آداب دعا
نويسنده: رضا وحدتی
به نام خداوندی که از پارهای گل وجودی ساخت و در او دلی بنهاد و از روح خود در او بدمید (1) و انوار جمال و جلال خود بر او بگسترد و آن را در کنف لطف خود همیپرورد و در قبضه صفات خود بداشت.
نیایش کشش بنده ناتوان و نیازمند به سوی خداوند کریم و توانا است. بندگان را نیاز و حاجت به اوست و امید گنهکاران به فضل اوست. نیایش چراغ جان است، مجلسها بر فروزد، جانها منور کند، زبانها معتبر کند، گناهها بپوشد. نیایش امری، روانی و اطمینان بخش دلها و فضیلت هر انسان خداجوی است، همان گونه که برای پیشرفت هر امری، باید عشقی و شوقی باشد تا نتیجه مطلوب حاصل آید برای مداومت دعا و نیایش و نتیجه گرفتن از آن هم که استجابت است باید عشقی و شوقی وجود داشته باشد. ما با نیایش و مناجات میتوانیم به فراخنای عالم هستی راه یابیم و به خالق خویش تقرب جوییم. خداوند در قرآن کریم درس دعا و نیایش با معبود را در هیجانانگیزترین عبارات بیان فرموده است.
نیایش و اهمیت آن را در قرآن کریم از سه جهت میتوان بررسی کرد:
اول: آیاتی که خدای تعالی در آن بندگان مؤمن را به نیایش ترغیب فرموده است.
«أجیب دعوة الداع اذا دعان...» (2) ندای کسی که مرا بخواند پاسخ میدهم...
«أدعوا ربکم تضرعا و خفیة...» ، (3) پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید، زیرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد.
«و ادعوه خوفا و طمعا...» (4) و بخوانید خدای را در حالی که ترسان باشید و امیدوار به رحمت بیمنتهای او...
«ادعونی استجب لکم...» ، (5) مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم.
دوم: آیاتی که پیامبران خدا هنگام گرفتار شدن در شداید، به جهت گشایش، بدان وسیله به خدا متوسل میشدهاند.
حضرت آدم (علیه السلام) پس از ترک اولی، در مقام اعتراف به تقصیر، چنین استغاثه کرد: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» ، (6) ای پروردگار، ما بر نفسهای خود ستم کردیم، اگر ما را نیامرزی و بر ما رحمت نیاوری از زیان دیدگان خواهیم بود.
حضرت نوح (علیه السلام) پس از تحمل صدها سال رنج، نجات خود را از ظلم قوم نادان در توسل به دعا دید. «و نوحا اذ نادی من قبل فاستجبنا له...» ، (7) و نوح را یاد کن که پیش از آن ما را ندا داد و ما به او پاسخ دادیم و او و خاندانش را از محنتی بزرگ رهانیدیم. «فدعا ربه انی مغلوب فانتصر ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر» ، (8) و پروردگارش را خواند: من مغلوب شدهام، انتقام بکش و ما نیز درهای آسمان را به روی آبی که به شدت میریخت گشودیم.
ابراهیم خلیل الله چون به امر خداوند، همسر و فرزندش (هاجر و اسماعیل) را در بیابان خشک و سوزان مکه رها کرد، در بازگشت چنین مناجات کرد: «ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم...» (9) ای پروردگار ما، برخی از فرزندانم را به وادیی بیهیچ کشتهای، نزدیک خانه گرامی تو جای دادم...
حضرت یونس (علیه السلام) را چون ظلمات دریا و شکم ماهی و غم و اندوه مضطر ساخت، خدای را خواند و دعایش پذیرفته شد. «و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات (10)... فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین» (11) و ذوالنون را، آن گاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمیگیریم. و در تاریکی ندا داد، هیچ خدایی جز تو نیست دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را چنین میرهانیم.
حضرت ایوب (علیه السلام) از سرزنش نابخردان به ستوه آمد و به خدای تعالی شکوه برد و بهبودی یافت : «و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» (12) ، و ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیماری و رنج رسیده است و تو مهربانترین مهربانانی.
موسی کلیم الله (علیه السلام) برای غلبه بر قبطیان، داشتن زبانی گویا، و برخورداری از حمایت برادر، دست به دعا برداشت: «قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی، یفقهوا قولی و اجعل لی وزیرا من اهلی...» ، (13) گفت: ای پروردگار من، سینه مرا برای من گشاده گردان و کار مرا آسانساز و گره از زبان من بگشای تا گفتار مرا بفهمند و یاوری از خاندان من برایم قرار ده، ...
حضرت زکریا (علیه السلام) در هنگام کهنسالی، آرزوی فرزند کرد، از خدا بخواست و خداوند «یحیی» را به وی عطا فرمود! این داستان آن قدر مهم است که در سه سوره از قرآن به آن اشاره شده است:
آل عمران/38، مریم/2، انبیاء/ .89
حضرت عیسی (علیه السلام) نزول مائده آسمانی را به برکت دعا برای حواریون میسر ساخت:
«اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء...» ، (14) عیسی بن مریم گفت: بار خدایا، ای پروردگار ما، برای ما مائدهای از آسمان بفرست...
و سرانجام مکتب قرآن، بیانگر این معناست که حتی صدرنشین سدرة المنتهی و شاگرد مکتب «علمک ما لم تکن تعلم» ، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رسیدن به جایگاه متعالی و کسب علم لدنی، دست نیایش به سوی رب العالمین بر میدارد: «قل رب زدنی علما» . (15) بگو ای پروردگار من، بر علم من بیفزای.
سوم: اهمیت نیایش را میتوان از آیاتی فهمید که خداوند بزرگ برای بندگان ناتوان و درمانده خود در قرآن کریم درس دعا و راز و نیاز با معبود را در هیجانانگیزترین عبارات بیان کرده است. چنین دعاهایی در قرآن بوفور یافت میشود که با لطیفترین مضامین آمده است و احتیاج به تذکر نیست که این دسته از آیات در بردارنده عالیترین دعاهاست. این آیات به ما میآموزد که چگونه دعا کنیم و از خداوند بزرگ چه بخواهیم، آیات حاوی دعا و مناجات، در قرآن بسیار است، بعضی تعداد آنان را «یکصد و اندی» میدانند، بعض این قبیل آیات ادعیه عبارتند از:
«ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار» ، (16) پروردگارا! در دنیا به ما نیکویی بخش و هم در آخرت، و ما را از عذاب آتش نگهدار.
«ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد» ، (17) پروردگارا! از آن پس که ما را هدایت کردی، دلهای ما را به باطل متمایل مساز، و رحمت خود را بر ما ارزانیدار، که تو بخشایندهای ای پروردگار ما! تو مردم را در آن روزی که هیچ شکی در آن نیست، گرد میآوری، به یقین که خلف وعده نمیکنی.
فضیلت نیایش از نظر روایات
افزون بر آیات قرآنی که در بالا از آن یاد شد راجع به فضیلت و اهمیت دعا، اخبار و احادیث (18) فراوانی وجود دارد که ذکر آنها در این مختصر نمیگنجد، لکن به مصداق «ما لایدرک کله لا یترک کله» .
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
ضمن استشهاد به آیات قرآن کریم درباره فضیلت دعا، بررسی روایات نیز شایسته و بایسته مینماید:
الف: در توصیف دعا
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ چیز نزد خدا گرامیتر از دعا نیست.
همچنین از حضرتش روایت شده: «الدعاء مخ العبادة» (19) مغز و درونمایه عبادت «دعا» میباشد.
امام ششم (علیه السلام) فرمود: عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین (ع)، احب الاعمال الی الله عزوجل فی الأرض الدعاء و افضل العبادة العفاف، قال: کان امیرالمؤمنین (علیه السلام) رجلا دعاءا؛ (20) جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده است: محبوبترین اعمال نزد پروردگار در این جهان همانا دعاست ! و با فضیلتتر از هر عبادتی نگهداری جوارح از حرام است. آنگاه فرمود: جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردی بود بسیار دعا کننده.
ب: خدای تعالی دوست دارد بندگانش تمام حوایج خود را از او بخواهند. در فضیلت دعا، به روایات ذیل میتوان استشهاد و استناد کرد:
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نیازمندیهای خود، حتی بند «پای افزار» خود را از خدا بخواهید زیرا اگر خداوند خواسته شما را برآورده نکند، هرگز برآورده نخواهد شد. نیز میفرماید: حاجات خود حتی «محکم شدن بند پای افزار» خود را از خدا بخواهید. (21)
در حدیث قدسی است که: ای موسی! هر چه بدان محتاج هستی از من بخواه، حتی «علوفه گوسفند خود را» ، و «نمک خمیر خود را» ، و به آن حضرت فرمود که بنیاسرائیل را بگو: حتی «نمک طعام» خود را از من بخواهند.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: بر شما باد دعا! و خواندن پروردگار! همانا با هیچ وسیلهای به اندازه دعا، نمیتوان به خدا نزدیک شد و ترک نکنید خواستههای کوچک را از جهت کوچکی آن، چه، همان که صاحب و برآورنده نیازهای کوچک شماست، همانا برآورنده نیازهای بزرگ نیز هست. (22)
ج: در روایات برای «نیایش» پیامدهای شگفتانگیزی بیان شده است:
1 ـ شفای تمام بیماریهاست!
امام ششم (علیه السلام) به «علاء بن کامل» که راوی حدیث است، فرمود: «علیک بالدعاء فانه شفاء من کل داء» (23) بر تو باد دعا، همانا دعا درمان هر دردی است.
2 ـ نیایش، کلید پیروزی و راهگشای رستگاری است:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «الدعاء مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح...» ، (24) دعا کلید نجات، و گنجینه رستگاری است...
نیز روایت شده از آن حضرت که: «...فأکثر من الدعاء فانه مفتاح کل رحمة، و نجاح کل حاجة، و لا ینال ما عند الله تعالی الا بالدعاء...» (25) دعا کلید بخشایش و رحمتهای پروردگار، و راه رسیدن به تمام خواستهها و حاجتهاست، و به آنچه از خیر و خوبی که در نزد خداوند است، نمیتوان رسید، مگر با دعا...
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود فرمود: «الدعاء سلاح المؤمن، و عمود الدین، و نور السموات و الارض» (26) ، «نیایش» سلاح مردم با ایمان، ستون دین، و روشنیبخش آسمانها و زمین است.
3 ـ «دعا» سلاح پیامبران است
امام هشتم (علیه السلام) فرمود: انه کان یقول لأصحابه: علیکم بسلاح الأنبیاء، فقیل: ما سلاح الأنبیاء؟ قال: الدعاء؛ (27) خویشتن را با سلاح پیامبران مجهز کنید، پرسیدند: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.
امام ششم (علیه السلام) فرمود: «الدعاء انفذ من سنان الحدید» ؛ دعا از نیزه نافذتر است. و نقل میفرماید از امیرمؤمنان علی (ع): «الدعاء ترس المؤمن...» (28) ؛ دعا سپر مؤمن است.
حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در یکی از سخنرانیهایشان میفرمایند:
آیا دیدهاید که اهل دعا، و کسانی که مداومت به دعا داشته باشند این کارهای ناپسندیدهای که بعضی انجام میدهند، آنها هم انجام دهند. مثلا شراب بخورند، قماربازی کنند، کبوتربازی کنند و امثال این کارها؟ بیشتر کسانی که محکومیت یافته و در زندانهای دادگاهها محبوس میباشند افرادی هستند که با دعا سروکار ندارند...
ترک دعا و بیاعتنایی به آن را، علمای شیعه، از گناهان کبیره شمردهاند و در بعضی روایات است که ترک آن، باعث تنگدستی خواهد شد.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: «عن ابیعبدالله (ع): من لم یسأل الله عزوجل من فضله [فقد] افتقر» ، (29) کسی که دست نیاز به سوی خدای عزوجل نبرد، نیازمند و محتاج گردد.
خدای تعالی میفرماید: ای پیغمبر ما! به امتت بگو اگر دعای شما نباشد پروردگار مرا به شما توجه و اعتنایی نیست، (30) یعنی این دعاهای شماست که به شما، اعتبار و شرف میدهد و یا به این تعبیر که: چه باک دارد پروردگار من اگر دعاهای شما نباشد؟ و با این استنباط که: تنها دعا مانع نزول عذاب است.
ضرورت نیایش در تمام حالات:
نیایش به درگاه «الله» چه در حال رفاه و چه در تنگناها باید مورد توجه باشد و هیچگاه از آن غفلت نشود. البته آنچه درخور توجه و مورد تأکید است، دعا و نیایش قبل از اضطرار است:
امام ششم (علیه السلام) فرمود: هر کس میخواهد که دعایش در حال گرفتاری مستجاب شود، باید در حال آسایش بسیار دعا کند. (31)
و همچنین آن حضرت میفرماید: جدم فرمود: در دعا پیشدستی کنید قبل از آن که گرفتار شوید، زیرا هرگاه بندهای بسیار دعا کننده باشد، و بعد به «بلایی» گرفتار آید ندا آید که: صدای او آشناست! اما اگر بسیار دعا کننده نباشد، و به او بلایی رسد و بعد دعا کند به او خواهند گفت تا امروز کجا بودی؟ (32)
«انقطاع» از دوست داشتنیهای این جهان و پیوستن به حق، کار هر کسی نیست! توفیق یافتن بر این معنا، از الطاف خاصه حق تعالی است که هر کس را شایستگی آن نیست! در قرآن کریم آمده است: «ففروا الی الله...» ، (33) باری ای بندگان خدا، به سوی پروردگار شتاب کنید...
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثی میفرماید: «... و فی المناجاة سبب النجاة، و بالاخلاص یکون الخلاص، فإذا اشتد الفزع فإلی الله المفزع...» (34) ، یعنی مناجات، وسیله نجات، و خلاصی در اخلاص است. و چون بیتابی شدت یابد، گریز به سوی خدا مأمنی ارزنده است.
حضرت آیت الله شهید مطهری (ره) در بحثی که راجع به «دعا» دارند، با بیانی موجز به دو نوع «انقطاع» قائل هستند: «انقطاع اضطراری» و «انقطاع اختیاری» ، سپس میفرمایند:
انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند، یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود، و دچار سختی و اضطرار گردد، و یکی در وقتی که روح خودش اوج بگیرد، و خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خودبخود به طرف خدا میرود و نیاز به دعوت ندارد، و البته این کمال برای نفس انسان نیست. کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد. (35)
دعا که خود نوعی عبادت است باید با خواست و توفیق پروردگار صورت گیرد چرا که دلها در قبضه قدرت و تصرف اوست. «... و اعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه...» (36) ، بدانید همانا خدای حایل میشود بین انسان و دل او...
