برتر از خستگی(8)

حاج سياح كه از مصر سيد جمال را مى شناخت ميرزا شريف همشيره زاده سيد را از ورود وى به ايران آگاه مى نمايد.پس از يك ماه ميرزا لطف الله برادر كوچك ميرزا شريف به اصفهان مى رسد و مى گويد:(چون ميرزا شريف مستوفى است نتوانست بيايد لذا مرا فرستاد) افسوس مى خورد كه قبل از ورود وى به اصفهان آقا به سوى تهران حركت كرده است.طبق نوشته حاج سياح وى طى تلگرافى سيد جمال الدين را از حركت ميرزا لطف الله از اصفهان به سوى تهران مطلع مى نمايد ونامه اى نوشته
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برتر از خستگی(8)
برتر از خستگی(8)
برتر از خستگی(8)

شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين‏ اسدآبادی

حاج سياح كه از مصر سيد جمال را مى شناخت ميرزا شريف همشيره زاده سيد را از ورود وى به ايران آگاه مى نمايد.پس از يك ماه ميرزا لطف الله برادر كوچك ميرزا شريف به اصفهان مى رسد و مى گويد:(چون ميرزا شريف مستوفى است نتوانست بيايد لذا مرا فرستاد) افسوس مى خورد كه قبل از ورود وى به اصفهان آقا به سوى تهران حركت كرده است.طبق نوشته حاج سياح وى طى تلگرافى سيد جمال الدين را از حركت ميرزا لطف الله از اصفهان به سوى تهران مطلع مى نمايد ونامه اى نوشته به ميرزا لطف الله مى دهد.574
متن تلگرافى كه حاج سياح از اصفهان به تهران خطاب به امين الضرب مى فرستد در كتاب مجموعه اسناد موجود است و تاريخ آن ربيع الاول1304 مى باشد.
(به توسط جناب آقاى حاجى امين الضرب حفظه الله تعالى خدمت جناب آقاى وحيد فريد آقا سيد جمال الدين حفظه الله تعالى تبريك ورود عرض مى نمايد.آقا ميرزا لطف الله از همدان آمدند و روانه تهران شدند.جناب آقاى سهام السلطنه سلام مى رسانند.احقر عباد سياح.575)
آقاى صفات الله جمالى از قول پدر سفر وى را به اصفهان چنين گزارش مى دهد:
(همين كه از ورود خالوى معظم خود به جنوب ايران اطلاع حاصل نمودم بى تابانه به شوق ديدارش به اصفهان شتافته پس از يك جلسه ملاقات باظل السلطان و اطلاع از حركت سيد به تهران عازم مركز شده لدى الورود خدمتش رسيده مورد لطف و نوازش او قرار گرفته از خويش و تبارو ياران ديار خود پرسشها نموده محل توجه و مهر و محرّر مقالات و بياناتش شده تا روزى كه سيد تهران را ترك نمود در خدمتش بودم.576)
همان گونه كه ذكر شد ميرزا لطف الله به منزل حاج امين الضرب مى رود و تا مدتى بعد از خروج سيد در آن جا مى ماند. سخنان سيد جمال را يادداشت كرده و از برخى نامه هاى وى رونوشت بر مى دارد.اكثر مقالات جماليه به جز آن چه در هند چاپ شده توسط ميرزا لطف الله و محمد حسين پسر حاج امين الضرب نگارش يافته است.مسودات نوشته هاى پسر حاج امين الضرب كه بيشتر عربى است با عنوان: (گفته هاى سيد) در مجموعه اسناد ذكر شده است.577
در مقالات جماليه مقاله كوتاهى وجود دارد با عنوان:(مكاشفات جماليه)در سرّ.در حاشيه اين مقاله ميرزا لطف الله نوشته:
(ماه ربيع الاول 1304 هجرى تهران خانه حاجى محمد حسن امين الضرب بيان فرمودند. عربى آن را حاجى محمد حسين آقا پسر جناب معظم له نوشتند.578 )
اين سخنان معمولاً در جمع بازديد كنندگان ايراد مى شده و سيد مسائل سياسى عرفانى و فلسفى را مطرح مى كرده است. البته بخشى از مقالات جماليه مربوطه به سفر 1304هـ.ق. سيد و بخشى مربوط به سفر بعد وى مى باشد.
امّا اين كه چرا پسر امين الضرب حاج محمد حسين گفته هاى سيد را به عربى مى نگاشته خود داستانى دارد بسيار آموزنده و حاكى از روش عالى و دقيق سيّد در آموزش.بنايى كه سيّد در امر آموزش پى مى ريزد اگر امروز نيز مراعات شود مى تواند بسيارى از ناهنجاريها و نارساييها را برطرف كند.579 بالاخره به خاطر پى گيرى و تشويق سيّد حاج محمد حسين امين الضرب به عربى مسلط مى شود و بسيارى از مقالات سيد كه به فارسى بوده به عربى بر مى گردند.580
دوشنبه اول ربيع الثانى 1304/27 دسامبر 1886
آقاى اعتماد السلطنه در اين تاريخ براى ديدار سيد جمال به منزل حاجى محمد حسن امين الضرب مى رود. وى درباره سيد مى نگارد:
(اين شخص از بوشهر به گفته من آمده است و خيلى مرد با علم معتبرى است. دو سه زبان مى داند در نوشتن عربى اول شخص است اگر چه افغانى امضاء كرد; اما حالا مى گويد از اهل سعدآباد همدان است. خلاصه خانه حاجى بسيار محقر بود. اول ماه جمعى از زنه دم در را گرفته بودند حاجى به آنها تصدق مى داد. هر چند خواستم سيد جمال الدين را خانه بياورم منزل بدهم راضى نشد….)
بنابراين گزارش اعتماد السلطنه از اقامت سيّد در منزل امين الضرب ناراحت بوده و سعى مى كرده سيد را به منزل خود ببرد.
محيط طباطبائى حاجى امين الضرب را يار وفادار امين السلطان معرفى مى كند كه سيد جمال را در سفر اول سه ماه با حرمت ظاهرى تحت نظر داشته اند و سيد نيز سخنانى ايراد مى كرده كه باب طبع شاه نبوده است و بعد از آنحاج امين الضرب محترمانه وى را از ايران بيرون برده است.582
سه شنبه 2 ربيع الثانى 1304/28 دسامبر 1886
(اين شخص[سيد جما] به واسطه من از بوشهر آمد. چند تلگراف رد و بدل شد.حالا كه آمده محض تملق امين السلطان فرمودند حاجى محمد حسن او را حضور بياورد.)
