شاعر: عبدالرّضا جانسپار
بغضی گره خورده است آقا در صدایم
با گریهها حرف دلم را میسرایم
چشم و چراغ جامعه نسل شهید است
آقا خودت گفتی همینها را برایم
دیدم شهیدی گاه رفتن اینچنین گفت:
من از تبار عاشقان کربلایم
من خط به خط خواندم کتاب جبههها را
من با غم و درد شهیدان آشنایم
تا با «کلام نور» تو مأنوس هستم
مثل تمام عاشقانت بیریایم
هرگز نشد قسمت شما را من ببینم
هرگز نشد قسمت به پا بوست بیایم
یکشب کنار مرقد تو گریه کردم
یکشب صدا کردم تو را در گریههایم
آری شهادت پیشه اجدادی ماست
آقا خودت گفتی همینها را برایم