خوشا به حال سالکی که مورد لطف و رحمت خدا واقع شود و البته کشش و محبت و عشق به خدا را هم باید از او خواست.
مولوی گوید:
آب و دریا جمله در فرمان توست
آب و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود
ور نخواهی آب هم آتش شود
بیطلب، تو این طلبمان دادهای
بیشمار و عد عطا بنهادهای
با طلب چون ندهی ای حی ودود
کز تو آمد جملگی جود و وجود
در عدم کی بود ما را خود طلب
بیسبب کردی عطاهای عجب
جان و نان دادی و عمر جاودان
سایر نعمت که ناید در بیان
این طلب در ما هم از ایجاد توست
رستن از بیداد یا رب داد توست
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للاسلام، و من یرد أن یضله یجعل صدره ضیقا حرجا...» ؛ (37) آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش) اسلام گشاده میسازد و آن کس را که به خاطر اعمال (خلافش) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ میسازد که گویا میخواهد به آسمان بالا برود این چنین خداوند، پلیدی را برای افرادی که ایمان نمیآورند قرار میدهد.
از جمله: شایستگی دعاست که از ذات باری به بنده شایسته اعطا میگردد، همچنین کیفیت ارتباط و طریق وصول را هم باید از خود او خواست. در این مورد مولانا گوید:
چون خدا خواهد که مان یاری کند
میلمان را جانب زاری کند
ای خدا زاری ز تو مرهم زتو
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
هر که را خواهی ز غم خسته کنی
راه زاری بر دلش بسته کنی
وان که خواهی از بلایش واخری
جان او را در تضرع آوری
نیایش، امری است روانی و مایه آرامش دلها، و اختصاص به شخص خاصی ندارد. همان گونه که برای پیشرفت هر امری، باید شوقی و عشقی باشد تا نتیجه مطلوب حاصل آید. بدیهی است که برای مداومت دعا و نتیجه گرفتن از آن هم ـ که استجابت است ـ باید عشقی و شوقی وجود داشته باشد.
هر یک از پیشوایان معصوم ما (علیه السلام) دعاها و مناجاتهای خاصی دارند. دعاها و مناجاتهایی سرشار از عرفان و معرفت و تذلل و خضوع و خشوع در برابر ذات بیچون کبریایی.
دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) به حدی سرشار از عرفان است که زبان و قلم را ـ با این همه که گفتهاند و نوشتهاند ـ یارای بیان آن نیست.
صدها هزار زائر بیت الله، سالهاست که در مراسم حج در صحرای عرفات آنها را زمزمه میکنند و اشکریزان و با دستهایی به سوی آسمان به ساحت اقدس ربوبی تقرب میجویند.
صحیفه سجادیه یا زبور آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مشحون است از دعاها و مناجاتهایی بلند و عارفانه:
«اللهم یا من لا یصفه نعت الواصفین. یا من لا یجاوزه رجاء الراجین...» ، خدایا! ای کسی که توصیف واصفان از وصفت فروماند و ای خدایی که امید امیدواران از تو درنگذرد. و ای کسی که اجر نیکوکاران نزد تو ضایع نشود و ای پروردگاری که خوف عبادت کنندگان به تو پایان پذیرد و ای کسی که بیم پرهیزگاران به تو منتهی گردد...
در مناجاتهای حضرت سجاد (علیه السلام) واژه شوق، زیاد به کار رفته است! میگوید:
«لقاؤک قرة عینی، و وصلک منی، و الیک شوقی...» (38) دیدار تو مایه بینایی چشم من است و وصال به جانب تو آرزوی من، و به حضرت توست اشتیاق من...
«الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا...» خدایا! کیست که مزه دوستیات را چشیده باشد و به جای آن چیز دیگری بخواهد... (39)
چگونگی اجابت دعا
از اجابت دعا نباید مأیوس شده هر چند که به تأخیر افتد، زیرا که اجابت دعا یا مصلحت است، یا مصلحت نیست و اگر باشد، یا صلاح در تعجیل است و یا در تأخیر. که خود دارای سه بعد است.
1 ـ آن که مصلحت نباشد.
2 ـ آن که مصلحت در تعجیل باشد.
3 ـ آن که مصلحت در تأخیر اجابت باشد.
قسم اول که قبول آن مصلحت نباشد: برای این است که چه بسا دعا کننده حوایجی را از خداوند میخواهد که از عواقب آن آگاهی ندارد، لیکن خداوند علیم به واسطه علمی که به سرانجام کارها دارد، صلاح را در رد خواهش میداند، میفرماید: «و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم» ، (40) اگر ما دعای بد ایشان را بزودی مستجاب کنیم چنان که دعای خیر ایشان را مستجاب کنیم، ایشان زود هلاک شوند.
قسم دوم که مصلحت در تعجیل باشد: اگر بعد از دعا کردن، خواسته بزودی حاصل گردد دعا کننده نباید طلب تعجیل کند، بلکه آنچه را بخواهد که مخیر ذات اوست در دعای روز هفدهم ماه رمضان آمده است: بار خدایا! از تو میخواهم آنچه خیر من در تعجیل آن باشد، برایم تعجیل فرمایی، و آنچه خیر من در تأخیر آن است برایم تأخیر شود. (41)
دعا کننده باید در این گونه موارد کاملا حواسش جمع باشد که اگر اجابت دعا بزودی ظاهر گردید، خود را مستجاب الدعوه به حساب نیاورد و کبر و غرور در وجودش رخنه نکند و استجابت را ناشی از پاکی نفس خود نداند، چه بسا که ممکن است وی، از آنهایی باشد که خداوند دوست نمیدارد آواز آنها را بشنود، لذا دعایش را زود اجابت فرموده است.
قسم سوم، که مصلحت در تأخیر اجابت میباشد: تأخیر اجابت ممکن است علل گوناگونی داشته باشد.
همانطور که گناه به مرور زمان زیاد میشود و اثر آن یکباره بروز میکند و آدمی بازتاب منفی آن را میبیند، دعا هم باید مداومت داشته باشد تا اندک اندک گناهان برطرف شود و اثر آن ظاهر گردد، همانطور که یک بیماری بتدریج بر بدن غلبه میکند، بهبود آن نیز باید اندک اندک بوقوع بپیوندد ثواب نیز در جان آدمی، همین حکم را دارد، پس، چه بسا که تأخیر اجابت از کثرت «گناه» باشد!
ممکن است «تأخیر اجابت» ناشی از مصلحتهایی نزد خداوند متعال و حصول مطلوب نیز موقوف بر آن مصلحتها باشد، و اجابت آن سالها به طول انجامد!
اسحاق بن عمار گوید: به امام ششم (علیه السلام) عرض کردم درباره مردی که دعایش مستجاب میشود، ولی به تأخیر میافتد، امام فرمود: آری، گاه باشد که «بیست سال» به تأخیر افتد! (42)
خداوند آه و ناله بندگان خود را دوست میدارد. نقل شده است: ستمگران مردی را با چوب و تازیانه میزدند و بیچاره در زیر تازیانه به درگاه خداوند مینالید و خدا خدا میگفت، شیخ مهنه (ابوسعید ابوالخیر) از آنجا عبور میکرد به شیخ عرض کردند: هرگاه تو وساطت فرمایی این مرد نجات مییابد. شیخ گفت: آری هرگاه وساطت کنم از این بلیه نجات خواهد یافت اما از این فیض عظیم که استغراق در یاد خدا باشد، باز خواهد ماند.
مولوی گوید:
بنده مینالد به حق از درد و نیش
صد شکایت میکند از رنج خویش
حق همیگوید که آخر رنج و درد
مر تو را لابه کنان و راست کرد
ای اخی دست از دعا کردن مدار
با اجابت، یا رد اویت چکار
گر اجابت کرد آن را بس نکوست
ور کند مردود آن هم لطف اوست.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: بنده مؤمن درباره حاجتی دعا میکند، خداوند چون علاقه به نوا و نیایش او دارد، دستور میدهد «اجابت دعایش را به تأخیر بیندازند» و روز قیامت میفرماید : ای بنده من! دعا کردی اجابت آن را به تأخیر انداختم، اینک ثواب آن این است و هم در فلان مورد دعا کردی، باز اجابت آن را به تأخیر انداختم، این مقدار ثواب در مقابل همان دعا است.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی که او آن همه ثواب برای مستجاب نشدن دعایش در دنیا میبیند، میگوید ای کاش هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نمیشد! در این مورد مولوی چه زیبا گفته است:
ای بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالای این سقف برین
بوی مجمر از انین المذنبین
پس ملائک با خدا نالند زار
کای مجیب هر دعا و ای مستجار
بنده مؤمن تضرع میکند
او نمیداند بجز تو مستند
صلهها بیگانگان را میدهی
از تو دارد آرزو هر مشتهی
حق بفرماید که نزخواری اوست
عین تأخیر عطا یاری اوست
ناله مؤمن همی داریم دوست
گو تضرع کن که این اعزاز اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوی من
آن کشیدش موکشان در کوی من
گر بر آرم حاجتش او وا رود
هم در آن بازیچه مستغرق شود
گرچه مینالد به جان یا مستجار
دل شکسته سینه خسته گو بزار
خوش همیآید مرا آواز او
و آن خدایا گفتن و آن راز او
طوطیان و بلبلان را از پسند
از خوش آوازی قفس در میکنند
زاغ را و جغد را اندر قفس
کی کنند؟ این خود نیاید در قصص
امام ششم (علیه السلام) فرمود: خدای عزوجل دوست نمیدارد که آدمیان در برآوردن نیازهایشان نزد یکدیگر زاری و الحاح کنند. زیرا آن را شایسته و بایسته خود میداند همانا خداوند عزوجل دوست میدارد که بندگان، نیازهای خویش را از او طلب کنند. (43)
و از آن حضرت در «مکارم الاخلاق» و «کافی» حدیث مفصلی آمده که میفرماید: «و انه لیس باب یکثر قرعه، الا و یوشک ان یفتح لصاحبه» ، دری نیست که زیاد کوبیده شود، مگر این که بزودی بر روی کوبندهاش گشوده شود.
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدای تعالی دوست میدارد که بنده نیازمند، زاری و الحاح کند. (44)
مولوی هم میگوید:
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی میکنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
مهمترین علتی که مانع تأثیر دعاها میشود این است که از گناهان بزرگی که میان ما معمول گشته دست برنمیداریم و استغفار نمیکنیم! بسیار دیده شده است همان کسانی که دعا میخوانند خودخواه، خودبین، دروغگو، سخن چین، متکبر، مغرور، ریاکار، و... هستند با این حال شایستگی راز و نیاز با خالق کارساز را ندارند، از این جهت، هرگاه آثار نیایش هم پدید آید، غالبا به ما نمیرسد؟
پس کسی که اراده سؤال از خدای خویش میکند، نخست باید از مزبله گناه درآید و خود را با آب توبه شستشو دهد، سپس با جانی پاکیزه و روحی با صفا و دلی پر از مهر و عشق، رب خویش را بخواند.
خدای تعالی بندگان خود را به طور عموم امر میفرماید که خود را از آلودگی پاک سازند و از گناهان بازگشت کنند تا رستگار شوند، «توبوا الی الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون.» (45)
آری، یکی از عوامل استجابت دعا، پشت پا زدن به دلبستگیهای دنیوی است، مولانا گوید:
چون الف گر تو مجرد میشوی
اندرین ره مرد مفرد میشوی
جهد کن تا ترک غیر حق کنی
دل از این دنیای فانی برکنی
و نیز از اوست:
خفته بود آن شه شبانگه بر سریر
حارسان در بام اندر دار و گیر
بر سر تختی شنید آن نیک نام
طقطقی و های هویی شب ز بام
بانگ زد بر روزن قصر او، که کیست؟!
این نباشد آدمی، مانا پریست
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همیگردیم شب بهر طلب!
هین چه میجویید؟ گفتند اشتران
گفت اشتر بر بام کی جست هان
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همیجویی ملاقات اله؟!
خود همان بد، دیگر او را کس ندید
چون پری، از آدمی شد ناپدید!
در حقیقت، دعا کردن فرمان بردن از خدا و دل باختن به دیدار پروردگار و سلب اختیارات از خویشتن است و تفویض تمام امور ـ از ظاهر و باطن ـ به ذات مقدس خدای تعالی است. پس اگر به این شرطها در دعا کردن عمل نکنی، منتظر اجابت نباش!
خداوند در قرآن مجید میفرماید: نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ (46) (ما به انسان از خودش نزدیکتر هستیم).
مولانا در تفسیر این آیه گوید:
از رگ و جان ما به انسان اقربیم
بر وی آگهتر ز وی روز و شبیم
منابع و مآخذ:
.1 و نفخت فیه من روحی... حجر/ .29
.2 بقره/ .186
.3 اعراف/ .55
.4 همان مأخذ، .56
.5 مؤمن/ .60
.6 اعراف/ .22
.7 انبیاء/ .76
.8 قمر/10 ـ .11
.9 ابراهیم/ .37
.10 انبیاء/ .87
.11 همان مأخذ/ .88
.12 انبیاء/ .83
.13 طه/25 ـ .29
.14 مائده/ .114
.15 طه/ .114
.16 بقره/ .200
.17 آل عمران/8 ـ .9
.18 آنچه را از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، اصطلاحا خبر گویند و آنچه از ائمه ( علیهم السلام) نقل شده، حدیث نام دارد.
.19 محجة البیضاء، ج2، ص .282
.20 کافی، ج4، ص .213
.21 مکارم الاخلاق، ج 2، ص .6
.22 کافی، ج4، ص .212
.23 همان مأخذ، ص .217
.24 همان مأخذ، ص .213
.25 محجة البیضاء، ج 2، ص .284
.26 مکارم الاخلاق، ج2، ص .3
.27 کافی، ج4، ص .214
.28 همان مأخذ.
.29 همان مأخذ، ص .212
.30 فرقان/ .77
.31 کافی، ج4، ص .220
.32 همان مأخذ.
.33 الذاریات/ .50
.34 کافی، ج4، ص .214
.35 بیست گفتار، ص .289
.36 انفال/ .24
.37 انعام/ .125
.38 مناجات المریدین.
.39 مناجات المحبین.
.40 یونس/ .12
.41 مکارم الاخلاق، ج 2، ص .3
.42 کافی، ج4، ص .245
.43 کافی، ج4، ص .224
.44 عدة الداعی، ص .143
.45 نور/ .31
.46 ق/ .15
منبع: فصلنامه مشکوه الف
نیایش کشش بنده ناتوان و نیازمند به سوی خداوند کریم و توانا است. بندگان را نیاز و حاجت به اوست و امید گنهکاران به فضل اوست. نیایش چراغ جان است، مجلسها بر فروزد، جانها منور کند، زبانها معتبر کند، گناهها بپوشد. نیایش امری، روانی و اطمینان بخش دلها و فضیلت هر انسان خداجوی است، همان گونه که برای پیشرفت هر امری، باید عشقی و شوقی باشد تا نتیجه مطلوب حاصل آید برای مداومت دعا و نیایش و نتیجه گرفتن از آن هم که استجابت است باید عشقی و شوقی وجود داشته باشد. ما با نیایش و مناجات میتوانیم به فراخنای عالم هستی راه یابیم و به خالق خویش تقرب جوییم. خداوند در قرآن کریم درس دعا و نیایش با معبود را در هیجانانگیزترین عبارات بیان فرموده است.
نیایش و اهمیت آن را در قرآن کریم از سه جهت میتوان بررسی کرد:
اول: آیاتی که خدای تعالی در آن بندگان مؤمن را به نیایش ترغیب فرموده است.
«أجیب دعوة الداع اذا دعان...» (2) ندای کسی که مرا بخواند پاسخ میدهم...
«أدعوا ربکم تضرعا و خفیة...» ، (3) پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید، زیرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد.
«و ادعوه خوفا و طمعا...» (4) و بخوانید خدای را در حالی که ترسان باشید و امیدوار به رحمت بیمنتهای او...
«ادعونی استجب لکم...» ، (5) مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم.
دوم: آیاتی که پیامبران خدا هنگام گرفتار شدن در شداید، به جهت گشایش، بدان وسیله به خدا متوسل میشدهاند.
حضرت آدم (علیه السلام) پس از ترک اولی، در مقام اعتراف به تقصیر، چنین استغاثه کرد: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» ، (6) ای پروردگار، ما بر نفسهای خود ستم کردیم، اگر ما را نیامرزی و بر ما رحمت نیاوری از زیان دیدگان خواهیم بود.
حضرت نوح (علیه السلام) پس از تحمل صدها سال رنج، نجات خود را از ظلم قوم نادان در توسل به دعا دید. «و نوحا اذ نادی من قبل فاستجبنا له...» ، (7) و نوح را یاد کن که پیش از آن ما را ندا داد و ما به او پاسخ دادیم و او و خاندانش را از محنتی بزرگ رهانیدیم. «فدعا ربه انی مغلوب فانتصر ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر» ، (8) و پروردگارش را خواند: من مغلوب شدهام، انتقام بکش و ما نیز درهای آسمان را به روی آبی که به شدت میریخت گشودیم.
ابراهیم خلیل الله چون به امر خداوند، همسر و فرزندش (هاجر و اسماعیل) را در بیابان خشک و سوزان مکه رها کرد، در بازگشت چنین مناجات کرد: «ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم...» (9) ای پروردگار ما، برخی از فرزندانم را به وادیی بیهیچ کشتهای، نزدیک خانه گرامی تو جای دادم...
حضرت یونس (علیه السلام) را چون ظلمات دریا و شکم ماهی و غم و اندوه مضطر ساخت، خدای را خواند و دعایش پذیرفته شد. «و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات (10)... فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین» (11) و ذوالنون را، آن گاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمیگیریم. و در تاریکی ندا داد، هیچ خدایی جز تو نیست دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را چنین میرهانیم.
حضرت ایوب (علیه السلام) از سرزنش نابخردان به ستوه آمد و به خدای تعالی شکوه برد و بهبودی یافت : «و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» (12) ، و ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیماری و رنج رسیده است و تو مهربانترین مهربانانی.
موسی کلیم الله (علیه السلام) برای غلبه بر قبطیان، داشتن زبانی گویا، و برخورداری از حمایت برادر، دست به دعا برداشت: «قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی، یفقهوا قولی و اجعل لی وزیرا من اهلی...» ، (13) گفت: ای پروردگار من، سینه مرا برای من گشاده گردان و کار مرا آسانساز و گره از زبان من بگشای تا گفتار مرا بفهمند و یاوری از خاندان من برایم قرار ده، ...
حضرت زکریا (علیه السلام) در هنگام کهنسالی، آرزوی فرزند کرد، از خدا بخواست و خداوند «یحیی» را به وی عطا فرمود! این داستان آن قدر مهم است که در سه سوره از قرآن به آن اشاره شده است:
آل عمران/38، مریم/2، انبیاء/ .89
حضرت عیسی (علیه السلام) نزول مائده آسمانی را به برکت دعا برای حواریون میسر ساخت:
«اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء...» ، (14) عیسی بن مریم گفت: بار خدایا، ای پروردگار ما، برای ما مائدهای از آسمان بفرست...
و سرانجام مکتب قرآن، بیانگر این معناست که حتی صدرنشین سدرة المنتهی و شاگرد مکتب «علمک ما لم تکن تعلم» ، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رسیدن به جایگاه متعالی و کسب علم لدنی، دست نیایش به سوی رب العالمین بر میدارد: «قل رب زدنی علما» . (15) بگو ای پروردگار من، بر علم من بیفزای.
سوم: اهمیت نیایش را میتوان از آیاتی فهمید که خداوند بزرگ برای بندگان ناتوان و درمانده خود در قرآن کریم درس دعا و راز و نیاز با معبود را در هیجانانگیزترین عبارات بیان کرده است. چنین دعاهایی در قرآن بوفور یافت میشود که با لطیفترین مضامین آمده است و احتیاج به تذکر نیست که این دسته از آیات در بردارنده عالیترین دعاهاست. این آیات به ما میآموزد که چگونه دعا کنیم و از خداوند بزرگ چه بخواهیم، آیات حاوی دعا و مناجات، در قرآن بسیار است، بعضی تعداد آنان را «یکصد و اندی» میدانند، بعض این قبیل آیات ادعیه عبارتند از:
«ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار» ، (16) پروردگارا! در دنیا به ما نیکویی بخش و هم در آخرت، و ما را از عذاب آتش نگهدار.
«ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد» ، (17) پروردگارا! از آن پس که ما را هدایت کردی، دلهای ما را به باطل متمایل مساز، و رحمت خود را بر ما ارزانیدار، که تو بخشایندهای ای پروردگار ما! تو مردم را در آن روزی که هیچ شکی در آن نیست، گرد میآوری، به یقین که خلف وعده نمیکنی.
فضیلت نیایش از نظر روایات
افزون بر آیات قرآنی که در بالا از آن یاد شد راجع به فضیلت و اهمیت دعا، اخبار و احادیث (18) فراوانی وجود دارد که ذکر آنها در این مختصر نمیگنجد، لکن به مصداق «ما لایدرک کله لا یترک کله» .
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
ضمن استشهاد به آیات قرآن کریم درباره فضیلت دعا، بررسی روایات نیز شایسته و بایسته مینماید:
الف: در توصیف دعا
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ چیز نزد خدا گرامیتر از دعا نیست.
همچنین از حضرتش روایت شده: «الدعاء مخ العبادة» (19) مغز و درونمایه عبادت «دعا» میباشد.
امام ششم (علیه السلام) فرمود: عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین (ع)، احب الاعمال الی الله عزوجل فی الأرض الدعاء و افضل العبادة العفاف، قال: کان امیرالمؤمنین (علیه السلام) رجلا دعاءا؛ (20) جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده است: محبوبترین اعمال نزد پروردگار در این جهان همانا دعاست ! و با فضیلتتر از هر عبادتی نگهداری جوارح از حرام است. آنگاه فرمود: جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردی بود بسیار دعا کننده.
ب: خدای تعالی دوست دارد بندگانش تمام حوایج خود را از او بخواهند. در فضیلت دعا، به روایات ذیل میتوان استشهاد و استناد کرد:
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نیازمندیهای خود، حتی بند «پای افزار» خود را از خدا بخواهید زیرا اگر خداوند خواسته شما را برآورده نکند، هرگز برآورده نخواهد شد. نیز میفرماید: حاجات خود حتی «محکم شدن بند پای افزار» خود را از خدا بخواهید. (21)
در حدیث قدسی است که: ای موسی! هر چه بدان محتاج هستی از من بخواه، حتی «علوفه گوسفند خود را» ، و «نمک خمیر خود را» ، و به آن حضرت فرمود که بنیاسرائیل را بگو: حتی «نمک طعام» خود را از من بخواهند.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: بر شما باد دعا! و خواندن پروردگار! همانا با هیچ وسیلهای به اندازه دعا، نمیتوان به خدا نزدیک شد و ترک نکنید خواستههای کوچک را از جهت کوچکی آن، چه، همان که صاحب و برآورنده نیازهای کوچک شماست، همانا برآورنده نیازهای بزرگ نیز هست. (22)
ج: در روایات برای «نیایش» پیامدهای شگفتانگیزی بیان شده است:
1 ـ شفای تمام بیماریهاست!
امام ششم (علیه السلام) به «علاء بن کامل» که راوی حدیث است، فرمود: «علیک بالدعاء فانه شفاء من کل داء» (23) بر تو باد دعا، همانا دعا درمان هر دردی است.
2 ـ نیایش، کلید پیروزی و راهگشای رستگاری است:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «الدعاء مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح...» ، (24) دعا کلید نجات، و گنجینه رستگاری است...
نیز روایت شده از آن حضرت که: «...فأکثر من الدعاء فانه مفتاح کل رحمة، و نجاح کل حاجة، و لا ینال ما عند الله تعالی الا بالدعاء...» (25) دعا کلید بخشایش و رحمتهای پروردگار، و راه رسیدن به تمام خواستهها و حاجتهاست، و به آنچه از خیر و خوبی که در نزد خداوند است، نمیتوان رسید، مگر با دعا...
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود فرمود: «الدعاء سلاح المؤمن، و عمود الدین، و نور السموات و الارض» (26) ، «نیایش» سلاح مردم با ایمان، ستون دین، و روشنیبخش آسمانها و زمین است.
3 ـ «دعا» سلاح پیامبران است
امام هشتم (علیه السلام) فرمود: انه کان یقول لأصحابه: علیکم بسلاح الأنبیاء، فقیل: ما سلاح الأنبیاء؟ قال: الدعاء؛ (27) خویشتن را با سلاح پیامبران مجهز کنید، پرسیدند: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.
امام ششم (علیه السلام) فرمود: «الدعاء انفذ من سنان الحدید» ؛ دعا از نیزه نافذتر است. و نقل میفرماید از امیرمؤمنان علی (ع): «الدعاء ترس المؤمن...» (28) ؛ دعا سپر مؤمن است.
حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در یکی از سخنرانیهایشان میفرمایند:
آیا دیدهاید که اهل دعا، و کسانی که مداومت به دعا داشته باشند این کارهای ناپسندیدهای که بعضی انجام میدهند، آنها هم انجام دهند. مثلا شراب بخورند، قماربازی کنند، کبوتربازی کنند و امثال این کارها؟ بیشتر کسانی که محکومیت یافته و در زندانهای دادگاهها محبوس میباشند افرادی هستند که با دعا سروکار ندارند...
ترک دعا و بیاعتنایی به آن را، علمای شیعه، از گناهان کبیره شمردهاند و در بعضی روایات است که ترک آن، باعث تنگدستی خواهد شد.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: «عن ابیعبدالله (ع): من لم یسأل الله عزوجل من فضله [فقد] افتقر» ، (29) کسی که دست نیاز به سوی خدای عزوجل نبرد، نیازمند و محتاج گردد.
خدای تعالی میفرماید: ای پیغمبر ما! به امتت بگو اگر دعای شما نباشد پروردگار مرا به شما توجه و اعتنایی نیست، (30) یعنی این دعاهای شماست که به شما، اعتبار و شرف میدهد و یا به این تعبیر که: چه باک دارد پروردگار من اگر دعاهای شما نباشد؟ و با این استنباط که: تنها دعا مانع نزول عذاب است.
ضرورت نیایش در تمام حالات:
نیایش به درگاه «الله» چه در حال رفاه و چه در تنگناها باید مورد توجه باشد و هیچگاه از آن غفلت نشود. البته آنچه درخور توجه و مورد تأکید است، دعا و نیایش قبل از اضطرار است:
امام ششم (علیه السلام) فرمود: هر کس میخواهد که دعایش در حال گرفتاری مستجاب شود، باید در حال آسایش بسیار دعا کند. (31)
و همچنین آن حضرت میفرماید: جدم فرمود: در دعا پیشدستی کنید قبل از آن که گرفتار شوید، زیرا هرگاه بندهای بسیار دعا کننده باشد، و بعد به «بلایی» گرفتار آید ندا آید که: صدای او آشناست! اما اگر بسیار دعا کننده نباشد، و به او بلایی رسد و بعد دعا کند به او خواهند گفت تا امروز کجا بودی؟ (32)
«انقطاع» از دوست داشتنیهای این جهان و پیوستن به حق، کار هر کسی نیست! توفیق یافتن بر این معنا، از الطاف خاصه حق تعالی است که هر کس را شایستگی آن نیست! در قرآن کریم آمده است: «ففروا الی الله...» ، (33) باری ای بندگان خدا، به سوی پروردگار شتاب کنید...
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثی میفرماید: «... و فی المناجاة سبب النجاة، و بالاخلاص یکون الخلاص، فإذا اشتد الفزع فإلی الله المفزع...» (34) ، یعنی مناجات، وسیله نجات، و خلاصی در اخلاص است. و چون بیتابی شدت یابد، گریز به سوی خدا مأمنی ارزنده است.
حضرت آیت الله شهید مطهری (ره) در بحثی که راجع به «دعا» دارند، با بیانی موجز به دو نوع «انقطاع» قائل هستند: «انقطاع اضطراری» و «انقطاع اختیاری» ، سپس میفرمایند:
انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند، یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود، و دچار سختی و اضطرار گردد، و یکی در وقتی که روح خودش اوج بگیرد، و خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خودبخود به طرف خدا میرود و نیاز به دعوت ندارد، و البته این کمال برای نفس انسان نیست. کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد. (35)
دعا که خود نوعی عبادت است باید با خواست و توفیق پروردگار صورت گیرد چرا که دلها در قبضه قدرت و تصرف اوست. «... و اعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه...» (36) ، بدانید همانا خدای حایل میشود بین انسان و دل او...
خوشا به حال سالکی که مورد لطف و رحمت خدا واقع شود و البته کشش و محبت و عشق به خدا را هم باید از او خواست.
مولوی گوید:
آب و دریا جمله در فرمان توست
آب و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود
ور نخواهی آب هم آتش شود
بیطلب، تو این طلبمان دادهای
بیشمار و عد عطا بنهادهای
با طلب چون ندهی ای حی ودود
کز تو آمد جملگی جود و وجود
در عدم کی بود ما را خود طلب
بیسبب کردی عطاهای عجب
جان و نان دادی و عمر جاودان
سایر نعمت که ناید در بیان
این طلب در ما هم از ایجاد توست
رستن از بیداد یا رب داد توست
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للاسلام، و من یرد أن یضله یجعل صدره ضیقا حرجا...» ؛ (37) آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش) اسلام گشاده میسازد و آن کس را که به خاطر اعمال (خلافش) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ میسازد که گویا میخواهد به آسمان بالا برود این چنین خداوند، پلیدی را برای افرادی که ایمان نمیآورند قرار میدهد.
از جمله: شایستگی دعاست که از ذات باری به بنده شایسته اعطا میگردد، همچنین کیفیت ارتباط و طریق وصول را هم باید از خود او خواست. در این مورد مولانا گوید:
چون خدا خواهد که مان یاری کند
میلمان را جانب زاری کند
ای خدا زاری ز تو مرهم زتو
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
هر که را خواهی ز غم خسته کنی
راه زاری بر دلش بسته کنی
وان که خواهی از بلایش واخری
جان او را در تضرع آوری
نیایش، امری است روانی و مایه آرامش دلها، و اختصاص به شخص خاصی ندارد. همان گونه که برای پیشرفت هر امری، باید شوقی و عشقی باشد تا نتیجه مطلوب حاصل آید. بدیهی است که برای مداومت دعا و نتیجه گرفتن از آن هم ـ که استجابت است ـ باید عشقی و شوقی وجود داشته باشد.
هر یک از پیشوایان معصوم ما (علیه السلام) دعاها و مناجاتهای خاصی دارند. دعاها و مناجاتهایی سرشار از عرفان و معرفت و تذلل و خضوع و خشوع در برابر ذات بیچون کبریایی.
دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) به حدی سرشار از عرفان است که زبان و قلم را ـ با این همه که گفتهاند و نوشتهاند ـ یارای بیان آن نیست.
صدها هزار زائر بیت الله، سالهاست که در مراسم حج در صحرای عرفات آنها را زمزمه میکنند و اشکریزان و با دستهایی به سوی آسمان به ساحت اقدس ربوبی تقرب میجویند.
صحیفه سجادیه یا زبور آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مشحون است از دعاها و مناجاتهایی بلند و عارفانه:
«اللهم یا من لا یصفه نعت الواصفین. یا من لا یجاوزه رجاء الراجین...» ، خدایا! ای کسی که توصیف واصفان از وصفت فروماند و ای خدایی که امید امیدواران از تو درنگذرد. و ای کسی که اجر نیکوکاران نزد تو ضایع نشود و ای پروردگاری که خوف عبادت کنندگان به تو پایان پذیرد و ای کسی که بیم پرهیزگاران به تو منتهی گردد...
در مناجاتهای حضرت سجاد (علیه السلام) واژه شوق، زیاد به کار رفته است! میگوید:
«لقاؤک قرة عینی، و وصلک منی، و الیک شوقی...» (38) دیدار تو مایه بینایی چشم من است و وصال به جانب تو آرزوی من، و به حضرت توست اشتیاق من...
«الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا...» خدایا! کیست که مزه دوستیات را چشیده باشد و به جای آن چیز دیگری بخواهد... (39)
چگونگی اجابت دعا
از اجابت دعا نباید مأیوس شده هر چند که به تأخیر افتد، زیرا که اجابت دعا یا مصلحت است، یا مصلحت نیست و اگر باشد، یا صلاح در تعجیل است و یا در تأخیر. که خود دارای سه بعد است.
1 ـ آن که مصلحت نباشد.
2 ـ آن که مصلحت در تعجیل باشد.
3 ـ آن که مصلحت در تأخیر اجابت باشد.
قسم اول که قبول آن مصلحت نباشد: برای این است که چه بسا دعا کننده حوایجی را از خداوند میخواهد که از عواقب آن آگاهی ندارد، لیکن خداوند علیم به واسطه علمی که به سرانجام کارها دارد، صلاح را در رد خواهش میداند، میفرماید: «و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم» ، (40) اگر ما دعای بد ایشان را بزودی مستجاب کنیم چنان که دعای خیر ایشان را مستجاب کنیم، ایشان زود هلاک شوند.
قسم دوم که مصلحت در تعجیل باشد: اگر بعد از دعا کردن، خواسته بزودی حاصل گردد دعا کننده نباید طلب تعجیل کند، بلکه آنچه را بخواهد که مخیر ذات اوست در دعای روز هفدهم ماه رمضان آمده است: بار خدایا! از تو میخواهم آنچه خیر من در تعجیل آن باشد، برایم تعجیل فرمایی، و آنچه خیر من در تأخیر آن است برایم تأخیر شود. (41)
دعا کننده باید در این گونه موارد کاملا حواسش جمع باشد که اگر اجابت دعا بزودی ظاهر گردید، خود را مستجاب الدعوه به حساب نیاورد و کبر و غرور در وجودش رخنه نکند و استجابت را ناشی از پاکی نفس خود نداند، چه بسا که ممکن است وی، از آنهایی باشد که خداوند دوست نمیدارد آواز آنها را بشنود، لذا دعایش را زود اجابت فرموده است.
قسم سوم، که مصلحت در تأخیر اجابت میباشد: تأخیر اجابت ممکن است علل گوناگونی داشته باشد.
همانطور که گناه به مرور زمان زیاد میشود و اثر آن یکباره بروز میکند و آدمی بازتاب منفی آن را میبیند، دعا هم باید مداومت داشته باشد تا اندک اندک گناهان برطرف شود و اثر آن ظاهر گردد، همانطور که یک بیماری بتدریج بر بدن غلبه میکند، بهبود آن نیز باید اندک اندک بوقوع بپیوندد ثواب نیز در جان آدمی، همین حکم را دارد، پس، چه بسا که تأخیر اجابت از کثرت «گناه» باشد!
ممکن است «تأخیر اجابت» ناشی از مصلحتهایی نزد خداوند متعال و حصول مطلوب نیز موقوف بر آن مصلحتها باشد، و اجابت آن سالها به طول انجامد!
اسحاق بن عمار گوید: به امام ششم (علیه السلام) عرض کردم درباره مردی که دعایش مستجاب میشود، ولی به تأخیر میافتد، امام فرمود: آری، گاه باشد که «بیست سال» به تأخیر افتد! (42)
خداوند آه و ناله بندگان خود را دوست میدارد. نقل شده است: ستمگران مردی را با چوب و تازیانه میزدند و بیچاره در زیر تازیانه به درگاه خداوند مینالید و خدا خدا میگفت، شیخ مهنه (ابوسعید ابوالخیر) از آنجا عبور میکرد به شیخ عرض کردند: هرگاه تو وساطت فرمایی این مرد نجات مییابد. شیخ گفت: آری هرگاه وساطت کنم از این بلیه نجات خواهد یافت اما از این فیض عظیم که استغراق در یاد خدا باشد، باز خواهد ماند.
مولوی گوید:
بنده مینالد به حق از درد و نیش
صد شکایت میکند از رنج خویش
حق همیگوید که آخر رنج و درد
مر تو را لابه کنان و راست کرد
ای اخی دست از دعا کردن مدار
با اجابت، یا رد اویت چکار
گر اجابت کرد آن را بس نکوست
ور کند مردود آن هم لطف اوست.
امام ششم (علیه السلام) میفرماید: بنده مؤمن درباره حاجتی دعا میکند، خداوند چون علاقه به نوا و نیایش او دارد، دستور میدهد «اجابت دعایش را به تأخیر بیندازند» و روز قیامت میفرماید : ای بنده من! دعا کردی اجابت آن را به تأخیر انداختم، اینک ثواب آن این است و هم در فلان مورد دعا کردی، باز اجابت آن را به تأخیر انداختم، این مقدار ثواب در مقابل همان دعا است.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی که او آن همه ثواب برای مستجاب نشدن دعایش در دنیا میبیند، میگوید ای کاش هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نمیشد! در این مورد مولوی چه زیبا گفته است:
ای بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالای این سقف برین
بوی مجمر از انین المذنبین
پس ملائک با خدا نالند زار
کای مجیب هر دعا و ای مستجار
بنده مؤمن تضرع میکند
او نمیداند بجز تو مستند
صلهها بیگانگان را میدهی
از تو دارد آرزو هر مشتهی
حق بفرماید که نزخواری اوست
عین تأخیر عطا یاری اوست
ناله مؤمن همی داریم دوست
گو تضرع کن که این اعزاز اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوی من
آن کشیدش موکشان در کوی من
گر بر آرم حاجتش او وا رود
هم در آن بازیچه مستغرق شود
گرچه مینالد به جان یا مستجار
دل شکسته سینه خسته گو بزار
خوش همیآید مرا آواز او
و آن خدایا گفتن و آن راز او
طوطیان و بلبلان را از پسند
از خوش آوازی قفس در میکنند
زاغ را و جغد را اندر قفس
کی کنند؟ این خود نیاید در قصص
امام ششم (علیه السلام) فرمود: خدای عزوجل دوست نمیدارد که آدمیان در برآوردن نیازهایشان نزد یکدیگر زاری و الحاح کنند. زیرا آن را شایسته و بایسته خود میداند همانا خداوند عزوجل دوست میدارد که بندگان، نیازهای خویش را از او طلب کنند. (43)
و از آن حضرت در «مکارم الاخلاق» و «کافی» حدیث مفصلی آمده که میفرماید: «و انه لیس باب یکثر قرعه، الا و یوشک ان یفتح لصاحبه» ، دری نیست که زیاد کوبیده شود، مگر این که بزودی بر روی کوبندهاش گشوده شود.
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدای تعالی دوست میدارد که بنده نیازمند، زاری و الحاح کند. (44)
مولوی هم میگوید:
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی میکنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
مهمترین علتی که مانع تأثیر دعاها میشود این است که از گناهان بزرگی که میان ما معمول گشته دست برنمیداریم و استغفار نمیکنیم! بسیار دیده شده است همان کسانی که دعا میخوانند خودخواه، خودبین، دروغگو، سخن چین، متکبر، مغرور، ریاکار، و... هستند با این حال شایستگی راز و نیاز با خالق کارساز را ندارند، از این جهت، هرگاه آثار نیایش هم پدید آید، غالبا به ما نمیرسد؟
پس کسی که اراده سؤال از خدای خویش میکند، نخست باید از مزبله گناه درآید و خود را با آب توبه شستشو دهد، سپس با جانی پاکیزه و روحی با صفا و دلی پر از مهر و عشق، رب خویش را بخواند.
خدای تعالی بندگان خود را به طور عموم امر میفرماید که خود را از آلودگی پاک سازند و از گناهان بازگشت کنند تا رستگار شوند، «توبوا الی الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون.» (45)
آری، یکی از عوامل استجابت دعا، پشت پا زدن به دلبستگیهای دنیوی است، مولانا گوید:
چون الف گر تو مجرد میشوی
اندرین ره مرد مفرد میشوی
جهد کن تا ترک غیر حق کنی
دل از این دنیای فانی برکنی
و نیز از اوست:
خفته بود آن شه شبانگه بر سریر
حارسان در بام اندر دار و گیر
بر سر تختی شنید آن نیک نام
طقطقی و های هویی شب ز بام
بانگ زد بر روزن قصر او، که کیست؟!
این نباشد آدمی، مانا پریست
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همیگردیم شب بهر طلب!
هین چه میجویید؟ گفتند اشتران
گفت اشتر بر بام کی جست هان
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همیجویی ملاقات اله؟!
خود همان بد، دیگر او را کس ندید
چون پری، از آدمی شد ناپدید!
در حقیقت، دعا کردن فرمان بردن از خدا و دل باختن به دیدار پروردگار و سلب اختیارات از خویشتن است و تفویض تمام امور ـ از ظاهر و باطن ـ به ذات مقدس خدای تعالی است. پس اگر به این شرطها در دعا کردن عمل نکنی، منتظر اجابت نباش!
خداوند در قرآن مجید میفرماید: نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ (46) (ما به انسان از خودش نزدیکتر هستیم).
مولانا در تفسیر این آیه گوید:
از رگ و جان ما به انسان اقربیم
بر وی آگهتر ز وی روز و شبیم
منابع و مآخذ:
.1 و نفخت فیه من روحی... حجر/ .29
.2 بقره/ .186
.3 اعراف/ .55
.4 همان مأخذ، .56
.5 مؤمن/ .60
.6 اعراف/ .22
.7 انبیاء/ .76
.8 قمر/10 ـ .11
.9 ابراهیم/ .37
.10 انبیاء/ .87
.11 همان مأخذ/ .88
.12 انبیاء/ .83
.13 طه/25 ـ .29
.14 مائده/ .114
.15 طه/ .114
.16 بقره/ .200
.17 آل عمران/8 ـ .9
.18 آنچه را از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، اصطلاحا خبر گویند و آنچه از ائمه ( علیهم السلام) نقل شده، حدیث نام دارد.
.19 محجة البیضاء، ج2، ص .282
.20 کافی، ج4، ص .213
.21 مکارم الاخلاق، ج 2، ص .6
.22 کافی، ج4، ص .212
.23 همان مأخذ، ص .217
.24 همان مأخذ، ص .213
.25 محجة البیضاء، ج 2، ص .284
.26 مکارم الاخلاق، ج2، ص .3
.27 کافی، ج4، ص .214
.28 همان مأخذ.
.29 همان مأخذ، ص .212
.30 فرقان/ .77
.31 کافی، ج4، ص .220
.32 همان مأخذ.
.33 الذاریات/ .50
.34 کافی، ج4، ص .214
.35 بیست گفتار، ص .289
.36 انفال/ .24
.37 انعام/ .125
.38 مناجات المریدین.
.39 مناجات المحبین.
.40 یونس/ .12
.41 مکارم الاخلاق، ج 2، ص .3
.42 کافی، ج4، ص .245
.43 کافی، ج4، ص .224
.44 عدة الداعی، ص .143
.45 نور/ .31
.46 ق/ .15
منبع: فصلنامه مشکوه الف