اعتماد السلطنه بسيار ناراحت مى شود و در قهوه خانه دربار عده اى به او گوشه و كنايه مى زنند.بعد از صرف نهار به منزل مى رود و نامه اى به شاه مى نويسد و اجازه مى خواهد كه به عتبات برود.حتى شب همان روز با اين كه شاه او را احضار مى كند از رفتن نزد شاه امتناع مى ورزد.
از گزارش روز بعد وى چنين استفاده مى شود583 كه او به امين الدوله نزديكى بيشترى داشته تا امين السلطان.امين الدوله درباره ديدار سيد جمال با شاه مى نويسد:
(چند روزى پس از ورود به پايتخت شرف حضور ناصرالدين را دريافت.با عمامه سبز و لباس منقح عربى و بيانات ملمع فصيح در خدمت شاه جلوه گر شد و چون در همان مجلس اول در تنظيمات و اصلاحت و ضرورت وضع قانون مبحثى به ميان آورد به نظر شاه خوب جلوه نكرد.584)
شاه بعد از تعارفات معمولى مى گويد:
(ترا به اين منظور خواسته ام كه وضع نامطلوب روزنامه را در ايران مانند روزنامه هاى خارجى سروسامان دهى.) سيّد مى پذيرد.585
شاه از راه پيشرفت ايران سؤال مى كند. سيد جمال پاسخهايى مى دهد و در ضمن از شاه انتقاد مى كند.
شاه از وى مى پرسد:از من چه مى خواهى؟
سيّد پاسخ مى دهد:گوش شنوا586
سخنان ديگرى از سيد جمال در اين گفتگو نقل كرده اند.587
شاه را قاطعيت سيد ناخوشايند مى آيد و ديگر هيچ گاه وى را به نزد خويش نمى طلبد.سيّد رسالت خود را دنبال مى كند و(از ضرورت قانون و معرفت حقوق و حريت فكر و قلم و امنيت جان و مال سخن مى راند.588)
اين بيدارگريها سبب شد كه برخى از وى نزد شاه سعايت كنند و زمينه خروج وى را فراهم سازند.
رجب1304/آوريل1887
شاه كه از حضور سيد جمال متوحش شده بود به حاج امين الضرب ابلاغ مى نمايد:
(توقف سيد در تهران به صلاح نيست به خراسان برود.)
حاجى محمد حسن نيز فرمان شاه را به اطلاع سيد مى رساند.سيد پاسخ مى دهد:
(كه حال زمستان است هواها كه خوب شد به هر جا كه خود ميل داشته باشم خواهم رفت.589)
با اين حال سيد موقعيت را براى ماندن مناسب نمى داند از اين روى طى نامه اى كه به شاه مى نويسد به اين نكته اشاره مى كنند:
(من قصد رفتن به نجد را داشتم چون به بوشهر رسيدم اعتماد السلطنه برحسب اراده اعليحضرت مرا به دارالخلافه دعوت نمود و اكنون مى خواهم به فرنگستان بروم و براى استحصال اذن همايونى اين نامه را نوشتم.590)
شاه در پاسخ مى نويسد:
(جناب آقاى سيد جمال الدين مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن خوش وقت شديم.حالا هم كه باز ميل به فرنگستان رفتن را داريد بسيار خوب است و البته هر جا باشيد دعاى ما را فراموش نخواهيد كرد.ما هم مرحمت لازمه در حق شما را منظور داريم و محض اظهار و نمايش آن يك قوطى انفيه دان الماس نسبت به شما مرحمت فرموديم كه هميشه وجود همايون را در نظر داشته باشيد.شهر رجب المرجب1304 ناصرالدين شاه.591)
امين السلطان صدراعظم اين پاسخ نامه ر همراه با يك انفيه دان به ضميمه يك انگشترى الماس و مبلغ هزار تومان پول كه از طرف خود هديه كرده بود نزد سيد آورد.
حاج سياح مى نويسد:
(وى قبول نكرد من و حاج امين الضرب استدعا نموديم كه بپذيرد و برخشم آنان نيفزايد.)592
با اين حال سيد پول را نمى پذيرد و انگشتر ر در حضور امين السلطان به محمد حسين پسر حاج امين الضرب داد و خواست انفيه دان را پس بفرستد كه برخى صلاح ندانسته و پس از چندى آن را به يكى از آشنايان خود بخشيد.593
درباره علت خروج سيد از ايران ديدگاههاى گوناگون وجود دارد:
1.امين الدوله در خاطرات خود و مخبر السلطنه در خاطرات و خطرات به اين نكته تصريح دارند كه وزير مختار انگليس سر هنرى در مندولف شاه را از سيد ترسانده و حضور وى را در ايران مضر دانست.مخبر السلطنه مى افزايد:
(چون سيد با اجازه آمده بود شاه به امين الضرب سفارش داد به پختگى اين كار را انجام بدهد و سيد را به بهانه سركشى املاك به مازندران برده روانه سفر كرد.594)
2.صاحبان قدرت از نفوذ سيّد در بيم بودند; از اين روى نزد شاه از وى بدگويى مى كردند.از جمله مى توان از معين نظام و نايب السلطنه(كامران ميرزا) و اعتماد السلطنه و صدر اعظم نام برد.595
اعتماد السلطنه از اين كه سيد به منزل وى نمى رود و با حاج محمد حسن به خدمت شاه مى رسد به شدت ناراحت مى شود و از اين مى ترسد كه روزنامه را از او بگيرند و به سيد جمال بدهند.596
3.آنچه سفارت انگلستان را ناراحت مى كرد و شاه و درباريان را به وحشت مى انداخت ارتباط سيد با مردم و ايراد سخن در باب آزادى و قانون بود.597 بيدارى مردم به نفع هيچ يك از كانونهاى قدرت نبود.
