آمنه دختر وهب بنعبدمناف است و مادر بزرگوارش «بِرِّه» دختر عبدالعزی1 به شمار میآمد. این دو بزرگوار در نسب شریف به کلاب بنمرّه بنکعب بنلوی میرسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو و پسرعمو بوده، از خصلتهای مشابه بهره می بردند.
خاندان «بنوزهره» همواره در افتخارهای بزرگ قریش و حوادث پر شکوه مکه شریک بوده و برگهای زرینی از تاریخ مکه به نام افتخارآفرین آنها مزین شده است.
عبدمناف، نیای سوم پیامبر اسلام، مغیره نام داشت و «قمر البطحاء»2 خوانده میشد. او در قلب مردم موقعیتی ویژه داشت. تاریخنگاران در بارهاش چنین مینویسند:
«شعار او پرهیزگاری، دعوت به تقوا، خوشرفتاری با مردم و صلهرحم بود. سقایت و میهمانداری حجاج بیتاللّه الحرام با فرزندان عبدمناف بود، و این منصب با شکوه تا زمان پیامبر به قوت خود باقی بود.»
آمنه دختر «قمر البطحاء» (ماه مکه) نه تنها زیبایی چهره بلکه ویژگیهایی چون پرهیزکاری، مردمداری و ... را نیز از پدر به ارث برده بود.
«برّه»، مادر آمنه، نیز از خاندان شریف و بزرگوار «بنیکلاب» بوده. در نسب با وهب بنعبدمناف اشتراک دارد. مادر برّه، ام حبیبه نیز از همین نسب است.* و از زیباترین جلوه «ارحام مطهره» به شمار میآید.
عبدالمطلب، قبل از خواستگاری آمنه، نزد عبداللّه، جوان برومند و زیبای بنیهاشم، آمد و چنین گفت:
«پسرم آمنه دختری است از خویشان تو و در مکه مانند او دختری نیست.»
و سپس فرمود:
«فواللّه ما فی بنات اهل مکّة مثلها لانّها محتشمةٌ فی نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَیّنَةٌ؛3 سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او (آمنه) نیست. زیرا او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دینباور است.»
بینش عمیق و عفت و پاکی این بانو چنان بود که تاریخ چنین مینویسد:
«او (آمنه) در آن روز، از نظر نسب و ازدواج، با فضیلتترین دختران قریش بود.»4
از صفات برجسته دیگر این بانو سادهزیستی و دوری از جلوههای مادی است. به گونهای که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) میفرماید: «انّما انا ابن امرأة من قریش تأکل القدید»5
همانا من فرزند زنی از قریشم که گوشت خشکیده میخورد.
بخشی از صفات برجسته این جاودانه مادر چنین است:
برخی دین را به معنای طاعت و گروهی به معنای هر آنچه با آن بندگی خدا میشود7، میدانند. برخی از کوتاهنظران که با نگرش مادی به مسایل پیرامون خود مینگرند، معتقدند که:
«چون آمنه قبل از ظهور اسلام میزیسته نمیتواند مؤمن باشد و از زنان مشرک به شمار میآید.»
اما مورخان و پژوهشگران شیعه بر این باورند که پدران و مادران پیامبر ایمان داشتند. آنها برای اثبات این مطلب به سخن پیامبر(صلی الله علیه واله) استناد کردهاند که میفرماید: «لم یزل ینقلنی اللّه من اصلاب الشامخه الی الارحام المطّهرات حتی اخرجنی الی عالمکم هذا و لم یدسننی دنس الجاهلیة؛8
خداوند همواره مرا از پشتهای پاک به رحمهای پاک منتقل میساخت تا اینکه به این دنیای شما آمدم و هرگز به افکار و ناپاکیهای جاهلیت آلوده نشدم.»
از این حدیث شریف، که با عبارات مختلف بیان شده است، پاکی وجود آمنه و طهارت فکری او ثابت میشود.
