لايق توجه

فهم اخبار و روايات خيلي مشكل است. لطايف و دقايقي در كلمات امامان(ع) است كه درك و تفقّه در آنها، اهميت فراواني دارد، زيرا اهميت كلام، به اهميت گويندة آن برمي‌گردد. به عنوان مثال، سخن ابن سينا، هم وزن خود اوست، اما نسبت سخن ابن‌سينا در مقابل سخن امام ششم(ع)، همچون نسبت نيستي به هستي است. فهم اين مهم، نيازمند فهم مقام وحي و شناخت كساني است كه علم و مقاماتشان [به بيان قرآن كريم] «برگرفته از چراغي است كه با روغني افروخته مي‌شود كه از درخت پر بركت
پنجشنبه، 29 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لايق توجه
لايق توجه
لايق توجه

نويسنده:آيت الله العظمي وحيد خراساني(حفظه الله)
شيخ طوسي(رحمت الله علیه) در كتاب مصباح المتهجّد، براي شب نيمة شعبان دعايي ذكر كرده است. در اين دعا مي‌خوانيم:
اللهمّ بحقّ لیلتنا هذه و مولودها؛1
بار خدايا، تو را به حق امشب و كسي كه در آن متولد شده است، سوگند مي‌دهم.
ما نسبت به دو امر، در نهايت قصور و تقصير هستيم. هم نسبت به اين ظرف زمان يعني نيمة شعبان، هم نسبت به آن [شخص بلند مرتبه‌اي] كه اين زمان متعلق به اوست [يعني امام زمان(ع)].
فهم اخبار و روايات خيلي مشكل است. لطايف و دقايقي در كلمات امامان(ع) است كه درك و تفقّه در آنها، اهميت فراواني دارد، زيرا اهميت كلام، به اهميت گويندة آن برمي‌گردد. به عنوان مثال، سخن ابن سينا، هم وزن خود اوست، اما نسبت سخن ابن‌سينا در مقابل سخن امام ششم(ع)، همچون نسبت نيستي به هستي است. فهم اين مهم، نيازمند فهم مقام وحي و شناخت كساني است كه علم و مقاماتشان [به بيان قرآن كريم] «برگرفته از چراغي است كه با روغني افروخته مي‌شود كه از درخت پر بركت زيتوني گرفته شده ‌ـ كه نه شرقي است و نه غربي ـ [اين روغن آنچنان صاف و خالص است كه] نزديك است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوري است بر فراز نوري».1
انوار تابيده شده بر اين قلوب از كجا سرچشمه مي‌گيرد؟
[آنچه گفتيم مربوط به مولود مبارك اين شب است] اما اين زمان (شب نيمة شعبان) چه زماني است؟
در همة طول سال، دو شب [ممتاز] وجود دارد؛ اول، شب قدر و دوم شب نيمة شعبان. شب قدر، شب خاتَم [پيامبران](ص)، اما شب نيمة شعبان، شب وصيّ خاتَم(ص) است. اين، رمز بزرگي شب نيمة شعبان است.
اما كسي كه در اين شب به دنيا آمده، چه كسي است [و چه مقامي دارد؟]
يونس بن عبدالرحمان دعايي را از امام هشتم(ع) نقل مي‌كند كه خود، اقيانوسي از علم و معرفت است. اين كلام چنان عظمتي دارد كه اگر به آن توجه شود، از شدت عظمت، قدرت ناطقه (عقل) انسان ضعف پيدا مي‌كند.
در اينجا به چند جمله‌اي از آن اشاره مي‌كنيم:
فإنّه عبدك الذي استخلصته لنفسك، و اصطفيته علي غیبك، و عصمته من الذّنوب و برّأته من العيوب و طهّرته من الرجّس و سلّمته من الدنس.2
به حقيقت، او [امام زمان(ع)] بندة توست كه او را براي خودت خالص گردانيده، براي احاطة بر غیبت‌ات برگزيده‌اي. او را از همة گناهان عصمت بخشيده، از همة عيب‌ها مبرّا نموده و از ناپاكي، پاك و از آلودگي مصون گردانيده‌اي.
اين عبارت، نُه موضوع را بيان كرده است. دريايي از فيض در اين كلمات موج مي‌زند.
فقه حديث و فهم كلمات اهل بيت(ع) نيازمند آن است كه دقت كنيد اساس كلام بر چه چيزي استوار است؟ اينكه بدانيد، فيض دهنده كيست؟ فيض چيست و فيض گيرنده چه كسي است؟
اما، فيض دهنده: خداوند است [اوست كه امام(ع) را چنين فضيلتي بخشيده است.]
اوست خدايي كه غير از او معبودي نيست، دانندة غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان ٭ اوست خدايي كه جز او معبودي نيست؛ همان فرمانرواي پاك سلامت [بخش و] مؤمن [به حقيقت حقّه خود كه] نگهبان، عزيز، جبّار [و] متكبّر [است]. پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مي‌گردانند٭ اوست خداي خالق نوساز صورتگر [كه] بهترين نام‌ها [و صفات] از آنِ اوست. آنچه در آسمان‌ها و زمين است [جمله] تسبيح او مي‌گويند و او عزيز حكيم است. 3
موضوع سخن ما، كاري است كه خداوند ـ كه اسما و صفاتش را انبيا بايد شرح دهند ـ دربارة اين بشرِ برتر از عقل و تصوّر انجام داده است. همان شخصيتي كه ما به عبارت ساده از ايشان به «صاحب‌الزمان(ع)» تعبير مي‌كنيم.
دعاي امام هشتم(ع) مشتمل بر نُه ويژگي است كه خداوند متعال در وجود مبارك امام عصر(ع) نهاده و شرح هر يك از آنها از حوصلة اين مجالس فراتر است. به عنوان نمونه، تنها به همين ويژگي:
[تو] او را از هر ناپاكي پاك گردانيدي؛
فكر كنيد. اين وجودي است كه در آن، چركي وجود ندارد. نقيّ‌اي است كه آلودگي‌هاي عالم نتوانسته به ساحت مقدس او راه پيدا كند. سپس مي‌فرمايد: «تو خودت [كه تو را ـ آنچنان كه هستي ـ غير از خودت احدي نمي‌شناسد] او را از آلودگي‌ها پاك و طاهر گردانيده‌اي».
امام زمان(ع) مطهّر است؛ مطهر از همة ناپاكي‌ها و آلودگي‌ها. اين چه پاكي است و آن پاكي از دست چه پاك كننده‌اي؛ رب الارباب. فقط اشاره‌وار مي‌گذريم اما كيست كه عمق آن را بفهمد؟
سپس مي‌فرمايد:
[تو] او را از همة عيب‌ها مبرّا، و بر غيب‌ها آگاه ساختي.
هر عيبي كه در نفس انسان است، در برابر غيبي از ماوراي تمام اين عالم ماده ـ از زمين و آسمان ـ قرار دارد. هر عيبي، حجاب يك غيبي مي‌شود. در اين روايت نكتة ويژه و قابل توجهي كه براي عقل‌هاي انسان‌هاي به كمال رسيدة عالم بيان شده، دو جملة بالاست. بار خدايا، تو او را از هر عيبي تبرئه كردي. كيست در عالم كه از هر عيبي مبرّا باشد؟
(افسوس كه عمرمان، تمام شد و او را نه شناختيم و نه به مردم شناسانديم! كتاب‌ها پر شد، مجالس غوغا شد ولي به كجا رسيديم؟!)
خلاصه اينكه، كاري با او [وليّ‌ات] كردي كه كليد مفاتح غيب را به دستش دادي. از همة اينها كه بگذريم، آنچه موجب تحيّر عقل‌هاي انسان به كمال رسيده است، اين عبارت است كه:
فإنّه عبدك الذي استخلصته لنفسك.
استخلاص اين است كه طلا را به كوره مي‌برند، ذوب مي‌كنند و تمام اجرام غير آن را از آن خارج مي‌سازند، تا عيار آن كامل شود. جمله‌اي كه انبيا را هم نگران مي‌كند، اين جمله است، كه خداوند كاري با ولي عصر و مهدي موعود(ع) كرده كه منحصر به فرد بوده و فقط بين پيامبر خاتم و خاتم اوصياي انجام شده است.
آن كار اين است كه، تمام آنچه در عالم وجود تصور مي‌شود، از اين وجود، به وسيلة خود خدا بيرون آمده و [به تعبير ما] طلاي بيست و چهار عيار شده است. اما اين طلاي ناب نه براي آدم و ابراهيم و... بلكه مخصوص و خالص شده براي آن حيّ قيوم است. فقط خداوند مي‌داند كه او كيست و خود اين عزيز مي‌داند كه تا كجا رفته و به چه حدّي رسيده است. عالمي بايد از اين بزرگي، انگشت حيرت بر لب بگيرد. مطلب اينجا روشن مي‌شود.
از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمودند:
من عرف الله و عظّمه منع فاه من الكلام و بطنه من الطعام...؛
كسي كه به معرفت خدا برسد و به بزرگي او پي ببرد، دهان را از سخن و شكم را از خوراك مي‌بندد و نفس را به صيام و قيام خسته مي‌كند.
حاضران متحير شدند و به آن حضرت عرض كردند كه، اينها چه كساني هستند؟ آيا اينها اوليايند؟
پيامبر خدا(ص) فرمودند: [خير، بلكه] اوليا كساني هستند كه اگر سخن بگويند، سخنانشان حكمت و اگر سكوت كنند، سكوتشان تفكر، اگر نگاه كنند، نگاهشان عبرت و اگر در ميان مردم راه بروند، راه رفتنشان موجب بركت است.
