مقدمه:
ترديدي نيست که با نهضت امام خميني و تحقق انقلاب اسلامي در ايران، جنبشهاي اسلامي وارد مرحله جديد شدند. انديشههاي امام خميني در باب ضرورت بازگشت به اسلام ناب و تشکيل حرکتهاي اسلامي جهت تحقق حکومت صالحان و مستضعفان، تحولي شگرف در همه سطوح تحولات داخلي، منطقهاي و جهاني ايجاد کرد. نوشته حاضر ضمن مروري بر حيات عمومي و علمي امام خميني و به تصوير کشيدن فعاليتهاي سياسي او، انديشه جنبشاسلامي و تحقق آن در گفتار و کردار امام خميني مورد بررسي اجمالي قرار ميدهد. بازگردان روحسرگردان امت اسلامي به آن کالبد، احياي حکومت اسلامي و نظريهپردازي امام خميني در باب ولايت فقيه، نقطه عطفي تاريخي به حساب ميآيد که شاهکليد همه بررسيهاي مربوط به انديشه امام خميني ميتواند باشد. اما همين بنياد، خود بر شالوده ديگري استوار است که ناديده گرفتن آن در بررسي انديشه و عمل نهضتي امام، تفسيري يک سويه و بيراه را پيش مينهد که چه بسا نهضت امام را از راه درست خود خارج و منحرف کند. آن شالوده، ابتناي حکومت و تاسيس جامعه بر مفهوم عرفاني - سياسي «انسان کامل» است: وضعيتي انساني که در آنسلطهگري و سلطهپذيري توأمان نفي ميشوند. از اين منظر، غايت
«جنبشاسلامي» تحقق انسان کامل روي زمين است و اين همان وعده حق خداوند است. بديهي است که در اين مختصر تنها ميتوان به وجوه بسيار مهم انديشه امام خميني در باب جنبش و نهضت اسلامي و اسلامگرايي پرداخت.
زندگي عمومي و علمي
سيد روحالله فرزند سيد مصطفي در بيستم جمادي الثاني 1320 قمري مطابق با اول مهر 1281 هجري خورشيدي و در 24 سپتامبر 1902 ميلادي در شهرستان خمين از توابع استان مرکزي ديده به جهان گشود و در 14 خرداد 1368 رحلت کرد. او در دوره کودکي تعليم خط ديده و علاقه به نقاشي داشته است و بدون معلم تمرين کرده است. (2) سيد روحالله در کودکي و پيش از شهادت پدرش سيد مصطفي، عمدتاً از حيث شکلگيري شخصيت متأثر از عمه خويش بود؛ بانويي صاحب اقتدار که امام او را بسيار دوست ميداشت. سيد روحالله در کودکي و نوجواني قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح حوزههاي ديني از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمان و علماي منطقه خود، مانند ميرزا محمود افتخار العلما، ميرزا نجفي خميني، شيخ محمد علي بروجردي و برادرش سيد مرتضي پسنديده ميآموزد. بعد از اين، ابتدا براي تحصيل علوم ديني به اراک ميرود و سپس با تاسيس حوزه قم به دست عبدالکريم حايري رهسپار آن شهر ميشود. امام خميني در طي سالها اقامت در قم به تدريس چند دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محموديه، مدرسه حاج ملاصادق و مسجد سلماني پرداخت. امام به فراگيري رياضيات و هيات و فلسفه نزد سيد ابوالحسن رفيعي قزويني پرداخت. ادامه اين دروس و علوم معنوي و عرفان را از ميرزا علي اکبر يزدي آموخت و عروض و قوافي و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را نزد شيخ محمد رضا مسجد شاهي اصفهاني و سطوح عالي همزمان را براي شش سال نزد ميرزا محمد علي شاه آبادي تلمذ کرد. اين شيوه از آموزش، از امام استادي به نام ساخت و او را به تأليف آثاري چند سوق داد. آثار تأليفي و علمي امام شامل آداب الصلاة، تفسير سوره حمد، تقريرات فلسفه، رساله توضيح المسائل، رساله نجاه العباد، سرالصلوه، معراج المساکين و صلوه العارفين، شرح حديث جنود عقل و جهل، شرح چهل حديث، صحيفه امام، مناسک حج، وصيت نامه، ولايت فقيه، الاجتهاد والتقليد، الاستصحاب، انوارالهدايه، بدايع الدرر، البيع، تحرير الوسيله، التعادل و التراجيح، تهذيب الاصول، الرسائل العشره و نيز ديوان اشعار ميباشد.فعاليت سياسي - اجتماعي
رهبران بزرگ سياسي در کشورهاي غير غربي به دليل ساختار ناهمگون و پيچيده جامعه خويش به ناچار براي نيل به اهداف خود، سطوح مختلف فعاليت سياسي و اجتماعي را تجربه ميکنند. آنها به دليل محدوديتهاي مختلف ناشي از شرايط بسته سياسي حاکم، نداشتن امکانات، فشارهاي سياسي و اقتصادي و گاه تبعيد و زندان مجبور به انجام فعاليتهاي مختلف سياسي و اجتماعي ميشوند که تبيين آنها وابسته به موقعيتهاي آنان در آن دوره زماني است. امام خميني که در محيط خانوادگي و مذهبي خويش در دوره ملوک الصوايفي و به نوعي هرج و مرجگرايانه پايان دوران قاجار و برآمد و باليد، و شاهد چالشهاي محلي، ظلم و خشونت بود، در دوره جواني به قم رفت و مشغول تحصيل علوم ديني گرديد. از اين دوره به بعد است که فعاليتهاي سياسي - اجتماعي او آغاز شده و قابل ردگيري و بررسي است. اين دوره مصادف با استقرار پهلوي اول است. هر رهبر سياسي بنيانگذار، به طور متعارف سه دوره فعاليت دارد؛ پيش از مبارزه، دوره مبارزه و مرحله پس از پيروزي و موفقيت در امر مبارزاتي، بر همين اساس فعاليتهاي سياسي - اجتماعي امام خميني به اين سه دوره قابل تقسيم است:1. دوره پيش از مبارزه
امام خميني در نتيجه آشنايي با تاريخ اسلام و نيز عالمان ديني در طول تاريخ، نهاد روحانيت و پايگاه حوزه علميه را چونان پناهگاهي براي مردم ميديد که در مواقع خطر به پشتيباني و حمايت جامعه پرداخته است. از اين روي بود که در دوره تحصيل در مراحل آغازين حوزه علميه قم که از سوي آيتالله بروجردي متولي اداره امور شد، به اين کار ادامه داد. در همين دوره يعني در سال 1328 طرح اصلاح ساختار حوزه قم را به آيتالله بروجردي پيشنهاد داد، و با وجود موفقيت او اما به دليل مخالفت محافظهکاران در حوزه، به اجرا در نيامد. (3)امام به حوزه علميه و پويايي آن حساس بود و از آن مراقبت ميکرد. در همين دوره محمد تقي فلسفي خطيبي بود که از حيث تبليغاتي و رسانهاي در ميان بازاريان و مردم، موقعيت تأثيرگذاري داشت؛ امام طي نامهاي مفصل به او يادآوري ميکند که مسلمانان تاکنون فرصتهاي زيادي از دست داده و چه سنگرها را تسليم دشمن نکردهاند که حاصل نابخردي و ميدانداري جهال ميباشد. امام در اين نامه با اشاره با ناتواني برخي نمايندگان آيتالله بروجردي در نيل به اهداف خود در تقويت حوزه و مصرف استراتژيک وجوهات شرعي، نشان ميدهد که از اوضاع به خوبي آگاه است. (4) نفس اينکه امام به فلسفي نامه مينويسد، حاکي از اهميت نفوذ اجتماعي او دارد. امام نگران از دست رفتن سنگر حوزه و تسليم آن به دشمن است.
