برتر از خستگی(5)
شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين اسدآبادی
3 صفر1299/25 دسامبر 1881
در اين تاريخ سيد جمال الدين نامه اى خطاب به حاج مستان مراغه اى مى نگارد و در آناز علماى ايران تجليل مى كند.344
29 شوال 1299/13 سپتامبر1882
نيروهاى انگليسى براى سركوب قيام احمد عرابى پاشا در مصر دخالت كردند.بالآخره پس از مدتى مقاومت دليرانه نيروهاى عُرابى پاش در برابر تجاوزات و مداخله نظامى انگليس در 13 سپتامبر1882 از قواى بيگانه شكست خوردند.استعمارگران تصميم داشتند:احمد عُرابى و عده اى از يارانش را اعدام كنند ولى از ترس شورش مردم به اين كار دست نيالودند منتهى وى و محمود سامى بارودى و پنج تن ديگر را به سيلان(سريلانكا) تبعيد كردند345.عده اى از طرفداران عُرابى ر كه از شاگردان سيد جمال الدين بودند مانند:شيخ محمد عبده اديب اسحاق و ابراهيم لقانى بعد از دستگيرى و زندان به بيروت تبعيد كردند.به نظر مى رسد كه انگليسها از زمانى كه تصميم به دخالت نظامى در مصر گرفتند تا هنگام شكست كامل نيروهاى عُرابى سيد جمال را در كلكته تحت مراقبت شديد قرار دادند و بعد از سركوب قيام عُرابى به وى اجازه فعاليت دادند. 23ذى حجه 1299/8 نوامبر1882
در اين تاريخ كه سيد جمال از آزادى نسبى برخوردار شده بود در(البرت هال)كلكته درباره تعليم و تعلم سخنرانى مى كند.346 سخنرانى وى با استقبال زياد دانشجويان و جوانان هندى رو به رو مى شود.347
فعاليت سيد جمال گرچه در كلكته اندك بود ولى تأثير آن به گونه اى است كه در اين شهررساله نيچريه وى به اردو ترجمه و مقالات گردآورى و چاپ مى شود348.همچنين ترجمه مقالات عروة الوثقى در جريده(اخبار دار السلطنه) كلكته منتشر مى شود349.سيّد نخستين شالوده نهضت جوانان مسلمان را در همكارى با هندوان در راه تحصيل استقلال پى مى ريزد.
بلنت مى گويد:
(وقتى دو سال بعد از خروج سيد از هندوستان به كلكته رفتم شبى مريدان سيد جمال الدين مرا به مجلس سرّى بردند كه از طلاب دينى متعصب در طرفدارى از افكار سيد تشكيل شده بود.350)
اينها همه نشانگر تأثير فوق العاده سيد جمال بر افكار و انديشه هاى نيروهاى روشنفكر و آزادي خواه است.
صفر1300/دسامبر1882
سيّد در محرم 1300 كلكته را به قصد لندن و پاريس ترك مى كند و در ماه صفر به كانال سوئز مى رسد.تاريخ نامه اى كه سيد جمال به عبدالله فكرى پاشا در سوئز نوشته 8 صفر 1300هـ.ق. است.351
چنين به نظر مى رسد كه عارف ابوتراب بعد از اطلاع از ورود سيد جمال به پورت سعيد خود را به وى مى رساند.سيد جمال نيز عارف را نزد رياض پاش نخست وزير وقت فرستاده تا وسایل و كتابهاى او را دريافت كند و به بوشهر بفرستد. در اسناد به جاى مانده از سيّد مسوده پنج مكتوب به عربى موجود است كه سيّد به بزرگان مصر نوشته است. مخاطبين اشخاص مهم و معتبرى هستند ولى نام آنان مشخص نيست.ولى از آن جا كه در دو نامه (مجموعه اسناد تصوير32و 33) تصريح شده كه:
(ارسلت العارف الى صاحب الدوله رياض پاشا بقبض اموالى و كتبى التى بقيت فى مصر.353)
من عارف را نزد رئيس دولت رياض پاشا فرستادم تا اموال و كتب باقى مانده در مصر را بگيرد برمى آيد كه مخاطب نامه چهارم(مجموعه اسناد تصويرهاى:34 35 36 و 37) رياض پاشاست. سيّد در پايان همين نامه تصريح مى كند كه: نامه اى به شريف پاشا و عبدالله پاشا فكرى فرستادم و آنان را به اداى شهادت و بى گناهى خويش دعوت كردم.متن نامه سيد به عبدالله فكرى پاشا مشخص و مسوده آن در مجموعه اسناد آمده است.در اين نامه از عبدالله پاشا353 كه در رد اتهامات عليه وى نكوشيده گلايه مى كند و در پايان مى نويسد:
(از شما مى خواهم به عارف با نظر عنايت توجه كنيد ودر مهمى كه براى آن او را فرستادم مساعدتش نماييد و سلام مرا به برادر فاضلم امين بيك 354 برسانيد.355)
با توجه به اين كه در پايان نامه يسد به رياض پاشا آمده:(من نامه اى به عبدالله فكرى و شريف پاشا نوشته ام و آنان را به اداء شهادت دعوت كردم) مى توان گفت كه نامه اول سيّد(تصوير32) مسوده نامه وى به شريف پاشاست.356
شايد بتوان گفت كه نامه سوم(تصوير 33) مربوط به كمال بيك كاتب سرّ خيدو و صاحب نفوذ در دستگاه دولت باشد; زيرا در نامه آمده:
(من عارف را به جانب شما و صاحب دولت رياض پاشا فرستاده ام.357)
نامه پنجم(تصوير38) به جز حاوى مطلبى كه مربوط به فرستادن عارف مى باشد بقيه مطالب آن با نامه سوم يكسان است. احتمال نامه را براى شخصى به نام فخرى پاشا نوشته كه از جريانات مسائل مطلع بوده است.358 سيد جمال در نامه خود به رياض پاشا به اين مطلب تصريح مى كند كه:عبدالله فكرى پاش فخرى پاش كمال بيك كاتب سرّخيدو و شريف پاشا از كارهاى من در مصر مطلع هستند و آنان مى دانند كه من در صدد خيانت و فساد نبودم.359
از اين روى ما احتمال مى دهيم نامه سوم وپنجم سيد جمال مربوط به دو تن از اين چهار نفر(فخرى پاشا و كمال بيك) باشد.سيد جمال الدين در اين نامه ه مقصد خويش را مشخص كرده است:
(اذهب الى لندن و منها الى باريس)360
ربيع الاول 1300/ژانويه 1883
سيد جمال الدين در اواخر سال 1882 وارد لندن مى شود. از اين فرصت استفاده مى كند دو مقاله با عنوان:(سياست انگلستان در ممالك شرق) و(علل جنگ در مصر) در مجله النحله361 منتشر مى كند.362 در همين سفر با بلنت نويسنده سياسى انگليسى ديدارهايى دارد.بنابر نقلى وى در سفرهاى قبلى خود به هند با ويلفريد اسكاون بلنت آشنا شده بود363.ولى بنابر قول صحيح سيد جمال در لندن به وسيله صابونچى مدير مجلّه النحله با بلنت نويسنده سياسى انگليسى آشنا مى گردد364. بلنت در منزل خود از سيد جمال به گرمى استقبال مى كند. اين كه برخى از قول بلنت نقل كرده اند:(سيد جمال از هند به آمريكا رفته و قصد دريافت تابعيت آن كشور را داشته است365) صحيح نيست و با واقعيتهاى خارجى سازگار نمى باشد. اين كه برخى نوشته اندك(سيد در منزل بلنتبا الفباى فرانسه آشنا شده و بعد از سه ماه به قدر حاجت آن زبان را فراگرفته366) صحيح نيست; زيرا همان گونه كه قبلاً نقل گرديد:سيد جمال در عثمانى با زبان فرانسه آشنا شده است.در گزارش پليس فرانسه درباره سيد چنين آمده:
(او از كلكته وارد و تاكنون هرگز به پاريس نيامده بود به طورى كه معلوم مى شود بسيار تحصيل كرده و فرانسه را بى اشكال حرف مى زند و هشت زبان مى داند367)
درباره آشنايى سيد جمال با زبانهاى گوناگون نظرهاى مختلفى ابراز شده است:
(وى زبان افغان فارسى عربى تركى و فرانسه را مى دانست و با انگليسى و روسى آشنا بود.368)
زركلى مى نويسد:
(در لغات افغانى فارسى سنسكريت و تركى را مى شناخت و زبان فرانسه و انگليسى و روسى را فرا گرفت و زمانى كه به عربى سخن مى گف زبان او عربى فصيح بود. و اذا تكلم بالعربيه فلغته الفصحى.369)
در مجله عروة الوثقى گاهى از واژه هاى سنسكريت بهره مى برد370 و توصيه وى به هنديان اين بود كه نامه هاى خود را به دفتر مجله به لغت فارسى بنويسند نه اردو.371
و ظاهر وى در هند با لغت هندى نيز آشنا شده و از قول سيد هادى حسينى اسدآبادى نقل شده كه با عده اى از هنديان در ايران با زبان هندى سخن مى گفت.372
آنچه در اين توقف كوتاه سيد در لندن مهم مى نماد افشاى چهره انگلستان و نماياندن سياستهاى ضد انسانى آن است.
وى در مقاله:(علل جنگ در مصر) تاكيد مى كند:انگلستان وحشت دارد از اين كه مسلمانان تحت خلافت و مركزيت واحد متحد گردند. همان هدفى كه سلطان عبدالحميد در پى آن است. انگلستان مى خواهد مصر را از عثمانى جدا كند.373
عبده در اولين نامه خود به سيد جمال در 5 جماد الاول 1300هـ.ق. مى نويسد:دفترهائى آماده كرده ايم كه مقالات شما را از روزنامه ها جمع آورى كنيم و آنچه در روزنامه(نحله) آمده و اولين مقاله(البصير) را در آن دفترها قيد كرده ايم.374)
10 ربيع الاول 1300/19 ژانويه 1883
سيد جمال الدين مدتى قبل از تاريخ فوق وارد پاريس مى شود.مجله جمس سانو و به نام(ابونظاره)زير تير(خبرهاى مهم) گزارش مى دهد:
(سيد جمال الدين بزرگ او كه زندگى خود را صرف انسانيت كرده است و به مصر عشق مى ورزد و آن را دوست دارد به پاريس رسيده و بلافاصله همكارى خود را با ابونظاره آغاز كرده و مى خواهد براى آن مقاله بنويسد.375)
سيد جمال با قيافه اى شرقى و با عمامه وارد لندن مى شود و با لباس استانبولى وارد پاريس.او هرگز لباس فرنگى نمى پوشيده است.376
سيد جمال الدين در پاريس مقالاتى انتقادآميزى درباره مصر و خيدو و دخالت انگلستان در مجله(ابونظاره) جمس سانوو مى نگارد.در مقاله اى درباره خيدو مى نويسد:
(از زمان قديم كلمه بهلول را سمبول حماقت و تمسخر مى دانستند تا اين كه نام او ضرب المثل گرديد.امروز با بودن احمقى مانند توفيق مردم ديگر به ياد بهلول نمى افتند.377)
مقالات سيد جمال در ابونظاره عكس العمل شديدى را در مصر به دنبال داشته است. ابوترابكه در آن زمان هنوز در مصر بوده دستگير و زندانى و به بيروت تبعيد مى گردد.
16 ربيع الاول1300/25 ژانويه 1883
روزنامه عربى زبان(البصير) كه در پاريس توسط آزاديخواه مارونى رانده شده از امپراتورى عثمانى به نام:خليل غانم378 اداره مى شد در تاريخ فوق مى نويسد:
(سيد جمال الدين با آن شهرت و دانشش به پاريس وارد شده است و از اقامتش در هند و لندن سخن مى گويد.379)
اين مجلّه به بيروت ارسال مى شده و شاگردان سيد از طريق آن از ورود سيد جمال به پاريس باخبر مى شوند.
(خدا را شكر كه البصير به ما مژده داد كه شما سالم به پاريس رسيديد.380)
22 ربيع الاول 1300/1 فوريه 1883
عارف ابوتراب كه به دستور سيد جمال براى دريافت كتابها و اثاثيه وى به مصر رفته بود در تاريخ فوق موفق شد آنها را از مصر به بوشهر ارسال نمايد.اثاثيه به دست آمده از سيد جمال در هفت بسته تنظيم و طبق ورقه ضبطئه مصر از طريق سوئز براى آقاى عبدالنبى صفر به شهربندرى بوشهر ارسال مى گردد.381 اين وسائل در سال 1303 كه سيد به بوشهر وارد شده در آن جا موجود بوده است.شش بسته و صندوق آن كتابهاى سيد جمال را در بر مى گرفته كه در مجموع 549 جلد كتاب بوده است. در اول رمضان 1303 به تهران منتقل مى شود.382 ابوتراب در مصر بود كه شماره اى از مجله(ابونظاره) كه در آن مقاله سيد جمال درج شده بود به مصر رسيد و اين باعث شد كه عارف ابوتراب را دستگير و زندانى و سپس به بيروت تبعيد كنند. اديب اسحاق در نامه خود به سيد جمال در اين باره مى نويسد:
(سبب تبعيد ابوتراب را پرسيدم.گفته شد:او پس از آن كه به مصر رفت مدتى ماند تا آن كه(ابوالنظاره) رسيد و در آن مقاله اى از سيد بود. جناب خيدو شك كرد و جاسوسان را در پى او برگماشت و دستور داد كه او را بگيرند….او را گرفتند و به راه آهن سپردند و به اسكندريه رساندند و بالفور او را با سيد ابراهيم و مصريان ديگر به بيروت فرستادند.383)
نشريه ابونظاره در فرانسه به زبان عربى نوشته مى شد و در جوف پاكتهاى معمولى به وسيله پست فرانسه به شكل نامه براى افراد ارسال مى گرديد.384 ابوتراب كه به خاطر مقاله سيد جمال در ابونظاره به تعبير خودش:(از مصر نفى مؤبد) شد از سيد جمال الدين مى خواهد كه مقالات خود را براى وى به بيروت بفرستد; مخصوصاً مى خواهد كه به جمس سانوو توصيه كند:مقاله اى كه به خاطر آن تبعيد شده بفرستد.
(از آن تاريخ كه اول مقاله شما را نوشته است از براى م(ابونظاره) را بفرستد.به آن حيله اى كه[جمس] به مردم ديگر مى فرستد به جهت آن كه او مرا بى گناه نفى كرده و حبس هم بالايش.385)
29 ربيع الاول 1300/8 فوريه 1883
در شماره 66 سال دوم روزنامه(البصير) مورخ 8 فوريه 1883 مكتوبى از سيد جمال الدين به چاپ رسيده كه در اسناد به جاى مانده از وى به اين مكتوب اشاره شده است.386
نامه و نوشته سيد جمال در صفحه اول(البصير) چاپ شده بود.در آن سيد جمال از غانم مى خواهد:(از دولت عثمانى در روزنامه خود زياد انتقاد نكند.) سيد جمال معتقد بود كه روزنامه مهم خليل غانم بايد از بهتان و افتراد نسبت به شرقيان خالى باشد. زيرا آنان توسط خارجيان پيروز و غالب هدف قرار گرفته اند.387 خليل غانم پاسخ مقاله سيد جمال را در عدد بعدى البصير مورخ 15 فوريه 1883(صفحه 1و2) مى دهد.388
اول ربيع الثانى 1300/9 فوريه 1883
خانم كدى مى نويسد:
(در تاريخ فوق مجله ابونظاره همراه با عكس و تصويرى از سيد جمال مقاله اى با عنوان:(شرق و شرقيان) از وى به چاپ رسانده است.389)
و در نامه هايى كه ابراهيم لقانى ابوتراب و عبده به سيد جمال مى نويسند از اين مقاله ياد و تصريح مى كنند:(اين مقاله را كه در البصير چاپ شده براى ما بفرست.390)
اديب اسحاق مى نويسد:
(البصير مقاله اول(الشرق و الشرقيين) را براى ما فرستاد. خواهش مى كنيم بقيه اين مقاله ر هر جا چاپ شده است براى ما بفرستيد.391)
بنابراين چنين به نظر مى رسد كه بخش اول مقاله:(شرق و شرقيان) در البصير چاپ شده و بخش ديگرى از آن در مجله ابونظاره ولى با توجه به اين كه نوشته اند:مقالات سيد جمال در(البصير) در شماره هاى:66 /67 /68 /74 /75 /77 و 78 آن بوده و به ترتيب هر يك در 8 /15 /22 فوريه 5/ 12 و 26 آوريل و سوم ماه مه 1883 منتشر شده است392 مى توان گفت شماره 67(البصير) كه در بردارنده دومين اثر سيد جمال در اين مجله بوده بعد از(ابونظاره) منتشر شده است و از ذيل نامه اديب اسحاق استفاده مى شود كه ممكن است مقاله سيّد به عنوان:(شرق و شرقيان) در روزنامه هاى مختلف منتشر شده باشد.
(فالمسؤل من كرم السيد ان يرسل اليّ ما طبع منها و من سواها فى البصير و غيرها من جرائد لندرة و باريس جملة فتلك امنية للعاجز فيها شركاء كثيرون ممن عرفوا السيد بالخبر او بالأثر.393)
از بزرگوارى سيد است كه براى من بفرستد تمام آنچه را كه از آن[مقاله شرق و شرقيان] و غير آن در البصير و ديگر جرائد در لندن و پاريس چاپ شده است.اين آرزو و خواسته من عاجز است. و عده زيادى كه سيّد را با خبر يا اثر مى شناسند در اين آرزو شريكند.
از آن جا كه(ابونظاره) به بيروت فرستاده نمى شده و يا لااقل به دست شاگردان سيد جمال نمى رسيده آنان از طريق روزنامه البصير در جريان فعاليتهاى وى قرار مى گرفتند.
دكتر على شلش مى نويسد:
(مقاله شرق و شرقيون در ابتداء در(ابونظاره) مورخ 9 فوريه 1883 منتشر شد سپس در دو شماره 15و 22 البصير در ماه فوريه تجديد چاپ گرديد.394)
ظاهراً اديب اسحاق شماره اول آن را در(البصير) دريافت كرده است.در اول ربيع الثانى1300/9فوريه 1883 سيد جمال الدين نامه اى از پاريس براى بلنت به لندن مى فرستد و در آن از آقاى بلنت تشكر مى نمايد:
(درود مى فرستم درودى كه خالى از رياء است به حاميان انسانيت مستر بلنت و همسرش.)
دست خط سيد ر زركلى آورده و ظاهراً وهبى بيك در آن زمان همراه سيد جمال در پاريس بوده است.در اين نامه از شخصى به نام:مسيو اسنو نامبرده شده كه سيد از وى به عنوان(صاحبى) ياد مى كند و از اين كه زبان انگليسى را نمى شناسد تا باوى مكاتبه كند عذر مى خواهد.395
ويلفريد بلنت نويسنده آزادي خواه انگليسى و عرب دوست 396 است و كتابى درباره مصر نوشته به نام(التاريخ السرر لاحتلال انجلترامصر) در آن وقايع دوران اشغال مصر توسط انگليس را بيان كرده است. مجله عروة الوثقى از وى به عنوان كسى كه در شهرت به محبت مسلمين و دفاع از مردم مصر) يافته ياد مى كند و دو پيشنهاد از وى در باب مصر نقل كرده است:
1.بايد مصر استقلال بيابد و انگلستان آن را تخليه كند.
2.كانال سوئز بايد آب راه عمومى و بين المللى گردد و اداره آن به عهده حكومتى برخاسته از آراء مردم باشد.397
2ربيع الثانى1300/10 فوريه 1883
شاگردان و دوستان سيد جمال بعد از اطلاع از ورود سيد به پاريس مكاتبات خود را به آدرس مجله(البصير) كه اولين بار از طريق آن از خبر ورود سيد به پاريس اطلاع يافتند مى نويسند. اولين نامه در اسناد به جاى مانده از اديب اسحاق نويسنده مصرى است. وى در تاريخ فوق نامه اى به سيد نوشته و در آن اجمال به سرگذشت خود بعد از تبعيد سيد از مصر اشاره دارد. آن گاه به سبب تبعيد ابوتراب را تشريح مى كند و مى نويسد:وى منتظر دستور شماست براى حركت به سوى پاريس.398 تاريخ نگارش نامه دوم اديب اسحاق نيز پيشتر از نگارش ديگر نامه هاست:5 مارس 1883/24 ربيع الثانى 1300. وى در نامه دوم از سيّد مى خواهد كه:مقالاتش را براى او بفرستد.سيّد جمال نيز اولين پاسخى كه به نامه هاى شاگردان خود مى دهد پاسخ به اديب اسحاق است كه در آن از عبده و ابراهيم لقانى انتقاد مى كند. از نامه اديب اسحاق برمى آيد كه برخى امراى هند از طرف سيّد با شاگردانش مكاتبه داشته اند و اديب به خاطر عدم پاسخ گويى به آن نامه از آن عده انتقاد مى كند. البته نام فردى خاص در نامه اديب اسحاق نيامده است.399
7ربيع الثانى 1300/15 فوريه 1883
سيد ابراهيم لقانى در تاريخ فوق نامه اى از بيروت به پاريس نوشته و در آن سرگذشت خود را به طور مفصل شرح داده:پانزده ماه زندان تبعيد به بيروت و…400 كه براى آگاهى از اوضاع مصر بعد از اخراج سيد بسيار اهميت دارد.در نامه اى كه ابراهيم لقانى در 27 فوريه 1883/19 ربيع الثانى 1300از بيروت به پاريس نوشته(و آن را ابوتراب نيز امضاء كرده) اشاره دارد كه ابوتراب نامه اى به اداره(البصير) نوشته و در نامه اى ديگر سرگذشت خود را شرح داده و نامه سومى براى اعلام نامه دوم در جوف نامه لقانى فرستاده است. در اين نامه از احتمال بازگشت سيد جمال از پاريس به لندن اشاره دارد كه در روزنامة(الجوانب) ذكر شده است.401
9 ربيع الثانى 1300/17 فوريه 1883
سيّد مدتى در منزل آشنايان به سر مى برد و در تاريخ فوق محل اقامت خود را تغيير و به منزلى در كوچه 16 سز seze مى رود.شايد علت تغيير مكان به خاطر اين بوده كه خواسته مكان مستقل داشته باشد و ياران او به خاطر مقالات انتقاد آميزش در(ابونظاره) دچار مشكل نشوند.در گزارشى كه در تاريخ 6 ژوئيه 1883/اول رمضان 1300م پليس فرانسه به وسيله وزارت كشور به وزارت امور خارجه انگلستان در ارتباط با فعاليتهاى سيد جمال فرستاده چنين آمده است:
(آقاى جمال الدين نويسنده و اديب اصلش افغانى 45 ساله مجرد از 17 ماه فوريه گذشته در كوچه سز اقامت و در ماه 50 فرانك كرايه مى پردازد.
موقع ورود به اين منزل در دفتر نام خود را(الدين جمال) ثبت نموده است.اواز كلكته وارد…او با تشريك مساعى يك آقايى به نام جمس سانوو معلم زبان عربى و مدير يك روزنامه كه به زبان عربى در شماره 48 خيابان كلشى پاريس انتشار مى يابد مقالات زيادى عليه انگلستان انتشار داده است.مشاراليه ملاقاتهاى زيادى با اشخاص دارد و وضعيت مالى او خوب است. رفتار عادى و اخلاق او به هيچ وجه ناپسند نمى باشد.با احترامات فائقه.امضاء402)
اين مكان آخرين طبقه فوقانى يك منزل بوده كه بعداً تبديل به اداره نشريه عروة الوثقى گرديد و تا شماره ششم آن مجله سيّد در اين جا بود. درباره اتاق اين نشريه نوشته اند:(يك اطاق كوچك دو ذرع و نيم طول و دو ذرع نيم عرض داشته است.403)
درباره علت گزارش پليس فرانسه به وزارت خارجه انگلستان نوشته اند:
(علاوه بر مقالاتى كه سيد در ابونظاره مى نوشته نامه هائى تهديد آميز با امضاى مستعار:(المنتقم) جهت(سر اولين وود) رئيس كل قواى مصر و(ادوارد مالت) نماينده سياسى انگلستان در قاهره ارسال مى شده است.و در آن نامه ها از آنان خواسته شده كه حداكثر تا 24 اوت 1883 مصر را تخليه كنند ونظير همين نامه ها را براى شريف پاشا و خيدو مصر نيز فرستاده منتهى آنان تهديد به قتل و ترور شده اند.404)
آنان معتقد بودند كه اين نامه ها از پاريس و به وسيله سيد جمال ارسال مى شود و همكارى وى را با مجله(ابونظاره) و مقالات ضد انگليسى وى و نثر واحد آن نوشته ها را دليل اين امر مى دانستند.در گزارشى كه ادوارد مالت به انگلستان فرستاده در اين باره آمده است:
(جمال الدين از وقتى كه در مصر مداخلات نظامى شده با اين روزنامه(ابونظاره) سر و كار پيدا كرده به طورى كه شنيده ام مقالاتى كه در آن روزنامه به وسيله جمال الدين نوشته شده داراى ارزش ادبى فوق العاده عالى مى باشد….405)
از آن جا كه شاگردان سيّدخواهان دريافت نظرات او بودند سعى مى كردند مقالاتش را گردآورند. عبده ابوتراب و ابراهيم لقانى406 در نامه هايى كه از بيروت به پاريس مى فرستند از استاد خود مى خواهند كه مقالات گوناگون خود را كه در مجلات چاپ نشده براى آنان به بيروت بفرستد.
19 ربيع الثانى 1300/اول مارس 1883
از نامه اى كه ابوتراب براى سيد جمال در 12 مارس 1883/2 جمادى الاولى1300 فرستاده407 برمى آيد كه سيد جمال طى نامه اى كه در اول مارس به وى نوشته از او خواسته است:بى گناهى و مظلوميتش را در جرائد بيروت مطرح نمايند و از مصريان به خاطر بى وفايى انتقاد كنند و از لقانى و عبده در اين ارتباط نام برده است.
ابوتراب در پاسخ درخواست سيّد مى نويسد:روزنامه هاى شرق آزاد نيستند. در اين نامه از ابراهيم لقانى تجليل مى كند.از سيّد مى خواهد هر مقاله اى كه مى نويسد مخصوصاً مقاله(الشرق و الشرقيون) كه تا به حال به دست نياورده اند برايش بفرستد.زيرا هر روزنامه اى كه در آن مقاله اى از سيّد باشد آن جريده را كسى نخواهد ديد زيرا كه مى ترسد به كسى بدهد مبادا گم بشود.408 در نامه ابوتراب دو گزارش راجع به عبده نيز درج شده كه درخور تأمل است:
1.مسيو بلنت انگليسى طى نامه اى كه از لندن براى عبده فرستاده در آن نوشته است:
(با استاذ تو ملاقات كردم و بسيار خوشنود گشتم و بسيار چشم مرا پر كرد.)
2.از ملاقات پسر امير عبدالقادر الجزايرى409 با عبده كه به دستور پدر انجام گرفته و كيفيت آن گزارش داده است.
به نظر مى رسد كه وى مانند شاگردان سيد خود را موظف مى دانسته كه حوادث و اتفاقات را به اطلاع سيّد برساند.
3جمادى الاولى1300/13مارس 1883
در اين تاريخ ابراهيم لقانى نامه اى از بيروت براى سيد مى نويسد و در آن اظهار مى دارد:
(نامه اخير شما به ابوتراب در ما بسيار مؤثر واقع شده است. در تمام وجودم جز دوستى و اطاعت سيد چيزى نيست:فنحن جماليون فى اى زمان و اى مكان)
بعد وى بدگمانى سيد را از ناحيه شيخ محمد عبده مى داند و در عين حال از عبده دفاع مى كند كه كينه دگران به وى بر اثر حسد است.410
وى مجدداً در 16 مارس 1883/6جمادى الاولى براى سيد نامه مى نويسد و اشاره مى كند كه همراه با نامه 12 مارس ابوتراب نامه اى فرستاده ام و از وى مى خواهد كه مقاله هاى خود را براى وى بفرستد از جمله:مقاله الشرق و الشرقيون.411
5 جمادى الاولى1300/15مارس 1883
در اين تاريخ شيخ محمد عبده ظاهر براى اولين بار براى سيد به پاريس نامه مى نويسد و در آغاز ارادت خود را اين گونه ابراز مى دارد:
(از سوى تو به من حكمتى رسيده است كه با آن دلها را منقلب مى كنم و عقول را درمى يابم و در خاطرهاى مردم تصرف مى كنم.تو به من قدرتى بخشيده اى.من از تو سه روح دارم كه اگر يكى از آنها در جهان حلول مى كرد جماد انسان مى شد.صورت ظاهر تو در قوه خيالم تجلى كرد و حكمت تو را جلوه گر مى بينم.روح حكمت تو مردگان ما را زنده كرد و عقلهاى ما را روشن ساخت. ما براى تو اعداديم و تو واحدى ما مخفى و تو آشكار.عكس روى تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و كردار خود قرار داده ام.)
عبده از شاگردان مسيحى سيّد:اديب اسحاق سليم نقاش سعيد بوستانى و هلباوى انتقاد مى كند و همچنين از قيام احمد عُرابى و از تبعيد خود و مشكلاتى كه دچار آن شده سخن به ميان مى آورد و ديدار فرزند امير عبدالقادر جزائرى ر از لطف سيد مى داند.
به سيّد مى نويسد:
(…مرحمت دوم آن كه مقالات ادبى و سياسى خود را كه در جرايد مى نويسى براى ما بفرست;چه ما چندين دفتر آماده ساخته ايم كه آنچه در روزنامه ها هست در آن جا بنويسيم و آنچه در روزنامه(لنحله) آمده و اولين مقاله(البصير) را در آن دفترها قيد كرده ايم.تاكنون مقاله شرق و شرقيان را نيافته ايم…)
در اين نامه متذكر مى شود كه ما از مصريان بى وفا نيستيم و از نارساييهاى نامه خود پوزش مى طلبد:
(نوشته هاى من در پيش تو جز تضرع و زارى نيست و گمان نمى كنم كه من در اين نامه ها پوشيده اى را آشكار بسازم. با اين همه از غلق عبارت خود و مخالفتى كه با قواعد بلاغت در آن هست طلب عفو مى كنم.412)
اين دو بخش از كلام عبده نشانگر اهتمام وى به مقالات سيد از جهت ادبى است و اين خود بيانگر آن است كه عروة الوثقى فقه برخاسته از خامه عبده نيست.
20جمادى الاولى1300/29 مارس 1883
ارنست رنان مستشرق مشهور فرانسوى در دانشگاه سوربون فرانسه در سخنرانى كه تحت عنوان(اسلام و علم) دارد اسلام را مانع ترقى و تكامل و در تضاد با علم معرفى مى كند و عربها را به دور از علم.
وى افرادى مانند ابن سين فارابى و ابن رشد را استثناهايى مى داند كه از ايران برخاسته اند و به خاطر ويژگيهاى ملى اين كشور به كمال علمى رسيده اند.اين سخنرانى در تاريخ فوق در روزنامه(ژورنال ددبا) منتشر شد.413 پس از انتشار اين سخنرانى عده اى از روشنفكران و متفكران مسلمان به آن پاسخ داده اند از جمله:سيد جمال و نامق كمال بك متفكر ترك414 و بايزيد اوف امام مسجد لنينگراد.استاد ماسينيون نيز به اين نطق پاسخ داده است.415
از متن پاسخ سيد كه بعد از دو ماه در 16 رجب1300/18 مه 1883 در آن روزنامه چاپ شده استفاده مى شود كه سيد جمال الدين بعداً از اين نطق آگاهى يافته آن هم به وسيله ترجمه نارسائى كه ظاهراً به زبان فرانسه نبوده است. از اين روى سيد پاسخ خود را به زبان عربى به دفتر روزنامه(دبا) فرستاد.مقاله وى به فرانسه ترجمه و در آن روزنامه چاپ شد. دكتر حميد حميدالله حيدرآبادى معتقد است:مترجم مقاله را تحريفات وقيحانه مى كرده است.416
تأخير چاپ پاسخ سيد ناشى از عدم شناخت جامعه فرانسه از اين فيلسوف شرق بوده است; زيرا وى چندماهى نگذشته بود كه وارد پاريس شده بود. بديهى است فردى كه مى خواهد به دانشمند معروف و سرشناسى چون:رنان پاسخ بدهد بايد از جهت علمى مقبول باشد و تأمين اين هدف نياز به زمان داشته كه موقعيت و جايگاه علمى سيّد براى صاحب نظران فرانسوى روشن شود. شايد در نشر پاسخ سيد با هماهنگى رنان صورت گرفته باشد.پاسخ سريع رنان در روز بعد يعنى 17 رجب نشانگر اين هماهنگى است.417 پاسخ سيد جمال ابهاماتى را راجع به شخصيت وى ايجاد كرد. حتى برخى او را متهم به الحاد كردند.418 ولى با توجه به دفاعهاى عالمانه سيّد از اسلام پرواضح است كه در پاسخ به رنان خواسته اين تفكر را كه اسلام با علم در تضاد است از صفحه ذهنها بزدايد و اسلام را دين سازگار با علم معرفى كند.
معمولاً كسانى كه درباره سيد اظهار نظر كرده اند به اين خصيصه بارز وى اشاره دارند.
سيد جمال در مقاله(دهريان در مصر) به اين نكته اشاره مى كند:اظهار نظر كرده اند:
(ما در رساله نيچريه به فساد مذهب باطل آنان پرداخته ايم و اثبتنا ان الدين اساس المدينة و قوام العمران.419)
جواهر لعل نهرو سيد را پيشواى مذهبى مى داندكه بر آن بوده بين اسلام و مقتضيات دنياى جديد پيوند برقرار كند:
(بزرگترين اصلاح طلب قرن نوزدهم در مصر جمال الدين افغانى بود كه يك پيشواى مذهبى بود و مى خواست اسلام را از راه سازش دادن و جور كردن با مقتضيات دنياى جديد به صورت تازه درآورد.سيد جمال الدين مى گفت كه:تمام ترقيات را مى توان با اسلام سازش داد و جور كرد.كوشش او براى احياى اسلام… بود.420)
پرفسور پيترآدرى درباره هدف اصلاحى سيد جمال الدين مى نويسد:
(هدف او به طور خلاصه عبارت بود از اين كه اسلام را نجات دهد و اين دين را با شرايط جديد جهان سازگار سازد به طورى كه اسلام بتواند در برابر سيل انديشه هاى نوپيروز بيرون آمده و به صورت داور بلامنازع زندگى مسلمانان در سراسر مناطق جهان درآيد.421)
وى ايمان و قرآن را اساس انديشه خود مى دانسته و بر آن تأكيد مى كرده است.422
بنابراين سيد جمال در پاسخ خود دچار الحاد نشده و به گونه اى جامعه شناسانه اين مسأله را بررسى كرده و پاسخ گفته است.
26 جمادى الاولى1300/5 آوريل 1883
سيد جمال در تاريخ فوق مقاله اى با عنوان(حق و باطل يا نتائج سياست انگلستان در مصر) در البصير نگاشت. در آغاز مقاله آمده:
(مقاله اى است از علامه عامل و فيلسوف كامل سيد جمال الدين حسينى افغانى).
سيّد در اين مقاله به سياست انگلستان در مصر شديداً انتقاد مى كند .اين مقاله به خاطر اهميتى كه داشت در روزنامه(جوستين) مهمترين روزنامه راديكال فرانسه منتشر شد. به نقل از آن در بقيه روزنامه هاى فرانسوى منتشر گرديد. بخشى از اين مقاله سيّد در(ستندرد) (دلى تلگراف) (فلوب) و(دلى نيوز) منتشر گرديد.در يكى از مشهورترين روزنامه هاى اتريش به نام(نيوز پرس)نيز منتشر شد.
8جمادى الثانى1300/24آوريل 1883
پاسخ سيد جمال به سخنرانى رنان باعث شهرت وى مى گردد و زمينه مناسبى را براى انتشار انديشه ها و افكار ايشان فراهم مى سازد.وى در پاريس با سردبيران برخى روزنامه هاى فرانسوى آشنا مى شود و براى روزنامه ها مقاله مى فرستد.از جمله مى توان از همكارى سيد با روزنامه دست چپى(لن ترانسيژان) نام برد.424 اين روزنامه در 24آوريل مقاله اى از سيد جمال منتشر كرده با عنوان(گفتارى درباره هند).سيد در اين مقاله مخالفت مردم هند را با سياستهاى انگلستان مطرح مى كند و اظهار مى دارد:مردم هند اميدوارند:فرانسه روسيه و عثمانى با سياستهاى انگلستان به مخالفت برخيزند.425 دكتر على شلش عنوان مقاله را(انگلستان در هند و مصر) ذكر كرده كه براى اولين بار در البصير مورخ 3 مارس 1883 منتشر شده سپس در اين روزنامه فرانسوى به چاپ رسيده است.426 وى از مقاله ديگرى ياد مى كند با عنوان:(منافع وفاق و مضار شقاق) كه در 26 آوريل 1883م. توسط سيد در البصير منتشر شده است.427
8 شعبان1300/15 ژوئن 1883
شيخ محمد عبده در اين تاريخ نامه ديگرى در پاسخ به نامه سيد مى نويسد كه در آن از پاسخ سيد به رنان سخن رفته و ظاهر نظر به ابهامات آن پاسخ نيز دارد.
(پيش از رسيدن نامه از آنچه شما در روزنامه(دبا) در رد مسيور رنان نوشته و از اسلام دفاع كرده بوديد مطلع شدم.ما گمان كرديم اين كار از بازيهاى دينى است كه آن را مؤمنين مى پسندند.428)
عبده در اين نامه از ابوتراب انتقاد كرده و انتقاد سيد را از ابراهيم لقانى و خود ناشى از گزارشات ابوتراب مى داند و وى را ارائه در گزارش عجول مى داند.
21شوال1300/26 اوت 1883
از رمضان1300 تا آغاز انتشار مجله عروة الوثقى فعاليتهاى سيد جمال دقيقاً مشخص نيست و برخلاف قبل و بعد از آن اسناد و نامه هاى باقى مانده مربوط به اين برهه اندك است. مقالات سيد جمال الدين در روزنامه هاى پاريس و نقد عالمانه وى به سخنان رنان باعث شهرت وى گرديد. تجليلى كه ارنست رنان در آغاز جوابيه خود از پاسخ سيد دارد در خور تأمل است:
(ديروز افكار صائبه شيخ جمال الدين را در موضوع كنفرانس اخير من در سوربون با شوق وذوق بسيار خواندم….تقريب دوماه پيش با شيخ جمال الدين به توسط همكار محترم آقاى غانم آشنائى پيدا كردم.كمتر اشخاص اين طور مرا مجذوب نموده اند….شيخ جمال الدين افغانى به كلى از موحمات اسلام برى و از هم نژادان تواناى ايران علي است كه در مجاورت هند واقع و هنوز روح آريائى در آن در پس پرده سطحى اسلام رسمى با قوت و قدرت هر چه تمام تر چون خورشيد در پس ابر نور افشان است…)429
در اسناد به جاى مانده از سيد سندى است كه آقاى خليل غانم فردى را كه مسيو رنان به وى معرفى كرده براى دريافت مسائل مربوط به شرق نزد سيد جمال مى فرستد. اين نشانگر ارتباط وسيع سيد با شخصيتهاى علمى و شرق شناسان پاريس دارد. خليل غانم خطاب به سيد مى نويسد:
(لطف فرموده آقاى ديولافوا را كه مسيو رنان به من معرفى كرده است بپذيريد.ايشان از سياحان دوستدار مشرق و شيفته علم است.)430
و در همان اسناد كارت ويزيتى وجود دارد كه سيد جمال با ويكتور هوگو نويسنده بزرگ و معروف فرانسوى ديدار داشته است.431 شهرت سيد جمال به ديگر بلاد اروپا نيز رسيد و دانشمندان آن كشورها نيز در صدد بهره ورى از انديشه هاى سيد جمال برآمدند.
پي نوشت :
339.(تاريخ عرب در قرون جديد)/322.
340.(همان مدرك)/331.
341.(همان مدرك/248 و 318; (شيخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سيد مصطفى طباطبائى/57.
342.(سيد جمال الدين حسينى)صدر واثقى/94.
343.(مفخر شرق)/67.
344.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/248 ـ 259.حاج مستان در نامه اى كه در 15 نوامبر به سيد مى نويسد علت محروميت ملت و دولت ايران را از ترقيات امروزه مخالفت علماء با سياست مى شمرد و از سيد مى خواهد كه در اين باره اظهار نظر نمايد.سيد جمال در پاسخ از علماء دفاع مى كند و دولتمردان ايران را مقصر مى داند و مى نويسد:اينان در صدد ترقى كشور نبوده اند.
345.(تاريخ عرب در قرون جديد)/345344.
346.(مقالات جماليه)/8; (مجموعه اسناد)/27 سند 83; (آراء و معتقدات سيد جمال الدين افغانى) گردآورى چهاردهى /115.اين كتاب شامل رساله نيچريه و مقالات جماليه است.تاريخ لكچر(خطابه) در تعليم و تعلم 8 نوامبر 1883 ذكر شده كه صحيح نيست و 1882 صحيح است.
347.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/69.
348.(مجموعه اسناد)/26.
349.(عروة الوثقى)/311.
350.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/40.
351.(الاعمل الكامله سيد جمال الدين الافغانى) دكتر محمد عماره/480.وى مى نويسد: اين نامه با تصوير فتوگرافى آن در پايان كتاب:(جمال الدين الافغانى حياته و فلسفته) تأليف دكتر محمود قاسم آمده است اشاره مى كند:اصل نامه نزد استاد سيد ابراهيم استاد خط عربى در دانشكده دارالعلوم سابق محفوظ است. دكتر عماره فتوگرافى اين نامه را در كتاب:(جمال الدين الافغانى)/296 نيز آورده است.352.(مجموعه اسناد) تصوير 37.
353.عبدالله فكرى پاشا بن محمد از اساتيد و نويسندگان الازهر بود.وى به شركت در قيام و انقلاب احمد عُرابى متهم و زندانى گرديد. پس از اين اتهما تبرء شد و در سال 1306هـ/1889م به عنوان رئيس گروه علمى مصر در گنگره شركت كرد.
(الاعلام) زركلى ج113/4.)
354.امين(قاسم) بك نويسنده شاگرد سيد جمال و شيخ محمد عبده و از دانشمندان الازهرا و طرفدار آزادى زنان بود.(المنجد)
355.(مجموعه اسناد)/تصوير33.
356.(همان مدرك)/تصوير32.
357.(همان مدرك)/تصوير 33.
358.(همان مدرك)/تصوير38.
359.(همان مدرك)/تصوير35 سطر14.
(…ان تسئل… بواجب حق العقل و اداء لفريضة العدل عن افعالى و حركاتي مع الخديو و غيره من عبدالله فكرى و فخرى پاشا و كمال بيك كاتب سرّ الخديو… و الشريف پاشا الذى بحمايته صرت فرية الكلاب فان كلاً كان عالماً بصدرى و وردى عارفاً باعمالي و افعالي عند ما كنتَ فى بلاد الافرنج ما خفيت عليهم خافية من امورى حتى تقوم على ما احطت به علما بنور عقلك…)
360.(مجموعه اسناد) تصويرهاى:32 33.
361.(النحله) مجله مصور عربى بوده كه نيمه هر ماه در سالهاى 1877ـ 1881 در بيروت توسط لوئى صابونچى منتشر مى شد(المنجد الاعلام/707 چاپ 26) زركلى مى نويسد:
لوئى الويس بن يعقوب بن ابراهيم صابونچى از اديبان آگاه به لغت بوده كه براى مدتى مجله النحله را در بيروت منتشر كرده است و سپس آن را به لندن منتقل مى كند و آن جا روزنامه(اتحاد العربى) و روزنامه(الخلافة) را نشر مى دهد.وى سپس به آستانه مى رود و تعليم فرزندان سلطان عبدالحميد و مترجمى وى را به عهده مى گيرد.او كه قبلاً در شهرهاى شام زندگى مى كردبه خاطر رساله اى كه عليه طائفه مارونى نوشته بود و فتنه اى كه در سال 1860 در حلب لبنان و بيروت به وجود آمد و به جهت انقلاب عفرابى پاشا در سال 1882م. به اروپا رفت. وى در سال 1350هـ/1931م. در لوس آنجلس چشم از جهان فرو بست(الاعلام زركلى ج247/5).
362.(سلسلة الاعمال المجهولة جمال الدين الافغانى) دكتر على شلش /83 85 چاپ لندن.سيد جمال الدين مقالات متعددى در مجله النحله دارد.مقاله اول وى در شماره سوم از سال پنجم(النحله) منتشر شده است.
363.(آزادى هند) مهندس مهدى بازرگان/67 نشر اميد به نقل از مقالات آقاى على مشيرى در مجله خواندنيها.
364.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى شرق)/71.
365.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن19) ج9/5.اين سخن را تقى زاده نقل كرده و ديگران از وى گرفته اند و براو از بلنت نقل كرده و در:(دائرة المعارف اسلاميه) ج7 در ذيل واژه جمال الدين صفحه96 نقل شده است.
(اعيان الشيعه) ج212/4.
366.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/97; (تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) محمود محمود ج9/5. اينان مى نويسند:
(و چند كلمه فرانسه هم ياد گرفته)! مدرك هر دومقاله تقى زاده است:(مجلّه كاوه شماره سوم سال دوم/7.)لازم به يادآورى است كه:مقالات تقى زاده در مجله كاوه در سال 1348 جداگانه تحت عنوان:(سيد جمال الدين اسدآبادى معروف به افغانى) چاپ و منتشر شده است.
367.(سيد جمال الدين حسينى)/107.
368.(معجم المؤلفين) عمر رضا كحاله ج155/3 داراحي التراث العربى بيروت.
369.(الاعلام زركلى) ج169/6 نام وى را با عنوان محمد جمال الدين ذكر كرده است.حنّا الفاخورى در كتاب خود:(تاريخ ادبيات زبان عربى از عصر جاهلى تا قرن حاضر751/22 ترجمه عبدالمحمد آيتى انتشارات توس درباره سيد جمال و آشنايى وى با زبان هاى مختلف مى نويسد:
(جمال الدين از عقول گسترده شرق بود.زبانهاى عربى افغانى فارسى تركى فرانسه انگليسى و روسى را مى دانست و در علوم قديم و جديد اطلاعاتى وسيع داشت.ناسيوناليستى آزاد و متفكرى آزاده بود و براى مردم خواستار آزادى بود.)
در اين زمينه ر.ك:(اعيان الشيعه)ج212/4 و جزء260/16; (بيدارى ايرانيان) ج79/1.
370.(عروة الوثقى)/417.
371.(همان مدرك)/421.
372.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/217.
373.(سيد جمال الدين افغانى) نيكى آر.كدى/184 متن انگليسى.
374.(مجموعه اسناد)/66 سند 219.
375.(سيد جمال الدين افغانى)كدى/184.
376.(آزادى هند) مهدى بازرگان/67; (سيد جمال الدين حسينى)/97.
377.(سيد جمال الدين حسينى)/99 به نقل از مجله خواندنيه شماره 87 سال 18/24و 43 مقاله آقاى مشيرى.
378.(الاعلام) زركلى ج313/2.وى درباره خليل غانم مى نويسد:خليل بن ابراهيم بن خليل غانم جزء محققان و دانشمندانى بود كه به لغات بيگانه مى نوشت.در بيروت متولد شد و مناصب متعددى را به عهده گرفت و با اسعد پاش والى سوريه همكارى داشت و در سال 1292 هـ.ق. زمانى كه به صدارت در عثمانى رسيد غانم را به مترجمى خود برگزيد.پس از چندى حكومت آستانه بر وى غضب كرد وى بناچار به پاريس رفت و براى مدت كوتاهى روزنامه(البصير) را در پاريس منتشر كرد.سپس به تجارت ونوشتن مقاله براى روزنامه ها روى آورد.وى در سال 1321هـ./1903م. چشم از جهان فرو بست.
379.(سيد جمال الدين افغانى) كدى/185 متن انگليسى.
380.(مجموعه اسناد)/54 سند 171.
381.(همان مدرك)/77 سند شماره 303.
382.(همان مدرك)/76 سند شماره 302.
383.(همان مدرك)/54 سند 171.
384.(سيد جمال الدين حسينى پايه گذر نهضتهاى اسلامى)صدر واثقى/103.
385.(مجموعه اسناد) تصوير85.
386.(همان مدرك)/80 سند340.
387.(سيد جمال الدين افغانى) خانم كدى/185 متن انگليسى.
388.(سلسلة الاعمال المجهوله جمال الدين الافغانى) دكتر على شلشى/89 رياض الريس للكتب و النشر چاپ لندن 1986.
389.(سيد جمال الدين افغانى) خانم كدى/185.سيّد در نوامبر1883 مقاله اى در ابونظاره با عنوان(بخشى از يك مناظره خيالى) منتشر كرد كه مجله المنار آن را نقل كرده است.
(سلسلة الاعمال المجهوله) /88.)
390.(مجموعه اسناد)/53 سند168 تصوير85 نامه ابوتراب و صفحه 66 سند 219 تصوير136 نامه عبده.
391.(همان مدرك)/55 سند 172 تصوير 126.
392.(سيد جمال الدين افغانى) كدى/453 كدى فهرست مقالات سيد در مجله ها و روزنامه ها.
393.(مجموعه اسنادش/55 سند 172 تصوير126 لوحه59.
394.(سلسلة الاعمال المجهولهجمال الدين الافغانى) دكتر على شلش/91 چاپ لندن.
395.(الاعلام) زركلى ج168/6.
396.(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت/113.
397.(عروة الوثقى)/275.دكتر محمد العماره در(الاعمال الكامله عبده) به اين كتاب اشاره كرده است.
398.(مجموعه اسناد)/54 سند171.
399.(همان مدرك)/55 سند172 تصويرهاى:126 و 127.
400.(همان مدرك)/46 سند 165 تصويرهاى:106ـ 117.
401.(همان مدرك)/51 سند 166 تصويرهاى:118ـ 121.
402.(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى)/107 به نقل از مجله خواندنيه شماره 83 سال 19/24.
403.(همان مدرك)/110.
404.(همان مدرك)/104.
405.(همان مدرك).
406.(مجموعه اسناد)/67 سند219 تصوير85;/53 سند 168.
407.(همان مدرك)/29 سند99.در اين سند تاريخ نامه 1882 نوشته شده كه صحيح نيست و صحيح 1883 مى باشد.در نامه ابراهيم لقانى به اين نامه اشاره شده و اصل تصوير84و 85 نيز نشانگر اين مطلب است.زيرا اين نامه زمانى كه سيد در پاريس بوده نوشته شده است.
408.(همان مدرك).
409.امير عبدالقادر بن محى الدين الجزائرى رهبر مجاهد و از شعراى شجاع الجزائر بود. وى در سال 1246هـ./1843م.كه فرانسه الجزاير را در اشغال داشت با فرانسه به مبارزه پرداخت و مردم با وى بيعت كردند.در سال 1263هـ ./1847م.شكست خورد و او را از الجزاير تبعيد كردند. وى در سال 1271هـ. به دمشق رفت و تا آخر عمر خود 1300هـ./1883م. در آن جا بود و در همان جا فوت كرد.(الاعلام) زركلى ج45/4ـ 46.
410.(مجموعه اسناد)/52 سند167تصويرهاى:122ـ 125.
411.(همان مدرك)/53 سند 168 بدون تصوير.
412.(همان مدرك)/65 66 سند 219 تصويرهاى:124ـ 137.متن اين نامه را محمد عماره در(الاعمال الكاملة لامام محمد عبده) ج575/1 المؤسسة العربية للدراسات و النشر بيروت چاپ دوم 1979 آورده است.
413.(سيد جمال الدين اسدآبادى) على اصغر/7.
414.(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت/104.
415.(اسلام و علم) ترجمه و توضيحات از سيد هادى خسروشاهى انتشارات دارالتبليغ قم. اين كتاب در ارتباط با سخنرانى رنان و پاسخ سيّد جمال نوشته شده است.
416.(همان مدرك)/32.
417.(سيد جمال الدين اسدآبادى)ضميمه /21 22.
418.(زعماء الاصلاح) احمد امين111.وى اين اشكال را مطرح و به آن پاسخ داده است./87.
419.(العروة الوثقى)/414.
420.(نگاهى به تاريخ جهان) ج1133/2.
421.(تاريخ معاصر ايران) پرفسور پيترآورى ترجمه محمد رفيعى مهرآبادى ج190/1 مؤسسه انتشاراتى عطائى.
422.محمد البهى نويسنده مصرى در تحليلى مى نويسد:
(همه فعاليت او(جمال الدين) رنگ سياسى داشت.امّا اساس و منشأ آن فعاليته قرآن بود) در تأييد اين مدع به سخنان جمال الدين در عروة الوثقى استناد مى كند:(من آرزو دارم كه سلطان همه مسلمانان قرآن باشد و مركز وحدت آنان ايمان.(دين و دولت در ايران)/295 به نقل از:(الفكر الاسلامى الحديث و صلاته بالاستعمار الغربى)/63 قاهره.
سيد جمال در(عروة الوثقى)/174 در مقاله(سنن الله فى الامم) مى نويسد:(تتخذوه اماماً لكم فى جميع اعمالكم). ميز البعلبيكى در(موسوعة المورد) ج411/1 سيد جمال را يكى از بزرگترين اصلاح طلبان قرن نزدهم ذكر كرده كه جامعه اسلامى را به حق دعوت مى كرد.
423.(سلسلة الاعمال المجهوله) دكتر على شلش/100 چاپ لندن.
424.(سيرى در انديشه سياسى عرب)/103.
425.(سيد جمال الدين افغانى)كدى/205.
426.(سلسلة الاعمال المجهوله جمال الدين الافغانى)دكتر على شلش/111.
427.(همان مدرك)/105.
428.(مجموعه اسناد) 66 سند 220 تصويرهاى:138ـ 140.
429.(سيد جمال الدين اسدآبادى) ضميمه/22 پاسخ رنان به سيد جمال;(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى)/118.
430.(مجموعه اسنادش/59 سند 186.
431.(همان مدرك)/73 سند 252 تصوير شماره147 و 148.