شبهاتی پیرامون تضاد علم و دین (2)

ثابت شد که ادیان، به خصوص دین اسلام در مقام تئوری و نظر، انسان را به مرزهای علم، پیشرفت و تمدن سفارش کرده است. حال این پرسش مطرح است که آیا عملاً نیز در این راه به موفقیتی دست یافته است یا نه؟ تاریخ پژوهان به خوبی
سه‌شنبه، 3 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
شبهاتی پیرامون تضاد علم و دین (2)
شبهاتی پیرامون تضاد علم و دین (2)

 

نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی

 

ب. اسلام، پایه‌گذار تمدن

ثابت شد که ادیان، به خصوص دین اسلام در مقام تئوری و نظر، انسان را به مرزهای علم، پیشرفت و تمدن سفارش کرده است. حال این پرسش مطرح است که آیا عملاً نیز در این راه به موفقیتی دست یافته است یا نه؟ تاریخ پژوهان به خوبی می‌دانند که یکی از تمدن‌های بزرگ جهان، توسط اسلام پی‌ریزی شده است. تمدن امروزه محققان غربی نیز مدیون تمدن اسلامی است. آندره میکل می‌نویسد:
آیین اسلام اولین قوه محرکه تمدن اسلامی بوده و هنوز هم یکی از عوامل اساسی این تمدن است و به آن شالوده‌ای بخشیده که لااقل تا عصر جدید لایتغیر باقی مانده است. (1)
جامعه پیش از اسلام یعنی سرزمین حجاز و عربستان، جامعه بدوی بود که زندگی ساده و قبیله‌ای داشت و از فرهنگ و تمدن بیگانه بود. امام علی (علیه‌السلام) اوضاع آن را در بعضی خطبه‌هایش گزارش کرده است. (2)
اما اسلام، جامعه خود را به سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد. اولین پایه‌های تشکیل تمدن اسلامی را می‌‌توان تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر (صلی‌الله علیه و آله‌وسلم) در مدینه نام برد که جامعه عربستان برای اولین‌بار از حکومت قبیله‌ای به حکومت دارای نظام خاص سیاسی - اقتصادی و قضایی تغییر جهت داد. حکومت حضرت مؤلفه‌ها و بسترهای لازم برای ظهور و رشد تمدن را مهیا و به آن اهتمام می‌ورزید. در این راستا می‌توان به تشویق و توصیه به فراگیری علوم مختلف، تکریم دانشمندان، گفت‌وگو با فرهنگ و تمدن‌های دیگر و دعوت از دانشمندان آنان، پرهیز از جنگ‌های داخلی با مراعات اصل مدارا و همزیستی با پیروان ادیان دیگر و تشکیل ارتش منظم اشاره کرد.
بدیهی است ایجاد جامعه متمدن و پیشرفته در عرصه‌های مختلف، امری زمان‌بر است که پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) بذرهای آن را پاشید که با مرور زمان، ما شاهد رشد و ظهور ثمرات آن در جامعه اسلامی بودیم. حکومت اسلامی به رشد و اقتدار خود، ادامه می‌داد و در پرتو آن به سرزمین‌هایی وارد می‌شد که خود فرهنگ و تمدن خاص و چه بسا تمدن برتر جهان را داشته‌اند. حکومت اسلامی در جریان فتح این سرزمین‌ها، نه تنها به مخالفت و نابودی تمدن و علوم آن‌ها اقدام نورزید، بلکه با حفظ مراکز آن‌ها، متخصصان و دانشمندان را نیز گرامی داشت و از آنان خواست کتب و آثار علمی خود را به زبان عربی ترجمه کنند. به اعتراف مؤرخان غربی، اسلام هر سرزمینی را که فتح می‌کرد، اولین اقدامش بنای مساجد و آموزشگاه‌ بود. (3)
در حکومت عباسیان آثار علمی مختلف رومی، ایرانی، هندی به عربی بازگردانده شد. خالدبن یزید بن معاویه فارغ‌التحصیلان مدرسه معروف اسکندریه را به شام دعوت کرد. به امر او استیفان دانشمند مسیحی کتاب شیمی را به عربی ترجمه کرد. منصور خلیفه عباسی از متخصصان ایرانی در علوم نجوم، پزشکی و هندسه خواست به بغداد سفر نموده و در آنجا به تحقیقات خود ادامه دهند. از جمله جورجیس که رئیس بیمارستان جندی شاهپور بود، او را به بغداد فراخواند و به اکرام او پرداخت. منصور هم‌چنین از پادشاه روم خواست کتب علمی (نجوم و هندسه) را ترجمه و به بغداد ارسال کند.
در زمان مأمون عباسی و هارون‌الرشید نیز نهضت ترجمه علوم مختلف مانند منطق و فلسفه ادامه داشت، مأمون در سال 214 رصدخانه‌ای در شام تأسیس کرد.
در این زمان صدها کتاب از زبان‌های سریانی، فارسی و هندی در عرصه‌های مختلف مثل: هیأت و نجوم، ریاضی، منطق، فلسفه، ادبیات به عربی ترجمه شد، به گونه‌ای که بغداد به عنوان پایتخت اسلام در سال (395 ق) شاهد کتابخانه‌ای عظیم و بی‌نظیر با 4/000/000 نسخه بود. همچنین کتابخانه‌هایی در شهرهای دیگر مثل طرابلس، شام، اندلس، مصر و مراغه به همت مسلمانان تأسیس شد. کتابخانه نماد و سمبل تمدن روز بود. (4)
در اینجا به بعضی مظاهر و عرصه‌های نمود تمدن اسلامی اشاره می‌شود:

نحو:

علم نحو اولین‌بار توسط حضرت علی (علیه‌السلام) وضع شد و ابوالأسود دوئلی (69 ق) با اقتباس از حضرت آن را تشریح و تدوین کرد. (5)

امور نظامی:

با تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر، ارتش با رعایت اصول و متد نظامی از قبیل تشکیل رده‌های مختلف فرماندهی، پیاده نظامی، سواره نظام، استتار، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با تعلیم سلمان فارسی) در خدمت حکومت اسلامی قرار گرفت. باروت نیز توسط مسلمانان اختراع شد. (6)

طب:

در مورد بهداشت جسمانی و طب، سفارش‌هایی از سوی پیامبر و امامان نقل شده که در مجموعه‌هایی به نام طب‌النبی و طب‌الرضا تدوین شده است. قطع نظر از اصالت سندی روایات مندرج در این مجموعه‌ها، این آثار نشانگر رواج اصولی طبی در جامعه اسلامی است. در همین زمینه طب سنتی رشد و نمود پیدا کرد که می‌توان به ابن‌ربی طبری نویسنده کتاب فردوس الحکمة، حنین بن اسحاق اولین پدیده آورنده رساله در چشم‌پزشکی به نام الشعر مقالات فی‌العین، بختیشوع بن جبرائیل نویسنده نصائح البرهان فی‌الأدویه المرکبه و غیره اشاره کرد. محمدبن زکریای رازی موسوعه چند جلدی در علم پزشکی به نام الحاوی تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و بعضی از ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی، طب المنصوری است که هر دو در قرن 13 و 15 به لاتین ترجمه شد. کتاب قانون ابن‌سینا یکی دیگر از گرانسنگ‌ترین آثار طبی دوره تمدن اسلامی است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبان‌های لاتین، فرانسوی، آلمانی و عبری ترجمه و تا قرن 17 م از کتب درسی دانشگاه‌های اروپا به شمار می‌رفت. (7)

فلسفه و منطق:

استدلال عقلی و فلسفی در نصوص دینی به وفور یافت می‌شود، اما آشنایی مسلمانان با اصطلاحات خاص فلسفه و منطق با ترجمه کتب فلسفی و منطقی به عربی آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس بیت‌الحکمة در سال (215 ق) توسط مأمون خلیفه عباسی برمی‌گردد. نکته قابل تأمل اینکه مسلمانان صرفاً به ترجمه و بسط فلسفه روم و یونان بسنده نکرده، بلکه با رویکرد فلسفی و اسلامی به تصحیح، نقد و تکامل آن پرداختند. مثلاً در فلسفه افلاطون و ارسطو به جای یک خدا، خدایان با اوصاف مختلف مطرح بود. فلاسفه اسلامی با تصحیح آن با وحدت خدا با صفات کمالی اقدام کردند. مسایل و موضوع‌هایی که در فلسفه اسلامی مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با فلسفه یونان و روم نیست. فلاسفه نامی بزرگی مانند کندی (260 ق)، فارابی (339 ق)، ابن‌ماجه (533 ق)، ابن‌طفیل (581 ق) ابن‌رشد (595 ق) شیخ اشراق (585 ق)، میرداماد (1041 ق)، و صدرالمتألهین (1050 ق)، در بستر فرهنگ اسلامی ظهور پیدا کرده‌اند که موجب بالندگی فلسفه شدند. فلسفه اسلامی تا سده یازدهم در دو شاخه اشراق (طرفداران افلاطون)، مشاء (طرفداران ارسطو) به سیر تکاملی خود ادامه می‌داد تا اینکه در قرن یازدهم، صدرالمتألهین (م 1050 ق) با افزودن اصولی، تلفیقی از آن دو را به نام حکمت متعالیه ارائه داد.

صنعت:

تمدن و پیشرفت اسلام در امر صنایع بسیار چشمگیر بود که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.
1. مسلمانان در اثر ارتباط با چین، راز تولید کاغذ را آموختند و موفق شدند در سال (184 ق) کارگاه کاغذسازی را در بغداد راه‌اندازی کنند. این صنعت در سال (287 ق) در مصر و دیگر مراکز گسترش یافت. مسلمانان به کیفیت کاغذ نیز افزودند که در پرتو آن کاغذ پوست از رده خارج شد.
2. صنعت شیشه‌گری نیز شکوفا شد. سوریه مرکز آن و وارث صنعت عصر فنیقی بود. شیشه‌هایی با شفافیت بسیار و نازکی فوق‌العاده و رنگارنگ تولید و عرصه می‌شد.
3. کاشی، ظرف‌های فلزی، بشقاب‌های شیشه‌ای و بلور یکی دیگر از صنایع تمدن اسلامی بود.
4. در صنعت منسوجات و پارچه، تولیدات مسلمانان در کشورهای مسیحی کالایی نفیسی به شمار می‌رفت که در انواع مختلف مثل کتانی، پشمی، زربافت و روتختی عرضه می‌شد.
5. هنر جواهرکاری مانند الماس، زمرد، یاقوت سرخ و کبود و مروارید و هنر سنگ‌های گرانبها و تزیینی مانند: عقیق، فیروزه و مرمر از دیگر صنایع با شکوه دوره تمدن اسلامی است. (8)
شمارش مظاهر تمدن اسلامی در حوصله این مقاله نمی‌گنجد و بعد از اذعان تاریخ‌پژوهان غربی نیز ضرورتی برای بازگویی آن نیست. اینجا به اعتراف جان دیون پورت بسنده می‌شد که می‌گوید:
حرفه کتابت که اصلاً از مشرق زمین به اروپا آمده بود و برای بار دوم در پناه نبوغ اسلامی در اروپا راه یافت. همه می‌دانند که بیشتر از 600 سال صنایع و علوم در میان اعراب رونق داشت. در صورتی که میان ما اروپاییان وحشیگری خشن و زننده حکومت می‌کرد و شعله ادبیات به کلی خاموش و منتفی بود، باید قبول کرد که کلیه علوم اعم از فیزیک و هیأت و نجوم و فلسفه و ریاضیات که از قرن دهم به بعد در اروپا رونق گرفت، اصولاً مأخوذ از مدارس مسلمان است. (9)

شبهه دوم: تعارض علم و دین

در ابتدای بحث علم و دین گذشت که با ظهور کاروان علم و تمدن در غرب، تز ناسازگاری و تعارض علم با دین - که مقصود در غرب بیشتر مسیحیت است - توسط برخی از دانشمندان علوم تجربی و فلاسفه مطرح و ترویج می‌شد.
طرفداران تعارض برای اثبات مدعای خود به چند مورد خاص تمسک کردند که معروف‌ترین آن نظریه کامل تکامل داروین است که ادعا می‌شود با اثبات خلقت تکاملی حیوانات از جمله خلقت انسان از میمون، نظریه آفرینش انسان نخستین از خاک - که در کتب آسمانی مانند کتاب مقدس و قرآن مجید به آن تأکید شده است - توسط علم نفی و ابطال شده است. ما اینجا ابتدا به پاسخ کلی از اصل شبهه تعارض می‌پردازیم.

تحلیل و بررسی

پیش از بررسی موارد و مصادیق ادعا شده از تعارض علم و دین، نخست درباره امکان تعارض و راه‌حل‌های ارائه شده بر حل تعارض به تبیین نکاتی می‌پردازیم.

1. عدم امکان تعارض واقعی (برهان لمّی)

مدعای اکثر متألهان، عدم امکان تعارض واقعی علم و دین حتی در یک مورد است. دلیل این مدعا نیز با تبیین حقیقت علم و دین روشن می‌شود.

تعریف علم و دین

علم در اصطلاح عالمان، تجربه کشف طبیعت و قوانین مرتبط با آن است. مثلاً نیوتن قوه جاذبه زمین و گالیله گردش زمین بر مدار خورشید را کشف کردند. البته این خاصیت یعنی کاشفیت علم از واقع و به عبارتی واقع‌نما بودن علم در صورتی است که علم واقعی و نه صرف فرضیه و گمانه‌زنی باشد.
چنان که در موارد زیادی دانشمندان، یک کشف علمی را ادعا نموده و بر آن آثاری به مدت کوتاه یا طولانی مرتب می‌نمایند، اما بعدها خطای آنان روشن می‌شود.
برخی دیگر از علم، تعریف و رویکرد ابزاری ارائه می‌دهند و به جای تعریف حقیقت علم، کشف واقع و طبیعت آن را ابزار تصرف و تسخیر طبیعت تعریف می‌کنند. در این تعریف بر حیثیت کاشفیت علم اشاره‌ای نشده، بلکه نادیده انگاشته شده است. پس باید در ادعای علمی بودن یک مسأله، اصل علمیت و واقع‌نما بودن آن محرز شده باشد و تا مطابقت آن با واقع ثابت نشود، نمی‌توان از تعارض یک اصل علمی با اصل دینی سخن گفت. هم چنین بنا بر رویکرد ابزارانگاری به علم نمی‌توان به ضرس قاطع مدعی تعارض واقعی علم و دین شد، چرا که تعارض خود بر واقع‌نما بودن علم متفرع است که در این رویکرد، لحاظ نشده است.
اما حقیقت دین - که طرف دیگر نسبت علم و دین است - عبارت از فهم و کشف وحی و به تعبیر دیگر شناخت کلام و سخن الاهی است که در قالب وحی به پیامبران ابلاغ شده و مؤمنان از راهکارهای مختلف درصدد شناخت و فهم آن هستند.
متألهان معتقدند از آنجا که خدا دارای صفات کمالی مانند صفت علم، حکمت و قدرت مطلق است، امکان ندارد بین فعل خدای حکیم یعنی طبیعت و قوانین آن و بین کلام و سخنش یعنی وحی و دین تعارض و تهافتی باشد. اگر در موردی نیز ناهمگونی مشاهده شود، حتماً در یکی از نسبت‌ها (نسبت طبیعت به خدا به عنوان علم یا نسبت دین به خدا به عنوان وحی و سخن الاهی) اشتباه و خطایی صورت گرفته است و باید در تفسیر خود از علم یا دین بازنگری کنیم؛ یا علم ادعا شده، علم واقع‌نما نیست یا دین و گزاره دینی ادعا شده، حقیقتاً دین و سخن الاهی نیست، بلکه قرائتی از ما است که به دین نسبت می‌دهیم. این دلیل به برهان «لمی» شبیه است که با پیش‌فرض انگاری صفات کمالی خداوند از جمله حکمت عدم امکان تهافت در فعل و سخن خدا و به تبع آن عدم تعارض واقعی علم و دین را ثابت می‌کنیم.
دلیل دیگر بر عدم امکان تعارض، سفارش‌های متعدد و اکید دین، به خصوص اسلام بر آموزش و توسعه علوم مختلف می‌باشد. معنا ندارد که خداوند از یک سو فراگیری علوم را توصیه و مورد تشویق و چه بسا تکلیف نماید، اما در سوی دیگر با آموزه‌های دینی خود به تعارض با آن بپردازد. از توصیه اکید دین به علم برمی‌آید که هر دو برای انسان امر لازم و مفید است و نمی‌توانند با یکدیگر تعارض پیدا کنند.

2. راه‌های رفع تعارض ظاهری

اشاره شد که بین علم و دین تعارض واقعی نمی‌تواند رخ دهد؛ با این وجود مواردی وجود دارد که در ظاهر، گزاره‌های علمی و دینی با یکدیگر ناسازگارند. اندیشوران برای حل تعارض ظاهری، راه‌حل‌های مختلفی ارائه کرده‌اند که در ذیل به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.

1. 2. ابزار انگاری علم (10)

برخی علم را کاشف طبیعت و قوانین آن می‌دانند و به اصطلاح مکتب واقع‌گرانه (11) دارند، بلکه نظریه دیگر در فلسفه علم در قرن بیستم به ویژه از زمان رشد فیزیک گایتون و اتمی مطرح شد. این نظریه بر این باور است که علم صرفاً یک ابزار برای سنجش، محاسبه و در نتیجه تصرف و تسخیر طبیعت است (12)، نه کشف واقع. بنابراین غایت علم و اعتبار مدعیات آن در حد ابزار مادی برای تحصیل سود و فایده انسان است و به تعبیری ارزش معرفتی و شناختی ندارند. از این‌رو مدعیات علم و دانشمندان علوم تجربی را برای انتفاع بیشتر از طبیعت، مورد توجه و لحاظ قرار می‌دهیم. وقتی مدعیات علم از این قلمرو فراتر برود، مثلاً ادعا شود که وجود هستی در وجود مادی منحصر است یا قانون و علیت فقط در مادی معنی و مصداق پیدا می‌کند؛ ادعایی فراتر از صلاحیت و توان خود مطرح کرده و لذا فاقد اعتبار علمی و ارزش معرفتی خواهد بود. در پرتو این گونه نگاه به علم، ادعای نفی و انکار خدا یا قوانین خارق‌العاده - که در تحقق و ایجاد معجزات نقش اساسی دارند - ادعایی فراتر از صلاحیت خود خواهد بود.
اما حیثیت دین با علم متفاوت است؛ دین و گزاره‌های آن به واقعیت‌های خارجی ناظر و کاشف آن است. پس چون علم جنبه کشف از واقع را ندارد، اصلاً تعارض با دین پیش نمی‌آید؛ چرا که مدعی کشف واقعیت خارجی نیست.
دانشمندان بزرگی مانند: پیردوهم، اسقف اوسیاندر و شرودینگر از این نظریه جانب‌داری کرده‌اند. (13)

2 . 2. آماری بودن قوانین علمی (خطای علم)

ممکن است این سؤال یا شبهه پیش آید که نظریه ابزار انگاری در علم تنها به طیفی از دانشمندان اختصاص دارد، در مقابل برخی به واقع‌نما بودن علم و به عبارتی از نظریه رئالیسم طرفداری می‌کنند. بر این اساس، آن علوم تجربی علاوه بر تصرف و تسخیر در طبیعت، از واقع نیز خبر می‌دهد. با این فرض مدعیات علمی با مدعیات دین تعارض پیدا می‌کند.
در پاسخ به این شبهه باید گفت: طرفداران مکتب علمی رئالیسم، خودشان به این نکته اذعان می‌کنند که مقصودشان از واقع‌نمایی علم، این معنا است که گزاره‌های علمی به واقعیت خارجی ناظر و از آن خبر می‌دهند و از این‌رو صدق و کذب‌پذیر است؛ نه اینکه همه مدعیات علمی، صادق و مطابق واقع و بدون احتمال خطا هستند.
فیزیک کلاسیک به قطعیت و ثابت بودن قوانین علمی تأکید می‌کرد، اما تطور علم، خلاف آن را نشان داد. اولین بار نظریه جنبش گازها و سپس نظریه کوانتا بر این فرضیه خط بطلان کشید. (14) امروزه عالمان تجربی اعتبار قوانین موجود را موقتی می‌دانند. کارل ریموند پوپر فیلسوف علم قرن بیستم نظریه حدس‌ها و ابطال‌پذیری قوانین علمی را مطرح و تأکید کرد که همه قوانین طبیعت خاصیت (ad hoc) یعنی موردی و اعتبار موقت دارند. (15)
ویتگنشتاین گفت: اطمینانی نیست که فردا خورشید طلوع خواهد کرد، چرا که آن صرفاً فرضیه است. (16)
هانس رایشنباخ تأکید کرد: فیزیک قرن بیستم برخلاف فیزیک قرن نوزدهم از قوانین احتمالی سخن می‌گوید. (17)
کارناپ فیلسوف معاصر نیز خاطر نشان کرد که قوانین علمی «خصلت فرضیه» دارند. (18)
براین اساس نمی‌توان هر گزاره و مدعای علمی را به صرف طرح آن از سوی دانشمندان تجربی، یک گزاره واقع‌نما و قطعی تلقی و در موارد تعارض با گزاره دینی به ترجیح و تقدیم آن حکم کرد. چرا که چه بسا در موارد تعارض، گزاره دینی واقع‌نما باشد و گزاره علمی صرف یک فرضیه و قانون آماری باشد که بطلان آن‌ها بعدها توسط خود علم آشکار شود.
با این نگاه به علم و قوانین آن می‌توان تعارض علم و دین در نظریه تکامل و پیش‌بینی عمر زمین و مانند آن‌ها را تعارض ظاهری و نه واقعی وصف کرد.

3. 2. تفکیک قلمرو

در دو راه‌حل پیشین سعی شد با تصرف در اصل علم، از این جهت که علم اصلاً واقع‌نما نیست یا واقع‌نمایی آن در حد احتمال و در معرض ابطال است، پاسخ تعارض بیان شود. اما این راه حل، علم و دین را دو مقوله متفاوت و متمایز از یکدیگر در قلمرو، یعنی موضوع و حوزه مورد مطالعه خود وصف می‌کند و لذا اصلاً در نکته‌ای اصطکاک پیدا نمی‌کنند تا بحث تعارض و راه حل آن مطرح شود. طرفداران این رویکرد که بیشتر در غرب است که اینجا می‌توان به کلام لیبرال، نئوارتدوکس، اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانی اشاره کرد. (19)
این رویکرد مدعی است حوزه علم دنیا و امور مادی به معنای اعم آن مانند: علم فیزیک، شیمی، روان‌شناسی، تاریخ، سیاست و حکومت، جغرافیا، هیأت و نجوم است؛ طیف دیگری از مدعیان تفکیک، حوزه سیاست و حکومت، فلسفه و علم اخلاق را نیز خارج از قلمرو و حوزه صلاحیت دین می‌دانند.

4. 2. دو زبانی‌انگاری علم و دین

رهاورد این تفکیک این می‌شود که گزاره‌ها و مدعیات علم در حوزه‌های فوق بر زبان حقیقت و واقع‌نمایی حمل شود و در مقابل، هر گزاره و سخنی که از دین در یکی از موضوع‌های فوق وارد شده است را خارج از حوزه صلاحیت خود تلقی نموده و به تبع آن و زبان وارد بر آن را باید برغیر حقیقت مثل زبان نمادین، استعاره‌ای، اسطوره‌ای، اخلاقی و توصیه‌ای، پرستش و تمجید و تأویل و رمز حمل و تفسیر کرد. (20) نهایت، گزاره‌های دینی در ساحت دین و معنویت می‌تواند معنا و حقیقت داشته باشد.
با این نگرش به گزاره‌های دینی، دیگر برای تعارض واقعی مجالی پیدا نمی‌شود. چرا که به صرف وجود یا احتمال تعارض ظاهری دین و علم به عقب‌نشینی گزاره دینی حکم می‌شود.
نکته قابل توجه و تأمل در این رویکرد، شتابزدگی در تفسیر زبان دین است که خاستگاه آن به تعارض تعداد قابل اعتنایی از آموزه‌های کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان (عهد قدیم و جدید) با علوم تجربی در غرب برمی‌گردد. (21) که از تحریف و دست‌نویس بودن کتاب مقدس نشأت می‌گرفت. آبای کلیسا و دانشمندان متأله برای دفاع از آیین خود مجبور شدند با تفکیک زبانی دین به رفع تعارض علم و دین مبادرت ورزند.
لکن سخن در اجرای پروژه فوق در اسلام می‌باشد؛ دینی که کتاب دینی‌اش نه دست‌نویس و نه تحریف شده، بلکه آخرین کتاب اصیل آسمانی است. نمی‌توان آیات متعدد آن - که شمارش آن‌ها به صدها آیه بالغ می‌شود - را به صرف شمول بر حیات انسانی و قلمرو مادی به غیر معنای حقیقی و ظاهری خود حمل و تفسیر کرد. علاوه بر اینکه آیین اسلام برخلاف مسیحیت، آیین خاتم جاودانه و جامعی است که در عرصه‌های مختلف مانند سیاست، قانون‌گذاری و حکومت، اخلاق، اقتصاد و مقام قضا مدعیاتی دارد که چنین رویکردی موجب می‌شود ما به آسانی نتوانیم آیات مربوط به این قلمرو را از معنای ظاهری آن تعدیل نماییم.
باری ممکن است در چند مورد خاص و بسیار محدود، گزاره دینی، به خصوص آیه قرانی با علم تعارض پیدا کند. در این فرض اول باید قطعیت و واقع‌نما بودن گزاره علمی روشن و احراز شود و در صورت قطعیت آن، می‌توان زبان ظاهری آیه را بر تمثیل، نماد و استعاره حمل و تفسیر کرد.

تلخیص و جمع‌بندی

1. با برهانی لمی، روشن شد که تعارض واقعی بین علم و دین اتفاق نمی‌افتد.
2. در موارد مشاهده تعارض ظاهری، می‌توان با راه‌های پذیرفته به رفع تعارض پرداخت.
3. ابزارانگاری علم یکی از راه‌حل‌هاست که می‌توان با آن در بیشتر موارد به رفع تعارض پرداخت، اما اشکال آن این است که آن اولاً رویکرد برخی است و ثانیاً در بعض موارد، تعارض علم کاشف واقع است، لذا در این صورت باید به راه‌حل‌های دیگری فکر کرد.
4. در صورت مشاهده تعارض علم و دین و پذیرفتن واقع‌نمایی علم، باز می‌توان با تمسک به آماری بودن قوانین علم، به تردید در گزاره علمی پرداخت.
5. در مرحله آخر یعنی تعارض گزاره دینی با اصل مسلم و قطعی علم می‌توان از تفکیک قلمرو دو طرف نسبت (علم و دین) سخن گفت و مدعی شد که زبان دین در مسأله مورد تعارض بر غیرحقیقت مثل نماد، اسطوره و سمبلیک ناظر است و زبان گزاره دینی در این مورد به حقیقت ناظر نیست.
6. یافتن مصداق مورد اخیر (تعارض قطعی علم با گزاره دینی) در اسلام - به خصوص قرآن مجید - محل اختلاف است. نهایت بعضی چند مورد خاص مثل داستان خلقت آدم از خاک را بر تمثیل و استعاره حمل نموده و در موارد دیگر مدعی‌اند که هیچ‌گونه تعارض واقعی وجود ندارد و بدون عدول از زبان حقیقی دین می‌توان به توجیه و پاسخ تعارض پرداخت.
7. اما مسأله روایات از قرآن جدا است؛ چرا که در روایات متعددی مانند خلقت آسمان‌ها و زمین، تحریف‌ها و جعلیاتی (اسرائیلیات) رخ داده که نسبت چنین روایاتی به دین، امر مسلم نیست، بلکه برخی در حد گمان و برخی نیز جعلی است و در موارد احراز صدور آن‌ها از معصومان و یا در حد ظن قابل اعتنا، می‌توان به زبان تأویل و رمز روی آورد. (22)

پی‌نوشت‌ها:

1. آندره میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ج 1، ص 22.
2. «خداوند محمد (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را فرستاد در حالی که شماها بدترین دین را داشتید و در بدترین خانه‌ها زندگی می‌کردید. میان غارها، سنگ های خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی به سر می‌بردید. آب‌های آلوده و غذاهای ناگوار می‌خوردید؛ خون یکدیگر را ریخته و پیوند خویشاوندی را می‌بردید». (نهج‌البلاغه، خطبه 26، و نیز: خطبه 89، 196).
3. گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 557.
4. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، صص 555 - 552، 568، 580، 634 و 640 و نیز: تمدن اسلام و عرب، ص 558؛ عظمت مسلمین در اسپانیا، ص 169.
5. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 478.
6. همان، ص 146 و 150.
7. ادوارد براون، طب اسلامی؛ هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج 1، صص 635 - 634.
8. هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج 1، ص 433.
9. عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ص 125؛ برای مطالعه بیشتر ر. ک: آندره میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ج 1، ص 22؛ دامپی‌یر، تاریخ علم، صص 101 - 94؛ جورج سارتن، سرگذشت علم، صص 175 - 168.
10. instru nm entaslm.
11. realism
12. ر. ک: کارل همپل، فلسفه علوم اجتماعی، ص 98؛ سروش، درس‌هایی در فلسفه علم‌الاجتماع، صص 174 و 223
13. ر. ک: چالمرز، الن، ف. چیستی علم؛ درآمدی بر مکاتب علم‌شناسی فلسفی، ص 183؛ ایان باربور، علم و دین، ص 199؛ مایکل پترسون و رایشنباخ، عقل و اعتقاد دینی، ص 359.
14. ر. ک: ایان باربور، علم و دین، ص 312.
15. ر. ک: پوپر، حدس‌ها و ابطال‌ها، ص 77، منطق اکتشافات علمی، صص 44 و 426.
16. لودویگ ویتگنشتاین، رساله منطقی - فلسفی، صص 110 و 105.
17. هانس رایشنباخ، پیدایش فلسفه علمی، صص 191، 194 و 195.
18. ر. ک: رودلف کارناپ، مقدمه‌ای بر فلسفه علم، فصل 29؛ و نیز: بهاءالدین خرمشاهی، پوزیتیویسم منطقی، ص 29. منابع دیگر:
(دانالد گیلیس، فلسفه علم در قرن بیستم، ترجمه حسن میانداری؛ فلیسین شاله، فلسفه علمی یا شناخت روش علوم، ترجمه یحیی مهدوی؛ آلبر ژاکار و ژاک لاکاریر، علم و اعتقاد، ترجمه عباس باقری؛ ژان گیتون، خدا و علم)
19. ر. ک: کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، ص 184، آیر، زبان، حقیقت و منطق، صص 368 - 137؛ مایکل پترسون و رایشنباخ، عقل و اعتقاد دینی، فصل علم و دین؛ ایان باربور، علم و دین، صص 147 و 367 و 151. 129 به بعد، «روش‌های حل تعارض علم و دین»، مجله معرفت، زمستان 1380.
20. برای توضیح از اصل زبان دین و انواع آن ر. ک: امیرعباس علی زمانی، زبان دین؛ ارنست کاسیرر، زبان و اسطوره؛ و نیز، محسن قدردان قراملکی، کلام فلسفی، فصل زبان قرآن.
21. به عنوان مثال می‌توان به وجود سه خدا، پسر داشتن خدا، تجسم یا حلول خدا در عیسی، گناه نخستین و انتقال آن به تمامی نسل آدمی، فرود آمدن خدا از آسمان و کشتی گرفتن با یعقوب و مغلوب شدن خدا، ثابت انگاری زمین و گردش خورشید بر مدار زمین اشاره کرد.
22. برای مطالعه بیشتر ر. ک دکتر مهدی گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1380، محمدعلی رضایی اصفهانی، رابطه علم و دین در غرب، کانون اندیشه جوان، تهران. 1379.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.