2. دوران مبارزه
شرايط ايران خيلي زود باعث ورود امام به مبارزه سياسي شد. اين دوره مصادف به برنامههاي حکومت محمدرضا پهلوي است. فعاليت اين دوره امام، سه مرحله قم، عراق و پاريس را از حيث جغرافيايي و از 1341 تا 1356 از جهت زماني، در بر ميگيرد. حوادث تاريخ نشان ميدهد که امام برنامه معلوم و معيني را براي مبارزه تنظيم نکرد، بلکه به نحو اقتضايي و در نسبت با رويدادها و تحولات سياسي واکنش ميداد و اين امر را به نحوي سامان ميداد که حداکثر تأثير و يا نتيجه را به دست آورد. اما فرايند فزاينده و تشديد شونده آن در طول چندين سال، قابل مشاهده است. تغيير قانون اساسي در سال 1328 (به منظور گسترش قدرت شاه و موروثي شدن سلطنت) لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، انقلاب سفيد، يورش به مدرسه فيضيه و اصلاحات ارضي از مهمترين رويدادهايي بود که مقاومت و مقابله امام را در پي داشت. ويژگيهاي فعاليت سياسي امام در اين دوره را ميتوان شامل هدفمندي مشخص، اطلاعرساني و تأثيرگذاري، تداوم مبارزه، بهرهبرداري و فرصتشناسي و تمرکز بر نقطه ضعفهاي حريف دانست.امام خميني در پاسخ به شبههافکني و تحريفهاي موجود از سوي برخي از نويسندگان، کتاب کشفالاسرار را که در ضمن اهميت برنامههاي ضد مذهبي رضاشاه آشکار ميساخت منتشر کرد. در همين سال نخستين اعلاميه سياسي خود را منتشر ساخته، در آن علماء و مردم را به قيام فراخواند. (5) اين بيانيه اگر چه در ظاهر سياسي بود، اما در درون و به انگيزه يارگيري و گرد هم آمدن کساني بود که در حوزه علميه قم انديشه مبارزه داشتند. لايحه انجمنهاي ولايتي و ايالتي که به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کريم و مرد بود انتخابکنندگان و نامزدها را تغيير ميداد، در مهرماه 1341 به تصويب کابينه اسدالله علم رسيد. علماي بزرگ قم اعتراض کردند ولي لحن اعتراضي امام بسيار شديد بود و به مجلس سنا و شورا هشدار داد. شاه از اين مصوبه عقبنشيني کرد ولي امام اصرار داشت که مصوبه لغو آن بايد در رسانهها انتشار يابد. (6) فشار آمريکا بر شاه براي انجام اصلاحات در ترس از وقوع انقلابهاي ضد فئودالي وسرمايهداري، باعث ميشود که مراحل اين اصلاحات آشکار شده و متقابلاً امام هم در برابر آنها مقاومت و مخالفت کند و همين وضعيت زمينهساز رهبري منحصر به فرد امام در دورههاي مبارزه ميشود. در سال 1342 امام با انقلاب سفيد شاه و ملت مخالفت کرد و يک سال پس از آن نيز مخالفت خود را با ماجراي کاپيتولاسيون به صورت شديد نشان داد. (7) در پرتو مبارزه با اين قانون، امام خميني براي نخستين بار به هويت ايرانيان پرداخت: کاپيتولاسيون نقض استقلال ايران بود. وابستگي شاه به قدرتهاي خارجي، به تداعي وابستگي شاهان قاجار در حافظه مردم ايران کمک ميکرد و اين خود يادآور حقارتهاي ايران در برابر قدرتهاي خارجي بود. امام از منظر روانشناختي با برجسته کردن اين وابستگي و پيوستگي شاه به قاجار از اين حيث در فاصلهگيري مردم از رژيم شاه مؤثر بود.
شاه براي مبارزه با علما و به ويژه امام، در نوروز 1342 به حوزه يورش برد. اين اقدام مخالفتهاي شديد را در پي داشت. در 42/1/3 امام در اعلاميه «شاهپرستي يعني غارتگري» هم نسبت به سکوت علماي قم و نجف هشدار داد و هم طرز بيسابقهاي به شاه حمله نمود. در 1342/12/13 به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه براي نخستين بار به طرح وحدت جهان اسلام پرداخت و ضمن حمله به اسرائيل به عنوان غاصب سرزمين فلسطين پيمانهاي شاه و اسرائيل را محکوم کرد. (8) محرم همان سال مصادف با ماه خرداد شد. روز عاشورا جمعيت زيادي در تهران با عکسهايي از امام در دست، در جلو کاخ مرمر (محل اقامت شاه) تظاهرات کردند. در 13 خرداد نطق کوبنده امام عليه شاه زمينهساز وقايع پانزده خرداد شد که نهايتاً به دستگيري امام انجاميد.
امام در اين زنجيره حوادث به ناگزيري برنامههاي شاه پي برده و به نحوي آمادگي براي مقابله و مخالفت داشت. ظرفيتهاي اعتقادي، حافظه تاريخي، و وضعيت سياسي (جهان اسلام) مورد استفاده امام قرار گرفت. امام در اين مبارزه نوعي رابطه غير رسمي پيچيده و تعريف نشده با مردم برقرار ميکرد که در برابر رابطه رسمي حکومت توانمنديهاي بسيجگر خود را نشان ميداد. دستگيري و تبعيد امام آن هم شبانه، اتفاقاً نشانه روش درست و کارآمد امام در مبارزه بود. اين رابطه بعدها به زمينه اصلي شکلگيري جنبش سياسي - اجتماعي (انقلاب) و نيز تأثيرگذاري در برخي کشورهاي اسلامي (نظير پاکستان و تونس) شد. امام از ظرفيتهاي مذهبي - ملي (مانند محرم و حتي نوروز) براي شکلگيري وحدت مردم بهره برد.