بسیاری از دانشمندان اهل سنت ایمان آمنه را بیان کرده، برای اثبات این امر از روایت زیر استفاده کردهاند:
«کعب الاحبار به معاویه گفت: من در هفتاد و دو کتاب خواندهام که فرشتگان، جز برای مریم و آمنه بنت وهب برای ولادت هیچ پیامبری به زمین نیامدند و جز برای مریم و آمنه، برای هیچ زنی حجابهای بهشتی را برپا نساختند.»9
«واقدی» و گروهی از دانشمندان اهل سنت، پس از ذکر حدیث فوق، میگویند: خداوند متعال هرگز زن کافره را در برابر زن با ایمانی مانند مریم(ع) قرار نمیدهد. اگر آمنه ایمان نداشت، هرگز مقامات مریم(سلام الله علیها) برای او به وجود نمیآمد. زیرا بین ایمان و کفر فاصله بسیار است و هرگز این دو جمع نمیشوند.10
شیخ صدوق نیز در «اعتقادات» خود میفرماید: «اعتقادنا فی آباء النّبی انّهم مسلمون من آدم الی ابیه و اباطالب و کذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه( صلی الله علیه واله)»11
اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(صلی الله علیه واله) از آدم تا عبداللّه و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر، مسلم بودهاند.
امام صادق(علیه السلام) نیز میفرماید: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(صلی الله علیه واله) از آدم تا عبداللّه و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر، مسلم بودهاند.
«یا محمد انّ اللّه جلّ جلاله یقرئک السلام و یقول انی قد حرّمت النار علی صلب انزلک و بطنٍ حملک و حجرٌ کفلک ...»12
ای محمد(صلی الله علیه واله)، خداوند تعالی بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتی که تو را فرود آورد و بطنی که حامل تو بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کردم.
مرحوم مجلسی(ره) مینویسد: این خبر دلالت بر ایمان عبداللّه و آمنه و ابوطالب دارد؛ زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمیشد.
ب) محجوب و با حیا (محتشمه)
ویژگی دیگر این بانوی بزرگوار حیا و ادب اوست که با واژه «محتشمه» در میان عرب شناخته شده بود.
در کتب لغت این واژه را اینگونه تعریف کردهاند:
«احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعنی الانقباض و الاستحیاء و الحشمة الحیاءُ و الادب»13 احتشام از حشمت گرفته شده است و به معنای گرفته بودن و حیا داشتن است. حشمت به معنای ادب و حیا است و زیباترین صفتی است که بانوان کریمه میتوانند داشته باشند و در سایه آن آسودگی جسمی و روانی یابند.
جریان خواستگاری «فاطمه»، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آنچه در این مجلس به وقوع پیوست حیا و ادب این دختر برگزیده عرب را نشان میدهد:
زمانی که همسر عبدالمطلب به منزل وهب بنعبد مناف آمد، آمنه در مقابل او ایستاد. خوشآمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه نیکیهای آمنه را دید، به مادرش گفت:
«من پیشتر آمنه را دیده بودم، فکر نمیکردم چنین با حسن و کمال باشد.»14
سپس با آمنه گفتگو کرد و او را فصیحترین زن مکه یافت. آنگاه از جای برخاست، نزد عبداللّه شتافت و گفت:
فرزندم، در میان دختران عرب مانند او ندیدم. من او را میپسندم ... .
ج) فرزانگی و فرهیختگی (عاقله)
فهیم بودن از صفات و ویژگیهای اولیای الهی است. عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است.
آمنه عقیله عرب، در فهم و کمال بینظیر بود. سخن این بانوی بزرگ در هنگام مرگ، نشاندهنده میزان خرد و درک اوست. او به فرزندش حضرت محمد(صلی الله علیه واله) میگوید:
هر زندهای میمیرد، هر تازهای کهنه میشود، هر گروهی فانی میشود و من میمیرم؛ اما یاد من همیشه هست. من خیر به جای گذاشتم و مولود مطهری [چون تو] زادم.15
د) فصاحت و بلاغت (ادیبه)
از دیگر صفات دختر شایسته مکه شیرینی بیان و گویایی کلام اوست. اشعار زیبایی که از او به جای مانده، گواه درستی این سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد(صلی الله علیه واله) چنین سرود:
ان صَحَّ ما ابصرتُ فی المنام فانْتَ مبعوثٌ علی الانام
من عند ذی الجلال و الاکرام تبعث فی الحِّل و فی الحرام
تُبَعثُ بالتحقیق و الاسلام دین ابیک البّر ابراهام
فاللّه انهاک عن الاصنام ان لا تو الیها مع الاقوامَ16
معنای شعر به اختصار چنین است: اگر خوابی که دیدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهی شد. از طرف خداوندی که دارای جلال و اکرام است. برای بیان حلال و حرام مبعوث میشوی. برای حقگویی و اسلام که دین پدرت ابراهیم است، برانگیخته میشوی. پس خداوند تو را از پرستش بتها و پیروی خویشان باز داشت.
