انقلاب اسلامی و تحولات فراوطنی آن در مصر

از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریان‏های اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاست‏های رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار داده‏اند. برخی از این جریان‏های اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند..
جمعه، 2 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب اسلامی و تحولات فراوطنی آن در مصر
انقلاب اسلامی و تحولات فراوطنی آن در مصر
انقلاب اسلامی و تحولات فراوطنی آن در مصر

نويسنده: مجید مرادی
از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریان‏های اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاست‏های رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار داده‏اند. برخی از این جریان‏های اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند..
از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریان‏های اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاست‏های رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار داده‏اند. برخی از این جریان‏های اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند. دعوت رژیم انور سادات از شاه ایران برای اقامت در مصر و پس از آن موضع‏گیری رسمی این رژیم در مسئله گروگان‏های امریکایی در تهران، بر فاصله میان دیدگاه دولت و دیدگاه حرکت‏های اسلامی در مصر افزود.(۱)
گروه‏های اسلام‏گرای مصری، این دیدگاه دولت که کمک به شاه را نشانه حق‏شناسی نسبت به کمک‏های نفتی و نظامی و اقتصادی وی به مصر در طی جنگ سال ۱۹۷۳م و پس از آن می‏دانست، به شدت مورد سرزنش قرار دادند.(۲) آنان در مقابل، اقدامات شاه در فروش نفت به اسرائیل، در دوره تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ م و همکاری مستحکم با این رژیم در زمینه نظامی و اطلاعاتی را یادآور شدند. جریان‏های اسلامی مصر بر آن بودند که اقدامات رژیم سادات در حمایت از شاه، براساس تقاضای ایالات متحده امریکا و به هدف اقناع امریکا بر توانایی مصر برای پر کردن جای رژیم شاه ـ به عنوان قدرت بزرگ منطقه‏ای ـ انجام گرفته است. این جریان‏ها، رسانه‏های تبلیغاتی مصر را متهم می‏کردند که از طریق حمله به آیت الله خمینی و حکومت جدید ایران، در جهت گسترش شکاف میان شیعه و سنی می‏کوشند. (۳)
انقلاب اسلامی ایران در سال‏های نخست، عواطف بخش وسیعی از نیروهای اسلام‏گرای مصر را به سوی خود جلب کرده، تصویرهای امام خمینی در قاهره و برخی شهرهای دیگر رواج یافت و تظاهرات گسترده‏ای در مخالفت با ورود شاه سابق به مصر به راه افتاد.(۴)
به رغم اختلاف نظر میان جریان‏های مختلف اسلامی مصر(۵) برسر انقلاب اسلامی ایران و تحولات آینده آن، پیروزی این انقلاب در نگاه غالب این جریان‏ها، در حقیقت پیروزی ایدئولوژی سیاسی اسلام و تجسم آن در شکل یک دولت بود. برخی گروه‏های اسلامی مصر، از ابعاد و شعارهای فرامرزی و فراوطنی انقلاب ایران که همه مسلمانان بتوانند در سایه آن تاریخ و الگوی برتر و تحولات امت اسلامی را با این واقعیت جدید پیوند دهند، استقبال کردند. انقلاب ایران به آنان اثبات کرد که قدرت رویارویی با نیروهای امپریالیستی و پیروزی بر آنان را دارند.(۶)
جنبش‏های اسلامی مصر از این که انقلاب ایران خواهان عقب نشینی اسرائیل از تمام فلسطین اشغالی، یعنی اراضی سال ۱۹۴۸ م و ۱۹۶۷م شده بود، استقبال کردند و این موضع را با موضع غالب کشورهای عرب آن زمان که به عقب نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ م و اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین اکتفا می‏ورزیدند، مقایسه کردند. گروه‏های طرفدار ایران در میان جریان‏های اسلامی در مصر، ایالات متحده امریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق، اسرائیل و شاه سابق را به توطئه چینی علیه انقلاب ایران متهم می‏کردند.(۷) باور به وجود چنین توطئه بین‏المللی علیه انقلاب اسلامی، در ادبیات سیاسی حرکت‏های اسلامی مصر به فراوانی به کار گرفته شده است و در تفسیر بسیاری از حوادث، رخدادها و روابط، از همین مفهوم توطئه پنداری استفاده شده است.
پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از جریان‏های اسلامی مصر در موضع پیشین خود نسبت به آن، بازنگری کردند و نوعی عداوت مذهبی نسبت به شیعه نیز بر این مواضع تأثیر نهاد. برخی تحلیل‏گران بر این باورند که رژیم بعث عراق نیز در دوران جنگ با ایران، برخی شخصیت‏های اسلامی مصری را به اتخاذ مواضع ضد شیعی و ضد انقلاب ایران تشویق می‏کرد.(۸)
در این مقاله، به بررسی مواضع جماعت اخوان السلمین، جماعت‏های اسلامی، سازمان‏های اسلامی زیر زمینی و خطیبان مستقل مساجد مصر خواهیم پرداخت.

جماعت اخوان المسلمین

اخوان المسلمین، در سال ۱۹۷۹م آشکارا انقلاب اسلامی ایران را مورد تأیید قرار داد و از پناه دادن شاه توسط، رژیم مصر انتقاد کرد.(۹) «عمر تلمسانی» رهبر فقید اخوان المسلمین نیز از مخالفت جماعت‏های اسلامی در دانشگاه‏های مصر با استقبال از شاه پشتیبانی کرد. هم‏چنین این جماعت، پیشتر از شاه به دلیل به رسمیت شناختن اسرائیل و احیای سنت‏های ایرانی پیش از اسلام و بی اعتنایی به سنت‏های اسلامی انتقاد کرده بود.(۱۰)
اخوان المسلمین از تمام مسلمانان جهان خواست تا از مسلمانان ایران سرمشق بگیرند، اما در عین حال توضیح داد که این به معنای فراخواندن ملت‏های مسلمان به انقلاب نیست، بلکه به معنای دعوت حاکمان و ملت‏ها به وحدت در زیر پرچم اسلامی است.(۱۱) عمر تلمسانی رهبر اخوان السلمین، به دعوت رهبران و مقامات جدید ایران چندین بار از تهران دیدار کرد. (۱۲)
در تحلیل موضع اخوان المسلمین نسبت به انقلاب اسلامی ایران، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این جماعت، همواره موضعی معتدل در برابر مذهب شیعه داشته و برافروختن آتش اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را به شدت رد و محکوم کرده است. این جماعت اگر چه به وجود اختلافات آشکار میان دو مذهب اذهان دارد، اما همواره اعلام کرده است که این اختلافات ماهیتی ثانوی دارند.(۱۳)
جماعت اخوان در مقابل کسانی که آنان را به تقلید از امام خمینی متهم می‏کردند، این اتهام را رد کرده و اعلام نمود که همچنان به برنامه‏های امام حسن البنا وفادار است. این جماعت در توجیه حمایت خود از انقلاب ایران اعلام کرد که دلیل حمایت از انقلاب ایران این بوده است که رهبران جدید ایران اعلام کرده‏اند، انقلابشان اسلامی است و هدف آنها پیاده کردن شریعت است.(۱۴)
جماعت اخوان المسلمین در جداسازی موضع‏گیری خود از مواضع سازمان‏های اسلام‏گرای زیرزمینی و رادیکال در مقابل انقلاب ایران، شفاف عمل کرده و در مقابل، در برابر دعوت حکومت انقلابی ایران از دیگر جنبش‏های اسلامی در دیگر نقاط جهان، برای جهاد فراگیر با حکومت کشورهای خود، با احتیاط رفتار کرده است.(۱۵)
جماعت اخوان المسلمین، از نزاع‏های خونینی که در صفوف پیشگامان انقلاب ایران پدید آمد، انتقاد کرد و آن را موجب بدنامی چهره اسلام دانست. این مسئله را می‏توان در سایه تأکید اخوان المسلمین در آن دوره، بر ابراز وجود خود، به عنوان نیروی سیاسی معتدلی که برای دست یابی به موجودیتی قانونی در چارچوب نظام حاکم می‏کوشد، تفسیر و توجیه کرد؛ در چنین شرایطی، اخوان می‏کوشید تا از تعرض به حکومت‏ها پرهیز کند.
موضع اخوان المسلمین، رفته رفته از انقلاب ایران فاصله گرفت، تا جایی که رهبر فقید آن عمر تلمسانی در مرحله‏ای اعلام کرد: «ایران موضعی عداوت‏آمیز نسبت به جماعت اخوان‏المسلمین در پیش گرفته است». این موضع، در پاسخ اتهام ایران به اخوان المسلمین که آنان را مجموعه‏ای از مزدوران امریکایی‏ها برمی‏شمرد، اتخاذ شد. این اتهام به اخوان المسلمین، پس از آن ابراز شد که جیمی کارتر رئیس جمهور سابق ایالات متحده، از استاد عمر تلمسانی درخواست کرد تا برای آزادی گروگان‏های امریکایی که در ایران نگهداری می‏شدند، وساطت کند. تلمسانی این درخواست را پذیرفت و در حال برداشتن گام‏های نخست بود که مقامات ایرانی اعلام کردند، هر کس درصدد آزادسازی گروگان‏ها باشد، مزدور امریکا است.
پاسخ تلمسانی به این اتهام آن بود که دستگیری دیپلمات‏ها و به گروگان گرفتن آنان، از نظر دینی گناه است؛ به این ترتیب عناصر درون جماعت اخوان المسلمین، در مواضع سابق خود تجدید نظر کردند و تحت تأثیر مواضعی، در صف مخالفین شیعه و انقلاب ایران قرار گرفتند.(۱۶)
موضع جدید جماعت اخوان المسلمین را نیز می‏توان در سایه ردّ ابتکارات صلح در جنگ عراق با ایران از سوی ایران در آن زمان و هم‏چنین در مواضع دشمنانه عربستان سعودی نسبت به انقلاب ایران که برخی رهبران و عناصر اخوان المسلمین ارتباطات مستحکمی با آن کشور داشتند، تفسیر کرد.
جماعت اخوان المسلمین در شفاف سازی موضع خویش نسبت به جنگ عراق و ایران، در آغاز با استناد به آیاتی از قرآن، عراق را به عنوان طرف متجاوز محکوم کرد و همچنین مواضع برخی کشورهای اسلامی را که به جای تلاش برای توقف جنگ، به عراق یا ایران کمک می‏کردند، محکوم نمود.
استاد عمر تلمسانی از رهبران همه مسلمانان جهان خواست تا برای متوقف کردن این جنگ اقدام کنند؛ وی همچنین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی و اسرائیل را متهم کرد که برای تضعیف دو طرف جنگ و رفع تهدید احتمالی اسراییل از سوی ایران و عراق، این جنگ را به راه انداخته‏اند. در اینجا هم جماعة اخوان المسلمین، در تفسیر علت جنگ میان دو دولت مسلمان، از مفهوم توطئه بین‏المللی علیه اسلام استفاده کرد. در مراحل بعدی نیز این جماعت از استمرار این جنگ که آن را مخالف اصول شریعت اسلام می‏شمرد، ابراز تأسف کرد.(۱۷) زمانی که شیخ صلاح ابواسماعیل از اعضای اخوان المسلمین طی سخنانی کوشید، این تصور را ایجاد کند که جماعت اخوان المسلمین در جنگ عراق با ایران، طرفدار عراق است، استاد تلمسانی اعلام کرد که شیخ ابواسماعیل نظر شخصی خود را بیان کرده است.(۱۸)

جماعت‏های اسلامی

مقصود از جماعت‏های اسلامی، گروه‏ها، سازمان‏ها و تشکیلات دانشجویی اسلامی در دانشگاه‏ها و مدارس، به ویژه اتحادیه‏های دانشجویی است.
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غالب جماعت‏های اسلامی و امامان مساجد و تکایای وابسته به این جماعت‏ها از آن حمایت کردند و کوشیدند، از اهمیت اختلافات میان شیعه و اهل سنت بکاهند. در سال‏های ۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۹ این جماعت‏ها چندین تظاهرات گسترده در دانشگاه‏های قاهره، اسکندریه و اسیوط به راه‏انداختند و روزنامه‏های دیواری و نشریات گوناگونی در تأیید انقلاب ایران تنظیم و توزیع کردند، و در حمایت از انقلاب و اعتراض به ورود شاه به مصر نمایشگاه‏هایی در خوابگاه‏های دانشجویان به راه‏انداختند.
جماعت‏های اسلامی مصر، حرکت توده مردم ایران در مسیر انقلاب و دشمنی انقلاب با ایالات متحده را به فال نیک گرفته و تحسین کردند. این جماعت‏ها چهار نتیجه از انقلاب ایران گرفتند؛
۱) تأثیر عقیده بر توده‏های مسلمان.
۲) چگونه اسلام به مسلمانان درس کرامت می‏آموزد؟
۳) اسلام عبارت از دین و دولت است.
۴) سرنوشت شاه، سرنوشت همه خائنانی است که به منافع شرق یا غرب خدمت می‏کنند.
جماعت‏های اسلامی به شاه سابق ایران، لقب «قصاب خونخوار» دادند. فعالیت‏های این جماعت‏ها برای ابراز موضع خود در برابر انقلاب ایران، در تظاهرات دانشجویی در دانشگاه قاهره و زد و خوردهای دانشجویان با پلیس در دانشگاه‏های اسکندریه و اسیوط در مارس و آوریل ۱۹۸۰ به اوج خود رسید.(۱۹)
در عین حال عده‏ای از این جماعت‏ها، بر وجود اختلافات ایدئولوژیک میان خود و ماهیت شیعی انقلاب ایران تأکید ورزیدند و اعلام کردند که هیچ‏گونه کمکی را از ایران نخواهند پذیرفت، زیرا ممکن است این کمک‏ها با شرایطی عقیدتی مرتبط باشد. این موضع، بازتاب تداوم مخالفت با خاص‏گرایی شیعی انقلاب ایران، از سوی برخی جماعت‏های اسلامی است.

تشکل‏های اسلام‏گرای زیرزمینی

مقصود از تشکل‏های اسلامی زیرزمینی در مصر، جماعت شباب محمد که «صالح سریه» رهبر آن بود و در سال ۱۹۷۴ کوشید تا دانشکده فنی نظامی را به تصرف درآورد، و جماعت التکفیر و البحره که خود را جماعة المسلمین می‏نامد، و نیز جماعة الجهاد است که مسئولیت قتل انورسادات رییس جمهور سابق مصر را بر عهده گرفت.
تشکیلات الجهاد، انقلاب ایران را تجربه‏ای اسلامی و سزاوار مطالعه بر شمرد و احیای اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را محکوم کرد.(۲۰) این تشکیلات، از ماهیت مردمی انقلاب ایران و پیوستن بخش‏هایی از نیروهای مسلح ایران (ارتش) به صفوف مردم انقلابی تقدیر کرد.
از نظر این تشکیلات، ریشه‏های انقلاب ایران به اندیشه حسن البنا و سید قطب بازمی‏گردد. برخی از رهبران تشکیلات الجهاد، انقلاب امام خمینی را الگویی برشمردند که سازمان‏ها و گروه‏های اسلامی در دیگر کشورهای اسلامی، باید از آن پیروی کنند.(۲۱) رهبران این تشکیلات، نشریات، کاست‏ها و بیانیه‏هایی صادر کردند و در آن از مسلمانان سنی خواستند تا از اندیشه‏های امام خمینی پیروی کنند؛ حتی برخی از عناصر تشکیلات الجهاد ابراز امیدواری کردند که ایران، در جنگ سال ۱۹۸۰م عراق را شکست دهد و پس از آن زمینه برای استیلای ایران بر اردن و سپس آزادسازی فلسطین فراهم شود. این عناصر، اختلافات میان انقلاب ایران و جنبش‏های اسلام‏گرا در مصر را دارای ماهیتی ثانوی و فرعی دانستند، به ویژه آنکه موضع هر دو در برابر دشمنان اسلام، مشابه است.
آنان انقلاب ایران را نخستین انقلاب شیعی مبتنی بر مبانی اسلامی صحیح توصیف کردند.(۲۲) برخی از تحلیل‏گران معتقدند که رهبران تشکیلات الجهاد در مصر از طریق برخی فلسطینی‏های نوار غزه، کوشیدند تا ارتباطات نزدیکی با رهبران انقلاب ایران برقرار کنند.(۲۳)
اما باید توجه داشت که جناحی سنتی تشکیلات الجهاد معتقد بود که اعتقادات شیعه، انحراف از اسلام صحیح است. با این حال، وجود این جناح با چنین موضعی، مانع از ابراز تأیید انقلاب ایران در مناسبت‏های مختلف و توافق با آن درباره برخی از مسائل نیست.(۲۴).

خطیبان مستقل مساجد

خطیبان مستقل مساجد مصر، تأثیری شگرف بر جماعت‏های اسلامی درون دانشگاههای مصر و تشکل‏های اسلام‏گرای زیرزمینی داشته‏اند. «شیخ احمد محلاوی» امام مسجد القائد ابراهیم در اسکندریه، به سبب توهینی که ملت ایران با مسئله گروگان‏گیری به ایالات متحده امریکا کرد، به امام خمینی و ملت ایران تبریک گفت و از همه مسلمانان خواست تا از انقلاب ایران که از همه مستضعفان ـ در هر جای جهان ـ پشتیبانی می‏کند، پیروی کنند.
شیخ محلاوی استقبال انورسادات از شاه سابق ایران را محکوم کرد و از حکومت مصر خواست تا از مجرمان و خونخواران استقبال نکند. جماعت اخوان المسلمین در واکنش به این سخنان به وی نصیحت کرد تا چهره خود را به عنوان خمینی‏ای دیگر تصویر نکند و مواضعی معتدل اختیار کند.(۲۵)
شیخ عبدالحمید کشک و شیخ محمود عید نیز در خطبه‏های نماز جمعه، دیدگاه‏هایی مشابه دیدگاه شیخ محلاوی اختیار کردند و در مرحله بعد، یعنی در زمان جنگ عراق و ایران، شیخ عبدالحمید کشک، خواهان توقف جنگ عراق و ایران شد و پیشنهاد کرد تا محکمه عدل اسلامی تشکیل شود و در نخستین گام به حل و فصل جنگ عراق ـ ایران بپردازد.(۲۶)
به طور کلی می‏توان گفت که مواضع جریان‏های اسلامی در مصر در برابر انقلاب ایران، مشابه ـ اگر نگوییم همانند ـ مواضع نیروها و روشنفکران چپ و ناصریست‏های مصری بوده است. آنان نیز در مرحله نخست، این انقلاب را احیای ارزش‏های ناصریستی ضدصهیونیستی بر شمردند و آن را در مرتبه انقلابی ترقی‏خواه و ضدامپریالیستی طبقه بندی کردند. این نیروها در دوره نخست انقلاب، از دیگر نیروهای ناصری و چپ و ناسیونالیست عرب، به سبب موضع بی‏اعتنا و گاه منفی نسبت به انقلاب ایران انتقاد کردند.(۲۷)
منبع: هفته نامه پگاه حوزه شماره ۱۴۰




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط