سخنرانی های سردار بدر- 1
(متن سخنرانی های مختلف شهید مهدی باکری در موقعیت ها ی مختلف )
باید كار كنیم و مشغول كاری باشیم دور از شأن این منطقه. هم خودمان و هم برادرانمان توجه به نماز اول وقت كنیم طوری كه در وقت نماز كسی را در بیرون نبینیم غیر از افراد بومی .
عبادت و اطاعت به موقع را در اول كارمان قرار دهیم . شركت در جلسات دعا كه باید جمع شویم و از خدا بخواهیم حاجتمان را، با گریه زاری، سر بر خاك نهادن، . خدا كمك كند ، ائمه كمك كنند ، شهدا كمك كنند . در اینجا به خاطر نزدیك بودن به خدا باید جمع شویم و از خدا بخواهیم .
در قسمت آمادگی معنوی است كه باید از لحاظ روحی آماده برای رزم بشویم با دعا و استغاثه اگر زیان ……
در قسمت دوم آمادگی نظامی
این هم یك وظیفه شرعی است كه حكم الهی است. در ضمن این كه روحیه را آماده كردیم از لحاظ بدنی و قدرت نیز خود را آماده كنیم . باید توجه به كلاسهای آموزش داشته باشیم . مثلاً بی توجه به مسائل درسی باشیم و تمرین نكنیم خدای نكرده امرالهی را بجا نیاورده ایم . برادران خدای نكرده غافل بشوند و تمرینات نظامی را انجام ندادند یعنی امر الهی را انجام نداده اند با سرشار از یادگیری با دل و جون .
پس اول به خودم می گویم مبادا به سمت شرق و غرب بشویم . این كار كار خدا است و خدا ناظر به انجام كارهای ماست . كارها را درست انجام دهیم چون ناظر دیگری است .
مسئله دوم . اطاعت از ولایت . ولایت محور اصلی این حكومت است . امام امت این موضوع را برای ما تفهیم كرده اند و به چه ترتیب این محور را … اشكال و ایراد است انسان هستیم پس باید از تمام فرمانده ها باید اطاعت كنیم . مثلاً وقت غذا است وقت كلاس است پس نظم و نظام است كه باید از آن قوانین پیروی كنیم .
و اینها ضبط می شود . مسئله بعدی این برادران از تمام شهر و دهات هستند. نباید حرفهای نابجا حتی به عنوان شوخی زده شود . تمام رزمنده ها با هم برادر هستیم چه شهری و چه دهاتی .
انشاالله دیده نشود و نمی شود افرادی كه غرضی داشته باشند و اگر هم دیده شد به دیگران تذكر داده شود . زمان پیامبر وقتی كه پیامبر مبعوث شدند برای از بین بردن این تبعیضات بود .
بعضی اعمال دیگر كه امكان دارد از من سربزند كه در شأن یك سرباز امام زمان نیست، خبرنگاران هستند، در شهر منافقین و مردم عادی هستند كه می گویند اینان سرباز امام زمان هستند . مسئله دیگر لباس، درسته گرم است، ولی باید لباس مخصوص به تن داشته باشیم كه در شأن سرباز امام زمان باشیم . بیهوده در خیابان راه رفتن مناسب نیست . دیگر این كه در سن های مختلفی در اینجا جمع شدند . عده ای سیگار می كشیدند و جوانانترا را هم به این راه می كشند . بعضی هم در حضور پدر و مادر خود سیگار نمی كشند چطور در این جای عزیز این كار را بكنیم در این منطقه كه شهید داده ایم . عملی كه نه برای خود و دیگران هیچ فایده ای ندارد. نباید در این جا سیگار بكشند به خاطر وجه سرباز امام زمان بودن . من درخواست می كنم این كار را انجام ندهند .
ما این جسارت را به خود نباید بدهیم در جایی كه شهدا ناظر بر اعمال ما هستند كاری غیر شئون اسلامی انجام دهیم .
هر لحظه خود را در حرم مطهر امام حسین قرار بدهیم. باید اعمال و رفتار خود را مورد توجه قرار دهیم. مسئله دیگر این است كه برادران وقت خود را بیهوده از دست ندهند . چون در این جا همه گونه افراد و هر سنی به مدت یك ماه ، سه ماه ، یك سال كنار هم هستیم .بهتر است قرآن یاد بگیریم . چیزهایی را كه نتوانسته ایم بیاموزیم اینجا یادبگیریم . غیبت نكنیم . از افراد روحانی فیض ببریم . مسئله دیگر این كه وسایلی چون پتو ، قاشق ، بیل ، زیلو … را مراقبت كنیم و اسرافی انجام ندهیم . درست است كه كاری بسیار جزئی است، اما در مورد اموال باید مراقبت كنیم .
كاری را كه در منزل خود انجام نمی دهیم اینجا نیز انجام ندهیم . بدانید این وسایل با دست خانواده های خودتان تهیه شده ،حتی همین نان كه با چه زحمت آماده و فرستاده شده است . پس مراقب باشید نعمتهای خدا را تباه و اسراف نكنیم و مهم ترین مسئله برادران راننده است . در اینجا ماشین فراوان است . این ماشین ها از جاهایی تهیه شده كه ما را حساب نمی آوردند. پس بدانید كه هرچیز كه در این جبهه هست از خون شهیدان تهیه شدند. پس باید به احترام خون شهدا به این چیزها توجه كنید .
در شهر مقررات را باید رعایت كرد . سبقت ـ دور زدن …… هر كاری كه بر خلاف نظم و مقررات رانندگی است نباید انجام دهیم.چون خلاف شرع و حرف امام است .
اگر در شهر ببینیم بدترین رانندگی مال رانندگان سپاه و رزمنده است. اگر هر كدام از ما دیدیم باید حتماً تذكر داده شود. چون بیت المال است و وظیفه شرعی است كه مقررات را رعایت كنند . اگر كسی هم دید باید به ستاد برود و شماره ماشین و اسم راننده را بگوید تا مورد انضباطی قرار گیرد . رانندگان حفظ شئونات اسلامی را بكنند و گرما را تحمل كنند.چه بسا همین گرما آزمایش الهی اوست .
انشاالله با تمام آمادگی در این جبهه ها باشیم و از این آزمایش نمره خوبی از خدا بگیریم و یقین داشته باشیم كه پیروز مند شویم و راه كربلا باز می شود . « به مناسبت شهدای والفجر مداحی و سخنرانی »
این جایی كه متصرف شدیم همه اینها فراهم بشود، تمام اینها برای آزمایش ماست و این بنده ای كه آماده شده تا آزمایش بدهد و جلو برود كمی سستی و وقفه در شما نباید باشد تا پیروزی نهایی كه خدا لطف كند، برسیم.
شرط مهم و اساسی روحیه شهادت طلب و حسین گونه داشته باشیم و این روحیه حسین گونه و شهادت طلب، مانند امام حسین كه خودشان تا آخر زمان در جنگ بود ما هم تا آخرین نفس در جبهه ها باشیم .یعنی امام حسین فرزند بزرگ خودش ، خویشان نزدیك ، جوانانش ، فرزند شش ماهه كه یكایك هم در جنگ شهید شدند و آن چنان جبهه مسلمین نورانی تر می شد تا زمانی كه پروردگار فرمود كه اینها بهترین بنده های من بودند و از نظر نمره با بهترین نمره از امتحان بیرون آمدند و به ملائكه خود فرمود . میكائیل ، … این پیروزی را نصیب اینان كنید . آنها هم نشان دادند كه لیاقت این پیروزی را داشتند . برادران بزرگوار و عزیزم توجه داشته باشید به این مطلب كه شرط اساسی، روحیه جنگیدن پیدا كردن و پذیرا بودن مشكلات و حضور در جبهه با حداقل نیرو در مقابل حداكثر نیروهای عراقی و امكانات به این یقین پیدا كنیم نصر من الله … قدرت ما زمانی بر قدرت كفار زیاد می شود كه قدرت الهی با ما همراه شود . این شرط اساسی است كه هركه می گوید كربلا باید مانند سرور كربلا باشد تا این كه بتواند پیروز شود. بنده این چیزهایی را كه از شهدا و مجروحان دیدم به این نتیجه رسیده ام و پس با خود می گوییم چرا این دژها باز نمی شود. چرا جنگ طولانی می شود …
با وجود شهدا با وجود مجروحان و با وجود این همه ایثار و از خودگذشتگی كه در مقابل دشمن تیكه پاره می شوند و به فیض شهادت نائل می شوند، چرا نباید این زمینه نباشد. كه با وجود توجه خدا به اعمال ما چرا بعثی ها و كفار و عراقی ها پودر نمی شوند و به هوا بروند. آیا در اراده خدا نیست ؟ مگر ما ایرانی نیستیم، اگر ما اعتقاد نداریم به این نتیجه رسیدم كه برای شما برادران می گویم خداوند متعال هرچه پیش می رویم آزمایشهای خدا سخت تر است. چرا برای این كه خدا از ما بیست می خواهد چون امتحان نهایی است نه دوازده می خواهد نه سیزده بلكه بیست ، كربلا بیست . برادرهایی كه محصل هستند و فرزندان آنها درس می خوانند می دانند هركه بیست می خواهد، باید درس بخواند، خیلی زحمت بكشد، تا این كه به نتیجه برسد . كسی كه می گوید كربلا انشاالله قلباً با آمادگی از امتحان بیرون بیاید، تا این كه خواست امام امت ، خانواده شهدا ، امت مسلمان ، خودمان ، مستضعفین و مسلمانان دنیا است، سینه جلو دهیم و پیروز شویم . شرط اساسی توجه، توجه، توجه، است . در رابطه با آمادگی معنوی اصل مطلب نماز است كه پافشاری می كنم. انشاالله روحانیون محترم مسائل را برای شما بازتر بیان می كنند تا استفاده كنیم و بنده كلی گفتم. توجه به نماز و واجبات حتی به جزئیات آن توجه كردن برای من مهم است از شما انتظاراتی دارم جبهه مقدس است مگر شما در هر شهری كه هستید قبرستان شهدا مقدس نیست. مگر ما كربلا را زمین مقدس نمی دانیم. خون هزاران نفر روی زمین ریخته شده است در آن منطقه ای كه شما وارد می شوید جای مقدسی است. بنابراین توجه به جزئیات اعمال چطور كه به جاهای مقدس می روید به مدت یک ساعت، نیم ساعت و بعد برمی گردید به منازل خود . در جبهه هم به مدت مأموریتمان هستیم؛ پس باید بدانیم اینجاها خالی از توجه امام زمان نیست . این جاها خالی از توجه ارواح شهدا نیست . پس آن واجبات و جزئیات این مسائل را مد نظر بگیریم و این جاها مقدس است، هدف مقدس است و درخواست من از برادران مومن این است كه توجه به محل شهادت برادران و محل دفن شهدا داشته باشیم . یكی از زمینه های مهم و اساسی نماز است . پیامبر گرامی تأكید داشتند به نماز سروقت ، امام امت كه از جدش، سیدی به او رسیده می فرماید، در رساله اش نگاه كنید بدون عذر به هیچ وجه قابل قبول نیست. هر نماز سر وقت قبول نمی شود . این لحظه های اذان و اول وقت كه ائمه نگاه می كنند. پس هر كاری كه دارید زمین بگذارید بدوید به سوی نماز جماعت و متصل شوید به صف نمازگزاران و در عمل نشان دهیم فقط برای نماز و درست انجام شدن نماز. خدای نكرده نمازی نباشد كه دو ساعت بعد خوانده شود، یا زمان نماز را به كارهای دیگر اختصاص دهیم . این موضوع در این مكان مقدس امكان پذیر نیست . همه ما و برادران با دقت نماز را در اول وقت بخوانیم. جوری باشد در وقت نماز انگار كسی در این منطقه نیست . عبادت و اطاعت از خدا را مهم ترین امر قرار بدهیم. هر كاری كه داریم زمین بگذاریم و به فریضه مهم نماز بپردازیم . یكی دیگر حضور در مجالس دعا است. مجالس دعا یعنی این كه در یك جا جمع شویم واز خدا بخواهیم، تا این روحیه را به دست آوریم، با گریه و ناله تا به ما كمك كنند خداوند و پیامبر و ائمه اطهار … در این مكان مقدس باید این دعاها بیشتر باشد چون محل مورد نظر خداست و انتظار داریم از برادران مثل نماز در این مجالس هم شركت كنند و دعا را خودتان بخوانید . خدا نظر داشته باشد به ما ، امام زمان نظر داشته باشد و ائمه اطهار تا این كه این روحیه را پیدا كنیم كه فردا عازم خط و عملیات هستیم . در قسمت آمادگی بود كه كلی و جزئی بود . از لحاظ معنویت خود را آماده كنیم اگرچه سود نبردیم ضرر هم نمی بینیم . مسئله دیگر مسئله نظامی است و اعدوالهم … یك تكلیف شرعی است . آیه خداوند متعال است كه باید گردن نهیم.وقتی آن روحیه آماده شد در كنار روحیه و قدرتی كه خداوند متعال داده است به كار بگیریم. نه بدون روحیه و نه بدون آمادگی. بلكه هر دو اینها در كنار هم. از اینها استفاده كنیم .
تمام برادران در تمام گردان باید به مسئله آموزش توجه داشته باشند . نظم كلاسهای آموزش یك تكلیف شرعی است. اجرای حكم خداوند متعال است. اگر خدای نكرده من كم حوصلگی كنم و بگویم اعزام مجدد هستم و این مسائل را می دانم ،بروم و كار دیگری انجام دهم . بی حوصله باشم دقت نكنم،سر خودم را گرم كنم، نامه بنویسم، بالاخره بی توجه باشم، نسبت به مطلبی كه می خواهند به من یاد بدهند . پیش خودتان بگویید؛ تمرین زیاد نكنم، مطالب آموزشی را گوش ندهم در این صورت خدای نكرده حكم خدا را به جا نیاورده ایم. بخصوص آمادگی جسمی، برادران را راهپیمایی می برند ورزش می دهند همه اینها برای این است كه جسممان را آماده كنیم، همانطور كه روحیه خود را آماده می كنیم تا با هم هماهنگی داشته باشند، خدای نكرده وقتی تمرین شبانه می دهند به تمرین نرویم، غفلت كنیم، ورزش می دهند با جان و دل و شوق تمرینات را انجام ندهیم، بدانید كه خداوند متعال می بیند ………
همه دنیا جانب داری می كند و سازمان ملل هم طرفداری می كند. غیر از این نشان می دهد كه تمام جبهه كفر اختلافات خود را كنار گذاشته اند و تصمیم جدی گرفته اند كه با تمام قدرت با اسلام بجنگند و به تصور خودشان با بستن خلیج ، زدن كشتی ها ، ناامن شدن منطقه ، خریداران نفت دیگر به سراغ ایران نخواهند آمد. درصد زیادی از مخارج جنگ و كشور از فروش نفت انجام می شود، آنها هم طبعاً انجام نخواهد شد و آشوبی از داخل به پا خواهد شد و وضع بدی از نظر اقتصادی پیدا خواهند كرد، یعنی دیگر... بمب های شیمیایی زدند به شهرها و به حملات نظامی در دفاع زمینی ، قانع نشدند و این دورنما را به آنها نداده با این نوع عملیات می توانند جمهوری اسلامی را نابود كنند پس ما خیلی ساده به اخبار موجود در دنیا نگاه كنیم پی می بریم جبهه كفر با چه سیاستی كارآیی خودش را در مقابل اسلام انجام داد . آنها دنبال چه مسئله ای هستند؟ آیا آنها واقعاً می خواهند صلح كنند ؟ آیا خسته شدند از جنگ با ایران و مقابله با اسلام ؟ طبعاً چیزهایی كه اینطور نیست و با اعمالی كه توسط آنها مشاهده می كنیم جواب این سئوالها مثبت نمی بینم. نشان می دهد كه آنها قوی تر و مصمم تر و جدی تر با تمام قدرتشان تصمیم به حل ریشه ای اسلام را دارند . حتی قانع نیستند كه اسلام در محدوده ایران هم باشد چرا كه تحقیقاتشان و مطالعه شان و وضع حاضر دنیاوبررسی ملل نشان دهنده جنبش و حركت برای آنها بسیار خطرناك است . خیلی خلاصه این وضعیتی است كه حكومت اسلامی با آن مواجه است آیا ما مراحل سخت جنگ را گذرانیده ایم و الان در شرایط ساده اش قرار گرفته ایم و دیگر مسائل حاد دیگر نداریم .
نه دوران سادگی گذشته. الان سخت تر و پیچیده تر شده . دشمن نسبت به روزهای اول ضعیف تر نشده. آنهایی كه پشتیبانش بودند روزهای اول خیلی كمتر از الان هستند. پشتیبانی فكری و مادی دشمن خیلی زیاد شد و این تصور غلطی است که فكر كنیم مسائل جنگ مشكلات و دوران سختش راگذرانده و زمانی است به همین شكل ادامه داشته باشد و ما به مسائل مادی خودمان و با توجه جزئی به جنگ داشته باشیم وهمین بس و تكلیف از ما ساقط شده، واقعیت غیر اینها را نشان میدهد. پس یك فرد مسلمان با نگرش سطحی به این مسائل خواهد فهمید كه در اسلام دشمنان اسلام با چه قوه ای و با چه فكر و سیاستی دنبال زدن ضربه هایشان به پرچم اسلام اند و نگران خواهند بود تكلیف خودشان، با این توطئه هایی كه علیه اسلام شد، باید بفهمند میزان توجه و وقت و میزان انرژی كه در راه جنگ باید بگذارند، خواهند فهمید كه نسبت به روزهای اول بیشتر باید بكوشند، چطور دشمن قوی تر شده و پشتیبانیش بیشتر شده. قطعاً باید در فكر قوت بیشتر و وحدت بیشتر و پشتیبانی بیشتر باشند و تصور نكنیم با نفراتی كم و كسانی كه بودند كافی است و بقیه به درس و دانشگاه و مدرسه و كسب و كار ، اداره و خانه سازی و امثال اینها برسند مسئله این نیست جنگ هم تمام نمی شود ما کم نیست با چنین طرز تفكری یك فرد مسلمان نمی تواند ادعا كند تكلیفش را برای اسلام ادا می كند و مثل كسی می ماند كه سر خود كلاه می گذارد و پرده ای جلو چشمش را می كشد وتوطئه دشمنان اسلام را نمی بیند و خود را به خواب خرگوشی می زند. پس ما می بینیم كه این امر چه تكلیف سنگینی بر دوش هر فرد مسلمان است و چه تلاش بزرگ و وسیع تر و حق به جانب تری را هر فرد مسلمان باید بكند تا دفع این توطئه ها بشود . برای این كه یقین شود برای ما دشمن با ما خواهد جنگید و تا آخرین لحظه هم خواهد جنگید كافی است كه خیلی روشن و عامیانه مسئله را بین خودمان طرح كنیم .سیاستی كه از اول در دنیا از خلقت بشر در جهان بوده سیاست واحدی است یك جناح حق و الهی و یك جناح باطل و كفر وجود هر دو در یك زمان و یك مكان عملی نیست. قطعاً باید به یك سازش برسد یعنی باطل سازش كند با حق و یا حق با باطل سازش كند . حق بر باطل پیروز شود و یا حق توسط باطل از بین برود . این سیاستی كه از اول بشر در دنیا می بینیم . حركت ابرقدرتها هم حركت یزیدیان علیه امام حسین می ماند. شاید لغات فرق كند لغتی كه آن زمان استفاده می شد لغت بیعت گرفتن بود . یزید می خواست بیعت بگیرد جبهه حق را جبهه امام حسین را به سازش بكشاند و دست خود را در دست امام حسین بگذارد و مسئله ای به نام مسئله خط امام حسین در آن زمان نباشد. خط فقط خط یزید و حكومت آن و سلطه آنها. نمی شود در كنار یزید بی امام حسینی باشد امروز هم همان است یا باید در ایران رژیمی باشد شاهنشاهی دستش در دست ابرقدرتها تابع باشد یا نمی شود رژیمی مانند جمهوری اسلامی كه دست بیعت ندهد. آنها به سادگی نمی گذرند كه رژیم باشد و بیعت نكنند تا الان هم در تمام طول تاریخ در دنیا نگذاشت حكومتی باشد و با یكی از ابرقدرتها دست بیعت نداده باشد. در هیچ كجای دنیا و در هیچ تاریخی مگر در مقطع هایی خیلی كوتاه نمی توانیم این مسئله را پیدا كنیم . هر جنبشی و هر حركتی هم بوده و با اهداف نیتهای خیلی خوب هم بلند شده در عاقبت به سازش كشانده شد و یا به وسیله آنها متلاشی و ضربه خورده و الان هم همین است. اسلام و حكومتش باشد و امریكا و شوروی هم باشد و با هم هیچ جنگی نداشته باشند. این ساده نگری و خوش بینی است و ساده زیستی این آن واقعیتی نیست كه الان در تاریخمان می بینیم قرآنمان هم این را نمی گوید. بایستی از طرف اسلام علیه كفار شروع بشود آنها مطالعه بیشتر در تاریخ داشته اند و آگاهی بیشتری داشتند قبل از این كه اسلام حركتش را شروع كند آنها حركت را شروع كردند پس اگر ما مسلمان واقع نگری باشیم و نخواهیم خودمان را ..... خوش بكنیم و به خود وعده توخالی بدهیم باید بفهمیم اسلامی كه در خط امام حركت بكند، اسلامی كه سازش ناپذیر باید باشد، از نظر خداوند متعال چنین است. اسلام جنگ خواهد داشت با كفار. زمانی نیست كه او در طرف خود آسوده باشد و این در این طرف آسوده باشد .این رسالت اسلامی است. رسالت اسلام و مسلمین و انبیا و اولیا و همه. رساندن ندای اسلام آیات الهی است قول الهی است به گوش انسانها و این قولها و آیات به نفع مستكبرین و كسانی كه به سلطه می كشند خون ملتها را می مكند و این به نفع مسلمین نیست و كشورهایی كه نفع خود را نمی بینند با ما خواهند جنگید و دلیل روشن و قاطعش شروع جنگ در جبهه ها و امروز هم ادامه اش و قوت دادنش و جدی تر بودنش. دلیل بیشتر آن است شاید ساده باشد تصور كنیم آنانی كه اعلام می كنند صلح كنیم اینان صلح نمی خواهند و با ما كاری نداشته باشند آنها وقتی برای تجدید قوا می خواهند كه حمله دیگر با قدرت بیشتر و فكر بیشتر انجام دهند نه این كه آنها پشیمان شده باشند و جمهوری اسلامی در یك طرف و آنها هم در طرف دیگر و كاری به هم نداشته باشند. اگر امام ما سازش ناپذیری و پافشاری در مورد جنگ نشان می دهد و گاهی می فرماید دو ماه فرصت به صدام بدهیم. آنها خوب دریافتند و مطلب را خوب درك كردند كه كفر سر ستیزبا اسلام دارد و ما ساده نباشیم و خوش خیال نباشیم كه اگر صلحی شود آنها دست از سر ما می كشند و ما هم دنبال زندگی خودمان می رویم. تا پشتمان به جبهه بشود تیرهایشان را رها می كنند . پیامبر گرامی از … ماه هفتم … تا سال دهم در عرض 113 ماه 74 عملیات نظامی انجام می شود . 27 مورد خود پیامبر بوده 47 مورد فرمانده انتخاب كرد بعد از 113 ماه 74 مورد یعنی در هر ماه یك جنگ و ما می بینیم كه در تاریخ اسلام نوشته شده بعضی از عملیات ماهها طول كشیده و طولانی بوده، رفتن فتح مكه، بعد رفتن فتح هانه ، طایف برگشتن تا یك بازسازی كنند یا به خانواده هایشان سر بزنند . بعضی جنگها مانند خیبر با آن همه مشقات اصلاً خانه شان نبودند. بلكه بیرون از خانه بودند همه اش می جنگیدند. تازه جنگ آن زمان مانند این جنگها نبود . یك خرما را چند نفر در دهان می گذاشتند و می مكیدند بعد نوبت بعدی . اسلحه داشتند؟! خودرو داشتند؟! اسب داشتند؟! آذوقه داشتند؟! آب داشتند؟! شما در هیچ كجای تاریخ اسلام نمی بینید كه نوشته باشد در كنار نهری هستند شنا می كنند ، آب می خورند و بار شترها آذوقه بود ……
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التورات و الانجیل و القرآن و من العهد …
خداوند مال و جان مومنین را در ازای بهشت خریداری كرده است آنهایی كه در راه خدا جهاد می كنند و دشمنان دین را میكشند و خودشان در راه دین شهید می شوند این وعده از طرف خداوند كه درتورات و انجیل و قرآن یاد شده است. چه كسی باوفاتر از خدا در عهد خود ای اهل ایمان به هم مژده بدهید در این معامله ، معامله با خداست كه سعادت بزرگی است .
بنده در اول صحبت اجازه می خواهم از روحانیت این مجلس ، خانواده شهدا و برادران عزیز و مردم ایران بخصوص تبریز . در این مجلس صحبت كردن خیلی دشوار است ولی شاید بتوانم در مورد شهدا و عظمت و والایی آنها صحبت كنم . شاید این جملات تازگی داشته باشد به دلیل این كه بیانم رسا نباشد از شما عذرخواهی می كنم چون من سخنران نیستم . در دو قسمت اول در مورد جنگ و ثمرات آن و دوم در مورد عملیات والفجر چهار و جوانان شما در عملیات پیش و الان چه كرده اند.
گمان می كنم در قسمت اولی كلی و قسمت دوم را جزئی تر صحبت كنم . رسالت یك مسلمان همان رسالت انبیا خداست . رسالت دیگر پرچم اسلام را برافراشته نگاه داشتن و جهاد در راه خدا در مقابل همه آفاتی كه دین را تهدید می كند، خدا پیامبران خود را به ویژه حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار و این رسالت را برای ما روشن كرده و زندگی آنان هم نشان دهنده این رسالت است . بنابراین مبارزه در راه دین و حفظ دین و اسلام و پرچم لااله الا الله یك تكلیف لاینفك از ما مسلمانان است و در مبارزات ابعاد مختلفی است كه یكی از بعدها بعد نظامی است و برافراشتن پرچم لا اله الا الله و جنگهای پیامبر اكرم و حضرت علی و ائمه اطهار. برای ما كاملاً مشخص است و جزء زندگانی آنان است . نه این كه اتفاقی باشد مبارزه برای نگهداری اسلام و پرچم الله و مبارزه در بعد نظامی .
در بعد نظامی مسئله جدی برای مسلمین دارد كه یك تكلیف لاینفك است و در قرآن آیات بسیار آمده در این رابطه و همچنین در زندگی پیامبر اكرم بیان شده. اما بنده به یك جمله اكتفا می كنم كه خط مبارزه را كاملاًنشان داده و خط مبارزه ما را نیز مشخص كرده است و چگونگی مبارزه با امریكا و تكلیف چیست . امام می فرمایند تا بانگ لا اله الا الله و محمداً رسول الله در تمامی جهان طنین نیفكنده و تا مبارزه در هر كجای جهان با مستكبرین هست ما هم هستیم و این خط همان خطی است كه به ما مسلمانان نشان داده شده است و راهی را كه باید ادامه دهیم پس مبارزه ودین چیزی جدید نیستند . اما در مورد ادامه مبارزه با رژیم كفار بعثی عراق. همچنان كه امام فرموده اند كه آنها در جبهه های مختلف به ما حمله كرده اند و ما در حال دفاع هستیم كه امیدواریم خداوند قدرت عظیمی به جمهوری اسلامی و كشورهای اسلامی عطا كند، تا حالت تهاجمی پیدا كنیم تا ابرقدرتهای بزرگ را نیز به زانو درآوریم. انشاءالله
پس می بینید كه در این روزها كه دفاع می كنیم در مقابل رژیم عراق در شهرهای مرزی در شعاع 200 كیلومتر در داخل مرز… خارج شده و می بینید كه رژیم عراق چه فجایعی را مرتكب شده به هر حال تا زمانی كه رزمندگان نفوذ كنند در عراق تا شهرهای اسلام و مسلمین را از شر كفار پاك كنند این جهاد و مبارزه ادامه دارد و به هر حال ما در حال دفاع هستیم .
اما چند روزی در روزنامه دیده می شود كه امام عزیز فرموده اند،... ما مقلد امام و پیرو خط امامیم ،باید پیروی كنیم و قاطع گفتند تا صدام و رژیم بعث از بین نرفته است هیچ گونه صلح و سازشی و نشستن بر سر میز مذاكره امكان پذیر نیست . امام بزرگوار برای مسائل شخصی این را نگفته بلكه هیچ گونه اعتمادی نیست به صدام و رژیم بعثی، چطور در اوایل جنگ با تمام قوا و پشتیبانی ابرقدرتها به ایران حمله كرد و با شدت به خوزستان حمله كرد، هیچ ضمانتی نیست كه دوباره نیرو جمع كند و فكر حمله به ایران را نكند و بعد از این كه با ایران سازش كند دوباره این اعمال را انجام دهد، حمله رژیم بعثی به خاطر جمهوری اسلامی و پرچم اسلام است، نه به خاطر خاك ایران و منطقه خلیج فارس و دست به یكی كردن كه این اسلامی كه در همه جا طنین افكن شده و می دانند كه روزی قدرتمند می شود و ریشه ابرقدرتها و ظالمین را از بین می برد تا این نیروی عظیم اسلامی كه بعد از قرنها به وجود آمده را نابود كنند . خداوند متعال پشتیبان این مردم و ملت است، پس هیچ ضمانتی نیست كه اگر فرصتی به رژیم بعث داده شود با قدرت وحشتناكی به ایران حمله نكند كه امام فرمودند حتی ساعتی به آنها فرصت ندهید . ما باید با این آمادگی و انسجامی كه بین ملت ایجاد شده به جهاد ادامه دهیم، چون امام فرموده كه راه قدس از كربلا می گذرد و ما مجبوریم برای رسیدن به هدف اسلامی خود اول از عراق بگذریم ………
رزمندگانی بودند كه چندین عراقی را از بین برده اند و بعد خود شهید شده اند و شهادت چیزی نیست كه در دست انسانها باشد بلكه خداوند تعیین كرده است ……
پس اگر از طرف خدا تعیین شده باشد كسی شهید شود شهید می شود و اگر كسی قرار نباشد شهید شود نمی شود . برادرانی كه شهیدشدند می خواهم بگویم چگونه مردانی بودند . شهید صدوق در شدت عملیات برای او یك مأموریتی داده شد . برادرانی كه دیدند تعریف می كردند . در یك خاكریز كه آتش دشمن بر آنجا می ریخت ساعت دو بود و مجروح شده بود . برادر دیگری به او می رسد و می گوید زخمی شده ای به عقب برگرد . او در پاسخ می گوید مأموریتی به گردنم هست، تا انجام ندهم، باید در اینجا بمانم باز آن برادر می گوید این همه خون تو را ضعیف می كند شاید برای شما اتفاقی بیفتد باز قبول نمی كند و با آن حال و مقاومت بعد از یك ساعت با تركش دوم به شهادت می رسد . نگاه كنید چگونه افرادی ؟ چه شهامت و شجاعتی شما می توانید دست خودتان را روی آتش بگیرید این افراد تمام مراحل را گذرانده اند و به جایی می روند كه انبوه آتش دشمن است اگر به عقل رجوع كنیم می گوید دراینجا هستند و مسلمان می شوند . می گوید مأموریتی كه به ما داده اند انجام می دهیم و حافظ خداست پس در اینجا می فهمیم كه ایمان و شجاعت یعنی چه ؟ یا برادر دیگر شاپور برزگر كه با یك دست در جبهه می جنگید . ببینید كه حضرت ابوالفضل چگونه به اینان درس داده است و چگونه جوانانی دارید ؟ بنده به فرمانده تیپ گفتم نگذارید این جوان با یك دست به جبهه برود او كه نمیتواند بجنگد . فرمانده تیپ گفت بیا ببین كه چگونه با یك دست جنگ می كند او قبول نكرد كه عقب برگردد می گفت مگر حضرت ابوالفضل با یك دست جنگ نكرد. چه شجاعت و شهامتی؟ با یك دست می جنگید و حمله ور می شد . اسم اینان را چه بگذاریم و به اینان افتخار نكنیم؟یا برادر اسد قربانی .امام حسین كه سرور شهداست و اولادهای خود را در راه اسلام داده اند ، برای ما افتخار است یاد كنیم امام حسین و یارانش را و برای ما افتخار است كه نام این شهدا را بگوییم و بنویسیم حتی اگر به اندازه یك طومار شود . فخر كنید ای خانواده شهدا و ملت مسلمان ، برادر قربانی یك پایش را از دست داده بود وراه رفتن برایش دشوار . وقتی مأموریتی به عهده او می گذاشتند گویا پرواز می كرد و انگار كه هیچ معلولیتی ندارد .دشوارترین عملیات را انجام می داد. فرمانده گروه ویژه بود كه شهادت حتمی بود ولی می رفتند و انجام می دادند و با این مسئله باید می رفت و استراحت میكرد . برادر اللهیاری فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) یك چشم خود را در عملیات قبلی از دست داده بود .ولی شیری بود. كسی كه تیپ 605 به جان دشمن انداخته بود . با این كه هم شهید داد و هم شهید شد، ولی دشمن را در سه متر و چهار متری می زد دوازده ساعت در محاصره ماند و ما نتوانستیم به او كمك برسانیم، ولی هر بار در تماس می گفت حالم خوب است و نیروهایم هستند خیالتان راحت باشد ، آتش دشمن از هر طرف بر آنان فشار می آورد ولی مقاومت كردند. مانند امام حسین. یا حسین .سنگری كه داشت در یك طرف زخمی هایش را و در طرف دیگر شهیدانش را جمع كرده بود و تخلیه امكان پذیر نبود و در كنار آنها مقاومت می كردند. من نمی دانم انسان این گونه این همه مقاومت و شهامت و شجاعت . برادرش شهید شده بود و در كنار او بود و عملیات را انجام می داد . … نصف شب بیسیم قطع شد و نگران شدم و گفتم اتفاقی افتاده رفته بودند تا كارها را سریعتر انجام بدهند بعد از دو روز اثری از آنها نبود . ماشینی داشت می آمد بچه ها گفتند انگار جنازه … است گفتم كو . جنازه ها را دیدم و گفتم اینها نیست گفت داخل جعبه را نگاه كن . یا امام حسین ببین چه جوان هایی آماده سر دادن در راه تو هستند . زمانی كه تازه ازدواج كرده بود و تمام زندگی خود را وقف جنگ كرده بود. خانمش را برداشته و از این شهر به آن شهر می رفت. اتاقی برایش می گرفت و خود راهی جنگ می شد. تمام زندگی اش را وقف جنگ كرده بود . این همان جوانانی است كه شما تربیت كرده اید و تقدیم اسلام كردیم . افتخار می كنیم به اینان . زبان شایعه سازان لال شود كه این صحنه ها را نمی پسندند. ولی مگر ما به این شایعات وابسته هستیم ؟
بله اینان كه شهید شدند خداوند آفریده است و هیچ كس قادر نیست جلوی او را بگیرد و خدا خودش آنها را میبرد. ولی ببینید اینها چه افتخاراتی برای اسلام آورده اند. چه انسانهایی بودند الله اكبر. من قادر نیستم توصیف كنم یا آن برادر جهادی كه روی لودر می نشیند و می داند كه شهید می شود اینان در دل دلهره ندارند و آنقدر مسلم و آرامش قلبی دارند كه بدون توجه به دشمن و تانكهای او پشت لودر نشسته و كار خودش را می كند وعین خیالش نیست و این انسانها و رزمندگان قابل تقدیر و افتخار اند . خانواده شهدا خیلی خیلی سرفرازند . از این موارد زیاد هستند اگر بخواهم تك تك بگویم خیلی طول می كشد . جوانانی كه میخواهند به عملیات بروند شب به دستهای خود حنا می گذارند. به سر خود سربند می بندند یا حسین مظلوم یا حسین شهید ، غسل شهادت می كنند و با یكدیگر روبوسی می كنند و حلالیت می خواهند. دعا می خوانند تا به عملیات بروند . ببینید مگر اینها قابل توصیف است و قابل نوشتن در كتابهاست اینان مانند اصحاب امام حسین شدند. مگر ما به امام حسین افتخار نمی كنیم و دار و ندار خود را فدای امام حسین نمی كنیم . همان صحنه های عاشورایی تكرار می شود حتی در پشت جبهه ها آنهایی كه كوردل هستند نمی توانند این صحنه ها را ببینند و لمس كنند. كسی كه عاشق امام حسین نیست نمی تواند بفهمد جنگ و جبهه و صحنه عاشورایی چیست. نمی دانند معرفت و عرفان چیست ؟ شاید از دور نگاه كند كه جنازه ها را می برند . زبان آنها بسته شود كه علیه ولایت و این صحنه ها صحبت میكنند . كسانی كه در این جبهه با این رزمندها هستند می فهمند اینان چه كسانی بودند . افتخار ما سید الشهدا است . نه باكی ، نه ترسی ، نه دلهره ای داریم. بسته شود آن زبان ها .
پیام رزمندگان ما به ملت مسلمان این است كه اطاعت از فرمان امام و جنگ جنگ تا پیروزی .
متشكل شدن ، آماده شدن ، آموزش دیدن برای فتح قدس و در رابطه با فتح قدس. نابودی حزب بعث و گذشتن از كربلا حتمی است و پیام رزمندگان ،كه من به نمایندگی آنها اعلام می كنم كه شهادت بزرگترین سعادت از طرف خداونداست كه این امر مخصوص بندگان خالص اوست . هیچ خوفی در رابطه با شهادت نداریم . طلب شهادت ، عشق به شهادت، باعث شتابندگی به سوی دشمن است. دانستن علم جنگ در تمام زندگی تأثیر می گذارد و درگیر شدن با مشكلات و كمبودها و مسائل سیاسی و اختلافات ( كمبودها در تمام جوامع است ) و به فرموده امام مسئله اصلی جنگ است. شور به جنگ دادن و اولویت قرار دادن جنگ در تمام مراحل زندگانی . از خداوند طول عمر طولانی برای امام و درجات متعالی برای شهدا و افتخار و عزت برای خانواده شهدا و ملت ایران بخصوص مردمان تبریز و شفای عاجل برای مجروحان و معلولین و آزادی اسرا و پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام . انشاالله خدا راضی باشد از این مجالس و مورد لطف خدا قرار بگیرد . صلوات .
اولاترین كارهای پیامبر تبلیغات بود. یعنی قبل از این كه دست به شمشیر ببرند تبلیغ می كردند. حتی قبل از جنگها ، یا وقتی كه به مدینه هجرت می كردند. می توانیم بگوییم كه در مكه زیر فشار بودند اقدام مسلحانه باشد .
در مدینه قدرت داشتند … و توانایی حمله مسلحانه كنید ولی می بینیم در قدم اول سپاه تبلیغاتی می فرستد و اولین شهدا یا بیشترین شهدایی كه در راه مبارزه علنی با كفار دارند نیروهای تبلیغاتی است .سی تا بیست تا چهل تا این تعدادی كه می رفتند در شهر گرفتار می شدند و شهید می شدند و عده كمی می توانستند فرار كنند و برگردند. این نشان دهنده اهمیت این مسئله است. پیامبر اسلام كار خود را اول با این كار شروع می كردند.یعنی اول شمشیر نباشد. به این اندازه در اولویت قرار دارد. بعد شمشیر را در اختیار تبلیغ قرار می داد. یعنی می دیدند كه سدهایی كه در مقابل تبلیغات است. آن موقع شمشیر را در اختیار تبلیغ می گذاشتند، تا این سدها را از بین ببرند و به اهمیت رسالت پی می بریم، رسالت تبلیغات وظیفه سنگینی است . كسی كه تمام نیروی خود را در كار تبلیغ قرار داده و كارش این است، باید از اهمیت آن با خبر باشد و مسئولیتی راکه بر عهده گرفته بالاترین و با اهمیت ترین كار در پیشگاه خداست . تمام امراضی كه بشر و مسلمانان جهان و مسلمانان ایران به آن مبتلا هستند، تنها داروی آن همین تبلیغات است . رسالت كسانی كه در راه تبلیغات كار می كنند این است كه مانند دكتری شوند كه این بیماریها را از بین ببرند . اهمیت تبلیغ در اسلام بالاست و تبلیغ یك كار نیست، یا به عنوان شغلی كه در كنار كارهای دیگرمان باشد نیست، یا در حد این كه چند پوستر نوشته شود، چند اعلامیه نوشته شود، یا روی پارچه هایی نوشته بشود، نیست. بلكه تبلیغات یك مسئولیت هدف داری است و خیلی هدفهای مهم و مشكلی دارد و در ضمن باید دقت و دلسوزی كافی در این كار باشد، چرا كه هدفهایی که اجرا می شود در رابطه با آدمهاست . از مهم ترین اهداف،همان هدف انسان سازی است و این كارها از دست انسان برمی آید . انسان توانست ماهواره درست كند ، سفینه درست كند و مسافرتی به كرات داشته باشد ولی انسان در رابطه با خودش نه تنها رشد نكرده بلكه سقوط كرده است . پس از اهداف مشكل رسیدن به خود انسان است. چطور در یك عملیات نظامی در زمان حمله در آمادگی كامل بكوشند. در ساعت هشت می خواهیم حمله كنیم از كجا حمله كنیم، معلوم نیست. چه كسانی حمله می كنند، معلوم نیست. فقط می دانند دشمن روبرو است. شاید این حمله انجام شود، معلوم نیست پیروز شوند. ولی صدمات و خسارات زیاد است . فكر صحیح در این اعمال این است كه اول اهدافشان معلوم شود . یا دارای نتیجه است یا نه ؟ ارتفاعات است . این ارتفاعات مهم است ؟ شهر است ؟ به تناسب هدفها و ارزشها ارزیابی كند. سرمایه گذاری می كند.. دشمن را شناسایی می كند .مانع را شناسایی می كند. بعد نیروها را آموزش می دهد. وظایف را به توانایی نیروها تقسیم می كند. راهها را ارزیابی میكند .این عملیات عملیات معقولی است و پیروزی همراه دارد. سرمایه گذاری می كند تا پیروزی حتمی باشد . در مورد افراد هم اینطور است. مثلاً می خواهد درس بخواند و دانشگاه برود. اگر فردی معقول باشد ، هیچ. البته در جامعه ما این جا افتاده كه كسی كه حزب اللهی است باید بند پوتینش باز باشد. یقه بلوزش نامرتب ،نه اینطور نیست. باید یك فرد حزب اللهی مرتب ترین و منظم ترین باشد. اگر كسی می خواهد آن معنای فرد حزب اللهی باشد ،یعنی درس بخواند و صلوات بفرستد، به جایی برسد باشد. در مورد زندگی شخصی هم این طور است. انسان می خواهد برنامه ریزی كند تا به هدف خود برسد . آدمها در مورد امور شخصی هم این جور اند. مثلاً كسی بازاری باشد می خواهد حساب، كتاب كند كه اول روی .... جنسی می فروشد بعد از یك سال درآمدم بیشتر می شود الی آخر بعد از ده سال یك كارخانه خریده است و این هدف اوست .
البته ما در مورد انسانها صحبت می كنیم. بیاییم ببینیم انسانها در جامعه خودمان دارای چه امراضی هستند. نیز بدانیم از چه طریق تبلیغاتی می توانیم درمان كنیم . ما به امور مادی و دنیوی این قدر توجه داریم اما در مورد تبلیغات این گونه بی هدف هستیم . اشكال در این است كه ما در مورد تبلیغات كوتاهی می كنیم و امراض را درمان نمی كنیم .
مثلاً یك دكتر چند سئوال می كند نسخه می نویسد و می رود. اصلاً فكر نمی كند كه آیا این دوا اثر می كند یا نه . مریضی اش واگیردار است یا نه. یا این دارو گران است یا نه ، تبلیغاتچی های ما چند پرچم می زنند ،چند اعلامیه می زنند، باید بدانند چقدر گرایش دارند، افراد آن مناطق .
برادران تبلیغاتی باید بدانند چه اهدافی دارند، سازماندهی تبلیغات ، آموزش تبلیغات ، برنامه ریزی تبلیغات . تمام این تخصصها و اهداف برای تبلیغ بهتر . هدف چیست ؟ پاسدار نمونه اسلام خصوصیات مشخصی دارد . زمانی یك پاسدار به هدف خود می رسد كه تمام پاسداران به آن خصوصیات اسلامی برسند امتی كه به عنوان مسلمان مطرح شده اند و در هر جا كار می كنند دارای یك سری مشخصات هستند و امت اسلام از طرف خدا برای آنها یك سری خصوصیاتی در نظر گرفته اند . اگر ما توانستیم باتبلیغات به آن مشخصات الهی برسانیم آن زمان زمانی است كه به اهداف خود رسیده ایم . یعنی كسانی كه از طرف خداوند متعال انتخاب شده اند دارای اهداف تبلیغاتی هستند ونه افرادی چون من كه مسموم هستند و مریضند. در مكتب اسلام؛ در قرآن، تمام این اهداف آمده است . تبلیغاتچی مانند یك دكتر است كه درس می خواند و علوم لازمه را یاد می گیرد و علوم قرآنی و حدیثها را می آموزد. بعد نسخه هایی به آدمهای مریض و مسموم میدهد تا این امراض از بین برود . گفتن راحت است ولی با انسانها و عقاید آنها كار كردن مشكل است . در خیلی از موارد با شكست برخورد می كنند .پیامبر ما و ائمه اطهار هم وقتی پیامبر فوت كردند بعد از چند روز غوغا به پا شد و حضرت علی را كنار گذاشتند. یا حضرت علی وقتی ضربت خوردند می گفتند آیا حضرت نماز می خواند. یا در مورد امام حسین و یارانش چه ها گفتند. واقعاً چه مسمومیتهایی است مداوای انسان كار بسیار دشواری است. در قرآن چقدر در مورد انسان و شیطان و اخلاق ، انحرافات آمده است. كار تبلیغات این است . انشاالله امیدوارم . آنچنان كه فكر می كردیم جامعه ما پس از انقلاب اسلامی اصلاح شود و مملكت ما گلستان شود. ولی بعد از انقلاب دیدیم ای بابا فلانی رشوه می گیرد ، پارتی بازی هم می شود . ای بابا فلان صحبتی هم شده . انقلاب آمد و موجی بود كه همه را متحول كرد . و باز دیدیم این امراض وجود دارد. رسالت تبلیغات این است كه اگر تصور كنیم همه ملت نه ولی عموم مردم متحول شده اند البته صد در صد نمی گوییم چون شیطان قسم خورده است كه در راه مومنین و بشر اخلال ایجاد كند تا روز قیامت. روزی باشد .... كه جبهه الهی بر علیه جبهه شیطان قوی باشد . جبهه شیطان در سطح دنیا قوی است درون خودمان جبهه شیطان ضعیف شود زمانی شود كه ما بگوییم نیروهای تبلیغاتی كار خود را درست انجام داده اند كه این امراض روحی و جسمی را ریشه یابی كردند و دارویی كه مكتب اسلام تجویز كرده تزریق كنند. زمانی این رسالت به تحقق می رسد كه انشاالله ما ببینیم كه انسانها ساخته شده آنچنان باشند كه خدا می خواهد. یعنی باتقوا تر. انشاالله در عموم مردم این گونه شده باشند. بخصوص افراد پاسدار كه وظیفه شان بیشتر با سپاه است .كاری كنند كه عموم پاسداران شهادت طلب ، بریده از دنیا زاهد و پارسا و تمامی خصوصیاتی كه به عنوان یك پاسدار اسلام حاصل شده باشد. به نهج البلاغه مراجعه كنیم و به حرف امام گوش دهیم. آنچه را كه مشخص كردند، آن زمان است كه ما می گوییم رسالتمان را به انجام رساندیم و حتی مسئولیت خود را پیش بردیم . انشاالله همه در تلاش باشیم با عنایت خداوند چون مسئولیت بزرگی بر گردن برادران است كه موفق و موید باشند .
خلاصه ببخشید كه سرتان را درد آوردیم .
یكی از عوامل تبلیغاتی : امیدواریم با صحبتهای شما و با عنایت خدا بتوانیم مسئولیت انسان سازی و جامعه سازی در مورد پاسداران را انجام دهیم انشاالله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی ……
با درود و سلام به پیشگاه معظم ولی عصر امام زمان و بعد نایب بر حقش امام امت و درود بر روان پاك شهدا. درود و سلام به خانواده معظم شهدا ، درود و سلام بر امت مسلمان و مومن و با استقامت ایران و رزمندگان پاكباخته اسلام .
من عذر می خواهم از محضر علمای گرامی كه باید از حضورشان بنده كسب فیض می كردم، ولی چاره ای نیست، باید چند كلمه ای صحبت كنم . اولین مسئله و اهمیت آن راجع به انتخابات صحبت می كنم. با این كه برادرها خود واقف هستند به اهمیت انتخابات و امام و تمامی سران حكومت نیز این مورد را بیان كرده اند . مسئله مجلس حاصل خون شهداست و ارزش و قدر مجلس را نیز مكرر بیان شده بنابراین حتماً برادران چه كسانی كه حاضر و چه غایبند روز بیست وهفتم روز انتخابات است. برادران سعی می كنند كه در انتخابات شركت كنند و با رأی خود مانند پتك آهنین است كه بر سر جنایتكاران عصر جدید می كوبند . رأی بدهند و جایی نروند و فراموش نكنند و از این فیض بزرگ محروم نشوند و كاندیداهایی كه در این منطقه تعیین شده اند ما بتوانیم رأی بدهیم . رزمندگان هر منطقه بر حسب ضوابط تعیین شده باید رأی بدهند. برادران دراینجا باید به نمایندگان اهواز رأی بدهند و چون ما نمی شناسیم آنها را و از امام بزرگوار سئوال شده و فرموده اند از علمای آن شهر سئوال كنید و با تأكید آنها به آن اشخاص رأی دهید . بنابراین یا از امام جماعت، یا علمای اهواز، یا اگر به آنها دسترسی ندارید از علما و روحانیون جبهه بپرسید و می توانید آشنا شوید با نمایندگان .
اسامی تمامی نمایندگان را تا روز انتخابات همه جا زده اند. نه نفر نامزد انتخابات است و سه نفر باید انتخاب شوند. برادران بنا بر تكلیفی كه امام تأكید داشتند باید نمایندگان شناسایی و بعد رأی داده شود .
پس دقت كنیم كسانی را كه مورد تأیید علمای این شهر است انتخاب كنیم . تأكید برای شناختن نمایندگان . حمد و ستایش خداوند متعال را كه ما را برای این مقام و راه هدایت فرموده اند كه اگر لطف الهی نبود ما نمی توانستیم به این مقام ومنزلت برسیم . معنی آیه است كه در اول صحبتهایم گفتم .
مسائلی كه خدمت برادران می گویم جزء تكلیف و وظیفه است. اول از این صحبتها خودم یاد می گیرم در مورد رفتار و كردارم . برادران فكر كنند كه این صحبتها خطاب به كسی یا كسانی نیست، یا رفتار بخصوصی، ولی مطالبی است كه باید گفته شود. به ما كه به عنوان رزمنده اسلام در جبهه حضور پیدا كرده ایم و یقیناً لازم است و دوباره تكرار كردنش دور از لطف نیست . یقیناًاین سئوال برای برادران طرح شد كه ما برای چه به اینجا آمدیم و چه انتظاری از آمدن ماست و چه تكلیفی بر عهده ماست و بیست وچهار ساعته در اینجا حضور داریم چه اعمالی باید انجام بدهیم ؟ دور از اعتقادات و عقاید اسلامی و در پیرو اطاعت از فرمان خدا و دفاع از اسلام و امت مسلمین و اطاعت از امام امت در جبهه حضور پیدا كرده ایم و به گفته خداوند این حضور یك نعمت بزرگ خداوند متعال این وظیفه را بر گردنمان گذاشته است. چرا كه واقعاً ما نمی توانیم به اینجا راه پیدا كنیم. به این منزلت و جایگاه سرباز اسلام و رزمنده اسلام راه پیدا كنیم و خدا به ما كمك كند و ما باید چقدر متشكر و ممنون خدا باشیم و این سعادت و این مقام بزرگ به ما عطا نموده و اگر شبانه روز هم از خدا تشكر كنیم نمی توانیم حق را به جا آوریم و پاسخ این نعمت را بدهیم . حضور ما هم در اینجا به دنبال آزمایشی است از ما مسلمین .
خداوند می فرماید ضمن این كه شكرگزار این نعمت و ما را هدایت كرده تا در اینجا حضور پیدا كردیم، لباس اسلامی پوشیده ایم و سلاح اسلام در دست گرفته ایم و در مقابل كفار صف آرایی كردیم، در حال آزمایش هستیم، هدف این نیست كه صرفاً جنگی باشد و ما هم در آن شركت كنیم و صدام رادر مقابل داشته باشیم كه از بین می رود، یا جنگ بین دو مملكت باشد . خداوند فرموده ما خودمان زمان دادیم به این طغیانگران، تا طغیان كنند و در مقابل مومنین را آزمایش می كنیم .نحوه برخورد من بنده تسلیم شده خدا با كفار و ظالمین می دانیم چگونه است. پس حضور ما آگاهی و زبان و دقت كم و ناقص است. ظالمین در صحنه و مومنین در مقابل آنها مورد آزمایش قرار می گیرند. بنده خیلی ناقص و مختصر بیان می كنم این موضوع را و خیلی باعث بحث و گفتگو می شود کرد .
كوچكترین لحظات و كوچكترین اعمال ما در بوته آزمایش قرار گرفته واین صحنه ها برای آزمایش است ؛ نابودی صدام در دست ما نیست و چنانكه آفریدگار صدام هم ما نیستیم. ما را خالق آفریده و ظالمین را هم خدا آفریده و مرگ او و برباد رفتن حكومت ابرقدرتها همه با خداست . ما باید شاكر خدا باشیم تا كه در جبهه ها حضور پیدا كرده ایم ولی در این حضور برادران كمی انتظار دارند .
علاوه بر شكر الهی كه در این جبهه ها حضور پیدا كرده ایم و مجاهدت می كنیم و چه بسا سعادت بیشتری نصیبمان شود كه شهادت باشد تمام اینها را شاكریم . انتظار رزمندگان، پیروزی حق علیه باطل است.از هر رزمنده ای كه در اینجا حضور دارد و عازم جبهه است ،سئوال می كنیم، در پاسخ می گویند؛ می رویم و جنگ می كنیم تا پیروز شویم. ولی لازم است كه این پیروزی دست كیست ؟ پیروزی در صحنه جنگ مسلمین و كفار در دست خداست . آیا پیروزی ما بستگی به زیاد بودن ادوات جنگی است ؟ فقط و فقط به این بستگی دارد كه نیروی ما ورزیده، چترباز و نیروی ویژه كه در دنیا معمول است، هلی كوپتر زیاد باشد، اگر همه اینها باشد ما پیروزیم . خداوند متعال می فرماید : پیروزی مسلمین فقط در دست خداست، به آن پیروزی كه ما اعتقاد داریم، آن پیروزی همان پیروزی نیست كه در بین دولت ها می بینیم كه هر كدام وسایل جنگی بیشتری داشته باشند پیروز است. هجوم می آورد و پایمال و له می كند تا حكومتی را بر سر قدرت بنشاند . این درس ما و اعتقاد ما نیست. نه به خاطر پول ، ثروت ، زمین جنگ كنیم، بلكه این جنگ و این مملكت و این مردم این گونه نمی جنگند، چون ما مكرر صحنه هایی دیده ایم كه … و این صحبت خداوند است كه می فرماید پیروزی دست خداست ما در اینجا چه كاره ایم ؟ می خواهیم پیروز شویم ؟ پیروزی در دست خداست پس تكلیف ما چیست ؟ تكلیف ما این است كه زمینه را در صحنه های جنگ آماده كنیم و شرایط را آماده كنیم كه پیروزی خداوند متعال برای ما عنایت شود . برای نازل شدن پیروزی باید چه كنیم ؟ جبهه های جنگ را آماده و آراسته كنیم تا خداوند راضی باشد و مورد لطف الهی قرار گیرد آن زمان است كه پیروزی نصیب ما می شود . به هر حال ما كه دو ماه ، سه ماه ، یك سال ، و یا دو سال به این جبهه ها می آییم و اینجا هستیم و اگر از تك تك ما سئوال شود در این زمینه باید تلاش كنیم با نیت قلبیی كه داریم خداوند آن زمینه را برای ما فراهم كند . دو ماه ، پنج ماه ، یك سال ، دوسال به اینجا می آییم و وقت و عمرمان را می گذاریم تلاش میكنیم ولی زمینه را آماده نكنیم . آمادگی را ایجاد نكنیم و خداوند هم پیروزی را نصیبمان نكند. حتماً روحانیون محترم در این زمینه برای برادران صحبت می كنند . در كلاس ها ، جلسات ،نمازها در تمام صحبتها در این جهت خواهد بود . چند مورد خدمت برادران می گویم شاید اینطور نباشد در رابطه با زمینه را فراهم كردن كه انشالله زحماتمان هم از بین نمی رود . همانطور كه ما از خدا انتظار داریم كه پیروزی را نصیبمان كند چه كنیم؟ شامل همین موضوع است كارهایی كه باید انجام بدهیم دو قسمت است. قسمت اول آمادگی پیدا كردن و دوم مراقبتهایی كه باید انجام دهیم .در قسمت آمادگی یكی آمادگی معنوی و دومی آمادگی نظامی و آموزشی . پس ما رزمندگان باید اول آمادگی معنوی پیدا كنیم كه بنده چند جلسه بیان می كنم. در مورد این مطلب باید خیلی كار كنیم تا زمان عملیات . البته همه ما به این یقین و ایمان رسیده ایم این حرف هارا به خودم می گویم. البته حرفهای اسلام شنیدنی است .زمینه مهم پیروزی و اصلی كه یك رزمنده مسلمان با یقین تمام در صحنه جنگ حاضر شود، یعنی آن لحظه نبرد خود را آماده كند، چیزهایی را كه شنیده و دیده در خود بررسی كند تا خود را با آن الگوها آماده كند . در مورد خود آن آمادگی را پیدا كند با یقین قلبی در صحنه جنگ حاضر شود . برای این كه مطمئن در صحنه حاضر شویم باید به دستورات الهی كه به رزمنده اسلام داده است عمل كنیم و من نصر الا عند الله همانطور كه خون در رگ ها جریان دارد ما هم همان طور شویم .
اگر لحظه ای در صحنه نبرد احساس كردیم و گمان كردیم اسلحه ای كه در دستمان است ،كارساز نیست، با روحیه قوی نبرد می كنیم، مثلاً اسلحه خراب شد، یا مهمات تمام شد، اگر ذره ای شك و تردید در روحیه این شخص پیدا شود یعنی این كه به یقین نرسیده است . اگر دید انبوهی از تانكهای دشمن و نیروهای دشمن در مقابل او كه تعداد كمی نیرو دارد و دستور هم این است كه مقابله كند اگر این صحنه را دید و دگرگون شد این جا چه شد ؟ هنوز این شخص اشكال دارد . حال اگر عوض شد، اگر ترسید،یا خواست عقب برگردد، پس باید ما وجودمان را آماده كنیم در این زمینه .
خداوند در این صورت می گوید مثلاً با این تعداد نیرو و اسلحه و تانك پیش رویم بعد از مدتی كه نیمی از اینها را از دست دادیم اگر آنطور كه اول می رویم نرویم و سست شویم نشانه این است كه توجه و یقین و ایمان ما به این اسلحه و نیرو بود . هر رزمنده اصلی ترین زمینه ای را كه باید در وجود خود ایجاد كند همان روحیه و یقین قلبی است كه تنها، تنها در صحنه نبرد یا هر جا كه خداوند حاكم مطلق است. در صحنه نبرد وقتی نیروی دشمن ، اسلحه دشمن ، زره دشمن ، آتش دشمن ، امكانات دشمن اگر اینها كم باشد كه باعث سستی من و اگر اینها زیاد باشد باعث قوت قلبم شود .
پس نیرو و روحیه ام را بیشتر از این آزمایشات و بقیه را از خدا گرفته ام. در آن صحنه ای كه خدا می خواهد دشوارترین آزمایش خود را بگیرد و زمانی كه ما خلع سلاح شویم خدای نكرده تصمیم تسلیم شدن می گیریم یا تصمیم عقب برگشتن می گیریم و آن اندازه باید آمادگی باشد كه خداوند می فرماید در شدیدترین صحنه های جنگ هیچ گونه حق فرار ندارید مگر این كه نیرو بیاورید یا از جناح ها حمله كنید. در این آیه حك شده در قلبمان ذره ای خوف و لرزش در دست و پایمان ایجاد نمی شود و از دشمن و بسیاری دشمن و قدرت دشمن نمی هراسیم . قدرت مطلق خداوند در صحنه های سخت باید در قلبمان باشد و ایمان داشته باشیم . این اصلی ترین رمز پیروزی در عملیات است و پیروزی بالاتر در پیشگاه خدا است كه از این دنیا پیروز برویم به پیشگاه خدا یعنی با نمره بیست قبول شویم .
در اول صحبتهایم گفتم ما اعتقاد نداریم كه مهمات و سلاح و نیرو نقشی در پیروزی ندارد و نصرت و پیروزی دست خداست . خداوند است كه بر بندگان و رزمندگان یقین پیدا كرده و خوفی كه در دل دشمن ایجاد كرده كه ما نمی بینیم كه باعث پیروزی در آن صحنه جنگ شد. اگر لطف الهی شامل حالمان نشود ما چگونه پیروز می شویم ما كه نمی توانیم كاری كنیم .
شرط اول این است كه آنقدر یقین پیدا كنیم و چه اعمالی را باید انجام دهیم تا به این آمادگی برسیم .البته الگو هم داده است كه این الگو امام حسین (علیه السلام) و یارانش اند كه تك تك در صحنه نبرد حاضر می شوند و شهید می شوند ولی تا آخرین قطره خون ایستادگی می كنند . حكم، حكم الهی است .
تا این اندازه قلب ما باید قوی باشد كه شهادت عزیزانمان و زخمی شدن برادرانمان ذره ای در روحیه ما تزلزل ایجاد نكند. شاید این خونها ما را بیشتر تقویت روحی كند . احساس كنیم كه این خون از بین رفته، بله باید توانم دو برابر شده . اگر ما می خواهیم از این آزمایش روسفید دربیاییم، می خواهیم پیروز شویم،البته پیروزی طبقه بندی است. مانند دانش آموزی كه پله پله بالا می رود و خداوند پیروزی نصیب ما كرده روزی برسد كه ما پیروزی نهایی را به دست آوریم یعنی می خواهیم. شعار كه نیست، این همه دعا می كنیم و حاضر شدیم در صحنه برای دین . لازمه پیروزی نهایی این است كه دارای آمادگی بالا باشیم، برای همه رزمندگان در مقابل تمام مشكلات و كمبودها و سختی ها، در جبهه جنگ بی خواب بمانیم، بی غذا، بی آب در محاصره باشیم، همه شهید شوند، زخمی و ما تنها باشیم، تمام سختیها، هرچه سختیها غیر قابل تصور باشد و همه اینها آزمایش الهی است. باید آن بنده ای كه مورد آزمایش است سربلند از این آزمایشات بیرون بیاید. با چه ؟ با روحیه و آمادگی و ایمان قلبی. بنابراین شرط مهم و اصلی ما روحیه شهادت طلب حسین گونه داشته باشیم . آن روحیه حسین گونه و شهادت طلب تا آخر با ما باشد حتی تقویت هم شده باشد. یعنی چگونه امام حسین فرزند شش ماهه خود یا برادرزاده ها یا برادرهای خود و اقوامش و یارانش را یكی یكی شهید داد و آخر هم خودش، هر بار كه كسی شهید میشد، جبهه و صحنه امام حسین نورانی تر می شد، باید مانند امام حسین تا آخرین لحظه مبارزه كنیم، تا خداوند بگوید، ای بنده من كه شهید یا زنده با بهترین نمرات از این آزمایش بیرون آمده ای، ملائكه من این امداد و كمك را به آنها بكنید واین پیروزی را نصیبشان كنید . پس برادران عزیز و بزرگوار من اگر با یقین قلبی می خواهیم با كفار بجنگیم با پذیرا بودن، مقابله كردن با بیشترین مشكلات و كمبودها و با كمبود نیرو در مقابل كثرت دشمن . زمانی قدرت بیشتر می شود كه خداوند نیز در این جبهه باشد و خداوند ملائكه و امدادهای خود را بفرستد تا پیروزی نهایی حاصل شود .
كسانی كه كربلا می خواهند باید مانند صاحب كربلا بشوند . جسارت نمی كنم به حضور رزمندگان این چیزهایی است كه بنده از شهدا و مجروحان دیده ام و به این نتیجه رسیده ام . با دیدن این صحنه ها چرا اینقدر جنگ طولانی شده است ؟ چرا راه باز نمی شود ؟ چرا ما به كربلا نمی رسیم ؟ شما را دیدم مجروحان و تلاش آنها را دیدم مجموعه صحنه جنگ را هم دیدم . این سئوالها مكرر در ذهنمان پرورش می یابد . در صورتی كه مرتب آنها می جنگیدند و تكه پاره می شدند و می گفتم چرا این زمینه نباشد كه خداوند شاهد این صحنه هاست مگر در قدرت الهی نیست كه صدام و صدامیان را از بین ببرد. مگر ما ایمان و اعتقاد نداریم ؟ مگر نمی شود ؟ چرا ؟ فكر می كردم كه این را برای برادران بگویم كه هرچه پیش رویم آزمایش سخت تر می شود و خداوند بیست می خواهد برای كربلا . برادرانی كه محصل هستند می دانند اگر بیست می خواهند باید درس بخوانند و زحمت زیاد بكشند . پس ما هم همینطور هستیم اگر كربلا می خواهیم بیست می خواهیم، باید تلاش كنیم، تلاش كنیم تا آن اندازه ای كه از امتحان قبول شویم .
خواست خودمان است، خواست امام امت ، خواست خانواده شهدا ، امت مسلمان ، مستضعفین ، مسلمانان دنیا است و این مسئولیت به گردن ما است و این پرچم در دست ما شرط اصلی این است و مهم توجه، توجه، توجه .
در رابطه با آمادگی معنوی این موضوعات را رعایت كنیم كه روحانیون آنها را بازتر برایتان می گویند، واجبات مثل نماز جزو چیزهایی است كه بنده از شما انتظار دارم .
جبهه مقدس است چرا ؟ مگر شما قبرستانهای شهدا را مقدس نمی دانید، مگر ما كربلا را سرزمین مقدس نمی دانیم ؟ اینجا هزاران نفر خونشان ریخته شده بر این خاكها .
این منطقه ای كه وارد جبهه می شویم جای مقدسی است، پس توجه به واجبات لازم است .
چطور وقتی جای زیارتی می روید با خلوص می روید و بعد از یك ساعت به زندگی عادی برمی گردید . در اینجا مدت مأموریت شما است و بدانیم این زمینها مورد توجه خداست ، امام زمان است مورد توجه ارواح شهدا است . پس واجبات و جزئیات مهم و عمل به آن مهم تر، چرا كه خاك آن مقدس است ، جمع مقدس است ، هدف مقدس است. درخواست من این است كه گویا به حرم ائمه اطهار وارد می شویم . در معابر آنها یا محل دفن آنها خودمان را حاضر و متوجه خدا كنیم .
پس یكی از اساسی ترین واجبات نماز است . برادران می دانند كه پیامبر گرامی چقدر تأكید داشتند به نماز اول وقت . امام امت در رساله اش نگاه كنیم هیچ عذری پذیرفته نیست برای نماز اول وقت و جماعت لذا ………
صحنه عملیات است و تشویق به جلو رفتن نكنیم كه نمی شود و برگردیم . سخته، زحمت داره ، امكان پذیر نیست. كسی كه تمام مسائل را با دیدگاه خود می سنجد خدا كمكش نمی كند . كسی كه در هر كار خدا را می بیند خدا كمكش می كند . قرآن برای ما مثالها، نه مثالها بلكه واقعیات را برای ما بیان كرد كه آنان كه خود را هیچ دانستند و همه كاره ، خدا را دانستند و در راه خدا وارد شدند نهراسیدند و هرچه خدا گفت انجام دادند و خدا هم كمكشان كرد .حضرت ابراهیم تك و تنها سرود توحید را سر داده .
می گیرندش سختی ، شكنجه ، فشار ، برای اینكه گفته بتهای شما باطل است . ابراهیم دست بردار، چنین و چنانت می كنیم، نگو . حضرت ابراهیم : من از طرف خدا مأمور هستم .تهدیدش می كنند، اما ذره ای نمی هراسد چون خودش نیست و به خود فكر نمی كند . آتشی مهیا می شود، بعد داخل منجنیق قرارش می دهند و پرتش می كنند داخل آتش . حالا آتشی درست شود و به ما بگویند دست خود را روی آتش بگیر و دستور هم آمده كه دستت را نكش . امتحان كنید خود به خود دستش را عقب می كشد . اگر خود را تنها ببیند و متكی به الله باشد دیگر احساس می كند دستش نمی سوزد . حضرت ابراهیم را پرت می كنند در داخل آتش تا بیرون نیاید تا بسوزد، ما دیده ایم و فهمیده ایم كه آتش سوزاننده است و همه هم دیده اند و منكر نمی شوند، چون حضرت ابراهیم به خاطر خدا با آنها می جنگید. جوانی كه باید در آتش بسوزد ،می دانید خداوند چه می كند ؟ خدا به آتش دستور می دهد كه ای آتش برای ابراهیم سرد شو و پیامبر می فرماید و آیه قرآن است كه در آتش نمی سوزد . عجیب نیست ؟ خداوند آن ایمان را از حضرت ابراهیم می بیند و به آتش دستور می دهد سرد شو، اگر ذره ای شك در دل ابراهیم می افتاد گمان می كنم می سوخت ،در روایات حضرت جبرئیل سئوال می كند؛ آیا كمكی از ما نمی خواهی ؟ می گوید چه كار دارم. باز صدا می آید كه داری می افتی در آتش . می گوید آن كه مرا خلق كرده می بیند احتیاجی نیست من از او بخواهم . مگر خدا نمی داند كه با من چه می كنند ؟ من از خدا بخواهم ؟ پس خدا می خواهد، این را در جایی از تاریخ نگفته است، ابراهیمی بود ، آتشی شد ، چنان و چونان ،تاریخ خدا می خواهد به ما بگوید كسی كه ایمان داشته باشد و برود و در راه خدا قدم بگذارد از مشكلات، یعنی همان آتش سوزان دریا نیست كه انسان شنا بلد باشد و نجات پیدا كند، آتش بود برای مومن خدا آن را سرد می كند، خدا در صحنه های عملیات هم هست، درست است ،نه؟ مانند آتش ابراهیم ،عظمت اسلام و شرافت اسلام بر پایه اسلام در گروی رزمندگی رزمندگان اسلام است. حملات آنها و حضور آنها و باید به پیش بروند تا اسلام سرفراز بماند و عظمتش را حفظ كند. در این پیشرفتها و این جلو رفتن ها آتش هم هست . خمپاره های دشمن ، توپخانه دشمن ، تیربارهای دشمن، همان آتشی است كه آن زمان مشركین روشن كرده بودند . دستور الهی، پیشرفت دین خدا در این بود كه ابراهیم را حتی در آتش هم انداخته بشود برود و دم بر نیاورد و نترسد و نلرزد، پیشرفت اسلام در این حد كه رزمنده ای كه گفته شد برو و رفت، از آتش دشمن نترسد و نلرزد، نسل غریب خدا كجاست، همین جاست، زمانی كه آتش ابراهیم را نسوزاند یعنی اسلام پیروز شد بر دشمنان . بر آنان كه او را در آتش انداختند و شاهد سوختنش باشند، ولی نسوخت. یعنی بر آنها پیروز شد. نسل خدا در جبهه این است كه دژهای پوشالی دشمن این موانع و استحكامات دشمن این سدهایی كه در جلوی اسلام درست كردند شكافته شود و از بین برود . عظمت اسلام و سرفرازی پرچم اسلام امروز در گرو جنگ است كه ساده عرض كردم و مسائل جنگ هم در گرو پیش رفتن است نه ماندن و .... .
مسائل پیش رفتن هم در گرو ایمان شماست. رزمندگی واقعی شما و اعتقاد شما به این اندازه،دیگر منی نباشد، نخواهم كه در ذهنم زن و بچه ام بعضی ها هم برگردم شهرم، طوری در این موانع راه بروم كه تیری به من نخورد، یك ساعت تأخیر شد، دو ساعت تأخیر شد،حالا سرپا برم تا بمیرم، حال تأخیر شد كه شد، اصلاً این سیم خاردارها و مین گذاریها باز نشد برمی گردیم، مگر طوری می شود، بروم و بیخودی در آنجا بمیرم، پس زن و بچه هایم چه ،مدرسه و دانشگاهم چی، حضرت ابراهیم هم همینطور فكر كرد ؟ امروز پیشرفت اسلام، عظمت اسلام، در این است كه این دژها كه دشمن جلوی اسلام سد كرده را نابود كنیم . پیروزی نیروهای اسلام در كجاست ؟ در این است كه نیروهای اسلام از كربلا رد بشوند و به قدس برسند، زمان پیروزی آنجاست . مگر شعار می دهیم كه سرخود را كلاه بگذاریم، شعار میدهیم كه دل امام را دلخوش كنیم ؟ شعار می دهیم مردم را دلخوش كنیم، شعاره ؟ اگر این گونه باشد كه خیانتكاریم ، كذابیم ، دروغگوییم . اگر عمل است باید رد شویم، تا كی بمانیم پشت اینها، خودمان از این سیم خاردارها می توانیم رد شویم ؟ نه نمی توانیم، اگر گنجشك را هم از این طرف بفرستیم، از آن طرف پرهایش گیر می كند و نمی تواند درآید، پس ما می توانیم به این سادگی از اینجا رد شویم، خودمان نمی توانیم باید برای كسی كه ادعا می كنیم انجام دهیم كه خود او این كار را انجام می دهد، طوری در صحنه عملیات باید راه برویم، تلاش كنیم كه آن آتش دشمن را بی خاصیت كند، تركش بشود بی خاصیت تیر، به ما نخورد اگر خدا بخواهد نمی شه ؟ لابد قلبمان نمی خواهد با قاطعیت جواب دهد . شاید احساس نكردی ندیدی ولی عشق آیات قرآن فقط این باشد كه خدا صابر است،قدرت مطلق است چگونه قدرت مطلق است ؟
در قرآن آمده تنها بودم، به خاطر نان نبود، بلكه به خاطر خدا بود،در آتش هم نسوختم و نصرت هم بهش دادند و ما كه مدافع شرافت اسلام هستیم و چشمهای زیادی به ما دوخته شده است ،بدانید كه شما تك و تنها نیستید و كسی هم نیستید، حسن است و حسین است و شهری است، نه شما اگر با دید بصیرت برگردید و به پشت نگاه كنید میلیون ها چشم خواهید دید كه به شما نگاه می كنند، به راه رفتن شما، به جنگیدن شما، به ایمان شما ، باید آمادگی خیلی جدی باشد، قلب ها خیلی محكم باشد و توجه جدی باشد، تغییر باید بكنیم، بله فكر كنیم و خوب هم فكر كنیم، ولی وقتی در صحنه وارد می شویم پیشرفت اسلام را می بینیم كه با سرعت تمام باید از این استحكامات بگذریم، حتی اگر سرپا باشد ، شدیدترین آتش توپخانه باشد، تیربارهای دشمن هم كار كنند، باید به سرعت از اینجا بگذریم و این با سرعت گذشتن از اینجا حكم است برای ما و سست رفتن ما زمین گیر شدن ما ، و به محض شنیدن خمپاره به زمین افتادن ما و خوابیدن و دنبال سنگر گشتن و گودال كندن و یكی دو ساعت در آنجا ماندن تا ببینیم چه می شود و آتش زیاد و نمی شود پیش رفت ،اینها همه اش مسائلی است كه انشاالله دست خدا به مانزدیك باشد و فاصله ای نباشد ( بین ما و خدا ) و بگوید كه این بنده برای خودش می خواهد از اینجا بگذرد حالا خودش تلاش كند آیا می تواند ؟ ولی اگر دست خدا پایین باشد ،دشمن زبون می شود، تیرش اثر نمی كند و شما خواهید دید كه می توانید رد شوید و چیزی تان نشده، این آمادگی است كه ما خودمان در وجودمان درست باید بكنیم، برای آغاز عملیات شرط اول و اساسی : یقین داشته باشیم كه خداوند قادر است و خیلی از كارهایی كه ما تصور می كنیم كه سخت است، در مقابل قدرت او هیچ سخت نیست، بلكه آسان است و فقط شرطش این است كه خودمان را آماده كنیم كه در آن لحظه به عقب رفتن فكر نكنیم ما را فرستاده اند جلو كه دست نیروها را بگیریم و راهنمایی كنیم و از این راه ببریم، به شما نگفتند كه می روید آن وسط تیری می آید و به شما می خورد یا این كه می دانستند كه دشمن تیربار دارد، مگر نمی دانستند تیربار و تفنگ دارد و خمپاره و آتش انبوه دارد اگر می دانستند به شما می گفتند برگردید، نه ،اگر می دانستند دیوانه نبودند كه شما را بفرستند زنده بودن ما در گرو رفتن است ، كه می خواهیم در زیر پای كفار له نشویم ،باید برویم باید این دژها و استحكامات شكافته شود و قابل شكافته شدن هم هست، اگر به قدرت خدا ایمان نداشته باشیم نمی شود ،مثال همان گنجشك، اگر قلب ها آماده باشد و این باور به ایمان بشود كه اگر خداوند قادری كه یك برگ از درخت نمی افتد، مگر به اذن خدا، چقدر باید بی فكر و ساده اندیش باشم كه من انسان به این بزرگی بمیرد و یا سالم بماند و مشیت الهی و اراده الهی در او نباشد، آن كسی كه در صحنه عمل دنبال جانش می گردد و پیشرفت اسلام در آن است كه سریع برود ولی نمی رود، او از مرگ می ترسد، كسی كه از كشته شدن می ترسد، برای ما جایز نیست و كسی نمی تواند ادعا كند كه چون از مرگ می ترسم و نمی خواهم بمیرم، بعد از جنگ احد پیامبر كه برگشتند و شكست خورده بودند و شهید زیاد داده بودند، مردم به استقبال آنها آمدند و گفتند : دیدید بهتان گفتیم نروید ، اقوام و برادرانتان مردند . بعداز جنگ احد عده ای می گفتند نروید كشته می شوید، دستتان قطع می شود و كشته می شوید، اگر نمی رفتید مثل ما در مدینه سالم بودید، معانی آیات سوره بقره ؟ در پاسخ پیامبر به آنها چه می گفت؟ خداوند آیه نازل كرد كه به آنها بگو شما كه خودتان نیامدید به خاطر این كه از مرگ می ترسیدید. اگر راست می گویید كاری كنید كه نمیرید. همیشه در این دنیا زنده باشید. پیغمبر گفت ،اگر می توانید هفتاد ، صد سال نمیرید، مگر شما نمی بینید كه بستگان و اقوامتان بعد از مدتی می میرند، هرچه تلاش كند خودش را زنده نگهدارد نمی شود . همه ساكت شدند و جوابی نداشتند هیچ كس نمی تواند بگوید من از مرگ می ترسم، اگر بگوید می ترسم جوابش این است كه كاری كند مادام العمر زنده بمانی اینان نفهمیدند كه چه كسی آنها را آفریده؟ كی خلقش كرده؟ به خاطر همین این سئوالها را می كنم اگر خدایی با این عظمت ما را به این دنیا آورده پس خیلی ساده در این صحنه ها بگویم تا وارد شدیم می میریم، اگر كمی جلوتر برویم دیگر امیدی نیست، بنابراین خود را پشت سنگرها پنهان می كنید، این كانال و آن كانال شاید طوری شود كه ما نمیریم، حداقل شما كه چند عملیات بودید خیلی برایتان اتفاق افتاد كه برادرتان كنارتان بوده و شهید شده و شما زنده بودید، چرا این تیر به شما نخورد ؟ شما به كسی سپرده بودید كه تركش به شما نخورد ؟ اسم شخصی روی تركش نوشته شده بود ؟ شما خودتان از خود حفاظت كردید ؟ این عمل دور از قدرت الهی بود ؟ این گونه نبود . خدا خواست تا شما زنده بمانید پهلویی تان شهید شود دیگر به كسی مربوط نیست كه چه شد، خدا خود می داند و شما هم انشالله باید به آن استحكامات كه دشمن سد راه اسلام درست كرده فكر نكنید، اطلاعات عملیات و لشگر یا تیپ نمی تواند رد شود فكر نكنید كه اینها را گذاشته كه فلان تیپ نتواند عملیات انجام دهد، اینها را درست كرده كه اسلام از اینجا رد نشود . چشمهای امام زمان ، امام امت ، و ملت شریف ایران به این است كه رزمندگان چگونه عملیات می كنند و چه خواهند كرد نمی گویند تیپ فلان نام نتوانست انجام وظیفه كند در دنیا فلان تیپ را نمی شناسند بلكه می گویند جمهوری اسلامی ایران نتوانست از این موانع بگذرد . اسلام ماند و نتوانست از این جاده بگذرد . كجای دنیا می گویند فلان فرمانده گیر كرد امروز ما خودمان نیستیم تشكیلاتمان نیست بلكه اسلام است حكم اسلام در پیش رفتن است ثابت قدم پیش رفتن است با ایمان جلو رفتن است ، نهراسیدن است ، زمانی كه گفتند آرام برو و سنگر بگیر ، برو از این مسیر بگو چشم ، زمانی كه گفتند مانند برق بروی سریع باید بروی نباید سنگر بكنی یا گودال درست كنی نباید مهلت بدهی سریع باید بروی شاید این استحكامات بود و این عملیات آنها را شكافته دوازده شب ، امشب گروهی گفته ما رد شدیم فایده نداشته تدبیرش در این است كه در یكی دو ساعت اول حمله باید رد شود وگرنه فایده ندارد كه هیچ ،یك تعداد زخمی و شهید هم می شوند . آدمها را باید بریزیم زیر آتش دشمن ؟ امروز بفهمید كه اهمیت كار شما چیست ؟ شما یك معبر برای خود باز نمی كنید، راه باز میكنید تا رزمندگان اسلام و نیروهای اسلام و امت اسلامی از این معبر رد شوند . ببینید چقدر وظیفه تان سنگین است راه باز نشد این نیست كه راه و معبر شما باز نشد محوری نشد شما دارید برای اسلام معبر باز می كنید اگر این استحكامات را بردارند این ملت خودشان از شما بهتر می توانند جلو بروند هیچ مانعی وجود ندارد در تاریكی شب می روند جلو و این دیوارها را ساخته تا مانع پیشروی اسلام شود و امروز شكافتن این دیوارها به عهده شما است . شما كه امداد خدا را می خواهید كمك خدا را می خواهید و نمی توانید كه نخواهید از قدرت ما این كارها بر نمی آید باید قوی دل و با حوصله باشیم باید شجاع باشیم باید تلاش كنیم در سریع انجام دادن خوب نگاه كنید خوب شناسایی كنید دقت بیشتری كنید تا شب حمله كنید . اینطور نباشد كه بگویید دوربینها اذیت می كند گرم است گرد و خاك است ولش كنیم حالا اگر شد شب می رویم اگر نشد فردا شب می رویم طوری نیست . این گونه نیست خیلی مهم است انشاالله با ثابت قدمی و شجاعت و شهامت و آمادگی بیشتر مقداری جلو برویم خدا خودش آنقدر كمك می كند كه قابل توصیف نیست . و مشكلات هم به دست خدا حل می شود خواهیم دید كه چقدر خدا در صحنه است . یك اشاره كوچكی هم به امام حسین بكنیم چرا كه درسهای بزرگی را به ما می آموزد . یاد داشتن و آموزش دیدن هم در اینجا خیلی راهگشایی دارد . ما امروز نیاز داریم بیاموزیم روحیات شهادت طلبانه امام حسین و یارانش . امروز این روحیات در جبهه ها و برای رزمندگان مهم است . ما باید این روحیه را داشته باشیم تا این كارها را بكنیم . امام حسین می دانست شهید می شود می دانست با تعداد كم در مقابل این همه دشمن كه احاطه كامل دارند شهید می شود یكی یكی از عزیزان و فرزندانش در جلو چشمش شهید می شوند . عالی ترین روحیه را امام حسین داشت زمانی كه خودش وارد صحنه شد در شب عاشورا نقل شده كه طبعاً اگر بگویند كه فردا شهید می شوید می گوییم ای خدا چه كنیم مادرمان و پدرمان و بچه مان چه می شود و … اما در شب عاشورا اصحاب امام حسین یك روحیه شهادت طلبانه كه ما امروز نیاز داریم داشتند . جزء فرهنگ اسلامی ماست گنگ بودیم باید بفهمیم همه دوره می گیرند و با هم می نشینند و می خندند .
شمشیر بود دست و پا بود كه از بدن جدا می شد و تكه ای از بدنشان می افتاد ما ندیدیم تاریخ برایمان می گوید یكی از اصحاب امام حسین عقب آمد و گفت : زخمی شده ام و نمی توانم بجنگم . امام گفت زخمت را ببند و برو جلو چون دیگر كسی نمانده است و خیلی ها در صحنه زخمی شده اند و كسی نیست كه آنها را عقب بیاورد این روحیه شهادت طلبانه چه بوده كه او درد جراحت را احساس نمی كرد و می جنگید و اگر درد آن را احساس می كرد از پا می افتاد این عشق شهادت طلبانه چه نیرویی به انسان می دهد كه این زخم ها را می بیند ولی توجه نمی كند . ما نیاز به این چیزها داریم و نباید امام حسین و صحنه عاشورا و اصحابش را از یاد ببریم . به خاطر این كه این درس ها را می دهند سئوالات زیادی می كنند و می گویند چرا خدا كمكشان نكرد پس چه شد پس چرا یزید پیروز شد سئوال می كنند امام بود، درك و شعور و اگر عملیات بلد نبود، چرا این همه آدم بی گناه را با خود آورد ،نمی دانست اگر برود محاصره می شود و كشته می شود ؟ طرح عملیاتی بلد نبود ؟و سئوال دیگر. امام حسین هم طرح عملیاتی بلد بود هم امداد برایش آمد پس چرا پیروز نشد ؟ نخواست. چون می خواست از خودش برای مسلمین راهی را یاد بدهد و درسی بدهد نه در كتاب بلكه عملی . ما كه برای خدا می جنگیم و می خواهیم با تعداد كم بدون آب و غذا و سلاح كم و با از دست دادن عزیزانمان تا آخرین قطره خونشان این گونه و با این روحیه باید بجنگیم . می خواست این را به ما بگوید و ما هم باید درسمان را خوب یاد بگیریم عملی و واقعی كه برای ما انجام شده انشاءالله كه با توجه بیشتر و با یاری خواستن از خداوند با خودمان خلوت كنیم تا شرایط لازم را فراهم كنیم و سربازی باشیم كه بتوانیم برای سربلندی امام امت ، ملت ، اسلام تلاش كنیم و خداوند ما را در صحنه های سخت كمك كند والسلام .
كسانی كه جوانان را دعوت به آمدن به جبهه می كنند همان منادیان اوایل اسلام در زمان پیامبر هستند و می گویند در جبهه جمع شوید تا بجنگیم . جنگ امروز ادامه جنگ پیامبر است بنابراین باید تا ندای امام را شنیدید به جبهه ها بیایید تا دوره ببینید و فرمانده ها انتخاب شوند حالا اگر محصل باشد ، كارمند باشد ، رئیس باشد و هركی می خواهد باشد تا زمانی كه اعلام به نیاز كردند و ما هم لبیك بگوییم همانطور كه به پیامبر لبیك گفتند چطور كه آن زمان هر كاری كه داشتند كنار می گذاشتند و خودشان را به پیامبر می رساندند تا ببینند طرح جنگ چیست و در كجاست . لبیك یا خمینی همان لبیك یا پیامبر است لبیك واقعی مردم زمانی كه هر وقت جبهه نیاز پیدا كرد بیایند با تمام مشكلات برای این كه مشكلات سطحی و ظاهری است . همانطور كه امام فرموده اند مشكل اصلی جنگ است همه باید مسئله فرعی را فدای مسئله اصلی كنند در جبهه حضور پیدا كنند تا مقداری كه نیاز است با تمام مشكلات و سختیها بتوانند جبهه ها را پر كنند . با حضور عزیزان و مستمر و انجام عملیات بتوانیم ضربه های مهلك به پیكر پوسیده صدامیان وارد كنیم . شنیدید كه امام فرمودند كه صدام هیچ خواب ندارد و دائماً در حال لرزیدن است منتها قلب امام آنقدر پاك و خالص است كه واقعیتها را می داند .
مرام امام حسین … امام حسین در آنجا تجلی دارد … و خاك آنجا متبرك است و در نمازهایمان به آن تربت سجده می كنیم. انشاءالله و حتماً تا زمانی كه یك مسلمان ایرانی زنده است آنجا را آزاد می كنیم. به دست رزمندگان اسلام آزاد شود و دست كفار و یزیدان كوتاه شود از آن خاك مقدس
امام … عزیزمان و بزرگوارمان در اوایل جنگ فرمودند این جنگ یك نعمت بزرگی است شاید این همه صدمه ، آوارگی ، این همه عزیزان را از دست داده ایم … ملت مسلمان ایران و پدران عزیز و برادران عزیز بدانید كه روزی ملت ایران بهترین و محبوبترین مردمانی هستند در بین همه . آن گاه خداوند این ملت را برای خود دوست گرفته و محبوب قرار داده است كه به حال خود نگذاشته است دست خدا بر سر ماست . اگر خدا ما را به حال خود واگذاشته بود مانند ملتهای دیگر می شدیم كه یك زندگی انسان نمایی حیوانی داشتیم. هیچ بویی از انسانیت نبرده اند آن افرادی كه حیواناتی كه شكل انسان دارند و می چرخند . اگر خدا با ما كاری نداشت ما هم مانند آنها بودیم ولی این روز كه خدا دستش بر سر ماست و چنین امامی برای ما قرار داده و چنین روحانیونی بر سر راهمان قرار داده نشانه لطف و عنایت و محبت الهی است برای ما . به هر حال وقتی دست خدا بر سر ماست هر حادثه یا اتفاقی برایمان بیفتد همه اش رحمت است . خدا برای این كه ماراخالص تر كند برای آخرت آزمایشهای متعددی بر سر راهمان قرار می دهد . به هر حال تمام مسائلی كه می بینیم در ظاهر مشكلاتی دارد عزیز از دست دادن دارد ، سختی دارد . خسارت دیدن دارد ولی اینان در عاقبت، خیر و آخرتی نیكو دارد . حضور مثبت در این جهان، در ثانی ثمراتی كه در جنگ وجود دارد درست كه شهرهایمان ویران شد عزیزانمان از دست دادیم ، اموالمان از بین رفت شهید دادیم ، مجروح دادیم ، معلول دادیم در مقابل اینها چه به دست آوردیم كه در ظاهر خسارت است در باطن افتخار است . همیشه در ذهنمان این را نگه داریم كه ما در برابر هجوم مسلم عراق قرار گرفته ایم چرا چون ادعای اسلام كرده ایم و جنگ با ضد اسلام و این ادعایی است خدا فرموده و قدرش را نیز به ما عطا نموده و تا حال عمل شده و انشاالله تا آخر عمل می شود .
برای ادعای این عمل آمادگی وسیعی لازم است . امام بزرگوار در اوایل انقلاب فرمودند كه مسائل اختلافات و مشكلات و مواردی در این مملكت بود كه نگذاشت در اول جنگ تشكل و آمادگی برای رزمندگان ایجاد شود یعنی ملت ایران متشكل شود و آماده رزم شوند زمانی ایجاد شد قبل از پیروزی انقلاب كه یك سری آموزشها داده شد ولی نه به این وسعت توطئه هایی كه در اول جنگ به وجود آمد و بعد از آن حمله عراق كه ما نتوانستیم حملات آنها را دفع كنیم تا تمام توطئه ها و امثال آن و بنی صدر از بین رفت و وحدتی بین تمام رزمندگان به وجود آمد سازماندهی شد و این تشكل ایجاد شد به هر حال از بزرگترین نعمتهای جنگ تشكل و سازماندهی ملت مسلمان ایران بود تا بتوانیم در مقابل خطرات بزرگتراز جنگ عراق آمادگی داشته باشیم آموزش داشته باشیم كه در حضورِ در خط مقدم و چه حضور در پشت خط كه اینان را پشتیبانی می كنند به هر حال جوانان شما در مدت جنگ آماده شدند و جنگیدند اگر قرار بود اینان بروند و دوره فرماندهی ببینند آموزش رزمی ببینند ، آموزش توپخانه ببینند شاید وقتها می خواست و دانشگاهها می خواست و جنگها می خواست تا تجربه كسب كنند شاید. ولی در این جنگ خیلی سریع و زود در كلاسهای درس رزمی و دانشگاهها را برای شما باز كردند و شما توانستید آموزشهای زنده و رزمی به دست آورید و آماده جنگها و عملیات بشوید پس بزرگترین سعادت این جنگ تشكل و آمادگی جنگی است یا پشتیبانی مردم در تمام شهرها چقدر موثر واقع شد . هیچ دولتی توان این را ندارد كه چند سال جنگ كند و این فقط دولت و ملت ایران بود كه با هم متحد بودند و جنگ را اداره كردند و حالا رژیم عراق دچار مشكلات اقتصادی داخلی شد چرا چون ملت با دولت خیلی ... نیست ولی شما ملت عزیز یاد گرفتید كه چگونه در هنگام جنگ پشتیبان دولت و رزمندگان خود باشید و در مدت كم این جبهه وسیع را كنترل كنید . این اتحاد در كلاسهای چندین ساعته هیچ وقت به دست نمی آمد . تجربیات شما رزمندگان كه به دست آوردید جنگ شبانه مشكل ترین جنگ هاست و هیچ ملتی نتوانستند مانند ایران این جنگها را در منطقه وسیعی انجام دهد و پیروز شود. تمام ژنرالهای ارتشهای بزرگ حیران شده اند از جنگهای شبانه شما كه چگونه این كارها را انجام می دهند . عملیات كوچكی نیست ارتفاعات زیاد ، شیب های تند ، عملیات انجام می شد به طرف اهداف می رفتند . هدفهای خود را پیدا می كردند جنگ می كردند و شهید می دادند و تصرف می كردند . مشكلاتی كه در شب پیش بیاید كافی بود ده نفر برای عملیات شبانه می رفت با كوچكترین مشكل هم دیگر را گم می كردند وتا صبح نمی دانستند به كجا بروند. هدایت عملیات شبانه بسیار مشكل است هیچ ارتشی قادر به انجام آن نیست در طول جنگ عراق هم خواست این كار را بكند اما نتوانست . جنگ در شب و پیشروی در شب نیاز دارد به قلب با ایمان ، عشق به خدا و رزم و جهاد در راه خدا . فرمانده كه نمی بیند كه افرادش به كجا می روند و با آن آموزشی كه به رزمندگان داده شد و یقین دارم كه این رزمندگان با ایمان و اعتقاد به خدا خودشان طالب برای این عملیات هستند تا كوهها و دشتها را پشت سربگذارند و ایمانی كه به خدا دارند و هدایت و رحمتی كه از طرف خدا و امام زمان داشتند و عملیات را انجام می دادند واین بزرگترین كار است . خیلی خیلی با ارزش است كه ساده من بیان می كنم پس این تجربیات و سازماندهی و تشكیلات كه پیدا كرده ایم و این تیپها و لشگرها و نیروهای مردمی و ارتش جای خود و با سازماندهی و كادر و سیستم تداركاتی و پشتیبانی مشخص تشكیل شده است و ملت ایران آماده هر گونه دفع دشمن است كه این از نعمتهای جنگ است و به هیچ وجه به این راحتی به دست نمی آید . شهدا اینان و دعاهایشان و شجاعتشان كه امام امت فرموده است با این شجاعتشان سنگرها را عطرآگین كرده اند . این جبهه جبهه امام زمان است جبهه سیدالشهدا است جبهه ای بود كه پر از الطاف الهی است كجا می توانیم پیدا كنیم جایی را كه این جوانان مسلمان ایران را تربیت كند . این گونه است تربیت اسلامی كجا می توانستیم پیدا كنیم ؟ این در دانشگاه به روی تمام جوانان باز شده و اینان یك معنویت و ایمان قلبی پیدا كردند كه روزی مانند امام حسین (ع) در جبهه های جنگ خون بدهند . یك معنویت و ایمان قلبی كه ملت مسلمان ایران توانستند با كمبود امكانات با این تجاوز جنگ كنند و هیچ كشوری را نمی توان پیدا كرد كه با این امكانات و ادوات قادر باشد بجنگد و پس این سازشها و صلح ها مابین ملتها برای چیست ؟ این تعداد تانك ها داریم این تعداد هواپیما داریم …… و دشمن نیز این تعداد دارد پس چون مال ما كم است چون نمی توانم دفاع كنم ، پس نمی جنگم اگر بخواهم روزی جنگ كنم این وسائل را زیاد می كنم بعد می جنگم … ملت مسلمان تربیت شده در مكتب اسلام و امام حسین و جوانان كه در جبهه تربیت شدند ایمانی پیدا كردند كه با توكل به خدا و بدون توجه به مادیات و امكانات با دشمن مقابله كردند و این در روی زمین بی سابقه است . بدانید كه یك سری ادوات داشتیم ولی بچه ها به این چیزها اتكا نكردند و من نصر الله … و خودشان را آماده می كنند كه مورد قبول الله باشند تا نصرت نصیب شان كند پس ما دیگر از خدا چه می خواهیم .اگر فقط در این دانشگاه معنویت درس داده می شد برای ما كافی بود و در رحمت به روی ما باز بود . جوانان شما خالصند خالصتر شدند ، پاكباخته می شوند و تمام وجودشان را فداكاری پر می كند عشق به امام حسین و نبرد در راه خدا .
می بینید جوانان خودتان را و رزمندگان آیا این بزرگترین نعمت نیست برای ما ؟ و مردم پشتیبان جبهه ها هم همینطور . شاید بد نباشد چند مورد برایتان بگویم . اگر بیایید و ببینید كه چه مسائلی در اینجا وجود دارد ؟ آن مادر پیر و تنهایی كه تمام اموالش یك كارتن یک در یک متر و تمام جهیزیه خود را كه تمام زندگی اش است برای جبهه می فرستد از جارو گرفته تا قندان … و نامه جان سوز كه تمام وجودش را در نامه قرار داده آیا این كم ارزش است ؟ آن مادر پیر اصفهانی كه در یك كیسه دو قرقره و چند سوزن می گذارد و می فرستد و می گوید به خدا دار و ندار من همین است قربان لباسهای پاره پاره شما بشوم بدوزید و مرا هم دعا كنید این كم ارزش است ؟ این یك دنیا است .كم نعمتی است ؟ این همان صحنه هایی است كه امام حسین به ما یاد داده. صحنه های شهادت. مردمان ما این گونه تربیت شده اند و جوانانی كه خون می دهند ، برادرشان در كنارشان شهید می شوند در محاصره می مانند بی آب و غذا می مانند ولی مقاومت می كنند و دنیا در حیرت است و این بزرگترین نعمت از وجود باز شدن دانشگاه جبهه بود . برای مردم ایران . و اما چند كلمه درباره عملیات والفجر چهار و یادی از شهدایی كه نامشان هست و شاید نباشد كه دردل ما جا دارند و بدانید چگونه جوانانی پرورش داده اید فقط در جبهه می توان دید ، چند كلمه راجع به عملیات والفجر چهار كه عملیاتی در منطقه ای به وسعت 160 كیلومتر منطقه كوهستانی در غرب ایران، یعنی كردستان از سردشت تا مریوان ادامه داشت.در سه مرحله انجام شده و یك مرحله تكمیلی انجام پیدا خواهد كرد اهدافی كه در نظر ما یك تكلیف شرعی است و ادامه جنگ و توضیحاتی كه قبلاً گفته شده .
از نظر نظامی می دانید كه شهرهای مریوان و بانه و جاده هایشان زیر دید عراق و توپخانه او می باشد كه حتی مریوان را با توپخانه می زند و چقدر ویرانی به جا گذاشت و بانه همینطور و جاده هایی را كه زیر آتش بود . توانستیم دست نیروهای بعثی را از این دو شهر كوتاه كنیم . دو، این كه بستن منطقه سردشت تا مریوان منطقه ای مرزی به خصوص جاده های اصلی و تصرف ارتفاعات كه نفوذ و تردد ضد انقلاب كه كلاً از عراق تدارك می دید از نظر آذوقه و مهمات ، آموزش و سازماندهی از عراق تأمین می شد این راهها بسته شد یكی از اهداف همین بود . یكی دیگر انهدام دشمن كه آنجا را تصرف كرده بود . بعدی آزادسازی مناطق و بخشها و پادگانها و ایجاد جبهه ای كه دشمن در شهرهای شیخ صادق و حلبچه و سردربندی خان و جاده هایی كه به آن طرف می رود و دارای اهمیت است تهدید می شد و رزمندگان جبهه جدیدی باز كردند برای عملیات تازه و تأمین مرز از ایرانشهر تا مریوان كه خدمتتان عرض شد . اینان سه مرحله عملیات كه انجام شد و از طرف آیت الله ملكوتی و دیگر عزیزان تبریز دیدند و وسعت عملیات و بزرگی و ارتفاعات صعب العبور و بدون جاده كه كیلومترها و ساعتها باید می روند تا فرجی حاصل شود فرج جنگیدن . اینها انسان را متحول می كند منطقه كوهستانی و صعب العبور ، بدون جاده كه رزمندگان خیلی سختی ها را متحمل شدند كوه نوردی وتداركات و پشتیبانی سخت به رزمندگان می رسید اینها مشخصه این عملیات بود . البته به قوه الهی سه مرحله انجام شد و اهداف به مرحله انجام رسید .اهداف و ارتفاعات به لطف الهی و امداد غیبی باز پس گرفتیم تمام این عملیات با امداد غیبی بود انسان چقدر توانایی دارد تا با این شرایط این كارها را انجام دهد اگر از پایین بالا را نگاه كنید لرزه به پایمان می افتد كه این ارتفاعات را این انسانها در تاریكی شب بالا بروند از روی سنگها و صخره ها جنگل ها و پیدا كردن جای مخفی شدن از دشمن و حمله ور شدن. بعد از یک الی دو ساعت جنگ اعلام كنند در ساعت سه كه متصرف شدند و به اهداف خود رسیدیم . اینها خارج از درك آدمی است برادران هم بیایند ببینند می فهمند كه قابل تصور نیست به هر حال تمام مواضع مشخص شده متصرف شدیم همان دشمنی كه سالها در آن مستقر بود . سنگر داشتند پایگاه داشتند و هلی كوپتر داشتند … آشپزخانه داشتند و آذوقه شان در آنجا بود . اگر این چیزها دست بچه های ما بود تمام قوای دشمن را تار و مار می كردند . به این اندازه تداركات كه دارویی ، غذایی و بهداشتی و مهماتی داشتند ولی به قوه الهی در عرض نیم ساعت متصرف شدیم . در مقابل بچه هایی كه هفت تا هشت ساعت پیاده را ه رفتند و كوهها را پشت سر گذاشتند با ترس و خستگی، تازه به این پایگاهها حمله كردند در عرض نیم ساعت باعث سقوط دشمن شدند . تكبیر .
برای من كه موضوع تازه ای بود و غیر قابل قبول جوانان شما در هر عملیاتی كه تعریف كردم صد برابر این مشكلات را داشتند . جوانان شما در عرض یازده روز سه مرحله عملیات را انجام دادند یعنی مرحله اول را انجام دادند و پایین آمدند یكی دو شب استراحت كردند و دوباره مرحله دوم و هر مرحله سخت تر از مرحله قبل من خودم تا به حال این چنین رزمندگانی در این جبهه ندیده بودم مگر انسان می تواند پای پیاده این همه برادران كوهنورد كه آمده بودند تا بسیجیان ما را آموزش دهند می گفتند از این قسمت نروید یا از این قسمت با احتیاط رد شوید و من می دیدم كه با انگشتان خود بالا می روند جوانان شما می گفتند كه تا این مراحل را تمام نكنیم آرام نمی نشینیم و این بود كه جنگ كردند و دوباره جنگ كردند و جوانان سه مرحله جنگ كردند كه بی سابقه بود . خارج از توان انسان است بعد در مرحله سوم با چه جنگیدند ؟ تمام قوای عراق تار و مار شدند . عراق در مرحله دوم وقتی شكست خورد تمام فرمانده های لشگر كه بیشتر كشته شدند یا اسیر شدند. چرا كه این رزمندگان با دلی پر از ایمان به خدا شبها چنان نفوذ می كردند كه دراولین سنگر فرماندهی لشگر را به هم می زند پس اول فرمانده تیپ را می كشند بعد بقیه دشمنان را . این كارها را انسان واقعاً قادر نیست انجام دهد . تیپ 605 گارد ریاست جمهوری عراق بود و چشم و چراغ صدام برای این كه به آنها نیرو دهد كه در خط مستقر بودند كه این لشگر تار و مار شد در مرحله اول یك لشگر و در مرحله دوم لشگر ، هرسین آماده شد تا جلوی نیروی اسلام را بگیرد . مجبور شد كه یك تیپی را كه كماندو بودند وارد عمل كند كه پاكباخته صدام بودند نمی دانم شاید لطف الهی بود چون وقتی اینها در منطقه ما وارد شدند در زمان عملیات عاشورا این تیپ بود و جوانانتان و رزمندگانتان در عرض دو ساعت آنها را چنان تار و مار كردند كه نه فرمانده داشت نه فرمانده گروهان. یا اسیر شدند یا كشته كه صدام با شرمندگی آنها را به بغداد فراخواند و روحیه هم كه آنطور و غنایم هم اینطور این ها را می گویم برای اطلاع . این تیپ چنان به هم خورد كه راه گریز نداشتند و بیشتر مقاومت می كردند چون بعثی بودند و در این عملیات تانكها و نفربرها خودرو همه جوره توپ های 110 میلی متری ، تفنگ و سلاح ، خمپاره انداز و مهمات كه بچه ها از جابجا كردن اینها خسته شدند و سلاحهای آتش زا كه برای اولین بار می دیدیم و دستشان فلج می شد در وقت استفاده از اینها ( انشا،الله ) كه وقتی شلیك می شد مانند آتش به جان رزمندگان می چسبید، انواع ماشینهای لودر و سنگرسازی ، دستگاههای مخابراتی .
ادامه دارد .....
/خ
آمادگی نظامی و معنوی در کلام شهید مهدی باکری
باید كار كنیم و مشغول كاری باشیم دور از شأن این منطقه. هم خودمان و هم برادرانمان توجه به نماز اول وقت كنیم طوری كه در وقت نماز كسی را در بیرون نبینیم غیر از افراد بومی .
عبادت و اطاعت به موقع را در اول كارمان قرار دهیم . شركت در جلسات دعا كه باید جمع شویم و از خدا بخواهیم حاجتمان را، با گریه زاری، سر بر خاك نهادن، . خدا كمك كند ، ائمه كمك كنند ، شهدا كمك كنند . در اینجا به خاطر نزدیك بودن به خدا باید جمع شویم و از خدا بخواهیم .
در قسمت آمادگی معنوی است كه باید از لحاظ روحی آماده برای رزم بشویم با دعا و استغاثه اگر زیان ……
در قسمت دوم آمادگی نظامی
این هم یك وظیفه شرعی است كه حكم الهی است. در ضمن این كه روحیه را آماده كردیم از لحاظ بدنی و قدرت نیز خود را آماده كنیم . باید توجه به كلاسهای آموزش داشته باشیم . مثلاً بی توجه به مسائل درسی باشیم و تمرین نكنیم خدای نكرده امرالهی را بجا نیاورده ایم . برادران خدای نكرده غافل بشوند و تمرینات نظامی را انجام ندادند یعنی امر الهی را انجام نداده اند با سرشار از یادگیری با دل و جون .
پس اول به خودم می گویم مبادا به سمت شرق و غرب بشویم . این كار كار خدا است و خدا ناظر به انجام كارهای ماست . كارها را درست انجام دهیم چون ناظر دیگری است .
مسئله دوم . اطاعت از ولایت . ولایت محور اصلی این حكومت است . امام امت این موضوع را برای ما تفهیم كرده اند و به چه ترتیب این محور را … اشكال و ایراد است انسان هستیم پس باید از تمام فرمانده ها باید اطاعت كنیم . مثلاً وقت غذا است وقت كلاس است پس نظم و نظام است كه باید از آن قوانین پیروی كنیم .
و اینها ضبط می شود . مسئله بعدی این برادران از تمام شهر و دهات هستند. نباید حرفهای نابجا حتی به عنوان شوخی زده شود . تمام رزمنده ها با هم برادر هستیم چه شهری و چه دهاتی .
انشاالله دیده نشود و نمی شود افرادی كه غرضی داشته باشند و اگر هم دیده شد به دیگران تذكر داده شود . زمان پیامبر وقتی كه پیامبر مبعوث شدند برای از بین بردن این تبعیضات بود .
بعضی اعمال دیگر كه امكان دارد از من سربزند كه در شأن یك سرباز امام زمان نیست، خبرنگاران هستند، در شهر منافقین و مردم عادی هستند كه می گویند اینان سرباز امام زمان هستند . مسئله دیگر لباس، درسته گرم است، ولی باید لباس مخصوص به تن داشته باشیم كه در شأن سرباز امام زمان باشیم . بیهوده در خیابان راه رفتن مناسب نیست . دیگر این كه در سن های مختلفی در اینجا جمع شدند . عده ای سیگار می كشیدند و جوانانترا را هم به این راه می كشند . بعضی هم در حضور پدر و مادر خود سیگار نمی كشند چطور در این جای عزیز این كار را بكنیم در این منطقه كه شهید داده ایم . عملی كه نه برای خود و دیگران هیچ فایده ای ندارد. نباید در این جا سیگار بكشند به خاطر وجه سرباز امام زمان بودن . من درخواست می كنم این كار را انجام ندهند .
ما این جسارت را به خود نباید بدهیم در جایی كه شهدا ناظر بر اعمال ما هستند كاری غیر شئون اسلامی انجام دهیم .
هر لحظه خود را در حرم مطهر امام حسین قرار بدهیم. باید اعمال و رفتار خود را مورد توجه قرار دهیم. مسئله دیگر این است كه برادران وقت خود را بیهوده از دست ندهند . چون در این جا همه گونه افراد و هر سنی به مدت یك ماه ، سه ماه ، یك سال كنار هم هستیم .بهتر است قرآن یاد بگیریم . چیزهایی را كه نتوانسته ایم بیاموزیم اینجا یادبگیریم . غیبت نكنیم . از افراد روحانی فیض ببریم . مسئله دیگر این كه وسایلی چون پتو ، قاشق ، بیل ، زیلو … را مراقبت كنیم و اسرافی انجام ندهیم . درست است كه كاری بسیار جزئی است، اما در مورد اموال باید مراقبت كنیم .
كاری را كه در منزل خود انجام نمی دهیم اینجا نیز انجام ندهیم . بدانید این وسایل با دست خانواده های خودتان تهیه شده ،حتی همین نان كه با چه زحمت آماده و فرستاده شده است . پس مراقب باشید نعمتهای خدا را تباه و اسراف نكنیم و مهم ترین مسئله برادران راننده است . در اینجا ماشین فراوان است . این ماشین ها از جاهایی تهیه شده كه ما را حساب نمی آوردند. پس بدانید كه هرچیز كه در این جبهه هست از خون شهیدان تهیه شدند. پس باید به احترام خون شهدا به این چیزها توجه كنید .
در شهر مقررات را باید رعایت كرد . سبقت ـ دور زدن …… هر كاری كه بر خلاف نظم و مقررات رانندگی است نباید انجام دهیم.چون خلاف شرع و حرف امام است .
اگر در شهر ببینیم بدترین رانندگی مال رانندگان سپاه و رزمنده است. اگر هر كدام از ما دیدیم باید حتماً تذكر داده شود. چون بیت المال است و وظیفه شرعی است كه مقررات را رعایت كنند . اگر كسی هم دید باید به ستاد برود و شماره ماشین و اسم راننده را بگوید تا مورد انضباطی قرار گیرد . رانندگان حفظ شئونات اسلامی را بكنند و گرما را تحمل كنند.چه بسا همین گرما آزمایش الهی اوست .
انشاالله با تمام آمادگی در این جبهه ها باشیم و از این آزمایش نمره خوبی از خدا بگیریم و یقین داشته باشیم كه پیروز مند شویم و راه كربلا باز می شود . « به مناسبت شهدای والفجر مداحی و سخنرانی »
وضعیت جنگ در کلام شهید مهدی باکری
این جایی كه متصرف شدیم همه اینها فراهم بشود، تمام اینها برای آزمایش ماست و این بنده ای كه آماده شده تا آزمایش بدهد و جلو برود كمی سستی و وقفه در شما نباید باشد تا پیروزی نهایی كه خدا لطف كند، برسیم.
شرط مهم و اساسی روحیه شهادت طلب و حسین گونه داشته باشیم و این روحیه حسین گونه و شهادت طلب، مانند امام حسین كه خودشان تا آخر زمان در جنگ بود ما هم تا آخرین نفس در جبهه ها باشیم .یعنی امام حسین فرزند بزرگ خودش ، خویشان نزدیك ، جوانانش ، فرزند شش ماهه كه یكایك هم در جنگ شهید شدند و آن چنان جبهه مسلمین نورانی تر می شد تا زمانی كه پروردگار فرمود كه اینها بهترین بنده های من بودند و از نظر نمره با بهترین نمره از امتحان بیرون آمدند و به ملائكه خود فرمود . میكائیل ، … این پیروزی را نصیب اینان كنید . آنها هم نشان دادند كه لیاقت این پیروزی را داشتند . برادران بزرگوار و عزیزم توجه داشته باشید به این مطلب كه شرط اساسی، روحیه جنگیدن پیدا كردن و پذیرا بودن مشكلات و حضور در جبهه با حداقل نیرو در مقابل حداكثر نیروهای عراقی و امكانات به این یقین پیدا كنیم نصر من الله … قدرت ما زمانی بر قدرت كفار زیاد می شود كه قدرت الهی با ما همراه شود . این شرط اساسی است كه هركه می گوید كربلا باید مانند سرور كربلا باشد تا این كه بتواند پیروز شود. بنده این چیزهایی را كه از شهدا و مجروحان دیدم به این نتیجه رسیده ام و پس با خود می گوییم چرا این دژها باز نمی شود. چرا جنگ طولانی می شود …
با وجود شهدا با وجود مجروحان و با وجود این همه ایثار و از خودگذشتگی كه در مقابل دشمن تیكه پاره می شوند و به فیض شهادت نائل می شوند، چرا نباید این زمینه نباشد. كه با وجود توجه خدا به اعمال ما چرا بعثی ها و كفار و عراقی ها پودر نمی شوند و به هوا بروند. آیا در اراده خدا نیست ؟ مگر ما ایرانی نیستیم، اگر ما اعتقاد نداریم به این نتیجه رسیدم كه برای شما برادران می گویم خداوند متعال هرچه پیش می رویم آزمایشهای خدا سخت تر است. چرا برای این كه خدا از ما بیست می خواهد چون امتحان نهایی است نه دوازده می خواهد نه سیزده بلكه بیست ، كربلا بیست . برادرهایی كه محصل هستند و فرزندان آنها درس می خوانند می دانند هركه بیست می خواهد، باید درس بخواند، خیلی زحمت بكشد، تا این كه به نتیجه برسد . كسی كه می گوید كربلا انشاالله قلباً با آمادگی از امتحان بیرون بیاید، تا این كه خواست امام امت ، خانواده شهدا ، امت مسلمان ، خودمان ، مستضعفین و مسلمانان دنیا است، سینه جلو دهیم و پیروز شویم . شرط اساسی توجه، توجه، توجه، است . در رابطه با آمادگی معنوی اصل مطلب نماز است كه پافشاری می كنم. انشاالله روحانیون محترم مسائل را برای شما بازتر بیان می كنند تا استفاده كنیم و بنده كلی گفتم. توجه به نماز و واجبات حتی به جزئیات آن توجه كردن برای من مهم است از شما انتظاراتی دارم جبهه مقدس است مگر شما در هر شهری كه هستید قبرستان شهدا مقدس نیست. مگر ما كربلا را زمین مقدس نمی دانیم. خون هزاران نفر روی زمین ریخته شده است در آن منطقه ای كه شما وارد می شوید جای مقدسی است. بنابراین توجه به جزئیات اعمال چطور كه به جاهای مقدس می روید به مدت یک ساعت، نیم ساعت و بعد برمی گردید به منازل خود . در جبهه هم به مدت مأموریتمان هستیم؛ پس باید بدانیم اینجاها خالی از توجه امام زمان نیست . این جاها خالی از توجه ارواح شهدا نیست . پس آن واجبات و جزئیات این مسائل را مد نظر بگیریم و این جاها مقدس است، هدف مقدس است و درخواست من از برادران مومن این است كه توجه به محل شهادت برادران و محل دفن شهدا داشته باشیم . یكی از زمینه های مهم و اساسی نماز است . پیامبر گرامی تأكید داشتند به نماز سروقت ، امام امت كه از جدش، سیدی به او رسیده می فرماید، در رساله اش نگاه كنید بدون عذر به هیچ وجه قابل قبول نیست. هر نماز سر وقت قبول نمی شود . این لحظه های اذان و اول وقت كه ائمه نگاه می كنند. پس هر كاری كه دارید زمین بگذارید بدوید به سوی نماز جماعت و متصل شوید به صف نمازگزاران و در عمل نشان دهیم فقط برای نماز و درست انجام شدن نماز. خدای نكرده نمازی نباشد كه دو ساعت بعد خوانده شود، یا زمان نماز را به كارهای دیگر اختصاص دهیم . این موضوع در این مكان مقدس امكان پذیر نیست . همه ما و برادران با دقت نماز را در اول وقت بخوانیم. جوری باشد در وقت نماز انگار كسی در این منطقه نیست . عبادت و اطاعت از خدا را مهم ترین امر قرار بدهیم. هر كاری كه داریم زمین بگذاریم و به فریضه مهم نماز بپردازیم . یكی دیگر حضور در مجالس دعا است. مجالس دعا یعنی این كه در یك جا جمع شویم واز خدا بخواهیم، تا این روحیه را به دست آوریم، با گریه و ناله تا به ما كمك كنند خداوند و پیامبر و ائمه اطهار … در این مكان مقدس باید این دعاها بیشتر باشد چون محل مورد نظر خداست و انتظار داریم از برادران مثل نماز در این مجالس هم شركت كنند و دعا را خودتان بخوانید . خدا نظر داشته باشد به ما ، امام زمان نظر داشته باشد و ائمه اطهار تا این كه این روحیه را پیدا كنیم كه فردا عازم خط و عملیات هستیم . در قسمت آمادگی بود كه كلی و جزئی بود . از لحاظ معنویت خود را آماده كنیم اگرچه سود نبردیم ضرر هم نمی بینیم . مسئله دیگر مسئله نظامی است و اعدوالهم … یك تكلیف شرعی است . آیه خداوند متعال است كه باید گردن نهیم.وقتی آن روحیه آماده شد در كنار روحیه و قدرتی كه خداوند متعال داده است به كار بگیریم. نه بدون روحیه و نه بدون آمادگی. بلكه هر دو اینها در كنار هم. از اینها استفاده كنیم .
تمام برادران در تمام گردان باید به مسئله آموزش توجه داشته باشند . نظم كلاسهای آموزش یك تكلیف شرعی است. اجرای حكم خداوند متعال است. اگر خدای نكرده من كم حوصلگی كنم و بگویم اعزام مجدد هستم و این مسائل را می دانم ،بروم و كار دیگری انجام دهم . بی حوصله باشم دقت نكنم،سر خودم را گرم كنم، نامه بنویسم، بالاخره بی توجه باشم، نسبت به مطلبی كه می خواهند به من یاد بدهند . پیش خودتان بگویید؛ تمرین زیاد نكنم، مطالب آموزشی را گوش ندهم در این صورت خدای نكرده حكم خدا را به جا نیاورده ایم. بخصوص آمادگی جسمی، برادران را راهپیمایی می برند ورزش می دهند همه اینها برای این است كه جسممان را آماده كنیم، همانطور كه روحیه خود را آماده می كنیم تا با هم هماهنگی داشته باشند، خدای نكرده وقتی تمرین شبانه می دهند به تمرین نرویم، غفلت كنیم، ورزش می دهند با جان و دل و شوق تمرینات را انجام ندهیم، بدانید كه خداوند متعال می بیند ………
همه دنیا جانب داری می كند و سازمان ملل هم طرفداری می كند. غیر از این نشان می دهد كه تمام جبهه كفر اختلافات خود را كنار گذاشته اند و تصمیم جدی گرفته اند كه با تمام قدرت با اسلام بجنگند و به تصور خودشان با بستن خلیج ، زدن كشتی ها ، ناامن شدن منطقه ، خریداران نفت دیگر به سراغ ایران نخواهند آمد. درصد زیادی از مخارج جنگ و كشور از فروش نفت انجام می شود، آنها هم طبعاً انجام نخواهد شد و آشوبی از داخل به پا خواهد شد و وضع بدی از نظر اقتصادی پیدا خواهند كرد، یعنی دیگر... بمب های شیمیایی زدند به شهرها و به حملات نظامی در دفاع زمینی ، قانع نشدند و این دورنما را به آنها نداده با این نوع عملیات می توانند جمهوری اسلامی را نابود كنند پس ما خیلی ساده به اخبار موجود در دنیا نگاه كنیم پی می بریم جبهه كفر با چه سیاستی كارآیی خودش را در مقابل اسلام انجام داد . آنها دنبال چه مسئله ای هستند؟ آیا آنها واقعاً می خواهند صلح كنند ؟ آیا خسته شدند از جنگ با ایران و مقابله با اسلام ؟ طبعاً چیزهایی كه اینطور نیست و با اعمالی كه توسط آنها مشاهده می كنیم جواب این سئوالها مثبت نمی بینم. نشان می دهد كه آنها قوی تر و مصمم تر و جدی تر با تمام قدرتشان تصمیم به حل ریشه ای اسلام را دارند . حتی قانع نیستند كه اسلام در محدوده ایران هم باشد چرا كه تحقیقاتشان و مطالعه شان و وضع حاضر دنیاوبررسی ملل نشان دهنده جنبش و حركت برای آنها بسیار خطرناك است . خیلی خلاصه این وضعیتی است كه حكومت اسلامی با آن مواجه است آیا ما مراحل سخت جنگ را گذرانیده ایم و الان در شرایط ساده اش قرار گرفته ایم و دیگر مسائل حاد دیگر نداریم .
نه دوران سادگی گذشته. الان سخت تر و پیچیده تر شده . دشمن نسبت به روزهای اول ضعیف تر نشده. آنهایی كه پشتیبانش بودند روزهای اول خیلی كمتر از الان هستند. پشتیبانی فكری و مادی دشمن خیلی زیاد شد و این تصور غلطی است که فكر كنیم مسائل جنگ مشكلات و دوران سختش راگذرانده و زمانی است به همین شكل ادامه داشته باشد و ما به مسائل مادی خودمان و با توجه جزئی به جنگ داشته باشیم وهمین بس و تكلیف از ما ساقط شده، واقعیت غیر اینها را نشان میدهد. پس یك فرد مسلمان با نگرش سطحی به این مسائل خواهد فهمید كه در اسلام دشمنان اسلام با چه قوه ای و با چه فكر و سیاستی دنبال زدن ضربه هایشان به پرچم اسلام اند و نگران خواهند بود تكلیف خودشان، با این توطئه هایی كه علیه اسلام شد، باید بفهمند میزان توجه و وقت و میزان انرژی كه در راه جنگ باید بگذارند، خواهند فهمید كه نسبت به روزهای اول بیشتر باید بكوشند، چطور دشمن قوی تر شده و پشتیبانیش بیشتر شده. قطعاً باید در فكر قوت بیشتر و وحدت بیشتر و پشتیبانی بیشتر باشند و تصور نكنیم با نفراتی كم و كسانی كه بودند كافی است و بقیه به درس و دانشگاه و مدرسه و كسب و كار ، اداره و خانه سازی و امثال اینها برسند مسئله این نیست جنگ هم تمام نمی شود ما کم نیست با چنین طرز تفكری یك فرد مسلمان نمی تواند ادعا كند تكلیفش را برای اسلام ادا می كند و مثل كسی می ماند كه سر خود كلاه می گذارد و پرده ای جلو چشمش را می كشد وتوطئه دشمنان اسلام را نمی بیند و خود را به خواب خرگوشی می زند. پس ما می بینیم كه این امر چه تكلیف سنگینی بر دوش هر فرد مسلمان است و چه تلاش بزرگ و وسیع تر و حق به جانب تری را هر فرد مسلمان باید بكند تا دفع این توطئه ها بشود . برای این كه یقین شود برای ما دشمن با ما خواهد جنگید و تا آخرین لحظه هم خواهد جنگید كافی است كه خیلی روشن و عامیانه مسئله را بین خودمان طرح كنیم .سیاستی كه از اول در دنیا از خلقت بشر در جهان بوده سیاست واحدی است یك جناح حق و الهی و یك جناح باطل و كفر وجود هر دو در یك زمان و یك مكان عملی نیست. قطعاً باید به یك سازش برسد یعنی باطل سازش كند با حق و یا حق با باطل سازش كند . حق بر باطل پیروز شود و یا حق توسط باطل از بین برود . این سیاستی كه از اول بشر در دنیا می بینیم . حركت ابرقدرتها هم حركت یزیدیان علیه امام حسین می ماند. شاید لغات فرق كند لغتی كه آن زمان استفاده می شد لغت بیعت گرفتن بود . یزید می خواست بیعت بگیرد جبهه حق را جبهه امام حسین را به سازش بكشاند و دست خود را در دست امام حسین بگذارد و مسئله ای به نام مسئله خط امام حسین در آن زمان نباشد. خط فقط خط یزید و حكومت آن و سلطه آنها. نمی شود در كنار یزید بی امام حسینی باشد امروز هم همان است یا باید در ایران رژیمی باشد شاهنشاهی دستش در دست ابرقدرتها تابع باشد یا نمی شود رژیمی مانند جمهوری اسلامی كه دست بیعت ندهد. آنها به سادگی نمی گذرند كه رژیم باشد و بیعت نكنند تا الان هم در تمام طول تاریخ در دنیا نگذاشت حكومتی باشد و با یكی از ابرقدرتها دست بیعت نداده باشد. در هیچ كجای دنیا و در هیچ تاریخی مگر در مقطع هایی خیلی كوتاه نمی توانیم این مسئله را پیدا كنیم . هر جنبشی و هر حركتی هم بوده و با اهداف نیتهای خیلی خوب هم بلند شده در عاقبت به سازش كشانده شد و یا به وسیله آنها متلاشی و ضربه خورده و الان هم همین است. اسلام و حكومتش باشد و امریكا و شوروی هم باشد و با هم هیچ جنگی نداشته باشند. این ساده نگری و خوش بینی است و ساده زیستی این آن واقعیتی نیست كه الان در تاریخمان می بینیم قرآنمان هم این را نمی گوید. بایستی از طرف اسلام علیه كفار شروع بشود آنها مطالعه بیشتر در تاریخ داشته اند و آگاهی بیشتری داشتند قبل از این كه اسلام حركتش را شروع كند آنها حركت را شروع كردند پس اگر ما مسلمان واقع نگری باشیم و نخواهیم خودمان را ..... خوش بكنیم و به خود وعده توخالی بدهیم باید بفهمیم اسلامی كه در خط امام حركت بكند، اسلامی كه سازش ناپذیر باید باشد، از نظر خداوند متعال چنین است. اسلام جنگ خواهد داشت با كفار. زمانی نیست كه او در طرف خود آسوده باشد و این در این طرف آسوده باشد .این رسالت اسلامی است. رسالت اسلام و مسلمین و انبیا و اولیا و همه. رساندن ندای اسلام آیات الهی است قول الهی است به گوش انسانها و این قولها و آیات به نفع مستكبرین و كسانی كه به سلطه می كشند خون ملتها را می مكند و این به نفع مسلمین نیست و كشورهایی كه نفع خود را نمی بینند با ما خواهند جنگید و دلیل روشن و قاطعش شروع جنگ در جبهه ها و امروز هم ادامه اش و قوت دادنش و جدی تر بودنش. دلیل بیشتر آن است شاید ساده باشد تصور كنیم آنانی كه اعلام می كنند صلح كنیم اینان صلح نمی خواهند و با ما كاری نداشته باشند آنها وقتی برای تجدید قوا می خواهند كه حمله دیگر با قدرت بیشتر و فكر بیشتر انجام دهند نه این كه آنها پشیمان شده باشند و جمهوری اسلامی در یك طرف و آنها هم در طرف دیگر و كاری به هم نداشته باشند. اگر امام ما سازش ناپذیری و پافشاری در مورد جنگ نشان می دهد و گاهی می فرماید دو ماه فرصت به صدام بدهیم. آنها خوب دریافتند و مطلب را خوب درك كردند كه كفر سر ستیزبا اسلام دارد و ما ساده نباشیم و خوش خیال نباشیم كه اگر صلحی شود آنها دست از سر ما می كشند و ما هم دنبال زندگی خودمان می رویم. تا پشتمان به جبهه بشود تیرهایشان را رها می كنند . پیامبر گرامی از … ماه هفتم … تا سال دهم در عرض 113 ماه 74 عملیات نظامی انجام می شود . 27 مورد خود پیامبر بوده 47 مورد فرمانده انتخاب كرد بعد از 113 ماه 74 مورد یعنی در هر ماه یك جنگ و ما می بینیم كه در تاریخ اسلام نوشته شده بعضی از عملیات ماهها طول كشیده و طولانی بوده، رفتن فتح مكه، بعد رفتن فتح هانه ، طایف برگشتن تا یك بازسازی كنند یا به خانواده هایشان سر بزنند . بعضی جنگها مانند خیبر با آن همه مشقات اصلاً خانه شان نبودند. بلكه بیرون از خانه بودند همه اش می جنگیدند. تازه جنگ آن زمان مانند این جنگها نبود . یك خرما را چند نفر در دهان می گذاشتند و می مكیدند بعد نوبت بعدی . اسلحه داشتند؟! خودرو داشتند؟! اسب داشتند؟! آذوقه داشتند؟! آب داشتند؟! شما در هیچ كجای تاریخ اسلام نمی بینید كه نوشته باشد در كنار نهری هستند شنا می كنند ، آب می خورند و بار شترها آذوقه بود ……
شهدا در کلام شهید مهدی باکری
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التورات و الانجیل و القرآن و من العهد …
خداوند مال و جان مومنین را در ازای بهشت خریداری كرده است آنهایی كه در راه خدا جهاد می كنند و دشمنان دین را میكشند و خودشان در راه دین شهید می شوند این وعده از طرف خداوند كه درتورات و انجیل و قرآن یاد شده است. چه كسی باوفاتر از خدا در عهد خود ای اهل ایمان به هم مژده بدهید در این معامله ، معامله با خداست كه سعادت بزرگی است .
بنده در اول صحبت اجازه می خواهم از روحانیت این مجلس ، خانواده شهدا و برادران عزیز و مردم ایران بخصوص تبریز . در این مجلس صحبت كردن خیلی دشوار است ولی شاید بتوانم در مورد شهدا و عظمت و والایی آنها صحبت كنم . شاید این جملات تازگی داشته باشد به دلیل این كه بیانم رسا نباشد از شما عذرخواهی می كنم چون من سخنران نیستم . در دو قسمت اول در مورد جنگ و ثمرات آن و دوم در مورد عملیات والفجر چهار و جوانان شما در عملیات پیش و الان چه كرده اند.
گمان می كنم در قسمت اولی كلی و قسمت دوم را جزئی تر صحبت كنم . رسالت یك مسلمان همان رسالت انبیا خداست . رسالت دیگر پرچم اسلام را برافراشته نگاه داشتن و جهاد در راه خدا در مقابل همه آفاتی كه دین را تهدید می كند، خدا پیامبران خود را به ویژه حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار و این رسالت را برای ما روشن كرده و زندگی آنان هم نشان دهنده این رسالت است . بنابراین مبارزه در راه دین و حفظ دین و اسلام و پرچم لااله الا الله یك تكلیف لاینفك از ما مسلمانان است و در مبارزات ابعاد مختلفی است كه یكی از بعدها بعد نظامی است و برافراشتن پرچم لا اله الا الله و جنگهای پیامبر اكرم و حضرت علی و ائمه اطهار. برای ما كاملاً مشخص است و جزء زندگانی آنان است . نه این كه اتفاقی باشد مبارزه برای نگهداری اسلام و پرچم الله و مبارزه در بعد نظامی .
در بعد نظامی مسئله جدی برای مسلمین دارد كه یك تكلیف لاینفك است و در قرآن آیات بسیار آمده در این رابطه و همچنین در زندگی پیامبر اكرم بیان شده. اما بنده به یك جمله اكتفا می كنم كه خط مبارزه را كاملاًنشان داده و خط مبارزه ما را نیز مشخص كرده است و چگونگی مبارزه با امریكا و تكلیف چیست . امام می فرمایند تا بانگ لا اله الا الله و محمداً رسول الله در تمامی جهان طنین نیفكنده و تا مبارزه در هر كجای جهان با مستكبرین هست ما هم هستیم و این خط همان خطی است كه به ما مسلمانان نشان داده شده است و راهی را كه باید ادامه دهیم پس مبارزه ودین چیزی جدید نیستند . اما در مورد ادامه مبارزه با رژیم كفار بعثی عراق. همچنان كه امام فرموده اند كه آنها در جبهه های مختلف به ما حمله كرده اند و ما در حال دفاع هستیم كه امیدواریم خداوند قدرت عظیمی به جمهوری اسلامی و كشورهای اسلامی عطا كند، تا حالت تهاجمی پیدا كنیم تا ابرقدرتهای بزرگ را نیز به زانو درآوریم. انشاءالله
پس می بینید كه در این روزها كه دفاع می كنیم در مقابل رژیم عراق در شهرهای مرزی در شعاع 200 كیلومتر در داخل مرز… خارج شده و می بینید كه رژیم عراق چه فجایعی را مرتكب شده به هر حال تا زمانی كه رزمندگان نفوذ كنند در عراق تا شهرهای اسلام و مسلمین را از شر كفار پاك كنند این جهاد و مبارزه ادامه دارد و به هر حال ما در حال دفاع هستیم .
اما چند روزی در روزنامه دیده می شود كه امام عزیز فرموده اند،... ما مقلد امام و پیرو خط امامیم ،باید پیروی كنیم و قاطع گفتند تا صدام و رژیم بعث از بین نرفته است هیچ گونه صلح و سازشی و نشستن بر سر میز مذاكره امكان پذیر نیست . امام بزرگوار برای مسائل شخصی این را نگفته بلكه هیچ گونه اعتمادی نیست به صدام و رژیم بعثی، چطور در اوایل جنگ با تمام قوا و پشتیبانی ابرقدرتها به ایران حمله كرد و با شدت به خوزستان حمله كرد، هیچ ضمانتی نیست كه دوباره نیرو جمع كند و فكر حمله به ایران را نكند و بعد از این كه با ایران سازش كند دوباره این اعمال را انجام دهد، حمله رژیم بعثی به خاطر جمهوری اسلامی و پرچم اسلام است، نه به خاطر خاك ایران و منطقه خلیج فارس و دست به یكی كردن كه این اسلامی كه در همه جا طنین افكن شده و می دانند كه روزی قدرتمند می شود و ریشه ابرقدرتها و ظالمین را از بین می برد تا این نیروی عظیم اسلامی كه بعد از قرنها به وجود آمده را نابود كنند . خداوند متعال پشتیبان این مردم و ملت است، پس هیچ ضمانتی نیست كه اگر فرصتی به رژیم بعث داده شود با قدرت وحشتناكی به ایران حمله نكند كه امام فرمودند حتی ساعتی به آنها فرصت ندهید . ما باید با این آمادگی و انسجامی كه بین ملت ایجاد شده به جهاد ادامه دهیم، چون امام فرموده كه راه قدس از كربلا می گذرد و ما مجبوریم برای رسیدن به هدف اسلامی خود اول از عراق بگذریم ………
رزمندگانی بودند كه چندین عراقی را از بین برده اند و بعد خود شهید شده اند و شهادت چیزی نیست كه در دست انسانها باشد بلكه خداوند تعیین كرده است ……
پس اگر از طرف خدا تعیین شده باشد كسی شهید شود شهید می شود و اگر كسی قرار نباشد شهید شود نمی شود . برادرانی كه شهیدشدند می خواهم بگویم چگونه مردانی بودند . شهید صدوق در شدت عملیات برای او یك مأموریتی داده شد . برادرانی كه دیدند تعریف می كردند . در یك خاكریز كه آتش دشمن بر آنجا می ریخت ساعت دو بود و مجروح شده بود . برادر دیگری به او می رسد و می گوید زخمی شده ای به عقب برگرد . او در پاسخ می گوید مأموریتی به گردنم هست، تا انجام ندهم، باید در اینجا بمانم باز آن برادر می گوید این همه خون تو را ضعیف می كند شاید برای شما اتفاقی بیفتد باز قبول نمی كند و با آن حال و مقاومت بعد از یك ساعت با تركش دوم به شهادت می رسد . نگاه كنید چگونه افرادی ؟ چه شهامت و شجاعتی شما می توانید دست خودتان را روی آتش بگیرید این افراد تمام مراحل را گذرانده اند و به جایی می روند كه انبوه آتش دشمن است اگر به عقل رجوع كنیم می گوید دراینجا هستند و مسلمان می شوند . می گوید مأموریتی كه به ما داده اند انجام می دهیم و حافظ خداست پس در اینجا می فهمیم كه ایمان و شجاعت یعنی چه ؟ یا برادر دیگر شاپور برزگر كه با یك دست در جبهه می جنگید . ببینید كه حضرت ابوالفضل چگونه به اینان درس داده است و چگونه جوانانی دارید ؟ بنده به فرمانده تیپ گفتم نگذارید این جوان با یك دست به جبهه برود او كه نمیتواند بجنگد . فرمانده تیپ گفت بیا ببین كه چگونه با یك دست جنگ می كند او قبول نكرد كه عقب برگردد می گفت مگر حضرت ابوالفضل با یك دست جنگ نكرد. چه شجاعت و شهامتی؟ با یك دست می جنگید و حمله ور می شد . اسم اینان را چه بگذاریم و به اینان افتخار نكنیم؟یا برادر اسد قربانی .امام حسین كه سرور شهداست و اولادهای خود را در راه اسلام داده اند ، برای ما افتخار است یاد كنیم امام حسین و یارانش را و برای ما افتخار است كه نام این شهدا را بگوییم و بنویسیم حتی اگر به اندازه یك طومار شود . فخر كنید ای خانواده شهدا و ملت مسلمان ، برادر قربانی یك پایش را از دست داده بود وراه رفتن برایش دشوار . وقتی مأموریتی به عهده او می گذاشتند گویا پرواز می كرد و انگار كه هیچ معلولیتی ندارد .دشوارترین عملیات را انجام می داد. فرمانده گروه ویژه بود كه شهادت حتمی بود ولی می رفتند و انجام می دادند و با این مسئله باید می رفت و استراحت میكرد . برادر اللهیاری فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) یك چشم خود را در عملیات قبلی از دست داده بود .ولی شیری بود. كسی كه تیپ 605 به جان دشمن انداخته بود . با این كه هم شهید داد و هم شهید شد، ولی دشمن را در سه متر و چهار متری می زد دوازده ساعت در محاصره ماند و ما نتوانستیم به او كمك برسانیم، ولی هر بار در تماس می گفت حالم خوب است و نیروهایم هستند خیالتان راحت باشد ، آتش دشمن از هر طرف بر آنان فشار می آورد ولی مقاومت كردند. مانند امام حسین. یا حسین .سنگری كه داشت در یك طرف زخمی هایش را و در طرف دیگر شهیدانش را جمع كرده بود و تخلیه امكان پذیر نبود و در كنار آنها مقاومت می كردند. من نمی دانم انسان این گونه این همه مقاومت و شهامت و شجاعت . برادرش شهید شده بود و در كنار او بود و عملیات را انجام می داد . … نصف شب بیسیم قطع شد و نگران شدم و گفتم اتفاقی افتاده رفته بودند تا كارها را سریعتر انجام بدهند بعد از دو روز اثری از آنها نبود . ماشینی داشت می آمد بچه ها گفتند انگار جنازه … است گفتم كو . جنازه ها را دیدم و گفتم اینها نیست گفت داخل جعبه را نگاه كن . یا امام حسین ببین چه جوان هایی آماده سر دادن در راه تو هستند . زمانی كه تازه ازدواج كرده بود و تمام زندگی خود را وقف جنگ كرده بود. خانمش را برداشته و از این شهر به آن شهر می رفت. اتاقی برایش می گرفت و خود راهی جنگ می شد. تمام زندگی اش را وقف جنگ كرده بود . این همان جوانانی است كه شما تربیت كرده اید و تقدیم اسلام كردیم . افتخار می كنیم به اینان . زبان شایعه سازان لال شود كه این صحنه ها را نمی پسندند. ولی مگر ما به این شایعات وابسته هستیم ؟
بله اینان كه شهید شدند خداوند آفریده است و هیچ كس قادر نیست جلوی او را بگیرد و خدا خودش آنها را میبرد. ولی ببینید اینها چه افتخاراتی برای اسلام آورده اند. چه انسانهایی بودند الله اكبر. من قادر نیستم توصیف كنم یا آن برادر جهادی كه روی لودر می نشیند و می داند كه شهید می شود اینان در دل دلهره ندارند و آنقدر مسلم و آرامش قلبی دارند كه بدون توجه به دشمن و تانكهای او پشت لودر نشسته و كار خودش را می كند وعین خیالش نیست و این انسانها و رزمندگان قابل تقدیر و افتخار اند . خانواده شهدا خیلی خیلی سرفرازند . از این موارد زیاد هستند اگر بخواهم تك تك بگویم خیلی طول می كشد . جوانانی كه میخواهند به عملیات بروند شب به دستهای خود حنا می گذارند. به سر خود سربند می بندند یا حسین مظلوم یا حسین شهید ، غسل شهادت می كنند و با یكدیگر روبوسی می كنند و حلالیت می خواهند. دعا می خوانند تا به عملیات بروند . ببینید مگر اینها قابل توصیف است و قابل نوشتن در كتابهاست اینان مانند اصحاب امام حسین شدند. مگر ما به امام حسین افتخار نمی كنیم و دار و ندار خود را فدای امام حسین نمی كنیم . همان صحنه های عاشورایی تكرار می شود حتی در پشت جبهه ها آنهایی كه كوردل هستند نمی توانند این صحنه ها را ببینند و لمس كنند. كسی كه عاشق امام حسین نیست نمی تواند بفهمد جنگ و جبهه و صحنه عاشورایی چیست. نمی دانند معرفت و عرفان چیست ؟ شاید از دور نگاه كند كه جنازه ها را می برند . زبان آنها بسته شود كه علیه ولایت و این صحنه ها صحبت میكنند . كسانی كه در این جبهه با این رزمندها هستند می فهمند اینان چه كسانی بودند . افتخار ما سید الشهدا است . نه باكی ، نه ترسی ، نه دلهره ای داریم. بسته شود آن زبان ها .
پیام رزمندگان ما به ملت مسلمان این است كه اطاعت از فرمان امام و جنگ جنگ تا پیروزی .
متشكل شدن ، آماده شدن ، آموزش دیدن برای فتح قدس و در رابطه با فتح قدس. نابودی حزب بعث و گذشتن از كربلا حتمی است و پیام رزمندگان ،كه من به نمایندگی آنها اعلام می كنم كه شهادت بزرگترین سعادت از طرف خداونداست كه این امر مخصوص بندگان خالص اوست . هیچ خوفی در رابطه با شهادت نداریم . طلب شهادت ، عشق به شهادت، باعث شتابندگی به سوی دشمن است. دانستن علم جنگ در تمام زندگی تأثیر می گذارد و درگیر شدن با مشكلات و كمبودها و مسائل سیاسی و اختلافات ( كمبودها در تمام جوامع است ) و به فرموده امام مسئله اصلی جنگ است. شور به جنگ دادن و اولویت قرار دادن جنگ در تمام مراحل زندگانی . از خداوند طول عمر طولانی برای امام و درجات متعالی برای شهدا و افتخار و عزت برای خانواده شهدا و ملت ایران بخصوص مردمان تبریز و شفای عاجل برای مجروحان و معلولین و آزادی اسرا و پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام . انشاالله خدا راضی باشد از این مجالس و مورد لطف خدا قرار بگیرد . صلوات .
تبلیغات دینی در کلام شهید مهدی باکری
اولاترین كارهای پیامبر تبلیغات بود. یعنی قبل از این كه دست به شمشیر ببرند تبلیغ می كردند. حتی قبل از جنگها ، یا وقتی كه به مدینه هجرت می كردند. می توانیم بگوییم كه در مكه زیر فشار بودند اقدام مسلحانه باشد .
در مدینه قدرت داشتند … و توانایی حمله مسلحانه كنید ولی می بینیم در قدم اول سپاه تبلیغاتی می فرستد و اولین شهدا یا بیشترین شهدایی كه در راه مبارزه علنی با كفار دارند نیروهای تبلیغاتی است .سی تا بیست تا چهل تا این تعدادی كه می رفتند در شهر گرفتار می شدند و شهید می شدند و عده كمی می توانستند فرار كنند و برگردند. این نشان دهنده اهمیت این مسئله است. پیامبر اسلام كار خود را اول با این كار شروع می كردند.یعنی اول شمشیر نباشد. به این اندازه در اولویت قرار دارد. بعد شمشیر را در اختیار تبلیغ قرار می داد. یعنی می دیدند كه سدهایی كه در مقابل تبلیغات است. آن موقع شمشیر را در اختیار تبلیغ می گذاشتند، تا این سدها را از بین ببرند و به اهمیت رسالت پی می بریم، رسالت تبلیغات وظیفه سنگینی است . كسی كه تمام نیروی خود را در كار تبلیغ قرار داده و كارش این است، باید از اهمیت آن با خبر باشد و مسئولیتی راکه بر عهده گرفته بالاترین و با اهمیت ترین كار در پیشگاه خداست . تمام امراضی كه بشر و مسلمانان جهان و مسلمانان ایران به آن مبتلا هستند، تنها داروی آن همین تبلیغات است . رسالت كسانی كه در راه تبلیغات كار می كنند این است كه مانند دكتری شوند كه این بیماریها را از بین ببرند . اهمیت تبلیغ در اسلام بالاست و تبلیغ یك كار نیست، یا به عنوان شغلی كه در كنار كارهای دیگرمان باشد نیست، یا در حد این كه چند پوستر نوشته شود، چند اعلامیه نوشته شود، یا روی پارچه هایی نوشته بشود، نیست. بلكه تبلیغات یك مسئولیت هدف داری است و خیلی هدفهای مهم و مشكلی دارد و در ضمن باید دقت و دلسوزی كافی در این كار باشد، چرا كه هدفهایی که اجرا می شود در رابطه با آدمهاست . از مهم ترین اهداف،همان هدف انسان سازی است و این كارها از دست انسان برمی آید . انسان توانست ماهواره درست كند ، سفینه درست كند و مسافرتی به كرات داشته باشد ولی انسان در رابطه با خودش نه تنها رشد نكرده بلكه سقوط كرده است . پس از اهداف مشكل رسیدن به خود انسان است. چطور در یك عملیات نظامی در زمان حمله در آمادگی كامل بكوشند. در ساعت هشت می خواهیم حمله كنیم از كجا حمله كنیم، معلوم نیست. چه كسانی حمله می كنند، معلوم نیست. فقط می دانند دشمن روبرو است. شاید این حمله انجام شود، معلوم نیست پیروز شوند. ولی صدمات و خسارات زیاد است . فكر صحیح در این اعمال این است كه اول اهدافشان معلوم شود . یا دارای نتیجه است یا نه ؟ ارتفاعات است . این ارتفاعات مهم است ؟ شهر است ؟ به تناسب هدفها و ارزشها ارزیابی كند. سرمایه گذاری می كند.. دشمن را شناسایی می كند .مانع را شناسایی می كند. بعد نیروها را آموزش می دهد. وظایف را به توانایی نیروها تقسیم می كند. راهها را ارزیابی میكند .این عملیات عملیات معقولی است و پیروزی همراه دارد. سرمایه گذاری می كند تا پیروزی حتمی باشد . در مورد افراد هم اینطور است. مثلاً می خواهد درس بخواند و دانشگاه برود. اگر فردی معقول باشد ، هیچ. البته در جامعه ما این جا افتاده كه كسی كه حزب اللهی است باید بند پوتینش باز باشد. یقه بلوزش نامرتب ،نه اینطور نیست. باید یك فرد حزب اللهی مرتب ترین و منظم ترین باشد. اگر كسی می خواهد آن معنای فرد حزب اللهی باشد ،یعنی درس بخواند و صلوات بفرستد، به جایی برسد باشد. در مورد زندگی شخصی هم این طور است. انسان می خواهد برنامه ریزی كند تا به هدف خود برسد . آدمها در مورد امور شخصی هم این جور اند. مثلاً كسی بازاری باشد می خواهد حساب، كتاب كند كه اول روی .... جنسی می فروشد بعد از یك سال درآمدم بیشتر می شود الی آخر بعد از ده سال یك كارخانه خریده است و این هدف اوست .
البته ما در مورد انسانها صحبت می كنیم. بیاییم ببینیم انسانها در جامعه خودمان دارای چه امراضی هستند. نیز بدانیم از چه طریق تبلیغاتی می توانیم درمان كنیم . ما به امور مادی و دنیوی این قدر توجه داریم اما در مورد تبلیغات این گونه بی هدف هستیم . اشكال در این است كه ما در مورد تبلیغات كوتاهی می كنیم و امراض را درمان نمی كنیم .
مثلاً یك دكتر چند سئوال می كند نسخه می نویسد و می رود. اصلاً فكر نمی كند كه آیا این دوا اثر می كند یا نه . مریضی اش واگیردار است یا نه. یا این دارو گران است یا نه ، تبلیغاتچی های ما چند پرچم می زنند ،چند اعلامیه می زنند، باید بدانند چقدر گرایش دارند، افراد آن مناطق .
برادران تبلیغاتی باید بدانند چه اهدافی دارند، سازماندهی تبلیغات ، آموزش تبلیغات ، برنامه ریزی تبلیغات . تمام این تخصصها و اهداف برای تبلیغ بهتر . هدف چیست ؟ پاسدار نمونه اسلام خصوصیات مشخصی دارد . زمانی یك پاسدار به هدف خود می رسد كه تمام پاسداران به آن خصوصیات اسلامی برسند امتی كه به عنوان مسلمان مطرح شده اند و در هر جا كار می كنند دارای یك سری مشخصات هستند و امت اسلام از طرف خدا برای آنها یك سری خصوصیاتی در نظر گرفته اند . اگر ما توانستیم باتبلیغات به آن مشخصات الهی برسانیم آن زمان زمانی است كه به اهداف خود رسیده ایم . یعنی كسانی كه از طرف خداوند متعال انتخاب شده اند دارای اهداف تبلیغاتی هستند ونه افرادی چون من كه مسموم هستند و مریضند. در مكتب اسلام؛ در قرآن، تمام این اهداف آمده است . تبلیغاتچی مانند یك دكتر است كه درس می خواند و علوم لازمه را یاد می گیرد و علوم قرآنی و حدیثها را می آموزد. بعد نسخه هایی به آدمهای مریض و مسموم میدهد تا این امراض از بین برود . گفتن راحت است ولی با انسانها و عقاید آنها كار كردن مشكل است . در خیلی از موارد با شكست برخورد می كنند .پیامبر ما و ائمه اطهار هم وقتی پیامبر فوت كردند بعد از چند روز غوغا به پا شد و حضرت علی را كنار گذاشتند. یا حضرت علی وقتی ضربت خوردند می گفتند آیا حضرت نماز می خواند. یا در مورد امام حسین و یارانش چه ها گفتند. واقعاً چه مسمومیتهایی است مداوای انسان كار بسیار دشواری است. در قرآن چقدر در مورد انسان و شیطان و اخلاق ، انحرافات آمده است. كار تبلیغات این است . انشاالله امیدوارم . آنچنان كه فكر می كردیم جامعه ما پس از انقلاب اسلامی اصلاح شود و مملكت ما گلستان شود. ولی بعد از انقلاب دیدیم ای بابا فلانی رشوه می گیرد ، پارتی بازی هم می شود . ای بابا فلان صحبتی هم شده . انقلاب آمد و موجی بود كه همه را متحول كرد . و باز دیدیم این امراض وجود دارد. رسالت تبلیغات این است كه اگر تصور كنیم همه ملت نه ولی عموم مردم متحول شده اند البته صد در صد نمی گوییم چون شیطان قسم خورده است كه در راه مومنین و بشر اخلال ایجاد كند تا روز قیامت. روزی باشد .... كه جبهه الهی بر علیه جبهه شیطان قوی باشد . جبهه شیطان در سطح دنیا قوی است درون خودمان جبهه شیطان ضعیف شود زمانی شود كه ما بگوییم نیروهای تبلیغاتی كار خود را درست انجام داده اند كه این امراض روحی و جسمی را ریشه یابی كردند و دارویی كه مكتب اسلام تجویز كرده تزریق كنند. زمانی این رسالت به تحقق می رسد كه انشاالله ما ببینیم كه انسانها ساخته شده آنچنان باشند كه خدا می خواهد. یعنی باتقوا تر. انشاالله در عموم مردم این گونه شده باشند. بخصوص افراد پاسدار كه وظیفه شان بیشتر با سپاه است .كاری كنند كه عموم پاسداران شهادت طلب ، بریده از دنیا زاهد و پارسا و تمامی خصوصیاتی كه به عنوان یك پاسدار اسلام حاصل شده باشد. به نهج البلاغه مراجعه كنیم و به حرف امام گوش دهیم. آنچه را كه مشخص كردند، آن زمان است كه ما می گوییم رسالتمان را به انجام رساندیم و حتی مسئولیت خود را پیش بردیم . انشاالله همه در تلاش باشیم با عنایت خداوند چون مسئولیت بزرگی بر گردن برادران است كه موفق و موید باشند .
خلاصه ببخشید كه سرتان را درد آوردیم .
یكی از عوامل تبلیغاتی : امیدواریم با صحبتهای شما و با عنایت خدا بتوانیم مسئولیت انسان سازی و جامعه سازی در مورد پاسداران را انجام دهیم انشاالله
انتخابات در کلام شهید مهدی باکری
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی ……
با درود و سلام به پیشگاه معظم ولی عصر امام زمان و بعد نایب بر حقش امام امت و درود بر روان پاك شهدا. درود و سلام به خانواده معظم شهدا ، درود و سلام بر امت مسلمان و مومن و با استقامت ایران و رزمندگان پاكباخته اسلام .
من عذر می خواهم از محضر علمای گرامی كه باید از حضورشان بنده كسب فیض می كردم، ولی چاره ای نیست، باید چند كلمه ای صحبت كنم . اولین مسئله و اهمیت آن راجع به انتخابات صحبت می كنم. با این كه برادرها خود واقف هستند به اهمیت انتخابات و امام و تمامی سران حكومت نیز این مورد را بیان كرده اند . مسئله مجلس حاصل خون شهداست و ارزش و قدر مجلس را نیز مكرر بیان شده بنابراین حتماً برادران چه كسانی كه حاضر و چه غایبند روز بیست وهفتم روز انتخابات است. برادران سعی می كنند كه در انتخابات شركت كنند و با رأی خود مانند پتك آهنین است كه بر سر جنایتكاران عصر جدید می كوبند . رأی بدهند و جایی نروند و فراموش نكنند و از این فیض بزرگ محروم نشوند و كاندیداهایی كه در این منطقه تعیین شده اند ما بتوانیم رأی بدهیم . رزمندگان هر منطقه بر حسب ضوابط تعیین شده باید رأی بدهند. برادران دراینجا باید به نمایندگان اهواز رأی بدهند و چون ما نمی شناسیم آنها را و از امام بزرگوار سئوال شده و فرموده اند از علمای آن شهر سئوال كنید و با تأكید آنها به آن اشخاص رأی دهید . بنابراین یا از امام جماعت، یا علمای اهواز، یا اگر به آنها دسترسی ندارید از علما و روحانیون جبهه بپرسید و می توانید آشنا شوید با نمایندگان .
اسامی تمامی نمایندگان را تا روز انتخابات همه جا زده اند. نه نفر نامزد انتخابات است و سه نفر باید انتخاب شوند. برادران بنا بر تكلیفی كه امام تأكید داشتند باید نمایندگان شناسایی و بعد رأی داده شود .
پس دقت كنیم كسانی را كه مورد تأیید علمای این شهر است انتخاب كنیم . تأكید برای شناختن نمایندگان . حمد و ستایش خداوند متعال را كه ما را برای این مقام و راه هدایت فرموده اند كه اگر لطف الهی نبود ما نمی توانستیم به این مقام ومنزلت برسیم . معنی آیه است كه در اول صحبتهایم گفتم .
مسائلی كه خدمت برادران می گویم جزء تكلیف و وظیفه است. اول از این صحبتها خودم یاد می گیرم در مورد رفتار و كردارم . برادران فكر كنند كه این صحبتها خطاب به كسی یا كسانی نیست، یا رفتار بخصوصی، ولی مطالبی است كه باید گفته شود. به ما كه به عنوان رزمنده اسلام در جبهه حضور پیدا كرده ایم و یقیناً لازم است و دوباره تكرار كردنش دور از لطف نیست . یقیناًاین سئوال برای برادران طرح شد كه ما برای چه به اینجا آمدیم و چه انتظاری از آمدن ماست و چه تكلیفی بر عهده ماست و بیست وچهار ساعته در اینجا حضور داریم چه اعمالی باید انجام بدهیم ؟ دور از اعتقادات و عقاید اسلامی و در پیرو اطاعت از فرمان خدا و دفاع از اسلام و امت مسلمین و اطاعت از امام امت در جبهه حضور پیدا كرده ایم و به گفته خداوند این حضور یك نعمت بزرگ خداوند متعال این وظیفه را بر گردنمان گذاشته است. چرا كه واقعاً ما نمی توانیم به اینجا راه پیدا كنیم. به این منزلت و جایگاه سرباز اسلام و رزمنده اسلام راه پیدا كنیم و خدا به ما كمك كند و ما باید چقدر متشكر و ممنون خدا باشیم و این سعادت و این مقام بزرگ به ما عطا نموده و اگر شبانه روز هم از خدا تشكر كنیم نمی توانیم حق را به جا آوریم و پاسخ این نعمت را بدهیم . حضور ما هم در اینجا به دنبال آزمایشی است از ما مسلمین .
خداوند می فرماید ضمن این كه شكرگزار این نعمت و ما را هدایت كرده تا در اینجا حضور پیدا كردیم، لباس اسلامی پوشیده ایم و سلاح اسلام در دست گرفته ایم و در مقابل كفار صف آرایی كردیم، در حال آزمایش هستیم، هدف این نیست كه صرفاً جنگی باشد و ما هم در آن شركت كنیم و صدام رادر مقابل داشته باشیم كه از بین می رود، یا جنگ بین دو مملكت باشد . خداوند فرموده ما خودمان زمان دادیم به این طغیانگران، تا طغیان كنند و در مقابل مومنین را آزمایش می كنیم .نحوه برخورد من بنده تسلیم شده خدا با كفار و ظالمین می دانیم چگونه است. پس حضور ما آگاهی و زبان و دقت كم و ناقص است. ظالمین در صحنه و مومنین در مقابل آنها مورد آزمایش قرار می گیرند. بنده خیلی ناقص و مختصر بیان می كنم این موضوع را و خیلی باعث بحث و گفتگو می شود کرد .
كوچكترین لحظات و كوچكترین اعمال ما در بوته آزمایش قرار گرفته واین صحنه ها برای آزمایش است ؛ نابودی صدام در دست ما نیست و چنانكه آفریدگار صدام هم ما نیستیم. ما را خالق آفریده و ظالمین را هم خدا آفریده و مرگ او و برباد رفتن حكومت ابرقدرتها همه با خداست . ما باید شاكر خدا باشیم تا كه در جبهه ها حضور پیدا كرده ایم ولی در این حضور برادران كمی انتظار دارند .
علاوه بر شكر الهی كه در این جبهه ها حضور پیدا كرده ایم و مجاهدت می كنیم و چه بسا سعادت بیشتری نصیبمان شود كه شهادت باشد تمام اینها را شاكریم . انتظار رزمندگان، پیروزی حق علیه باطل است.از هر رزمنده ای كه در اینجا حضور دارد و عازم جبهه است ،سئوال می كنیم، در پاسخ می گویند؛ می رویم و جنگ می كنیم تا پیروز شویم. ولی لازم است كه این پیروزی دست كیست ؟ پیروزی در صحنه جنگ مسلمین و كفار در دست خداست . آیا پیروزی ما بستگی به زیاد بودن ادوات جنگی است ؟ فقط و فقط به این بستگی دارد كه نیروی ما ورزیده، چترباز و نیروی ویژه كه در دنیا معمول است، هلی كوپتر زیاد باشد، اگر همه اینها باشد ما پیروزیم . خداوند متعال می فرماید : پیروزی مسلمین فقط در دست خداست، به آن پیروزی كه ما اعتقاد داریم، آن پیروزی همان پیروزی نیست كه در بین دولت ها می بینیم كه هر كدام وسایل جنگی بیشتری داشته باشند پیروز است. هجوم می آورد و پایمال و له می كند تا حكومتی را بر سر قدرت بنشاند . این درس ما و اعتقاد ما نیست. نه به خاطر پول ، ثروت ، زمین جنگ كنیم، بلكه این جنگ و این مملكت و این مردم این گونه نمی جنگند، چون ما مكرر صحنه هایی دیده ایم كه … و این صحبت خداوند است كه می فرماید پیروزی دست خداست ما در اینجا چه كاره ایم ؟ می خواهیم پیروز شویم ؟ پیروزی در دست خداست پس تكلیف ما چیست ؟ تكلیف ما این است كه زمینه را در صحنه های جنگ آماده كنیم و شرایط را آماده كنیم كه پیروزی خداوند متعال برای ما عنایت شود . برای نازل شدن پیروزی باید چه كنیم ؟ جبهه های جنگ را آماده و آراسته كنیم تا خداوند راضی باشد و مورد لطف الهی قرار گیرد آن زمان است كه پیروزی نصیب ما می شود . به هر حال ما كه دو ماه ، سه ماه ، یك سال ، و یا دو سال به این جبهه ها می آییم و اینجا هستیم و اگر از تك تك ما سئوال شود در این زمینه باید تلاش كنیم با نیت قلبیی كه داریم خداوند آن زمینه را برای ما فراهم كند . دو ماه ، پنج ماه ، یك سال ، دوسال به اینجا می آییم و وقت و عمرمان را می گذاریم تلاش میكنیم ولی زمینه را آماده نكنیم . آمادگی را ایجاد نكنیم و خداوند هم پیروزی را نصیبمان نكند. حتماً روحانیون محترم در این زمینه برای برادران صحبت می كنند . در كلاس ها ، جلسات ،نمازها در تمام صحبتها در این جهت خواهد بود . چند مورد خدمت برادران می گویم شاید اینطور نباشد در رابطه با زمینه را فراهم كردن كه انشالله زحماتمان هم از بین نمی رود . همانطور كه ما از خدا انتظار داریم كه پیروزی را نصیبمان كند چه كنیم؟ شامل همین موضوع است كارهایی كه باید انجام بدهیم دو قسمت است. قسمت اول آمادگی پیدا كردن و دوم مراقبتهایی كه باید انجام دهیم .در قسمت آمادگی یكی آمادگی معنوی و دومی آمادگی نظامی و آموزشی . پس ما رزمندگان باید اول آمادگی معنوی پیدا كنیم كه بنده چند جلسه بیان می كنم. در مورد این مطلب باید خیلی كار كنیم تا زمان عملیات . البته همه ما به این یقین و ایمان رسیده ایم این حرف هارا به خودم می گویم. البته حرفهای اسلام شنیدنی است .زمینه مهم پیروزی و اصلی كه یك رزمنده مسلمان با یقین تمام در صحنه جنگ حاضر شود، یعنی آن لحظه نبرد خود را آماده كند، چیزهایی را كه شنیده و دیده در خود بررسی كند تا خود را با آن الگوها آماده كند . در مورد خود آن آمادگی را پیدا كند با یقین قلبی در صحنه جنگ حاضر شود . برای این كه مطمئن در صحنه حاضر شویم باید به دستورات الهی كه به رزمنده اسلام داده است عمل كنیم و من نصر الا عند الله همانطور كه خون در رگ ها جریان دارد ما هم همان طور شویم .
اگر لحظه ای در صحنه نبرد احساس كردیم و گمان كردیم اسلحه ای كه در دستمان است ،كارساز نیست، با روحیه قوی نبرد می كنیم، مثلاً اسلحه خراب شد، یا مهمات تمام شد، اگر ذره ای شك و تردید در روحیه این شخص پیدا شود یعنی این كه به یقین نرسیده است . اگر دید انبوهی از تانكهای دشمن و نیروهای دشمن در مقابل او كه تعداد كمی نیرو دارد و دستور هم این است كه مقابله كند اگر این صحنه را دید و دگرگون شد این جا چه شد ؟ هنوز این شخص اشكال دارد . حال اگر عوض شد، اگر ترسید،یا خواست عقب برگردد، پس باید ما وجودمان را آماده كنیم در این زمینه .
خداوند در این صورت می گوید مثلاً با این تعداد نیرو و اسلحه و تانك پیش رویم بعد از مدتی كه نیمی از اینها را از دست دادیم اگر آنطور كه اول می رویم نرویم و سست شویم نشانه این است كه توجه و یقین و ایمان ما به این اسلحه و نیرو بود . هر رزمنده اصلی ترین زمینه ای را كه باید در وجود خود ایجاد كند همان روحیه و یقین قلبی است كه تنها، تنها در صحنه نبرد یا هر جا كه خداوند حاكم مطلق است. در صحنه نبرد وقتی نیروی دشمن ، اسلحه دشمن ، زره دشمن ، آتش دشمن ، امكانات دشمن اگر اینها كم باشد كه باعث سستی من و اگر اینها زیاد باشد باعث قوت قلبم شود .
پس نیرو و روحیه ام را بیشتر از این آزمایشات و بقیه را از خدا گرفته ام. در آن صحنه ای كه خدا می خواهد دشوارترین آزمایش خود را بگیرد و زمانی كه ما خلع سلاح شویم خدای نكرده تصمیم تسلیم شدن می گیریم یا تصمیم عقب برگشتن می گیریم و آن اندازه باید آمادگی باشد كه خداوند می فرماید در شدیدترین صحنه های جنگ هیچ گونه حق فرار ندارید مگر این كه نیرو بیاورید یا از جناح ها حمله كنید. در این آیه حك شده در قلبمان ذره ای خوف و لرزش در دست و پایمان ایجاد نمی شود و از دشمن و بسیاری دشمن و قدرت دشمن نمی هراسیم . قدرت مطلق خداوند در صحنه های سخت باید در قلبمان باشد و ایمان داشته باشیم . این اصلی ترین رمز پیروزی در عملیات است و پیروزی بالاتر در پیشگاه خدا است كه از این دنیا پیروز برویم به پیشگاه خدا یعنی با نمره بیست قبول شویم .
در اول صحبتهایم گفتم ما اعتقاد نداریم كه مهمات و سلاح و نیرو نقشی در پیروزی ندارد و نصرت و پیروزی دست خداست . خداوند است كه بر بندگان و رزمندگان یقین پیدا كرده و خوفی كه در دل دشمن ایجاد كرده كه ما نمی بینیم كه باعث پیروزی در آن صحنه جنگ شد. اگر لطف الهی شامل حالمان نشود ما چگونه پیروز می شویم ما كه نمی توانیم كاری كنیم .
شرط اول این است كه آنقدر یقین پیدا كنیم و چه اعمالی را باید انجام دهیم تا به این آمادگی برسیم .البته الگو هم داده است كه این الگو امام حسین (علیه السلام) و یارانش اند كه تك تك در صحنه نبرد حاضر می شوند و شهید می شوند ولی تا آخرین قطره خون ایستادگی می كنند . حكم، حكم الهی است .
تا این اندازه قلب ما باید قوی باشد كه شهادت عزیزانمان و زخمی شدن برادرانمان ذره ای در روحیه ما تزلزل ایجاد نكند. شاید این خونها ما را بیشتر تقویت روحی كند . احساس كنیم كه این خون از بین رفته، بله باید توانم دو برابر شده . اگر ما می خواهیم از این آزمایش روسفید دربیاییم، می خواهیم پیروز شویم،البته پیروزی طبقه بندی است. مانند دانش آموزی كه پله پله بالا می رود و خداوند پیروزی نصیب ما كرده روزی برسد كه ما پیروزی نهایی را به دست آوریم یعنی می خواهیم. شعار كه نیست، این همه دعا می كنیم و حاضر شدیم در صحنه برای دین . لازمه پیروزی نهایی این است كه دارای آمادگی بالا باشیم، برای همه رزمندگان در مقابل تمام مشكلات و كمبودها و سختی ها، در جبهه جنگ بی خواب بمانیم، بی غذا، بی آب در محاصره باشیم، همه شهید شوند، زخمی و ما تنها باشیم، تمام سختیها، هرچه سختیها غیر قابل تصور باشد و همه اینها آزمایش الهی است. باید آن بنده ای كه مورد آزمایش است سربلند از این آزمایشات بیرون بیاید. با چه ؟ با روحیه و آمادگی و ایمان قلبی. بنابراین شرط مهم و اصلی ما روحیه شهادت طلب حسین گونه داشته باشیم . آن روحیه حسین گونه و شهادت طلب تا آخر با ما باشد حتی تقویت هم شده باشد. یعنی چگونه امام حسین فرزند شش ماهه خود یا برادرزاده ها یا برادرهای خود و اقوامش و یارانش را یكی یكی شهید داد و آخر هم خودش، هر بار كه كسی شهید میشد، جبهه و صحنه امام حسین نورانی تر می شد، باید مانند امام حسین تا آخرین لحظه مبارزه كنیم، تا خداوند بگوید، ای بنده من كه شهید یا زنده با بهترین نمرات از این آزمایش بیرون آمده ای، ملائكه من این امداد و كمك را به آنها بكنید واین پیروزی را نصیبشان كنید . پس برادران عزیز و بزرگوار من اگر با یقین قلبی می خواهیم با كفار بجنگیم با پذیرا بودن، مقابله كردن با بیشترین مشكلات و كمبودها و با كمبود نیرو در مقابل كثرت دشمن . زمانی قدرت بیشتر می شود كه خداوند نیز در این جبهه باشد و خداوند ملائكه و امدادهای خود را بفرستد تا پیروزی نهایی حاصل شود .
كسانی كه كربلا می خواهند باید مانند صاحب كربلا بشوند . جسارت نمی كنم به حضور رزمندگان این چیزهایی است كه بنده از شهدا و مجروحان دیده ام و به این نتیجه رسیده ام . با دیدن این صحنه ها چرا اینقدر جنگ طولانی شده است ؟ چرا راه باز نمی شود ؟ چرا ما به كربلا نمی رسیم ؟ شما را دیدم مجروحان و تلاش آنها را دیدم مجموعه صحنه جنگ را هم دیدم . این سئوالها مكرر در ذهنمان پرورش می یابد . در صورتی كه مرتب آنها می جنگیدند و تكه پاره می شدند و می گفتم چرا این زمینه نباشد كه خداوند شاهد این صحنه هاست مگر در قدرت الهی نیست كه صدام و صدامیان را از بین ببرد. مگر ما ایمان و اعتقاد نداریم ؟ مگر نمی شود ؟ چرا ؟ فكر می كردم كه این را برای برادران بگویم كه هرچه پیش رویم آزمایش سخت تر می شود و خداوند بیست می خواهد برای كربلا . برادرانی كه محصل هستند می دانند اگر بیست می خواهند باید درس بخوانند و زحمت زیاد بكشند . پس ما هم همینطور هستیم اگر كربلا می خواهیم بیست می خواهیم، باید تلاش كنیم، تلاش كنیم تا آن اندازه ای كه از امتحان قبول شویم .
خواست خودمان است، خواست امام امت ، خواست خانواده شهدا ، امت مسلمان ، مستضعفین ، مسلمانان دنیا است و این مسئولیت به گردن ما است و این پرچم در دست ما شرط اصلی این است و مهم توجه، توجه، توجه .
در رابطه با آمادگی معنوی این موضوعات را رعایت كنیم كه روحانیون آنها را بازتر برایتان می گویند، واجبات مثل نماز جزو چیزهایی است كه بنده از شما انتظار دارم .
جبهه مقدس است چرا ؟ مگر شما قبرستانهای شهدا را مقدس نمی دانید، مگر ما كربلا را سرزمین مقدس نمی دانیم ؟ اینجا هزاران نفر خونشان ریخته شده بر این خاكها .
این منطقه ای كه وارد جبهه می شویم جای مقدسی است، پس توجه به واجبات لازم است .
چطور وقتی جای زیارتی می روید با خلوص می روید و بعد از یك ساعت به زندگی عادی برمی گردید . در اینجا مدت مأموریت شما است و بدانیم این زمینها مورد توجه خداست ، امام زمان است مورد توجه ارواح شهدا است . پس واجبات و جزئیات مهم و عمل به آن مهم تر، چرا كه خاك آن مقدس است ، جمع مقدس است ، هدف مقدس است. درخواست من این است كه گویا به حرم ائمه اطهار وارد می شویم . در معابر آنها یا محل دفن آنها خودمان را حاضر و متوجه خدا كنیم .
پس یكی از اساسی ترین واجبات نماز است . برادران می دانند كه پیامبر گرامی چقدر تأكید داشتند به نماز اول وقت . امام امت در رساله اش نگاه كنیم هیچ عذری پذیرفته نیست برای نماز اول وقت و جماعت لذا ………
روحیه دادن به رزمندگان قبل از عملیات در کلام شهید مهدی باکری
صحنه عملیات است و تشویق به جلو رفتن نكنیم كه نمی شود و برگردیم . سخته، زحمت داره ، امكان پذیر نیست. كسی كه تمام مسائل را با دیدگاه خود می سنجد خدا كمكش نمی كند . كسی كه در هر كار خدا را می بیند خدا كمكش می كند . قرآن برای ما مثالها، نه مثالها بلكه واقعیات را برای ما بیان كرد كه آنان كه خود را هیچ دانستند و همه كاره ، خدا را دانستند و در راه خدا وارد شدند نهراسیدند و هرچه خدا گفت انجام دادند و خدا هم كمكشان كرد .حضرت ابراهیم تك و تنها سرود توحید را سر داده .
می گیرندش سختی ، شكنجه ، فشار ، برای اینكه گفته بتهای شما باطل است . ابراهیم دست بردار، چنین و چنانت می كنیم، نگو . حضرت ابراهیم : من از طرف خدا مأمور هستم .تهدیدش می كنند، اما ذره ای نمی هراسد چون خودش نیست و به خود فكر نمی كند . آتشی مهیا می شود، بعد داخل منجنیق قرارش می دهند و پرتش می كنند داخل آتش . حالا آتشی درست شود و به ما بگویند دست خود را روی آتش بگیر و دستور هم آمده كه دستت را نكش . امتحان كنید خود به خود دستش را عقب می كشد . اگر خود را تنها ببیند و متكی به الله باشد دیگر احساس می كند دستش نمی سوزد . حضرت ابراهیم را پرت می كنند در داخل آتش تا بیرون نیاید تا بسوزد، ما دیده ایم و فهمیده ایم كه آتش سوزاننده است و همه هم دیده اند و منكر نمی شوند، چون حضرت ابراهیم به خاطر خدا با آنها می جنگید. جوانی كه باید در آتش بسوزد ،می دانید خداوند چه می كند ؟ خدا به آتش دستور می دهد كه ای آتش برای ابراهیم سرد شو و پیامبر می فرماید و آیه قرآن است كه در آتش نمی سوزد . عجیب نیست ؟ خداوند آن ایمان را از حضرت ابراهیم می بیند و به آتش دستور می دهد سرد شو، اگر ذره ای شك در دل ابراهیم می افتاد گمان می كنم می سوخت ،در روایات حضرت جبرئیل سئوال می كند؛ آیا كمكی از ما نمی خواهی ؟ می گوید چه كار دارم. باز صدا می آید كه داری می افتی در آتش . می گوید آن كه مرا خلق كرده می بیند احتیاجی نیست من از او بخواهم . مگر خدا نمی داند كه با من چه می كنند ؟ من از خدا بخواهم ؟ پس خدا می خواهد، این را در جایی از تاریخ نگفته است، ابراهیمی بود ، آتشی شد ، چنان و چونان ،تاریخ خدا می خواهد به ما بگوید كسی كه ایمان داشته باشد و برود و در راه خدا قدم بگذارد از مشكلات، یعنی همان آتش سوزان دریا نیست كه انسان شنا بلد باشد و نجات پیدا كند، آتش بود برای مومن خدا آن را سرد می كند، خدا در صحنه های عملیات هم هست، درست است ،نه؟ مانند آتش ابراهیم ،عظمت اسلام و شرافت اسلام بر پایه اسلام در گروی رزمندگی رزمندگان اسلام است. حملات آنها و حضور آنها و باید به پیش بروند تا اسلام سرفراز بماند و عظمتش را حفظ كند. در این پیشرفتها و این جلو رفتن ها آتش هم هست . خمپاره های دشمن ، توپخانه دشمن ، تیربارهای دشمن، همان آتشی است كه آن زمان مشركین روشن كرده بودند . دستور الهی، پیشرفت دین خدا در این بود كه ابراهیم را حتی در آتش هم انداخته بشود برود و دم بر نیاورد و نترسد و نلرزد، پیشرفت اسلام در این حد كه رزمنده ای كه گفته شد برو و رفت، از آتش دشمن نترسد و نلرزد، نسل غریب خدا كجاست، همین جاست، زمانی كه آتش ابراهیم را نسوزاند یعنی اسلام پیروز شد بر دشمنان . بر آنان كه او را در آتش انداختند و شاهد سوختنش باشند، ولی نسوخت. یعنی بر آنها پیروز شد. نسل خدا در جبهه این است كه دژهای پوشالی دشمن این موانع و استحكامات دشمن این سدهایی كه در جلوی اسلام درست كردند شكافته شود و از بین برود . عظمت اسلام و سرفرازی پرچم اسلام امروز در گرو جنگ است كه ساده عرض كردم و مسائل جنگ هم در گرو پیش رفتن است نه ماندن و .... .
مسائل پیش رفتن هم در گرو ایمان شماست. رزمندگی واقعی شما و اعتقاد شما به این اندازه،دیگر منی نباشد، نخواهم كه در ذهنم زن و بچه ام بعضی ها هم برگردم شهرم، طوری در این موانع راه بروم كه تیری به من نخورد، یك ساعت تأخیر شد، دو ساعت تأخیر شد،حالا سرپا برم تا بمیرم، حال تأخیر شد كه شد، اصلاً این سیم خاردارها و مین گذاریها باز نشد برمی گردیم، مگر طوری می شود، بروم و بیخودی در آنجا بمیرم، پس زن و بچه هایم چه ،مدرسه و دانشگاهم چی، حضرت ابراهیم هم همینطور فكر كرد ؟ امروز پیشرفت اسلام، عظمت اسلام، در این است كه این دژها كه دشمن جلوی اسلام سد كرده را نابود كنیم . پیروزی نیروهای اسلام در كجاست ؟ در این است كه نیروهای اسلام از كربلا رد بشوند و به قدس برسند، زمان پیروزی آنجاست . مگر شعار می دهیم كه سرخود را كلاه بگذاریم، شعار میدهیم كه دل امام را دلخوش كنیم ؟ شعار می دهیم مردم را دلخوش كنیم، شعاره ؟ اگر این گونه باشد كه خیانتكاریم ، كذابیم ، دروغگوییم . اگر عمل است باید رد شویم، تا كی بمانیم پشت اینها، خودمان از این سیم خاردارها می توانیم رد شویم ؟ نه نمی توانیم، اگر گنجشك را هم از این طرف بفرستیم، از آن طرف پرهایش گیر می كند و نمی تواند درآید، پس ما می توانیم به این سادگی از اینجا رد شویم، خودمان نمی توانیم باید برای كسی كه ادعا می كنیم انجام دهیم كه خود او این كار را انجام می دهد، طوری در صحنه عملیات باید راه برویم، تلاش كنیم كه آن آتش دشمن را بی خاصیت كند، تركش بشود بی خاصیت تیر، به ما نخورد اگر خدا بخواهد نمی شه ؟ لابد قلبمان نمی خواهد با قاطعیت جواب دهد . شاید احساس نكردی ندیدی ولی عشق آیات قرآن فقط این باشد كه خدا صابر است،قدرت مطلق است چگونه قدرت مطلق است ؟
در قرآن آمده تنها بودم، به خاطر نان نبود، بلكه به خاطر خدا بود،در آتش هم نسوختم و نصرت هم بهش دادند و ما كه مدافع شرافت اسلام هستیم و چشمهای زیادی به ما دوخته شده است ،بدانید كه شما تك و تنها نیستید و كسی هم نیستید، حسن است و حسین است و شهری است، نه شما اگر با دید بصیرت برگردید و به پشت نگاه كنید میلیون ها چشم خواهید دید كه به شما نگاه می كنند، به راه رفتن شما، به جنگیدن شما، به ایمان شما ، باید آمادگی خیلی جدی باشد، قلب ها خیلی محكم باشد و توجه جدی باشد، تغییر باید بكنیم، بله فكر كنیم و خوب هم فكر كنیم، ولی وقتی در صحنه وارد می شویم پیشرفت اسلام را می بینیم كه با سرعت تمام باید از این استحكامات بگذریم، حتی اگر سرپا باشد ، شدیدترین آتش توپخانه باشد، تیربارهای دشمن هم كار كنند، باید به سرعت از اینجا بگذریم و این با سرعت گذشتن از اینجا حكم است برای ما و سست رفتن ما زمین گیر شدن ما ، و به محض شنیدن خمپاره به زمین افتادن ما و خوابیدن و دنبال سنگر گشتن و گودال كندن و یكی دو ساعت در آنجا ماندن تا ببینیم چه می شود و آتش زیاد و نمی شود پیش رفت ،اینها همه اش مسائلی است كه انشاالله دست خدا به مانزدیك باشد و فاصله ای نباشد ( بین ما و خدا ) و بگوید كه این بنده برای خودش می خواهد از اینجا بگذرد حالا خودش تلاش كند آیا می تواند ؟ ولی اگر دست خدا پایین باشد ،دشمن زبون می شود، تیرش اثر نمی كند و شما خواهید دید كه می توانید رد شوید و چیزی تان نشده، این آمادگی است كه ما خودمان در وجودمان درست باید بكنیم، برای آغاز عملیات شرط اول و اساسی : یقین داشته باشیم كه خداوند قادر است و خیلی از كارهایی كه ما تصور می كنیم كه سخت است، در مقابل قدرت او هیچ سخت نیست، بلكه آسان است و فقط شرطش این است كه خودمان را آماده كنیم كه در آن لحظه به عقب رفتن فكر نكنیم ما را فرستاده اند جلو كه دست نیروها را بگیریم و راهنمایی كنیم و از این راه ببریم، به شما نگفتند كه می روید آن وسط تیری می آید و به شما می خورد یا این كه می دانستند كه دشمن تیربار دارد، مگر نمی دانستند تیربار و تفنگ دارد و خمپاره و آتش انبوه دارد اگر می دانستند به شما می گفتند برگردید، نه ،اگر می دانستند دیوانه نبودند كه شما را بفرستند زنده بودن ما در گرو رفتن است ، كه می خواهیم در زیر پای كفار له نشویم ،باید برویم باید این دژها و استحكامات شكافته شود و قابل شكافته شدن هم هست، اگر به قدرت خدا ایمان نداشته باشیم نمی شود ،مثال همان گنجشك، اگر قلب ها آماده باشد و این باور به ایمان بشود كه اگر خداوند قادری كه یك برگ از درخت نمی افتد، مگر به اذن خدا، چقدر باید بی فكر و ساده اندیش باشم كه من انسان به این بزرگی بمیرد و یا سالم بماند و مشیت الهی و اراده الهی در او نباشد، آن كسی كه در صحنه عمل دنبال جانش می گردد و پیشرفت اسلام در آن است كه سریع برود ولی نمی رود، او از مرگ می ترسد، كسی كه از كشته شدن می ترسد، برای ما جایز نیست و كسی نمی تواند ادعا كند كه چون از مرگ می ترسم و نمی خواهم بمیرم، بعد از جنگ احد پیامبر كه برگشتند و شكست خورده بودند و شهید زیاد داده بودند، مردم به استقبال آنها آمدند و گفتند : دیدید بهتان گفتیم نروید ، اقوام و برادرانتان مردند . بعداز جنگ احد عده ای می گفتند نروید كشته می شوید، دستتان قطع می شود و كشته می شوید، اگر نمی رفتید مثل ما در مدینه سالم بودید، معانی آیات سوره بقره ؟ در پاسخ پیامبر به آنها چه می گفت؟ خداوند آیه نازل كرد كه به آنها بگو شما كه خودتان نیامدید به خاطر این كه از مرگ می ترسیدید. اگر راست می گویید كاری كنید كه نمیرید. همیشه در این دنیا زنده باشید. پیغمبر گفت ،اگر می توانید هفتاد ، صد سال نمیرید، مگر شما نمی بینید كه بستگان و اقوامتان بعد از مدتی می میرند، هرچه تلاش كند خودش را زنده نگهدارد نمی شود . همه ساكت شدند و جوابی نداشتند هیچ كس نمی تواند بگوید من از مرگ می ترسم، اگر بگوید می ترسم جوابش این است كه كاری كند مادام العمر زنده بمانی اینان نفهمیدند كه چه كسی آنها را آفریده؟ كی خلقش كرده؟ به خاطر همین این سئوالها را می كنم اگر خدایی با این عظمت ما را به این دنیا آورده پس خیلی ساده در این صحنه ها بگویم تا وارد شدیم می میریم، اگر كمی جلوتر برویم دیگر امیدی نیست، بنابراین خود را پشت سنگرها پنهان می كنید، این كانال و آن كانال شاید طوری شود كه ما نمیریم، حداقل شما كه چند عملیات بودید خیلی برایتان اتفاق افتاد كه برادرتان كنارتان بوده و شهید شده و شما زنده بودید، چرا این تیر به شما نخورد ؟ شما به كسی سپرده بودید كه تركش به شما نخورد ؟ اسم شخصی روی تركش نوشته شده بود ؟ شما خودتان از خود حفاظت كردید ؟ این عمل دور از قدرت الهی بود ؟ این گونه نبود . خدا خواست تا شما زنده بمانید پهلویی تان شهید شود دیگر به كسی مربوط نیست كه چه شد، خدا خود می داند و شما هم انشالله باید به آن استحكامات كه دشمن سد راه اسلام درست كرده فكر نكنید، اطلاعات عملیات و لشگر یا تیپ نمی تواند رد شود فكر نكنید كه اینها را گذاشته كه فلان تیپ نتواند عملیات انجام دهد، اینها را درست كرده كه اسلام از اینجا رد نشود . چشمهای امام زمان ، امام امت ، و ملت شریف ایران به این است كه رزمندگان چگونه عملیات می كنند و چه خواهند كرد نمی گویند تیپ فلان نام نتوانست انجام وظیفه كند در دنیا فلان تیپ را نمی شناسند بلكه می گویند جمهوری اسلامی ایران نتوانست از این موانع بگذرد . اسلام ماند و نتوانست از این جاده بگذرد . كجای دنیا می گویند فلان فرمانده گیر كرد امروز ما خودمان نیستیم تشكیلاتمان نیست بلكه اسلام است حكم اسلام در پیش رفتن است ثابت قدم پیش رفتن است با ایمان جلو رفتن است ، نهراسیدن است ، زمانی كه گفتند آرام برو و سنگر بگیر ، برو از این مسیر بگو چشم ، زمانی كه گفتند مانند برق بروی سریع باید بروی نباید سنگر بكنی یا گودال درست كنی نباید مهلت بدهی سریع باید بروی شاید این استحكامات بود و این عملیات آنها را شكافته دوازده شب ، امشب گروهی گفته ما رد شدیم فایده نداشته تدبیرش در این است كه در یكی دو ساعت اول حمله باید رد شود وگرنه فایده ندارد كه هیچ ،یك تعداد زخمی و شهید هم می شوند . آدمها را باید بریزیم زیر آتش دشمن ؟ امروز بفهمید كه اهمیت كار شما چیست ؟ شما یك معبر برای خود باز نمی كنید، راه باز میكنید تا رزمندگان اسلام و نیروهای اسلام و امت اسلامی از این معبر رد شوند . ببینید چقدر وظیفه تان سنگین است راه باز نشد این نیست كه راه و معبر شما باز نشد محوری نشد شما دارید برای اسلام معبر باز می كنید اگر این استحكامات را بردارند این ملت خودشان از شما بهتر می توانند جلو بروند هیچ مانعی وجود ندارد در تاریكی شب می روند جلو و این دیوارها را ساخته تا مانع پیشروی اسلام شود و امروز شكافتن این دیوارها به عهده شما است . شما كه امداد خدا را می خواهید كمك خدا را می خواهید و نمی توانید كه نخواهید از قدرت ما این كارها بر نمی آید باید قوی دل و با حوصله باشیم باید شجاع باشیم باید تلاش كنیم در سریع انجام دادن خوب نگاه كنید خوب شناسایی كنید دقت بیشتری كنید تا شب حمله كنید . اینطور نباشد كه بگویید دوربینها اذیت می كند گرم است گرد و خاك است ولش كنیم حالا اگر شد شب می رویم اگر نشد فردا شب می رویم طوری نیست . این گونه نیست خیلی مهم است انشاالله با ثابت قدمی و شجاعت و شهامت و آمادگی بیشتر مقداری جلو برویم خدا خودش آنقدر كمك می كند كه قابل توصیف نیست . و مشكلات هم به دست خدا حل می شود خواهیم دید كه چقدر خدا در صحنه است . یك اشاره كوچكی هم به امام حسین بكنیم چرا كه درسهای بزرگی را به ما می آموزد . یاد داشتن و آموزش دیدن هم در اینجا خیلی راهگشایی دارد . ما امروز نیاز داریم بیاموزیم روحیات شهادت طلبانه امام حسین و یارانش . امروز این روحیات در جبهه ها و برای رزمندگان مهم است . ما باید این روحیه را داشته باشیم تا این كارها را بكنیم . امام حسین می دانست شهید می شود می دانست با تعداد كم در مقابل این همه دشمن كه احاطه كامل دارند شهید می شود یكی یكی از عزیزان و فرزندانش در جلو چشمش شهید می شوند . عالی ترین روحیه را امام حسین داشت زمانی كه خودش وارد صحنه شد در شب عاشورا نقل شده كه طبعاً اگر بگویند كه فردا شهید می شوید می گوییم ای خدا چه كنیم مادرمان و پدرمان و بچه مان چه می شود و … اما در شب عاشورا اصحاب امام حسین یك روحیه شهادت طلبانه كه ما امروز نیاز داریم داشتند . جزء فرهنگ اسلامی ماست گنگ بودیم باید بفهمیم همه دوره می گیرند و با هم می نشینند و می خندند .
شمشیر بود دست و پا بود كه از بدن جدا می شد و تكه ای از بدنشان می افتاد ما ندیدیم تاریخ برایمان می گوید یكی از اصحاب امام حسین عقب آمد و گفت : زخمی شده ام و نمی توانم بجنگم . امام گفت زخمت را ببند و برو جلو چون دیگر كسی نمانده است و خیلی ها در صحنه زخمی شده اند و كسی نیست كه آنها را عقب بیاورد این روحیه شهادت طلبانه چه بوده كه او درد جراحت را احساس نمی كرد و می جنگید و اگر درد آن را احساس می كرد از پا می افتاد این عشق شهادت طلبانه چه نیرویی به انسان می دهد كه این زخم ها را می بیند ولی توجه نمی كند . ما نیاز به این چیزها داریم و نباید امام حسین و صحنه عاشورا و اصحابش را از یاد ببریم . به خاطر این كه این درس ها را می دهند سئوالات زیادی می كنند و می گویند چرا خدا كمكشان نكرد پس چه شد پس چرا یزید پیروز شد سئوال می كنند امام بود، درك و شعور و اگر عملیات بلد نبود، چرا این همه آدم بی گناه را با خود آورد ،نمی دانست اگر برود محاصره می شود و كشته می شود ؟ طرح عملیاتی بلد نبود ؟و سئوال دیگر. امام حسین هم طرح عملیاتی بلد بود هم امداد برایش آمد پس چرا پیروز نشد ؟ نخواست. چون می خواست از خودش برای مسلمین راهی را یاد بدهد و درسی بدهد نه در كتاب بلكه عملی . ما كه برای خدا می جنگیم و می خواهیم با تعداد كم بدون آب و غذا و سلاح كم و با از دست دادن عزیزانمان تا آخرین قطره خونشان این گونه و با این روحیه باید بجنگیم . می خواست این را به ما بگوید و ما هم باید درسمان را خوب یاد بگیریم عملی و واقعی كه برای ما انجام شده انشاءالله كه با توجه بیشتر و با یاری خواستن از خداوند با خودمان خلوت كنیم تا شرایط لازم را فراهم كنیم و سربازی باشیم كه بتوانیم برای سربلندی امام امت ، ملت ، اسلام تلاش كنیم و خداوند ما را در صحنه های سخت كمك كند والسلام .
كسانی كه جوانان را دعوت به آمدن به جبهه می كنند همان منادیان اوایل اسلام در زمان پیامبر هستند و می گویند در جبهه جمع شوید تا بجنگیم . جنگ امروز ادامه جنگ پیامبر است بنابراین باید تا ندای امام را شنیدید به جبهه ها بیایید تا دوره ببینید و فرمانده ها انتخاب شوند حالا اگر محصل باشد ، كارمند باشد ، رئیس باشد و هركی می خواهد باشد تا زمانی كه اعلام به نیاز كردند و ما هم لبیك بگوییم همانطور كه به پیامبر لبیك گفتند چطور كه آن زمان هر كاری كه داشتند كنار می گذاشتند و خودشان را به پیامبر می رساندند تا ببینند طرح جنگ چیست و در كجاست . لبیك یا خمینی همان لبیك یا پیامبر است لبیك واقعی مردم زمانی كه هر وقت جبهه نیاز پیدا كرد بیایند با تمام مشكلات برای این كه مشكلات سطحی و ظاهری است . همانطور كه امام فرموده اند مشكل اصلی جنگ است همه باید مسئله فرعی را فدای مسئله اصلی كنند در جبهه حضور پیدا كنند تا مقداری كه نیاز است با تمام مشكلات و سختیها بتوانند جبهه ها را پر كنند . با حضور عزیزان و مستمر و انجام عملیات بتوانیم ضربه های مهلك به پیكر پوسیده صدامیان وارد كنیم . شنیدید كه امام فرمودند كه صدام هیچ خواب ندارد و دائماً در حال لرزیدن است منتها قلب امام آنقدر پاك و خالص است كه واقعیتها را می داند .
علت تحمیل جنگ در کلام شهید مهدی باکری
مرام امام حسین … امام حسین در آنجا تجلی دارد … و خاك آنجا متبرك است و در نمازهایمان به آن تربت سجده می كنیم. انشاءالله و حتماً تا زمانی كه یك مسلمان ایرانی زنده است آنجا را آزاد می كنیم. به دست رزمندگان اسلام آزاد شود و دست كفار و یزیدان كوتاه شود از آن خاك مقدس
امام … عزیزمان و بزرگوارمان در اوایل جنگ فرمودند این جنگ یك نعمت بزرگی است شاید این همه صدمه ، آوارگی ، این همه عزیزان را از دست داده ایم … ملت مسلمان ایران و پدران عزیز و برادران عزیز بدانید كه روزی ملت ایران بهترین و محبوبترین مردمانی هستند در بین همه . آن گاه خداوند این ملت را برای خود دوست گرفته و محبوب قرار داده است كه به حال خود نگذاشته است دست خدا بر سر ماست . اگر خدا ما را به حال خود واگذاشته بود مانند ملتهای دیگر می شدیم كه یك زندگی انسان نمایی حیوانی داشتیم. هیچ بویی از انسانیت نبرده اند آن افرادی كه حیواناتی كه شكل انسان دارند و می چرخند . اگر خدا با ما كاری نداشت ما هم مانند آنها بودیم ولی این روز كه خدا دستش بر سر ماست و چنین امامی برای ما قرار داده و چنین روحانیونی بر سر راهمان قرار داده نشانه لطف و عنایت و محبت الهی است برای ما . به هر حال وقتی دست خدا بر سر ماست هر حادثه یا اتفاقی برایمان بیفتد همه اش رحمت است . خدا برای این كه ماراخالص تر كند برای آخرت آزمایشهای متعددی بر سر راهمان قرار می دهد . به هر حال تمام مسائلی كه می بینیم در ظاهر مشكلاتی دارد عزیز از دست دادن دارد ، سختی دارد . خسارت دیدن دارد ولی اینان در عاقبت، خیر و آخرتی نیكو دارد . حضور مثبت در این جهان، در ثانی ثمراتی كه در جنگ وجود دارد درست كه شهرهایمان ویران شد عزیزانمان از دست دادیم ، اموالمان از بین رفت شهید دادیم ، مجروح دادیم ، معلول دادیم در مقابل اینها چه به دست آوردیم كه در ظاهر خسارت است در باطن افتخار است . همیشه در ذهنمان این را نگه داریم كه ما در برابر هجوم مسلم عراق قرار گرفته ایم چرا چون ادعای اسلام كرده ایم و جنگ با ضد اسلام و این ادعایی است خدا فرموده و قدرش را نیز به ما عطا نموده و تا حال عمل شده و انشاالله تا آخر عمل می شود .
برای ادعای این عمل آمادگی وسیعی لازم است . امام بزرگوار در اوایل انقلاب فرمودند كه مسائل اختلافات و مشكلات و مواردی در این مملكت بود كه نگذاشت در اول جنگ تشكل و آمادگی برای رزمندگان ایجاد شود یعنی ملت ایران متشكل شود و آماده رزم شوند زمانی ایجاد شد قبل از پیروزی انقلاب كه یك سری آموزشها داده شد ولی نه به این وسعت توطئه هایی كه در اول جنگ به وجود آمد و بعد از آن حمله عراق كه ما نتوانستیم حملات آنها را دفع كنیم تا تمام توطئه ها و امثال آن و بنی صدر از بین رفت و وحدتی بین تمام رزمندگان به وجود آمد سازماندهی شد و این تشكل ایجاد شد به هر حال از بزرگترین نعمتهای جنگ تشكل و سازماندهی ملت مسلمان ایران بود تا بتوانیم در مقابل خطرات بزرگتراز جنگ عراق آمادگی داشته باشیم آموزش داشته باشیم كه در حضورِ در خط مقدم و چه حضور در پشت خط كه اینان را پشتیبانی می كنند به هر حال جوانان شما در مدت جنگ آماده شدند و جنگیدند اگر قرار بود اینان بروند و دوره فرماندهی ببینند آموزش رزمی ببینند ، آموزش توپخانه ببینند شاید وقتها می خواست و دانشگاهها می خواست و جنگها می خواست تا تجربه كسب كنند شاید. ولی در این جنگ خیلی سریع و زود در كلاسهای درس رزمی و دانشگاهها را برای شما باز كردند و شما توانستید آموزشهای زنده و رزمی به دست آورید و آماده جنگها و عملیات بشوید پس بزرگترین سعادت این جنگ تشكل و آمادگی جنگی است یا پشتیبانی مردم در تمام شهرها چقدر موثر واقع شد . هیچ دولتی توان این را ندارد كه چند سال جنگ كند و این فقط دولت و ملت ایران بود كه با هم متحد بودند و جنگ را اداره كردند و حالا رژیم عراق دچار مشكلات اقتصادی داخلی شد چرا چون ملت با دولت خیلی ... نیست ولی شما ملت عزیز یاد گرفتید كه چگونه در هنگام جنگ پشتیبان دولت و رزمندگان خود باشید و در مدت كم این جبهه وسیع را كنترل كنید . این اتحاد در كلاسهای چندین ساعته هیچ وقت به دست نمی آمد . تجربیات شما رزمندگان كه به دست آوردید جنگ شبانه مشكل ترین جنگ هاست و هیچ ملتی نتوانستند مانند ایران این جنگها را در منطقه وسیعی انجام دهد و پیروز شود. تمام ژنرالهای ارتشهای بزرگ حیران شده اند از جنگهای شبانه شما كه چگونه این كارها را انجام می دهند . عملیات كوچكی نیست ارتفاعات زیاد ، شیب های تند ، عملیات انجام می شد به طرف اهداف می رفتند . هدفهای خود را پیدا می كردند جنگ می كردند و شهید می دادند و تصرف می كردند . مشكلاتی كه در شب پیش بیاید كافی بود ده نفر برای عملیات شبانه می رفت با كوچكترین مشكل هم دیگر را گم می كردند وتا صبح نمی دانستند به كجا بروند. هدایت عملیات شبانه بسیار مشكل است هیچ ارتشی قادر به انجام آن نیست در طول جنگ عراق هم خواست این كار را بكند اما نتوانست . جنگ در شب و پیشروی در شب نیاز دارد به قلب با ایمان ، عشق به خدا و رزم و جهاد در راه خدا . فرمانده كه نمی بیند كه افرادش به كجا می روند و با آن آموزشی كه به رزمندگان داده شد و یقین دارم كه این رزمندگان با ایمان و اعتقاد به خدا خودشان طالب برای این عملیات هستند تا كوهها و دشتها را پشت سربگذارند و ایمانی كه به خدا دارند و هدایت و رحمتی كه از طرف خدا و امام زمان داشتند و عملیات را انجام می دادند واین بزرگترین كار است . خیلی خیلی با ارزش است كه ساده من بیان می كنم پس این تجربیات و سازماندهی و تشكیلات كه پیدا كرده ایم و این تیپها و لشگرها و نیروهای مردمی و ارتش جای خود و با سازماندهی و كادر و سیستم تداركاتی و پشتیبانی مشخص تشكیل شده است و ملت ایران آماده هر گونه دفع دشمن است كه این از نعمتهای جنگ است و به هیچ وجه به این راحتی به دست نمی آید . شهدا اینان و دعاهایشان و شجاعتشان كه امام امت فرموده است با این شجاعتشان سنگرها را عطرآگین كرده اند . این جبهه جبهه امام زمان است جبهه سیدالشهدا است جبهه ای بود كه پر از الطاف الهی است كجا می توانیم پیدا كنیم جایی را كه این جوانان مسلمان ایران را تربیت كند . این گونه است تربیت اسلامی كجا می توانستیم پیدا كنیم ؟ این در دانشگاه به روی تمام جوانان باز شده و اینان یك معنویت و ایمان قلبی پیدا كردند كه روزی مانند امام حسین (ع) در جبهه های جنگ خون بدهند . یك معنویت و ایمان قلبی كه ملت مسلمان ایران توانستند با كمبود امكانات با این تجاوز جنگ كنند و هیچ كشوری را نمی توان پیدا كرد كه با این امكانات و ادوات قادر باشد بجنگد و پس این سازشها و صلح ها مابین ملتها برای چیست ؟ این تعداد تانك ها داریم این تعداد هواپیما داریم …… و دشمن نیز این تعداد دارد پس چون مال ما كم است چون نمی توانم دفاع كنم ، پس نمی جنگم اگر بخواهم روزی جنگ كنم این وسائل را زیاد می كنم بعد می جنگم … ملت مسلمان تربیت شده در مكتب اسلام و امام حسین و جوانان كه در جبهه تربیت شدند ایمانی پیدا كردند كه با توكل به خدا و بدون توجه به مادیات و امكانات با دشمن مقابله كردند و این در روی زمین بی سابقه است . بدانید كه یك سری ادوات داشتیم ولی بچه ها به این چیزها اتكا نكردند و من نصر الله … و خودشان را آماده می كنند كه مورد قبول الله باشند تا نصرت نصیب شان كند پس ما دیگر از خدا چه می خواهیم .اگر فقط در این دانشگاه معنویت درس داده می شد برای ما كافی بود و در رحمت به روی ما باز بود . جوانان شما خالصند خالصتر شدند ، پاكباخته می شوند و تمام وجودشان را فداكاری پر می كند عشق به امام حسین و نبرد در راه خدا .
می بینید جوانان خودتان را و رزمندگان آیا این بزرگترین نعمت نیست برای ما ؟ و مردم پشتیبان جبهه ها هم همینطور . شاید بد نباشد چند مورد برایتان بگویم . اگر بیایید و ببینید كه چه مسائلی در اینجا وجود دارد ؟ آن مادر پیر و تنهایی كه تمام اموالش یك كارتن یک در یک متر و تمام جهیزیه خود را كه تمام زندگی اش است برای جبهه می فرستد از جارو گرفته تا قندان … و نامه جان سوز كه تمام وجودش را در نامه قرار داده آیا این كم ارزش است ؟ آن مادر پیر اصفهانی كه در یك كیسه دو قرقره و چند سوزن می گذارد و می فرستد و می گوید به خدا دار و ندار من همین است قربان لباسهای پاره پاره شما بشوم بدوزید و مرا هم دعا كنید این كم ارزش است ؟ این یك دنیا است .كم نعمتی است ؟ این همان صحنه هایی است كه امام حسین به ما یاد داده. صحنه های شهادت. مردمان ما این گونه تربیت شده اند و جوانانی كه خون می دهند ، برادرشان در كنارشان شهید می شوند در محاصره می مانند بی آب و غذا می مانند ولی مقاومت می كنند و دنیا در حیرت است و این بزرگترین نعمت از وجود باز شدن دانشگاه جبهه بود . برای مردم ایران . و اما چند كلمه درباره عملیات والفجر چهار و یادی از شهدایی كه نامشان هست و شاید نباشد كه دردل ما جا دارند و بدانید چگونه جوانانی پرورش داده اید فقط در جبهه می توان دید ، چند كلمه راجع به عملیات والفجر چهار كه عملیاتی در منطقه ای به وسعت 160 كیلومتر منطقه كوهستانی در غرب ایران، یعنی كردستان از سردشت تا مریوان ادامه داشت.در سه مرحله انجام شده و یك مرحله تكمیلی انجام پیدا خواهد كرد اهدافی كه در نظر ما یك تكلیف شرعی است و ادامه جنگ و توضیحاتی كه قبلاً گفته شده .
از نظر نظامی می دانید كه شهرهای مریوان و بانه و جاده هایشان زیر دید عراق و توپخانه او می باشد كه حتی مریوان را با توپخانه می زند و چقدر ویرانی به جا گذاشت و بانه همینطور و جاده هایی را كه زیر آتش بود . توانستیم دست نیروهای بعثی را از این دو شهر كوتاه كنیم . دو، این كه بستن منطقه سردشت تا مریوان منطقه ای مرزی به خصوص جاده های اصلی و تصرف ارتفاعات كه نفوذ و تردد ضد انقلاب كه كلاً از عراق تدارك می دید از نظر آذوقه و مهمات ، آموزش و سازماندهی از عراق تأمین می شد این راهها بسته شد یكی از اهداف همین بود . یكی دیگر انهدام دشمن كه آنجا را تصرف كرده بود . بعدی آزادسازی مناطق و بخشها و پادگانها و ایجاد جبهه ای كه دشمن در شهرهای شیخ صادق و حلبچه و سردربندی خان و جاده هایی كه به آن طرف می رود و دارای اهمیت است تهدید می شد و رزمندگان جبهه جدیدی باز كردند برای عملیات تازه و تأمین مرز از ایرانشهر تا مریوان كه خدمتتان عرض شد . اینان سه مرحله عملیات كه انجام شد و از طرف آیت الله ملكوتی و دیگر عزیزان تبریز دیدند و وسعت عملیات و بزرگی و ارتفاعات صعب العبور و بدون جاده كه كیلومترها و ساعتها باید می روند تا فرجی حاصل شود فرج جنگیدن . اینها انسان را متحول می كند منطقه كوهستانی و صعب العبور ، بدون جاده كه رزمندگان خیلی سختی ها را متحمل شدند كوه نوردی وتداركات و پشتیبانی سخت به رزمندگان می رسید اینها مشخصه این عملیات بود . البته به قوه الهی سه مرحله انجام شد و اهداف به مرحله انجام رسید .اهداف و ارتفاعات به لطف الهی و امداد غیبی باز پس گرفتیم تمام این عملیات با امداد غیبی بود انسان چقدر توانایی دارد تا با این شرایط این كارها را انجام دهد اگر از پایین بالا را نگاه كنید لرزه به پایمان می افتد كه این ارتفاعات را این انسانها در تاریكی شب بالا بروند از روی سنگها و صخره ها جنگل ها و پیدا كردن جای مخفی شدن از دشمن و حمله ور شدن. بعد از یک الی دو ساعت جنگ اعلام كنند در ساعت سه كه متصرف شدند و به اهداف خود رسیدیم . اینها خارج از درك آدمی است برادران هم بیایند ببینند می فهمند كه قابل تصور نیست به هر حال تمام مواضع مشخص شده متصرف شدیم همان دشمنی كه سالها در آن مستقر بود . سنگر داشتند پایگاه داشتند و هلی كوپتر داشتند … آشپزخانه داشتند و آذوقه شان در آنجا بود . اگر این چیزها دست بچه های ما بود تمام قوای دشمن را تار و مار می كردند . به این اندازه تداركات كه دارویی ، غذایی و بهداشتی و مهماتی داشتند ولی به قوه الهی در عرض نیم ساعت متصرف شدیم . در مقابل بچه هایی كه هفت تا هشت ساعت پیاده را ه رفتند و كوهها را پشت سر گذاشتند با ترس و خستگی، تازه به این پایگاهها حمله كردند در عرض نیم ساعت باعث سقوط دشمن شدند . تكبیر .
برای من كه موضوع تازه ای بود و غیر قابل قبول جوانان شما در هر عملیاتی كه تعریف كردم صد برابر این مشكلات را داشتند . جوانان شما در عرض یازده روز سه مرحله عملیات را انجام دادند یعنی مرحله اول را انجام دادند و پایین آمدند یكی دو شب استراحت كردند و دوباره مرحله دوم و هر مرحله سخت تر از مرحله قبل من خودم تا به حال این چنین رزمندگانی در این جبهه ندیده بودم مگر انسان می تواند پای پیاده این همه برادران كوهنورد كه آمده بودند تا بسیجیان ما را آموزش دهند می گفتند از این قسمت نروید یا از این قسمت با احتیاط رد شوید و من می دیدم كه با انگشتان خود بالا می روند جوانان شما می گفتند كه تا این مراحل را تمام نكنیم آرام نمی نشینیم و این بود كه جنگ كردند و دوباره جنگ كردند و جوانان سه مرحله جنگ كردند كه بی سابقه بود . خارج از توان انسان است بعد در مرحله سوم با چه جنگیدند ؟ تمام قوای عراق تار و مار شدند . عراق در مرحله دوم وقتی شكست خورد تمام فرمانده های لشگر كه بیشتر كشته شدند یا اسیر شدند. چرا كه این رزمندگان با دلی پر از ایمان به خدا شبها چنان نفوذ می كردند كه دراولین سنگر فرماندهی لشگر را به هم می زند پس اول فرمانده تیپ را می كشند بعد بقیه دشمنان را . این كارها را انسان واقعاً قادر نیست انجام دهد . تیپ 605 گارد ریاست جمهوری عراق بود و چشم و چراغ صدام برای این كه به آنها نیرو دهد كه در خط مستقر بودند كه این لشگر تار و مار شد در مرحله اول یك لشگر و در مرحله دوم لشگر ، هرسین آماده شد تا جلوی نیروی اسلام را بگیرد . مجبور شد كه یك تیپی را كه كماندو بودند وارد عمل كند كه پاكباخته صدام بودند نمی دانم شاید لطف الهی بود چون وقتی اینها در منطقه ما وارد شدند در زمان عملیات عاشورا این تیپ بود و جوانانتان و رزمندگانتان در عرض دو ساعت آنها را چنان تار و مار كردند كه نه فرمانده داشت نه فرمانده گروهان. یا اسیر شدند یا كشته كه صدام با شرمندگی آنها را به بغداد فراخواند و روحیه هم كه آنطور و غنایم هم اینطور این ها را می گویم برای اطلاع . این تیپ چنان به هم خورد كه راه گریز نداشتند و بیشتر مقاومت می كردند چون بعثی بودند و در این عملیات تانكها و نفربرها خودرو همه جوره توپ های 110 میلی متری ، تفنگ و سلاح ، خمپاره انداز و مهمات كه بچه ها از جابجا كردن اینها خسته شدند و سلاحهای آتش زا كه برای اولین بار می دیدیم و دستشان فلج می شد در وقت استفاده از اینها ( انشا،الله ) كه وقتی شلیك می شد مانند آتش به جان رزمندگان می چسبید، انواع ماشینهای لودر و سنگرسازی ، دستگاههای مخابراتی .
ادامه دارد .....
/خ