خداوند فرموده است:
يؤتي الحكمة من يشاء و من يؤتي الحكمة فقد اوتي خيراً كثيراً؛4
[خدا] به هر كس بخواهد حكمت مي‌بخشد، و به هر كس حكمت داده شود به يقين، خيري فراوان داده شده است.
آن دستة اول اوليا نيستند بلكه در آغاز راه‌اند و اين دسته، اولياي الهي هستند.
حال، چنين فردي كه راه رفتنش بركت، نظرش عبرت، سكوتش تفكر، سخنش حكمت است، لياقت مي‌يابد كه به امام زمان(ع) توجه پيدا كند.
در دعاي ندبه كه هر روز جمعه خوانده مي‌شود، اين جمله را بنگريد كه:
أين وجه الله الذي اليه يتوجّه الأولياء؛
كجاست آن وجه [خدايي] كه اوليا به سويش توجه مي‌كنند.
اوليا در آن روايت بيان شده است.
اما «وجه» چيست؟ وجه، عبارت از طريق توجه به صاحب وجه است. هر كس بخواهد به صاحب وجه، توجه كند، بايد از آن طريق توجه كند. خود او [صاحب وجه] هم اگر بخواهد به چيزي توجه كند، طريق توجهش همين ـ وجه ـ است.
خلاصه، امام زمان(ع) به جايي رسيده كه وجه خدا شده است. آنچه خدا بخواهد [به وسيلة آن] به عالم كون و مكان توجه نمايد، وجه الله، يعني حجت بن‌الحسن(ع) است و هر چه از [اجزاي] اين عالم بخواهد به خداوند توجه كند، [طريق آن] وجه الله، حجت بن الحسن(ع) است.
نكتة مهم اين است كه اين وجه، به قدري رفيع است كه هر كسي لايق توجه به آن نيست. از اين‌رو، در دعاي ندبه آمده است: «كجاست آن وجه خدايي كه اوليا به او توجه مي‌كنند؟»
آري، او وجهي است كه اوليا مي‌توانند به سويش توجه پيدا كنند.
دست ما كوتاه و خرما بر نخيل
حالا، راه چيست؟
اما راهي وجود دارد. آن راه اين است كه شب نيمة شعبان، همه براي دعا اجتماع كنند. سرّ جمع شدن براي دعا، عمل امام ششم(ع) است. آن حضرت، به نقل از امام چهارم(ع) فرمودند:
هر وقت پدرم از امري محزون مي‌شد، زنان و فرزندان را جمع مي‌نمود، آنگاه همه دعا مي‌كردند و همه آمين مي‌گفتند.
او كه مستجاب الدعوة مطلق است، در عين حال زن و بچه را جمع مي‌كند و مي‌فرمايد كه همه دعا كنيد و همه آمين بگوييد، تا اينكه [ما بياموزيم و] مشكل ما امروز حل شود.
ما راهي جز اين نداريم. ممكن است وقتي «يا صاحب‌الزمان» گفته مي‌شود در خيابان‌ها، جواني از هوس برگشته ـ كه كار يوسف كرده ـ باشد و به بركت نفس او صداي همگان شنيده بشود. بايد در همة شهرها گفته شود: «يا صاحب الزمان». شايد در گوشه‌اي، يكي از اولياي خدا نشسته باشد و به نداي او، عطف نظر شود.
ما بايد اعتراف كنيم كه آبرو نداريم، اما در اين مملكت آبرومندان هستند. اي امام زمان(ع)... به حرمت قدم‌هاي خسته و دل‌هاي شكستة اين مردم در عزاي مادرت، به «يا صاحب‌الزمان» آنها، به ما هم نظري كن. در آن شب، قطعاً ارواح يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر(ع) دور قبر سيد الشهدا(ع) ـ كه مطاف همة ملائكه است ـ‌
هستند.
بايد در آن شب، اين ندا در اين مملكت بلند بشود و به بركت اين ندا، كمر تمام مخالفان حجت‌بن‌الحسن(ع) بشكند و به بركت اين نداي عام و اين استغاثه عمومي به صاحب الزمان(ع)، ايران، عراق و... از كيد كفار و شرّ اشرار حفظ بشود.
٭ اين سخنراني در تاريخ نيمة شعبان 1424 ق. (16/7/1382) در شهر مقدّس قم ايراد گرديده است. (برگرفته از: پايگاه اينترنتي vahid-khorasani.ir)

پي‌نوشت‌ها:
1.مفاتيح الجنان، اعمال شب نيمة شعبان.
2.همان، دعا براي امام زمان(ع)؛ شيخ طوسي، مصباح المتهجّد.
3. سورة حشر (59)، آيات 22ـ24.
4. سورة بقره (2)، آية 269.


منبع: ماهنامه موعود شماره 90 الف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط