شاعر: ژوليده نيشابورى
هر كه عارى از ريا گردد صفايش مىدهند
چون كه گردد باصفا بر ديده جايش مىدهند
اهل تقوا را به محشر امتياز ديگريست
گرچه اين جا بيشتر جام بلايش مىدهند
بى بها بودن به نزد خلق گنجى پربهاست
خاک چون آدم شود قدر و بهايش مىدهند
هر كسى از راه فهمش مىكند درک سخن
هرچه سوز نى فزون باشد نوايش مىدهند
آب حيوان خضر را رمز نجات مرگ نيست
فانى فى الله را آب بقايش مىدهند
همچو يوسف در جوانى ترک شهوت كن كه نفس
هرچه كام دل برآرد اشتهايش مىدهند
از مقام لا به الاّالله انسان مىرسد
هر كه اين معنى نداند حكم لايش مىدهند
قفل جنّت را كليدى هست در دست على
هر كه را خواهد على اذن سرايش مىدهند