مقدمه
آموزش و پرورش از جمله امور کلیدى هر جامعه به حساب مىآید؛ همانگونه که از کلمه آموزش و پرورش برداشت مىشود، معلمان محترم نه تنها در امر آموزش بلکه در امر پرورش فرزندان جامعه نیز نقش بسزایى را ایفا مىکنند. از جمله ابعادى که با پرورش کودکان و نوجوانان ارتباط مستقیم دارد، امور جنسى است. این امور در زندگى بشر بخصوص در رشد صحیح و یا غلط کودکان و نوجوانان از عوامل زیربنایى محسوب مىگردد. اهمیت این امور به اندازهاى است که حتى استعمارگران جهان، از نوعى پرورش جنسى خاص، براى منحرف نمودن نسل جوان کشورهاى در حال توسعه، استفاده مىکنند و شاید عمده هجوم فرهنگى دشمن بر امور جنسى متمرکز باشد؛ به همین سبب لازم است، مسئولین محترم آموزش و پرورش جمهورى اسلامى ایران، به پرورش صحیح دانشآموزان سه دوره آموزشى ابتدایى، راهنمایى و متوسطه توجه ویژه داشته باشند. اهمیت این امر بخصوص با توجه به گسترش شبکههاى اطلاع رسانى و ارتباطات جهانى از قبیل شبکه اینترنت، شبکه تلویزیونى ماهوارهاى، مجلات و غیره، نمایان مىگردد.بنابراین آموزش جنسى و آشنا نمودن دانشآموزان دورههاى مختلف، جزء برنامههاى آموزش و پرورش کشور است. متأسفانه در کشورهاى مختلف جهان، گاهى در زمینه آموزش جنسى، افراط و تفریط مىشود که هر کدام از این دو، نوعى انحراف محسوب مىگردد. در این مسیر آنچه بر عهده کارشناسان امور تربیتى آموزش و پرورش است، یافتن راه و روش صحیح متناسب با روح و روان کودکان هر مقطع سنى و مطابق با فرهنگ ایرانى است. براى یافتن این راه، قطعاً تجربیات زیادى ـ گاهى منفى و گاهى مثبت ـ پیشروى ما قرار دارد که کارشناسان، مىتوانند از هر کدام از این تجربیات به طور کامل و صحیح استفاده کنند؛ البته کاملاً واضح است که تجربیات کشورهاى مختلف، گاهى راه درست و گاهى نیز راه غلط را نشان مىدهد. استفادهاى که از راه درست مىبریم روشن است؛ ولى در کنار آن، از راه غلط نیز مىتوانیم استفاده ارزشمند و مثبت ببریم. چون راههاى غلط جوامع مختلف، تجربهاى است که عواقب پیمودن این راهها را به ما نشان مىدهد؛ در نتیجه با عبرت گرفتن از اشتباهات دیگر ملتها، از قرنها پیمودن راه غلط، مصون خواهیم ماند.
اینجانب مسلماً قصد ارایه روش به مسئولین آموزش و پرورش کشور را ندارم، چون نه تخصص لازم و نه آشنایى کافى با فرهنگ جامعه ایران دارم. موضوع مدّ نظر ما در این مقاله ترسیم روشهاى کشورهاى غربى در زمینه پرورش جنسى، همراه با تبیین عواقب، پیامدها و چالشهاى ناشى از اِعمال آن روشهاست؛ البته روشن است که همه این امور، محدود به آموزش و پرورش کشورهاى غربى نیست، بلکه شامل طیف زیادى از امور اجتماعى کشورهاى غربى است. در پایان این مقاله نیز، سعى بر آن دارم چند نکته را در قالب توصیه جهت استفاده به کارشناسان امور تربیتى پیشنهاد کنم.
براى بهتر شناختن راه غرب لازم است، میان جوامع غربى و جوامع اسلامى مقایسهاى صورت گیرد. در این مسیر چون بررسى تمامى کشورهاى غربى، عملاً غیرممکن بود، عمده تحقیق را به کشورهاى آلمان و اتریش محدود نمودم؛ از طرفى در این مقایسه باید هم بعد اعتقادى، هم بعد حقوقى و اجرایى آنها مورد نقد و بررسى قرار گیرد؛ والاّ چه بسا ممکن است، مکتبى در تئورى براى بعضى افراد بسیار زیبا جلوه نماید، ولى در اجرا مانند مکتب کمونیسم بسیار ناکارآمد باشد.
قبل از ورود به اصل بحث لازم به یادآورى است که اسلام، با اینکه تنها یک دین است، ولى تعالیم آن در برگیرنده همه ابعاد شخصى و اجتماعى انسان است؛ به همین سبب یکى از اهداف این مکتب حیاتبخش، اصلاح ساختار جامعه است که تحقق این امر تنها به وسیله حکومت مردمى اسلامى میسر است.
نکته آخر اینکه مقاله حاضر خلاصهاى از یک تحقیق دویست صفحهاى است. پرواضح است که تمامى مطالب این تحقیق در چارچوب مقاله یک نشریه نمىگنجد؛ به همین سبب، بسیارى از مطالب را خلاصه و برخى را نیز به ناچار حذف نمودم، لذا در برخى از بخشها کاستىهایى مشهود است که امیدوارم خوانندگان گرامى این کاستىها را به دیده اغماض بنگرند.
تعریف موضوع
موضوع تحقیق به طور کلى، شامل سه بخش است که عبارتند از:1) بررسى و مقایسه قوانین و مقررات حقوقى و احکام اخلاقى مسایل جنسى؛
2) بررسى و مقایسه قوانین و مقررات حقوقى و احکام در جوامع مورد نظر؛
3) پیامدهاى اجراى این قوانین، مقررات و احکام، در جوامع مذکور.
