كه حضرت در آن از آباء طاهرينش - عليهم السلام - نقل مىكند: رسول اكرم(ص) فرمود:
«يوم غدير خم افضل اعياد امتى...»
(روز غدير از بهترين اعياد امت من است...) (4) امام على(ع) در سالى كه روز جمعه و روز غدير با هم مصادف شده بود، براى مردم خطبه خواند و در آن فرمود:
«ان الله عز و جل جمع لكم معشر المؤمنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين...»
(خداى عزوجل در اين روز، دو عيد عظيم بزرگ را براى شما گروه مؤمنان جمع كرده است.)در اين خطبه طولانى امام مردم را به انجام كارهايى كه شايسته است در اعياد انجام گردد و اظهار شادى و سرور در اين گونه ايام - بطور تفصيل - امر مىكند. طالبين به اين خطبه مراجعه كنند. (5)
فرات به سند خود از فرات بناحنف و او از امام صادق(ع) روايت مىكند كه: به امام عرض كردم: فدايتشوم، آيا عيدى بهتر از عيد فطر، و عيد قربان، و روز جمعه، و روز عرفه براى مسلمين وجود دارد؟ حضرت به من فرمود:
«نعم، افضلها و اعظمها و اشرفها عندالله منزلة، هو اليوم الذى اكمل الله فيه الدين، و انزل على نبيه محمد: اليوم اكملت لكم دينكم الخ...» (6)
(بلى، افضل و اعظم و اشرف اعياد از نظر قدر و منزلت در نزد خدا، روزى است كه در آن خدا دينش را كامل كرد و آيه شريفه: اليوم اكملت لكم دينكم... را بر پيامبرش نازل كرد.)
در كتاب شريف كافى آمده است: حسن بنراشد از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت روز غدير را عيد خواند و در آخر كلام خود فرمود:
«فان الانبياء صلوات الله عليهم كانت تامر الاوصياء باليوم الذى كان يقام فيه الوصي ان يتخذ عيدا»(انبياء الهى صلوات الله عليهم به جانشينان خود دستور مىدادند كه روز انتخاب و برگزيدن وصى را جشن بگيرند)
حسن مىگويد: عرض كردم: اگر كسى آن را روزه بگيرد چه وضعى دارد؟
حضرت فرمود: «صيام ستين شهرا» (7)
مؤيد اين مطلب روايتى است كه خطيب بغدادى از ابوهريره، با سندى كه راويان آن همگى از ثقات مىباشند، نقل مىكند. در اين روايت ابوهريره نقل مىكند:
هر كس روز هجدهم ذىالحجه را روزه بگيرد، ثواب روزه شصت ماه برايش نوشته مىشود. (8) و اين روز، روز غدير خم است.
و در روايت ديگرى آمده است كه: رسول اكرم(ص) به حضرت على(ع) سفارش كرد كه مسلمين اين روز را عيد بگيرند. (9) در اين باره به روايات ذيل مراجعه كنيد:
روايت مفضل بن عمر از امام صادق(ع)، (10) روايت عمار بنحريز عبدى از امام صادق(ع) (11) و روايت ابوالحسن ليثى از امام صادق(ع) (12) و نيز روايت زياد بنمحمد از آن حضرت(ع). (13)
«فياض بنعمر محمد بنطوسى در سال دويست و پنجاه و نه، در حالى كه بيش از نود سال از عمرش مىگذشت گفت: ابوالحسن على بنموسىالرضا - عليه السلام - را در روز غدير خم ديدم كه گروهى از خواصش، در حضور آن بزرگوار نشسته بودند. حضرت(ع) آنان را براى صرف افطار دعوت كرده بود و طعام و خيرات و عطايابى از قبيل پوشاك و حتى انگشتر و كفش به منازل آنان فرستاد و وضع آنان و حواشى خود را تغيير داد و در آن روز وسائلى را ديدم بكار گرفتند كه سابقه نداشت. و در اين حال حضرت(ع) فضايل اين روز بزرگ را براى آنان ذكر مىكرد. الخ...» (14)
در كتاب مختصر بصائر الدرجات، به اسناد از محمد بنعلاء همدانى واسطى و يجبى بنجريح بغدادى آمده است كه گفتند: «با هم، به قصد ديدار احمد بناسحاق قمى، از اصحاب امام حسن عسكرى(ع) (متوفاى 260) عازم شهر قم شديم. هنگامى كه رسيديم، در منزل او را كوبيديم، دختركى عراقى در را باز كرد. حال احمد را از او پرسيديم. گفت: مشغول برگزارى عيد خود است، زيرا امروز عيد است. گفتيم: سبحان الله، اعياد شيعه چهارتاست: عيد قربان، عيد فطر، عيد غدير و روز جمعه الخ...» (15)
علامه امينى در كتاب ارزشمند الغدير، دهها روايت از دهها كتاب مورد وثوق اهل سنت دال بر عيد بودن روز غدير در قرون اول اسلام و اينكه اين عيد، شايع و معروف بود، جمعآورى و نقل كرده است... كافى استبه فصلى از اين كتاب مراجعه شود كه در آن تبريك و تهنيتشيخين (ابوبكر و عمر) به حضرت على(ع) را به مناسبت انتصاب او از طرف رسول خدا(ص) به ولايت، ذكر مىكند.
غير از منابعى كه تهنيت صحابه را بدين مناسبت ذكر كردهاند و علاوه بر منابع بسيارى كه بر عيد بودن روز غدير تصريح كردهاند، علامه امينى تبريك شيخين را از شصت منبع معتبر ذكر كرده است.
در اين باره رجوع كنيد به: الغدير / ج 1 / از ص267 تا ص289.
لذا از اين مطالب معلوم مىشود كه: گفته ابنتيميه در مورد عيد غدير كه: عيد گرفتن اين روز هيچ گونه دليلى ندارد و در بين سلف، چه از اهل بيت و چه از ديگران، كسى آن را جشن نگرفته، (16) صحيح نيست و مستند به دليل علمى يا تاريخى نمىباشد و دلائل محكم خلاف آن را ثابت مىكند.
پى نوشت ها:
1- بزرگداشتها در اسلام (المواسم و المراسم)، علامه جفعر مرتضى عاملى، ترجمه: محمد سپهرى.
2- الخطط مقريزى، ج 1، ص 288.
3- التنبيه و الاشراف، ص 221 و 222.
4- الغدير، ج 1، ص283.
5- مصباح المتهجد، ص 698.
6- الغدير، ج 1، ص 284 و 285 و تفسير فرات، ص12.
7- كافى، ج 4، ص149 - 148; الغدير، ج 1، ص 285 به نقل از كافى و مصباح المتهجد، ص 680.
8- تاريخ بغداد، ج 8، ص 290; تذكرة الخواص، ص 30، مناقب خوارزمى، ص 94 به جاى شصت ماه، شصتسال آورده، مناقب الامام على از ابنمغازلى، ص19; فرائد السمطين، باب13، ج 1، ص77 مانند مناقب خوارزمى، الغدير، ج 1، ص 401 و 402.
9- كافى، ج 4، ص149; الغدير، ج 1، ص 285 و286.
10- خصال صدوق، ج 1، ص246; الغدير، ج 1، ص286.
11- مصباح المتهجد، ص 680; الغدير، ج 1، ص286.
12- الغدير، ج 1، ص287 به نقل از حميرى
13- مصباح المتهجد، ص679.
14- الغدير، ج 1، ص287; مصباح المتهجد، ص696.
15- الغدير، ج 1، ص287.
16- اقتضاء الصراط المستقيم، ص 294.