ذ) پاک و طهارت (طاهره، مطهره، عفیفه)
پاکی و طهارت آمنه بر اهل مکه پوشید نبود. این طهارت به مناسبتهای مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصیف این بانوی کریمه عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است.
چنین نوشتهاند:
انّها کان وجُهها کفلقة القمر المضیئة و کانت من احسن النساء جمالاً و کمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا17
به درستی که چهرهاش (آمنه) مثل ماه نورانی بود، در زیبایی و کمال از بهترین زنان به شمار میآمد؛ و از نظر صفات و دودمان نیز از بهترینها بود. او هم پاکیزگی ظاهری داشت و هم پاکی معنوی.(عفت)
ازدواج آمنه
در این ازدواج آسمانی چند مسأله مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
1. انتخاب و معیارهای انتخاب از سوی خانواده «عبداللّه»
به نظر میرسد معیارهای عبدالمطلب و همسرش در انتخاب همسری شایسته برای «ماه» مکه ـ عبداللّه ـ در دو بعد خلاصه میشد: اصالت خاندان و ویژگیهای فردی.
معیارهای خانواده آمنه نیز بر اساس مادیات نبود، بلکه به کمال وعظمت روحی و معنوی خانواده عبداللّه توجه داشتند.
2. میزان مهریه
به گواهی تاریخ پدر آمنه، پس از مراسم خواستگاری، به عبدالمطلب گفت: «دخترم هدیهای است به فرزند شما؛ هیچ مهری نمیخواهیم.»
عبدالمطلب گفت: «خداوند تو را جزای خیر دهد، دختر باید مهر داشته باشد و کسانی از بستگان ما نیز باید میان ما گواه باشند.»18
«مهریه» یک ارزش معنوی نیست و بسیاریِ آن نمیتواند نشاندهنده جایگاه معنوی و اجتماعی فرد باشد. در فرهنگ اهل بیت(ع) کمی مهریه نشاندهنده برتری دختر است. به هر حال این ازدواج، بیآنکه با مشکلاتی چون مهریه و جهیزیه روبهرو شود، تحقق یافت. و مقدمات میلاد محمد(صلی الله علیه واله) فراهم شد.
آمنه در آینه مادری
هنوز نخستین فرزند آمنه پای به گیتی ننهاده بود که خبر فوت همسر مهربانش او را در اندوه فرو برد. لطف الهی، بردباری، اشعاری که در سوگ همسر میسراید و رؤیاهای دوران بارداری و فرزندی که پیش از تولد با او سخن میگوید، تنها سرمایههای این زن پاکدامن به شمار میآید؛ سرمایههایی که در سایه آن فرزندش را به دنیا میآورد. شاید از این جهت است که پیامبر(صلی الله علیه واله) را نیز مانند حضرت مسیح(ع) به نام مادر بزرگوارش میخواندند.
«جارود» هنگامی که از نزد رسول خدا برمیگردد، خطاب به قبیلهاش چنین میسراید:
اَتَیتُکَ یابن آمنة الرّسولا لِکیَ بکَ اهتدی النهج السبیلا19
ای پسر آمنه، ای رسول، آمدم سوی تو تا به وسیله تو به راه راست هدایت شوم.
و اینک پس از گذشت قرنها، مسلمانان با نام این بشر آسمانی در کره زمین به پا خاسته، نماز عشق میخوانند. بر مأذنههای جاودانه تاریخ بانگ «اشهد انّ محمدا رسول اللّه» گوش زمان را نوازش میدهد و یاد و خاطره جاودانه مادرِ خورشید را در سینای دلها زنده میسازد. آری، تا پایان آفرینش، هر مسلمانی در هر کجای تاریخ و هر سرزمینی بشکفد، رویش او وامدار بارشِ لطف الهی از دامان این مادر مهربان است.
عبدمناف، نیای سوم پیامبر اسلام، مغیره نام داشت و «قمر البطحاء»2 خوانده میشد. او در قلب مردم موقعیتی ویژه داشت. تاریخنگاران در بارهاش چنین مینویسند:
«شعار او پرهیزگاری، دعوت به تقوا، خوشرفتاری با مردم و صلهرحم بود. سقایت و میهمانداری حجاج بیتاللّه الحرام با فرزندان عبدمناف بود، و این منصب با شکوه تا زمان پیامبر به قوت خود باقی بود.»