4شعبان 1304/28 آوريل 1887
اوائل بهار سيد جمال الدين به قصد مازندران تهران را ترك مى كند در اين سفر امين الضرب همراه سيّد مى رود. به اين قصد كه وى را به بازديد معادن و مزارع خود ببرد. سيّد در آغاز به بازديد معادن امين الضرب مى رود و سپس به محمود آباد از آن ايران را به قصد روسيه ترك مى كند.حاج امين الضرب در نامه اى كه در اين تاريخ براى برادر خود حاج محمد رحيم مى فرستد اظهار مى دارد:
(خودم با جناب مستطاب آقاى آقا سيد جمال الدين روانه معدن آهن به قريه نائيج روانه شديم.من آن جا مى مانم جهت انجام كارها و جناب آقاى آقا سيد جمال الدين تشريف مى برند روسيه.اول به بادكوبه بعد مى روند تفليس يك هفته مى مانند. از آن به مسكو ده پانزده روز اقامت مى فرمايند و از آن جا به پطرزبورغ پنج شش ماه مى مانند و از آن جا عازم پاريس خواهند شد.598)
حاج امين الضرب در اين نامه خط سير حركت سيد جمال و مسافرت وى را به فرنگ بيان كرده است.در همين تاريخ نامه اى به حاج محمد رحيم اصفهانى به تبريز مى فرستد كه جزئيات بيشترى از حركت سيد ذكر شده است:
(…جناب خداوند گاريم عصر سه شنبه دويم شهر حال تشريف فرماى ضرابخانه و صبح چهارشنبه 3 از آن جا عازم قريه نائيج كه معدن آهن است شدند.599)
6شعبان 1304/30 آوريل 1887
ميرزا لطف الله كه پس از ورود سيد به تهران نزد دائى خود آمده بود بعد از خروج سيد از ايران هنوز در خانه حاج امين الضرب بود.در اين تاريخ نامه اى از دفتر تجارتخانه به حاج محمد حسن به نائيج مى فرستند و در آن درباره ميرزا لطف الله كسب تكليف مى نمايند.
(…آقا ميرزا لطف الله و خسرو600 هنوز هم شبها در دولتخانه هستند. روزها مى روند بيرون و خيال دارند بعد از ديدن جنب امين السلطان روانه ولايت شوند.601)
امين الضرب در تاريخ12 شعبان 1304هـ.ق. از محمودآباد نامه اى در ارتباط با ميرزا لطف الله به تهران مى فرستد.
(اگرنخواستند بروند شما كمال پذيرايى را از آنان بنماييد و جاى ديگر نروند تا خودم بيايم.602)
از نامه هاى متعددى كه دفاتر حاج امين الضرب باقى مانده چنين استفاده مى شود كه حاج امين الضرب همراه سيد به بارفروش(آمل) رفته و در روز 12 شعبان سيد جمال آن جا را ترك كرده است.603
امّا از آن اسناد استفاده نمى شود كه ترك ايران در چه زمانى بوده است.
9شعبان 1304/3 مه 1887
امين الضرب از سيد جمال جدا مى شود و تصميم دارد به نائيج برگردد و604 بعداً به سيد ملحق شود.طبق برنامه تعيين شده سيد جمال به بادكوبه و از آن جا به تفليس مى رود.چون قرار بوده يك هفته در آن جا بماند605 با چند روز تأخير امين الضرب در تفليس به وى ملحق مى شود.606
وى در منطقه فقفاز بر محمد عليخان كاشى وارد مى شود و از آن ج به اتفاق امين الضرب به مسكو مى روند.تاريخ خروج سيد را از ايران ميرزا لطف الله 9 شعبان ذكر كرده607 ولى آقاى مشيرى در مقالات خود اواخر آوريل ذكر نموده608 كه روز آخر آوريل مطابق با 6 شعبان مى شود.آنچه مسلم است در 4 شعبان سيد جمال معادن آهن را بازديد مى كرده و با توجه به اين كه در همان روز امين الضرب در نامه خودخط سير حركت سيد جمال را ذكر كرده چنين به نظر مى رسد كه از آن جا به آمل رفته باشد و آن گاه به روسيه و خروج وى از ايران پنجم يا ششم شعبان بوده است.خروج را نهم شعبان بدانيم با آنچه در تاريخ ورود وى به مسكو ذكر كرده اند هماهنگ نيست.
16 شعبان 1304/10م ه 1887
سيد جمال و امين الضرب در دهم ماه مه وارد مسكو مى شوند. شب اول را به اتفاق چهار يا پنج نفر ايرانى ديگر در(هتل اسلاو) مى گذرانند.فرداى آن روز سيّد و امين الضرب به منزل آقا ميرزا نعمت الله اصفهانى مى روند609 و به مدت دو هفته ميهمان وى مى شوند.
21 رمضان1304/13ژوئن 1887
در اين تاريخ حاج امين الضرب از مسكو نامه اى به امين السلطان مى نويسد و از سيد جمال برخلاف آنچه برخى ذكر كرده اند كه در اين سفر نسبت به سيد بى توجه بوده است به نيكى ياد مى كند:
(در بلاد قفقاز خدمت ذى شرافت جناب مستطاب عين الانسان و انسان العين خليفة الانبياء والاكرمين شمس السموات والارضين آقاى حاجى سيد جمال الدين مشرف شدم و مسكوف در خدمت و ظل مرحمت جناب معظم اليه بوده و هستم وجناب معظم اليه را در همه جا به طورهاى خوب پذيرايى نمودند تا به حال هم در خدمت جناب معظم اليه هستم…610)
برخى نوشته اند:حاج امين الضرب دو هفته در مسكو بوده سپس عازم اروپا شده است.611 ولى با توجه به اين كه محمد حسين پسر وى در تاريخ 8 شوال 1304/1 ژوئيه 1887م.نامه اى براى پدر خود به مسكو مى فرستد612 و يادآورى مى نمايد كه نامه اى نيز براى سيد جمال نوشته استفاده مى شود كه توقف وى در روسيه بيش از اين بوده است و ظاهراً به پاريس رفته است.613
سيد جمال محل اقامت خود را تغيير مى دهد و به يكى از مهمانخانه هاى درجه سه مسكو موسوم به (رويال هتل) مى رود و قريب يك ماه در آن جا اقامت مى كند. در اين ايام بعضى از ايرانيانى كه در مسكو بودند به ملاقات سيد مى روند و او معمول شبها به طور ساده در هتل از آنان پذيرايى مى نمايد.614
20شوال 1304/13ژوئيه1887
روزنامه هاى مسكو و پترزبورگ خبر ورود سيد را با شرح حال كوتاهى از وى مى نگارند و روزنامه هاى پاريس نيز طى تلگرافى خبر مسافرت سيد را دريافتند.615
روزنامه مسكو گازت مورخ 13 ژوئيه 1887 درباره سيد مى نويسد:
(اين شخص اهل كابل و چند سال در تركيه بوده است.از آن جا به قاهره تبعيد مى شود.در مصر 8 سال616 اقامت و در شورش اعرابى سهم بزرگى داشته.بعداً به پاريس مى رود و حالا به قرار معلوم در مسكو اقامت دارد. نظر و علت مسافرت وى به روسيه اين است كه مى خواهد عمل با حال و اوضاع كشورى آشنا شود كه يگانه ملجأ و پناهگاه شصت ميليون مسلمانان هند مى باشد و آنها اميدشان اين است كه اين كشور از آنها حمايت نموده و آنان را از يوغ انگلستان منفور نجات بدهد.617)
همان گونه كه در اين گزارش آمده هدف سيّد آشنايى با اوضاع روسيه و حمايت از مسلمانان بوده است.بنابراين اين كه برخى نوشته اند يكى از مقاصد وى اين بوده كه نظر مخالف دولت روس را نسبت به وليعهدى ظل السلطان تعديل نمايد618 دور از واقعيت است; زيرا سيد جمال در اصفهان به كارهاى ظل السلطان انتقاد داشته است.
سيّد در هنگام حضور در روسيه سعى مى كرد بين روس و دول اسلامى:(ايران عثمانى افغانستان) عليه انگليس اتحاد برقرار كند.619
اين اتحاد درست در مقابل اتحادى است كه قبلاً سيد به انگلستان عليه روس پيشنهاد داده بود.هدف سيد جمال در هر دو نجات مسلمانان بود:آن جا نجات مصر و سودان بدون خونريزى و اين جا نجات مسلمانان هند.
او مى خواست بدين وسيله قدرتهايى كه تهديد بودند براى مسلمانان با يكديگر درگير كند و در اين گيرودار مسلمانان را نجات دهد.
او به اين سخن على(علیه السلام) عميقاً باور داشت:
(هر يك از دوستان و دشمنانت سه طايفه هستند.اما دوستانت دوست تو دوست دوست تو و دشمن دشمن تو مى باشند و دشمنانت دشمنت دشمن دوستت و دوست دشمنت مى باشند.620)
بنابراين در هنگام نزاع و درگيرى دشمن دشمن به عنوان دوست انسان جلوه مى كند و بايد از وى در راه نجات دوستان بهره برد.
27 شوال 1304/19 ژوئيه1887
در تاريخ فوق محمد حسين امين الضرب نامه اى از تهران به ميرزا لطف الله كه به اسدآباد رفته بود مى نويسد و خبر سلامتى سى جمال را كه در مسكو بوده به اطلاع وى مى رساند و اضافه مى كند:
(والد من به فرنگ رفته ولى نمى دانم آيا جناب آقا هم تشريف برده اند يا نه.621)
در چهاردهم ذى قعده ميرزا لطف الله نامه اى به تهران مى فرستد و پاسخ آن را محمد حسين در 1 ذى قعده مى دهد و مى نويسد:
(سيد جمال در مسكو باقى مانده ولى معلوم نيست كه آيا به پطرزبورگ رفته يا نه؟622)
28شوال 1304/20ژوئيه1887
سيد جمال در اين تاريخ نامه اى به حاج امين الضرب مى نويسد و در پايان بيان مى كند كه با كاتكوف623 ملاقات كرده و وى از اين ديدار خوشحال شده است. به پيشنهاد وى قرار است كه به ديدن امپراتور روس برود.624
سيد تا تاريخ 24 ذى قعده در مسكو مى ماند و آخرين روز اقامت مهمان محمد جواد است و در روز بيست و پنجم ماه ذى قعده مسكو را به مقصد پترزبورگ ترك مى كند و محمد جواد وى را تا راه آهن بدرقه مى كند.625
محمد جواد اصفهانى پسر دائى حاج امين الضرب626 و نماينده وى در مسكو بوده است.
اوائل ذى حجه1304/اوت 1887
سيد جمال از مسكو به پترزبورگ مى رود و طبق نامه اى كه وى بر محمد جواد اصفهانى نوشته پس از ورود به شهر به ميهمانخانه اى به نام:(هتل پورپ) رفته و پس از دو روز توقف در آن ج به(گران هتل) منتقل مى شود و اين نامه را از آن جا مى نويسد و كم كم با عده اى از شخصيتهاى دولتى روسيه تماس مى گيرد از جمله:پايادانوف كه وزير دين و مور دتوجه و محل اسرار امپراتور بود ملاقات مى كند.627
رئيس روحانيان ارتدوكس به نام:روبه دون استروزف به ديدار سيّد مى آيد و مصاحبه مفصلى با او به عمل مى آورد.628
نامه سيّد به محمد جواد در سوم ذى حجه به مسكو مى رسد و از آن جا كه دربرگيرنده آدرس سيّد بوده مجمد جواد آن را با نامه اى به تهران ارسال مى نمايد.629
سيد جمال الدين زمانى كه در پترزبورگ بوده مجموعاً 18 نامه براى آقاى محمد جواد مى نويسد كه آخرين آن به تاريخ 9رمضان 1306 مى باشد كه تنها تصوير دو نامه در اسناد آمده است630.يازده نامه از روسسيه به امين الضرب و سه نامه به پسرش مى نويسد كه تصوير تمام اين نامه ها در اسناد آمده است.631 آخرين نامه سيد به امين الضرب در تاريخ 5 ذى قعده 1306 مى باشد كه از پترزبورگ نوشته است632.
سيد جمال الدين حدود دو سال در پترزبورگ ماندگار مى شود و در اين مدت تلاش مى كند تسهيلاتى براى مسلمانان ايجاد نمايد. طبق آنچه در مجله كابل نوشته ديدارى با تزار امپراتور روس داشته و در اين ديدار تزار به وى پيشنهاد مى كند كه شيخ الاسلامى مسلمانان روسيه را به عهده گيرد.
سيد در پاسخ مى گويد:
(من ذاتاً به طريق مسلمانها مى باشم)
ييعنى نيازى به چنين تشريفاتى ندارم.
وى در هنگام اقامت در روسيه اجازه چاپ قرآن را از امپراتور روس مى گيرد ولى مأموران دولتى با او همراهى نمى كنند.633
سيد جمال در آخرين نامه اى كه از روسيه براى حاج امين الضرب نوشته خود را خيرخواه مسلمانان مى داند و تأكيد مى كند:كه بايد در راه اسلام تا مرحله شهادت پيش رفت.اينك بخشى از نامه:
(نوشته بوديد كه به مشهد مقدس بروم و خلق را علم بياموزم.بسيار خوب است. ولى در مملكتى كه افترا گفتن را هنر مى دانند و دروغ گويى را كاردانى و نميمه را پيشه خود شمارند و بدين صفات شيطانيه در محافل مباهات و مفاخرت نمايند و خويشتن به زيركى ستايند چه قدر دشوار است سخن از حق راندن و حقيقت علم را آموختن خصوصاً با جاهلى كه خود را دانا شمارد و كورى كه خويش را بصير انگارد.با همه اين چنان گمان مى كنم كه شما در آن چند ماه كه شب و روز و در هر ساعت با هم بوديم به فطانت فطريه و به نور ايمانى اندكى مرا شناخته باشيد و دانسته باشيد كه مرا در اين جهان چه در غرب باشم و چه در شرق مقصدى نيست جز آن كه در اصلاح دنيا و آخرت مسلمان بكوشم و آخر آرزويم آن است كه چون شهداء صالحين خونم درين راه ريخته شود.ولى در حركات خودم مجبورم و از اراده الهيّه سرباز نزنم…634)
17جمادى الثانى1305/1 مارس1888
عارف ابوتراب خادم سيد جمال به ايران مى آيد.در اين تاريخ سيد جمال نامه اى به محمد حسين فرزند امين الضرب مى نويسد و درباره ابوتراب به وى توصيه مى كند:
(بارى ميرزا ابوتراب ساوجى را به تو مى سپارم)
از وى مى خواهد نامه هايى كه مى نويسد توسط محمد جواد براى سيد فرستاده شود.635
محمد حسين در پنج شنبه 3 شعبان 1306 پاسخ سيد جمال را با تأخير مى دهد و در آغاز تأخير پاسخ عذر مى خواهد و درباره ابوتراب مى نويسد:
(او را وديعه اى از جانب جناب عالى مى دانم و نهايت توجه و احترامات را به جا آورده و مى آورم.636)
شايد علت تأخير فرزند امين الضرب در پاسخ به سيّد مطالب انتقاد آميز سيّد در نامه 30 آوريل بوده كه در آن نامه از وى مى خواهد:گزارشى از وقايع و حوادث بنويسد و از وى انتقاد مى كند:
(چگونه از بيان انديشه هاى فقراء وطنت كوتاهى نموده اى.637)
در حاشيه يكى از نامه هاى خود به امين الضرب باز توصيه638 ابوتراب ساوجى را مى نمايد.
18شعبان1305/30آوريل 1888
از اسناد مختلفى كه چاپ شده بر مى آيد كه امين السلطان رابطه خود را با سيد جمال قطع نكرده و گاهى براى وى نامه مى نوشته و سيد نيز پاسخ وى را همراه نامه هاى امين الضرب به تهران مى فرستاده است.
توجه به رابطه امين السلطان و سيد جمال از آن جهت اهميت دارد كه به نظر مى رسد سيد در آغاز به وى ارادت مى ورزيده و بعداً متوجه توطئه ها و دسيه هاى گوناگون او مى شود.اين باعث شده كه برخى از تاريخ نگاران سيد را متهم به فريب كارى كنند و بنويسند:(سيّد در صدد اغفال امين السلطان بوده است.639) امّا با اندك درنگ مى توان فهميد كه سيد در صدد اصلاح مملكت بوده و امين السلطان درصدد توطئه عليه وى.
در نامه اى كه سيد در 18 شعبان1305 به امين الضرب مى نويسد آمده است:
(جواب جناب جلالت مآب اجل امين السلطان را در جوف مكتوب شما به عنوان خود شما روانه تهران نمودم640)
اين كه سيّد تأكيد مى كند كه:(نامه امين السلطان را همراه نامه شما فرستاده ام) در خور تأمل است.امين السلطان در سال بعد نامه اى به سيد جمال نوشته كه مضمون آن براى ما مشخص نيست ولى از پاسخى كه سيد جمال به وى داده چنين به دست مى آيد كه امين السلطان از افترائاتى كه نسبت به سيّد انجام گرفته و سكوت سيد در برابر آن سخن گفته است و مى خواسته بداند آيا تبليغاتى كه عليه وى در روزنامه هاى روسيه شده از كجا نشأت گرفته است.در آن نامه قول داده كه به ابوتراب ساوجى كمك نمايد.امين السلطان نامه خود را بايد در نيمه دوم ربيع الاول 1306 هـ.ق. از طريق امين الضرب براى محمد جواد نماينده امين الضرب در مسكو فرستاده باشد تا به سيد جمال برساند.
در نامه اى كه در 24 ربيع الاول 1306 خطاب به محمد جواد به مسكو فرستاده آمده:
(كاغذ جناب آقاى حاجى سيد جمال الدين را جناب جلالت مآب آقاى امين السلطان جواب نوشته اند در جوف فرستادم برسانيد.641)
در نامه اى كه محمد جواد در تاريخ 18 ربيع الثانى1306 براى امين الضرب مى فرستد مى نويسد:
(كاغذ آقاى امين السلطان را هم فرستادم.642)
محمد جواد در 13 جمادى الاولى 1306 نامه ديگرى به امين الضرب نوشته و در آن از نامه سيد جمال كه روز قبل به دست وى رسيده سخن گفته و اضافه مى كند:
(چندى قبل هم يك كاغذ به جناب عالى نوشته بودند.ظاهر در جوف كاغذى به حضرت اجل اكرم آقاى امين السلطان فرستاده بودند كه بنده فرستادم به تهران البته رسيده است.643)
با توجه به آنچه ذكر شد اين نكته مشخص مى شود كه نامه سيد جمال به امين السلطان در سال 1306هـ.ق. نوشته شده و در داخل نامه امين الضرب بوده است.
سيد جمال الدين در اول ژانويه1889/28ربيع الثانى1306هـ.ق. نامه اى به امين الضرب مى نويسد.در حاشيه نامه آمده:
(جناب جلالت مآب اجل امين السلطان نوشته بودند كه هر وقت ميرزا ابوتراب ساوجى بيايند نظر عنايت به جانب ايشان خواهند نمود.من به ميرزا ابوتراب كاغذى نوشته بودم گويا به ايشان رسيده است.اگر به يكى از خدّام خود بگوييد كه در خانه آقا كوچك پسرحاجى سيد صادق مجتهد مرحوم از او استفسار نموده بدو خبر دهند بسيار بسيار ممنون مى شوم و شما را شكرها خواهم گفت.644)
سيد جمال در همين تاريخ يعنى غره ژانويه فرنگى/28 ربيع الثانى1306هـ.ق. نامه اى از پترزبورگ به امين السلطان مى نگارد و در جوف نامه امين الضرب قرار مى دهد.645
سيد جمال الدين در آغاز نامه مى نويسد:
(مكالمه اى كه در طريق حضرت عبدالعظيم در ميان رفت و آنچه گفتم و آنچه فرموديد البته در خاطر باشد)
از اين عبارت چنين استنباط مى شود سيد با وى در باب اصلاحات سخن گفته و امين السلطان نيز به گونه اى تأييد كرده است.
سيّد در اين نامه شاه ايران را از مستعصم عباسى برتر نمى داند و حاكم روسيه را از هلاكو پست تر646! در اين نامه به ورود خود به ايران كه به دعوت شاه بوده اشاره مى كند عوامل پيشرفت و ترقى ايران را بر مى شمارد و…647 اينك نكاتى كه سيّد در نامه بدانها اشاره مى كند:
1.سيد جمال قبلاً با امين السلطان درباره اصلاح امور سخن گفته و به نظر مى رسد كه وى رهنمودهاى سيد را ظاهراً پذيرفته است و در اين نامه راهنمايي هاى ديگرى در ارتباط با پيشرفت امور مملكتى ارائه مى دهد.
2.به نظر سيد جمال كسانى كه باعث شده اند وى از ايران خارج شود ضيع الدوله و اطرافيان وى بوده اند كه قبلاً نيز به اين نكته اشاره شد و افترائات به سيد از جانب او بوده و همو بعد از خروج سيد مقاله اى عليه وى در روزنامه اطلاع نوشته648 كه سيد به آن اشاره مى كند.
3.سيد به امين السلطان اعتماد داشته و با وى نزديك و همين امر باعث شده است كه مخالفان امين السلطان باسيد مخالفت كنند و تعبير به (يك حساب شهيد ولاى شما) به همين جهت است.يعنى نزديكى با شما باعث كنيد آنان گرديده است.
4.سيد تا زمان نوشتن نامه به گفته هاى امين السلطان اعتماد كامل داشته و سخن وى را در حمايت از ابوتراب حق ثابت مى شمارد.
در برابر اين همه اعتماد سيّد به امين السلطان وى ناجوانمردانه عمل مى كند و اين نامه را به شاه مى دهد و گزارشى نيز ضميمه آن مى كند:
(قربان خاكپاى جواهرآساى اقدس همايونت شوم.كاغذى از سيد جمال الدين معروف امروز به اين غلام خانه زاد رسيده است.يعنى از سفارت روس آورده به غلام دادند و چون بعضى از كلمات آن خيلى معنى دارد به عرض رسانيد.ولى روى هم رفته خيلى مزخرف و نامربوط نوشته است و داخل آدم نيست.امّا يقين است كه همين سيد جمال الدين و آن پدر سوخته ميرزا جعفر برادر حاجى سياح كه الآن در پطر است و با(دالفوركى) هم تا رشت آمده و مراجعت كرده است با حضرت والا ظل السلطان خيلى راه و رابطه دارند و اغلب خبرهايى كه در روزنامه هاى روس ديده مى شود به دست و قلم اين دو نفر است.مخصوصاً يك نمره از روزنامه(هرولد) به تهران رسيده است كه خيلى بد از اين غلام نوشته است و به همين جهت آقاى نايب السلطنه فرستاده و آن روزنامه را به پنجاه تومان خريده است كه ترجمه كرده به حخضور همايون بفرستد.مضامين اين روزنامه خيلى شبيه به مضامين اهل ايران است….649)
شاه بالاى گزارش امين السلطان بعد از بدو بى راه به سيد مى نويسد:
(او مثل مار مى ماند و هرگز ملايم نمى شود و به روزنامه هاى روسيه نيز نبايد اعتنا كرد.)
گزارش امين السلطان در خور تأمل است.گويا وى و دار و دسته اش منشأ شايعات متعدد عليه سيد جمال بوده اند.اينك چند نكته درباره گزارش:
1.با اين كه امين السلطان نامه سيّد را از طريق حاج امين الضرب دريافت كرده ولى مى نويسد كه از سفارت روس به من داده اند!اين دروغ بزرگ براى مخدوش كردن چهره سيّد گفته مى شود.
2.پيوند دادن سيد جمال با سفير روس دالفوركى كه به دربار اعتراض كرده بود به خاطر اين بوده كه نوشته ها و اعتراضات روزنامه هاى پطرزبورگ را به سيد نسبت دهد; زيرا بعد از اين كه حاج محسن خان معين الملك در روزنامه اختر چاپ اسلامبول از دولت روسيه بدگويى كرد(كه سيد در نامه خود به امين السلطان به آن اشاره مى كند) روزنامه هاى روسيه به شدت از دولتمردان ايران انتقاد كردند.به نوشته امين الدوله:(حقايق احوال ايران و ايرانيان را به فضاحت و ركاكتى هر چه تمامتر روى دائره ريختند.650) و علاء الملك وزير مختار ايران در روس مندرجات روزنامه ها را از سيد جمال مى دانست كه در آن زمان در پطرزبورگ بود.
3.اتهام ديگرى كه به سيد وارد شده اين است كه او به خاطر حمايت از ظل السلطان به نشر مقاله دست زده است.اين نكته را به شاه القاء مى كند كه وى حامى ظل السلطان است در حالى كه هيچ ارتباطى بين سيد و ظل السلطان نبوده است.
سيّد با اين كه تصريح مى كند از اشخاص سخنى نگفته و هر آنچه گفته انتقاد از سياست بوده است ولى امين السلطان نوكر انگليس در اين گزارش چهره واقعى خود را از پرده برون مى افكند.
امين السلطان پيش دستى مى كند.زيرا بيم آن دارد كه مضمون نامه سيد جمال به اطلاع شاه برسد و از او سؤال شود كه در حضرت عبدالعظيم با سيد در باب چه موضوعى سخن گفته ايد.از اين روى بر آن مى شود كه با ارائه پاسخ سيد به شاه خود را از اتهام مبرى كند.
آقاى محيط طباطبائى بعد از نقل اين نامه نتيجه مى گيرد:سيد تا زمانى كه به بصره رفته به امين السلطان اعتماد داشته ومشكلات خود را ناشى از ناصرالدين شاه مى دانسته و در آن ج مسأله رژى كه دخالت امين السلطان را مدلل مى ساخت متوجه خيانت امين السلطان گشته است.وى آن گاه اضافه مى كند:
(حقيقت بايد بر هوش و درايت امين السلطان آفرين گفت كه مدت چهارسال سيد جمال الدين را در مورد خود به اشتباه نگاه داشته بود.651)
اين داورى تمام حقيقت نيست زيرا سيد جمال در روسيه هنگام سفر شاه به اروپا به بى مهرى امين السلطان پى برد ولى او سعى مى كرد با افراد با چهره ظاهرى آنان برخورد كند مگر اين كه يقين مى كرد اهل خيانتند و اميدى به هدايت آنان نيست.در اين صورت بود كه با آنان مبارزه جدى مى كرد.
28ذى حجه1305/5سپتامبر1888
مخارج سيد به طور كلى از طريق دوستان نزديك و صميمى وى به صورت قرض و احياناً كمك تأمين مى شده است.طبق اسناد به جاى مانده در منزل حاج امين الضرب هنگامى كه سيد در روسيه بوده حاج امين الضرب مبلغ هفت هزار منات به سيد كمك مى كند كه با توجه به نامه هاى سيّد جريان آن را بررسى مى كنيم:
در تاريخ فوق نامه اى به حاج امين الضرب نوشته و در آن آمده است:
(همان پنج هزار منات را كه به ميرزا على حواله كرده بوديد كه به من بدهد و در آن وقت من قبول نكردم اكنون همان پنج هزار منات را به آقا محمد جواد حواله كنيد كه در پطرسبورغ به من بدهند و من آن مبلغ را باز به شما خواهم داد لامحاله.652)
حاج امين الضرب در 5 صفر 1306 دو نامه يكى به محمد جواد و ديگرى به سيد جمال مى نويسد. به محمد جواد مى نويسد:(سه هزار منات به سيد جمال بدهد.653) در نامه به سيد آمده كه هزار منات ارسال شد كه يك دفعه محمد جواد سه هزار منات بپردازد.در اين نامه خبر فوت حاج ملاعلى كنى را به اطلاع سيد رسانده و از چگونگى راه آهن محمودآباد و وضعيت ميرزا نعمت الله(هاشم اف) سخن گفته است.654
سيد جمال پاسخ وى را در 27 صفر/3نوامبر مى فرستد و گفته هاى امين الضرب را راجع به ميرزا نعمت الله نمى پذيرد.و از اين كه براى كسانى كه دست اندر كار راه آهن بوده اند چيزى نخريده از وى انتقاد مى كند.655
سيد در نامه خود مورخ28 ربيع الثانى1306/1 ژانويه1889 تصريح مى كند:
(پنج هزار منات را دريافت نموده و مبلغ دو هزار منات هم چنانچه نوشته بوديد از آقا محمد جواد گرفتم.شكر شما با خداست.اين دين است بر ذمه من به شما خواهد رسيد.656)
امين الضرب سعى داشته كه كسى از اين كمك آگاه نشود و مكرراً يادآورى مى كند كه احدى از ايرانيان از اين موضوع با خبر نشوند.657
برخى اظهار مى كنند كه ظل السلطان برسيد كمك مى كرده و تا موقعى كه وضع ماليش مختل نبوده اين كمك ادامه داشته است.658 اما هيچ گونه دليلى كه نشانگر اين مطلب باشد وجود ندارد. برخى از تاريخ نگاران مزدور خواسته اند سيد را متهم به گرفتن مستمرى از ظل السلطان نمايند.در كتاب رهبران مشروطه بعد از اين كه سيد را داراى طبع مغرور و جاه طلب معرفى مى كند ادامه مى دهد:
(سيد در سياست اجتماعى عقيده روشنى داشت و مى گفت: من با ظالم و مظلوم هر دو مخالفم ظالم را براى ظلمش و مظلوم را براى تحمل ظلم)
ولى اين مرد انقلابى و مغرور و ذى نفوذ كه اين كلام بزرگ بر زبانش جارى مى شد براى تأمين اميال خود با ظالمى مثل ظل السلطان مى ساخت و از او مستمرى وسه هزار تومان رشوه مى گرفت كه به سود او كار كند.)659
نويسنده اين جملات سندى براى ترّهات خود ارائه نداده ولى به سه كتاب آدرس داده است.به نظر مى رسد كه مستند وى اظهارات ميرزا رضاى كرمانى در هنگام استنطاق بوده كه درباره حاجى سياح گفته است:
(حاج سيّاح مرد مذبذب خود پرستى است.ابداً به مقصود ما كمك و خدمتى نكرد و او ضمناً آب گل مى كرد كه براى ظل السلطان ماهى بگيرد.وخيالش اين بود بلكه ظل السلطان شاه بشود و امين الدوله صدراعظم و خودش مكنتى پيدا كند. چنانچه حالا قريب شانزده هزار تومان در محلات املاك دارد.همان اوقات سه هزار تومان از ظل السلطان به اسم سيد جمال الدين گرفت نهصد تومان به سيد داد باقى را خودش خورد.660)
اين سخن ميرزا رضاست كه طبق آن سيد جمال نهصد تومان از ظل السلطان توسط حاج سياح دريافت كرده است.اگر فرض كنيم آن را به شخصى نبخشيده آن گونه كه به هداياى امين السلطان و ناصرالدين شاه برخورد كرد درمى يابيم كه اين تاريخ نگاران فاسد چگونه درصدد بودند چهره نيروهاى مذهبى مبارز را خدشه دار كنند و اين نهصد تومان با اين كيفيت تبديل مى شود به:(مستمرى و سه هزار تومان رشوه)!
28 صفر 1306/4نوامبر1888
حاج محمد على آقا كاشانى پدر حسين نقوى در اين تاريخ نامه اى از مسكو به امين الضرب مى نويسد كه حكايتگر فعاليتهاى علمى سيد جمال است:
(…بارى زمانى كه در پطرزبورغ بودم جناب آقاى آقا سيد جمال الدين را زيارت نمودم هميشه در خدمت آقا حكماء بودند…661)
سپس بيان مى كند كه جناب آقا در هر مجلس اوصاف جناب عالى را بيان مى كنند…
يكشنبه25 رمضان1306/27مه 1889

پي نوشت :

574.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/138 به نقل از(دوره خوف و وحشت)/149 (شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى)/54.
575.(مجموعه اسناد)/110 تصوير207.
576.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/54.
577.(مجموعه اسناد)/91 92 تصاوير:164ـ 166.
578.(مقالات جماليه)/159.
579.(مجله يغما) ضميمه مرداد1341; (مجموعه اسناد)/142 143.
580.(مجموعه اسناد)/91 92.
581.(همان مدرك)/149.به نقل از روزنامه(اطلاع).
582.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/149.
583.(مجموعه اسناد)/149.
584.(خاطرات سياسى امين الدوله)/120.
585.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/140.
586.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/51.
587.برخى نوشته اند سيد جمال در ملاقات با شاه به وى گفت:(من شمشير برنده هستم در دست شم مرا در مقابل هر دولت كه مى خواهد به كار ببريد) (خاطرات و خطرات/85.
588.(خاطرات سياسى امين الدوله)/121.
589.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين)/53.
590.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/143.
591.(همان مدرك)/51 52.
592.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/144.به نقل از:(دوره خوف و وحشت)/151.
593.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/52.
594.(خاطرات و خطرات)/85; (خاطرات سياسى امين الدوله)/120.
595.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/145146.
596.(خاطرات سياسى امين الدوله)/120.
597.(همان مدرك)/122; (سياستگران دوره قاجار) ج191/1.
598.(مجموعه اسناد)/116 ورق 122.
599.(همان مدرك)/118ورق 265.
600.(سيد جمال الدين حسينى)صدر واثقى/137.
601.(مجموعه اسناد)/119 ورق267.
602.(مجموعه اسناد)/98.
603.(همان مدرك)/99 116 117.
604.(همان مدرك)/119 ورق 317.
605.(همان مدرك)/116ورق 122.
606.(همان مدرك)/119 ورق 376.
607.(سيد جمال الدين حسينى)/148.
608.(همان مدرك).
609.(همان مدرك)/148 به نقل از مجلّه(خواندنيها).
610.(مجموعه اسناد)/120 ورق 460.
611.(سيد جمال الدين حسينى)/149.
612.(مجموعه اسناد)/120 ورق 440.
613.(همان مدرك) تصوير 195.
614.(سيد جمال الدين حسينى)/149 به نقل از مجلّه(خواندنيها).
615.(مجموعه اسناد) تصوير169.
616. در متن 18 سال نوشته شده كه هشت سال صحيح است.
617.(آزادى هند) مهدى بازرگان/68; (سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/150 هر دو به نقل از مقالات آقاى على مشيرى در مجله خواندنيها.
618.(سياستگران دوره قاجار) ج191/1.
619.(سيد جمال الدين حسينى)/150 به نقل از مقالات تقى زاده در مجله كاوه.
620.(نهج البلاغه) صبحى صالح حكمت 295.
621.(مجموعه اسناد)/122 ورق82.
622.(همان مدرك)/120ورق177.
623.كاتكوف خبرنگار روسى است كه سيّد در پاريس با وى آشنا مى شود برخى حتى ديدار سيد جمال را طبق دعوت وى دانسته اند كه صحيح نيست.كاتكوف در تاريخ 11 ذى قعده فوت مى كند.(سيد جمال الدين حسينى)صدر واثقى/151.
624.(مجموعه اسناد)/93 تصوير168 169.آقاى خان ملك ساسانى مدعى است كه سيّد با امپراطور ديدار نكرده ولى بايد در سخن وى ترديد كرد.(سياستگران دوره قاجار) ج191/1.
625.(مجموعه اسناد) تصوير171.
626.(همان مدرك)/94.
627.(همان مدرك) تصوير198.
628.(سيد جمال الدين حسينى)/151 به نقل از مجلّه(خواندنيها).
629.(مجموعه اسناد)/97 شماره9.
630.(مجموعه اسناد)/94.
631.(همان مدرك)/93.
632.(همان مدرك) تصويرهاى:185ـ 187.
633.(سيد جمال الدين حسينى)/153.
634.(مجموعه اسناد) تصويرهاى185و 186.در حاشيه اين نامه مى نويسد:(خداوند تعالى تمنى موت را علامت صدق ايمان قرار داده است.)
635.(مجموعه اسناد)/93 سند 196.
636.(همان مدرك)/126ورق140.
637.(همان مدرك) تصوير197.
638.(همان مدرك) تصوير181.
639.. اسناد سياسى دوران قاجار > ابراهيم صفائى 255 بابك ..
640. مجموعه اسناد > 93 تصوير 176.
641. مجموعه اسناد > 125 ورق 51.
642. همان مدرك > 97 شماره 14.
643. مجموعه اسناد 93شماره 15 نامه سيد جمال به محمد جواد در تاريخ 9جمادى الاولى بوده است -. همان.
مدرك 94.
644. مجموعه اسناد تصوير 181.
645 تاريخ اين نامه را ابراهيم صفائى در. ( اسناد سياسى دوران قاجار ) 252 به اشتباه 134ذكر كرده است ..
646 مستعصم آخرين خليفه عباسى است كه به دست هلاكو خان مغول و به مشاورت خواجه نصير طوسى كشته شد. و اين جا منظور حاكم تهران و روسيه است ..
647. اسناد سياسى دوران قاجار 249ـ 251 تصوير نامه 252ـ 255 حروف چينى نامه..
648. سيد جمال الدين حسينى 146.
649. اسناد سياسى دوران قاجار ( ابراهيم صفائى 257.
650. خاطرات سياسى امين الدوله 123.
651. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 151.
652. مجموعه اسناد ( 93 تصوير 179.
653. همان مدرك ( 124 ورق 286تصوير 212.
654. همان مدرك تصوير 211.
655. مجموعه اسناد 93 تصوير 18.
656. همان مدرك تصوير 181.
657. مجموعه اسناد تصوير 29 211.
658. سيد جمال الدين حسينى 155.
659. رهبران مشروطه ( ابراهيم صفائى 18 جاويدان ..
660. تاريخ بيدارى ايرانيان ج 1 18.
661. مجموعه اسناد 112 شماره 3.

منبع: فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط