سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن

سوء ظن از وسوسه‏ى فكرى پيدا مى‏شود . شيطان گاهى مسلط مى‏شود بر عقل انسان و در اين صورت يك متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از كار در مى‏آيد . و بعبارت ديگر يك شيطان انسى است و شيطان ، عقل او را استخدام مى‏كند و » مى‏برد آن جا كه خاطر خواه اوست « و لذا هميشه در فكر اين است كه ديگران را بدبخت كند .
شنبه، 17 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن
سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن
سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن

بحث ما درباره‏ى سوء ظن در خانه است . سوء ظن يك مرض مهلكى براى انسان و چيز مخربى براى خانه است . شايد چيزى مخربتر از سوء ظن براى بناى خانواده نداشته باشيم لااقل از جمله آفات بزرگ اين بناى مقدس است .

منشأ سوء ظن

سوء ظن از وسوسه‏ى فكرى پيدا مى‏شود . شيطان گاهى مسلط مى‏شود بر عقل انسان و در اين صورت يك متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از كار در مى‏آيد . و بعبارت ديگر يك شيطان انسى است و شيطان ، عقل او را استخدام مى‏كند و » مى‏برد آن جا كه خاطر خواه اوست « و لذا هميشه در فكر اين است كه ديگران را بدبخت كند .
گاهى شيطان بر دل انسان مسلط مى‏شود و در آن صورت از نظر قرآن يك بت‏پرست به تمام معنى مى‏شود يعنى تمام دل او را هوى و هوس مى‏گيرد و يك آدم فاسق و فاجرى مى‏شود و بقول قرآن يك آدم عابدى است اما براى شيطان نه براى خدا . مشرك مى‏شود مى‏شود آن هم بشرك شيطانى . در سوره‏ى يس مى‏خوانيم :
) الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين ( (1)
اى بنى آدم ! مگر در ازل با هم معاهده نكرديم كه شيطان پرست نباشى ؟ چرا شيطان پرست شدى ؟ و اين آيه كه مى‏گويد شيطان پرستى به چه كسى مى‏گويد ؟ به كسى كه شيطان دل او را استخدام كرده باشد محبت خدا را از دل او برده باشد و القائاتى كه بر دل او مى‏شود شيطانى باشد نه رحمانى .
گاهى هم شيطان بر قوه‏ى خيال انسان مسلط مى‏شود كه به آن وسوسه مى‏گويند و به آن شخص وسواسى گويند . اين وسوسه دو قسم است : يك قسم وسوسه‏ى فكرى است كه امروز مورد بحث ماست و يك قسم هم وسوسه‏ى عملى است يعنى همان وسواسى‏ها كه بعض اوقات در ميان مقدسين پيدا مى‏شوند . مثل اين كه در طهارت و نجاست ، نماز و روزه و بالاخره عباداتش وسوسه دارد . كه اين بحث آينده‏ى ماست كه ان شاء الله به خواست پرودگار عالم و لطف بقية الله عليه‏السلام مطرح مى‏كنيم . بالاخره اگر شيطان مسلط بر قوه‏ى خيال شد يك حال وسوسه گرى براى انسان پيدا مى‏شود . گاهى اين وسوسه مربوط به فكر است و گاهى مربوط به عمل . اگر مربوط به فكر بود يك افكار باطل مزخرفى بر او حكمفرما مى‏شود و اگر مربوط به عمل شد يك اعمال باطلى يك اعمال مزخرف و بيهوده‏اى از او سر مى‏زند . اولى وسوسه‏ى فكرى و دارنده‏ى آن وسواسى در فكر است . دومى وسوسه‏ى عملى و دارنده‏ى آن وسواسى در عمل است . و هر دو خيلى خطر دارد كه بايد بگوئيم از همه چيز خطرش بالاتر است . تسلط شيطان بر قوه‏ى خيال انسان و ايجاد يك حالت وسوسه ، چه وسوسه‏ى فكرى يا عملى ، از نظر امام صادق عليه‏السلام يك نوع ديوانگى است .
شخصى آمده بود خدمت امام صادق عليه‏السلام تعريف ديگرى را مى‏كرد ؛ خيلى تعريف كرد از جمله عقل او را هم تعريف كرد اما در ضمن گفت يابن رسول الله وسواسى هم هست . حضرت تبسم كردند يعنى تبسم مسخره آميز يعنى تو تعريف او را كردى اين چه عاقلى است كه وسواسى است ؟ بعد فرمودند اين تابع شيطان است اگر هم از خودش بپرسند اين كارهاى تو شيطانى است يا رحمانى جواب مى‏دهد شيطانى است . و لذا از نظر روانشناسها ، از نظر امام صادق عليه‏السلام وسوسه چه در فكر چه در عمل يك قسم از جنون است .

آثار وسوسه :

1- منفى بافى
وسوسه‏ى فكرى خطرها دارد كه از جمله‏ى آنها اين است كه انسان منفى باف مى‏شود.بعضيها در خودشان ، در ديگران مثبتات را نمى‏توانند ببينند آنچه مى‏بينند منفيات است كه چه چيزهايى را ندارد . درصدد اين نيست چه امتيازهائى دارد و درصدد اين است كه چه عيبهائى دارد. هميشه مى‏رود روى عيب خودش ، رفيقش ، جامعه‏اش و اين خيلى خطرناك است و بسيار هم پيدا مى‏شود.
اثر ديگر اين كه اگر حال منفى بافى برايش پيدا شد ديگر نمى‏تواند ترقى كند ؛ رشد پيدا كند . گناه آن هم بزرگ است . منفى باف نظير مگس است زيرا مگس اگر در يك باغى از گل باشد مى‏گردد جاى كثيفى پيدا كند آن جا بنشيند . مثلا بدن شما تميز باشد مگس با آن كارى ندارد . اما اگر جاى زخمى ، يا جراحتى در بدن باشد مگس آن جا مى‏نشيند. بعضى از انسانها مثل مگس هستند اگر منفى بافى براى آنها ملكه شود بنابر قانون تجسم عمل افعالش براى او ملكه مى‏سازد . ملكه براى او هويت مى‏سازد و در روز قيامت بصورت يك مگس وارد صف محشر مى‏شود .
به همه‏ى شما مخصوصا به خانمها سفارش مى‏كنم مواظب باشيد منفى باف نباشيد مواظب باشيد مثبتات شوهرتان را ببينيد . به آقايان مى‏گويم مواظب باشيد مثبتات خانمتان را ببينيد . دنبال اين نباشيد يك نقصى از او پيدا كنيد . بلبل باشيد . هميشه روى گل بنشينيد . دنبال گل باشيد . دنبال نقاط مثبت باشيد . مگس نباشيد و دنبال كثافت ، عيبها نرويد . انسان معمولا بى‏وفاست . شما اگر يك عمر خوبى به خانمت بكنى اما يك روزى يك دادى سر او بزنى تمام آن خوبيها فراموش مى‏شود. اين خانم اگر يك زن خانه دارى باشد ، يك زن شوهردار و بچه‏دارى باشد يك عمر خوبى كند اما يك روز كه نشد آن گونه كه شوهرش مى‏خواهد بشود شوهر كه وارد خانه مى‏شود همه چيز را فراموش مى‏كند و رفتار او عوض مى‏شود و اين سرچشمه مى‏گيرد از اين كه انسان وفا ندارد اتفاقا قرآن هم از انسان گله دارد مى‏فرمايد :
) قتل الانسان ما اكفره ( (2)
مرده باد اين انسان كه چقدر بى‏وفاست . بنابراين تقاضا دارم منفى باف نباشيد .
2- بى‏نشاطى
يكى ديگر از آثار وسوسه‏ى فكرى اين است كه انسان از زندگى خسته و بى‏نشاط مى‏شود و به فكر اين است كه چرا به اين دنيا آمد و اگر بى‏دين باشد ، خدانشناس باشد به فكر خودكشى مى‏افتد . اين خودكشى‏ها كه بعض اوقات پيدا مى‏شود و در ممالك غربى خيلى ديده مى‏شود از اين جا سرچشمه مى‏گيرد يعنى وسوسه‏ى فكرى دارد مى‏نشيند فكر مى‏كند فكرش به جايى نمى‏رسد وقتى فكر به جائى نرسيد از زندگى خسته مى‏شود خودكشى مى‏كند .
اين سؤالى است كه بعضى جوانها دارند كه ما براى چه به دنيا آمديم ؟ منشأ اين سؤال از نظر روانشناسها وسوسه‏س فكرى است . نشاط ندارد . از زندگى خسته است . سردرگمى دارد . نمى‏داند براى چه به دنيا آمده است . وقتى هم كه در فراخور فكرش براى او صحبت كنى كه براى چه به دنيا آمده‏اى آن وسوسه‏ى فكرى نمى‏گذارد قانع شود . بعد دو دفعه مى‏گويد اين كه نشد ! اگر ما نيامده بوديم بهتر نبود؟ !
يادم نمى‏رود يك نويسنده‏اى يك جمله‏ى خوبى گفته بود . گفته بود يك روز صبح از خواب بيدار شدم . به اندازه‏اى بى‏نشاط و نگران بودم گفتم اى واى يك روز ديگرى هم در جلو دارم . مى‏گويد اتفاقا روزنامه‏اى در جلو من بود دو مطلب را در روزنامه ديدم كه ضد يكديگر بودند و عجيب بود . يكى اين بود كه كسى خودكشى كرده بود اما عجيب خودكشى كرده بود . زخم معده داشته و كارد زده شكم خود را پاره و معده را بيرون كشيده انداخته دور و گفته مى‏خواهم يك دقيقه بدون تو زندگى كنم . پس از يك دقيقه مرده است . مى‏گويد آن طرف روزنامه را ديدم كه خانمى مقاله‏اى دارد مى‏گويد الحمدلله صبح به صبح كه از خواب بيدار مى‏شوم يك روز با نشاطى را در پيش رو دارم . خدا را شكر مى‏كنم كه عمر به من داد و توانستم يك روز ديگرى هم در پيش رو داشته باشم . اين نويسنده مى‏گويد من فكر كردم كه اين نشاط اين خانم و آن خودكشى ديگرى و اين بى‏نشاطى و غم و غصه‏ى من از كجا سرچشمه مى‏گيرد. ديدم همه از اين است كه وسوسه‏ى فكرى دارم يعنى به عبارت ديگر از خستگى و نفهميدگى در زندگى است و اثر وسوسه‏ى فكر است .
3- بدگمانى‏
اثر مهمتر از اين دو اثر سوء اين است كه اگر انسان وسوسه‏ى فكرى داشته باشد سوء ظنى مى‏شود اول سوء ظن به خانه است و بعد سوء ظن به اجتماع و كم‏كم سوء ظن به خدا ، پيغمبر ، قرآن و ائمه‏ى طاهرين عليهم‏السلام پيدا مى‏كند و بالاخره همين سوء ظن او را كافر مى‏كند . سوء ظن از شيطان است و شيطان به كم قانع نيست اما از كم شروع مى‏كند و وقتى او را رها مى‏كند كه به هفت طبقه جهنم برساند آن وقت انسان را رها مى‏كند و او را مسخره كرده مى‏گويد خودت به اين جا آمدى چه كار به من دارى ؟ وسوسه‏ى فكرى كه انسان را سوء ظنى كند اين چنين است اول از كم شروع مى‏شود اما اين كم زياد مى‏شود و به سوء ظن به خدا و پيغمبر و قرآن و ائمه طاهرين عليهم‏السلام مى‏رسد .

خطرات سوء ظن

خطر بزرگى كه سوء ظن دارد اين است كه بعض اوقات موجب تفسيق مى‏شود يعنى آن سوء ظنش ، آن وسوسه‏ى فكريش طرف را بد جلوه مى‏دهد . وقتى تفسيق آمد تكفير مى‏آيد و وقتى تكفير آمد جواز قتل يا وجوب قتل مى‏آيد . بعض اوقات مى‏بينيم جوان متدين است ، انقلابى است اما سوء ظنش نفسيق آورده است حتى به علما و بزرگان ، تكفير آورده و آن تكفير جواز قتل يا وجوب قتل آورده است عالم بزرگى را كشته است بخاطر سوء ظنى كه داشته است . خيال نكنيد كه وضع عادى است . اين سوء ظنى كه از وسوسه‏ى فكرى سرچشمه مى‏گيرد بعض اوقات به يك ديوانگى‏هاى عجيبى مى‏رسد . مخصوصا اگر سوء ظن در خانه پيدا بشود و مثل اين كه آقا به خانمش سوء ظن دارد العياذ بالله ، گناهش خيلى بزرگ است . مثلا مردى در كوچه سرفه مى‏كند آقا سوء ظن پيدا مى‏كند و به خانم مى‏گويد اين با تو بود . يك ديوانه‏ى بتمام معنى مى‏شود . يا مثلا آقا در صف نانوائى معطل شده است زن در خانه مى‏گويد به خانه‏ى زن دوم رفت . وقتى مى‏آيد دادش بلند كه كجا بودى يك ديوانگى بتمام معنى .
در بين مردم مشهور است و نظير آن را در بين انسانها فراوان ديدم . مى‏گويند يك زن و شوهرى روى پشت بام خوابيده بودند . مى‏دانيد كه كهكشان راه شيرى مثل يك راه رو به قبله در آسمان نمايان است و در بين مردم مشهور است به راه مكه . مرد از زن پرسيد اين چيست ؟ زن جواب داد مى‏گويند راه مكه است و اگر حاجيها راه را گم كنند از اين راه پيدا مى‏كنند . با شنيدن اين جواب بلند شد و با تازيانه به اين زن حمله كرد كه معلوم مى‏شود زير سرت بلند است ! معلوم مى‏شود يك فكرى دارى مرا اين جا خواباندى تا حاجيها بيايند مرا بكشند و تو شوهر دوم كنى ! ممكن است اين واقعيت نداشته باشد اما يك آقائى به من مى‏گفت كه يك كسى كه وسوسه‏ى فكرى داشت و خانمش هم وسوسه‏ى عملى هر دو آمده بودند نزد من . رو كردم به خانم كه وسوسه‏ى عملى در طهارت و نجاست داشت . گفتم توى وسواسى اگر شش ماه حرف مرا بشنوى و بى‏اعتنائى بكنى ريشه‏ى اين وسوسه‏گرى از دل تو كنده مى‏شود . ديدم شوهر اين زن يك حال عجيبى پيدا كرد و حاضر نشد كه من طبابت وسوسه‏ى فكريش را بكنم بلند شد رفت . بعد از مدتى يك تلفن كرد و گفت فهميدم به خانم من چه گفتى ! گفتى خانم برو طلاقت را بگير بيا به من شوهر كن . شش ماه اگر زير نظر من باشى خوبت مى‏كنم ! يك ديوانه‏ى بتمام معنى كه نظيرش زياد است . زن سوء ظن به شوهر دارد يا مرد به خانمش سوء ظن دارد دست او را كج مى‏داند ، اگر مثلا يك اسكناس از جيب او گم شود و يا خرج كند و فراموش كند به گردن خانم مى‏گذارد اول دزدش مى‏داند ، اول جنايتكارش مى‏داند و بالاخره اول بى‏عفتش مى‏داند و بعض اوقات هم بى‏حيائى به آن جا مى‏رسد كه به رو مى‏آورد . همچنين خانم چنين برخوردهائى با شوهر مى‏كند. گناه به اندازه‏اى بزرگ است كه قرآن مى‏فرمايد :
) لا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا ( (3)
اى انسان ! بى‏علم حرف نزن متابعت از مظنه نكن ؛ سوء ظن به ديگران نداشته باش . زيرا اين سوء ظنها ، اين گمانها ، اين گفته‏ها ، اين افكار غلط در روز قيامت از گوش تو ، از چشم تو ، از زبان تو و حتى از دل تو سؤال مى‏شود و دل تو عليه تو شهادت مى‏دهد ؛ اعضاء و جوارح تو عليه تو شهادت مى‏دهند . يعنى يك آقا سوء ظن دارد به خانمش اما تودار است حرفش را مى‏خورد به خانمش نمى‏گويد ؛ به كسى نمى‏گويد همين را در روز قيامت مى‏آورند محشر و دلش عليه او شهادت مى‏دهد مى‏گويد تو بودى كه به خانمت گمان بد بردى چرا ؟ مگر اسلام نگفته بود گمان بد نبريد ؟ مسلمان بايد پيروى از علم كند نه مظنه و گمان ؛ نه ظن و تخمين . آدمهاى سوء ظنى مسلمان حقيقى نيستند . قرآن مى‏فرمايد :
و ظننتم ظن السوء و كنتم قوما بورا ( (4)
آن ملتى كه هلاك مى‏شود ، دنيا و آخرتش نابود مى‏شود ، آن ملتى است كه به يكديگر سوء ظن داشته باشند . و اتفاقا يكى از مصيبتهائى كه در انقلاب پيدا شده است . مخصوصا در ميان حزب اللهى‏ها همين سوءظنهاست كه نود و نه درصد آنها مطابق واقع نيست . مرگ بر آن كسى كه مثل كرم ابريشم در مظنه‏ى خودش ، در تخمين خودش ، در گمان غلط خودش مى‏تند تا خفه شود . من تقاضا دارم اگر مردى در مجلس ما ، زنى در مجلس ما سوء ظنى باشد اين آيه را هميشه در نظر داشته باشد كه هر گاه گمان بد در ذهنش آمد بگويد خدا گفته است :
) قتل الخراصون - الذين هم فى غمرة ساهون ( (5)
مرگ بر كسانى كه در مظنه‏ى خود ، سوء ظن خود ، گمان خود نظير كرم ابريشم مى‏تنند تا خفه شوند . روايت است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به كعبه نگاه كردند و گفتند كه اى كعبه تو خيلى احترام دارى اما احترام مؤمن از تو هم بيشتر است براى اين كه خدا حرام كرده است از تو يك چيز را ولى از مؤمن سه چيز را : خدا حرام كرده است براى مؤمن كه كسى او را بكشد و يا مال او را ببرد و حق ندارد كسى سوء ظن به مؤمنى ببرد . (6) شما را بخدا قسم ببينيد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آدمكشى و مال مردم خورى و سوء ظن را كنار يكديگر قرار داده است . معلوم مى‏شود خيلى گناه بزرگى است مخرب خانه است . خداى ناكرده اگر شما سوء ظن به خانم خود داشته باشى و يك جمله به خانم عفيفت بگوئى معلوم است كه خانم هر چه هم گذشت داشته باشد اين جمله از دلش بيرون نمى‏رود . معلوم است اگر به يك خانم عفيفى راجع به عفتش يك جمله بگويند اين جمله نه تنها محبت را از بين مى‏برد بلكه درخت نفرت را در دل اين خانم مى‏كارد . همچنين خانمها . يادم نمى‏رود يك خانم سوء ظنى كه شوهرش گفته بود من امشب كار پيدا كردم و مجبور شدم يك ساعت دو ساعت اضافه كار كنم . اضافه كار براى كى ؟ براى همين خانم . براى زن و بچه . مى‏گويد بعد از انجام اضافه كار خسته و كوبيده با يك غذاى لذيذى كه به من دادند و نخوردم تا به منزل ببرم و با خانواده بخورم آمدم به خانه در زدم آمد در را باز كرد و يك پرخاشگرى كرد و گفت برو آن جا كه اول شب بودى . گفتم چشم . از آن جا رفتم هتل غذا را خوردم . فردا صبح يك خانه اجاره كردم و با سفارش به اين و آن در همان فردا يك زن گرفتم و تشكيل خانواده دادم . حدود يك هفته پيش آن زن بودم بعد آمدم خانه گفتم خانم ! رفتم آن جا كه گفتى ديگر از اين به بعد يك شب مال تو يك شب مال او اگر مى‏خواهى يك شب را بيايم و اگر نمى‏خواهى دو شبش مال او . تمام شد .
بله يك دفعه شوهر پايش مى‏رود روى بيل و آنچه نبايد بكند مى‏كند . بعض اوقات مى‏بينيم خانم يك سوء ظنهائى دارد ؛ يك حرفهائى مى‏بافد كه معلوم مى‏شود عقل او كشش اين حرفها را ندارد پس كى كشش دارد ؟
) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون ( (7)
شيطان مى‏آيد وحى مى‏كند ؛ الهام مى‏كند مى‏گويد اين جورى كن ؛ اين كار را بكن . خانه‏تان را به اين مزخرفات خراب نكنيد محبت شوهر را به اين چيزها بيهوده از بين نبريد مخصوصا به آقايان سفارش مى‏كنم . زيرا اگر خداى ناكرده مردى سوء ظن به همسرش پيدا كند گناه خيلى بزرگ است . از زن هم گناه است ولى زن نسبت به حرام نمى‏دهد مى‏گويد رفتى يك زن دوم گرفتى اما مرد اگر نسبت بدهد تعزير مى‏شود . يعنى اگر سوء ظن داشته باشد و اين سوء ظن را به خانمش بگويد ، اگر براى حاكم شرع اثبات شود مى‏تواند از 25 تا 79 تازيانه به او بزند . مگر مى‏شود مرد سوء ظن به خانمش پيدا كند ؟ گناه بزرگى است . اين همان است كه قرآن مى‏فرمايد مرگ بر تو .
بنابراين در خانه سوء ظن نداشته باشيد خارج از خانه هم نبايد سوء ظن داشته باشيد . مخصوصا اين را به خانمها سفارش مى‏كنم . بعض اوقات يك سوء ظن موجب مى‏شود براى تجسس ، و تجسس گناهش خيلى بزرگ است . گناه به اندازه‏اى بزرگ است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روى منبر مى‏فرمود اى كسانى كه ايمانهاى شما زبانى است نه قلبى ! تجسس نكنيد زيرا اگر در كار و امور مردم تجسس كرديد خدا شما را افتضاح مى‏كند ولو اين كه خيلى عاقل و تودار باشيد . سوء ظن به ديگران موجب تجسس مى‏شود. اگر تجسس كرديد بعض اوقات موجب يك كارهاى زشتى مى‏شود. مثلا خانم در خانه‏اش ايستاده است مى‏بيند يك جوانى به خانه‏ى همسايه رفت . خوب اگر اين خانم مسلمان باشد بايد بگويد كه از اقوام اوست و كار دارد . اما اگر تجسس كرد و خداى ناكرده مردم را پشت در خانه جمع كرد و خداى ناكرده كار به جاى باريك رسيد ، منجر به طلاق شد ، منجر به بيچارگى و بى‏سرپرستى بچه‏ها شد ، منجر به از بين رفتن دو طائفه شد اين خانمى كه اين كار را كرده چه قدر گناه كرده است ؟ امام حسين عليه‏السلام مى‏فرمود اگر يك كسى رگهايش را از بدنش بيرون بكشند گناهش كمتر از اين است كه جدائى بين او و شوهرش ، يا بين او و زنش بيندازد . بعض اوقات بعنوان مقدس يعنى مقدس مآبى و خشك مقدسى تجسس مى‏كند ؛ خبر مى‏دهد ؛ اين طرف و آن طرف مردم را اطراف خانه‏ى او جمع مى‏كند بعد يك رسوائى پيدا مى‏شود و آبروى دو طايفه مى‏رود و خداى ناكرده منجر به طلاق مى‏شود براى اين كه اين آقا مى‏خواسته حزب اللهى عمل كند در حالى كه اين حزب الشيطانى است حزب اللهى اين است كه :
» ضع امر اخيك على احسنه « (8)
پيغمبر اكرم بارها سفارش مى‏كرد كه هميشه براى برادر مؤمنت ، خواهر مؤمنت توجيه‏گر باش . حتى در روايتى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد براى مؤمن محمل درست كن . محمل بعدى ، محمل بعدى مى‏فرمايد هفتاد توجيه براى او بكن اگر نتوانستى ديگر محمل درست كنى بگو چقدر من مسلمان بدى هستم كه نمى‏توانم محمل درست كنم و كار مسلمان را توجيه كنم . آيا ما اين گونه‏ايم؟ سفارش من به شما پا منبريها ، شما مقدسها ، شما نخبه‏هاى قم اين است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏خواهد شما تجسس نكنيد . آقا مى‏گردد اين طرف و آن طرف يك سوژه درست كند و در ميان جمعيت ببرد و متأسفانه اين در همه جا شايع است و در همه‏ى اقشار ، بازارى ، سپاهى ، بسيجى . آدمكشى نيست ؛ رگها را از بدن بيرون كشيدن است . چرا بايد سوء ظن داشته باشيم ؟ چرا به اين جمله كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود ، اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود ، اين جمله‏اى كه غالب ائمه طاهرين عليهم‏السلام از جمله امام صادق عليه‏السلام فرمود كه : » ضع امر اخيك على احسنه « چرا به اين دستور عمل نمى‏كنيم ؟ چرا بجاى سوء ظن حسن ظن نداريم ؟
سوء ظن از كجا سرچشمه مى‏گيرد ؟ دل وقتى منجلاب شد بوى بد مى‏دهد ؛ سوء ظنى مى‏شود . حسن ظن از كجا سرچشمه مى‏گيرد ؟ از دل سالم . دل وقتى پاك بود خودش پاك است ، ديگران را هم پاك مى‏داند . و وقتى خودش ناپاك شد ديگران را هم ناپاك مى‏داند .
اين درد بزرگى است اما درمان آن آسان است و آن بى‏اعتنائى است . وقتى يك چيزى از خانمت ديدى و توجيه خوب كردى و اعتنا به فكرت نكردى ، در دهان شيطان زدى ، خواه ناخواه شيطان كنار مى‏رود . امام صادق عليه‏السلام فرمود در دهان اين خبيث بزنيد . وقتى زدى ، عادتش ندادى مى‏رود. اما اگر عادت و اهميتش دادى و توجيه غلط كردى ، بلكه به زبان آوردى كم‏كم اين وسوسه‏ى فكرى مى‏رسد به آن جا كه يك ديوانه بتمام معنى مى‏شوى . بنابراين درد بزرگ است اما مداوا آسان . درد ، سرطانى است ؛ دنيا و آخرت را از بين مى‏برد . اما همه كس مى‏تواند مداوا كند و آن بى‏اعتنائى ، اهميت ندادن به سوء ظنها و گمانهاست .
) ان الظن لا يغنى من الحق شيئا ( (9)
قرآن مى‏گويد ظن و تخمين يك ذره كاربرد ندارند . اگر تو از آن كار گرفتى عمل به قرآن نكردى بدان پشت‏پا به قرآن زدى .

وسوسه‏ى عملى

بحث ما درباره‏ى وسوسه‏ى عملى است . وسوسه را به دو قسم تقسيم كرديم : وسوسه‏ى فكرى و وسوسه‏ى عملى . بحث وسوسه‏ى فكرى گذشت و بحث امروز درباره‏ى وسوسه‏ى عملى است كه گاهى انسان در كارهايش وسوسه مى‏شود نظير وسواسى در طهارت و نجاست ، وضو ، غسل ، عبادات . اين وسوسه‏ى عملى براى خانه فوق العاده ضرر دارد ؛ بنيان خانواده را ويران مى‏كند . وسواسى را از خانه و جامعه متروك مى‏كند . و بالاخره محبت خانوادگى را از بين مى‏برد . و شايد از اين مخربتر نداشته باشيم و لااقل يكى از مخربهاى عمده است . همه مخصوصا وسواسيها به بحث امروز توجه كاملى بفرمايند . اين وسوسه‏ى فكرى يا عملى از كجا پيدا مى‏شود ؟
در فصل يازدهم گفتم شيطان گاهى مسلط مى‏شود بر عقل انسان و با اين تسلط ، انسان حقه باز ، منافق ، پشت هم انداز مى‏شود . و در ميدان سياست يك سياستمدار دروغگوى حقه باز مى‏شود . و گاهى شيطان بر دل انسان مسلط مى‏شود آن را تابع خود مى‏كند . چنانچه گاهى خدا بر دل حكومت دارد گاهى شيطان بر دل حكومت پيدا مى‏كند . و قرآن در آيات فراوانى تذكر به اين مطلب مى‏دهد و اگر شيطان مسلط بر دل انسان شد ديگر دل را » مى‏برد آن جا كه خاطر خواه اوست « . و يك آدم بت پرستى ، پول پرستى ، هوا پرستى ، و بقول قرآن شيطان پرستى از كار در مى‏آيد . و گاهى مسلط مى‏شود بر قوه‏ى تخيل و وسوسه‏ى فكرى و عملى براى او پيدا مى‏شود و اين به اندازه‏اى خطرناك است كه چيزهائى كه اصلا واقعيت ندارد او مى‏بيند و مى‏شنود و قطع به آن پيدا مى‏كند . مثلا : آن كه آدم ترسوئى است و شيطان بر قوه‏ى خيال او مسلط شده اگر شب در يك خرابه‏اى برود جن مى‏بيند ، راستى مى‏بيند . و حرفهاى اجنه را مى‏شنود ؛ راستى مى‏شنود . يا وقتى به قبرستان برود مى‏بيند مرده از قبر بيرون آمد . مرده را مى‏بيند . داد مى‏زند بايست ببينم . مى‏شنود . فرار مى‏كند . مرده او را تعقيب مى‏كند . و يكوقت هم مى‏بيند مرده او را گرفت و لمس مى‏كند و غش مى‏كند . با فرضى كه در خرابه جنى نبوده است . در آن قبرستان مرده از قبر بيرون نيامده است . مرده صدا نكرده است . او را نگرفته است . اما قوه‏ى خيال اثر گذارده است روى چشم او ، روى گوش او ، روى قوه‏ى لامسه‏ى او و اين بلا را به سر او آورده است .
وسوسه‏ى فكرى و عملى اگر براى كسى پيدا شود اين گونه مى‏شود . يعنى مثلا آن كسى كه وسواسى در طهارت و نجاست است فورا قطع پيدا مى‏كند كه ترشح كرد و نجس شد با فرضى كه ترشح نكرده است ، اما او حس مى‏كند ترشح در دستشوئى شده است و اما براى طهارتش قطع پيدا نمى‏كند . براى نجاست فورا قطع پيدا مى‏كند . يعنى شيطان بر قوه‏ى تخيل او مسلط شده است و به آن چيزهائى كه برايش ضرر دارد فورا قطع پيدا مى‏كند اما براى آن چيزهائى كه بر نفعش است نمى‏تواند قطع پيدا كند ؛ اطمينان پيدا كند . و از همين جا اين وسواسى بايد پى ببرد كه مريض است . براى اين كه اگر قطع پيدا شدن و زود باورى است هم درد طهارتش بايد زود قطع پيدا كند هم در نجاستش . و اگر هم زود باور نيست همان طور كه در طهارتش زود باور نيست در نجاستش هم بايد زود باور نباشد . اين كه مى‏بينيد كجا زود باور است قطع پيدا مى‏كند و در جاى ديگر قطع پيدا نمى‏كند ، زود باور نيست ، پى ببرد كه مريض است ، آن هم مرض روحى كه اگر اعتنا به آن بكند روز به روز در تزايد است . امراض روحى طورى است كه رو به تزايد است مثل خوره مى‏ماند ؛ مثل سرطان مى‏ماند . از كجا پيدا شده است ؟ از تسلط شيطان بر قوه‏ى خيال . لذا كسى كه در نزد امام صادق عليه‏السلام تعريف يك كسى را كرد ، حتى تعريف عقلش را ، و بعد گفت وسواسى است امام صادق عليه‏السلام تبسمى كرد يعنى اين چه عاقلى است كه وسواسى است ؟ بعد فرمودند : شيطان بر او مسلط شده و كارهايش شيطانى است نه رحمانى . بعد هم فرمودند : اگر از خودش هم بپرسيد كه كارهاى او شيطانى است يا رحمانى مى‏گويد شيطانى .
چيزى كه همه بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه شيطان مهياست كه ما را بيچاره‏ى دنيا و آخرت كند و هر كسى را از راهى به جهنم مى‏برد . شيطان زرنگ است يك كسى را از راه گناه ، يك كسى را از راه پول حرام ، يك كسى را از راه شهوترانى ، يك كسى را از راه رياست طلبى ، يك كسى را هم از راه وسواسى گرى ، يك كسى را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، يك كسى را از راه فحشاء و بى‏عفتى منحرف مى‏كند .
مشهور است كه كسى در خواب صادقى شيطان را ديد كه يك دسته طناب بر دوش دارد پرسيد اينها چيست ؟ شيطان جواب داد اينها افسارهائى است تهيه كردم براى انسانها كه به جهنمشان بكشانم . سؤال كرد اين زنجير چيست ؟ گفت اين زنجير براى سيد رضى است . امشب رفتم سه مرتبه او را زنجير كردم اما پاره كرد . گفت اين طنابها چرا رنگارنگ است ؟ گفت براى اين كه هر كسى را از يك رنگى و از يك راهى منحرف مى‏كنم . فردا كه رفت خدمت سيد رضى رضوان الله عليه ، ايشان قضيه‏اى را فرمود كه معلوم شد خواب مطابق با واقع بوده است .
مرحوم كلينى رضوان الله عليه يك روايت را نقل مى‏كند نظير همين خواب كه امام صادق عليه‏السلام فرمود شيطان با يك لباس رنگارنگى آمد نزد حضرت موسى عليه‏السلام آن حضرت سوال كرد اين لباس رنگانگ ، كلاه رنگارنگ براى چيست ؟ گفت براى اين كه فريب من از يك راه نيست ؛ به جهنم كشاندن من از يك راه نيست . هر كسى را از يك راهى به جهنم مى‏كشانم . وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت ، آن كه لاابالى در دين است از راه بى‏عفتى ، زن مقدس را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، مرد لاابالى را از راه حرام خورى و بالاخره هر كسى را از راهى .
قرآن شريف آيات فراوانى در اين باره دارد كه شيطان قسم خورده است ، در مقابل خدا عرض اندام كرده است كه بنده‏هايت را جهنمى مى‏كنم ؛ بيچاره مى‏كنم .قرآن مى‏فرمايد : پس از آن كه شيطان رانده‏ى درگاه خدا شد گفت :
) فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم - ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اكثرهم شاكرين ( (10)
حال كه بخاطر بنى آدم گمراه شدم سر راهشان حتما مى‏نشينم و نمى‏گذارم راه بهشت را بگيرند ؛ راه مستقيم را بگيرند. سپس از چهار طرف مى‏آيم از جلو مى‏آيم از عقب ، از طرف راست از طرف چپ . امام باقر عليه‏السلام در ذيل اين آيه‏ى شريفه مى‏فرمايد : از جلو مى‏آيم يعنى امر آخرت را براى آنها ضعيف جلوه مى‏دهم . و اين كه گفته از عقب مى‏آيم يعنى آنها را امر مى‏كنم به جمع آورى اموال و بخل از دادن حقوق شرعى تا براى ورثه‏ى آنها بماند . و اين كه گفته از طرف راست مى‏آيم يعنى دين آنها را با زيبا كردن گمراهى و ايجاد شبهه از بين مى‏برم . و اين كه گفته است از طرف چپ مى‏آيم يعنى آنها را به دوست داشتن لذتها وامى‏دارم و شهوات را بر قلبهاى آنها غالب مى‏گردانم . (11)
يعنى براى زن لاابالى شيطان مى‏گويد از راه بى‏حجابى ، از راه بدحجابى ، جوراب پانما پوشيدن و بالاخره از راه بى‏عفتى . براى زن و مرد مقدس از آن راه مى‏آيد از راه راست مى‏آيد يعنى بواسطه‏ى وسوسه‏گرى آنها را به جهنم مى‏كشاند. من تقاضا دارم وسواسى‏ها اين آيه شريفه را هر روز بخوانند . وقتى كه شيطان مى‏خواهد مسلط بر قوه‏ى خيال اينها شود و اينها سر خودشان بازى درآورند و اين كارهاى زشت وسوسه‏گرى را انجام دهند اين آيه را بخوانند و بگويند شيطان در مقابل خدا ايستاده و به او گفته است من هر كسى را از راهى به جهنم مى‏برم و وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت به جهنم مى‏برم . در آيه‏ى ديگر هم نظير همين آيه آمده است شيطان لعنه الله قسم خورده است كه :
) لاتخذن من عبادك نصيبا مفروضا - و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن اذان الانعام و لامرنهم فليغيرن خلق الله ( (12)
يك بهره‏ى كافى از بنده‏هايت مى‏گيرم و گمراهشان مى‏كنم و در آمال و آرزو غوطه‏ورشان مى‏كنم و به آنها امر مى‏كنم تا گوشهاى حيوانات را ببرند و امر مى‏كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند.
كارى مى‏كنم فطرت خدادادى را از دست بدهند و ديگر درك نداشته باشند از خدابينى و خداشناسى ؛ ديگر درك نداشته باشند كه بفهمند در مقابل خدا بايد كوچكى كرد ؛ درك نداشته باشند كه فضيلت را از رذيلت بشناسند . و بعد در دنباله‏ى همين آيه مى‏فرمايد :
) و من يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا (
اگر كسى متابعت از اين شيطان قسم خورده كند و شيطان ولى او بشود ، مسلط بر او بشود ، ورشكسته است ورشكسته‏ى آشكار .
اى وسواسى ! قرآن مى‏گويد ورشكسته‏اى ورشكسته‏ى آشكار .
آيه‏ى سوم نظير آيه‏ى اول و دوم است . شيطان وقتى رانده درگاه خدا شد گفت خدايا همه‏شان را گمراه مى‏كنم خداوند فرمود :
) واستفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب عليهم بخيلك و رجلك و شاركهم فى الاموال و الاولاد وعدهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا ( (13)
يعنى شيطان انسان را گمراه مى‏كند اما چگونه ؟ بصداى خود . صداى شيطان چيست ؟ ترانه‏ها ، موسيقى‏ها . و ) اجلب عليهم بخيلك و رجلك ( يعنى شيطان دو دسته لشكر دارد يك لشكر پياده يعنى گرفتار يك رفيق نااهلى مى‏شود و اين رفيق خيلى عالم نيست ؛ دانا نيست با وسوسه او را به جهنم مى‏فرستد . اما گاهى يك رفيق نااهل ، يك شيطان دانا مسلط بر سر او مى‏شود كه بقول قرآن شريف لشكر شيطان اما لشكر سواره . نظير مكتبهاى غربى كه براى انسانها آورده شده است نظير يك رفيق نااهل اما رفيقى كه دانا باشد و بتواند از راه استدلال ، از راه غير مستقيم اين را به جهنم ببرد . شيطان از راه مال حرام شريك انسان مى‏شود و او را وادار مى‏كند همان غذاى حرام را به بچه‏هايش بدهد ؛ انعقاد نطفه از آن غذاهاى حرام بشود و بالاخره بچه‏هايش را هم خراب مى‏كند . پس با استفاده از آيه مى‏فهميم شيطان يكى از راه حرام بچه‏اش را خراب مى‏كند. يكى از راه كم فروشى . يكى را وا مى‏دارد تقلب كند ، رشوه خوارى كند ، ربا خوارى كند . يك كسى را بوسيله‏ى صداى خود يعنى ترانه‏ها ، موسيقى‏ها . شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مى‏برد . اين طور نيست كه براى همه يك راه داشته باشد . فقط توجهى را كه بايد داشته باشيم اين است كه اين شيطان براى هر كسى شيطانى مى‏گمارد . براى افراد عادى شيطانهاى عادى ، براى علماء ، دانشمندان يك شيطان عالم . خدا رحمت كند مرحوم آشيخ غلامرضا يزدى را . مى‏گويند اين مرد عارف كامل بارها روى منبر مى‏گفت كه هر كسى شيطانى دارد و شيطان من ملا شيطان است . اين حرف را از قرآن گرفته است ) و اجلب عليهم بخيلك و رجلك (
سوره‏ى فلق و ناس براى دفع شيطان خوب است . حتى به بچه‏هايتان ياد بدهيد چهار قل را ، وقتى مى‏خواهند از خانه بيرون بيايند يا هر وقت ديگر بخوانند براى اين كه از شر اجنه و شيطان و انسانهاى شرور محفوظ باشند . اين دو سوره‏ى آخر نكته‏ى جالبى دارند كه همه ما بايد به آن توجه كنيم مخصوصا وسواسيها . در سوره‏ى فلق يك مرتبه پناه به خدا مى‏برد از چهار چيز مهم :
) بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الفلق (
خدايا پناه مى‏برم به تو از شر مردم و البته شر مردم ، شر استعمارگرها ، شر ابرقدرتها خيلى بزرگ است . و پناه مى‏برم به تو ) و من شر غاسق اذا وقب ( وقتى كه غريزه‏ى جنسى تحريك شود . راستى هم بايد پناه برد به خدا ) و من شر النفاثات فى العقد ( خدايا پناه مى‏برم به تو از آن وقتى كه زن عشوه‏گرى كند مثل اين كه العياذ بالله يك زنى جلوى شما باشد و شما به دنبال او ، يا شما سر كسبتان هستيد يك زنى مى‏آيد به مغازه‏ى شما عشوه‏گرى كند بخندد اين سوره مى‏گويد خدايا پناه مى‏برم به تو از شر چنين صحنه‏اى ) و من شر حاسد اذا حسد( يعنى خدايا پناه مى‏برم به تو وقتى كه حسود حسادتش گل كند .
اين چهار چيز خيلى مهم است اما يكمرتبه پناه برده شده است به خدا . اما در سوره‏ى ناس سه مرتبه به خدا پناه برده شده است .
) بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس - ملك الناس - اله الناس ( (14)
اين ملك الناس و اله الناس ولو بطور صفت آورده شده ولى در حقيقت مى‏گويد : خدايا پناه مى‏برم به تو . خدايا پناه مى‏برم به تو . خدايا پناه مى‏برم به تو . از چى ؟ ) من شر الواسواس الخناس ( از شر شيطانى كه خيلى وسوسه مى‏كند و از شر آن وسواسى كه با استدلال وسوسه كند . وسواس خناس از آن كهنه كارهاست ؛ زرنگهاست ؛ عالمهاست كه مى‏داند چطور وسوسه كند و مى‏داند چطور براى اين زن يا مرد استدلال كند . يعنى علاوه بر اين كه وسواس خناس است . وسواس صيغه‏ى مبالغه است يعنى خيلى وسوسه مى‏كند خناس هم صيغه‏ى مبالغه است يعنى خيلى استدلال مى‏كند. وسواسى‏ها اتفاقا اين گونه‏اند. براى كارشان يك استدلالهاى عجيب و غريبى مى‏كنند ؛ موشكافيها مى‏كنند كه اين موشكافيها به ذهن مرجع تقليدشان به هنگام فتوا دادن نمى‏آيد. يك چيزهاى عجيبى به ذهن اينها مى‏آيد . اينها خيال نكنند كه استدلال است . نه . قرآن مى‏گويد اينها وحى شيطان ؛ الهام شيطان است ) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم ( يعنى وسواسى ! شيطان به تو الهام مى‏كند كه به آن كسى كه به تو مى‏گويد اين چيز پاك است تو بگو نجس است استدلال هم برايش بكن . آن كه مى‏گويد به وضويت بى‏اعتنا باش به غسلت بى‏اعتنا باش قبول نكن استدلال هم برايش بكن ) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ( . و سوره‏ى ناس مى‏گويد بگو خدايا پناه مى‏برم به تو از وسواس خناس . من از وسواسيها تقاضا دارم اين چهار قل را يعنى قل هو الله احد ، قل يا ايها الكافرون و مخصوصا اين دو سوره‏ى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را هميشه بخوانند و وقتى كه وسواس خناس ، اين شيطان كهنه كار ، مى‏خواهد فريبشان دهد به سر او بزنند بقول امام صادق عليه‏السلام در دهان اين خبيث بزن و بگو برو گم شو عادتش نده و نگذار بر تو مسلط شود . تقاضا دارم همان وقت كه مى‏خواهد مسلط بر شما شود فورا بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس ... بعد هم براى خودت معنى كن . معنايش اين است كه بگو خدايا پناه مى‏برم به تو ، پناه مى‏برم به تو ، پناه مى‏برم به تو از اين وسواس خناس كه وسوسه مى‏كند، با استدلال وسوسه مى‏كند و مى‏خواهد مرا به جهنم بكشاند.
خلاصه‏ى حرف امروز اين شد كه از نظر روانشناسى وسواسى يعنى مريض . از نظر اسلام وسواسى يعنى تسلط شيطان بر قوه‏ى خيال . و بعبارت قران وسواسى يعنى آن كه شيطان را دوست خودش گرفته است و بقول قرآن كسى كه شيطان را دوست خودش گرفته است فقد خسر خسرانا مبينا ورشكسته است ورشكسته‏ى آشكار . و فهميديم كه شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مى‏برد . حزب اللهى را از يك راه ، ضد انقلاب را از يك راه ، مقدس را از يك راه ، بازارى را از يك راه و بالاخره آن زن لاابالى را از راه ديگر و آن زن مسجدى را از راه ديگر و زنى كه با خدا و پيغمبر و قرآن سروكار دارد از راهى و آن زنى كه با معنويت و محراب و منبر سروكار ندارد از راه ديگر . چه بايد كرد ؟ يعنى اين وسواسى چه بايد بكند ؟ درد خيلى بزرگ است باندازه‏اى كه بعضى از روانشناسها مى‏گويند اصلا قابل معالجه نيست . يادم نمى‏رود يك آقاى روانشناسى آمده بود پيش من شنيده بود كه من وسواسى‏ها را خوب مى‏كنم اين تعجب كرده بود آمده بود پيش من خيال كرده بود من وردى دارم ، رملى دارم، اسطرلابى دارم . گفتم نه بابا من يك راه دارم و آن راهى است كه امام صادق عليه‏السلام نشان داده است. تعجب مى‏كرد . مرادم اين است كه درد خيلى بزرگ است بحدى كه بعضى روانشناسها مى‏گويند قابل معالجه نيست اما فراوان من وسواسى شديد را خوب كردم به چه وسيله ؟ به يك دواى خيلى آسان ، آن دواى آسان چيست ؟ امام صادق عليه‏السلام فرموده است وسواسى ! بى‏اعتنائى كن ، اهميت نده به شيطانى كه وسوسه مى‏كند . يكى دو ماه كه بى‏اعتنائى كردى مثل مردم برخورد كردى ، يعنى خانم كه وسواسى است شوهرش را بايد الگوى خودش قرار دهد ؛ هر چه شوهرش بگويد بشنود . اگر شوهر وسواسى است بايد خانمش را الگو قرار دهد هر چه خانمش مى‏گويد بشنود .
مردم چطور نماز مى‏خوانند ؟ چه جور وضو مى‏گيرند ؟ چطور غسل مى‏كنند؟ چطور آب مى‏كشند ؟ مثل مردم رفتار كند . يك ماه دو ماه كه مثل مردم برخورد كرد خوب مى‏شود ولى ريشه‏اش سوخته نمى‏شود، پنج شش ماه كه اين گونه برخورد كرد ريشه‏ى آن هم سوخته مى‏شود . اگر اين حرف مرا نشنوى بدان روز به روز اين مرض رو به تزايد است . دنياى تو را از بين مى‏برد . خانه‏ات را خراب مى‏كند . بچه‏هايت را عقده‏اى مى‏كند . خودت را بى‏نشاط مى‏كند و بالاخره يك عضو زائد جامعه مى‏شود و به هر حال اين دنياى تو است كه براى خودت يك جهنم مى‏سازى ، براى خانواده‏ات هم يك جهنم مى‏سازى و در آخر هم يقين داشته باش همين جهنمى كه اين جا ساختى آن جا هم وجود دارد . و اگر حرف مرا بشنوى به مدت پنج شش ماه حتما اين مرض سرطانى ريشه كن مى‏شود. در آخر يك نكته‏اى بايد عرض كنم كه آن نكته را آنهائى كه وسواسى نيستند توجه داشته باشند و آن اين است كه اگر خانمت وسواسى است با تندى و داد و فرياد نمى‏شود كارى كرد . او مريض است با مريض كه تندى نمى‏كنند . اگر شوهرت وسواسى است ، اگر پسرت ، دخترت وسواسى است با تندى با داد و فرياد : العياذ بالله ، با كتك يا فحش و غيره نمى‏شود ، بدتر مى‏شود. اين مريض است با مريض چه بايد كرد ؟ مدارا ، با زبان خوش ، با شنيدن اين گونه صحبتها ، با شنيدن اين گونه نوارها ، حوصله به خرج دادن ، آرام آرام اين مرض را از او گرفتن . بقول عوام مرض كوه كوه مى‏آيد اما مو مو مى‏رود. بايد مواظب وسواسى باشى ، حوصله به خرج بدهى ، بايد مو به مو اين مرض را از او بگيرى تا خوب شود . به وسواسى‏ها سفارش مى‏كنم درصدد باشيد خوب شويد و به اين نسخه عمل كنيد . به پرستارهاى وسواسيها يعنى آنها كه وسواسى نيستند و وسواسى در ميانشان وجود دارد سفارش مى‏كنم با تندى با آنها رفتار نكنيد . برخورد شما عاقلانه باشد .مثل برخورد با يك مريض باشد .
خدايا بحق حضرت زهرا عليهاالسلام قسمت مى‏دهم همه‏ى مريضها را مخصوصا مريض وسواسى فكرى و وسواسى عملى را شفا عنايت بفرما .

پی نوشت ها:

1- سوره‏ى يس آيه‏ى 60 ترجمه : اى فرزندان آدم ! آيا با شما عهد نبستم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمنى آشكار است ؟
2- سوره‏ى عبس آيه‏ى 17 ترجمه : كشته باد انسان چقدر ناسپاس است .
3- سوره‏ى اسراء آيه‏ى 36 ترجمه : و هرگز آنچه علم و اطمينان ندارى دنبال مكن ) بى‏تحقيق در پى سخن مرو و كسى را نيك و بد مخوان و از احدى نكوهش و ستايش روا مدار و به آن كسى ظن بد مبر ( كه ) در پيشگاه خدا ( چشم و گوش و دل همه مسئولند .
4- سوره‏ى فتح آيه‏ى 12 ترجمه : و بسيار گمان بد و انديشه‏ى باطلى كرديد و مردمى در خور قبر و هلاك بوديد .
5- سوره‏ى ذاريات آيه‏ى 10 و 11 ترجمه : كشته و نابود باد آن كس كه بناى كارش بر گمان و تخمين است آنان كه در ضلالت و غفلت زيستند .
6- بحار ج 67 ص 71 .
7- سوره‏ى انعام آيه 121 ترجمه : شياطين سخت به دوستان خود وسوسه كنند تا با شما به جدال و منازعه برخيزند و اگر از آنها پيروى كنيد مانند آنان مشرك خواهيد شد .
8- بحارالانوار جلد 75 صفحه‏ى 169 ترجمه : كار برادر خود را بر بهترين وجه آن قرار بده .
9- سوره نجم آيه 28 ترجمه : ظن و گمان در فهم حق و حقيقت سودى ندارد .
10- سوره‏ى اعراف آيات 16 و 17 ترجمه : چون مرا گمراه كردى من نيز بندگانت را از راه راست ) كه شرع و آئين توست ( گمراه گردانم آن گاه از پيش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در آيم ) و هر يك از قواى ادراكى آنان را به ميل باطل مى‏كشم ( تا بيشتر آنان شكر نعمت تو به جاى نياورند .
11- بحارالانوار جلد 63 صفحه‏ى 243 - مجمع البيان و نور الثقلين ذيل آيه .
12- سوره‏ى نساء آيه‏ى 118 و 119 ترجمه : ) شيطان با خدا به مجادله برخاست و گفت ( من قسمتى از بندگان تو را زير بار اطاعت خواهم كشيد . آنها را سخت گمراه كنم و به آرزوهاى دور و درازى ) كه از راه خدا باز مانند و از هر خير و سعادت محروم شوند( درافكنم و به آنها دستور دهم تا گوش حيوانات را ببرند ) تا علامت باشد كه اين حيوان نصيب بتهاست ( و امر كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند .
13- سوره‏ى اسراء آيه‏ى 64 ترجمه : برو با لشكر سوار و پياده‏ات بر آنها احاطه كن و در اموال و اولاد با آنان شريك شو و با وعده‏هاى دروغ آنها را بفريب و مغرور ساز . آرى وعده‏ى شيطان چيزى جز غرور و فريب نخواهد بود .
14- ترجمه‏ى تمام سوره‏ى ناس : به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان ) اين رسول ما ( بگو پناه مى‏برم به پرودگار آدميان پادشاه آدميان اله و معبود آدميان از شر وسوسه‏ى شيطان . شيطانى كه وسوسه و انديشه‏ى بد افكند در دل مردمان . چه آن شيطان از جنس جن باشد و يا از نوع انسان .





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.