رفتارشناسي سياسي پيامبر اعظم(ص)

مطالعه و بررسي تاريخ صدر اسلام و نيز سيره پيامبر اكرم (ص) اين نكته را به اثبات مي رساند كه گسترش حيرت انگيز اسلام در قرون اوليه و مهمتر از آن بقاي تمدن و تفكر اسلام در جهان، متأثر از عظمت و بزرگي آورنده اين دين و شخصيت ممتاز رسول اكرم- حضرت محمد(ص) بوده است. پيامبري كه تعليمات انساني و عالي او آنچنان بود كه قومي متعصب، خودخواه و سرسخت را به بهترين مردم اعصار مبدل ساخت. از جمله هنرهاي پيامبر اعظم(ص) ايجاد صلح و آشتي ميان قبايل
سه‌شنبه، 4 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رفتارشناسي سياسي پيامبر اعظم(ص)
رفتارشناسي سياسي پيامبر اعظم(ص)
رفتارشناسي سياسي پيامبر اعظم(ص)

نويسنده: عبدالحميد مرادي


مطالعه و بررسي تاريخ صدر اسلام و نيز سيره پيامبر اكرم (ص) اين نكته را به اثبات مي رساند كه گسترش حيرت انگيز اسلام در قرون اوليه و مهمتر از آن بقاي تمدن و تفكر اسلام در جهان، متأثر از عظمت و بزرگي آورنده اين دين و شخصيت ممتاز رسول اكرم- حضرت محمد(ص) بوده است. پيامبري كه تعليمات انساني و عالي او آنچنان بود كه قومي متعصب، خودخواه و سرسخت را به بهترين مردم اعصار مبدل ساخت. از جمله هنرهاي پيامبر اعظم(ص) ايجاد صلح و آشتي ميان قبايل متخاصم عرب و نيز ارايه راهكارهايي براي همزيستي مسالمت آميز با غير مسلمانان بوده است. اما پيامبر(ص) به عنوان آورنده ديني جديد كه با منافع طبقات حاكم و مستبد در تعارض بود، همواره مخالفاني داشته است.
مخالفان پيامبر(ص) را مي توان به سه گروه عمده زير تقسيم كرد: 1- مشركان 2- منافقان 3- اهل كتاب.
مواجهه پيامبر(ص) با اين گروهها بر حسب مواضعي كه آنان در برابر مسلمانان داشتند، متفاوت بوده است. بنابراين، نمي توان شيوه واحدي در شرايط مختلف تصور كرد. در قرآن نيز، در برخورد با اين گروهها، هم آيات جهادي مشاهده مي كنيم و هم آيات تساهل و تسامح و صلح و تحمل. و بر حسب اينكه اقدامهاي گروههاي فوق جنبه ايدئولوژيكي و يا تهاجم عملي داشته، شكل مواجهه نيز تغيير مي كرده است.
اما پيامبر(ص) پس از اعلان رسمي دين اسلام، در مواجهه با همه اين گروهها، از روش "دعوت" سود مي جسته است. آياتي نظير "و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين"1و "تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً"2كه در شأن پيامبر(ص) نازل شده است، مبين اين نكته است كه رفتار سياسي مبتني بر اصل دعوت يكي از اصول اساسي در حوزه سياست داخلي و خارجي پيامبر(ص) در تبليغ دين اسلام بوده است و با بررسي تاريخ صدر اسلام، اهميت اين اصل در پيمانهاي عقبه اول و دوم3با مردم مدينه، كه منجر به گسترش فزاينده اسلام و تشكيل حكومت اسلامي شد، روشن مي گردد.
در بيان چگونگي اين دعوت، قرآن كريم به پيامبر(ص) دستور مي دهد كه بنيان دعوت خود را چه در مواجهه با مخالفان و چه در مواجهه با مسلمانان، بر اصل گفتگو، منطق و جدال احسن قرار دهد: "ادع الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة و جادلهم بالتي هي احسن"4. "ولا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن". اين دو آيه روش دعوت را اتكا به برهان، موعظه و جدال احسن معرفي مي كند كه اين اصول در مواجهه با پيروان ديگر اديان هم نبايد ناديده گرفته شود.
اين نوع رفتار، در آغاز رسالت و پس از تشكيل حكومت اسلامي و فتح مكه ادامه داشت. بيشتر نامه هاي دعوت آن حضرت به سران كشورهاي ديگر، پس از فتح مكه بوده است. در اين نامه ها نيز روش پيامبر(ص) بر برهان، حكمت و منطق استوار بوده است. وي در اين نامه نگاريها بر اصول مشترك تأكيد مي ورزيد5و حتي در مواجهه با كفار بر اساس آيه 108 سوره انعام به پيروان خود تأكيد مي كرد كه از دشنام دادن خدايان آنها بپرهيزند. پيامبر(ص) همواره از فرستادگان خود به قبايل و كشورهاي ديگر مي خواست كه فقط به امر تبليغ بپردازند و با مردم از سر جنگ وارد نشوند. متون اين نامه ها و نصايح و اندرزها و نرمشهايي كه پيامبر(ص) در موقع انعقاد پيمان با كفار و پيروان اديان ديگر، داشتند همه و همه گواه زنده بر ضد نظريه خاورشناساني است كه خواسته اند پيشرفت اسلام را در سايه نيزه و شمشير بدانند. اوج مداراي پيامبر(ص) با كفار در سوره "كافرون" جلوه گر است كه پيامبر(ص) در نهايت، خطاب به مشركان مي فرمايد: "لكم دينكم ولي دين"6. وقتي پيامبر(ص) در مدينه حكومت تشكيل داد، پيماني را بين مسلمانان و يهود منعقد كرد كه به "معاهده صحيفه" مشهور بود و بر اساس آن، امضا كنندگان آن ملت واحدي را تشكيل مي دادند و هر كدام از آنها (مسلمان و يهود) در انجام مراسم ديني خود آزاد بودند. بر اساس اين معاهده، هر نوع خونريزي در مدينه حرام بود. اين پيمان، اولين پيمان از اين نوع در عربستان بود و نوع ارتباطي را كه بايد بين جامعه مسلمان وجود داشته باشد، تعيين مي كرد.
هر چند پيامبر(ص) در ابلاغ رسالت خويش، اصل را بر دعوت گذارده بود، اما اغلب اوقات سران كفار مانع دعوت مسالمت آميز مبلغان او مي شدند كه از آن جمله مي توان به كشتار عده زيادي از مبلغان زبده پيامبر(ص) در منطقه "بئر معونه"7و "رجيع"8نام برد. بنابراين، اين دعوت، در چنين شرايطي به جنگ منجر مي شد.
ليكن با بررسي آيات مربوط به جنگ، مي توان نتيجه گرفت كه اين رفتار پيامبر(ص)، بيشتر رفتار دفاعي بوده است. پيامبر اسلام(ص) از زمان بعثت به مدت 13 سال در مكه بوده و خداوند در مكه جهاد و مبارزه مسلحانه از طريق پيام وحياني قرآن، نازل نمي فرموده است. آياتي نظير "فان تولوا فانما عليك البلاغ"9، "اگر آنها از پذيرش اسلام سرپيچي كنند (نگران مباش) تنها ابلاغ بر عهده توست"،"وما أنت بجبار"10، "تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستي"، "فذكر انما أنت مذكر لست عليهم بمصيطر"11"پس تذكر بده كه تو فقط تذكر دهنده اي و سلطه گر بر آنان نيستي كه بر ايمان مجبورشان كني" مؤيد اين ادعاست. و تنها در سال دوم هجرت است كه پيامبر(ص) از سوي خداوند دستور مقابله با كفار قريش را دريافت مي كند. در اين باره، آيه زير نازل شد: "إن ا... يدافع عن الذين آمنوا إن ا... لا يحب كل خوان كفور، اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان ا... علي نصرهم لقدير"12و اجازه داده شد به اين مردمي كه ديگران به جنگ اينها آمدند، بجنگند و اين يك حالت دفاعي است. پس قرآن جنگ و جهاد را نه به عنوان تهاجم و تسلط، بلكه به عنوان مبارزه با تهاجم، مطرح كرده است و ماهيت جهاد را منحصراً نوعي دفاع مي داند.
آيه فوق در جواب درخواستهاي مكرر مؤمنان و ياران پيامبر(ص) نازل شد كه از ايشان مي خواستند براي مقابله با كفار قريش كه همواره مسلمانان را اذيت مي كردند، اجازه اي صادر كند.
از بررسي اصول و قوانين جنگ در اسلام، روشن مي شود كه اين جنگها به خاطر رياست و كشورگشايي نبوده است. از آن جمله: "جنگ بايد در راه خدا (في سبيل ا...) صورت گيرد و راه سعادت و رحمت را بر همگان بگشايد." "در جنگ بايد جانب اعتدال و ميانه روي و عدل را رعايت كرد و از انتقام جويي پرهيز كرد." تاريخ نويسان و مفسران به اتفاق مي نويسند: مسلمانان وقتي پس از جنگ احد، جنازه مثله شده حضرت حمزه را پيدا كردند، عهد كردند كه اگر بر مشركان دست يابند، به جاي يكي، سي نفر از آنها را مثله كنند13. چيزي از تصميم آنان نگذشته بود كه اين آيه نازل شد: "اگر تصميم داريد كه آنها را مجازات كنيد در مجازات خود ميانه رو باشيد و از حد اعتدال بيرون نرويد و اگر صبر كنيد، براي بردباران بهتر است"14. اسلام با اين آيه سيماي روحاني و عاطفي خود را به نمايش مي گذارد.
همچنين پيامبر اسلام(ص)، چه در دوراني كه از سوي مشركان مورد آزار و اذيت بود و چه در دوران اقتدار سياسي، تا حد امكان سعي مي كرد از جنگ بپرهيزد و با مخالفان از در مدارا و صلح وارد مي شد و با آنها پيمان صلح مي بست و در هنگام غلبه بر دشمن نيز از خطاهاي آنان مي گذشت. "صفوان بن اميه" از سران مشرك مكه و از آتش افروزان جنگهاي متعدد عليه پيامبر(ص) در فهرست كساني بود كه پيامبر(ص) پس از غتح مكه آنها را از عفو عمومي استثنا نموده بود. وي وقتي با وساطت يكي از اقوامش از سوي پيامبر(ص) مورد بخشش قرار گرفت، از ايشان دو ماه فرصت خواست تا در مورد اسلام تحقيق كند و پيامبر(ص) به او چهار ماه فرصت داد.
صفوان بعدها مي گفت: "فقط يك پيامبر مي تواند اين گونه نيك نفس باشد و شهادت مي دهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و محمد(ص) رسول خداست"15.
با اينكه يهوديان خيبر،‌ اعراب بت پرست را برضد پيامبر اسلام(ص) شورانيده و با آنها در حمله به مدينه شركت كرده و در توطئه چيني عليه مسلمانان مشاركت كرده بودند، پس از فتح خيبر توسط سپاه اسلام، يهوديان خيبر از پيامبر تقاضا كردند كه اجازه دهد يهوديان در آن منطقه سكونت گزينند و زمين هاي كشاورزي آن منطقه را دز اختيار داشته باشند دز عوض نيمي از درآمد خود را به عنوان جزيه به مسلمانان بپردازند كه پيامبر اسلام اين درخواست را پذيرفت16. در زمان صلح حديبيه، دسته اي از كفار در تاريكي شب قصد كشتن آن حضرت را داشتند. تمام آنان دستگير شدند، ليكن رسول اكرم(ص) هيچ گونه تعرضي به آنان نكرد و رهايشان نمود17.
در هنگام ورود سپاه اسلام به مكه و فتح مكه، زمزمه هايي از انتقام و قدرت نمايي به گوش مي رسيد و پرچمدار اسلام شعار مي داد كه "امروز روز انتقام است". پيامبر(ص) با درك اين موضوع، پرچم را به دست شخص ديگري داد و فرمود "امروز روز رحمت است" و با وجود اينكه مكيان، او و پيروانش را از شهر خويش رانده و بسياري از پيروان او را كشته بودند، اعلان "عفو عمومي" كرد و بي درنگ تمام فضاي مكه از فرياد رحمت انباشته شد18.
از شرايط ديگر جنگ تجويز شده در اسلام اين است كه جنگ بايد دفاعي باشد و تهاجم غير مجاز شمرده شده است: "وقاتلوا في سبيل ا... يقاتلونكم ولا تعتدوا ان ا... لا يحب المعتدين"19. بنابراين، دولت مدينه جنگ را با قريش زماني آغاز كرد كه آنان جنگ را آغاز كرده بودند، و جنگ او با مشركان عرب و يهود نيز واكنشي بيشتر به شمار نمي آيد و در صورتي كه مهاجمان يا مانعان پيشرفت دعوت دست از تعرض و مقاومت برداشتند، نبايد با آنها جنگيد: "فإن انتهوا فإن ا... غفور رحيم،... فإن انتهوا فلا عدوان الا علي الظالمين"20. و دستور مي دهد كه اگر آنها تمايل به صلح نشان دهند تو نيز از در صلح درآي: "و إن جنحوا للسلم، فاجنح لها و توكل علي ا... إنه هوالسميع العليم"21.
پيامبر اسلام(ص) پس از جنگها هم به سپاهيان خود دستور مي داد كه با اسيران به نيكي رفتار كنند. مسلمانان به سفارش پيامبر تا اسيران را سير نمي كردند، خود دست به غذا نمي زدند.22 نيز پس از جنگ بدر كه عده زيادي از مشركان به اسارت مسلمانان در آمده بودند، اعلان شد كه اسيران باسواد مي توانند در قبال تعليم خواندن و نوشتن به ده نفر از اطفال آزاد شوند و بقيه با پرداخت فديه. هنگامي كه "سهيل بن عمرو" با پرداخت فديه آزاد گرديد، يك نفر از ياران پيامبر(ص) از ايشان درخواست كرد اجازه دهد دندانهاي جلوي سهيل را بكشد تا او نتواند بر ضد اسلام چيزي بگويد. پيامبر(ص) اجازه نداد و فرمود: اين كار "مثله كردن" است و در اسلام جايز نيست23. پيامبر (ص) پس از فتح مكه، سپاهياني را ميان قبائل اطراف مكه فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت كنند. در اين ميان خالد بن وليد به همراه گروهي به سوي قبيله بني جذيمه عازم شد. با اينكه افراد قبيله مزبور سلاح ها را كنار گذاشته، تسليم شدند، اما خالد به سبب كينه اي كه از آنها بر دل داشت، عده اي از سران قبيله را اعدام نمد. پيامبر(ص) با شنيدن اين خبر متأثر شده و به امام علي(ع) مأموريت داد تا به ميان قبيله مزبور رفته،خسارت وارد شده بر آنها و خونبهاي افراد كشته شده را بپردازد. امام علي(ع) در اين باره به قدري دقت به خرج داد كه حتي بهاي ظرف چوبي را كه سگان در آن آب مي خوردند و در برخورد با خالد شكسته بودند، پرداخت نموده و دل خسارت ديدگان را به دست آورد.24

پي نوشت :

1 . انبياء، 107.
2 . فرقان،1.
3 . نك: طبري، تاريخ الامم والملوك، ج1، صص 557-564؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج2، صص95-100.
4 . عنكبوت،46.
5. نك: حلبي، سيره، ج3، ص239.
6 . آيه6.
7 . نك: طبري، ج2، صص80-83.
8 . نك: طبري، ج2، صص 77-79؛ ابن اثير، ج2، 167-168.
9. آل عمران،20.
10. ق/45.
11. غاشيه، 21و22.
12. حج،38 و 39.
13. نك: طبري، ج2، صص70-72.
14. نحل،126.
15. طبري، ج2، ص162؛ ابن اثير، ج2، صص248-249.
16. ابن هشام، سيره، ج1، ص337.
17. نك: طبري، ج2، ص120.
18. طبري، ج2، صص160-161؛ واقدي، مغازي، ج2، صص816-818.
19. بقره،190.
20. بقره،192و193.
21. انفال،61.
22. نك: ابن اثير، ج2، ص 131؛ ابن هشام، سيره، ج1، ص645.
23. طبري، ج2، ص41؛ ابن اثير، همانجا.
24. ابن هشام، سيره، ج 2، صص429-430.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.