ویژگی های مهدى ياوران
در اين نوشتار، بهدنبال تبيين ويژگىهاى ياوران امام مهدى عليه السلام و همراهان او هستيم؛ كسانى كه در حركت جهانى او، به مثابه بازوان نيرومند آن حضرت، در خدمت او و اهداف او هستند.
اين نوشتار دو نتيجه اساسى در پى خواهد داشت:
اوّل اينكه دانستن اين ويژگىها، مىتواند مقياسى براى محك زدن خود و اهداف خود و معيارى براى فهم ميزان قابليت ما، در همراهى با حضرت و جهاد در ركاب او باشد. ما هميشه، منتظر رؤيت خورشيد بودهايم و شايد فردا، روز موعود باشد! آيا ما خود را براى آن روز مهيا كردهايم؟ با فهم اين ويژگىها، مىتوانيم دريابيم كه پاى رفتن اين راه را داريم يا نه و در آن روز موعود در كنار حضرتيم يا در مقابل او.
ثمره دوم، زمينه سازى براى ظهور است. توضيح اينكه فرا رسيدن روز سراسر مبارك ظهور، بسته به دو عامل اساسى است كه منطقاً، با فقدان هر كدام از آنها، قيام حضرت، بىنتيجه خواهد بود:
1. وجود زمينه مردمى؛ اگر در مردم، احساس نياز به امام شكل نگيرد، وقتى او بيايد، قدرش را نخواهند دانست و به راحتى او را تنها خواهند گذاشت؛ بلكه شايد عليه او شمشير نيز بكشند، همانگونه كه اغلب مردم با پيشوايان معصوم پيشينعليهم السلام چنين كردند.
2. فراهم آمدن ياران، همراهان و همرزمانى كارآمد و توانمند كه با فقدانشان، كار حكومت، هدايت و رشد به سامان نخواهد رسيد. دانستن ويژگىهاى ياران حضرت و تلاش در راه كسب آنها، در واقع تلاش براى زمينه سازى ظهور و فرا رسيدن آن روز مبارك است. در روايات، گرچه از اين صفات، به عنوان ويژگىهاى ياران حضرت ياد شده است؛ امّا بدون ترديد يكى از پيامهاى اين روايات، بر شمردن شرايط آرمانى يك منتظر است. اهدافى كه يك منتظر واقعى بايد براى خود ترسيم كند و تمام توان خود را در راه رسيدن به آنها بهكار بندد و اوجهايى كه يك شيعه در تمام قرنها و عصرها بايد بدانها چشم دوخته، خود را در مسير دست يافتن بدانها قرار دهد.
ويژگىهاى ياران امام زمانعليه السلام
در اين گفتار، مسير دوم را خواهيم پيمود؛ گر چه از روايات مربوط به اين موضوع نيز بهره خواهيم برد.
ابعاد حركت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
عمق؛ اين حركت، از عميقترين جنبشهاى بشريت است. منظور ما ازعمق، بلنداى اهداف و عظمت آرمانها است كه در عمل نيز به وقوع خواهد پيوست. اين جنبش، به شعارهاى پرزرق و برق و اهداف كم مايه نمىپردازد؛ بلكه انسانها را به سوى معنويّت و رشد، هدايت مىكند و تمام استعدادهاى آنان را به سمت تعالى و شكوفايى جهت مىدهد. امام باقر عليه السلام مىفرمايند:
إذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم؛(1) چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان گذارد و عقول آنان را متمركز ساخته و اخلاقشان را به كمال برساند.
و در جايى ديگر مىفرمايند:
تؤتَوْن الحكمة في زمانه؛(2) در دولت مهدىعليه السلام به شما حكمت بياموزند.
گستردگى؛ اين جنبش از نظر جغرافيايى و كمّى، گستردهترين جنبشها است. موجاين حركت، از بزرگترين قارهها گرفته تا كوچكترين روستاها و كپرها را در مىنوردد و آنها را به تلاطم درمىآورد. امام صادق عليه السلام در تفسير آيهو عداللّه الذين، آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الأرض...(3) فرمودند:
لم يجىء تأويل هذه الآية و لو قام قائمنا بعدُ سيَرى مَنْ يُدركه ما يكون من تأويل هذه الاية و ليَبْلُغَنّ دين محمدصلى الله عليه وآله ما بلغ الليل...؛(4) تأويل اين آيه، هنوز نيامده است. هنگامى كه قائم ما قيام كرد، كسى كه او را ببيند، تأويل اين آيه را خواهد ديد كه دين محمدصلى الله عليه وآله به هر جا كه شب وارد شود، خواهد رسيد.
امداد الهى؛ امداد الهى، پشتوانه اين حركت است و اراده خداوند بر اين تعلّق گرفته كه اين حركت به ثمر نشسته و حكومت صالحان سرانجام، سراسر گيتى را فرا گيرد:و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين؛(5)ما خواستيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.
امام علىعليه السلام درتفسير اين آيه فرمودند:
هم آل محمّد يبعث اللّه مهديَّهم بعد جُهدهم فيُعزّهم و يُذلّ عدوَّهم(6)؛ آنان اهل بيت پيامبرند كه خداوند، پس از سختىهايى كه بر آنان مىرسد، مهدى شان را بر مىانگيزد و آنان را عزت بخشيده و دشمنانشان را خوار مىگرداند.
رهبرى منحصر به فرد؛ رهبرى ويژه اين انقلاب، از ديگر اَبعاد عظمت آن است. براى مرتبه بلند او، همين بس كه امام صادق عليه السلام در وصف او فرمودند:»و لو أدركتُه لخدمتُه أيّام حياتي؛(7) اگر او را درك مىكردم، تمام عمر به خدمت او مىپرداختم.
اصالت؛ جنبش حضرت، از نظر تاريخى، از ريشه دارترين حركتها است. اعتقاد به مصلح، درتمام اديان و بسيارى از نحلهها و مكاتب بشرى، وجود دارد؛ از آيين زرتشت گرفته تا يهوديّت و مسيحيّت و ... .(8)
اين توضيحى كوتاه درباره برخى از اَبعاد حركت بزرگ امام عصرعليه السلام بود. حال به تبيين لوازم آن مىپردازيم.
نخستين بُعد از ابعاد عظمت حركت حضرت، عمق آن بود. از عمق اين حركت و اهداف بلند آن، مىتوان به عمق باورها و ژرفاى نگاهها رسيد؛ چرا كه آن ثمره ارزشمند، جز بر اين ريشهها و شاخهها نمىرويد. مگر مىتوان بدون برخوردارى از اعتقادات و نگاههاى عميق، اهدافى با اين حد و اندازه داشت و نگاهها را به افقهايى اين چنين بلند دوخت؟!
يكم. بينش عميق
1. بينش عميق نسبت به حق تعالى
رجالٌ كأنّ قلوبهم زُبُر الحديد لا يشوُبها شكّ في ذات اللّه اشدّ من الحجر؛(10) آنان مردانىاند كه دلهايشان گويا پارههاى آهن است )سختتر از سنگ(. بدون هيچ ترديدى نسبت به ذات مقدّس خداوند.
اين باور، آن قدر با صلابت و استوار است كه مرارتها و مصيبتها، در آن خللى ايجاد نمىكند و بلاها و امتحانات، آرامشش را به تلاطم نمىافكند و شبهات و سؤالات، در آن رخنهاى ايجاد نمىكند.
آنان، از سرچشمه توحيد ناب، سيراباند و به حضرت حق - آن چنان كه شايسته است - اعتقاد دارند:فهم الذين وحّدوا الله حقَّ توحيده؛(11) آنان به وحدانيّت خداوند، آنچنان كه حق وحدانيت او است، اعتقاد دارند. حرم دلهايشان را بتهاى نفس، ثروت و مقام نيالوده و در آن حريم امن، جز خداوند حضور ندارد.
نتيجه اين بينش عميق، ايمان و تقوا است. اين دو را هم در چهره عبادتها و راز و نيازهايشان مىتوان ديدذكر و هم در آينه تلاش و كوششى كه در طريق عبادت و بندگى حضرت حق دارندتلاش.
الف( ذكر:
لهم في الليل أصوات كأصوات الثّواكل حَزناً من خشيةالله؛(12) در دل شب، از خشيت خداوند، نالههايى دارند مانند ناله مادران پسرمرده.
قُوّام بالليل صُوّام بالنّهار؛(13) شبها را با عبادت به صبح مىرسانند و روزها را با روزه به پايان مىبرند.
رجالٌ لا ينامون الليل لهم دوىّ فى صلواتهم كدوىّ النّحل يبيتون قياماً على اطرافهم و يسبّحون على خيولهم(14)؛ مردان شب زندهدارى كه زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران كندو، به گوش مىرسد. شبها را با زندهدارى سپرى مىكنند و بر فراز اسبها، خدا را تسبيح مىگويند.
ب( تلاش:
ياران مهدىعليه السلام، نه تنها اهلاطاعت و بندگىاند؛ بلكه دراين مسير، اهلجديّت و تلاش نيز هستند و تمام توان خود را در اين راه به كار مىگيرند:مُجدّون فى طاعة الله؛(15) آنان در طريق عبوديّت، اهل جديّت و تلاش اند.
2. بينش عميق نسبت به امامعليه السلام
1. به جهت آگاهىاش به تمام هستى و استعدادها و توانمندىهاى من؛
2. آزادى او از بند هوا و هوسها و زندان خودخواهىها و خودبينىها و... ؛
3. و قرب و اتصالى كه به منبع لايزال رحمت و لطف هستى دارد.
او مىخواهد سرشارم كند، تا آلودگىهاى نشسته بر بال روحم را بزدايد و لطافت و سفيدى پرهاى آن را، دوباره به آن بازگرداند و بر دستهاى مهربانش نشانده، به اوج آسمانها و كنگره عرش الهى پرواز دهد.
نتيجه اين بينش عميق، محبت و اطاعت است:
الف) محبت:
دلهاى ياران مهدىعليه السلام، سرشار از محبت او است. بر آنلوحها، جز الف قامت او نوشتهاى نيست. اين شيدايى تا بدان حدّ است كه حتّى زين اسب او را، مايه بركت مىدانند و به آن تبرّك مىجويند:»يتمسّحون بسَرج الامام يطلبون بذلك البركة؛(17) به عنوان تبرك، بر زين اسب امام دست مىكشند.
به جهت همين عشق آتشين، آنان در آوردگاه رزم، او را مانند نگينى در برمىگيرند و جان خود را سپر بلايش مىكنند:يحفّون به و يقُونه بأنفسهم في الحرب؛(18) در ميدان رزم، گردش مىچرخند و با جان خود، از او محافظت مىكنند.
چه بسيار است فاصله ميان ما و ياران او؛ چرا كه ما از جان و حتى وقت خود، براى او سهمى قرار ندادهايم، و چه اهداف و آرمانهايى از او كه به جهت سستى ما بر زمين مانده و چه دعوتهايى از او كه بى پاسخ مانده است!؟
ب) اطاعت:
دومين ثمره درخت بينش،اطاعت و مقدَّم داشتن اراده او بر اراده خوداست. ياران امام عصر )عج(، اين چنيناند و در برابر او تسليم و خاضعاند:هم أطوع من الأَمة لسيّدها؛(19) اطاعت آنان از امام، از فرمانبردارى كنيز در برابر مولايش بيشتر است.
آنان در برابر قرائت امام، از خود قرائتى ندارند و اراده نفس اماره خود و اكثريّت را، بر اراده و ميل او مقدَّم نمىپندارند. ياران او، نيك مىدانند كه حق، با امام است و او با حق؛ چه ديگران بپذيرند و چه انكار كنند. آنان به بهانه نوانديشى و روشنبينى، از امام خود سبقت نمىگيرند و گرچه پشت سر او در حركتاند، ولى پاى از دامها برمىگيرند تا از او فاصله نگيرند. آنان نه تنها مطيعاند، بلكه بر خلاف بسيارى - كه به بهانه فقدان زمينه، امكانات، سختى راه و... - از خدمت به او و اهدافش شانه خالى مىكنند؛ در اطاعت او، اهل جديّت و تلاشاند و براى بر زمين نماندن آرمانهاى او، خود را به آب و آتش مىزنند و از هيچ كوششى فروگذارى نمىكنند:...مجدّون في طاعته(20) و دراين رسالت بزرگ همراه و هم پاى امام هستند:بهم ينصُراللّه إمامَ الحق.(21)
3. بينش عميق نسبت به انسان و هستى
گذر از امتحانات
عمق و ژرفاى اين نگاه، آنان را از سيل امتحانات، سر افرازانه بيرون مىبرد:إنَّ أصحاب طالوت ابتلوُا بالنّهر الذى قال الله تعالى:مبتليكم بنَهر و ان اصحاب القائم عليه السلام يُبتَلون بمثل ذلك؛ سپاهيان طالوت، با نهر آبى آزمايش شدند، همان كه خداوند دربارهاش مىفرمايند:]خداوند[، شما را با نهر آبى مىآزمايد، و ياران امام مهدىعليه السلام نيز مثل آنان آزمايش مىشوند.
آرزوى شهادت
و آنان را مشتاق شهادت و لقاى الهى مىكند:و يتمنَّون أنْ يُقتلوا في سبيل الله؛(22) آرزو مىكنند كه در راه خدا به شهادت برسند.
دوم. گستردگى
1. طرح و برنامه جهانى
1. تنگنظرانى كه تنها مقابل پاى خويش را مىبينند و وسعت نگاهشان از خود و محدوده خود فراتر نمىرود؛
2. كوتهبينانى كه در لاك خويش فرو رفتهاند و از دنياى پيرامون خود و تحوّلات آن و نيز از جبهه كفر و اهداف و ابزارهاى تحت اختيارش بى خبراند؛
3. كسانى كه از اينها مطّلعاند؛ ولى براى رويارويى با آن طرح و برنامهاى ندارند. مگر مىتوان بدون طرح و برنامهاى جهانى، دنيا را به سعادت و خوشبختى رساند؟
2. جهاد و مبارزه جهانى
دراين ميان، هدايت گريزان و عدالت ستيزان فراوانى نيز وجود خواهند داشت كه در برابر او، صف كشيده و سدِّ راهش خواهند شد. آنان، به مثابه غدّهاى چركين و عضوى فاسد، براى پيكر جامعه بشريّتاند و امام چارهاى جز جهاد و مبارزه براى قطع آن اعضاى فاسد نخواهد داشت. بنابراين ياران و همراهان او نيز، بايد اهل جهاد و مقاومت باشند؛ جهادى كهفى سبيل الله است؛ نه به هدف غنيمتيابى و زراندوزى. امام علىعليه السلام درتفسير آيهيجاهدون فى سبيل الله...(24) فرمودند:هم أصحاب القائم؛(25) آنان، ياران امام قائماند.
اين جهاد، مبارزه با دنيايى از ظلم و ستم است و به همين سبب امام رضا عليه السلام به اصحاب خود فرمود:امروز، شما آسودهتر از آن روزيد )روز ظهور( پرسيدند: چرا؟ فرمودند:اگر قائم ما عليه السلام قيام كند، چيزى وجود نخواهد داشت جز خون بسته شده و عرق پيشانى و خواب برزين اسبها.(26)
دنيا خواهان و رفاه طلبانى كه به خوشىها خو كردهاند و از جنگ و جهاد گريزاناند و مقدّسمآبان بزدلى كه با جهاد و مقاومت و خون و شمشير بيگانهاند؛ در حلقه ياران حضرت راهى نخواهند داشت.
3. شجاعت
كلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو أنهم همّوا بإزالة الجبال لأزالوها عن مواضعها؛(27) همه شيرانىاند كه از بيشهها خارج شدهاند و اگر اراده كنند، كوهها را از جا برمى كنند.
جُعلت قلوبهم كزبرالحديد؛(28) دل هايشان، چون پارههاى آهن شده است.
فإنَّ الرجل منهم يُعطى قوة اربعين رجلاً؛(29) به هر كدامشان، نيروى چهل مرد داده شده است.
لو مرّوا بالجبال لقطعوها؛(30) اگر به كوههاى آهن روى آورند، آنها را قطعه قطعه مىكنند.
4. ايثار
ياران حضرت مهدى (علیه السلام) نيز سختىها را به جان مىخرند و از خوشىها و لذايذ چشم مىپوشند و با دستهاى مهربانشان، خوبىها و خوشىها را به ديگران هديه مىدهند؛ تا از اين رهگذر، قلبها را نرم كنند و رهيدگان را به دامان پر از مهر و محبت دين برگردانند.
5. بردبارى
به راستى مگر مى شود امام مهدى عليه السلام خود، لباس خشن بپوشد و طعام ناگوار بخورد:ما لباس القائم الا الغليظ و ما طعامه إلا الجَشِب؛(33) ولى ياران و همراهانش غرق رفاه و خوشى باشند؟.
امام علىعليه السلام در وصف ياران مهدىعليه السلام مىفرمايند:إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه أنْ لا يكنزوا ذهباً و لا فضّة و بُرّاً و لا شعيراً و يلبسون الخشِن من الثياب؛(34) او از يارانش بيعت مىگيرد كه طلا و نقرهاى نيندوزند و گندم و جويى ذخيره نكنند و لباس خشن بپوشند و... .
آنان، در راه تحقّق آرمانهاى جهانى امام مهدىعليه السلام، مشكلات و مصائب فراوانى را به جان مىخرند؛ ولى از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را هيچ مىپندارند و به جهت هجوم سختىها و تحمّل مشقتها، بر خداوند منت نمىگذارند:قوم لم يمنُّوا على الله بالصبر(35) و از اينكه نقد جان خويش را در كف اخلاص نهاده، تقديم آستان دوست مىكنند، هرگز به خود نمىبالند و آنرا بزرگ نمىشمارند:و لم يستعظِموا بذلَ أنفسهم في الحق.(36)
6. يكدلى
7. استوارى
قرآن مىفرمايند:يا أيّهاالذين آمنوا مَنْ يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتى الله بقوم يحبهم و يحبونه... و لا يخافون لومة لائم؛(38) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد ]به خدا، زيانى نمى رساند[. خداوند جمعيّتى را مىآورد كه آنان را دوست دارد و آنان ]نيز[ او را دوست دارند... آنان از سرزنش هيچ ملامتكننده اى هراسى ندارند.
امام على عليه السلام درتفسير اين آيه مىفرمايند:هم أصحاب القائم؛(39) آنان، ياران امام قائمعليه السلام هستند.
اگر اين انقلاب، از رهبرى ويژه برخوردار است فيض حضور دركنار چنين امامى - كه رسالت پيامبران و اوليا در طول تاريخ بشريّت را بر دوش مىكشد و مىخواهد بار بر زمين مانده آنان را به مقصد برساند - براى كسانى فراهم خواهد شد كه در خود تناسبى با آن امام فراهم كرده باشند و مانند او، خالق هستى را در همه شؤون حيات و هستىشان، جريان و حضور بخشند. شايد از همين رو است كه از آنان بهمردان الهى تعبير شده است:رجالٌ الهيّون.(40)
اهداف و آرمانها
با نگاه به اهداف و آرمانهاى انقلاب جهانى حضرت ولى عصر )عج( نيز مىتوان ويژگىهاى ياران او را - كه در واقع پديد آورندگان و ابزار آن اهدافاند - گمانه زد. در قسمتهايى از دعاى ندبه، به برخى از اين اهداف، اشاره شده است. بدين منظور، مرورى كوتاه به دعاى ندبه خواهيم داشت:
1. ستم سوزى:اين المعدّ لقطع دابر الظلمة؛ كجا است مهيا شده براى ريشه كن كردن نسل ستمگران!
يكى از آرمانهاى حضرت، ظلم ستيزى است. اصولاً، در روايات فراوانى، به عدالت گسترى و ظلم ستيزى حضرت اشاره شده است:يملا الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.(41) كسانى خواهند توانست همراه او براى قطع ريشههاى ظلم و بى عدالتى، كمر همّت بسته و در اين مسير استوار بمانند كه خود، از ظلم گريزان بوده و خويشتن را از جور و ستم پيراسته باشند؛ چرا كه حضرت مهدى )عج(، از ظالمان به عنوان بازوى خود، استفاده نخواهد كرد.
ظلم، مصاديق فراوانى دارد؛ مانند ظلم به خويشتن )فروختن خويشتن به ارزانتر از لقاى حق و جهت مادّى و حيوانى دادن به استعدادها و توانمندىهاى خود( و ظلم به خانواده، دوستان، جامعه و... . همچنين احتكار، اسراف، سلب آسايش، اهمال در حقوق ديگران، و... همه از مصاديق ظلم است و مرتكبان آن، بيرون از محفل ياران حضرت خواهند بود.
2. احياى سنن:أين المدّخَر لتجديد الفرائض و السنن؛ كجا است، آن ذخيرهاى كه فريضهها و سنّتها را احيا مىكند!
از ديگر رسالتهاى حضرت، احياى فريضهها و سنّتهاى الهى است. ياران او، در انجام دادن فرايض و سنّتهاى الهى، اهتمام كامل خواهند داشت؛ زيرا نخستين قدم براى انجام دادن اين رسالت، رعايت آن از سوى احيا كنندگان آن است.
از پيشوايان معصوم ماعليه السلام ، سنّتهاى نيكويى در رابطه با گفت و شنود، رفت و آمد، غذا خوردن، لباس پوشيدن و ... به جاى مانده است؛ ولى متأسفانه بسيارى از آنها مهجور مانده است.
آنان كه رعايت شيوهها و مدهاى رايج جامعه را، برخود فرض مىدانند و سنّتها و روشهاى پيشوايان معصومعليه السلام را فراموش كردهاند؛ در جمع ياران حضرت راهى نخواهند داشت.
3. احياى قرآن:أين المؤمّل لإِحياء الكتاب و حدوده؛ كجا است آن كه آرزو مىرود قرآن و حدودش را زنده كند. حضرت خواهد آمد تا قرآن، را از غربت به در آورد و گردهاى نشسته بر رخش را بزدايد. آن را از كنج مساجد، به متن زندگى انسانها بياورد و دردهايشان را با آن تسكين بخشد و نابسامانىها را به سامان رساند.
بيگانگان با قرآن - كه هفتهها و ماهها قرآن را نمىگشايند و انس و الفتشان با اشعار، آثار ادبى و رمانها، از انس با قرآن بيشتر است - در بزم با صفاى ياران حضرت، جايگاهى نخواهند داشت. اما ياران حضرت، نه تنها اهل قرائت قرآناند؛ بلكه آن را در اَعماق جانشان جريان بخشيده و با آن زندگى مىكنند و روحشان، را صفا مىبخشند.
تُجلى بالتنزيل بصائرُهم و يرمى بالتفسير مسامعهم؛(42) با قرآن، ديدگانشان نورانى مىشود و تفسير آن، در گوش جانشان، جاى مىگيرد.
4. عصيان ستيزى:أين مبيد أهل الفسوق و العصيان و الطغيان؛ كجا است آن بنيان كن اصحاب فسق و عصيان و طغيان!
از ديگر برنامههاى امام مهدى عليه السلام، مبارزه با اهل فسق و نافرمانى است و زندگى يارانش از اين آلودگىها پاك است. آنان، هم چنانكه با خداى خود عهد بستهاند كه از اطاعت او سرنپيچند؛ با ولىّ او نيز بيعت بستهاند كه از محارم الهى چشم بپوشند.
امام على عليه السلام مىفرمايند:إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه على أن لا يسرقوا و لا يزنوا و لا يسبّوا مسلماً و لا يقتلوا محرماً... و لا يضربوا أحداً إلاّ بالحق... و لا يأكلوا مال اليتيم... و لا يشربوا مسكراً...؛(43) از اصحاب خود بيعت مىگيرد كه دزدى نكنند، دامنشان را به آلودگى نيالايند، مسلمانى را دشنام ندهند، كسى را به ناحق نكشند،... كسى را نزنند؛ مگر اين كه مستحق آن باشد، ... مال يتيم را نخورند،... شراب ننوشند....
5. عزت دوستان:أيْن معزّ الأولياء و مذلّ الأعداء؛كجا است عزّت بخش دوستان و خوار كننده دشمنان!.
در طول تاريخ - به جز بعضى از زمانها - به سبب بهرهمندى عدهاى از زر و زور و به كاربردن حيله و تزوير، غلبه و عزّت ظاهرى براى جبهه باطل بوده است و مؤمنان و پارسايان واقعى، به ظاهر زبون و خوار و در چشمان كوته بين دنياپرستان، كمارزش و زبون بودهاند. و آن حضرت مىآيد تا به اين ستم تاريخى پايان دهد و عزّت واقعى مؤمنان را در ظاهر نيز نمايان سازد و بىمايگى و بىپايگى عزّت ظاهرى جبهه طاغوت را بر ملا كند. كسانى خواهند توانست با او در پيمودن اين مسير، همراه و همقدم باشند كه به عزّت واقعى پارسايان، با تمام وجود اعتقاد داشته باشند و باطل را - با تمام ظاهر فريبنده و پرهياهوى خيره كنندهاش - ذليل و زبون بدانند؛ نه اينكه در برابر اهل دنيا و اربابان زرو زور، خاكسار و فروتن باشند و در برابر مؤمنان تهى دست، متكبر و مغرور! امام على عليه السلام درتفسير آيه... أذلةٍ على المؤمنين أعزّةٍ على الكافرين(44) فرموده است:هم أصحاب القائم؛(45) آنان، ياران امام قائمعليه السلام هستند.
بشارتها:
البته، جوان بودن ياران امام، لطمهاى به جايگاه پيران با ايمان نزده و بر عدم همراهى ايشان گواهى نمىدهد؛ چرا كه اوّلاً پيران - گرچه تعدادشان اندك است - اما باز هم درميان اصحاب ويژه حضرت حضور دارند و ثانياً، به جز 313 يار اصلى، مؤمنان بسيارى نيز گرد حضرت جمع شده و ايشان را يارى خواهند كرد.
2. بر اساس برخى از روايات، بانوان نيز درميان اصحاب ويژه حضرت، حضور چشمگيرى دارند. و اين، نويد شوقانگيز و شعف آورى براى بانوان است تا كمر همت بسته و براى پيوستن به اين جمع پربركت، تمام توان خود را به كار گيرند . امام باقرعليه السلام مىفرمايند:»يجيئ و الله - ثلاثُمأةٍ و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكّةَ على غير ميعاد؛(47)به خدا سوگند! 313 تن كه پنجاه تن از بانوان نيز در ميانشان حضور دارند، بدون هيچ قرار قبلى، در مكه گرد هم جمع خواهند شد.
آنچه گذشت، شمهاى از ويژگىهاى ياران امام مهدىعليه السلام بود . به جهت برخوردارى از اين خصوصيات، در روايات، از آنان به عظمت ياد شده و پيشوايان معصوم عليه السلام زبان به ستايش و بزرگداشت آنان گشودهاند.
امام على(علیه السلام) در وصف آنان مىفرمايند:فبأبي و أمي من عدّةٍ قليلةٍ أسمائُهم في الأرض مجهولة...؛(48) پدر و مادرم فداى گروه اندكى باد كه در زمين ناشناختهاند...!
أُولئك هم خيار الأمّة مع أبرار العترة؛(49) آنان خوبان امت اند با نيكان خاندان )پيامبرصلى الله عليه وآله(.
شايد دانستن اين ويژگىها، براى برخى، به جاى آن كه اميد بخش و حركتزا باشد، باعث سستى و نااميدى گردد؛ چرا كه به حق، ياران امام مهدى عليه السلام از صفاتى عالى و كمالاتى بى شمار برخوردارند و اين ويژگىها، به ظاهر، از حدّ و اندازه انسانهاى معمولى فراتر است. شايد برخى با مقايسه خود با آنان - به جهت ضعفها و كاستىهايشان - فاصله خود را با آنان، غير قابل جبران بپندارند! امّا توجّه به دو نكته، ما را از دام اين يأس و نااميدى مىرهاند و دلمان را سرشار از نور اميد و يقين مىكند:
يكم. در صورتى ويژگىهاى ياد شده، يأسآور خواهد بود كه ما بر اين باور باشيم كه ياران حضرت، افرادى معيّناند كه مثلاً اسامى آنان در روايات آمده و كسى نمىتواند از آن جمع خارج شده و يا به آنان بپيوندد . ولى خوشبختانه براى اين باور، دليل و مبناى متقنى وجود ندارد. البته در روايات از افراد معيَّنى )مانند اصحاب كهف، سلمان فارسى، مالك اشتر و...( نام برده شده است(50)؛ ولى - بر فرض صحت اسناد اين روايات - اينان عده اندكى از ياران حضرتاند و هنوز زمينه براى ديگران مهيا است.
انسان، حقيقتى بس پيچيده و اسرارآميز، با قابليّتها و توانمندىهاى خيرهكننده دارد و تا قلب انسان، از تپش نايستاده، مىتواند خود را از حضيض خاك به اوج افلاك برساند؛ به شرط اين كهخود را باور داشته باشد و بداند كه مىتواند. ياران آن حضرت، نه از ديگر كرات و آسمانها هستند ونه تافته جدابافته! آنان نيز انسانهايى، از همين آب و خاكاند و پدران و مادرانى چون پدران و مادران ما دارند. خداوند نيز اگر به آنان عنايتى مىكند، به جهت لياقتى است كه خود در خويشتن پديد آوردهاند. پس مانيز مىتوانيم خود را به جمعشان ملحق كنيم؛ به شرط اينكه بخواهيم. از همينرو، پيامبرصلى الله عليه وآله به سلمان فارسى فرمود:يا سلمان! إنّك مُدركه و من كان مثلك و مَنْ تولّاه هذه المعرفة...؛ (51) اى سلمان! تو با او خواهى بود و نيز هر كس كه چون تو باشد و مانند تو، به او معرفت داشته باشد....
دوم. آنچه از صفات و ويژگىهاى ياران حضرت برشمرديم، غالباً مربوط به ياران ويژه حضرت (313 ياور مخصوص آن امام همام( بود؛ ياورانى كه فرماندهان لشگر، دستياران و حكّام او هستند: هم الوزراء يحملون أثقال المملَكة عنه؛ آنان وزيران اويند كه از جانب او، سنگينى بار حكومت را بر دوش مىكشند. وهم النجباء و القضاة و الحكام و الفقهاء فى الدين...؛(52) آنان برترينها، قاضيان، حاكمان و فقيهان در ديناند. ليكن ياران حضرت منحصر در اين مجموعه نيستند. در روايات، براى حضرت از لشگر ده هزار نفرى نيز سخن به ميان آمده است. قيام حضرت از مكّه، پس از اجتماع آنان خواهد بود. امام صادق عليه السلام دراين باره فرمودهاند:لا يخرج القائم من مكّة حتّى تكمُل الحلقة؛(53) امام قائم عليه السلام از مكه خارج نمىشود؛ مگر هنگامى كه گروه تكميل شوند. راوى مىپرسد: آنان چند نفرند؟ امام پاسخ مىدهد:عشرة آلاف؛ دههزار نفر. اينان، علاوه بر خيل عظيم مؤمنانىاند كه در ميانه راه به حضرت خواهند پيوست.
سخن آخر اينكه ما اگر همّت آنرا نداريم كه در جمع ياران ويژه حضرت باشيم؛ لااقل بكوشيم كه از خيل عظيم همراهان حضرت و لشگر همگانى آن عزيز، بيرون نباشيم.
پي نوشت :
1. منتخب الأثر، ص 482.
2. بحارالانوار، ج 52، ص 352
3. نور(24)، آيه 55.
4. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 284.
5. قصص (28)، آيه 5.
6. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 321.
7. همان، ج 3، ص 385.
8. براى توضيح بيشتر ر. ك: خورشيد مغرب، ص 52.
9. امام على عليه السلام: )منتخب الاثر، ص 611).
10. امام صادق عليه السلام: )بحارالانوار، ج 52، ص 308).
11. امام علىعليه السلام: يوم الخلاص، ص 224. )به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
12. امام صادق عليه السلام: همان.
13. همان.
14. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
15. حضرت محمدصلى الله عليه وآله: يوم الخلاص، ص 223. )به نقل از بشارةالإسلام، ص9)
16. امام سجاد عليه السلام: )منتخب الأثر، ص 244).
17. امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
18. همان.
19. همان.
20. حضرت محمدصلى الله عليه وآله: يوم الخلاص، ص 223. )به نقل از بشارةالإسلام، ص 9)
21. امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
22. امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
23. امام سجاد عليه السلام: منتخب الأثر، ص 244.
24. مائده(5)، آيه 54.
25. منتخب الأثر، ص 475.
26. بحارالانوار، ج 52، ص 259.
27. امام علىعليه السلام: يومالخلاص، ص 224. )به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
28. امام سجادعليه السلام: يومالخلاص، ص 228. )به نقل از بشارة الاسلام، ص 24)
29. همان.
30. همان.
31. اختصاص شيخ مفيد، ص 172.
32. عن المفضل و قال: كنت عند ابى عبدالله عليه السلام بالطواف فنظر الىّ و قال لى: يا مفضّل مالى اراك مهموماً متغيّر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك نظرى الى بنى العباس و ما فى ايديهم من هذا الملك والسلطان و الجبروت فلو كان ذلك لكم لكنّا فيه معكم. فقال: يا مفضل اما لو كان ذلك لم يكن الا سياسة الليل و سياحةالنهار و اكل الجشب و لبس الخشن شبه اميرالمؤمنين 7 و الافالنار...:) بحارالانوار، ج 52، ص 359).
33. امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج، 52، ص 354.
34. منتخب الاثر، ص 469.
35. امام علىعليه السلام، يومالخلاص، ص 223. )به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
36. همان.
37. همان.
38. مائده (5)، آيه 54.
39. منتخب الاثر، ص 475.
40. امام علىعليه السلام: يوم الخلاص، ص 226. )به نقل از بشارة الاسلام 297)
41. غيبة طوسى، ص 52.
42. امام علىعليه السلام: يومالخلاص، ص 226. )به نقل از بشارة الاسلام، ص 297)
43. منتخب الاثر، ص 469.
44. مائده (5)، آيه 54.
45. منتخب الاثر، ص 475.
46. بحارالانوار، ج 52، ص 333:ان اصحاب القائم شباب لاكهول فيهم الا كالكحل فى العين والملح فى الطعام واقل الزّاد الملح.
47. همان، ص 223.
48. معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 101.
49. يومالخلاص، ص224، )به نقل از بشارةالاسلام، ص 39).
50.امام صادقعليه السلام : إذا قام قائم آل محمّد استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلاً و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع، وصى موسى، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى، و أبادجانة الانصارى، و مالك الأشتر؛ چون قائم آل محمدعليه السلام قيام كند از پشت كعبه بيست و پنج نفر را بيرون خواهد آورد... و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع، وصى حضرت موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى و ابادجانه انصارى و مالك اشتر.)معجم أحاديث الامام المهدي، ج 5، ص 122).
51. همان، ص 222.
52.همان، ج 5، ص37.
53. بحارالانوار، ج 52، ص 367.