تنظیم روابط جنسى در غرب و کشورهاى‏ اسلامى (1)

آموزش و پرورش از جمله امور کلیدى هر جامعه به حساب مى ‏آید؛ همانگونه که از کلمه آموزش و پرورش برداشت مى ‏شود، معلمان محترم نه تنها در امر آموزش بلکه در امر پرورش فرزندان جامعه نیز نقش بسزایى را ایفا مى ‏کنند. از جمله ابعادى که با پرورش کودکان و نوجوانان ارتباط مستقیم دارد، امور جنسى است.
پنجشنبه، 1 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تنظیم روابط جنسى در غرب و کشورهاى‏ اسلامى (1)
چگونگى تنظیم رفتارها و روابط جنسى در غرب و کشورهاى‏اسلامى( بر اساس مقایسه دو جامعه آلمان و اتریش با جامعه ایران) – قسمت اول 
 

نویسنده: دکتر محمد والدمن
 
 
 
 
 
 

مقدمه

آموزش و پرورش از جمله امور کلیدى هر جامعه به حساب مى‏آید؛ همانگونه که از کلمه آموزش و پرورش برداشت مى‏شود، معلمان محترم نه تنها در امر آموزش بلکه در امر پرورش فرزندان جامعه نیز نقش بسزایى را ایفا مى‏کنند. از جمله ابعادى که با پرورش کودکان و نوجوانان ارتباط مستقیم دارد، امور جنسى است. این امور در زندگى بشر بخصوص در رشد صحیح و یا غلط کودکان و نوجوانان از عوامل زیربنایى محسوب مى‏گردد. اهمیت این امور به اندازه‏اى است که حتى استعمارگران جهان، از نوعى پرورش جنسى خاص، براى منحرف نمودن نسل جوان کشورهاى در حال توسعه، استفاده مى‏کنند و شاید عمده هجوم فرهنگى دشمن بر امور جنسى متمرکز باشد؛ به همین سبب لازم است، مسئولین محترم آموزش و پرورش جمهورى اسلامى ایران، به پرورش صحیح دانش‏آموزان سه دوره آموزشى ابتدایى، راهنمایى و متوسطه توجه ویژه داشته باشند. اهمیت این امر بخصوص با توجه به گسترش شبکه‏هاى اطلاع رسانى و ارتباطات جهانى از قبیل شبکه اینترنت، شبکه تلویزیونى ماهواره‏اى، مجلات و غیره، نمایان مى‏گردد.
بنابراین آموزش جنسى و آشنا نمودن دانش‏آموزان دوره‏هاى مختلف، جزء برنامه‏هاى آموزش و پرورش کشور است. متأسفانه در کشورهاى مختلف جهان، گاهى در زمینه آموزش جنسى، افراط و تفریط مى‏شود که هر کدام از این دو، نوعى انحراف محسوب مى‏گردد. در این مسیر آنچه بر عهده کارشناسان امور تربیتى آموزش و پرورش است، یافتن راه و روش صحیح متناسب با روح و روان کودکان هر مقطع سنى و مطابق با فرهنگ ایرانى است. براى یافتن این راه، قطعاً تجربیات زیادى ـ گاهى منفى و گاهى مثبت ـ پیش‏روى ما قرار دارد که کارشناسان، مى‏توانند از هر کدام از این تجربیات به طور کامل و صحیح استفاده کنند؛ البته کاملاً واضح است که تجربیات کشورهاى مختلف، گاهى راه درست و گاهى نیز راه غلط را نشان مى‏دهد. استفاده‏اى که از راه درست مى‏بریم روشن است؛ ولى در کنار آن، از راه غلط نیز مى‏توانیم استفاده ارزشمند و مثبت ببریم. چون راه‏هاى غلط جوامع مختلف، تجربه‏اى است که عواقب پیمودن این راهها را به ما نشان مى‏دهد؛ در نتیجه با عبرت گرفتن از اشتباهات دیگر ملت‏ها، از قرنها پیمودن راه غلط، مصون خواهیم ماند.
اینجانب مسلماً قصد ارایه روش به مسئولین آموزش و پرورش کشور را ندارم، چون نه تخصص لازم و نه آشنایى کافى با فرهنگ جامعه ایران دارم. موضوع مدّ نظر ما در این مقاله ترسیم روشهاى کشورهاى غربى در زمینه پرورش جنسى، همراه با تبیین عواقب، پیامدها و چالش‏هاى ناشى از اِعمال آن روشهاست؛ البته روشن است که همه این امور، محدود به آموزش و پرورش کشورهاى غربى نیست، بلکه شامل طیف زیادى از امور اجتماعى کشورهاى غربى است. در پایان این مقاله نیز، سعى بر آن دارم چند نکته را در قالب توصیه جهت استفاده به کارشناسان امور تربیتى پیشنهاد کنم.
براى بهتر شناختن راه غرب لازم است، میان جوامع غربى و جوامع اسلامى مقایسه‏اى صورت گیرد. در این مسیر چون بررسى تمامى کشورهاى غربى، عملاً غیرممکن بود، عمده تحقیق را به کشورهاى آلمان و اتریش محدود نمودم؛ از طرفى در این مقایسه باید هم بعد اعتقادى، هم بعد حقوقى و اجرایى آنها مورد نقد و بررسى قرار گیرد؛ والاّ چه بسا ممکن است، مکتبى در تئورى براى بعضى افراد بسیار زیبا جلوه نماید، ولى در اجرا مانند مکتب کمونیسم بسیار ناکارآمد باشد.
قبل از ورود به اصل بحث لازم به یادآورى است که اسلام، با اینکه تنها یک دین است، ولى تعالیم آن در برگیرنده همه ابعاد شخصى و اجتماعى انسان است؛ به همین سبب یکى از اهداف این مکتب حیات‏بخش، اصلاح ساختار جامعه است که تحقق این امر تنها به وسیله حکومت مردمى اسلامى میسر است.
نکته آخر اینکه مقاله حاضر خلاصه‏اى از یک تحقیق دویست صفحه‏اى است. پرواضح است که تمامى مطالب این تحقیق در چارچوب مقاله یک نشریه نمى‏گنجد؛ به همین سبب، بسیارى از مطالب را خلاصه و برخى را نیز به ناچار حذف نمودم، لذا در برخى از بخش‏ها کاستى‏هایى مشهود است که امیدوارم خوانندگان گرامى این کاستى‏ها را به دیده اغماض بنگرند.

تعریف موضوع

موضوع تحقیق به طور کلى، شامل سه بخش است که عبارتند از:
1) بررسى و مقایسه قوانین و مقررات حقوقى و احکام اخلاقى مسایل جنسى؛
2) بررسى و مقایسه قوانین و مقررات حقوقى و احکام در جوامع مورد نظر؛
3) پیامدهاى اجراى این قوانین، مقررات و احکام، در جوامع مذکور.
مباحث این سه بخش در این تحقیق محدود به آموزه‏هاى «اسلام» و «غرب» است. به همین دلیل، سیر مباحث و ساختار آن به دو زیر مجموعه «اسلام» و «غرب» تقسیم شده است. با توجه به این محدوده، موضوع این تحقیق «چگونگى تنظیم رفتارها و روابط جنسى در غرب و کشورهاى اسلامى» است.

موانع و محدودیتهاى این پژوهش

روشن است، تحقیقى که بخواهد دو فرهنگ متفاوت را با هم مقایسه کند با مشکلات فراوانى مواجه خواهد بود. یکى از آن مشکلات، تفاوت در تنظیم امور هر کدام از این دو جامعه (جامعه اسلامى و جامعه غربى) در بعد جنسى است. به همین جهت در جوامع غربى، مسایل جنسى بسیار راحت و آزادانه مطرح و مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد؛ ولى در جوامع اسلامى حیاى اسلامى، مانع طرح اینگونه مطالب در هر موقعیت و در حضور هرکس مى‏شود(1). این تفاوتها باعث مى‏گردد، که افراد یک جامعه، نتوانند امور جامعه دیگر را به خوبى درک نمایند، زیرا آنها را بر اساس معیارها و ذهنیت فرهنگى ناشى از فرهنگ خود، ارزیابى مى‏کنند. به علاوه، گاهى بازگو نمودن بعضى مسایل که در جامعه اول با کمال جرأت علناً مطرح مى‏گردد، در جامعه دیگر، خلاف عرف، بلکه به نحوى بى‏ادبى محسوب مى‏شود. این امر در بررسى چالشها و معضلات اجتماعى کشورهاى غربى حایز اهمیت است، چون بیان تمام آنچه که در جوامع غربى در بعد جنسى مى‏گذرد، از لحاظ حیاى اسلامى مردود است و ممکن است، نوعى بدآموزى در بر داشته باشد و باعث ترویج فساد گردد. به همین خاطر، در بعضى مسایل، تنها به اشاره‏اى مختصر اکتفا مى‏کنیم.

تفاوت معیار فساد در جوامع غربى و اسلامى

یکى از مصادیق تفاوت معیار جوامع غربى و اسلامى، روابط دختر و پسر است. در کشورهاى اسلامى، رابطه آزاد پسر و دختر، از مصادیق فساد است ولى همین امر در کشورهاى غربى، نه تنها فساد محسوب نمى‏شود بلکه در عرف مردم، از ارزش اخلاقى مثبت نیز برخوردار است. عکس این مسأله هم وجود دارد. مثلاً اگر مردى در جوامع اسلامى با بیش از یک زن ازدواج کند فساد محسوب نمى‏شود ولى در کشورهاى غربى، این امر از مصادیق فساد و جرم محسوب مى‏گردد؛ این در حالى است که اگر کسى در کشورهاى غربى، با چند زن، رابطه آزاد جنسى داشته باشد، نه جرمى را مرتکب شده و نه از مصادیق فساد محسوب مى‏گردد. البته در این زمینه موارد مشترکى مانند تجاوز به زنان وجود دارد که هم در غرب و هم در اسلام «فساد» تلقى مى‏شود.
با توجه به این گونه تفاوت‏هاى معیارى، ممکن است در باب مقایسه بین جوامع غربى و جوامع اسلامى با مشکل مواجه شویم. به عنوان مثال ممکن است آمار به ما نشان دهد، که جرایم جنسى در جوامع غربى در حال کاهش است و ما از این واقعیت، دچار نتیجه‏گیرى غلط شویم چون علت کاهش جرایم جنسى ممکن است، لغو بعضى ممنوعیتهاى قانونى مانند لغو ممنوعیت ارتباط جنسى با جنس موافق باشد.
بدینسان ممکن است، بر اساس معیارهاى جامعه اسلامى، فساد در کشورهاى غربى در حال افزایش باشد، در صورتى که بر اساس معیارهاى غربى، فساد در این کشورها روبه کاهش باشد. به همین دلیل لازم است، اولاً به معیارهاى تلقى فساد در غرب توجه ویژه‏اى داشته باشیم و ثانیاً در ارزیابى‏هاى بعد، جهت انجام مقایسه دقیق، معیار واحدى را بکار گیریم.

اهداف تحقیق

مهم‏ترین اهداف این تحقیق عبارتند از:
1) آسیب‏شناسى فرهنگى براى ارائه راه‏هاى مقابله با تهاجم فرهنگى و شناخت نقاط آسیب‏پذیرى در قلمرو مربوط به اخلاق جنسى؛
2) شناساندن گوشه‏اى از چالشهاى فرهنگ غرب به مسلمانان؛
3) بالابردن سطح شناخت نسبت به ریزه کارى‏هاى مربوط به اخلاق جنسى در معارف اسلامى؛
4) ایجاد آگاهى و زمینه‏سازى براى تضارب فکرى از طریق طرح مطالب جدید و انجام مقایسه براى پى‏بردن به نقاط افتراق و تشابه دو فرهنگ اسلام و غرب.

مفهوم غرب

کلمه «غرب»(2) در لغت به معنى یکى از چهار جهت اصلى است و در اصطلاح داراى معانى مختلفى است. در این پژوهش غرب به معنى فرهنگ غربى و هرکجا از غرب سخن به میان مى‏آید، غرب فرهنگى را اراده مى‏کنیم. غرب به معنى فرهنگ غربى(3)، یعنى فرهنگ خاصى که در بعضى کشورها حاکم است و این کشورها به لحاظ دارا بودن این فرهنگ، در زمره کشورهاى غربى محسوب مى‏شوند.(4)
در بررسى دقیق دیدگاه‏ها و اظهار نظرهاى دانشمندان غربى به این نتیجه مى‏رسیم که فرهنگ غرب در ابعاد مختلف داراى ویژگى‏هایى به شرح ذیل است:
الف) زیربناهاى فرهنگ غرب در بُعد شناخت و باورها، عبارتند از:
- ماتریالیسم یا مادى گرایى.
- تز جدایى دین از سیاست یا سکولاریسم.
- مکتب لذت‏گرایى عمومى یا منفعت عمومى (یوتیلیتاریسم).
ب) اصول زیربناى فرهنگ غرب در بُعد ارزشها و گرایشها، عبارتند از:
- اصالت و ارزش دادن به امور مادى.
- گرایش به بى‏بندوبارى و فساد اخلاقى.
- رهایى از قید کلیسا(5) (دین) در باب مسایل اجتماعى.
- قداست زدایى.
- اصالت دادن به قدرت.
ج) فرهنگ غرب در بخش رفتارها و کردارها، رواج دهنده رفتارها و کردارهاى متناسب با اصول شناختى و ارزشى خود است. در بخش رفتارها و کردارها براى نمونه مى‏توان به ویژگیهاى زیر اشاره نمود:
- هدف رفتار و کردار مردم تأمین زندگى این جهانى است.
- در رفتار و کردار افراد، لذت و امور مادى از اصالت برخوردار است.
- کلیسا عملاً در کارهاى سیاسى دخالتى ندارد.
- مردم در عمل گرفتار فساد و بى‏بندوبارى هستند.
- مردم جوامع غربى عملاً در راستاى قدرت‏طلبى کشورهاى خود فعالیت مى‏کنند(6).
با توجه به دیدگاهها و اصول مذکور فرهنگ غرب یک فرهنگ مادى است که در جهت همرنگ ساختن فرهنگهاى دیگر جوامع تلاش مى‏کند و براى رسیدن به این هدف به فرهنگهاى دیگر حمله‏ور مى‏شود تا آنها را و عمدتاً ارزشهاى معنوى آنان را از بین برده و اصول و ارزشهاى غربى را جایگزین آن نماید.

مبانى اخلاق جنسى در اسلام

با توجه به اینکه اصول زیربنایى اسلام در جامعه‏اى مانند ایران، نسبتاً واضح و روشن است، و محور تلاش این جانب تشریح اوضاع حاکم بر جوامع غربى است در این مقام نیز به کمال اختصار بسنده مى‏کنم و تنها به بیان رئوس مطالب مى‏پردازم که عبارتند از:
- نیازهاى انسان بسیار گسترده‏اند و تنها در زندگى اجتماعى به طور کامل تأمین مى‏شوند.
- خانواده، بهترین محیطى است که نیازهاى انسان،از جمله، نیازهاى جنسى او را تأمین مى‏کند (گرایش به تشکیل خانواده به همین دلیل در انسان وجود دارد).
ـ غریزه انسان (غریزه جنسى)، با محدودیتهاى فطرى مواجه است.
- کمال و سعادت انسان، در رسیدن به خدا، یعنى قرب الهى است و افعالى که انسان را به خدا نزدیک مى‏کنند، افعال خیر و افعالى که انسان را از خدا دور مى‏کنند، افعال شر خوانده مى‏شوند.
- این دیدگاه و زیربناى فکرى، در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران به طور کامل انعکاس یافته است.(7)

مبانى اخلاق جنسى در غرب

مبانى اخلاق جنسى در غرب، ریشه در جهان‏بینى حاکم بر آن دارد. مشترکاتى که در بعد فلسفى میان دیدگاه‏هاى متفکران غربى وجود دارد، عبارتند از:
- اعتقاد نداشتن به خداوند متعال (یا عدم اهمیتِ اعتقادِ به خدا، در بعد اخلاقى).
- اصالت دادن به انسان.
«در فلسفه قرن بیستم تنها در موارد نادر به طور سیستماتیک با مفهوم «خدا» روبرو مى‏شویم به طورى که مى‏توان ادعا نمود که تصور «خدا» در فلسفه معاصر، تقریباً هیچ نقشى را ایفا نمى‏کند.(8) این امر بیانگر مادى بودن و این جهانى بودنِ فرهنگ غرب است.

کمال و سعادت انسان در دیدگاه غرب

فرهنگ غرب داراى جهان‏بینى مادى است که بر اساس آن، انسان موجودى مستقل از خدا، با عمرى محدود و زندگى منحصر به دنیاست. بنابراین، مصداق سعادت انسانى هم، فراتر از این دنیا نیست. حداکثر چیزى که مى‏توان در این زمینه ادعا نمود، این است که ممکن است بعضى افراد در غرب داراى مکتب التقاطى باشند. اعتقاد این افراد گرچه الهى است ولى اخلاقشان، التقاطى است و ایمان آنها، اثرى در اخلاقشان ندارد. بنابراین حتى افرادى مانند کانت، که اعتقاد به خدا دارند، خدا و ایمان به خدا را در اخلاق، مؤثر نمى‏دانند.(9) این زیربناى فکرى فرهنگ غرب، در قوانین کشورهاى غربى از جمله آلمان انعکاسى کامل یافته است.(10)

اخلاق جنسى در غرب؛ راهکارها و چالشها

محدودیتهاى اجتماعى غریزه جنسى از دیدگاه غرب
با تحولاتى که همزمان با رنسانس در جوامع غربى رخ داد، اخلاقى جنسى غرب هم دستخوش تغییر و تحول شد. این یکى از اصول فرهنگ غرب است که اخلاق نیز تابع رأى اکثریت مردم است. بر این اساس، مهم‏ترین اصولى که در حال حاضر در اخلاق جنسى در غرب حاکم است، عبارتند از:
الف) آزادى عشق و آمیزش جنسى از قید ازدواج(11).
ب) آزادى و نشر عکسهاى جنسى(12).
ج) آزادى تمایل به همجنس(13).
د) آزادى سقط جنین(14).
گرچه در این اصول همواره از آزادى،سخن به میان آمد، ولى این بدین معنى نیست که همه محدودیتها را لغو کرده باشند، بلکه در کشورهاى غربى، همواره محدودیتهایى در این زمینه وجود دارد.
یکى از دیگر مسایل زیربنایى فرهنگ غرب، طلب آزادى بیان و مدارا(15) در قبال نظرات دیگران است.(16)اگر لوازم این دیدگاه را در نظر بگیریم، درمى‏یابیم که طبق این دیدگاه هیچ کس، حتى دین و مذهب، نمى‏تواند شناخت و ارزشهاى اخلاقى خود را حق مطلق معرفى کند، بلکه همه معرفتها و ارزشهاى اخلاقى از اعتبار برخوردار بوده و مجبور به تحمل دیدگاه‏هاى دیگران است.(17) در نتیجه هیچ ارزشى مطلق نیست، بلکه ارزشها تابع انتخاب و خواست اکثریت مردم است(18) و به مرور زمان، تغییر مى‏یابد.(19)
این دیدگاه، نمى‏تواند غیر از نسبى بودن اخلاق و ارزشهاى اخلاقى و پلورالیزم اخلاقى، سفارشها و ارزشهاى اخلاقى ثابتى را به دنبال داشته باشد. پس اگر فرض شود، اکثر مردم یک جامعه، خواستار معیارها و ارزشهاى اخلاقى جدید باشند، معیارهاى اخلاقى آن جامعه، تغییر مى‏یابد.(20)
بنابراین غرب، دنیا را هدف مى‏داند و مى‏خواهد سعادت انسان را در این دنیا حاصل کند؛ اما اسلام این دنیا را هدف نمى‏داند، بلکه وسیله‏اى براى حصول سعادت در جهان آخرت مى‏داند. غرب، قانون‏گذار را خود انسان مى‏داند و قوانین را صرفاً براى تنظیم امور دنیوى وضع نموده است؛ ولى اسلام قانون‏گذار را خدا مى‏داند و قوانینى را که خداوند براى انسان وضع نموده، تأمین کننده مصالح حقیقى وجود انسان در بعد مادى و معنوى مى‏داند.

آیا غرب داراى نظام اخلاقى خاصى است؟

اگر بخواهیم وضعیت اخلاقى کشورهاى غربى را بهتر درک نماییم، نیازمند شناخت مبانى اخلاقى این کشورها هستیم. یکى از سئوالات اساسى ما در این مبحث این است که کشورهاى غربى داراى کدام نظام اخلاقى‏اند؟ یا بهتر بگوییم، آیا اساساً کشورهاى غربى داراى نظام اخلاقى خاصى هستند یا خیر؟ و اگر داراى یک نظام اخلاقى خاص مى‏باشند، آن نظام کدام است؟
آنچه در این زمینه از منابع غربى به دست مى‏آید، این است که غرب نمى‏تواند داراى نظام اخلاقى خاصى باشد، زیرا از یک سو، دین را از عرصه اجتماع جدا ساخته و از سوى دیگر هیچ ارزشى را مطلق نمى‏داند.(21)
در همین رابطه در مجله "Der Spiegel"، تحت عنوان «آلمانیها، ملتى بدون اخلاق» آمده است:
«در پایان هزاره(22)، جامعه گرفتار بحران عمیق اخلاقى است. اتفاق نظر در اینکه خیر و شر چیست، در حال زوال است؛ در سیاست، رفاه اجتماعى تقریباً نقشى ندارد و در اقتصاد، منفعت شخصى عامل اصلى است»(23).
در ادامه، این مقاله به عرصه علوم اشاره نموده و از قول یک متخصص ژنتیک نقل مى‏کند: «اخلاق باید تابع علوم(24) باشد، نه برعکس». این مقاله به بررسى دیدگاه عموم مردم آلمان پرداخته و مى‏افزاید: «انهدام تصور عمومى درباره مسایل شرم‏آور و اخلاقى، در جُنگها و شوهاى تلویزیونى که در برنامه‏هاى عصر شبکه‏هاى تلویزیونى پخش مى‏شوند، قابل ملاحظه است... این گونه شوها از این تخیل زنده‏اند که بهتر است به جاى اینکه نامشهور باقى بمانم با عیب و نقص خود مشهور شوم؛ بهتر است یک خوک (آدم رذیل) مشهور باشم تا انسانى اخلاقى اما صفر یعنى نامشهور.»(25)
قابل توجه است که در هیچ یک از این اظهار نظرها، صحبت از نظام اخلاقى نیست تا دانشمندان غربى بر اساس آن، خیر و شر بودن اعمال را تعیین کنند، بلکه صحبت از «حیران ماندن» جوامع غربى است.
همه مکاتب فلسفه اخلاقى، مانند مکتب هگل، کانت، فروید و غیره، از جمله مکاتب فلسفه اخلاقى غربند ولى هیچ کدام از این مکاتب «مکتب فلسفه اخلاق غرب» به عنوان تنها مکتبى که در غرب مطرح است، نمى‏باشند. به علاوه، هیچ کدام از این مکتبها، نظام اخلاقى خاص خود را(26) ارائه نداده، بلکه به بیان دیدگاههاى فلسفى خود در بعد اخلاق بسنده نموده‏اند «نقطه مشترک بین همه این دیدگاه‏ها این است که رفتار انسانى را به شرطى «اخلاقى» مى‏دانند که خود انسان، هدف و قانونِ اَعمال خویش را تعیین کند و خیر را مد نظر داشته باشد.»(27)
بنابراین در غرب نظام اخلاقى بدین معنى مطرح نیست، بلکه خیر و شر تابع نظر و رأى اکثریت مردم(28) بوده و با تغییر آن، قابل تغییر است. از این لحاظ نظام اخلاقى غرب شبیه امرى است که در جوامع اسلامى به عنوان «عرف حاکم بر جامعه» یا «عرف عمومى» مطرح مى‏باشد. در همین زمینه بعضى دانشمندان غربى عقیده دارند که اتفاق نظر درباره خوب و بد اخلاقى در جوامع غربى، در حال زوال است(29).این مطلب بدین معناست که تنظیم مسایل جنسى در غرب، صرفاً داراى جنبه حقوقى و عرفى است و فاقد جنبه اخلاقى مشابه جوامع اسلامى است، به همین خاطر در بررسى اخلاق جنسى غرب، ناچار به بررسى احکام و مقررات حقوقى هستیم.

مسایل مربوط به ازدواج و طلاق در غرب

چون این مسایل در جوامع اسلامى کمتر شناخته شده است، به تفصیل به تبیین آنها مى‏پردازم تا دورنماى بهترى براى خوانندگان حاصل گردد.

ارزش ازدواج در غرب(30)

به طور کلى مى‏توان گفت که ازدواج در غرب تنها به عنوان ابزار تشکیل سلول اساسى جامعه از اهمیت برخوردار است. ولى اگر فرض شود که ارزشهاى اخلاقى جوامع غربى تغییر کند و سلول اساسى تشکیل دهنده جامعه، زندگى مشترک آزاد (بدون ازدواج) باشد، دیگر از چنین اهمیتى برخوردار نخواهد بود. این مسأله در اصل ششم قانون اساسى آلمان این گونه بیان شده است:
«ازدواج و خانواده از حمایتهاى ویژه نظام حکومتى برخوردار است... قانون‏گذار موظف است، براى فرزندانى که خارج از کانون ازدواج به وجود آمده‏اند(31) از لحاظ رشد جسمانى، روحى و عزت اجتماعى، همان شرایطى را فراهم کند که براى فرزندان به وجود آمده در کانون ازدواج فراهم مى‏باشد.»(32) به همین دلیل، و با توجه به سستى باورهاى دینى در جامعه مسیحیان، مى‏توان گفت که امروزه ازدواج در غرب از قداست خاصى برخوردار نیست، بلکه تنها قراردادى بین زن و شوهر است.
در همین رابطه نیز باید به این نکته اشاره نماییم که ازدواج در غرب، شرط مجاز بودن آمیزش جنسى نیست، بلکه بسیارى از افراد، خارج از این چارچوب نیز داراى چنین روابطى هستند و این فساد اخلاقى، حتى از پشتیبانى حقوقى نیز برخوردار است. بر همین مبنا از سال 1969 آمیزش جنسى زن و مرد متأهل خارج از چارچوب ازدواج(33) (به تعبیر ما مسلمانان، زناى مرد محصن و زن محصنه) و لواط در آلمان آزاد شد در حالى که ازدواج چند همسرى ممنوع شد؛ به علاوه زندگى مشترک زن و مرد به صورت آزاد هم مجاز شمرده شد.(34)
بنابراین، برداشت و مفهومى که مردم کشورهاى غربى از ازدواج دارند، با برداشت مفهومى که ما مسلمانان از ازدواج داریم، متفاوت است. در غرب ازدواج تنها در صورتى شکل مى‏گیرد که زن و مرد، بعد از اینکه مدتى همدیگر را شناختند و با هم بودند، احساس کنند که همدیگر را خیلى دوست دارند و بخواهند نسبت به همدیگر وفادار باشند. البته افرادى هم هستند که قصد وفادارى هم ندارند، ولى با این وجود با همدیگر ازدواج مى‏کنند.

آیا غرب سفارش‏هاى اخلاقى براى خانواده دارد؟

همانگونه که بیان شد، در غرب، نظام و ارزشهاى اخلاقى ثابتى مطرح نیست بلکه خیر و شر تابع نظر و رأى اکثریت مردم و به مرور زمان، قابل تغییر است(35) و بُعد اخلاقى و به تبع آن، اخلاق جنسى وابسته به «عرف حاکم بر جامعه» یا «عرف عمومى» است اما در عین حال در کشورهاى غربى، سفارش‏هاى اخلاقى هم وجود دارد. البته این سفارش‏هاى غرب در مقابل آنچه که در اسلام وجود دارد، بسیار کم و ناچیز است.
علاوه بر اینگونه سفارش‏ها، در کشورهاى غربى نوعى تربیت اخلاقى در زمینه روابط جنسى تحت عنوان «تربیت جنسى»(36) نیز وجود دارد. «تربیت جنسى» عنوان درسى است که از سال 1968 میلادى به بعد، جزء دروس اصلى مدارس آلمان مى‏باشد. شاگردان در این درس از سن چهارده سالگى با روابط و مسایل جنسى آشنا مى‏شوند و نسبت به احساس ارزشها، توانایى تصمیم‏گیرى اخلاقى و یادگیرى اصطلاحات در بعد جنسى، تعلیم مى‏بینند. این درس منوط به موافقت والدین نیست، بلکه به صورت اجبارى براى عموم شاگردان(37) تدریس مى‏شود.(38)
اینگونه سفارشها بیشتر جنبه پزشکى و روان‏شناختى دارد و با سفارش‏هاى اخلاقى اسلام، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و اگر هم اینگونه سفارشها را اخلاقى ارزیابى کنیم، باید سؤال کرد که غرب چه عاملى را مى‏تواند به عنوان ضمانت اجرایى احکام و سفارشهاى اخلاقى معرفى کند؟ به علاوه، بخش اخلاقى کشورهاى غربى از بخش حقوقى آنها جداست، به همین خاطر این سفارشها از پشتیبانى حقوقى برخوردار نیست. یک حقوقدان آلمانى در این زمینه مى‏گوید:
«بدون شک، طبق ارزشهاى اخلاقى حاکم [ در آلمان ]، ممنوعیت متون پرنوگرافیک و غیره، منفعتى اجتماعى در بر دارد و ممکن است انسانها بدون پرنوگرافى خوشبخت‏تر باشند. ولى تنها سؤال این است که آیا قانون جزایى وسیله‏اى مناسب و کارا براى رسیدن به این اهداف هست یا خیر؟ و قبل از همه باید سؤال شود که آیا واداشتن مردم به اعمال اخلاقى ارزشمند، براى خوشبخت‏تر نمودن آنان، مى‏تواند هدفى مشروع براى قانون جزایى باشد؟ مطرح نمودن این سؤال به معنى نفى آن است. دولت ما مؤسسه اخلاقى نیست که مجاز به استفاده از الزامات قانونى جهت تربیت اخلاقى شهروندان باشد. تنها، جایى که رفتارى به عنوان تهدید و یا تجاوز از قانون، ظاهر مى‏شود، نقطه آغاز مشروعیت قانون جزایى است(39)».
بر این اساس ارزشهاى اخلاقى موجود در غرب، فاقد پشتیبانى حقوقى است و با قوانین حقوقى پیوند نخورده است. این مسأله بدین معناست که در مبحث اخلاق جنسى غرب، عمدتاً باید قوانین و مقررات حقوقى آن را بررسى کنیم.
بنابراین به طور خلاصه مى‏توان استنباط نمود که ازدواج در جوامع غربى مهمترین راه براى کنترل روابط و رفتارهاى جنسى نیست و چون نظام اخلاقى غرب، تابع دیدگاه عامه مردم است، این مسأله تنها از نظراجتماعى مهم است وگرنه ارزش اخلاقى خاصى ندارد.

پیامدهاى اجتماعى احکام حقوقى و اخلاق جنسى در غرب

در این مبحث تنها مختصراً به بررسى پیامدهاى اجتماعى احکام حقوقى و اخلاق جنسى در غرب مى‏پردازم؛ چون بررسى دقیق اوضاع اجتماعى ایران، پژوهشهاى عمیق متخصصان ایرانى را مى‏طلبد، تا بر اساس آن بتوان مقایسه‏اى بین دو جامعه انجام داد. گرچه به گمان من با بیان و تشریح اوضاع حاکم بر جوامع غربى، این مقایسه کار چندان مشکلى نیست.

اوضاع اجتماعى جوامع غربى

گرچه این جانب، نگارنده این مقاله اهل اتریش بوده و از اوضاع اتریش و آلمان آگاهى بیشترى دارم، امّا در یک نگاه کلى مى‏توان گفت که یکى از مشکلات کنونى جوامع غربى، وجود خلأ در روابط عاطفى است. به‏علاوه، زندگى زناشویى، اساس زندگى مشترک زن و مرد را تشکیل نمى‏دهد، بلکه بسیارى از خانواده‏ها به صورت تک والدى(40) اداره مى‏شوند. مثلاً در سال 1995 در اتریش 5/13% کل خانواده‏هاى اتریش، به صورت تک والدى و 5/86% آنها با هر دوتن از والدین اداره مى‏شد(41). این آمار بیانگر آن است که در غرب اهمیت خانواده و تشکیل زندگى خانوادگى بسیار کم است(42).از طرف دیگر مفاهیم اخلاقى مانند «حیا»، «عفت»، «غیرت»، «تقوى» و «بکارت» دیگر داراى ارزش مثبت اخلاقى نیستند و براى بسیارى از مفاهم مانند «ناموس» و «غیرت» در زبانهاى غربى مانند زبان آلمانى، معادلى وجود ندارد. بررسى دقیق‏تر اوضاع و معضلات اجتماعى غرب، همچنین بررسى اَعمال مجاز و غیرمجاز در قوانین جارى غرب، شناخت خوبى در این باره به ما ارایه مى‏دهد.

پی نوشتها:

*دکتر محمد والدمن اهل اتریش در سال 1361 به دین مبین اسلام مکتب اثنى عشرى گرویده است. در همان سال به شوق فراگیرى علوم و معارف اسلامى به ایران آمد و وارد حوزه علمیه قم شده و تا سال 1366 به صورت پیوسته در حوزه حضور داشته است. در سال 1369 وارد مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمت الله علیه) شد و در سال 1380 موفق به اخذ دانشنامه کارشناسى ارشد الهیات و معارف اسلامى گردید.وى در حال حاضر مشغول به تحصیل در دوره دکترى در دانشکده تربیت مدرس قم در رشته قرآن و حدیث مى‏باشد. ایشان در سالهاى اخیر مقالاتى که عمدتا به زبان آلمانى است تألیف کرده که در مرکز شیعیان اتریش انتشار یافته است. وى همچنین در کنار تهیه مقالات براى تأمین نیازهاى شیعیان اتریش به ترجمه تفسیرى، از فارسى به آلمانى مشغول است.
1. البته در عین اینکه حیاى اسلامى، مانع از بیان مسایل جنسى به صورت علنى مى‏شود فقهاى اسلامى، مسایل شرعى مبتلا به جامعه را براى مردم بیان مى‏کنند. به همین خاطر نمى‏توان گفت که مسایل جنسى در جوامع اسلامى به طور کلى در سطح جامعه مطرح نمى‏شود؛ اما آنچه مسلم است مطرح نمودن این مسایل، ضرورى و موردنیاز جامعه است.
2. West.
3. Western Civilization.
4. جلال آل احمد؛ غرب زدگى، 1341، ص 22.
5. چون عمده کشورهاى غربى، مسیحى‏نشین مى‏باشند، از کلیسا صحبت مى‏شود ولى در اصل خود دین مراد است.
6. ر.ک.: 1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig،مدخل: "Saekulariserung" (سکولاریته کردن یا شدن) و 1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig، مدخل: "Aufklaerung" (دوران روشنفکرى).
7. ر.ک.: قانون اساسى جمهورى‏اسلامى ایران، اصل 2، مواد 1 تا 6؛ اصل 3، مواد 1و12و16؛ اصل 4؛ اصل 12؛ اصل 21.
8.1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig، مدخل: God(خدا).
9.1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig،مدخل:Autonomie (خودمختارى، استقلال).
10. قانون اساسى آلمان، ماده 1 و 2
11. زناى افراد متأهل در سال 1969 در آلمان آزاد شد (LexiROM Version 2.0 ،مدخل: Ehebruch ]شکستن عهد ازدواج، یعنى زناى افراى متأهل]).
12. ماده 184 قانون جزایى آلمان، فقط پرنوگرافى شدید را ممنوع مى‏داند ولى پرنوگرافى خفیف، آزاد مى‏باشد [ر.ک.ص 110، مبحث "جرایم جنسى در غرب"]
13.ممنوعیت همجنس‏بازى در آلمان در سال 1994 برطرف شده است LexiROM Version 2.0]، مدخل: Homosexualitaet (همجنس‏بازى)].
14.سقط جنین در آلمان تا هفته دوازدهم حاملگى مجازاتى را دنبال ندارد ولى از ممنوعیت قانونى برخوردار است، در اتریش تا ماه سوم حاملگى مجازاتى را دنبال نداردLexiROM Version 2.0]، مدخل: Schwangerschaftsabbruch (سقط جنین)].
15. Tolerance
16. LexiROM Version 2.0، مدخل: Aufklaerung (دوران یا نهضت روشن فکرى).
17. پلورالیزم اخلاق.
18. Goetze:Rechtslexikon online؛ مدخل: Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
19. نسبیت اخلاقى.
20. طبق این دیدگاه، حتى اگر فرض شود (همانند ایران) مردم کشورى خواستارمعیارهاى اخلاقى اسلام‏باشند،باید این کار را صحیح بدانیم و بر اساس این دیدگاه نباید با آن مخالفتى داشته‏باشیم.
21. ممکن است کسى نسبیت ارزشهاى اخلاقى و نظام اخلاقى سکولار را به عنوان نظام اخلاق در مغرب زمین مطرح کند که در این صورت هیچ دلیلى بر بطلان نظام اخلاقى اسلام نخواهند داشت، مگر این که مردم آن را نپذیرند؛ ولى اگر در جایى مردم تن به این نظام اخلاقى داده باشند، این نظام هم صحیح خواهد بود.
22. مراد پایان قرن بیستم مى‏باشد.
23.C.Emcke &U.Schwarz؛ تحت عنوان: "Die Deutschen - Volk ohne Moral ?"، (آلمانیها، ملتى بدون اخلاق؟)، Spiegel online، شماره: 15/1999.
24. مراد علوم تجربى است.
25. C.Emcke &U.Schwarz؛ تحت عنوان: "Spiegel online, Die Deutschen - Volk ohne Moral ?، شماره: 15/1999.
26. نظامى که تک تک افعال انسانى را همانند اخلاق اسلام به خیر و شر تقیسم کند.
27.Kiwatowski,G و دیگران؛Meyers Kleines Lexikon philosophie ،1987، مدخل: Sittlichkeit(اخلاقى‏بودن).
28.Goetze : Rechtslexikon online؛ مدخل:Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
29.C.Emcke &U.schwarz؛ تحت عنوان: "Die Deutschen - Volk ohne Moral?"، (آلمانیها، ملتى بدون اخلاق؟)، Spiegel online، شماره: 51/1999.
30. همان گونه که قبلاً گفته شد، مراد از غرب در این تحقیق دو کشور اتریش و آلمان مى‏باشد.
31. طبق دیدگاه اسلام، فرزندان غیر مشروع.
32. اصل ششم، پاراگراف اول و پنجم قانون اساسى آلمان.
33. LexiROM Version 2.0، مدخل: "Ehebruch" (زناى محصن).
34. همان، مدخل: "eheaehnliche Gemeinschaft" (زندگى مشترک، ازدواج مانند).
35. Goetze: Rechtslexikon online؛ مدخل: Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
36. Sexuality education, sex education
37. در سنین مختلف این کار به صورتهاى متفاوت آموزش داده مى‏شود، تا جایى که در سنین بالا شاگردان (دختر و پسر) باید عمل آمیزش را به صورت اشاره‏اى در کلاس انجام دهند.
38. LexiROM Version 2.0؛ مدخل: "Sexualerziehung" (تربیت جنسى).
39. Zum geltenden Strafrecht: Zur Legitimitart von 131 und 184 StGB,,;H.J.Rudolphi (درباره قانون حاکم: درباره مشروعیت دو ماده 131 و 184 قانون جزایى آلمان). در Frauen und Maenner und pornographie،1990، ص 173.
40. پدر و مادر از هم جدا زندگى مى‏کنند و تنها یکى از والدین مسئولیت فرزنددارى را به عهده دارد.

فهرست منابع
منابع فارسى

1 ـ آل احمد، جلال. غرب زدگى. چاپ - تهران: رواق. 1341.
2 ـ مصباح یزدى، محمدتقى. اخلاق در قرآن، ج1. محمدحسین اسکندرى (تحقیق ونگارش). چاپ دوم. قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام‏خمینى (قدس سره). 1377.

منابع لاتین
1. Baratta, Mario von (et al.). Der Fischer Wetiaimanch 1996. Originalausgabe.German: Fischer Taschenbuch Verlag. 1995.
2. Breitling, Gisela. ,,Pornographie - Kunstzensur - Medien oder ueber einepornographische Gesellschaft mit beschraenkter Haftung."In: Frauen &Maenner und Pornographie. Originalausgabe. Frankfurt am Main: FischerTaschenbuch Verlag. 1990. S. 82 - 89.
3. Heinig, K.E. ,,Erotische und pornographische Videofilme: eine Marktuebersicht." In:Frauen & Maenner und pornographie. Originalausgabe. Frankfurt amMain: Fischer Taschenbuch Verlag. 1990.S .90 - 93.
4. Kiwatowski, Gerhard.(et al.).Meyers Kleines Lexikon Philosopie.-Mannheim;Wien; Zuerich: Bibliographisches Institut. 1987.
5. Microsoft Corporation und Bibliographisches Institut & F.A. Brockhaus AG.Lexirom 2.0 (CD). Deutschland: Microsoft Corporation und BibliographischesInstitut & F.A. Brockhaus AG. 1995 - 1996.
6. Rudolphi, Hans - Joachim. ,,Znm geltenden Strafrecht: Zur Legitimitaet von 131und 184 StGB. "In: Frauen & Maenner undpornographie.Originalausgabe.FrankfurtamMain:FischerTaschenbuchVerlag.1990. S.166 - 174.
7. Rutter, Peter. Verbotene Naehe (Originaltitel: Sex in the forbidden zone.1989). Uebersetzt von Veronika Ackerberg. - . Deutschland: ECON Verlag. 1991.
8. Schmidt, Renate. ,,Pornographie - hinsehen oder wegsehen? Rueckblick nach 20Jahren." In: Frauen & Maenner und pornographie. Originalausgabe.Frankfurt am Main: Fischer Taschenbuch Verlag. 1990. S. 15 - 22.
9. Senger, Gerti (et al.). Oesterreich INTIM. - . Oesterreich: Amaithea Verlag.1993.
10. Uhse, B. ,,Bedarf, Beduerfnis, Befruedigung." In: Frauen & Maenner undpornographie. Originalausgabe. Frankfurt am Main: Fischer Taschenbuch Verlag.1990. S. 94 - 102.
11. Ulfig, Alexander. Lexikon der philosiphischen Begriffe. Zweite Auflage.Wiesbaden: Fourier Verlage. 1999.
12. Vogt, Irmgard. ,,Die Wiederkehr des Verdraengten: Maenner und Macht.'' In:Verbotenen Naehe. -. Deutschland: ECON Verlag. 1991. S.245 - 260.

پایگاه‏هاى اینترنت
1. Cziesche, D. (et al.). ,,13. Shell Jugendstudie - Jugend. ''Der Spiegel(Wochenmagazin). Nr. 13/2000.
2. Emcke, C. (et al.). ,,Die Deutschen VOIK ohne Moral?. ,,DerSpiegel(Wochenmagazin). Nr. 51/1999.
3. Goetze: Rechtslexikon. Deutschland: Fisher - Heymanns(http://www.heymanns.com/html/)
4. Koehler, A. ,,Sexuelle Belaestigung am Arbeitsplatz gilt in Japan als einKavaliersdelikt.'' Die presse. 21/4/1999. (Das Presse - Online Archiv:http://www.diepresse.at)
5. Lagler, C. ,,Kampf gegen Drogen und Prostitution: Erfolg der Salzburger Polizei.''Die presse. 29/3/2000.
6. Lagler, c. ,,Studie: Sexuelle Gewalt auch unter Jugendlichen verbreitet - Jede vierteFrau mindestens einmal Opfer einer Vergewaltigung.'' Pressetext Austria.16/12/2000 (http://www.pressetext.austria.at)
7. Marszk, D. ,,Viele sehen zu,aber niemand greift helfend ein - Kriminologenuntersuchen das .'' Pressetext Austria. 1/8/1998.
8. No Name.,,Die Revolution der Beziehungen (1) Fuer eine Demokratisierung derFamilie. ''Der Standard. 14-15/8/1999 (Der Standard Online:(http://derstandard.at)
9. No Name ,,Gruene: Soziale Absicherung fuer Prostituierte. ''Die Presse. 4/12/1998.
10. No Name. ,,London: Sexueller Missbrauch nimmt zu. ''Die Presse. 19/2/2000.
11. No Name. ,,Maedchenhandel weitet sich dramatisch aus.''Die Presse. 21/10/1998.
12. No Name. ,,Zwei E×-Beamte des Innenministeriums vor Gericht.'' Die Presse.21/10/1998.
13. Schmidt, H.J ,,Vom Arbeitsamt direkt ins Freudenhaus. ''Die Presse. 14/3/1998.
14. Titus, Arnu. ,,Maenner - Die schmuddeln die Briten.''Der Spiegel(Wochenmagazin). Nr.21/2000.

منبع: فصلنامه تخصصی تربیت اسلامی




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط