آباد آبا د ، تا آسمان
درباره ي نگاه اسلام به «فقر »و «توسعه »
آباداني، پيشرفت، ترقي، تکامل و واژهايي مثل اينها را نمي توان در دنياي امروز به راحتي کنار گذاشت . در دنيا و زمانه که هر يک سال عقب ماندگي و در جا زدن در آن ، به قيمت پرتاب شدن به ده ها سال عقب تر است (به قيمت گرسنگي ، محکوم قوانين ظالمانه شدن ، سر در برابر گردن کشان فرود آوردن ، پيش کشي کردن منابع و ذخاير مملکت به باج گيران بين المللي و...)، چگونه مي توان از توسعه و پيشرفت ، چشم پوشيد ؟اما به عنوان يک مسلمان ، تکليفمان چيست؟ ما که به اميد آباداني آخرت زنده ايم ، چه طور بايد عمل کنيم ؟آيا بايد سهمي در اين توسعه و آباداني داشته باشنم؟ يا اين که از همين فردا تکليفمان را با دنيا يکسره کنيم ؟
معصومان ما چه کرده اند؟آيا توجهي به اين مسائل داشته اند؟ يا فقط به آخرت و سراي ديگر دعوت کرده اند ؟
اصطلاح توسعه(Develoment)
اسلام و توسعه
دنيا مقدمه ي آخرت تصوير شده وهرگز به طور مستقل براي انسان ، مطلوب نيست . تمام آباداني ها و توسعه ها و پيشرفت ها و تکنو لوژي ها و ... اگر رابطه اش با آخرت قطع شده باشد و با آن منافات داشته باشد ، بدون شک ناپسند است. البته قطعا هم آن طور نيست که هر که از اين جا بهره جست ، در آن جا بي بهره باشد . مگر سليمان بن داوود(ع)، پيامبر بزرگ خدا ، دنيا و آخرت را با هم نداشت ؟
قرآن ، اين رابطه ي دو سويه بين دنيا و آخرت و ارزشمندي آن دو را چنين بيان مي کند: «و آخرت (جهان ديگر)، بهتر و ماندگارتر است ».(1) پس دنيا مطرود دين نيست ؛ منتها آخرت، منافع بيشتري دارد و دوامش بيشتر است ، و اين اصل ، نبايد فراموش شود.
تفاوت عمده و اساسي ميان توسعه به معناي اسلامي و غير اسلامي ـ بويژه غربي ـ همين حذف جهان ماورا است . از همين روست که در مهندسي توسعه ي اسلامي ، توسعه ي بخش فرهنگي اولويت است . دليل ما ، سخن معصومان است . امام صادق (ع)در تفسير آيه ي 65سوره ي انعام (بگو او قادر است که از فراز سرتان يا از زير پاهايتان عذابي بر شما بفرستد ...) مي فرمايد: «منظور از اين عذاب ، کثرت مردم بي فرهنگ ، دون مايه و بي ثمر است !». (2)
ازاين تفسير مي توان فهميد که پيشرفت فرهنگ نه تنها براي دنيايمان ضروري است ، که آخرتمان را هم مي تواند آباد کند . چرا ؟ چون بي فرهنگي و دون مايگي ، در معرض تهديد عذاب خداست ! چرا اين طور نباشد ، حال آن که سراسر قرآن ، جهل و بي خردي را سرزنش مي کند: «بدترين جنبندگان در نزد خدا ، افراد کرولالي هستند که انديشه نمي کنند ». (3)
فقر فرهنگي در نگاه اسلام
پيامبر اکرم (ص)مي فرمايد : «آن که مي ميرد و با مرگ از درد ها و مشکلات زندگي آسوده مي شود ، مرحله اي از حيات را مي گذارند . مرده ي واقعي کسي است که در زندگي ، فاقد تحرک و پويندگي و حيات باشد ». (4)
علي (ع)مي فرمايد: «نادان ، همچون مرده اي است بين زندگان ». (5)
امام صادق (ع) مي فرمايد : «فقر ، مرگ سرخ است (فعاليت و پويايي را از جامعه مي گيرد و با خون ريزي، همراه است)». راوي مي پرسد : «آيا فقر مالي منظور شماست ؟». امام (ع) مي فرمايد : «نه ! مقصودم فقر ديني (فرهنگي ـ عقيدتي)است ». (6)
اين گفته ها تنها اندکي است از انبوه احاديث و اين موضوع را بيان مي کند که مهم ترين زمينه براي توسعه ي فرهنگي در يک جامعه، علم جويي و جهل گريزي است . به عبارتي براي پيشرفت يک جامعه ، شرط اول ، توسعه ي دانش و ارزش هاي مربوط به دانش پژوهي است . اگر پيشرفت مادي و اقتصادي در جامعه اي اسلامي بدون زمينه سازي و نهادينه سازي ارزش هاي بنيادين انسان اتفاق بيفتد ، همان بلايي ته سراغشان مي آيد که رسول خدا (ص)هشدار مي داد : «به خدا قسم از فقر بر شما نمي ترسم ؛ بلکه بر شما از آن مي ترسم که دنيا براي شما فراهم شود چنان که براي پيشينيانتان شد و شما مانند آنان در کار دنيا از يکريگر سبقت بگيريد و در نتيجه ، شما را مانند پيشينيان به هلاکت اندازد». (7)
پس با چشم بسته ، کنار سفره ي رونق و توسعه ي اقتصادي نشستن بايد در انتظار لبه ي تيغ روايات تهديد کننده باشيم ؛ چنان که پيامبر اسلام (ص) به ابوذر فرمود : «اباذر ! زماني خواهد آمد که مردمي از امت من ، چنان اند که در انواع امکانات رفاهي ، زاده و بزرگ مي شوند ؛ همتشان مصرف خوراکي و نوشيدني هاي رنگارنگ است و مصرف گرايي را افتخار مي دانند ...آنان بدترين افراد امت من اند ». (8)
نگاهي به پيشينه ي بحث
فقر و توسعه
گفتني است که فقر نيز همانند توسعه ، ابعاد و انواع گوناگوني دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد .
انواع فقر
1. فقر مطلق : محروميت از امکانات ضروري واوليه ي زندگي.
2. فقر نسبي : عدم برخور داري ازامکانات موجود و شرايط موجود زيست .
3. فقر طبيعي : فقرناشي از کمبود منابع طبيعي مثل آب کافي و خاک مناسب ومنابع زير زميني و...
4. فقر فرهنگي : بي سوادي ، تعصب هاي بي جا ، عدم پيشرفت علمي ، رشد جرم و جنايت و ضعف ارزش هاي اخلاقي و ....
5. فقر معنوي و روحي :از شاخه هاي فقر فرهنگي است و به نقص هاي روحي و رواني افراد جامعه اشاره دارد . رزيلت هاي اخلاقي ، ياس ، اضطراب ، افسردگي ، خودکشي و بيماري هاي رواني از اين قبيل است .
6. فقر واقعي :در تعاليم اسلامي ، نوعي از فقر مطرح شده که مي توان آن را فقر واقعي ناميد . با نگاهي که دينمان به هستي دارد و دائم به بالا اشاره مي کند ، معلوم است که ثروت و فقر واقعي را هم با همان نگاه تعريف کند ، چرا که حسابرسي و برآورد هزينه هاي نهايي را مربوط به جهان آخرت مي داند . با اين ديد، هر که از همه ي امکانات حيات بتوانند سرمايه ي لازم را براي خريد بهشت و نعمت هاي آخرت فراهم کند ، بر ثروت و سعادت حقيقي رسيده و آن که در آن جا سرما يه اي نداشته باشد، فقير و فقير و فقير است.حضرت محمد (ص) پرسيد: «صعلوک در ميان شما به چه کسي مي گويند؟ ».
گفتند :به مردي که مال ندارد.
فرمود: «نه صعلوک فردي است که از پيش ، مالي براي خود نفرستاده است تا در نزد خدا آن را حساب کند؛ گرچه بعد از او مال فراواني باقي بماند ». (9)
امام علي (ع)نيز فرمود : «فقري که در پي آن بهشت باشد ، فقر (واقعي ) نيست و ثروتي که به دوزخ بينجامد ،غذاي واقعي نيست ». (10)
ريشه هاي توسعه
1. برداشتن فاصله ميان انسان و خدا (خدا را بدون واسطه ي کشيش پرستيدن )؛ 2. براي عقل ، در حريم دين ، حق قائل شدن؛ 3. توجه به سعي و کار.
براي سه اصلي که گفتيم ، شواهد بسياري در متون ديني ما نيز هست که به اندکي اکتفا مي کنيم :
1. ارزش دان به شخصيت انساني: «و هنگامي که بندگان من از تو درباره ي من سوال مي کنند، [بگو:] من نزديکم دعاي دعا کننده را هنگامي که مرا مي خواند ، پاسخ مي گويم ». (11)
2. حق عقل در حريم دين :عبارت هاي «چرا نمي انديشيد؟»و «آيا تحقل نمي کنند؟» و مانند اينها در قرآن ، بسيار است .
3. احترام به عمل و سخت کوشي : درست زماني که هرگونه توجه به زندگي ، منافي عبادت و خدا پرستي محسوب مي شد، نبي اسلام (ص) فرمود : «آن کسي که در راه اداره ي خانواده اش زحمت مي کشد ، مثل کسي است که در راه خدا شمشير مي زند». (12) ايشان با هر نوع گدا صفتي و سربار ديگران شدن ، مبارزه مي کرد و مي فرمود : «کسي که سنگيني بار زندگي اش را به دوش ديگران اندازد ، از رحمت خدا به دور است ». (13) و همان حضرت فرمود :«درکار دنيا ي خود مصلح و محکم باشيد ؛ اما درباره ي آخرت ، جوري عمل کنيد که گويا فردا رخت خواهيد بست »؛ (14) (يعني دنيايتان را آباد کنيد و سامان دهيد). و تمام عرق رختن هاي پيامبر ، مشارکت در ساخت و سازها و چاه و قنات کندن هاي حضرت علي (ع)،کشاورزي هاي امام صادق (ع) و ديگر ائمه ، شواهدي است بر اين ادعا .
شاخص هاي فقر و توسعه در حوزه ي دين
الف . سطح زندگي :
شامل غذا ، پوشاک ، مسکن ، وسائل رفاهي و... مي شود . امام سجاد (ع) مي فرمايد : «خدايا به تو پناه مي بريم از اين که به حد کفايت ، از مواهب زندگي بهره مند نگرديم ». (15)
ب . نابرابري هاي اجتماعي :
در واقع، اين، بارزترين شاخص فقر است ، براي جامعه اي اسلامي . امام کاظم (ع) در اين باره مي فرمايد :«اگر در ميان مردم، عدالت اجرا شود ، بي نياز خواهند شد ». (16)
ج. امنيت :
امام علي (ع) مي فرمايد : «جامعه اي که امنيت درآن نباشد ، خيري درآن نيست (هرگز به شکوفايي نمي رسد )».
د. بهداشت و درمان :
پيامبر بزرگوارمان (ص) مي فرمايد : «خداوند ، اسلام را بر پايه ي نظافت بنا نهاده است ». (17) و هم او فرمود :«هرکه صبح کند در حالي که به سلامت باشد ،گويا دنيا را از آن خود ساخته است».(18)
ه. سواد :
پيامبر اسلام(ص) فرمود : «خير و نيکي دنيا و آخرت با علم است و شر دنيا و آخرت با جهل». (19)
و. اشتغال :امام حسن (ع)مي فرمايد :«تلاش باي بهزيستي سنت است (عين دينداري است )».
(20)
و از امام صادق (ع) نقل است : «...خداوند ، راه زندگي انسان ها را در انواع شغل ها و صنعت ها قرار داده . اين شيوه ، براي بقاي انسان ، با دوام تر و براي تدبير امور ،حکيمانه تر است ».(21)
امام کاظم (ع) مي فرمايد : «خدا بنده ي بي کار را دشمن مي دارد». (22) به نظر مي رسد همين مقدار ، براي اهميت وجايگاه تلاش و کار کافي باشد !
توسعه با معيارهاي اسلامي
الف .اصلاحگري
يکي از اهداف توسعه و پيشرفت و آباداني در منطق دين، «اصلاح» است . اين واژه در مقابل «فساد» به کار رفته است و اساسا اصلاح طلبي ، يک روحيه ي اسلامي است و هر مسلماني ، خواه ناخواه ، اصلاح طلب يا طرفدار اصلاح طلبي است .
آيا اهل بيت هم اصلاحاتي داشته اند و به دنبالش بوده اند؟ بايد گفت اين از اهداف بزرگ همه ي برگزيدگان الهي است . حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد : «خدايا ! تو مي داني که هدف ما رقابت براي به دست گرفتن قدرت ... نبود، بلکه چنان مي خواستيم که ... در سرزمين هاي تو آشکارا دست به اصلاحات بزنيم ، تا بندگان ستم ديده ات ايمن شوند ». (23)
و نيز در جاي ديگر فرمود : «اگر از اين فتنه ها و لغزشگاه ها با قدر ت بگذرم ، دگرگوني هاي بسياري پديد مي آورم ». (24)
ب . اصلح زير ساخت هاي اقتصادي
توصيه و رفتار معصومان ، گواه آن است که نبايد امکانات را به حال خود رها کرد ؛ بلکه بايد بهترين استفاده ها را از آن برد . حال اگر اين انديشه در باور يک ملت جاي گيرد ، به شکوفايي اقتصادي نخواهد رسيد . امام حسن (ع) در اين باره مي فرمايد : «از اسراف بپرهيز که کار شيطان هاست ».(25)
اسراف ، يعني مصرف براي مصرف . در واقع، نکته اين جاست که زير بنا و زير ساخت هاي اقتصادي يک جامعه هم ، بر باورها و نوع نگاه افراد به امکانات ، بستگي دارد . تصور کنيد اگر جامعه اي امکانات مادي را نعمت خدا بداند و بر اين باور باشد که حق ندارد بي جا استفاده کند يا هدر دهد ، چه استعدادهايي براي رشد اقتصادي آن جامعه ذخيره خواهد شد!