در عراق اگر چه پيوند امام با مردم آسيب ديد، اما در عوض انقلابيون و مبارزاتي از کشورهاي اسلامي پاکستان، افغانستان، لبنان و فلسطين، با امام پيوند برقرار کردند و از نزديک با شيوه مبارزاتي او آشنا شدند. در اين مجالس بود که مسأله فلسطين به عنوان يک مسأله اسلامي مورد قبول انقلابيون قرار ميگرفت. در سال 1348 که قسمتي از مسجدالاقصي توسط صهيونيستهاي افراطي به آتش کشيده شد، نفرت عليه اسرائيل در مسلمانان ايجاد شد. رژيم شاه براي کاهش و التيام اين ناراحتي، هزينههاي بازسازي مسجد را پذيرفت تا براي رژيم خود هم مشروعيتي کسب کند. امام اما با بازسازي مسجد مخالفت ورزيد و آن را به نماد وحشيگري صهيونيستها بدل کرد. از نظر امام اين فاجعه بايد به همان صورت بماند تا مسلمانان هميشه شاهد جنايت دشمن خويش باشند. (9)
يکي از فعاليتهاي سياسي تأثيرگذار در دوره تبعيد، نگارش کتاب ولايت فقيه (يا حکومت اسلامي) بود. اين اثر حاصل سخنرانيهاي امام در نجف در سال 1348 بود. اين سيزده سخنراني در همان ايام به صورت مختلف گاهي کامل و گاه به صورت يک يا چند درس تکثير و منتشر شد. در پاييز 1349 پس از ويرايش و تأييد امام براي چاپ آماده گرديد و نخست توسط ياران امام در بيروت به چاپ رسيد و پنهاني به ايران فرستاده شد و همزمان براي استفاده مسلمانان انقلابي به کشورهاي اروپايي، امريکا، پاکستان، و افغانستان نيز ارسال شد. (10) بخش مهم و تاثيرگذار در رفتار توده مردم و بسيج سياسي آنان مقدمه اين کتاب است که با ديدگاه انتقادي و افشاگرانه علاوه بر حمله به قدرتهاي استعماري و تاريخ اقدامات و عملکرد غارتگرانه آنها در ايران و کشورهاي اسلامي، به سکوت و محافظهکاري برخي علماي اسلامي هم هشدار ميدهد و به نقشه قدرتها براي غارت کشورها اشاره ميکند. «نقشه آنها است که ما را عقبمانده نگه دارند و به همين حالي که هستيم و زندگي نکبتباري که داريم نگه دارند تا بتوانند از سرمايههاي ما، از مخازن زيرزميني و منابع و زمينها و نيروي انساني ما استفاده کنند». (11)
امام خميني در اثر فراگير شدن جنبش اعتراضي مردم ايران در سال 1356 به پاريس تبعيد ميگردد و در محله نوفل لوشاتو مستقر ميگردد. در اين سالهاي دهه 1970 پاريس يکي از کانونهاي فعال روشن فکري است. رهبران جنبشهاي ضد استعماري و روشنفکران معترض کشورهاي جهان سوم و نيز کشورهاي اسلامي به فرانسه رفت و آمد دارند. با عنايت به استقرار جنبش دانشجويي ايران در اروپا و آمريکا، ورود امام به پاريس امکان رفت و آمد انقلابيون و ديدار و ارتباط امام تسهيل ميگردد. اين فعاليتها به تسريع فرايند انقلاب کمک ميکند. در همين سال (1357) به تدريج هستههاي رهبري انقلاب، طرح اوليه قانون اساسي، ترکيب شوراي انقلاب و سرانجام ستاد بازگشت امام به ايران شکل ميگيرند. با ورود امام خميني به تهران در دوازدهم بهمن 1357 و سقوط دولت بختيار، انقلاب به پيروزي ميرسد و شرايط براي تأسيس نظام سياسي جديد آماده ميگردد. امام خميني در تمام اين مراحل سخت و دشوار، عمدتاً به رهبري جامع پرداخته و مايه وحدت رهبران انقلاب و نيز حضور مردم در حالت بسيج فعال و حمايت از انقلاب ميباشند.
2. دوره رهبري سياسي
فعاليت سياسي با پيروزي انقلاب اسلامي وارد دو مرحله اساسي ميگردد؛ تأسيس نظام سياسي جديد و نهادينه کردن آن. با پيروزي انقلاب است که رهبران به انديشه تأسيس و جايگزيني نظام سياسي ميافتند. بحران ديگري که جامعه انقلابي را در خود گرفت، آغاز جنگي ناخواسته و تحميلي بود که در مهر 1359 از سوي همسايه غربي ايران يعني صدام حسين با ارتش مسلح و به استعداد هجده لشکر به مرزهاي غربي و جنوب ايران صورت گرفت. جنگ اگر چه همراه تهديد و خطري بزرگ در تجربه کشورها محسوب ميشود اما با توجه به شرايط اجتماعي گاه ميتواند از طريق تمرکزگرايي سياسي به فرايند بسيج سياسي و طي شدن فرايند دولتسازي کمک کند.عمده فعاليت امام در دوره رهبري همزمان جنگ و فرايند تثبيت نهادهاي سياسي جديد است. با آغاز سال 1358 و به خصوص پس از تصويب قانون اساسي و اعلام رسمي جمهوري اسلامي ايران، امام خميني از طريق بيانات رسمي در تهران، قم و سپس جماران، مصاحبه با خبرنگاران داخلي و خارجي و نيز پيامها و دستورات خويش به مسئولان و رهبران انقلاب به حل و فصل مسائل جديد، کاهش مشکلات و به ويژه انسجام بخشي به نيروها و سياستهاي حکومت جديد ميپردازد. در مجموعه صحيفه امام بخصوص از جلد دهم به بعد ما با منابع مستندي روبرو هستيم که ميتواند در تحليل اين دوران به کار آيد. در مجموع و به طور کلي، بخشي از محورهاي مورد توجه امام در دوره دولتسازي و نهادينه کردن حکومت، شامل ارزشهاي معنوي، رابطه حکومت و مردم، آزادي و حقوق و مسئوليت مردم و مسئولان، عدالت در حکومت اسلامي، سياست خارجي ايران، رابطه با نهضتهاي اسلامي و ضد استکباري، تبيين ولايت فقيه، روابط قوا نهادهاي حاکميت، تهديدهاي داخلي و خارجي، اهميت و جايگاه نهادهاي سياسي، و مشارکت سياسي ميباشد.
بنيانگذاري جنبشاسلامي
نيمه دوم قرن بيستم، دوران شکوفايي نهضتهاي استقلالطلبانه و ضداستعماري است. مبارزان و رهبران جنبشهاي ملي در کشورهاي هندوستان، اندونزي، چين، ليبي، مصر، عراق، پاکستان، کوبا، الجزاير و ... توانستند با مبارزات مردمي و مقاومت در برابر قدرتهاي استعماري به استقلال رسيده، دولتهاي ملي خود را تشکيل دهند. جنبش کشورهاي غير متعهد امروزي حاصل همکاري اين دولتهاي مستقل از شرق و غرب است که نخستين بار در باندونگ اندونزي (در دوره سوکارنو) در 1958 گرد هم آمدند. بخش بزرگي از اين کشورها و دولتهاي انقلابي در قلمروي به نام جهان اسلام واقع بودند. در همين دوران در ايران نيز مبارزات ضد استعماري در ميان روشنفکران، حتي ارتش، بازار و حوزه علميه قم نيز به صورت آشکار و نهان در حال بروز بود. جنبش دانشجويي ايران در اروپا يکي از مراکز فعال مبارزه با استبداد پهلوي دوم بود. روشنفکري ديني در چهرههايي نظير علي شريعتي، جلال آل احمد، مرتضي مطهري، بهشتي، مهدي بازرگان، محمدتقي شريعتي و طالقاني بسيار فعال بودند.در اين شرايط امام خميني در درون ساختار مبارزاتي خاص خود که پيشتر آمد، توانست با بسيج نيروي نهادي روحانيت و نيروي اقتصادي بازار نبض مبارزات ضد شاهنشاهي و ضد استعمار و وابستگي را در کشور به دست گيرد و حتي با پيشرفت در مسير خود بر جنبشهاي آزاديخواهي غير اسلامي و جنبشهاي ديني کشورهاي اسلامي تأثير جدي بگذارد. توضيح و شرح نقش امام خميني در جنبش انقلابي ايران و آثار آن بر جنبشهاي مشابه در منطقه، مسأله مهمي است و ميتواند به نحوي سرلوحه يا تأثيرگذار بر جريانهاي اسلامي و ضد غربي در کشورهاي منطقه قرار بگيرد. تجربه امام خميني، ما را به امکانات نهفته عمل سياسي - راهبردي انسجام دروني، استقلال عمل و حتي مشکلات و موانع راه آگاهتر کند.
در هر جنبش سياسي، نخستين مسأله ضرورتهايي است که کنشگران و پيروان يک عقيده و مرام را مصمم به تحريک و فعاليت ميکند. آگاهي بخشي به تودهها و پيروان اعضاي جنبش، سطح فراگيري و شعاع پيام و امکانات و شيوه عمل از معيارهاي ارزيابي و فهم اهميت يک جنبش است. شناخت جنبش سياسي از حيث ارزشها، اصول و غايتها و آرمانهاي آن نيز بسيار مهم است. يک جنبش سياسي ممکن است در درون يک ساختار سياسي حاکم روي دهد. در اين حالت جنبش اصلاحگرانه يا محافظهکار است و ميخواهد تغييراتي در فرايندها، روابط و برنامههاي سيستم موجود اتفاق بيافتد. اما گاه جنبش براندازانه و انقلابي است و در پي آن است که رژيم سياسي حاکم را به زير کشيده، نظامي نو و جايگزين را تأسيس و مستقر بگرداند. بررسي جنبش سياسي - اسلامي امام خميني در دهه 1340 و 1350 از نوع دوم است که سرانجام به ظهور و پيروزي انقلاب اسلامي ايران انجاميد. بنابراين درک ابعاد، ضرورت ها و غايتهاي يک جنبش به اين بستگي دارد که از نوع جنبش اصلاحي باشد يا از نوع انقلابي.
شناخت ضرورتهاي جنبش سياسي در ايران به رهبري امام خميني، از تأمل در ابعاد مختلف فعاليتهاي سياسي، آثار فکري و علمي، پيامها و تعاملات امام با ديگران امکانپذير است. امام خميني از حيث عمل سياسي با حفظ اصول و اهداف خويش به طور کامل در تناسب با تحولات سياسي و اجتماعي کشور پيش ميرفت از اين جهت ميتوان انواع ضرورتهاي شکلگيري مقاومت، مخالفت و براندازي نظام حاکم و تأسيس يک نظام جديد سراغ گرفت.
استقلال ايران از قدرتهاي خارجي يکي از مسائل و اصول مورد توجه امام از دوران مبارزه تا پايان رهبري سياسي بوده است. در دوران معاصر دولتهاي ايران وابستگيهاي زيادي داشته و اين به استعمار و استثمار ملت ايران انجاميده است. امام که با تاريخ سياسي معاصر بخوبي آشنا بود، کليد نجات از اين وضعيت را در استقلال ميديد. وابستگي به قدرتها هزينههاي سنگيني بر مردم ايران وارد ساخت، استبداد، غارت منابع، دخالت خارجي و تحقير ملت ايران از اين شمارند. بنابراين بديهي مينمود که استقلال به جزء نخست شعار ملي ايران «استقلال، آزادي، حکومت اسلامي»، تبديل شود. امام خميني به دليل بنياد معرفتشناختي و هستيشناختي عمل سياسي، ريشه وابستگيها را به ساختار خلقت انسان ميبرد و بدين ترتيب روح اسلامي به ضرورت جنبش ميبخشيد. سلطهگري و استکبار بيش از آن که محصول غرب و قدرتهاي بزرگ باشد، ريشه در انسان و زيادهطلبيهاي او دارد. امام هم سلطهگر و هم سلطهپذير را به طور مساوي محکوم ميکند و تأکيد ميورزد که منطق مورد قبول اسلام سلطهناپذيري و سلطه نکردن است (12)
طرح ضروري جنبش انقلابي به ضرورت تأسيس نظام سياسي راه ميبرد. مهمترين ضرورتهاي تأسيس يک الگوي سياسي جديد براي جامعه انقلابي، در کتاب ولايت فقيه امام آمده است. در اين کتاب به ضرورتهاي عقلي، نقلي، تاريخي، و سياسي پرداخته شده و يک برنامه مبارزه از آن استخراج شده است که در قسمت مربوطه خواهد آمد. اما يک ضرورت هست که از منظر فلسفه عمل سياسي - اجتماعي امام اهميت دارد و آن به صورتي که در کتاب آمده لزوم انقلاب سياسي است. در نگاه امام، انقلاب ذاتاً اصالت ندارد، بلکه يک فرايند ناگهاني و حرکت به سوي تأسيس و استقرار نظام سياسي است. مطلوب جنبش سياسي تأسيس يک حکومت مطلوب است. حکومت اسلامي واقعيتي در صدر اسلام است که در اثر پيدايش رژيمهاي حکومتي نامشروع، استبدادي و سلطنتي (بني اميه و بني عباس) که ضد اسلامي بودند کنار زده شد. پس جنبشاسلامي سياسي مردم انقلاب سياسي براي بازگرداندن حکومت اصيل اسلامي به راه مياندازد: «ما چاره نداريم جز اينکه دستگاههاي حکومتي فاسد و فاسد کننده را از بين ببريم و هيئتهاي حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائز را سرنگون کنيم. اين وظيفهاي است که همه مسلمانان در يکايک کشورهاي اسلامي بايد انجام بدهند و انقلاب سياسي اسلامي را به پيروزي برسانند». (13)
بعد ديگر يک جنبش سياسي قدرت فراگيري آن و تجميع مردم، نژادها و قشرهاي مختلف در درون جنبش ميباشد و اين به هنر رهبران آن باز ميگردد. امام خميني عمدتاً با تأکيد بر سه محور «خصلت و جهتگيري اسلامي جنبش سياسي، بعد انساني و جهاني آن، و ترسيم هويت مستقل و کاملا مقابلِ نظام رسمي حاکم»، قلمرو ذهني و عملي جنبش را ميگستراند. عمل و انديشههاي امام خميني نشان ميدهد که جنبش او يک جنبش سياسي صرف يا اجتماعي صرف نبود. يک جنبش سياسي صرف محدوده کوچکي دارد و در يک جامعه پيچيده شکست ميخورد، نگاه امام به جنبش مصدق، يک جنبش سياسي بود. امام در مصاحبهاي که هيکل روزنامهنگار مصري با او داشت اصالت جنبش کاشاني و مصدق را سياسي عنوان کرد. (14) از سوي ديگر جنبش اجتماعي صرف هم به دليل هژموني قدرت مسلط به قلمرو اجتماعي رضايت ميدهد. اما در جنبش سياسي - اجتماعي، خيزش عمومي و جمعي توده مردم با قدرت سازماندهي سياسي رهبران در هم ميآميزد و حاصل کار رسيد به اقتداري تعريف شده و نهادينه است که ميتواند با يک انقلاب قدرت سياسي را به دست گيرد يا نظامي جديد مستقر کند. (15)
امام خميني با مايههايي از هستيشناسي و نظريه انسان کامل و مستند به قرآن به جنبش سياسي خويش بعد انساني ميبخشيد. آيه مورد استناد امام، آيه معروف وراثت است. قرآن کريم در (سوره رعد) آينده زمين را از آن انسانهايي ميداند که مورد استضعاف و ستم قرار گرفتهاند. معناي اين آيه به طور همزمان و ضمني از عدم مشروعيت و غاصب بودن حکومتهاي حاکم بر سرزمينها هم پرده بر ميدارد. بنابراين مستکبران در هر کجاي عالم که هستند بايد بيرون بروند و به جاي آنان مستضعفان حاکم گردند. (16) ديدگاهي که از حيث انساني بر نگاهي عرفاني استوار باشد و بر اساس اعتقاد اسلامي نيز بر توحيد کلمه و کلمه توحيد معطوف باشد، از يک جهت وحدت را براي همه انسانها ميداند؛ انسانهايي که تفرقه آنها به دليل استکبار و سلطهگري برخي بر برخي است. به همين دليل که امام حکومتهاي ناسيوناليستي، قومي و نژادي را ناقض وحدت جهان اسلام ميداند و معتقد است که راه باز گرداندن وحدت به جهان اسلام، تشکيل حکومت اسلامي است. (17) فراگيري جنبش سياسي امام خميني به خصوص به اسلام و مسايل کشورهاي اسلامي نيز به نحوي وثيق مربوط ميگردد. فرض امام خميني اين است که چهره کنوني جغرافيايي - سياسي جهان اسلام واقعي نيست. بلکه اين قدرتهاي استعماري بودند که مايه تفرقه در کشورهاي مسلمان شدند. امام خميني در مقاطع فعاليت سياسي، چه در دورههاي مبارزه و چه دوره تأسيس حکومت و رهبري سياسي در شرايط مختلف و به مناسبتهاي پيش آمده مسأله وحدت اسلامي، فجايع مشترک کشورهاي اسلامي، هزينهها و نگرانيهاي مشترک را يادآوري شود تا از اين مجرا سطح فراگيري و اثربخشي به کشورهاي اسلامي گسترش يافته و مايه دلگرمي نهضتهاي سياسي و انقلابي در جهان اسلام شود.
امام خميني همواره اين آگاهي را ميداد که قدرتهاي استعماري به طور هماهنگ و متحد مايه گسست و تفرقه کشورهاي اسلامي ميشوند. امام با قرائتي واقعگرايانه و پر استناد از روابط بينالملل و مناسبات سياست خارجي قدرتها، به پيامدهاي ناگوار آن در جوامع اسلامي اشاره داشت. واقعيتهايي مثل بلوک شرق و غرب، نظام تحت الحمايگي، قيموميت، وابستگي، دخالت خارجي، همگي گفتمان هژمونيک روابط بينالمللاند که عمده پيامدها و زيانهاي آنها متوجه کشورهاي اسلامي ميشود. اين گفتمان زمينه نقض استقلال کشورهاي اسلامي شده و آنها را از هم دور کرده به نزاعهاي دروني سرگرم ميسازد. از نظر امام خميني مسائل مسلمانان، فرقي با هم ندارند و ضوابط و مناسبات بينالمللي مانع از وحدت از مسائل نيست. شيعيان لبنان، ايران و مسلمانان جهان همه يکي هستند. (18)
از اين ديدگاه وحدت مشکلات و نابسامانيها بود که امام وحدت سياسي را نتيجه گرفت. وحدت سياسي در جنبش امام خميني سراغ از يک ايده سياسي حکومت ميداد که مستقل از قدرت باشد. از نظر امام تشکيل حکومت اسلامي در درجه اول براي وحدت جهان اسلام است. «من به صراحت اعلام ميکنم که جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميکند و دليلي هم ندارد که مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوي جاهطلبي و فزونخواهي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان جهان است. (19)
يکي از زمينههاي مقبوليت و اثربخشي يک جنبشاسلامي در قلمرو جهان اسلام ميزان آگاهي بخشي آن نسبت به سرنوشت جوامع اسلامي بوده است. تاريخ بيداري مسلمانان دوره معاصر به اين باز ميگردد که آنان از خواب غفلت و خوشبيني به قدرتهاي استعماري بيدار شدند. تعارضاتي که ميان غرب و کشورهاي اسلامي در گرفت به چند قرن قبل باز ميگردد. زماني که اروپاييان پس از جنبش رنسانس به دستاندازي سرزمينهاي اسلامي مشغول شدند. به تعبير سيد حسين نصر، نخستين حادثه در اين ميان که باعث ترس مسلمانان از اروپا شد، اشغال مصر به وسيله ناپلئون در 1798 بود. جهان اسلام به عکسالعمل در مقابل غرب رسيده بود. به تدريج در اثر تبادل آگاهي ميان جريانهاي فکري و سياسي، جنبشهاي سياسي در اعتراض به سلطهگري غرب پديدار شد. (20) انديشمندان و نخبگان در جهان اسلام ميخواستند به چيزي فراي تقليد از غرب برسند تا بتوانند ضمن کاهش وابستگي، هويت و ارزشهاي خود را هم مراقبت کنند. (21)
امام خميني نيز به عنوان بنيانگذار جنبش سياسي - اجتماعي در ايران به امر آگاهي بخشي توجه ويژهاي داشت. او اين امر را عمدتاً درون شبکه خاصي از ارتباطات بومي، ديني و اجتماعي پي گرفت. امام بيآنکه سازمان رسانهاي، مطبوعاتي و يا انتشاراتي داشته باشد، در قالب ملاقاتها، مکاتبات و نامهها، پيامرسانيهاي شفاهي از طريق افراد مورد وثوق خويش، کلاسهاي درس فقه و فلسفه و عرفان و حتي شبکه وجوهات شرعي به توسعه آگاهي در ميان پيروان جنبش سياسي خويش و نيز جنبشهاي ديگر اسلامي ميپرداخت. براي نمونه در جريان شروع انقلاب اسلامي در سال 1357 پيامهاي امام عمدتاً در قالب اعلاميههاي تکثير شده و نيز نوار کاست، حتي به صورت دست به دست ميان مردم ميگشت و بدين ترتيب انديشههاي جنبش به ميان تودهها راه مييافت.
ساختار انديشه سياسي امام خميني (ره)
انديشه سياسي امام خميني از حيث مباني فلسفي و عرفاني (نظري) بر يک هستيشناسي که مرکز آن نظريه عرفاني انساني کامل است، قرار دارد. اين مباني غايات، اصول و ارزشهاي بنيادين اين انديشه را ميسازند. نظريه سياسي ولايت فقيه بر اين نظام معرفتي هستيشناختي قرار ميگيرد و در نهايت عمل سياسي (رهبران و نهادهاي حکومتي) در درون ولايت فقيه هماهنگ و همسو ميگردد. بنابراين محدود و منحصر کردن انديشه سياسي امام به نظريه ولايت فقيه، ما را از فهم بنيادهاي نظري و فلسفي و عرفاني آن محروم کرده، عمل سياسي را به سمت وظيفهگرايي صرف و محدود سوق ميدهد.شمار اندکي از شاگردان امام با ديدگاههاي عرفاني و فلسفي ايشان آشنايي داشتند که آنها هم به تبع فضاي کلي کشور (جنگ و بحرانهاي سياسي) نه طرح آن را ضروري داشتند و نه نيازي احساس ميشد. پس از جنگ و به خصوص در پي رحلت امام و آشنايي مردم با روح و زبان شاعرانه امام و شعرهاي عرفاني وي، زمينه طرح مباحث عرفاني - فلسفي فراهم گرديد. در پرتو اين آثار و شرح و تفسير آنها تا امروز، اکنون ميتوانيم به بنيادهاي عرفاني - فلسفي انديشه سياسي امام بپردازيم.
انسان کامل يکي از مفاهيم اساسي انديشه عرفاني امام است که در بنيادهاي نظري و عملي سياسي او بسيار حائز اهميت است. با ابن عربي نظريه انسان کامل وارد حوزه عرفان اسلامي شده و به يک جريان مسلط فکري تبديل گرديد. به گفته مورخان انديشهي اسلامي تفکر عرفاني حلاج در اوايل قرن چهارم هجري تأثير فراواني در ظهور نظريه انسان کامل داشته است. (22) ابن عربي به طرز شگفتانگيزي آثار زيادي در عرفان توليد کرد. محور مشترک آنها را ميتوان انسان کامل دانست. به اعتقاد عفيفي ريشه نظريه ابنعربي به مقوله کليتر، يعني کلمهي الهي، باز ميگردد که در آن به سه مسئله مهم پرداخته است: نخست کلمه از حيث متافيزيکي که مراد عقل الهي يا علم الهي است. دوم از حيث صوفيانه که حقيقت محمديه است؛ يعني مبدأ وحي و الهام، و سوم به معناي انسان کامل است. (23) صدرالدين قونوي مهمترين شاگرد عرفان ابن عربي است؛ در حوزه اهل سنت پس از قونوي عزيزالدين نسفي و جامي ادامه دهندهي سنت عرفاني انسان کامل هستند. پس از قونوي در قلمرو تشيع ملاصدراي شيرازي بود که انسجام تازهاي به اين نظريه بخشيد. او در تصرف طريق ابن عربي را اختيار کرد. همت ملاصدرا بر برهاني کردن اموري بود که پيش از او خطابي، غير برهاني و يا حتي گاه در شمار اوهام شمرده ميشد. (24) اسفار اربعه ملاصدرا به نوعي سفر آغاز و انجام انسان کامل است. چهار سفر ابن عربي که مبناي کتاب ملاصدرا و شرح و تفسير از ديدگاه ديگران قرار گرفت، عبارتند از: 1. سفر از خلق تا حق 2. سفر با حق و در حق 3. سفر از حق تا خلق و با حق 4. سفر از خلق در خلق و با حق. ابن عربي کتاب الاسراء الي مقام الأسري را به عنوان راهنماي طي مراحل سفرهاي چهارگانه انسان نوشته است. او خود اين سفرها را نوعي شرح حال ميداند، نه تن. اين کتاب ترتيب رحلت از عالم کون را به عالم ايجاد بيان ميکند. (25)
چنان که اشاره شد در حوزهي تشيع ادامهدهندگان سنت نظري انسان کامل علاوه بر ملاصدرا به حيدر آملي هم باز ميگردد. شاگردان ملاصدرا به شرح و نقد نظريه ابن عربي ادامه دادند. آقا محمدرضا قمشهاي از شارحان اسفار صدرا است که به نقل از مرتضي مطهري آمده است که امام خميني با تأکيد گفته است که پس از محي الدين عربي، عارفي مانند محمدرضا قمشهاي وجود نداشته است. (26) امام خميني با دو واسطه شاگرد قمشهاي است. شاه آبادي که استاد عرفان امام بود، خود شاگرد اشکوري از شاگردان قمشهاي است. از سوي ديگر ملاهادي سبزواري فيلسوف عرفاني ايراني دورهي معاصر، هم تعاليم درسي خود را دربارهي صدرا در کتاب معروف شرح منظومه آمده است که از متون مهم فلسفه اسلامي است. ميرزا علي اکبر يزدي از شاگردان ملاهادي بود. ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي کلاسهايي را در فلسفه و اخلاق در قم برگزار کرد که محور آن عرفان ابن عربي بود. (27) امام خميني فهم خود از کتاب «الاسفار» را زير نظر ميرزا محمد علي شهابي در 1928 با عنوان شرح دعاي سحر نگاشت. اين کتاب از آثار مهم عرفاني او به شمار ميرود.
در هستيشناسي سخن از ذات وجود، ذات باريتعالي، آفرينش و غايات دنيا و آخرت و به خصوص مقام و جايگاه انسان در مجموعهي هستي است. منطق اين هستيشناسي بر نوعي کيهانشناسي استوار است. يعني عالم هستي سپهري است براي باليدن و رشد انسان براي رسيدن به غاياتي که خالق از خلقت او مراد کرده است نظريه انسان کامل ابن عربي تا امام خميني از جهت هستيشناسي ريشه در مفهوم عين ثابت دارد. خلق از ديدگاه ابن عربي به معناي ايجاد عالم از عدم و پديد آوردنش در زماني معين نيست. بلکه خلق همان تجلي دائم الهي است که ازلي و ابدي است يعني حق در هر آن در صورتهاي بيشمار ظهور ميکند. (28)
از جهت معرفتشناسي نيز انسانشناسي اهميت دارد و ابعاد تازهاي به خود ميگيرد. اين ابعاد شامل رابطهي مفهوم انسان کامل با خداوند از بعد معرفتي و تکويني (خلقي) رابطهي جسميّت و روحانيت، رابطهي معرفت و سلوک و مسئلهي حرکت و تغيير ميگردد. با اين ابعاد و مؤلفهها يک حقيقت و واقعيت از انسان با نام «انسان کامل» که بعد مفهومي برجستهاي دارد، در انديشهي امام خميني شکل ميگيرد که استلزامهاي خاص مفهومي و نظري خواهد داشت. در بحث از مباني معرفتي از روابط انسان کامل سخن ميرود که در آن دامنهي قواي انسان مورد نظر است. مفهوم مرکزي در معرفتشناسي، مقولهي حرکت است که تضمين کنندهي فعاليت يافتن قواي انسان است. حرکت در درون خود نوعي تناسب دارد؛ يعني مراتب انسان کامل در طي حرکت اتفاق ميافتد. حرکت مادي و معرفتي و نظري و عملي را با هم شامل ميشود. اين حرکت در کمال خود به کسب شايستگي براي هدايت جامعه ميانجامد که نقطهي خليفه اللهي است.
استلزامهاي نظري انسان کامل از ديدگاه امام خميني در بحث از تربيت، هدايت و خليفه اللهي انسان ظاهر ميگردد. عين ثابت انساني که اشاره و دلالت کننده بر امکانهاي انسان است. ضرورت اديان و حرکت انبيا و پيامبران را نشان ميدهد. از اين نظر، تشکيل و تأسيس حکومت اسلامي نيز در ذيل يکي از آخرين مراحل مختص انسان کامل در انديشهي سياسي امام خميني قابل بحث است. بر اين اساس بدون توجه داشتن به قلمرو انسان کامل، بحث از انديشهي سياسي در نزد امام خميني، طرح نادرست و نارسايي از مسئله به دست خواهد آمد. ريشههاي نظريه سياسي امام خميني (ولايت فقيه) در دستگاه هستيشناسي و معرفتشناسي قرار دارند. فهم نظريه سياسي امام در غيبت اين دستگاه فلسفي - عرفاني علاوه بر آن که سياسيت برآمده از آن را به سمت وظيفهگرايي صرف ميبرد. از ايجاد رابطه معنوي و قلبي ميان رهبران سياسي و مردم که البته کسب اهليت براي آن شرايط دشواري هم دارد، جلوگيري ميکند.
نظريه سياسي ولايت فقيه به دليل ساختار کلي و ارکان و امکانات خود، هم در عمل کاربردهاي خوبي داشته و هم به عمل سياسي شتاب و انسجام ميدهد. در فقه اماميه بحث اجتهاد که پس از غيبت امام عصر آغاز شد، زمينهساز طرح انديشه حکومت اسلامي شد، فقه شيعه به دو شاخه اصلي اخباري و اصولي تقسيم ميگردد. روش اخباريه که به دست ميرزا احمد اسدآبادي و مولا محمد امين تأسيس و توسعه يافت و بر محمد باقر مجلسي نيز تأثير نهاد و شاخه مهمي شد. بعدها وحي بهبهاني که فقيه اصولي بود به مخالفت با اخباريون پرداخت و روش دوم پديد آمد. اصوليون يا آنان که به روش اجتهادي معتقدند، قايل به سکوت قانوناند و در پرتو اصل سکوت قانون، احکام را از کليات استنباط ميکنند. از اين نوع تقسيمبندي است که حکومت هم به عنوان موضوع مورد بحث فقه مطرح ميشود. (29) عملگرايي، محدودگرايي، و نتيجهگرايي در فقه به عنوان يک روش استنباط حکم براي رهايي مکلف از سرگرداني، براي فقها و نيز امام خميني نوعي عملگرايي را در قلمرو سياسي برجسته ميسازد. با نگاه عملگرايي است که امام خميني از امکاناتي نظير، صدور فتوي، برنامهريزي عملي و رفتاري در موقعيتهاي مختلف بهره ميبرد. براي مثال در موضوع سلمان رشدي و کتاب آيات شيطاني، صدور فتواي امام از آنجا که از جايگاه رهبر سياسي و قلمرو ولايت فقيه، صورت گرفت آثار مهمي بر جنبشهاي سياسي اسلامي نهاد. همچنين در دوران مبارزه نهادي چون وجوهات شرعيه که به طور قانوني در اختيار فقيه و عالم شيعي است، علاوه بر اينکه فقها را از وابستگي به حکومت بينياز ميکند، يک امکان راهبردي - عملي براي اثرگذاري و هدايت جريانهاي سياسي و اجتماعي در جامعه ديني ميباشد. در چارچوب همين امکان بود که امام خميني توانست به حمايت از حرکتهاي ضد صهيونيستي مردم فلسطين کمک کند.
اما نظريه ولايت فقيه به عنوان يک ساختمان عيني و عملي در کتاب ولايت فقيه امام خميني شرح و بسط يافته است. مفاد اين کتاب و نيز مباحثي در تحريرالوسيله است که امام خميني را به عنوان نخستين فقيه اماميه به سوي طرح حکومت اسلامي سوق داده و از وجوب آن براي اجراي احکام اسلام ميگويد. (30) کتاب ولايت فقيه چارچوبي مدون و راهنمايي عملي در تأسيس حکومت اسلامي است. در آن ابتدا به وضع تاريخي رقت بار مسلمانان در دوره معاصر پرداخته شده است. مقدمه طولاني اين اثر شرح و بسطي تأثيرگذار در باب شرايط ناصواب و غير قابل قبول جوامع اسلامي است که حاصل تفرقه داخلي و سلطه و دسيسه خارجي است. بخش دوم کتاب به ضرورتهاي تأسيس حکومت اسلامي (ولايت فقيه) اختصاص دارد. اين ضرورتها عقلي، نقلي، سياسي و تاريخي هستند. در بخش سوم از طرز کار حکومت اسلامي سخن ميرود؛ حکومت اسلامي نه مطلقه است و نه سلطنتي و استبدادي. بلکه مشروطه است؛ مشروطه به معناي مقيد شدن حکومتکنندگان و ادارهکنندگان جامعه به مجموعهاي شرط[ها] است که از قرآن کريم و سنت رسول اکرم مشخص شده است. (31) در طرز حکومت اسلامي به شرايط زمامدار که علم و عدالت است، توجه ميشود که ولايت فقيه در اينجا مطرح ميگردد. در شرايط غيبت يک ولي فقيه عالم به احکام (قوانين اسلام) و داراي اشتهار به عدالت به جاي امام معصوم انجام وظيفه ميکند. (32)
هرگاه فرد لايق با اين دو ويژگي قيام کرد، بر مردم واجب است از او اطاعت کنند. در بخشي از کتاب بحثهاي تاريخي و روايي و حديثي دال بر تشکيل حکومت آمده و به احاديث مطرح در مورد ولايت فقيه به احاديثي مانند مشهوره ابيخديجه، مقبوله عمربن حنظله و صحيحه قداح استناد ميشود. در قمست پاياني کتاب که با عنوان برنامهريزي براي تشکيل حکومت اسلامي مشخص شده، امام برنامه خود را براي تأسيس آن ارايه ميکند. امام در اينجا کاملا واقعگراست و تصريح ميکند که ما نه لشکري داريم و نه کشوري (تبعيد) تنها ابزارمان تبليغات است. در اين شرايط بر ما مسلمانان مهمتر از هر چيزي - حتي مهمتر از مسائل عبادي - امور سياسي اسلام است. (33) امام به خوبي بر ضرورت جريان سياسي آگاه است. «وظيفه ما اين است که از حالا براي پايهريزي يک دولت حقه [ي] اسلامي کوشش کنيم؛ تبليغ کنيم؛ تعليمات بدهيم؛ همفکر بسازيم؛ يک موج تبليغاتي و فکري بوجود بياوريم، تا يک جريان اجتماعي پديد آيد و کم کم تودههاي آگاه وظيفهشناس و ديندار در نهضت اسلامي متشکل شده، قيام کنند و حکومت اسلامي تشکيل دهند». (34) امام خميني به قدرت جمعيت و نقش اجتماع در زمينههاي فرهنگي، سياسي و دفاعي به خوبي واقف است: «مسلمين صدر اسلام با اجماع و حج و با جماعت جمعه کارهاي مهمي انجام ميدادند؛ با خطبههاي «جمعه» بسيج سپاه ميشد، و از مسجد به ميدان جنگ ميرفتند... امروز بايد با جديت اين اجتماعات را ترتيب دهيم و از آن براي تبليغات و تعليمات استفاده کنيم. بدين ترتيب نهضت اعتقادي و سياسي اسلام وسعت پيدا ميکند و اوج ميگيرد. (35)
جمعبندي
با اين شرح و بسط از موضوع مباني هستيشناسي و معرفتشناسي انسان کامل به ضرورتهاي تاريخي، فرهنگي، سياسي و فقهي تشکيل حکومت منتقل ميشويم. نظريه ولايت فقيه، در اين کتاب صورت عيني و الگوي عملي خود را پيدا ميکند و ما به طور طبيعي به آخرين مرحله ساختار انديشه سياسي امام خميني که قلمرو عملي سياسي است منتقل ميشويم. امام خميني از 1358 و با تصويب قانون اساسي تشکيل حکومت جمهوري اسلامي ايران، به صورت رسمي رهبري سياسي را به دست گرفت. جنبشاسلامي انقلاب ايران، صورت نهادي خود را به دست آورد و سياستهاي عملي در قالب قانون اساسي، در ميدان جامعه تحقق يافتند. در اين دوره امام از حيث انديشه سياسي، بيشتر متوجه کارامدي شده و کوشيد رهبري سياسي خود را در جهتي متوازن براي همراهي و توازي دو بعد جمهوريت و اسلاميت نظام سياسي ساماندهي کند. امام خميني، در دوره رهبري ده ساله خويش هم به نقش روحانيون و فقها در ساختار حکومت اسلامي ميپرداخت و هم به نقش مردم، حقوق آنان و مسائل شهروندي توجه ميکرد. عبارت آشناي «مردم و مسئولان» تا حدود زيادي به اين وضع دوگانه اشاره داشت. بر اين اساس فهم چگونگي و ابعاد انديشه سياسي امام در دوره رهبري هنوز ناشناخته مانده و بايد در نسبت با نظريه انسانشناسي امام به دست پژوهش و تأمل سپرده شود.پينوشتها:
1. استاديار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي
sr.shakeri@gmail.com
2. حکايت نقاشي خيالي او از حادثه به توپ بسته شدن مجلس شوراي ملي بسيار جالب و شنيدني است. قادري، 1382، ص 153.
3. انصاري، حميد (1386)، حديث بيداري، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ص 27.
4. صحيفه امام، ج 1، ص 24.
5. انصاري، پيشين، ص 29.
6. همان، ص 45
7. ع. باقي، بي تا، ص 54
8. انصاري، پيشين، ص 50
9. همان، ص 80.
10. امام خميني، امام خميني، سيد روحالله (1373)، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر امام خميني، ص پنج.
11. همان، ص 12.
12. صحيفه، امام، ج 4، ص 51.
13. امام خميني، ولايت فقيه، ص 26.
14. صحيفه، امام، ج 5، ص 267.
15. Tucker Robert C.(1995), Politics and leadership, 2nd edition, University of Missouri press, Martin, Vanesa) Creating an Islame State.
16. صحيفه، امام، ج 7، ص 292.
17. امام خميني، ولايت فقيه، ص 35.
18. صحيفه امام، ج 15، صص 339 و 340.
19. صحيفه امام، ج 21، صص 2-91.
20. رک: نصر، سيد حسين (1384)، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ترجمه مرتضي اسعدي، تهران، طرح نو، چاپ ششم صص 175-173.
21. همان، ص 181.
22. عفيفي، ابوالعلا (1380) شرحي بر فصوص الحکم، ترجمه نصرالله حکمت، تهران، الهام، 42.
23. همان، 45.
24. جامي، عبدالرحمان بن احمد (1381) نقد النصوص في شرح نقش النصوص، به تصحيح ويليام چيتيک، پيشگفتار سيد جلال الدين آشتياني، تهران، مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، چاپ دوم، ص 39.
25. ابن عربي. محي الدين (1388) تهذيب الاخلاق، ترجمه زاهد ويسي، تهران، جامي، 12.
26. محقق داماد در؛ داستاني بيرکي، علي (به کوشش، 1381) عرفان در انديشهي امام خميني مجموعه مقالات...، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، (ره)، ص 20.
27. مارتين، 2000: 32.
28. عفيفي، پيشين، 37.
29. هرندي، محمد جعفر (1369)، فقها و حکومت، تهران، روزنه، ص 23.
30. همان، ص 288.
31. امام خميني، ولايت فقيه، ص 33.
32. همان، ص 39.
33. همان، ص 115.
34. همان، ص 116.
35. همان، ص 120.
ابن عربي، محيالدين (1388) تهذيب الاخلاق، ترجمه زاهد ويسي، تهران، جامي
امام خميني، سيد روحالله (1373)، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر امام خميني.
امام خميني، صحيفه امام، جلدهاي 1، 2، 8، 20، 5، 4، 15، 21 و 7.
انصاري، حميد (1386)، حديث بيداري، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام.
بکار عثمان (1381) طبقهبندي علوم از نظر حکماي مسلمان، ترجمه جواد قاسمي، مشهد، آستان قدس.
جامي، عبدالرحمن بن احمد (1381) نقد النصوص في شرح نقش النصوص، به تصحيح ويليام چيتيک، پيشگفتار سيد جلال الدين آشتياني، تهران، مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، چاپ دوم
داستاني بيرکي، علي (به کوشش، 1381) عرفان در انديشهي امام خميني مجموعه مقالات...، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره).
رحماني، محمد جواد (1391)، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامي، سال نهم، ش 28، صص 233-215.
عفيفي، ابوالعلا (1380) شرحي بر فصوص الحکم، ترجمه نصرالله حکمت، تهران، الهام
نصر، سيد حسين (1384)، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ترجمه مرتضي اسعدي، تهران، طرح نو، چاپ ششم.
هرندي، محمد جعفر (1369)، فقها و حکومت، تهران، روزنه.
Tucker Robert C.(1995), Politics and leadership, 2nd edition, University of Missouri Press. Martin, Vanesa 20) Crating an Islame Stata.
منبع مقاله :
حاتمي، محمد رضا؛ بحراني، مرتضي، (1392)، دايرةالمعارف جنبشهاي اسلامي، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم تحقيقات و فناوري، چاپ اول