اشرار امت

ای ابوذر، به زودی گروهی از امّت من در ناز و نعمت رشد می‌کند و همّتشان غذاها و نوشیدنی‌های رنگارنگ است و اهل ستایش هستند. اینان بدترین امّت من‌اند.
دوشنبه، 2 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اشرار امت
 اشرار امت

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 
یا اَباذَر، سَیَکُونُ ناسٌ مِن اُمَّتِی یُولَدُونَ فِی النِّعَم وَ یُغذَونَ بِهِ هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ وَ یَمدَحُونَ بِالقَولِ أولئِکَ شَرارُ اُمَّتی.
ای ابوذر، به زودی گروهی از امّت من در ناز و نعمت رشد می‌کند و همّتشان غذاها و نوشیدنی‌های رنگارنگ است و اهل ستایش هستند. اینان بدترین امّت من‌اند.
نور هدایت
اصل اوّل در اسلام در مورد نعمت‌های الهی استفاده از آنهاست. قرآن در این باره در آیه‌ی 32 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «(مَن حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتی أَخرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ)؛ بگو: چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟».
و در آیه‌ی 51 سوره‌ی مؤمنون می‌فرماید: «(یَا أیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعمَلُوا صَالِحاً)؛ ای پیامبران، از غذاهای پاکیزه بخورید و کاری نیک کنید».
همچنین آیات متعدّدی داریم که استفاده از نعمت‌های الهی را مجاز شمرده است. البتّه این به عنوان یک اصل پذیرفته شده، ولی مهم این است که در اینجا عناوین دیگری هم پیدا می‌شود که انسان باید مراقب آنها باشد.
اوّل عنوانی که پیدا می‌شود این است که زندگی مرفّه هدف برای انسان شود و بقیّه‌ی چیزها را در مسیر آن قرار بدهد. از آغاز در میان ناز و نعمت پرورش یابد و برزگ شود و تمام تلاش او فقط همین باشد. اسلام هیچ‌گاه به چنین چیزی راضی نیست و حتّی آنجا که می‌گوید (یا أیُّها الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِباتِ) همراه با آن کار نیک را ذکر کرده است. یعنی از طیبات در مسیر عمل صالح استفاده کنید.
یا در آیه‌ی 31 سوره‌ی اعراف، «(خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ)؛ زینت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید!» هدف مسجد نیست، بلکه «(أَرضُ اللهِ وَاسِعَةٌ)؛ زمین خدا وسیع است». (1) همه‌ی اینها باید در مسیر عبودّیت و بندگی قرار گیرد، چرا که اگر هدف شد از مسیر اصلی منحرف شده است.
دومین شکلی که ممنوع است، غفلت‌زا بودن آن است. یعنی زندگی مادّی انسان را از خدا غافل و بی خبر کند و زندگی مرّفه هم انسان را به خودش مشغول سازد. یعنی غافل کننده باشد. اینجاست که اسلام دستور زهد، روزه و ترک تمنّیات نفس را داده.
در حدیثی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من گاهی روزه می‌گیرم و گاهی افطار می‌کنم. آن‌گاه که افطار می‌کنم شکرِ خدا را به جا می‌آورم و آن‌گاه که روزه می‌گیرم به یاد گرسنگان‌ام».
اگر انسان در نعمت به یاد خدا باشد و در محرومیّت به یاد محرومان، نشانه‌ی این است که نعمت او را غافل و بی خبر نساخته. و چنانچه در محرومیّت به یاد محرومان باشد، ولی در نعمت غافل از خدا، اینجاست که زیادی نعمت باعث غفلت می‌شود.
باید در داستان قوم سبا اندیشه کرد که بسیار آموزنده است، چنانکه قرآن می‌فرماید: «(لَقَد کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَةً جَنَّتَانِ عَن یَمینٍ وَ عَن شِمَالٍ کُلُوا مِن رِزقِ رَبِّکُم)؛ برای قوم سبا در محلّ سکونتشان نشانه‌ای (از قدرت الهی) بود: دو باغ بزرگ و گسترده از راست و چپ (رودخانه عظیم؛ و به آنها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید». (2)
قوم سبا جمعیّتی بودند که در جنوب جزیره‌ی عربستان می‌زیستند و دارای حکومتی عالی و تمدّنی درخشان بودند.
خاک یمن بسیار حاصلخیز بود، امّا چون رودخانه‌ی مهمّی نداشت از آن بهره‌برداری نمی‌شد. باران‌های سیلابی در کوهستان‌ها می‌بارید و آب‌های آن در دشت‌ها به هدر می‌رفت. مردم به فکر استفاده از این آب‌ها افتادند و سدهایی در نقاط حسّاس ساختند که از همه مهم‌تر و پرآب‌تر «سدّ مأرب» بود.
مأرب شهری بود در انتهای یکی از این درّه‌ها که سیل‌های عظیم کوه‌های «صراط» از کنار آن می‌گذشت. در دهانه‌ی این درّه و دامنه‌ی دو کوه «بلق» سدّ عظیم و نیرومندی بنا کردند. به قدری آب ذخیره‌ی پشت سد زیاد شد که با استفاده از آن توانستند باغ‌های زیبا و کشتزارهای پربرکت در دو سوی مسیر رودخانه‌ای که به سد منتهی می‌شد ایجاد کنند.
قریه‌های آباد این سرزمین به هم متّصل بود و سایه‌های گسترده درختان دست به دست هم داده، آن قدر میوه‌های فراوان بر شاخسارشان ظاهر شده بود که می‌گویند هر گاه کسی سبدی روی سر می‌گذاشت و از زیر آنها می‌گذشت میوه‌ها پشت سر هم در آن می‌افتاد و در مدّت کوتاهی سبد پر می‌شد.
وفور نعمت آمیخته با امنیّت، محیطی بسیار مرفّه برای زندگی پاک آماده ساخته بود؛ محیطی مهیّا برای اطاعت پروردگار و تکامل در جنبه‌های معنوی.
امّا این قوم قدر این همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشی سپردند، به کفران نعمت و فخرفروشی پرداختند و به اختلافات طبقاتی دامن زدند.
در برخی تواریخ آمده است که موش‌های صحرایی دور از چشم مردم مغرور و مست، در دیواره‌ی این سدّ خاکی لانه و آن را از درون سست کردند. باران شدیدی بارید و سیلاب عظیمی به راه افتاد. دیواره‌های سد که قادر به تحمّل فشار سیلاب نبود یکباره در هم شکست و آب‌های متراکم پشت سد بیرون ریخت و تمام آبادی‌ها، باغ‌ها، کشتزارها و زراعت‌ها و چارپایان را تباه کرد و قصرها و خانه‌های مجلّل را ویران و آن سرزمین آباد را به صحرایی خشک و بی آب و علف مبدّل ساخت. از آن همه باغ‌های خرّم و درختان باروَر تنها چند گیاه تلخ و درخت شورگز و سدر بر جای ماند. مرغان غزلخوان از آنجا کوچ کردند و بوم‌ها و زاغان جایشان را گرفتند.
آری، هنگامی که خداوند بخواهد قدرت‌نمایی کند، تمدّنی عظیم را با چند موش بر باد می‌دهد، تا بندگان به ضعف خود آشنا شوند و هنگام قدرت مغرور نشوند. (3)
این مطلب ممکن است برای اهل علم هم پیدا شود که خدای ناکرده در مسابقه‌ی تجمّل‌پرستی بیفتند، به دنبال منازل باشکوه، وسیله‌ی نقلیّه‌ی باشکوه و سایر تجمّلات بروند و در نتیجه از خداوند غافل شوند و چنین سرنوشتی نصیبشان شود. این عنوان دوم هم به عنوان ثانوی، استفاده از نعمت‌های الهی را برای انسان ممنوع می‌کند.
عنوان سوم این است که هر روز می‌بینیم مردم به سختی روزگار را سپری می‌کنند، همان‌گونه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) اشاره فرمود: آیا من سیر بخوابم در حالی که در اطراف من شکم‌های گرسنه است؟ در چنین محیطی که این همه گرسنه و محروم است، من نباید به خودم برسم و تمام همّ و غمّ من خودم و زندگیم باشد و از دیگران بی خبر بمانم.
گاهی هم یک عنوان چهارمی پیدا می‌کند و آن این است که آنان که اسوه و الگوی مردم هستند، استفاده از برخی نعمت‌ها برای آنها ممنوع است. این یک عنوان ثانوی است برای یک صنف خاص. ممکن است استفاده از آن وسایل برای دیگران خوب باشد، امّا برای کسی که الگوی مردم است نامناسب.
بنابراین باید در مشکلات روزگار با مردم بود و همین اندازه که آقای محل است در غم‌ها و محرومیّت‌های آنها شریک باشد، چون آقای محل شدن هم ساده نیست. امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌فرماید: آقا کسی است که با مردم در مشکلات شریک باشد. امّا کسی که غرق در نعمت است و از اینکه دیگران به صورت نوکر و دست به سینه در مقابل او بایستند لذّت می‌بَرد، این آقای مردم نیست.
حقیقت کفران نعمت
کفران نعمت تنها به این نیست که انسان ناسپاسی خدا کند، بلکه هرگونه بهره‌گیری انحرافی و سوءِ استفاده از نعمت، کفران نعمت است. اصولاً حقیقت کفران نعمت همین است و ناسپاسی در درجه‌ی دوم قرار دارد. همان‌گونه که شکران نعمت به معنی صرف نعمت در آن هدفی است که برای آن آفریده شده و سپاس‌گویی با زبان در درجه‌ی بعد است، اگر با زبان هزاران الحمدلله بگویی ولی عملاً از نعمت سوءِاستفاده کنی کفران نعمت کرده‌ای.
در همین عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم بارزترین تبدیل نعمت به کفران به چشم می‌خورَد. نیروهای مختلف جهان طبیعت، در پرتو هوش و ابتکار خدادادی بشر، به دست انسان‌ها مهار شده و در مسیر منافع او به کار افتاده است. اکتشافات علمی و اختراعات صنعتی چهره‌ی این جهان را دگرگون ساخته، بارهای سنگین از روی دوش انسان‌ها برداشته شده و بر دوش چرخ‌های کارخانه‌ها قرار گرفته است. مواهب و نعمت‌های الهی بیش از هر زمان دیگر است و وسایل نشر اندیشه و گسترش علم و دانش و آگاهی از همه‌ی جای جهان در دسترس همگان قرار گرفته و می‌باید در چنین عصری مردم این جهان از هر نظر انسان‌های خوشبختی باشند، هم از نظر مادّی و هم از نظر معنوی.
ولی به خاطر تبدیل این نعمت‌های بزرگ الهی به کفر و صرف کردن نیروهای شگرف طبیعت در راه طغیان و بیدادگری و به کار گرفتن اختراعات و اکتشافات در راه هدف‌های مخرّب، به گونه‌ای که هر پدیده‌ی تازه صنعتی نخست مورد بهره‌برداری تخریبی قرار می‌گیرد و جنبه‌های مثبت آن در درجه‌ی بعد است.
خلاصه این ناسپاسی بزرگ که معلول دور افتادن از تعلیمات سازنده‌ی پیامبران خداست، سبب شده که قوم و جمعیّت خود را به دارالبوار (هلاکت) بکشانند، همان دارالبواری که مجموعه‌ای است از جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی، با همه‌ی آثار تخریبی‌اش. همچنین ناامنی‌ها و ظلم‌ها و فسادها و استعمارها و استثمارها که سرانجام دامان بنیانگذارانش را خواهد گرفت، چنانکه در گذشته دیدیم و امروز هم با چشم می‌بینیم.
چه جالب قرآن پیش بینی کرده که هر قوم و ملّتی کفران نعمت‌های خدا کنند مسیرشان به سوی دارالبوار است. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی زمر، آیه‌ی 10.
2. سوره‌ی سباء، آیه‌ی 15.
3. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 18 - 19 سوره‌ی سبأ.
4. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 28- 30 سوره‌ی ابراهیم.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط