تردیدی وجود ندارد كه برای اثبات معجزات به علم قطعی نیاز است؛ ولی راه اثبات معجزات، نقلهای تاریخی است و از راه نقلهای تاریخی، حداكثر میتوان ظن قوی به وقوع معجزات حاصل كرد؛ پس راهی برای اثبات اعجاز وجود ندارد. هیوم و برخی دیگر از غربیان نیز این شبهه را مطرح كردهاند. (2)
نقل علمی
پاسخ اول:خلاصهی پاسخ چنین است:
الف) نقلهای تاریخی اگر به حد تواتر برسند، مفید علماند.
ب) برخی از معجزات، متواتراً نقل شدهاند.
ج) پس این معجزات قابل اثبات است.
مقدمهی نخست یعنی این گزاره كه اگر نقلهای تاریخی به حد تواتر برسد، در وقوع آنان تردیدی باقی نمیماند، بدیهی است؛ هماكنون هزاران نقل تاریخی در دست است كه چون افرادی كه آن را نقل كردهاند، به حد تواتر رسیدهاند و در هر نسل هزاران نفر آن را نقل كردهاند، دیگر برای هیچ عاقلی تردیدی در اصل آن وجود ندارد. هیچ كدام از ما وجود نازنین پیامبر اعظم را ندیدهایم، ولی با توجه به نقلهای تاریخ، تردیدی نداریم كه چنین شخصیتی وجود داشته است؛ هیچ كس امام حسین (علیه السلام) و یزید را ندیده است، ولی یقین داریم كه این افراد زمانی در دنیا زندگی میكردهاند.
مقدمهی دوم نیز دست كم دربارهی برخی از معجزات ثابت شده است كه به دو نمونه اشاره میشود:
1.معراج
وقوع معراج پیامبراكرم از اموری است كه علاوه بر تصدیق آن در قرآن كریم، با نقل متواتر نیز ثابت شده است و روایات آن را دهها نفر از یاران پیامبر اكرم نقل كردهاند؛ افرادی مانند امیرمؤمنان علی بن ابی طالب، مالك و شداد بن اویس، ابوسعید خدری، ابوهریره، عبدالله بن مسعود، عمربن خطاب، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، ابی ابن كعب، سمرةبن جندب، بریده اسلمی، صهیب بن سنان، حذیفة بن یمان، سهل بن سعد، ابوایوب انصاری، جابربن عبدالله، ابوالحمراء، ابوالدرداء، عروة، ام هانی، ام سلمه، عایشه، اسماء بنت ابی بكر و... (3)بسیاری از فرزانگان نیز به تواتر معراج تصریح كردهاند كه از جمله میتوان به دانشمندان زیر اشاره كرد:
علامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن (4) ؛ ابن عاشور در التحریر و التنویر (5) ؛ ملا فتح الله كاشانی در منهج الصادقین (6) ؛ ابراهیم عاملی در تفسیر عاملی (7) ؛ سید محمدحسین حسینی همدانی در انوار درخشان (8) ؛ آیت الله مكارم و همكاران در تفسیر نمونه (9) ؛ حسین كاشفی سبزواری در مواهب علّیه (10) و...
2.شق القمر
یكی دیگر از معجزاتی كه با نقل صحیح و قطعی ثابت میشود، معجزهی شق القمر پیامبراكرم است. اصل این رخداد، از اموری است كه بسیاری از دانشمندان دربارهی وقوع آن، ادعای تواتر و عدهی بسیار زیادتری ادعای استفاضه كردهاند. برای نمونه به گفتار چند نفر كه معتقدند شق القمر با تواتر ثابت میشود، اشاره میكنیم:مورخ و نحوی بزرگ ابن سبكی در شرح مختصر (11)؛ عضد الدین عبدالرحمن بن احمد إیجی در مواقف (12) ؛ حافظ ابن حجر در امالی (13)؛ مناوی در شرح الفیه (14) ؛ سید شریف در شرح المواقف؛ سید حامد حسین لكنهوی در نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار (15) و...
پس صرف نظر از آیهی قرآن كریم، (16) با توجه به نقلهای تاریخی و با وجود نقلهای قطعی برای ما وقوع این معجزه ثابت میشود.
این معجزه را بسیاری از افرادی كه در عهد رسول خدا بودهاند، همانند حضرت علی (علیه السلام) ، انس بن مالك، عبدالله بن مسعود، ابن عمر، جبیر بن مطعم، ابن عباس، حذیفة بن یمان و... نقل كردهاند.
برای نمونه جبیر بن مطعم كه خود شاهد این معجزه بوده است، میگوید: ما در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مكه بودیم كه- مردم از رسول خدا معجزهای خواستند، به دعای آن حضرت- قرص ماه دو نیم شد؛ نیمی بالای این كوه قرار گرفت و نیمی دیگر بر بالای كوه دیگر ایستاد. مردم گفتند: محمد ما را سحر كرد. در آن میان مردی گفت اگر سحر باشد، تنها میتواند برای ما سحر باشد و او نمیتواند تمام مردم را سحر كند. (17) در ادامهی رویداد میخوانیم:
قریش گفتند: این سحر ابن ابی كبشه (18) بود. آنگاه به یكدیگر گفتند: منتظر باشیم تا مسافران از خارج بیایند، ببینیم آیا آنها هم این واقعه را دیدهاند یا نه؛ چون محمد نمیتواند تمام مردم عالم را سحر كند. مسافران یكی پس از دیگری از راه رسیدند و قریش جریان را از ایشان پرسیدند. گفتند: آری ما هم دیدیم كه ماه دو نیم شد. (19)
معجزات محسوس
پاسخ دوم، توجه به معجزاتی است كه با حس قابل دركاند:منكران میكوشند اعجاز را تنها در گزارههای تاریخی منحصر كنند و با تشكیك در صحت و سقم این گزارهها به رد و انكار آن همت میگمارند؛ ولی واقعیت این است كه برخی از معجزات هنوز نیز زنده و پابرجا و حتی قابل مشاهدهی حسیاند كه در ادامه به سه نمونه از آن اشاره میشود:
الف) معجزات و كرامات دیدنی
نه تنها معجزات، بلكه كرامات نیز قابل مشاهدهی حسی است؛ به گونهای كه هزاران نفر در اماكن مقدس، كرامات و معجزات زیادی را شاهد بودهاند كه دربارهی آنها هزاران كتاب نیز نوشته شده است. انكار تمام این كرامات و معجزات و دروغ پنداشتن همهی آنها به هیچوجه امكانپذیر نیست. غالب مؤمنان و مسلمانان، به ویژه شیعیان در طول عمر خود برخی از این معجزات و كرامات را دیده یا از كسانی كه خود شاهد آن بودهاند، شنیدهاند. امروزه اگر از مراجعان چند ده میلیونی به عتبات عالیات آمار دقیقی گرفته شود، روشن میشود كه درصد بسیاری از آنان، خود، كرامات اولیا را حس كرده یا افرادی كه این كرامات را حس كردهاند، برایشان نقل كردهاند.این كرامات به مسلمانان اختصاص ندارد و دربارهی غیرمسلمانان نیز رخ داده است كه مثال بارز آن در غرب مسیحی، مزار پدر پاریس است كه در عصر هیوم نیز زبانزد خاص و عام بود و هیوم نیز نتوانست كذب و عدم تواتر آن را ثابت كند. (20)
ممكن است كسی بگوید آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد، كرامت است، نه معجزه! پاسخ این است كه منكران معجزه، وقوع هر كار خارق العادهای را انكار میكنند و اثبات یك خارق العاده، سست بودن پایههای استدلال آنان را روشن میكند. آنان اعجاز را نه به دلیل صدور آن از پیامبر، بلكه به دلیل خلاف طبیعت بودن، انكار میكنند و با اثبات كرامت كه در حقیقت با معجزه مشترك است، دیگر كسی نمیتواند معجزه را انكار و آن را در نقل های تاریخی محصور كند. به عبارت علمیتر، آنان به شكل سلب كلی منكرند و ایجاب جزئی میتواند پاسخی بر سلب كلی آنان باشد. آنان میگویند هر چیز كه خلاف طبیعت و خارق العاده باشد- خواه معجزه یا كرامت- محال است و وقتی وقوع كرامت اثبات شد، سستی استدلال آنان و امكان وقوع اعجاز نیز اثبات میشود.
ب) تغییر قبله
تغییر قبله نیز از مسائلی است كه اصل آن در قرآن كریم آمده و با نقلهای متواتر تاریخی ثابت شده است؛ (21) به گونهای كه هیچ انسان متفكری در زمین نمیتواند اصل جریان تغییر قبله را انكار كند. آنچه این رخداد را به معجزهی قابل ادراك و زنده تبدیل كرده، این است كه از سویی با نقل تاریخی و متواتر قطعی ثابت شده است كه هیچ تغییری در قبلهای كه رسول اعظم برای مسجد مشخص كرده بود، ایجاد نشده است و آنچه رسول اكرم مشخص كرده بود، بدون تغییر به دست ما رسیده است، از سوی دیگر محراب فعلی دقیقاً رو به سوی كعبه معظمه است؛ پس مشخص كردن دقیق قبلهی مسجد رسول اكرم از معجزات فعلی آن حضرت است. در زمان رسول اعظم، دانش نجوم در سرزمین عربستان پیشرفتی نكرده بود و اگر هم دانش اندكی وجود داشت، حتی از یك نفر هم نقل نشده است كه آن حضرت برای مشخص كردن جهت دقیق قبله از دانش نجوم استفاده كرده باشد. در عین حال كه از علم نجوم استفاده نكرده، قبله را آنچنان دقیق مشخص كرده است كه هم اكنون بعد از چهارده قرن، دانشمندان علم نجوم دریافتهاند آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشخص كرده بود، دقیقاً در جهت قبله و آن هم در همان جهتی كه رسول اعظم فرموده بود، یعنی در جهت ناودان كعبه است؛ چنان كه علامه حسن زاده در این باره مینویسد:قبلهی مدینهی طیبه، تنها معجزهی فعلی باقی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است كه بدون اِعمال آلات نجومی و قواعد هیوی و یا در دست داشتن زیج و دیگر منابع طول و عرض جغرافیایی، آن را در غایت دقت و استوا تعیین كرد و به سوی كعبه ایستاد و فرمود:« محرابی علی المیزاب». (22) قبلهی مدینه آنچنان كه پیغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی آن نماز خوانده است، تا امروز (ششم شعبان المعظم 1401هجری قمری مطابق با 1360 شمسی) به حال خود باقی است و دانشمندان ریاضی با قواعد ریاضی، قبلهی مدینه را چنان یافتند كه رسول الله بدون آنها یافت و این ممكن نیست، مگر به وحی و الهام ملكوتی...
از مدینه تا مكه به مسافت قریب صد فرسنگ است. هیچ كس نقل نكرده است كه رسول الله به قواعد ریاضی و آلات نجومی توسل جسته باشد. با اینكه در مراقبت به تمام احوال و اوضاع آن جناب اهتمامی اكید و شدید داشتند؛ چنان كه كتابهای سیره، شهودی عادلاند و شمایل محمدیه ترمذی، بر گفتار ما حجتی قاطع، كه پنجاه و چهار باب است؛ حتی بابی در نعلین و بابی در انگشتری آن جناب است. وقتی تا این امور تبویب و تنظیم شده است، اگر دربارهی تحصیل سمت قبله، آلات و ادوات ریاضی و كتب فن به كار میبرد، مینگاشتند. حق آن است كه سعدی در اول بوستان گفت:
یتیمی كه ناخوانده ابجد درست ***كتبخانه هفت اقلیم شست
یا آنكه حافظ گفت:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
چون مدینه و مكه تقریباً در سطح یك دایرهی نصف النهار قرار گرفتهاند و اندكی طول مدینه از مكه بیشتر و عرض مدینه نیز قریب چهار درجه بیشتر از مكه است، رسول الله فرمود: «محرابی علی المیزاب» كه به استقبال ناودان ایستاد. (23)
ج) قرآن كریم
بزرگترین معجزهی فعلی و باقی رسول اعظم، قرآن كریم است. اعجاز این كتاب جاوید، در همهی زمانها، پاینده و باقی است و وجوه اعجاز آن به گونهای است كه دانشمندان فنون مختلف، با مراجعه به آن به راحتی میتوانند به معجزه بودن آن پی ببرند؛ ادیبان، اعجاز ادبی آن، قانون دانان، اعجاز تقنینی، تاریخدانان، اعجاز تاریخی و دانشمندان علوم طبیعی، اعجاز علمی قرآن را درمییابند و به عنوان متخصصان شهادت میدهند كه این قرآن معجزهای جاوید است.پینوشتها:
1.او مینویسد: میگویند معجزه دلیل صحت نبوت است، لكن ما معجزه ندیدیم، بلكه مردم روایت میكنند كه بوده است و هیچ خبری مفید علم نیست؛ لكن غایت در فایده خبر ظن باشد و بر ظن اعتقاد كردن جایز نبود.
2.هیوم مینویسد: در تمام تاریخ، هیچ معجزهای یافت نمیشود كه به وسیلهی تعداد كافی از انسان هایی تصدیق شده باشد كه واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند كه ما را مطمئن سازد خودشان دستخوش هیچ توهمی نشدهاند (قدردان قراملكی، معجزه در قلمرو عقل و دین، ص180 به نقل از: دیوید هیوم؛ دربارهی معجزات؛ ص412) .
3.ر.ك: بلاذری؛ انساب الاشراف، ج1، ص256. ابن سید الناس؛ عیون الاثر؛ ج1، ص171. مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص282.
4.علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص30.
5.محمد الطاهر بن محمد بن محمد الطاهر بن عاشور التونسی، التحریر و التنویر، ج1، ص27.
6.فتح الله كاشانی؛ تفسیر منهج الصادقین، ج5، ص237.
7.ابراهیم عاملی؛ تفسیر عاملی، ج5، ص401.
8.سید محمدحسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج10، ص11.
9.مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص14.
10.حسینی كاشفی، مواهب علیة؛ ص606.
11.علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص60.
12.عبدالرحمن بن أحمد إیجی، كتاب المواقف.
13.او معتقد است: مفسران و تاریخنگاران همگی اتفاق نظر دارند كه شق القمر اتفاق افتاده است كه این گفتار میتواند به مثابه اجماع منقول باشد (محمدجعفر كتانی؛ نظم المتناثر من الحدیث المتواتر؛ ص212) .
14.همان.
15.ج6، ص285.
16.«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ *وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ *وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ *وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ»: قیامت نزدیك شد و ماه از هم شكافت! و هرگاه نشانه و معجزهای را ببینند، روی گردانده، میگویند: «این سحری مستمر است.» آنها [آیات خدا را] تكذیب كردند و از هوای نفسشان پیروی كردند و هر امری قرارگاهی دارد! به اندازهی كافی برای بازداشتن از بدیها اخبار [انبیا و امتهای پیشین] به آنان رسیده است. این آیات، حكمت بالغه الهی است، اما انذارها [برای افراد لجوج] فایده نمیدهد.
17.سیوطی، الدر المنثور، ج6، ص132.
18.ابوكبشه یكی از اشراف عرب بود كه برخلاف سایر مردم كه بت پرست بودند، به ستارهپرستی روی آورد. او ستارهی «شعری» را میپرستید و عبادت این ستاره را برای قبیلهاش سنت قرار داد و چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دین با قریش مخالفت كرد، به دلیل مخالفتش با پرستش بتان، او را ابن ابی كبشه میخواندند. برخی هم گفتهاند: ابوكبشه از اجداد مادری پیامبر هم بوده است (رك: فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص277. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص59. محمد بن حبیب بغدادی؛ كتاب المحبر؛ ص129. آلوسی، روح المعانی، ج14، ص64. اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج9، ص258) .
19.رك: سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص132. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القران، ج9، ص281. محمدعلی شوكانی، فتح القدیر، ج5، ص144. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج27، ص50؛ علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج5، ص174. محمد مظهری، تفسیر مظهری، ج9، ص135.
20.قدردان قراملكی، معجزه در قلمرو عقل و دین، ص180. به نقل از: دیوید هیوم، دربارهی معجزات، ص412.
21.رك: ابن سید الناس؛ عیون الاثر، ج1، ص308.
22.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج97، ص433. نكته جالب توجه این است كه تا مدتها و پیش از پیشرفت دانش نجوم، برخی از دانشمندان تصور میكردند محراب مسجدالنبی اندكی از قبله انحراف دارد، ولی با پیشرفت دانش نجوم ثابت شده است تصور دانشمندان مذكور ناصواب بوده است.
23.حسن حسن زاده آملی، «تعیین سمت قبله مدینه توسط پیامبر»، ص42-52.
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.