آمنه دختر «قمر البطحاء» (ماه مکه) نه تنها زیبایی چهره بلکه ویژگیهایی چون پرهیزکاری، مردمداری و ... را نیز از پدر به ارث برده بود.
«برّه»، مادر آمنه، نیز از خاندان شریف و بزرگوار «بنیکلاب» بوده. در نسب با وهب بنعبدمناف اشتراک دارد. مادر برّه، ام حبیبه نیز از همین نسب است.* و از زیباترین جلوه «ارحام مطهره» به شمار میآید.
ویژگیهای والای آمنه(سلام الله علیها)
آنچه بیش از هر چیز آدمی را جاودانه میسازد، صفات نیک و اخلاق شایسته اوست. ویژگیهای اخلاقی افراد نشاندهنده عظمت شخصیت آنان است. برجستهترین این صفات از زبان عبدالمطلب، پیر بطحاء بیان میشود.عبدالمطلب، قبل از خواستگاری آمنه، نزد عبداللّه، جوان برومند و زیبای بنیهاشم، آمد و چنین گفت:
«پسرم آمنه دختری است از خویشان تو و در مکه مانند او دختری نیست.»
و سپس فرمود:
«فواللّه ما فی بنات اهل مکّة مثلها لانّها محتشمةٌ فی نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَیّنَةٌ؛3 سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او (آمنه) نیست. زیرا او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دینباور است.»
بینش عمیق و عفت و پاکی این بانو چنان بود که تاریخ چنین مینویسد:
«او (آمنه) در آن روز، از نظر نسب و ازدواج، با فضیلتترین دختران قریش بود.»4
از صفات برجسته دیگر این بانو سادهزیستی و دوری از جلوههای مادی است. به گونهای که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) میفرماید: «انّما انا ابن امرأة من قریش تأکل القدید»5
همانا من فرزند زنی از قریشم که گوشت خشکیده میخورد.
بخشی از صفات برجسته این جاودانه مادر چنین است:
الف) دینباوری (دَیَّنة)
پیامبر گرامی اسلام را «سیّد الناس ودیّان العرب» میخواندند. علی ابنابیطالب(علیه السلام) را نیز با این وصف ستودهاند: «کان علیٌ(علیه السلام) دیّان هذه الامّة»6برخی دین را به معنای طاعت و گروهی به معنای هر آنچه با آن بندگی خدا میشود7، میدانند. برخی از کوتاهنظران که با نگرش مادی به مسایل پیرامون خود مینگرند، معتقدند که:
«چون آمنه قبل از ظهور اسلام میزیسته نمیتواند مؤمن باشد و از زنان مشرک به شمار میآید.»
اما مورخان و پژوهشگران شیعه بر این باورند که پدران و مادران پیامبر ایمان داشتند. آنها برای اثبات این مطلب به سخن پیامبر(صلی الله علیه واله) استناد کردهاند که میفرماید: «لم یزل ینقلنی اللّه من اصلاب الشامخه الی الارحام المطّهرات حتی اخرجنی الی عالمکم هذا و لم یدسننی دنس الجاهلیة؛8
خداوند همواره مرا از پشتهای پاک به رحمهای پاک منتقل میساخت تا اینکه به این دنیای شما آمدم و هرگز به افکار و ناپاکیهای جاهلیت آلوده نشدم.»
از این حدیث شریف، که با عبارات مختلف بیان شده است، پاکی وجود آمنه و طهارت فکری او ثابت میشود.
بسیاری از دانشمندان اهل سنت ایمان آمنه را بیان کرده، برای اثبات این امر از روایت زیر استفاده کردهاند:
«کعب الاحبار به معاویه گفت: من در هفتاد و دو کتاب خواندهام که فرشتگان، جز برای مریم و آمنه بنت وهب برای ولادت هیچ پیامبری به زمین نیامدند و جز برای مریم و آمنه، برای هیچ زنی حجابهای بهشتی را برپا نساختند.»9
«واقدی» و گروهی از دانشمندان اهل سنت، پس از ذکر حدیث فوق، میگویند: خداوند متعال هرگز زن کافره را در برابر زن با ایمانی مانند مریم(ع) قرار نمیدهد. اگر آمنه ایمان نداشت، هرگز مقامات مریم(سلام الله علیها) برای او به وجود نمیآمد. زیرا بین ایمان و کفر فاصله بسیار است و هرگز این دو جمع نمیشوند.10
شیخ صدوق نیز در «اعتقادات» خود میفرماید: «اعتقادنا فی آباء النّبی انّهم مسلمون من آدم الی ابیه و اباطالب و کذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه( صلی الله علیه واله)»11
اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(صلی الله علیه واله) از آدم تا عبداللّه و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر، مسلم بودهاند.
امام صادق(علیه السلام) نیز میفرماید: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(صلی الله علیه واله) از آدم تا عبداللّه و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر، مسلم بودهاند.
«یا محمد انّ اللّه جلّ جلاله یقرئک السلام و یقول انی قد حرّمت النار علی صلب انزلک و بطنٍ حملک و حجرٌ کفلک ...»12
ای محمد(صلی الله علیه واله)، خداوند تعالی بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتی که تو را فرود آورد و بطنی که حامل تو بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کردم.
مرحوم مجلسی(ره) مینویسد: این خبر دلالت بر ایمان عبداللّه و آمنه و ابوطالب دارد؛ زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمیشد.
ب) محجوب و با حیا (محتشمه)
ویژگی دیگر این بانوی بزرگوار حیا و ادب اوست که با واژه «محتشمه» در میان عرب شناخته شده بود.
در کتب لغت این واژه را اینگونه تعریف کردهاند:
«احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعنی الانقباض و الاستحیاء و الحشمة الحیاءُ و الادب»13 احتشام از حشمت گرفته شده است و به معنای گرفته بودن و حیا داشتن است. حشمت به معنای ادب و حیا است و زیباترین صفتی است که بانوان کریمه میتوانند داشته باشند و در سایه آن آسودگی جسمی و روانی یابند.
جریان خواستگاری «فاطمه»، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آنچه در این مجلس به وقوع پیوست حیا و ادب این دختر برگزیده عرب را نشان میدهد:
زمانی که همسر عبدالمطلب به منزل وهب بنعبد مناف آمد، آمنه در مقابل او ایستاد. خوشآمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه نیکیهای آمنه را دید، به مادرش گفت:
«من پیشتر آمنه را دیده بودم، فکر نمیکردم چنین با حسن و کمال باشد.»14
سپس با آمنه گفتگو کرد و او را فصیحترین زن مکه یافت. آنگاه از جای برخاست، نزد عبداللّه شتافت و گفت:
فرزندم، در میان دختران عرب مانند او ندیدم. من او را میپسندم ... .
ج) فرزانگی و فرهیختگی (عاقله)
فهیم بودن از صفات و ویژگیهای اولیای الهی است. عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است.
آمنه عقیله عرب، در فهم و کمال بینظیر بود. سخن این بانوی بزرگ در هنگام مرگ، نشاندهنده میزان خرد و درک اوست. او به فرزندش حضرت محمد(صلی الله علیه واله) میگوید:
هر زندهای میمیرد، هر تازهای کهنه میشود، هر گروهی فانی میشود و من میمیرم؛ اما یاد من همیشه هست. من خیر به جای گذاشتم و مولود مطهری [چون تو] زادم.15
د) فصاحت و بلاغت (ادیبه)
از دیگر صفات دختر شایسته مکه شیرینی بیان و گویایی کلام اوست. اشعار زیبایی که از او به جای مانده، گواه درستی این سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد(صلی الله علیه واله) چنین سرود:
ان صَحَّ ما ابصرتُ فی المنام فانْتَ مبعوثٌ علی الانام
من عند ذی الجلال و الاکرام تبعث فی الحِّل و فی الحرام
تُبَعثُ بالتحقیق و الاسلام دین ابیک البّر ابراهام
فاللّه انهاک عن الاصنام ان لا تو الیها مع الاقوامَ16
معنای شعر به اختصار چنین است: اگر خوابی که دیدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهی شد. از طرف خداوندی که دارای جلال و اکرام است. برای بیان حلال و حرام مبعوث میشوی. برای حقگویی و اسلام که دین پدرت ابراهیم است، برانگیخته میشوی. پس خداوند تو را از پرستش بتها و پیروی خویشان باز داشت.
ذ) پاک و طهارت (طاهره، مطهره، عفیفه)
پاکی و طهارت آمنه بر اهل مکه پوشید نبود. این طهارت به مناسبتهای مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصیف این بانوی کریمه عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است.
چنین نوشتهاند:
انّها کان وجُهها کفلقة القمر المضیئة و کانت من احسن النساء جمالاً و کمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا17
به درستی که چهرهاش (آمنه) مثل ماه نورانی بود، در زیبایی و کمال از بهترین زنان به شمار میآمد؛ و از نظر صفات و دودمان نیز از بهترینها بود. او هم پاکیزگی ظاهری داشت و هم پاکی معنوی.(عفت)
ازدواج آمنه
در این ازدواج آسمانی چند مسأله مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
1. انتخاب و معیارهای انتخاب از سوی خانواده «عبداللّه»
به نظر میرسد معیارهای عبدالمطلب و همسرش در انتخاب همسری شایسته برای «ماه» مکه ـ عبداللّه ـ در دو بعد خلاصه میشد: اصالت خاندان و ویژگیهای فردی.
معیارهای خانواده آمنه نیز بر اساس مادیات نبود، بلکه به کمال وعظمت روحی و معنوی خانواده عبداللّه توجه داشتند.
2. میزان مهریه
به گواهی تاریخ پدر آمنه، پس از مراسم خواستگاری، به عبدالمطلب گفت: «دخترم هدیهای است به فرزند شما؛ هیچ مهری نمیخواهیم.»
عبدالمطلب گفت: «خداوند تو را جزای خیر دهد، دختر باید مهر داشته باشد و کسانی از بستگان ما نیز باید میان ما گواه باشند.»18
«مهریه» یک ارزش معنوی نیست و بسیاریِ آن نمیتواند نشاندهنده جایگاه معنوی و اجتماعی فرد باشد. در فرهنگ اهل بیت(ع) کمی مهریه نشاندهنده برتری دختر است. به هر حال این ازدواج، بیآنکه با مشکلاتی چون مهریه و جهیزیه روبهرو شود، تحقق یافت. و مقدمات میلاد محمد(صلی الله علیه واله) فراهم شد.
آمنه در آینه مادری
هنوز نخستین فرزند آمنه پای به گیتی ننهاده بود که خبر فوت همسر مهربانش او را در اندوه فرو برد. لطف الهی، بردباری، اشعاری که در سوگ همسر میسراید و رؤیاهای دوران بارداری و فرزندی که پیش از تولد با او سخن میگوید، تنها سرمایههای این زن پاکدامن به شمار میآید؛ سرمایههایی که در سایه آن فرزندش را به دنیا میآورد. شاید از این جهت است که پیامبر(صلی الله علیه واله) را نیز مانند حضرت مسیح(ع) به نام مادر بزرگوارش میخواندند.
«جارود» هنگامی که از نزد رسول خدا برمیگردد، خطاب به قبیلهاش چنین میسراید:
اَتَیتُکَ یابن آمنة الرّسولا لِکیَ بکَ اهتدی النهج السبیلا19
ای پسر آمنه، ای رسول، آمدم سوی تو تا به وسیله تو به راه راست هدایت شوم.
و اینک پس از گذشت قرنها، مسلمانان با نام این بشر آسمانی در کره زمین به پا خاسته، نماز عشق میخوانند. بر مأذنههای جاودانه تاریخ بانگ «اشهد انّ محمدا رسول اللّه» گوش زمان را نوازش میدهد و یاد و خاطره جاودانه مادرِ خورشید را در سینای دلها زنده میسازد. آری، تا پایان آفرینش، هر مسلمانی در هر کجای تاریخ و هر سرزمینی بشکفد، رویش او وامدار بارشِ لطف الهی از دامان این مادر مهربان است.
پاورقیها:
1 ـ ریاحین الشریعه، ذبیحاللّه محلاتی، ج 2، ص 386.
2 ـ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، ص 38.
3 ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 99.
4 ـ مادر پیامبر، دکتر بنت الشاطی، ترجمه دکتر احمد بهشتی، ص 99.
5 ـ همان، ص 18.
6 ـ مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحی، ترجمه محمود عادل، ص 79 و 78.
7 ـ منجد الطلاب، ص 231.
8 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 388.
9، 10، 11، 12، 13 ـ بحارالانوار، ج 15، ص 117.
14 ـ همان، ص 100 و 99.
15 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 387.
16 ـ همان.
17 ـ خصایص فاطمیّه، ملاباقر واعظ کجوری، ص 292.
18 ـ زنان نامدار، دکتر احمد بهشتی، ص 19.
19 ـ بحارالانوار، ج 15، ص 247. سراج
منبع: