مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
اغلب، مردم چنین میپندارند، که مایهکوبی (واکسیناسیون) از غرب و از اوایل قرن نوزدهم به سراسر جهان راه یافته است.
گرچه مایه کوبی با کوششهای ادوارد جنر، پزشک انگلیسی و لویی پاستور، دانشمند فرانسوی و زمل وایس پزشک مجارستانی و دیگران، معنای دقیق علمی یافت، اما در عمل و تجربه، باید گفت، صدها سال پیش از این بزرگان و نام آوران، مایه کوبی در شرق شناخته بوده شده است:
". . . اکنون هیچکس نمیداند که از چه زمانی در شرق آبله کوبی میشده است. اما این عمل چندان مدیون علم نبود. با وجود این از همین عمل بود که "جنر" در سال 1796، عمل واکسیناسیون را اقتباس کرد و اهمیت کار او در این بود که برای نخستین بار اصل اصل ایمنی پیشگیرانه را به شکل علمی به کار برد."
". . . تقریبا" در آغاز قرن نوزدهم پزشکان در برابر بیماریهای همهگیری که گاه گاه به کشتار دسته جمعی آدمیان منجر میشد، بیدفاع بودند. یکی از بدترین این بیماریها آبله بود، آبله نه تنها، مثل آتشی که زبانه میکشد، به سرعت توسعه مییافت و نه تنها هر سه نفر یکی را میکشت، بلکه آنها که جان سالم به در میبردند، تیره بختانی بودند، که صاحب صورتی آبله خورده میشدند و قیافهای بس زننده پیدا میکردند."
ولی هر بار که کسی آبله میگرفت، دیگر بدان مبتلا نمیشد. روی این اصل اگر شخص به آبلة خفیفی دچار میشد و اثری برسطح بدنش باقی نمیماند، بهتر از آن بود که اساسا آبله نگیرد. در حالت اول شخص برای همیشه مصونیت داشت، ولی در حالت دوم همواره در معرض خطر بود.
در نقاطی چون ترکیه و چین، کوشش میکردند آبله را از کسانی که به صورت خفیف گرفتهاند بگیرند. برای این کار آنچه که از تاول آبلة خفیف به دست میآوردند، به دیگران تزریق میکردند. اما این کار خطرناکی بود، زیرا گاهی پس از تزریق به شخص جدید، خفیف از آب درنمیآمد.
در اوایل قرن هیجدهم اینگونه تزریقها به کشور انگلستان سرایت کرد، ولی جنبة عمومی نیافت، اما مسِیلهای مورد بحث بود. تا آنکه پزشکی انگلیسی به نام ادوارد جنر (1749ـ1833) مطالعه مسیله تزریق آبله را آغاز کرد. در زادگاهش گلوستر شایر افسانة کهنی نقل میشد مبنی بر اینکه هرکس آبلة گاوی میگرفت(بیماری خفیفی که در گاوها شایع است، و از بعضی جهات به آبلة انسانی شباهت دارد) از آنپس نه تنها به آبلة گاوی بلکه به آبلة انسانی نیز دچار نمیشد.
"جنر" پس از مشاهدات طولانی و دقیق به فکر آزمایش این مسیله افتاد. وی در چهاردهم ماه مه 1796 زن گاودوشی را دید که به آبلة گاوی مبتلا شده است. از تاول آبلة دستهای این زن مایعی به دست آورد و آن را به پسربچهای تزریق کرد. بدیهی است که پسر بچه به آبلة گاوی دچار شد، دو ماه بعد به وی آبلة انسانی تزریق کرد، ولی پسربچه به آبله مبتلا نشد. پس از تکرار این آزمایش در سال 1798اکتشافات خود را منتشر ساخت، واین روش را مایهکوبی (واکسیناسیون) نامید. این کلمه از زبان لاتینی گرفته شده است. در زبان لاتینی "vacca" به معنی گاو و "vaccinig" به معنی آبلة گاوی است.
ترس از آبله برای اولین بار از میان رفت، و روش پیشگیری از آن بدون آنکه سوءظنی ایجاد کند پذیرفته شد.
سپس پژوهشهای پاستور و دیگران، به تهیة واکسن برای دیگر بیماریهای واگیردار انجامید.
حال پس از این اشارة مختصربه تاریخچة مایه کوبی در اروپابه داستان "پپ گوش" در عشایر و ایلات اطراف کرمان میپردازیم.
نگارنده باشگفتی تمام از شش سال پیش متوجه شده که عشایر سیرجان از مایه کوبی برای پیشگری بیماری خطرناک و واگیری در میان بزها استفاده میکنند. و این روش را البته نه از دامپزشکی جدید، که از تاریخ و فرهنگ کهنسال کوچندگی و دامداری خویش آموختهاند. چنین به نظر میرسد که عشایر منطقه، با برخی از دیگر عشایر از مایهکوبی ابداعی خود برای پیشگیری بیماری واگیر در میان بزها استفاده میکنند. این روش را البته نه از دامپزشکی جدی، بلکه از تجربة کهن خود آموختهاند. درست مانند روش واکسیناسیون، نخست میکروب بیماری را میکشند یاضعیف میکنند و آن را به بدن حیوان سالم تزریق میکنند وسپس تا مدتی دامهای مایهکوبی شده را در قرنطینه نگاه میدارند.
روشهای سنتی خود، نخست میکروب بیماری را میکشند و یا ضعیف میکنند و آن را به بدن حیوان سالم تزریق میکنند، و پس از تزریق، تا مدتی دامهای مایه کوبی شده را در قرنطینه نگاه میدارند.
بعدها نگارنده این شیوة پیشگیری را در مورد بیماری "کوفت"، بین عشایر بافت وبردسیر شهر بابک و حاجی آباد بندرعباس و کهنوچ نیز یافت. بیگمان اینگونه مایهکوبیها باید در بین دیگر ایلات و عشایر ایران نیز وجود داشته باشد، گرچه تا آنجا که اطلاع داریم، در گزارشهای موجود از ایلات ایران، چنین مسیهای تا به حال عنوان نشده است.
گرچه مایه کوبی با کوششهای ادوارد جنر، پزشک انگلیسی و لویی پاستور، دانشمند فرانسوی و زمل وایس پزشک مجارستانی و دیگران، معنای دقیق علمی یافت، اما در عمل و تجربه، باید گفت، صدها سال پیش از این بزرگان و نام آوران، مایه کوبی در شرق شناخته بوده شده است:
". . . اکنون هیچکس نمیداند که از چه زمانی در شرق آبله کوبی میشده است. اما این عمل چندان مدیون علم نبود. با وجود این از همین عمل بود که "جنر" در سال 1796، عمل واکسیناسیون را اقتباس کرد و اهمیت کار او در این بود که برای نخستین بار اصل اصل ایمنی پیشگیرانه را به شکل علمی به کار برد."
". . . تقریبا" در آغاز قرن نوزدهم پزشکان در برابر بیماریهای همهگیری که گاه گاه به کشتار دسته جمعی آدمیان منجر میشد، بیدفاع بودند. یکی از بدترین این بیماریها آبله بود، آبله نه تنها، مثل آتشی که زبانه میکشد، به سرعت توسعه مییافت و نه تنها هر سه نفر یکی را میکشت، بلکه آنها که جان سالم به در میبردند، تیره بختانی بودند، که صاحب صورتی آبله خورده میشدند و قیافهای بس زننده پیدا میکردند."
ولی هر بار که کسی آبله میگرفت، دیگر بدان مبتلا نمیشد. روی این اصل اگر شخص به آبلة خفیفی دچار میشد و اثری برسطح بدنش باقی نمیماند، بهتر از آن بود که اساسا آبله نگیرد. در حالت اول شخص برای همیشه مصونیت داشت، ولی در حالت دوم همواره در معرض خطر بود.
در نقاطی چون ترکیه و چین، کوشش میکردند آبله را از کسانی که به صورت خفیف گرفتهاند بگیرند. برای این کار آنچه که از تاول آبلة خفیف به دست میآوردند، به دیگران تزریق میکردند. اما این کار خطرناکی بود، زیرا گاهی پس از تزریق به شخص جدید، خفیف از آب درنمیآمد.
در اوایل قرن هیجدهم اینگونه تزریقها به کشور انگلستان سرایت کرد، ولی جنبة عمومی نیافت، اما مسِیلهای مورد بحث بود. تا آنکه پزشکی انگلیسی به نام ادوارد جنر (1749ـ1833) مطالعه مسیله تزریق آبله را آغاز کرد. در زادگاهش گلوستر شایر افسانة کهنی نقل میشد مبنی بر اینکه هرکس آبلة گاوی میگرفت(بیماری خفیفی که در گاوها شایع است، و از بعضی جهات به آبلة انسانی شباهت دارد) از آنپس نه تنها به آبلة گاوی بلکه به آبلة انسانی نیز دچار نمیشد.
"جنر" پس از مشاهدات طولانی و دقیق به فکر آزمایش این مسیله افتاد. وی در چهاردهم ماه مه 1796 زن گاودوشی را دید که به آبلة گاوی مبتلا شده است. از تاول آبلة دستهای این زن مایعی به دست آورد و آن را به پسربچهای تزریق کرد. بدیهی است که پسر بچه به آبلة گاوی دچار شد، دو ماه بعد به وی آبلة انسانی تزریق کرد، ولی پسربچه به آبله مبتلا نشد. پس از تکرار این آزمایش در سال 1798اکتشافات خود را منتشر ساخت، واین روش را مایهکوبی (واکسیناسیون) نامید. این کلمه از زبان لاتینی گرفته شده است. در زبان لاتینی "vacca" به معنی گاو و "vaccinig" به معنی آبلة گاوی است.
ترس از آبله برای اولین بار از میان رفت، و روش پیشگیری از آن بدون آنکه سوءظنی ایجاد کند پذیرفته شد.
سپس پژوهشهای پاستور و دیگران، به تهیة واکسن برای دیگر بیماریهای واگیردار انجامید.
حال پس از این اشارة مختصربه تاریخچة مایه کوبی در اروپابه داستان "پپ گوش" در عشایر و ایلات اطراف کرمان میپردازیم.
نگارنده باشگفتی تمام از شش سال پیش متوجه شده که عشایر سیرجان از مایه کوبی برای پیشگری بیماری خطرناک و واگیری در میان بزها استفاده میکنند. و این روش را البته نه از دامپزشکی جدید، که از تاریخ و فرهنگ کهنسال کوچندگی و دامداری خویش آموختهاند. چنین به نظر میرسد که عشایر منطقه، با برخی از دیگر عشایر از مایهکوبی ابداعی خود برای پیشگیری بیماری واگیر در میان بزها استفاده میکنند. این روش را البته نه از دامپزشکی جدی، بلکه از تجربة کهن خود آموختهاند. درست مانند روش واکسیناسیون، نخست میکروب بیماری را میکشند یاضعیف میکنند و آن را به بدن حیوان سالم تزریق میکنند وسپس تا مدتی دامهای مایهکوبی شده را در قرنطینه نگاه میدارند.
روشهای سنتی خود، نخست میکروب بیماری را میکشند و یا ضعیف میکنند و آن را به بدن حیوان سالم تزریق میکنند، و پس از تزریق، تا مدتی دامهای مایه کوبی شده را در قرنطینه نگاه میدارند.
بعدها نگارنده این شیوة پیشگیری را در مورد بیماری "کوفت"، بین عشایر بافت وبردسیر شهر بابک و حاجی آباد بندرعباس و کهنوچ نیز یافت. بیگمان اینگونه مایهکوبیها باید در بین دیگر ایلات و عشایر ایران نیز وجود داشته باشد، گرچه تا آنجا که اطلاع داریم، در گزارشهای موجود از ایلات ایران، چنین مسیهای تا به حال عنوان نشده است.