29 اسفند 1387 / 20 ربیع الاول 1430 / 18 مارس 2009 |
1) 29اسفندماه سال1329هجري شمسي: روز ملی شدن صنعت نفت ایران مجلسين شورا و سنا به موجب مبارزات مردم مسلمان كشورمان مادّه واحده اي مبني برملي شدن صنعت نفت ايران در سراسر كشور از مرحله تصويب گذراندند. براساس اين ماده قانوني عمليات اكتشاف، استخراج و بهره برداري ازمنابع نفتي برعهده دولت ايران قرارگرفت و درارديبهشت ماه سال بعد قانون خلع يد ازشركت انگليسي نفت جنوب نيزدرمجلسين تصويب شد. |
2) تاكيد امام خميني بر عزاي ملي در نوروز 1342 شمسی پس از برگزاري رفراندوم قلابي شاه در ششم بهمن 1341 و در شرايطي كه رسانهها داخلي و خارجي يكصدا شاه و انقلاب سفيد او را ميستودند، نغمههاي مخالفت با اين همه پرسي از گوشه و كنار و در رأس آنها از جانب امام خميني بلند شد. حضرت امام طي نشست هفتگي با مراجع و علماي قم، خواهان در پيش گرفتن سياست مشترك عليه رژيم شده و پيشنهاد دادند كه در اعتراض به اعمال رژيم، نوروز 1342 عزاي عموي اعلام شود. اين پيشنهاد با استقبال وسيع شخصيتهاي حوزوي مواجه گرديد و آنان نيز ضمن حمايت از امام، عيد نوروز را عزاي ملي اعلام كردند. پس از اين حركت، شاه در اقدامي وقيحانه با روحانيت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهديدكرد. اين عمل محمدرضا پهلوي عكس العمل شديد حضرت امام را به دنبال آورد و ايشان طي سخناني در 29 اسفند 1341 در جمع روحانيان، طلاب و مردم قم به افشاگري عليه رژيم پرداخته و بر موضع خود مبني بر اعلام عزاي عمومي در نوروز 42 پافشاري نمودند. به دنبال تحريم نوروز، در برخي ازمساجد و حسينيهها و منازل علما و در رأس آن بيت حضرت امام، مجالس عزا برپا شد. اين عمل باعث زير سؤال بردن برنامههاي شاه شد و خشم حكومت را برانگيخت. از اين رو رژيم به اين نتيجه رسيد كه بايد با حركتي قهرآميز، زهر چشمي به نيروهاي مذهبي نشان دهد تا به خيال خود آنان را سر جايشان بنشاند. اين فرصت در دوم فروردين 1342 نصيب مزدوران شاه گرديد و آنان طي يورش به مدرسه فيضيه، درصدد به اصطلاح سركوب حوزه علميه قم و روحانيان برآمدند. اين عمل، وقايع مهمي را در پي داشت كه مهمترين آنها، عكس العمل شديد امام طي سخنراني عاشوراي 1342 ش، دستگيري ايشان و وقوع قيام خونين پانزدهم خرداد 42 ميباشد. |
3) قتل "مُنتصر" آخرين فرمانرواي سلسلهي ساماني (395 ق) اواخر دوران حكومت سلسله سامانيان به هرج و مرج و آشفتگي گذشت. خبر اوضاع نابسامان حكومت، ايلَك خان ترك از سرداران سلطان محمد غزنوي را به بخارا كشاند و او، شاه ساماني و شاهزداگان را دستگير كرده و به فرمانروايى آن سلسله پايان داد. آخرين شاهزادهي اين خاندان، ابوابراهيم ملقب به منتصر بود كه چندبار با ايلك خان و ديگر مدعيان نبرد كرد ولي سرانجام شكست خورد و در مرو به دست يكي از روساي قبايل عرب كشته شد. با قتل منتصر، سلسلهي سامانيان پس از روي كار آمدن نُه پادشاه و حكومتي 110 ساله پايان پذيرفت و زمينهي تشكيل سلسله "زَيّاريان" فراهم آمد. |
4) تصرف شهر "ايروان" توسط قواي روسي در جريان دومين جنگ ايران و روس (1243ق) در جريان دومين جنگ ايران و روسيه در زمان فتحعلي شاه قاجار، عباس ميرزاي وليعهد، در ابتدا پيروزيهايى به دست آورد ولي بر اثر خيانت برخي از نيروهايش، قلعهي استراتژيك عباس آباد در ايروان كه دژي محكم بود، به دست روسها افتاد. پس از مدتي جنگ، عباس ميرزا شكست خورد و تبريز و اردبيل به دست قواي روسيه سقوط كرد. اين حادثه زمينهي عقد قرارداد ننگين تركمانچاي گرديد و مناطق پهناوري از ايران را به خاك روسيهي تزاري ملحق كرد. |
5) 19مارس سال1807ميلادي: سپاه فرانسه بدستور ناپلئون بناپارت ولايات تحت نفوذ پاپ پل هفتم را تصرف كرد. بدين ترتيب اختلاف ناپلئون و پاپ پل هفتم به جنگ و درگيري مبدل شد. پس ازاين اقدام ناپلئون درسال1809ميلادي دستورداد تا كليه مناطق يادشده ضميمه امپراتوري فرانسه شدند. |
6) 19مارس سال1883ميلادي: «سِرآلتِرهاوِرث» شيميدان انگليسي در لانگ شالاير بدنيا آمد. هاورث درسال 1920 ميلادي موفق به دريافت جايزه نوبل دررشته شيمي شد. پس ازآن طرحي نوبراي ساختمان مولكولي شكرتهيه كرد. وي همچنين درباره ويتامين«ث» تحقيق كرد و موفق شد نوع صنعتي آن را تهيه كند. اين ويتامين بنام اسيد مشهوراست. هاورث به سبب اين تحقيقات ارزنده درسال1973ميلادي دومين بارجايزه نوبل شيمي را به خود اختصاص داد. |
7) درگذشت "پابليوس ويرژيل" شاعر بزرگ روم باستان (19ق.م) پابليوس ويرژيليوس مارو، معروف به ويرژيل شاعر بلندآوازه ايتاليا در پانزدهم اكتبر سال هفتاد قبل از ميلاد مسيح (ع) در خانوادهاي روستايى در آنْدْ در ايتاليا به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در ميلان و رم به انجام رساند. دوران رشد ويرژيل ، در يكي از متشنجترين دورههاي تاريخ روم قديم سپري شد در حالي كه جنگهاي داخلي و رقابتهاي گوناگون بر سر قدرت، جامعه را در ناآرامي قرار داده بود. اوضاع زمان، در روحيه ويرژيل، كينهاي شديد نسبت به نفاق و ناسازگاري ميان ملت و همچنين عشقي عميق به برقراري صلح در نظام حكومتي استوار پديد آورد كه در آثارِ بعدي او انعكاس يافته است. زندگي شهرستاني ويرژيل در عين حال كه او را در مجاورت زندگي روستايى و كشاورزي و چشماندازهاي طبيعت قرار داده، عشق به عالم انساني آميخته با تلاش و علاقه به مردم فعال و قابل احترام و احساس زندگي كلي و جهاني و عواطف ديني را در او ايجاد كرده بود. ويرژيل در دوران تحصيل، علاقه وافري به خواندن آثار نويسندگان به ويژه شعراي روم و يونان داشت و خود نيز در علم معاني و بيان و فلسفه، دانش فراواني كسب كرد. وي پس از پايان تحصيلات خود، به سرودن شعر پرداخت و زندگي و مطالعات خود را به طور كامل در اختيار شعر و شاعري قرار داد. عشق و علاقه بيحدّ به زادگاه خود و مردمي كه در آن به كشاورزي مشغول بودند، اساس الهامات اشعار ويرژيل را تشكيل ميدادند. ويرژيل عضو انجمن ادبي رم بود و در همين جا بود كه منظومه اشعار شباني خود را در سال 37 ق. م تصنيف كرد. در اين اشعار، ويرژيل زندگي روستايى را به روش گذشتگان يوناني خود مورد توصيف تخيلي قرار داد. اما مهمترين كتاب او كه باعث شهرت ديرپاي وي در زمينه ادبيات در جهان شده است، كتاب "اِنهايد" است. اين كتاب، حماسه ملي مردم روم، بزرگترين منظومه عهد باستان و يك شاهكار ادبي در شعر حماسي جهان به شمار ميرود كه در دوازده بند سروده شده است. هدف ويرژيل و يكي از دلايل عمده او در سرودن منظومه اِنهايد پديد آوردن پيشينه تاريخي همراه با شخصيتي نيمه خدايى به عنوان قهرمان ملي براي رم است. سبك اين منظومه جدي كه فاقد روح جسارت و ماجراجويى است، درونگرايانه و صميمانه با نگارش دقيق ميباشد كه كمتر موضوعات تكراري دارد. كمال اسلوب و سبك، بيان و وزن و آهنگ و توازن، برجستهترين ويژگي اين منظومه است. منظومه انهئيد را، از نظر وزن، بزرگترين و پرشكوهترين شعري دانستهاند كه تاكنون در زبان انسان جاري شده است. ويرژيل در اِنِهئيد، چيزهاي اعجابآور و مافوق الطبيعه از عالم الوهيت، آسمان و زمين، دريا، ربالنوعها، قهرمانها و نيمه خدايان را به امور بشري و سفرها و شكنجههاي ناشي از جنگ ميآميزد. خدايانِ جاوداني و سنگدل، فرمان ميرانند و بشر بر روي زمين، همچنان به رنج بردن ادامه ميدهد. ويرژيل با ارائه اين اثر، در شمار بزرگترين شاعران روم باستان قرار گرفت كه شعرش بيشترين تأثير را در ادبيات جهان داشته است. او همچنين برجستهترين چهره در ادبيات لاتيني است كه در سراسر قرون وسطي، داراي نفوذي فراوان بوده است. پابليوس ويرژيل سرانجام در نوزدهم مارس سال نوزدهم قبل از ميلاد، در 51 سالگي درگذشت. |
8) تولد "گوتفريد بورْگر" شاعر و اديب برجسته آلماني (1747م) گوتفريد آگوسْتْ بورْگِر، شاعر معروف آلماني، در نوزدهم مارس 1747م در آلمان به دنيا آمد. بورگر از همان دوران جواني با انواع مصائب و حوادث دست به گريبان بود و اين ناكاميها كه تا آخر عمر دامنش را رها نكرد، تاثيري مستقيم در آثار او و در نتيجه در ادبيات آلمان قرن هجدهم بر جاي گذاشت، به طوري كه بورگر در ادبيات آلمان به عنوان شاعر محنت كشيده و تلخكام معروف شده است. وي در سالهاي پاياني عمر خود در عرصه ادبيات آلمان مقامي رفيع به دست آورد، به طوري كه پيش از آنكه يوهان گوته، شاعر شهير آلمان قدم به صحنه ادب آلمان گذارَد، بورگر بزرگترين غزلسراي آلمان به شمار ميرفت. از بورگر آثار منظوم متعددي برجاي مانده كه يك قطعه شعر او به نام لئونور، از زمان خود او تا به امروز از معروفترين و عاليترين آثار شاعرانه زبان آلماني به شمار ميرود. همچنين چند قطعه ديگر او به نام شكارچي وحشي و ترانه مرد دلير و... نام بورگر را براي هميشه در زمره بزرگان ادب آلمان ثبت كرده است. گوتفريد بورگر سرانجام در پنجم اكتبر 1794م در چهل و هفت سالگي درگذشت. |
9) تولد "الكساندر آستروفسكي" نمايشنامه نويس روسي (1823م) الكساندر نيكالايويچ آستروفِسْكي، نمايشنامهنويس معروف روسي در نوزدهم مارس 1823م در مسكو به دنيا آمد و پس از طي تحصيلات خود در رشته حقوق، به وكالت دعاوي پرداخت. وي در همين زمان به نگارش روي آورد و در ابتدا آنچه را درباره طبقه بازرگانان، محيط زندگي و خصوصيات اخلاقي آنها فراگرفت در آثارش منعكس كرد. آستروفسكي تا آخر عمر هر سال يك كمدي منتشر كرد و خود نيز در كشور روسيه به شهرت رسيد تا جايى كه در شمار برجستهترين نمايشنامهنويسان قرن نوزدهم و پيشگامان اعتلاي حقوق تئاتر در روسيه بود. آستروفسكي به موازات نگارش نمايشنامههاي كمدي و تاريخي، به موضوع و تاريخ معاصر خود نيز توجه خاص داشت و در اين زمينه نيز آثاري خلق كرد. موضوع در نمايشنامههاي آستروفسكي پيوسته رو به گسترش ميرود و علاوه بر طبقه بازرگانان، طبقههاي ديگر جامعه را نيز در برميگيرد. وي در عرصه نگارش، همچون يك نقاش برجسته، جامعه عصر خويش را به نمايش ميگذاشت. بينش نيرومند، تازگي طبع و قلم وي در تبديل واقعيتهاي زندگي و اجتماع به نمايشنامه، از يك سو باعث قرار گرفتنش در جايگاه يك شخصيت استثنايى شد و از طرف ديگر، عامل تغييرات مهمي در تئاتر روسيه گرديد. نفوذ و تاثير آستروفسكي در ادبيات و آداب و رسوم روسيه چنان اوج گرفت كه او را بزرگترين نمايشنامهنويس روسيه در دوره رئاليسم يا واقعگرايى دانستهاند. وي همچنين در راه ايجاد تئاتري ملي، خارج از حيطه سانسور و انحصار تلاش كرد و تا رسيدن به اين هدف، اين مسير را ادامه داد. از آستروفسكي آثار متعددي برجاي مانده كه توفان، جنگل، دختر برفي، رؤيا بر رود ولگا و قرباني آخر از آن جملهاند. الكساندر آستروفسكي سرانجام در 14 ژوئن 1886م در شصت و سه سالگي درگذشت. |
10) تولد "فردريك ژوليو" شيمي دان و فيزيكدان معروف فرانسوي (1900م) ژان فردريك ژوليو، فيزيكدان فرانسوي، در نوزدهم مارس 1900م در پاريس به دنيا آمد. وي در دوران تحصيل، علاقه شديدي به علوم داشت و در مدرسه فيزيك و شيمي پاريس نزد اساتيد بزرگي، دانش آموزي كرد. ژوليو در اين ايام، به پژوهشهاي علمي روي آورد و در رشته مهندسي و سپس شيمي، به مدارج بالايى رسيد. ژوليو در سال 1923، در اين دو رشته فارغالتحصيل شد و از 25 سالگي به عنوان دستيار مخصوص ماري كوري، فيزيكدان شهير فرانسوي و كاشف راديوم، در آزمايشگاه فيزيك در انيستيتو راديوم، مشغول به كار گرديد. او در كنار اين همكاري با ايرِن كوري، دختر مادام كوري ازدواج كرد و از آن پس، با هم به مطالعه پرداختند تا اينكه وجود نوترونها را در اتم ثابت كردند. اين تحقيقات پيگير، سرانجام به ساخت ماده مصنوعي راديو اكتيو در سال 1934م انجاميد كه به همين دليل، جايزه شيمي نوبل، در سال 1935م به ژوليو و همسرش اعطا شد. ژوليو در سال 1946م به رياست مركز ملي پژوهشهاي علمي و نيز رياست سازمان انرژي هستهاي فرانسه انتخاب شد. وي در راه صلح جهاني و استفاده صلحآميز از يافتههاي هستهاي تلاش وسيعي از خود نشان داد و در سال 1948م ساخت نخستين نيروگاه هستهاي فرانسه را رهبري كرد. ژوليو سرانجام دو سال پس از مرگ همسرش، در 14 اوت 1958م بر اثر تماس مستقيم و دائمي با مواد راديواكتيو در 58 سالگي جان سپرد. |
11) مرگ "آرتور بالفور" يكي از بانيان انگليسي تأسيس رژيم غاصب صهيونيستي (1930م) آرتورجِيمز بالْفور سياستمدار معروف انگليسي و يكي از بانيان تأسيس رژيم صهيونيستي در 25 ژوئيه 1848م در لندن به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات، وارد فعاليتهاي سياسي شد و توانست به مدت 50 سال، قدرت وموقعيت ممتازي را در حزب محافظه كار انگليس كسب كند. بالفور به خاطر نقش موثري كه در پيشبرد اهداف سياسي استعمار بريتانيا در افريقاي جنوبي به ويژه درجنگهاي استعماري با بوميان آن كشور داشت، در پايان اين جنگها در سال 1902م به نخست وزيري انگلستان رسيد و سه سال در اين مقام بود. وي پس از آن از سال 1916 تا 1919م، وزير امور خارجه انگليس نيز بود و به عنوان مؤثرترين عامل براي پيشبرد سياست خارجي انگليس در سالهاي قبل و بعد از جنگ جهاني اول عمل ميكرد. بالفور در سالهاي بعد نيز در هرم قدرت انگلستان حضور داشت و طراح اصلي سياستهاي دولت استعمارگر انگليس در جهان به شمار ميرفت. مشخصترين نقطه در زندگي بالفور، تلاشي بود كه وي با صدور اعلاميه معروف خود براي تشكيل دولت صهيونيستي در سرزمين اسلامي فلسطين به عمل آورد. در اين اعلاميه كه در دوم نوامبر 1917م انتشار يافت، بالفور به ضرورت تشكيل دولت يهود در فلسطين و حمايت دولت انگلستان از اين دولت غصبي تأكيد كرده بود. هفت ماه پس از صدور اين اعلاميه، سرزمين فلسطين طي نبرد نيروهاي انگليسي و عثماني به تصرف بريتانيا درآمد. اين عمليات نظامي در فلسطين، در چهارچوب اجراي اعلاميه بالفور به وقوع پيوست و عملاً حكومت نظامي انگليس بر سرزمين فلسطين حكمفرما گرديد. اين رويدادْ زمينهساز انتقال تدريجي يهوديان جهان، با كمك و مساعدت انگليسيها و سرمايهداران يهودي، به فلسطينِ تحت اشغال بريتانيا شد. اعلاميه بالفور در سال 1924م با حذف ماده ايجاد دولت يهود، در جامعه ملل به تصويب رسيد. از اين پس تمام كوشش صهيونيستها، مصروف جذب و جلب مهاجران يهود از اقصي نقاط جهان به فلسطين گرديد. با اين حال، آرتور جِيمز بالفور تشكيل دولت غاصب صهيونيستي را به چشم خود نديد و سرانجام در 19 مارس 1930م و در بحبوحه انتقال يهوديان جهان به فلسطين اشغالي، در 82 سالگي جان سپرد. (ر.ك: 2 نوامبر) |
12) خودكشي امپراتور چين با 200 تن از درباريان و پايان يك دودمان : 19 مارس سال 1644 ميلادي « سي سانگ » امپراتور وقت چين از دودمان مينگ پس از اين كه شنيد يك مقام اين كشور از راه خيانت يكي از دروازه هاي پكن را به روي نيروهاي شورشي « لي زي چنگ » كه شهر را محاصره كرده بودند گشوده و شورشيان وارد شهر شده اند خودكشي كرد و متعاقب او دويست تن از اعضاي خاندان و درباريان او دست به خودكشي زدند تا اسير و تحقير نشوند و با خودكشي آنان حكومت سلسله مينگ بر چين كه 276 سال طول كشيده بود پايان يافت و سلسله« كوينگ» كه از منچوها بود و آخرين دودمان سلطنتي چين بشمار مي رود روي كار آمد.دودمان كوينگ در 1911 منقرض شد. دودمان مينگ در سال 1368 ميلادي با بركنار كردن خاندان چنگيز (مغولها) بر جاي انها نشست و پايتخت چين را در« بي جينگ به معناي پايتخت شمالي ( پكن ــ پايتخت مغولها ) تثبيت كرد . اين دودمان ديوار چين را به منظور جلوگيري از رخنه مغولها تعمير و تقويت كرد. در زمان همين دودمان ، چين به صورت يك قدرت دريايي درآمده بود و بزرگترين كشتي هاي جهان آن روز را مي ساخت و با بنادر آسيا و افريقا داد و ستد داشت. دست اندازي ژاپني ها به شبه جزيره كره و فساد اداري باعث تضعيف اين دودمان شده بود. |
13) رنه ـ رابر لاسال كه مالكيت دولت فرانسه را بر مناطق مركزي ايالات متحده امروز بر قرار كرده بود 19 مارس سال 1687 در تكزاس امروز هنگامي كه در جستجوي دهانه رود «مي سي سي پي» و جايي كه به خليج مكزيك مي ريزد بود به دست يكي از همراهانش كشته شد. لاسال منطقه طرفين رود مي سي سي پي را به نام لوئي 14 پادشاه وقت فرانسه « لوئيزيانا » اسم گذاري كرد كه هنوز باقي است. لاسال از طريق كانادا دست به اكتشاف مناطق مركزي آمريكاي شمالي از شيكاگو تا دلتاي مي سي سي پي زده بود. وي نخستين اروپايي بود كه به رودخانه اهايو رسيد. او مركز تجسس خود را در سن لوئي كه اينك شهر بزرگي است مستقر ساخته بود . لاسال نخست تصور مي كرد كه مي سي سي پي به خليج كاليفرنيا مي ريزد ولي بعدا كه طول اين رودخانه را طي كرد به اشتباه خود پي برد. علت قتل او اين بود كه راه را گم كرده بودند و يكي از همراهان او كه به اين لحاظ كنترل اعصاب خود را ازدست داده بود لاسال را كشت. لاسال بر خلاف مهاجران انگليسي هاي كه سرخپوستان را مي كشتند با ايشان دوستي مي كرد و روابط حسنه داشت و از همان زمان سرخپوستان هميشه متحد فرانسه بودند و در جنگ با انگليسي ها به فرانسويان كمك مي كردند. 130 سال بعد از استقرار فرانسويان در امريكاي شمالي دولت واشنگتن لويزيانا را از دولت ناپلئون خريداري كرد. |