ج.علم اندوزي و توصيه به آن
از زير ساخت هاي مهم براي توسعه ، توجه به علم و دانش است . حال اگر جامعه اي بر اساس دانش ـ بويژه ـ بومي در مسير رشد قرار گيرد ، بي شک به توسعه اي پايدار مي رسد و به زودي طعم شکوفايي را مي چشد و هيچ ديني و مرامي به اندازه ي اسلام، به علم توصيه نکرده است :
امام علي (ع) : «... اما حق شما بر من اين است که به شما تعليم دهم تا نادان نمانيد».(26)
امام صادق (ع) : «زکات علم ، آموختن علم است به اهل آن ».(27)
د. توجه به اعماق فرهنگ
برخي از سخنان اهل بيت (ع) دقيقا به اعماق فرهنگ و انديشه ي يک جامعه اشاره دارد که با عملي شدن آن، يک ملت با شتاب فراوان به سوي پيشرفت مي شتابد ؛ پيشرفتي سازگار با اهداف آسماني :
علي (ع)مي فرمايد : «سفارش مي کنم که براي کار خير (هر چند بسيار باشد) پاياني نبيني».(28)
سخن آخر
امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد :«کسي که در امور مادي و زندگي اين جهاني خود سست و تنبل باشد ، مورد غضب من است ؛ زيرا بي شک ، در کار آخرتش کسل تر و ناتوان تر خواهد بود ». (29)
امام کاظم (ع) فرمود :«از سستي و تنبلي بپرهيز که آن دو ، تو را از بهره ي درست گرفتن از زندگي اين جهاني و آن جهاني باز مي دارند ».(30) و چه زيباست فرموده ي پيامبر اسلام (ص): «از همه ي مردم گرفتارتر، مومن است که هم بايد به کارهاي دنياي خويش بپردازد و هم به کار آخرت ».(31)
امام کاظم (ع) فرمود :«آن که دنيايش را به بهانه ي دين و يا دينش را به بهانه ي دنيا رها کند، از ما نيست »(32).
با اين همه تعابير ، جايي براي ترک دنيا و در جا زدن باقي نمي ماند و آن هم دنيا گريزي که در نهج البلاغه آمده ، هرگز با اين اصل (اصل تلاش) منافات ندارد ؛ چرا که ميان هدف قرار گرفتن آخرت و برخورداري از دنيا ، هيچ تضادي نيست و تفسير صحيح رابطه ي دنيا و آخرت از نگاه دين همين است و ما ماموريم به آباداني دنياو ساختن نردباني محکم و مطمئن تا آسمان سعادت .
پی نوشت :
1. سوره ي اعلي ، آيه ي 17.
2. بحار النوار ، جلد 9 ،ص 205
3. سوره ي انفال آيه ي 22.
4. امالي طوسي ، ص 310.
5. غرر الحکم ، ح 2118.
6. ميزان الحکمه ، ج 7،ص513.
7. صحيح بخاري ، ج4،ص63.
8. مکرم الخلاق ، ص471.
9. ميزان الحکمه ، ج 7، ص509.
10. همان ، ص 511.
11. سوره ي بقره ، آيه ي 186.
12. الکافي ، ج5، ص88 .
13. همان ،ج4،ص12.
14. تنبيه الخواطر ، ج، 2،ص234.
15. صحيفه سجاديه کامله ، ص 58، دعاي 8.
16. ميزان الحکمه ، ج 10، ص527.
17. همان ، ج 10، ص93.
18. الکافي ، ج 8 ، ص148.
19. روضه الواعظين ، ص12.
20. احتجاج ، ج 2، ص84.
22. الکافي ، ج 5 ، ص 84.
23. نهج البلاغه ، خطبه ي 131.
24. همان ، حکمت 272.
25.کشف الغمه ، ج 3،ص220.
26. ترجمه ي الحياه ، ج 2 ، ص686.
27. همان جا .
28. همان ، ج 1،ص530.
29. مستدرک الوسائل ، ج 13، ص44؛ الکافي ، ج 5 ،ص 85 .
30. الکافي ، ج 5، ص 85.
31. جامع الصغير ، ج 1، ص179، ح 1185.
32. تحت العقول ، ص 410.