مباحث این سه بخش در این تحقیق محدود به آموزههاى «اسلام» و «غرب» است. به همین دلیل، سیر مباحث و ساختار آن به دو زیر مجموعه «اسلام» و «غرب» تقسیم شده است. با توجه به این محدوده، موضوع این تحقیق «چگونگى تنظیم رفتارها و روابط جنسى در غرب و کشورهاى اسلامى» است.
موانع و محدودیتهاى این پژوهش
روشن است، تحقیقى که بخواهد دو فرهنگ متفاوت را با هم مقایسه کند با مشکلات فراوانى مواجه خواهد بود. یکى از آن مشکلات، تفاوت در تنظیم امور هر کدام از این دو جامعه (جامعه اسلامى و جامعه غربى) در بعد جنسى است. به همین جهت در جوامع غربى، مسایل جنسى بسیار راحت و آزادانه مطرح و مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد؛ ولى در جوامع اسلامى حیاى اسلامى، مانع طرح اینگونه مطالب در هر موقعیت و در حضور هرکس مىشود(1). این تفاوتها باعث مىگردد، که افراد یک جامعه، نتوانند امور جامعه دیگر را به خوبى درک نمایند، زیرا آنها را بر اساس معیارها و ذهنیت فرهنگى ناشى از فرهنگ خود، ارزیابى مىکنند. به علاوه، گاهى بازگو نمودن بعضى مسایل که در جامعه اول با کمال جرأت علناً مطرح مىگردد، در جامعه دیگر، خلاف عرف، بلکه به نحوى بىادبى محسوب مىشود. این امر در بررسى چالشها و معضلات اجتماعى کشورهاى غربى حایز اهمیت است، چون بیان تمام آنچه که در جوامع غربى در بعد جنسى مىگذرد، از لحاظ حیاى اسلامى مردود است و ممکن است، نوعى بدآموزى در بر داشته باشد و باعث ترویج فساد گردد. به همین خاطر، در بعضى مسایل، تنها به اشارهاى مختصر اکتفا مىکنیم.تفاوت معیار فساد در جوامع غربى و اسلامى
یکى از مصادیق تفاوت معیار جوامع غربى و اسلامى، روابط دختر و پسر است. در کشورهاى اسلامى، رابطه آزاد پسر و دختر، از مصادیق فساد است ولى همین امر در کشورهاى غربى، نه تنها فساد محسوب نمىشود بلکه در عرف مردم، از ارزش اخلاقى مثبت نیز برخوردار است. عکس این مسأله هم وجود دارد. مثلاً اگر مردى در جوامع اسلامى با بیش از یک زن ازدواج کند فساد محسوب نمىشود ولى در کشورهاى غربى، این امر از مصادیق فساد و جرم محسوب مىگردد؛ این در حالى است که اگر کسى در کشورهاى غربى، با چند زن، رابطه آزاد جنسى داشته باشد، نه جرمى را مرتکب شده و نه از مصادیق فساد محسوب مىگردد. البته در این زمینه موارد مشترکى مانند تجاوز به زنان وجود دارد که هم در غرب و هم در اسلام «فساد» تلقى مىشود.با توجه به این گونه تفاوتهاى معیارى، ممکن است در باب مقایسه بین جوامع غربى و جوامع اسلامى با مشکل مواجه شویم. به عنوان مثال ممکن است آمار به ما نشان دهد، که جرایم جنسى در جوامع غربى در حال کاهش است و ما از این واقعیت، دچار نتیجهگیرى غلط شویم چون علت کاهش جرایم جنسى ممکن است، لغو بعضى ممنوعیتهاى قانونى مانند لغو ممنوعیت ارتباط جنسى با جنس موافق باشد.
بدینسان ممکن است، بر اساس معیارهاى جامعه اسلامى، فساد در کشورهاى غربى در حال افزایش باشد، در صورتى که بر اساس معیارهاى غربى، فساد در این کشورها روبه کاهش باشد. به همین دلیل لازم است، اولاً به معیارهاى تلقى فساد در غرب توجه ویژهاى داشته باشیم و ثانیاً در ارزیابىهاى بعد، جهت انجام مقایسه دقیق، معیار واحدى را بکار گیریم.
اهداف تحقیق
مهمترین اهداف این تحقیق عبارتند از:1) آسیبشناسى فرهنگى براى ارائه راههاى مقابله با تهاجم فرهنگى و شناخت نقاط آسیبپذیرى در قلمرو مربوط به اخلاق جنسى؛
2) شناساندن گوشهاى از چالشهاى فرهنگ غرب به مسلمانان؛
3) بالابردن سطح شناخت نسبت به ریزه کارىهاى مربوط به اخلاق جنسى در معارف اسلامى؛
4) ایجاد آگاهى و زمینهسازى براى تضارب فکرى از طریق طرح مطالب جدید و انجام مقایسه براى پىبردن به نقاط افتراق و تشابه دو فرهنگ اسلام و غرب.
مفهوم غرب
کلمه «غرب»(2) در لغت به معنى یکى از چهار جهت اصلى است و در اصطلاح داراى معانى مختلفى است. در این پژوهش غرب به معنى فرهنگ غربى و هرکجا از غرب سخن به میان مىآید، غرب فرهنگى را اراده مىکنیم. غرب به معنى فرهنگ غربى(3)، یعنى فرهنگ خاصى که در بعضى کشورها حاکم است و این کشورها به لحاظ دارا بودن این فرهنگ، در زمره کشورهاى غربى محسوب مىشوند.(4)در بررسى دقیق دیدگاهها و اظهار نظرهاى دانشمندان غربى به این نتیجه مىرسیم که فرهنگ غرب در ابعاد مختلف داراى ویژگىهایى به شرح ذیل است:
الف) زیربناهاى فرهنگ غرب در بُعد شناخت و باورها، عبارتند از:
- ماتریالیسم یا مادى گرایى.
- تز جدایى دین از سیاست یا سکولاریسم.
- مکتب لذتگرایى عمومى یا منفعت عمومى (یوتیلیتاریسم).
ب) اصول زیربناى فرهنگ غرب در بُعد ارزشها و گرایشها، عبارتند از:
- اصالت و ارزش دادن به امور مادى.
- گرایش به بىبندوبارى و فساد اخلاقى.
- رهایى از قید کلیسا(5) (دین) در باب مسایل اجتماعى.
- قداست زدایى.
- اصالت دادن به قدرت.
ج) فرهنگ غرب در بخش رفتارها و کردارها، رواج دهنده رفتارها و کردارهاى متناسب با اصول شناختى و ارزشى خود است. در بخش رفتارها و کردارها براى نمونه مىتوان به ویژگیهاى زیر اشاره نمود:
- هدف رفتار و کردار مردم تأمین زندگى این جهانى است.
- در رفتار و کردار افراد، لذت و امور مادى از اصالت برخوردار است.
- کلیسا عملاً در کارهاى سیاسى دخالتى ندارد.
- مردم در عمل گرفتار فساد و بىبندوبارى هستند.
- مردم جوامع غربى عملاً در راستاى قدرتطلبى کشورهاى خود فعالیت مىکنند(6).
با توجه به دیدگاهها و اصول مذکور فرهنگ غرب یک فرهنگ مادى است که در جهت همرنگ ساختن فرهنگهاى دیگر جوامع تلاش مىکند و براى رسیدن به این هدف به فرهنگهاى دیگر حملهور مىشود تا آنها را و عمدتاً ارزشهاى معنوى آنان را از بین برده و اصول و ارزشهاى غربى را جایگزین آن نماید.
مبانى اخلاق جنسى در اسلام
با توجه به اینکه اصول زیربنایى اسلام در جامعهاى مانند ایران، نسبتاً واضح و روشن است، و محور تلاش این جانب تشریح اوضاع حاکم بر جوامع غربى است در این مقام نیز به کمال اختصار بسنده مىکنم و تنها به بیان رئوس مطالب مىپردازم که عبارتند از:- نیازهاى انسان بسیار گستردهاند و تنها در زندگى اجتماعى به طور کامل تأمین مىشوند.
- خانواده، بهترین محیطى است که نیازهاى انسان،از جمله، نیازهاى جنسى او را تأمین مىکند (گرایش به تشکیل خانواده به همین دلیل در انسان وجود دارد).
ـ غریزه انسان (غریزه جنسى)، با محدودیتهاى فطرى مواجه است.
- کمال و سعادت انسان، در رسیدن به خدا، یعنى قرب الهى است و افعالى که انسان را به خدا نزدیک مىکنند، افعال خیر و افعالى که انسان را از خدا دور مىکنند، افعال شر خوانده مىشوند.
- این دیدگاه و زیربناى فکرى، در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران به طور کامل انعکاس یافته است.(7)
مبانى اخلاق جنسى در غرب
مبانى اخلاق جنسى در غرب، ریشه در جهانبینى حاکم بر آن دارد. مشترکاتى که در بعد فلسفى میان دیدگاههاى متفکران غربى وجود دارد، عبارتند از:- اعتقاد نداشتن به خداوند متعال (یا عدم اهمیتِ اعتقادِ به خدا، در بعد اخلاقى).
- اصالت دادن به انسان.
«در فلسفه قرن بیستم تنها در موارد نادر به طور سیستماتیک با مفهوم «خدا» روبرو مىشویم به طورى که مىتوان ادعا نمود که تصور «خدا» در فلسفه معاصر، تقریباً هیچ نقشى را ایفا نمىکند.(8) این امر بیانگر مادى بودن و این جهانى بودنِ فرهنگ غرب است.
کمال و سعادت انسان در دیدگاه غرب
فرهنگ غرب داراى جهانبینى مادى است که بر اساس آن، انسان موجودى مستقل از خدا، با عمرى محدود و زندگى منحصر به دنیاست. بنابراین، مصداق سعادت انسانى هم، فراتر از این دنیا نیست. حداکثر چیزى که مىتوان در این زمینه ادعا نمود، این است که ممکن است بعضى افراد در غرب داراى مکتب التقاطى باشند. اعتقاد این افراد گرچه الهى است ولى اخلاقشان، التقاطى است و ایمان آنها، اثرى در اخلاقشان ندارد. بنابراین حتى افرادى مانند کانت، که اعتقاد به خدا دارند، خدا و ایمان به خدا را در اخلاق، مؤثر نمىدانند.(9) این زیربناى فکرى فرهنگ غرب، در قوانین کشورهاى غربى از جمله آلمان انعکاسى کامل یافته است.(10)اخلاق جنسى در غرب؛ راهکارها و چالشها
محدودیتهاى اجتماعى غریزه جنسى از دیدگاه غرببا تحولاتى که همزمان با رنسانس در جوامع غربى رخ داد، اخلاقى جنسى غرب هم دستخوش تغییر و تحول شد. این یکى از اصول فرهنگ غرب است که اخلاق نیز تابع رأى اکثریت مردم است. بر این اساس، مهمترین اصولى که در حال حاضر در اخلاق جنسى در غرب حاکم است، عبارتند از:
الف) آزادى عشق و آمیزش جنسى از قید ازدواج(11).
ب) آزادى و نشر عکسهاى جنسى(12).
ج) آزادى تمایل به همجنس(13).
د) آزادى سقط جنین(14).
گرچه در این اصول همواره از آزادى،سخن به میان آمد، ولى این بدین معنى نیست که همه محدودیتها را لغو کرده باشند، بلکه در کشورهاى غربى، همواره محدودیتهایى در این زمینه وجود دارد.
یکى از دیگر مسایل زیربنایى فرهنگ غرب، طلب آزادى بیان و مدارا(15) در قبال نظرات دیگران است.(16)اگر لوازم این دیدگاه را در نظر بگیریم، درمىیابیم که طبق این دیدگاه هیچ کس، حتى دین و مذهب، نمىتواند شناخت و ارزشهاى اخلاقى خود را حق مطلق معرفى کند، بلکه همه معرفتها و ارزشهاى اخلاقى از اعتبار برخوردار بوده و مجبور به تحمل دیدگاههاى دیگران است.(17) در نتیجه هیچ ارزشى مطلق نیست، بلکه ارزشها تابع انتخاب و خواست اکثریت مردم است(18) و به مرور زمان، تغییر مىیابد.(19)
این دیدگاه، نمىتواند غیر از نسبى بودن اخلاق و ارزشهاى اخلاقى و پلورالیزم اخلاقى، سفارشها و ارزشهاى اخلاقى ثابتى را به دنبال داشته باشد. پس اگر فرض شود، اکثر مردم یک جامعه، خواستار معیارها و ارزشهاى اخلاقى جدید باشند، معیارهاى اخلاقى آن جامعه، تغییر مىیابد.(20)
بنابراین غرب، دنیا را هدف مىداند و مىخواهد سعادت انسان را در این دنیا حاصل کند؛ اما اسلام این دنیا را هدف نمىداند، بلکه وسیلهاى براى حصول سعادت در جهان آخرت مىداند. غرب، قانونگذار را خود انسان مىداند و قوانین را صرفاً براى تنظیم امور دنیوى وضع نموده است؛ ولى اسلام قانونگذار را خدا مىداند و قوانینى را که خداوند براى انسان وضع نموده، تأمین کننده مصالح حقیقى وجود انسان در بعد مادى و معنوى مىداند.
آیا غرب داراى نظام اخلاقى خاصى است؟
اگر بخواهیم وضعیت اخلاقى کشورهاى غربى را بهتر درک نماییم، نیازمند شناخت مبانى اخلاقى این کشورها هستیم. یکى از سئوالات اساسى ما در این مبحث این است که کشورهاى غربى داراى کدام نظام اخلاقىاند؟ یا بهتر بگوییم، آیا اساساً کشورهاى غربى داراى نظام اخلاقى خاصى هستند یا خیر؟ و اگر داراى یک نظام اخلاقى خاص مىباشند، آن نظام کدام است؟آنچه در این زمینه از منابع غربى به دست مىآید، این است که غرب نمىتواند داراى نظام اخلاقى خاصى باشد، زیرا از یک سو، دین را از عرصه اجتماع جدا ساخته و از سوى دیگر هیچ ارزشى را مطلق نمىداند.(21)
در همین رابطه در مجله "Der Spiegel"، تحت عنوان «آلمانیها، ملتى بدون اخلاق» آمده است:
«در پایان هزاره(22)، جامعه گرفتار بحران عمیق اخلاقى است. اتفاق نظر در اینکه خیر و شر چیست، در حال زوال است؛ در سیاست، رفاه اجتماعى تقریباً نقشى ندارد و در اقتصاد، منفعت شخصى عامل اصلى است»(23).
در ادامه، این مقاله به عرصه علوم اشاره نموده و از قول یک متخصص ژنتیک نقل مىکند: «اخلاق باید تابع علوم(24) باشد، نه برعکس». این مقاله به بررسى دیدگاه عموم مردم آلمان پرداخته و مىافزاید: «انهدام تصور عمومى درباره مسایل شرمآور و اخلاقى، در جُنگها و شوهاى تلویزیونى که در برنامههاى عصر شبکههاى تلویزیونى پخش مىشوند، قابل ملاحظه است... این گونه شوها از این تخیل زندهاند که بهتر است به جاى اینکه نامشهور باقى بمانم با عیب و نقص خود مشهور شوم؛ بهتر است یک خوک (آدم رذیل) مشهور باشم تا انسانى اخلاقى اما صفر یعنى نامشهور.»(25)
قابل توجه است که در هیچ یک از این اظهار نظرها، صحبت از نظام اخلاقى نیست تا دانشمندان غربى بر اساس آن، خیر و شر بودن اعمال را تعیین کنند، بلکه صحبت از «حیران ماندن» جوامع غربى است.
همه مکاتب فلسفه اخلاقى، مانند مکتب هگل، کانت، فروید و غیره، از جمله مکاتب فلسفه اخلاقى غربند ولى هیچ کدام از این مکاتب «مکتب فلسفه اخلاق غرب» به عنوان تنها مکتبى که در غرب مطرح است، نمىباشند. به علاوه، هیچ کدام از این مکتبها، نظام اخلاقى خاص خود را(26) ارائه نداده، بلکه به بیان دیدگاههاى فلسفى خود در بعد اخلاق بسنده نمودهاند «نقطه مشترک بین همه این دیدگاهها این است که رفتار انسانى را به شرطى «اخلاقى» مىدانند که خود انسان، هدف و قانونِ اَعمال خویش را تعیین کند و خیر را مد نظر داشته باشد.»(27)
بنابراین در غرب نظام اخلاقى بدین معنى مطرح نیست، بلکه خیر و شر تابع نظر و رأى اکثریت مردم(28) بوده و با تغییر آن، قابل تغییر است. از این لحاظ نظام اخلاقى غرب شبیه امرى است که در جوامع اسلامى به عنوان «عرف حاکم بر جامعه» یا «عرف عمومى» مطرح مىباشد. در همین زمینه بعضى دانشمندان غربى عقیده دارند که اتفاق نظر درباره خوب و بد اخلاقى در جوامع غربى، در حال زوال است(29).این مطلب بدین معناست که تنظیم مسایل جنسى در غرب، صرفاً داراى جنبه حقوقى و عرفى است و فاقد جنبه اخلاقى مشابه جوامع اسلامى است، به همین خاطر در بررسى اخلاق جنسى غرب، ناچار به بررسى احکام و مقررات حقوقى هستیم.
مسایل مربوط به ازدواج و طلاق در غرب
چون این مسایل در جوامع اسلامى کمتر شناخته شده است، به تفصیل به تبیین آنها مىپردازم تا دورنماى بهترى براى خوانندگان حاصل گردد.ارزش ازدواج در غرب(30)
به طور کلى مىتوان گفت که ازدواج در غرب تنها به عنوان ابزار تشکیل سلول اساسى جامعه از اهمیت برخوردار است. ولى اگر فرض شود که ارزشهاى اخلاقى جوامع غربى تغییر کند و سلول اساسى تشکیل دهنده جامعه، زندگى مشترک آزاد (بدون ازدواج) باشد، دیگر از چنین اهمیتى برخوردار نخواهد بود. این مسأله در اصل ششم قانون اساسى آلمان این گونه بیان شده است:«ازدواج و خانواده از حمایتهاى ویژه نظام حکومتى برخوردار است... قانونگذار موظف است، براى فرزندانى که خارج از کانون ازدواج به وجود آمدهاند(31) از لحاظ رشد جسمانى، روحى و عزت اجتماعى، همان شرایطى را فراهم کند که براى فرزندان به وجود آمده در کانون ازدواج فراهم مىباشد.»(32) به همین دلیل، و با توجه به سستى باورهاى دینى در جامعه مسیحیان، مىتوان گفت که امروزه ازدواج در غرب از قداست خاصى برخوردار نیست، بلکه تنها قراردادى بین زن و شوهر است.
در همین رابطه نیز باید به این نکته اشاره نماییم که ازدواج در غرب، شرط مجاز بودن آمیزش جنسى نیست، بلکه بسیارى از افراد، خارج از این چارچوب نیز داراى چنین روابطى هستند و این فساد اخلاقى، حتى از پشتیبانى حقوقى نیز برخوردار است. بر همین مبنا از سال 1969 آمیزش جنسى زن و مرد متأهل خارج از چارچوب ازدواج(33) (به تعبیر ما مسلمانان، زناى مرد محصن و زن محصنه) و لواط در آلمان آزاد شد در حالى که ازدواج چند همسرى ممنوع شد؛ به علاوه زندگى مشترک زن و مرد به صورت آزاد هم مجاز شمرده شد.(34)
بنابراین، برداشت و مفهومى که مردم کشورهاى غربى از ازدواج دارند، با برداشت مفهومى که ما مسلمانان از ازدواج داریم، متفاوت است. در غرب ازدواج تنها در صورتى شکل مىگیرد که زن و مرد، بعد از اینکه مدتى همدیگر را شناختند و با هم بودند، احساس کنند که همدیگر را خیلى دوست دارند و بخواهند نسبت به همدیگر وفادار باشند. البته افرادى هم هستند که قصد وفادارى هم ندارند، ولى با این وجود با همدیگر ازدواج مىکنند.
آیا غرب سفارشهاى اخلاقى براى خانواده دارد؟
همانگونه که بیان شد، در غرب، نظام و ارزشهاى اخلاقى ثابتى مطرح نیست بلکه خیر و شر تابع نظر و رأى اکثریت مردم و به مرور زمان، قابل تغییر است(35) و بُعد اخلاقى و به تبع آن، اخلاق جنسى وابسته به «عرف حاکم بر جامعه» یا «عرف عمومى» است اما در عین حال در کشورهاى غربى، سفارشهاى اخلاقى هم وجود دارد. البته این سفارشهاى غرب در مقابل آنچه که در اسلام وجود دارد، بسیار کم و ناچیز است.علاوه بر اینگونه سفارشها، در کشورهاى غربى نوعى تربیت اخلاقى در زمینه روابط جنسى تحت عنوان «تربیت جنسى»(36) نیز وجود دارد. «تربیت جنسى» عنوان درسى است که از سال 1968 میلادى به بعد، جزء دروس اصلى مدارس آلمان مىباشد. شاگردان در این درس از سن چهارده سالگى با روابط و مسایل جنسى آشنا مىشوند و نسبت به احساس ارزشها، توانایى تصمیمگیرى اخلاقى و یادگیرى اصطلاحات در بعد جنسى، تعلیم مىبینند. این درس منوط به موافقت والدین نیست، بلکه به صورت اجبارى براى عموم شاگردان(37) تدریس مىشود.(38)
اینگونه سفارشها بیشتر جنبه پزشکى و روانشناختى دارد و با سفارشهاى اخلاقى اسلام، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و اگر هم اینگونه سفارشها را اخلاقى ارزیابى کنیم، باید سؤال کرد که غرب چه عاملى را مىتواند به عنوان ضمانت اجرایى احکام و سفارشهاى اخلاقى معرفى کند؟ به علاوه، بخش اخلاقى کشورهاى غربى از بخش حقوقى آنها جداست، به همین خاطر این سفارشها از پشتیبانى حقوقى برخوردار نیست. یک حقوقدان آلمانى در این زمینه مىگوید:
«بدون شک، طبق ارزشهاى اخلاقى حاکم [ در آلمان ]، ممنوعیت متون پرنوگرافیک و غیره، منفعتى اجتماعى در بر دارد و ممکن است انسانها بدون پرنوگرافى خوشبختتر باشند. ولى تنها سؤال این است که آیا قانون جزایى وسیلهاى مناسب و کارا براى رسیدن به این اهداف هست یا خیر؟ و قبل از همه باید سؤال شود که آیا واداشتن مردم به اعمال اخلاقى ارزشمند، براى خوشبختتر نمودن آنان، مىتواند هدفى مشروع براى قانون جزایى باشد؟ مطرح نمودن این سؤال به معنى نفى آن است. دولت ما مؤسسه اخلاقى نیست که مجاز به استفاده از الزامات قانونى جهت تربیت اخلاقى شهروندان باشد. تنها، جایى که رفتارى به عنوان تهدید و یا تجاوز از قانون، ظاهر مىشود، نقطه آغاز مشروعیت قانون جزایى است(39)».
بر این اساس ارزشهاى اخلاقى موجود در غرب، فاقد پشتیبانى حقوقى است و با قوانین حقوقى پیوند نخورده است. این مسأله بدین معناست که در مبحث اخلاق جنسى غرب، عمدتاً باید قوانین و مقررات حقوقى آن را بررسى کنیم.
بنابراین به طور خلاصه مىتوان استنباط نمود که ازدواج در جوامع غربى مهمترین راه براى کنترل روابط و رفتارهاى جنسى نیست و چون نظام اخلاقى غرب، تابع دیدگاه عامه مردم است، این مسأله تنها از نظراجتماعى مهم است وگرنه ارزش اخلاقى خاصى ندارد.
پیامدهاى اجتماعى احکام حقوقى و اخلاق جنسى در غرب
در این مبحث تنها مختصراً به بررسى پیامدهاى اجتماعى احکام حقوقى و اخلاق جنسى در غرب مىپردازم؛ چون بررسى دقیق اوضاع اجتماعى ایران، پژوهشهاى عمیق متخصصان ایرانى را مىطلبد، تا بر اساس آن بتوان مقایسهاى بین دو جامعه انجام داد. گرچه به گمان من با بیان و تشریح اوضاع حاکم بر جوامع غربى، این مقایسه کار چندان مشکلى نیست.اوضاع اجتماعى جوامع غربى
گرچه این جانب، نگارنده این مقاله اهل اتریش بوده و از اوضاع اتریش و آلمان آگاهى بیشترى دارم، امّا در یک نگاه کلى مىتوان گفت که یکى از مشکلات کنونى جوامع غربى، وجود خلأ در روابط عاطفى است. بهعلاوه، زندگى زناشویى، اساس زندگى مشترک زن و مرد را تشکیل نمىدهد، بلکه بسیارى از خانوادهها به صورت تک والدى(40) اداره مىشوند. مثلاً در سال 1995 در اتریش 5/13% کل خانوادههاى اتریش، به صورت تک والدى و 5/86% آنها با هر دوتن از والدین اداره مىشد(41). این آمار بیانگر آن است که در غرب اهمیت خانواده و تشکیل زندگى خانوادگى بسیار کم است(42).از طرف دیگر مفاهیم اخلاقى مانند «حیا»، «عفت»، «غیرت»، «تقوى» و «بکارت» دیگر داراى ارزش مثبت اخلاقى نیستند و براى بسیارى از مفاهم مانند «ناموس» و «غیرت» در زبانهاى غربى مانند زبان آلمانى، معادلى وجود ندارد. بررسى دقیقتر اوضاع و معضلات اجتماعى غرب، همچنین بررسى اَعمال مجاز و غیرمجاز در قوانین جارى غرب، شناخت خوبى در این باره به ما ارایه مىدهد.پی نوشتها:
*دکتر محمد والدمن اهل اتریش در سال 1361 به دین مبین اسلام مکتب اثنى عشرى گرویده است. در همان سال به شوق فراگیرى علوم و معارف اسلامى به ایران آمد و وارد حوزه علمیه قم شده و تا سال 1366 به صورت پیوسته در حوزه حضور داشته است. در سال 1369 وارد مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمت الله علیه) شد و در سال 1380 موفق به اخذ دانشنامه کارشناسى ارشد الهیات و معارف اسلامى گردید.وى در حال حاضر مشغول به تحصیل در دوره دکترى در دانشکده تربیت مدرس قم در رشته قرآن و حدیث مىباشد. ایشان در سالهاى اخیر مقالاتى که عمدتا به زبان آلمانى است تألیف کرده که در مرکز شیعیان اتریش انتشار یافته است. وى همچنین در کنار تهیه مقالات براى تأمین نیازهاى شیعیان اتریش به ترجمه تفسیرى، از فارسى به آلمانى مشغول است.
1. البته در عین اینکه حیاى اسلامى، مانع از بیان مسایل جنسى به صورت علنى مىشود فقهاى اسلامى، مسایل شرعى مبتلا به جامعه را براى مردم بیان مىکنند. به همین خاطر نمىتوان گفت که مسایل جنسى در جوامع اسلامى به طور کلى در سطح جامعه مطرح نمىشود؛ اما آنچه مسلم است مطرح نمودن این مسایل، ضرورى و موردنیاز جامعه است.
2. West.
3. Western Civilization.
4. جلال آل احمد؛ غرب زدگى، 1341، ص 22.
5. چون عمده کشورهاى غربى، مسیحىنشین مىباشند، از کلیسا صحبت مىشود ولى در اصل خود دین مراد است.
6. ر.ک.: 1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig،مدخل: "Saekulariserung" (سکولاریته کردن یا شدن) و 1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig، مدخل: "Aufklaerung" (دوران روشنفکرى).
7. ر.ک.: قانون اساسى جمهورىاسلامى ایران، اصل 2، مواد 1 تا 6؛ اصل 3، مواد 1و12و16؛ اصل 4؛ اصل 12؛ اصل 21.
8.1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig، مدخل: God(خدا).
9.1999,Lexikon der philosophischen Begriffe; Alexander Ulfig،مدخل:Autonomie (خودمختارى، استقلال).
10. قانون اساسى آلمان، ماده 1 و 2
11. زناى افراد متأهل در سال 1969 در آلمان آزاد شد (LexiROM Version 2.0 ،مدخل: Ehebruch ]شکستن عهد ازدواج، یعنى زناى افراى متأهل]).
12. ماده 184 قانون جزایى آلمان، فقط پرنوگرافى شدید را ممنوع مىداند ولى پرنوگرافى خفیف، آزاد مىباشد [ر.ک.ص 110، مبحث "جرایم جنسى در غرب"]
13.ممنوعیت همجنسبازى در آلمان در سال 1994 برطرف شده است LexiROM Version 2.0]، مدخل: Homosexualitaet (همجنسبازى)].
14.سقط جنین در آلمان تا هفته دوازدهم حاملگى مجازاتى را دنبال ندارد ولى از ممنوعیت قانونى برخوردار است، در اتریش تا ماه سوم حاملگى مجازاتى را دنبال نداردLexiROM Version 2.0]، مدخل: Schwangerschaftsabbruch (سقط جنین)].
15. Tolerance
16. LexiROM Version 2.0، مدخل: Aufklaerung (دوران یا نهضت روشن فکرى).
17. پلورالیزم اخلاق.
18. Goetze:Rechtslexikon online؛ مدخل: Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
19. نسبیت اخلاقى.
20. طبق این دیدگاه، حتى اگر فرض شود (همانند ایران) مردم کشورى خواستارمعیارهاى اخلاقى اسلامباشند،باید این کار را صحیح بدانیم و بر اساس این دیدگاه نباید با آن مخالفتى داشتهباشیم.
21. ممکن است کسى نسبیت ارزشهاى اخلاقى و نظام اخلاقى سکولار را به عنوان نظام اخلاق در مغرب زمین مطرح کند که در این صورت هیچ دلیلى بر بطلان نظام اخلاقى اسلام نخواهند داشت، مگر این که مردم آن را نپذیرند؛ ولى اگر در جایى مردم تن به این نظام اخلاقى داده باشند، این نظام هم صحیح خواهد بود.
22. مراد پایان قرن بیستم مىباشد.
23.C.Emcke &U.Schwarz؛ تحت عنوان: "Die Deutschen - Volk ohne Moral ?"، (آلمانیها، ملتى بدون اخلاق؟)، Spiegel online، شماره: 15/1999.
24. مراد علوم تجربى است.
25. C.Emcke &U.Schwarz؛ تحت عنوان: "Spiegel online, Die Deutschen - Volk ohne Moral ?، شماره: 15/1999.
26. نظامى که تک تک افعال انسانى را همانند اخلاق اسلام به خیر و شر تقیسم کند.
27.Kiwatowski,G و دیگران؛Meyers Kleines Lexikon philosophie ،1987، مدخل: Sittlichkeit(اخلاقىبودن).
28.Goetze : Rechtslexikon online؛ مدخل:Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
29.C.Emcke &U.schwarz؛ تحت عنوان: "Die Deutschen - Volk ohne Moral?"، (آلمانیها، ملتى بدون اخلاق؟)، Spiegel online، شماره: 51/1999.
30. همان گونه که قبلاً گفته شد، مراد از غرب در این تحقیق دو کشور اتریش و آلمان مىباشد.
31. طبق دیدگاه اسلام، فرزندان غیر مشروع.
32. اصل ششم، پاراگراف اول و پنجم قانون اساسى آلمان.
33. LexiROM Version 2.0، مدخل: "Ehebruch" (زناى محصن).
34. همان، مدخل: "eheaehnliche Gemeinschaft" (زندگى مشترک، ازدواج مانند).
35. Goetze: Rechtslexikon online؛ مدخل: Sittenwidrigkeit (خلاف عرف و اخلاق اجتماعى).
36. Sexuality education, sex education
37. در سنین مختلف این کار به صورتهاى متفاوت آموزش داده مىشود، تا جایى که در سنین بالا شاگردان (دختر و پسر) باید عمل آمیزش را به صورت اشارهاى در کلاس انجام دهند.
38. LexiROM Version 2.0؛ مدخل: "Sexualerziehung" (تربیت جنسى).
39. Zum geltenden Strafrecht: Zur Legitimitart von 131 und 184 StGB,,;H.J.Rudolphi (درباره قانون حاکم: درباره مشروعیت دو ماده 131 و 184 قانون جزایى آلمان). در Frauen und Maenner und pornographie،1990، ص 173.
40. پدر و مادر از هم جدا زندگى مىکنند و تنها یکى از والدین مسئولیت فرزنددارى را به عهده دارد.
منابع فارسى
1 ـ آل احمد، جلال. غرب زدگى. چاپ - تهران: رواق. 1341.
2 ـ مصباح یزدى، محمدتقى. اخلاق در قرآن، ج1. محمدحسین اسکندرى (تحقیق ونگارش). چاپ دوم. قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى (قدس سره). 1377.
منابع لاتین
1. Baratta, Mario von (et al.). Der Fischer Wetiaimanch 1996. Originalausgabe.German: Fischer Taschenbuch Verlag. 1995.
2. Breitling, Gisela. ,,Pornographie - Kunstzensur - Medien oder ueber einepornographische Gesellschaft mit beschraenkter Haftung."In: Frauen &Maenner und Pornographie. Originalausgabe. Frankfurt am Main: FischerTaschenbuch Verlag. 1990. S. 82 - 89.
3. Heinig, K.E. ,,Erotische und pornographische Videofilme: eine Marktuebersicht." In:Frauen & Maenner und pornographie. Originalausgabe. Frankfurt amMain: Fischer Taschenbuch Verlag. 1990.S .90 - 93.
4. Kiwatowski, Gerhard.(et al.).Meyers Kleines Lexikon Philosopie.-Mannheim;Wien; Zuerich: Bibliographisches Institut. 1987.
5. Microsoft Corporation und Bibliographisches Institut & F.A. Brockhaus AG.Lexirom 2.0 (CD). Deutschland: Microsoft Corporation und BibliographischesInstitut & F.A. Brockhaus AG. 1995 - 1996.
6. Rudolphi, Hans - Joachim. ,,Znm geltenden Strafrecht: Zur Legitimitaet von 131und 184 StGB. "In: Frauen & Maenner undpornographie.Originalausgabe.FrankfurtamMain:FischerTaschenbuchVerlag.1990. S.166 - 174.
7. Rutter, Peter. Verbotene Naehe (Originaltitel: Sex in the forbidden zone.1989). Uebersetzt von Veronika Ackerberg. - . Deutschland: ECON Verlag. 1991.
8. Schmidt, Renate. ,,Pornographie - hinsehen oder wegsehen? Rueckblick nach 20Jahren." In: Frauen & Maenner und pornographie. Originalausgabe.Frankfurt am Main: Fischer Taschenbuch Verlag. 1990. S. 15 - 22.
9. Senger, Gerti (et al.). Oesterreich INTIM. - . Oesterreich: Amaithea Verlag.1993.
10. Uhse, B. ,,Bedarf, Beduerfnis, Befruedigung." In: Frauen & Maenner undpornographie. Originalausgabe. Frankfurt am Main: Fischer Taschenbuch Verlag.1990. S. 94 - 102.
11. Ulfig, Alexander. Lexikon der philosiphischen Begriffe. Zweite Auflage.Wiesbaden: Fourier Verlage. 1999.
12. Vogt, Irmgard. ,,Die Wiederkehr des Verdraengten: Maenner und Macht.'' In:Verbotenen Naehe. -. Deutschland: ECON Verlag. 1991. S.245 - 260.
پایگاههاى اینترنت
1. Cziesche, D. (et al.). ,,13. Shell Jugendstudie - Jugend. ''Der Spiegel(Wochenmagazin). Nr. 13/2000.
2. Emcke, C. (et al.). ,,Die Deutschen VOIK ohne Moral?. ,,DerSpiegel(Wochenmagazin). Nr. 51/1999.
3. Goetze: Rechtslexikon. Deutschland: Fisher - Heymanns(http://www.heymanns.com/html/)
4. Koehler, A. ,,Sexuelle Belaestigung am Arbeitsplatz gilt in Japan als einKavaliersdelikt.'' Die presse. 21/4/1999. (Das Presse - Online Archiv:http://www.diepresse.at)
5. Lagler, C. ,,Kampf gegen Drogen und Prostitution: Erfolg der Salzburger Polizei.''Die presse. 29/3/2000.
6. Lagler, c. ,,Studie: Sexuelle Gewalt auch unter Jugendlichen verbreitet - Jede vierteFrau mindestens einmal Opfer einer Vergewaltigung.'' Pressetext Austria.16/12/2000 (http://www.pressetext.austria.at)
7. Marszk, D. ,,Viele sehen zu,aber niemand greift helfend ein - Kriminologenuntersuchen das .'' Pressetext Austria. 1/8/1998.
8. No Name.,,Die Revolution der Beziehungen (1) Fuer eine Demokratisierung derFamilie. ''Der Standard. 14-15/8/1999 (Der Standard Online:(http://derstandard.at)
9. No Name ,,Gruene: Soziale Absicherung fuer Prostituierte. ''Die Presse. 4/12/1998.
10. No Name. ,,London: Sexueller Missbrauch nimmt zu. ''Die Presse. 19/2/2000.
11. No Name. ,,Maedchenhandel weitet sich dramatisch aus.''Die Presse. 21/10/1998.
12. No Name. ,,Zwei E×-Beamte des Innenministeriums vor Gericht.'' Die Presse.21/10/1998.
13. Schmidt, H.J ,,Vom Arbeitsamt direkt ins Freudenhaus. ''Die Presse. 14/3/1998.
14. Titus, Arnu. ,,Maenner - Die schmuddeln die Briten.''Der Spiegel(Wochenmagazin). Nr.21/2000.
منبع: فصلنامه تخصصی تربیت اسلامی