پريشان روزگار

الهى! عاشقى شب زنده دارم چو مشتاقان زعشقت بيقرارم زكوى خويش نوميدم مگردان كه جز كوى تو اميدى ندارم
شنبه، 28 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین کامرانی راد
موارد بیشتر برای شما
پريشان روزگار

پريشان روزگار

شاعر: دكتر قاسم رسا

الهى! عاشقى شب زنده دارم

 چو مشتاقان زعشقت بيقرارم

زكوى خويش نوميدم مگردان

كه جز كوى تو اميدى ندارم

الهى! در دلم نورى بيفروز

كه باشد مونس شب‌هاى تارم

ز لطفت جز گل اميدوارى

نرويد از دل اميدوارم

الهى! بنده اى برگشته احوال

گدايى روسياه و شرمسارم

تهيدست و اسير و دردمندم

سيه روز و پريشان روزگارم

الهى! گر بخوانى ور برانى

تويى مولا و صاحب اختيارم

از آن ترسم به رسوايى كشد كار

مبادا پرده بردارى ز كارم

الهى! اشک عذر ازديده جارى است

ترحم كن به چشم اشكبارم

نظر بر حال زارم كن كه جز تو

 ندارد كس خبر از حال زارم

الهى! عزّت و خوارى است از تو

مگردان پيش چشم خلق خوارم

الهى! گر كند غم بر دلم روى

 تويى در خلوت دل غمگسارم

يقين دارم كزين گرداب هايل

 رهاند رحمت پروردگارم

الهى! ناتوانم كو توانى؟

 كه شكر لطف و احسانت گزارم

بيانى كو كه الطافت ستايم

 زبانى كو كه انعامت شمارم

الهى! تا نسيم رحمت تست

 زغم بر چهره ننشيند غبارم

مگر عفو تو گرداند مرا پاک

 كه سر از شرمسارى برنيارم

«رسا» بر شاعرانم فخر اين بس

 كه مدّاح شه والا تبارم



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط