![نقش آیت الله العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی و اشاره ای کوتاه به زندگی ایشان نقش آیت الله العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی و اشاره ای کوتاه به زندگی ایشان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/2f270d3d-a4c9-4a6d-97b2-3ea99e016b3f.jpg)
![نقش آیت الله العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی و اشاره ای کوتاه به زندگی ایشان نقش آیت الله العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی و اشاره ای کوتاه به زندگی ایشان](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/farvardin/10/90168.jpg)
نقش آیت الله العظمی گلپایگانی در انقلاب اسلامی و اشاره ای کوتاه به زندگی ایشان
چکیده:
آیتالله گلپایگانی دو سال و نیم داشت كه مادر پارسای خویش را از دست داد. نامهربانی روزگار در حق این كودك خردسال به همین جا ختم نگردید و در نه سالگی به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولی از آنجا كه تقدیر الهی آیندهای درخشان و روشن را برایش رقم زده بود هیچكدام از این مشكلات نتوانست در اراده او برای تحصیل خللی ایجاد كند.
18 آذر سالروز رحلت آیتاللهالعظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی است . ایشان در نهم ذیقعده سال 1316 هجری قمری در گلپایگان متولد شدند. پدر بزرگوار ایشان از سادات عالیقدر و معروف به زهد و تقوی بوده است. آن عالم با اخلاص وصیت كرده بود كه :
«قبر مرا در كنار جاده قرار دهید كه گرد و غبار كاروان كربلا و زائران امام حسین (علیهالسلام) به هنگامی كه از اینجا میگذرند بر روی قبرم بنشیند.»
آیتالله گلپایگانی میفرمود :
«پدرم بسیار مواظبت به خواندن زیارت عاشورا داشت و هر روز بالای پشت بام رفته و حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) را با این زیارت شریفه زیارت میكرد.» آیتالله گلپایگانی دو سال و نیم داشت كه مادر پارسای خویش را از دست داد. نامهربانی روزگار در حق این كودك خردسال به همین جا ختم نگردید و در نه سالگی به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولی از آنجا كه تقدیر الهی آیندهای درخشان و روشن را برایش رقم زده بود هیچكدام از این مشكلات نتوانست در اراده او برای تحصیل خللی ایجاد كند.1
زهد و تقوی از دوران كودكی
نوابغ و انسانهای بزرگی كه در تاریخ به نیكی درخشیدهاند از همان دوران كودكی آثار صلاح و بزرگواری در سیمای رفتارشان آشكار و متجلی بوده است. آیتالله گلپایگانی نیز از این امر مستثنی نبودهاند.
پیرمردی از اهالی گلپایگان كه دوران مكتب رفتنش را در كودكی با معظمله سپری كرده بود نقل میكرد :
«ایامی كه ایشان به مكتب میرفتند رسم بر این بود كه شاگردان به هنگام ظهر نانشان را روی هم میریختند و یكجا با هم میخوردند لكن ایشان جداگانه غذای خود را میخوردند و هر چه اصرار میكردند كه با آنها هم غذا باشد نمیپذیرفت و میگفت شاید پدرهای آنها راضی نباشند. روزی بچهها نان و غذای او را برداشتند كه مجبور شود با آنها غذا بخورد ولی ایشان آن روز غذا نخوردند و در غذای آنان شركت ننمودند.»
آری; شرط اول كمال انسانی كه در راه تحصیل علم قدم برداشته تقوا و اجتناب او نسبت به حلال و حرام است و در این میان مراعات حقوق دیگران و آلوده نشدن به غذای حرام یا شبههناك در تهذیب نفس و تربیت روح و روان تأثیر بسزایی دارد.2
اساتید آیتالله گلپایگانی
اساتید معظمله در یك تقسیمبندی به دو گروه تقسیم میشوند :
الف) اساتید اصلی :
1ـ آیتالله سید محمد حسن خوانساری(ره).
2ـ آیتالله آخوند ملاعلی محمدتقی گوگدی.
«مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی او را از قدمأ شاگردان آخوند خراسانی و از اجلاء آنان میداند.»3 3ـ آیتالله العظمی حائری یزدی.4
اساتید مقطعی آیةالله گلپایگانی
محقق غروی اصفهانی.5
محقق عراقی.6
آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی.7
آیتالله شیخ محمدرضا اصفهانی نجفی ـ مسجد شاهی.8
آیتالله میرزا محمدباقر گلپایگانی.9
اجازات و مشایخ اجازه آیتالله گلپایگانی.
ناگفته نماند آنگونه كه معروف است، معظمله در صدد كسب اجازات نبودهاند. معذلك اجازاتی از ناحیه علمای بزرگ برای ایشان صادر شده است:
اجازه آیتالله العظمی حائری یزدی.
اجازه آیتالله مسجد شاهی اصفهانی.
اجازه روائی مرحوم محدث قمی.
آیتالله گلپایگانی بر كرسی تدریس
آیتالله گلپایگانی از اوائل جوانی شروع به تدریس كردهاند و از مدرسین به نام حوزه به شمار میرفتهاند
آقا سید ریحانالله یزدی در كتاب خود كه در سنه 1353 قمری یعنی 61 سال قبل از رحلت آیتالله گلپایگانی منتشر كرده است در تحت عنوان آقا سید محمدرضا گلپایگانی مینویسد : «آقا سید محمدرضا فرزند آقا سید محمدباقر گلپایگانی در سال 1316 در گلپایگان تولد یافته و در روزگار صباوت و كودكی پدر و مادرش جهان را بدرود گفته تربیت وی به دیگران واگذار شد و چون بضاعتی از آنان نمانده خدمت آخوند ملامحمدتقی گلپایگانی به تحصیل دانش پرداخت. سپس به قم عزیمت و از مدرسین فقه و اصول به شمار میرود.»10
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد :
«و هو الیوم من العلمأ الفضلاء فی قم و من المدرسین المشاهیر بها. ایشان امروز از علمای با فضیلت قم و از مدرسین مشهور در آن شهر میباشد.»11 پس از رحلت آیتالله بروجردی از جمله پرجمعیتترین درسها درس ایشان بود و متجاوز از سی سال از هفتاد سال تدریس در حوزه فقاهت، بزرگترین جمعیت درس را به خود اختصاص داده بودند و از این رو و به لحاظ كم و كیف و طول زمان و كثرت شاگردان، تدریس ایشان امتیازی بود كه خداوند متعال معظمله را بدان مخصوص گردانیده بود.12
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از پیام خویش به مناسبت رحلت آیتالله گلپایگانی میفرمایند :
«این شخصیت والای علمی كهنسال در میان مراجع عظام تقلید، یكی از موفقترین و سعادتمندترینها بودند. حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد (علیهمالسلام) بودند.... هزاران شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهرهمند ساختند. بسیاری از آرأ و نظرات فقهی كه حاكی از روشن بینی و ذهن نوگرای ایشان بود ارائه كردند.»13
در فهم و جمع اخبار ید طولایی داشتند و از بس با اخبار و كلمات معصومین مأنوس بودند كه اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام) را همچون فرزند از پدر میفهمیدند و طوری زوایای آن را قرینه قرار میدادند كه اعجاب همگان را بر میانگیخت.
آیتالله مكارم شیرازی در خصوص تدریس آیتالله گلپایگانی میفرمایند : «در مكتب فقهی ایشان سه مطلب خیلی جلب توجه میكرد. اول عمق نظر ایشان بود و دوم مسئله استقلال فكری ایشان بود و سوم احاطه بود. ایشان حضور ذهن داشت و احاطه داشت و یك مسئله را كه میگفت با مسئله دیگر میسنجید.»14
تجلی اخلاق و عرفان در تدریس
تدریس ایشان ممزوج با اخلاق و عرفان بود. بدین ترتیب كه : اولاً به هنگام ورود در مسجد محل تدریسشان نماز تحیت مسجد را به جا میآوردند و هرگز دیده نشد كه نماز تحیت مسجد را نخوانده شروع به درس كنند. حتی در سالهای اخیر كه از ضعف جسمی رنج میبردند، نماز تحیت را نشسته میخواندند ولی ترك نمیكردند.
ثانیاً هنگامی كه بر كرسی تدریس مینشستند، قبل از شروع به درس فاتحه و اذكاری برای اساتیدشان و نیز همه كسانی كه حوزه علمیه قم را حفاظت كردند و در حفظ و رونق آن كوشیدند قرائت میكردند.15
اهتمام آیتالله گلپایگانی به تعلیم و تعلم
اهتمام آیتالله گلپایگانی به امر تدریس به حدی بود كه كسالت و بیماری و حتی فوت فرزند نیز موجب نشد كه ایشان درس را تعطیل كنند.
یك روز كه كمی دیرتر از وقت معین برای تدریس حاضر شده بود وقتی شاگردان علت تأخیر استاد را سئوال میكنند میفرمایند :
«كودك پنج سالهای داشتم كه در حوض خانه افتاد و خفه شد و من گرفتار تجهیز و تدفین او بودم. روی این جهت كمی دیر شد.»16
در سالی كه به علت كسالت توان رفتن به مسجد اعظم جهت تدریس را نداشته درس را در منزل شروع كرده، فرمودند :
«در زمان استادم مرحوم حاج شیخ (آیتالله حائری یزدی) یك شب كه به شدت مریض بودم و قادر به حركت نبودم به دوستانم گفتم مرا با رختخواب به درس استاد ببرید تا از فیض درس ایشان محروم نباشم. الآن هم كه چنین مبتلا شدم درس را در منزل شروع كردم تا نصیحتی باشد برای طلاب كه به مجرد بیماری یا عذر دیگری درس را تعطیل نكنند زیرا امروز عالم اسلام به مجتهد و طلبه باسواد نیاز شدید دارد.»17
آقای گلپایگانی اهتمام خاصی به تقویت بنیه علمی طلاب داشتند تا جایی كه میفرمودند : «خدا را شاهد و گواه میگیرم كه با مشاهده برخی طلاب كه به درس و بحث اهمیت نمیدهند از غصه تب میكنم.»18
مبانی فقهی آیتالله گلپایگانی
آیتالله گلپایگانی در بهرهگیری از مباحث فقهی سبك خاص به خود را داشت و روش فقهی ایشان را باید در دو بخش از احكام بررسی كرد :
احكامی كه در آنها اخبار و روایاتی وارد شده است. در این قسم به فهم عرفی ظواهر اخبار اكتفا و هرگز دقتهای فلسفی را در مدلول روایات راه نمیداد. در استخراج احكام از سنت و اخبار ید طولایی داشت و در تعارض بین خبرین چنان بین اخبار جمع میكرد كه مورد اعجاب همه بود و از همین جهت آیتالله كوهستانی از ایشان به عنوان «زارة ابن اعین» تعبیر میكردند19 احكامی كه در آنها روایات خاصهای موجود نیست و از طریق قواعد و كلیات اثبات میشوند. در این قبیل روایات نیز، معظمله ید طولایی در تطبیق كبرویات بر مصادیق صغرویات داشت مثلاً حضرت آیتالله گلپایگانی «مضاربه» را از مصادیق وكالت میدانند نه عقدی مستقل و واضح است كه این مبنا ثمرات فراوانی در سرتاسر مباحث مضاربه دارد و یا در بحث قضأ در مسئله «متولی شدن غیر مجتهد امر قضاوت را از طرف مجتهد» ایشان به خوبی از طریق عمومات وكالت وارد بحث شده و مسئله را ثابت میكند.
اما ویژگی كمی فقه آیتالله گلپایگانی این بود كه در تمام ابواب فقه فتوا داشتند و حواشی ایشان یكی از پربارترین حواشی بر عروةالوثقی میباشد.
آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی(قدس سره) كه از مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف به شمار میرفت با دیدن حواشی آیتالله گلپایگانی بر عروه، احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود. قابل توجه است كه معظم له حواشی عروه را در سن پنجاه سالگی نوشته و منتشر ساخته بود. به كلمات بزرگان خصوصاً شهید ثانی و صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری (رضوانالله تعالی علیهم اجمعین) اهتمام داشتند و بسیاری از اوقات، متون این كلمات را قرائت كرده و آنگاه به تأكید و یا نقد آنها میپرداختند.
شیوه تدریس ایشان علیالخصوص اهتمامی كه برای رسیدن به نظر علمای بزرگ داشتند، اهمیت اجتهاد و عظمت آن را در نظر انسان متجلی میساخت.
به روایات وارده و مناسبه در هر مسئله اهتمام بسیار میورزید; بلكه گاهی پیش از بیان شقوق مطلب و اقوال مسئله كلیه روایات مناسبه اعم از مؤید و معارض را قرائت میكردند و متن روایات را از روی وسائلالشیعه میخواندند. در پایان یافتن مطالب شتاب نداشتند و غالباً تحقیق و بررسی میكردند تا به یك نقطه اطمینان بخشی برسند و از این رو گاهی مدتی در یك مطلب میماندند و بحث فقهی ایشان در خصوص «حج» متجاوز از شش سال به طول انجامید. از بزرگان و اساتید علم بسیار احترام میكردند و حتی در مواقعی كه به نظر و رأی آنها ایراد داشتند بسیار محترمانه به نقد آن میپرداختند.
اغراقگویی و مبالغه در جا انداختن نظریه خود نداشتند، هر چند كه از نظر خود دفاع میكردند و لكن با تعابیر اغراقآمیز كه موجب وهن نظر مخالف باشد دفاع از رأی و نظر خود نمیكردند و این مطلب از بارزترین خصوصیات تدریس معظمله بود.
دارای شرح صدر فوقالعاده بودند و اشكالات و ایرادات شاگردان را هر چند كم سابقه بودند تحمل میكردند و این مطلب خصوصاً در این سالهای اخیر با در نظر گرفتن بار سنگین مرجعیت و پیری و ضعف مفرط ایشان به راستی اعجابانگیز بود و اگر احیاناً مثل مواقع كسالت، تند میشدند كلمات زننده درباره طرف به كار نمیبردند و گاهی اوقات جمله (انالله و انا الیه راجعون) را به كار میبردند كه ظاهراً مقصودشان آن بود كه اینگونه ایراد مصیبت و بلاست. در مواقعی كه در نقل مطالب و یا جهات دیگر كم و زیادی صورت میگرفت و به حضورشان تذكر داده میشد; از پذیرفتن آن منعی نداشتند و گاهی صریحاً از تذكر دهنده تقدیر میكردند.
ویژگیهای اخلاقی
1ـ اخلاق فردی و اجتماعی
آیتالله گلپایگانی از همان دوران طفولیت در صدد تهذیب نفس خویش بود و تحصیل علم را با تصفیه باطن توأم ساخته بود. از معدود افرادی بود كه ملكه تقوی و تهذیب نفس در او بارور شده بود حتی در امور عادی روزمره و اقدامات سیاسی تمام سعی خود را معطوف كرده بود كه وظیفه خود را انجام دهد و در تمام امور خداوند متعال را از خود راضی نگاه دارد. معظمله در برخورد با مردم و مراجعهكنندگان بسیار خوش برخورد بود به گونهای كه هر كس با نخستین برخورد شیفته ایشان میشد. برخی از مراجعین كه به خاطر داشتن مشكلات و گرفتاریها ناراحت بودند، هنگامی كه به حضور ایشان میرسیدند با كیفیت برخورد ایشان آرامش و نشاط به آنان دست میداد.
درباره برخورد كریمانه ایشان با مراجعین داستانها و نقلهای زیادی نوشتهاند از جمله آنها: شخصی با یكی از اعضأ دفتر معظم له اصطكاكی پیدا كرده بود و خواستار آن شده بود كه خدمت آقا برسد. وقتی به حضور آقا شرفیاب شد با آهنگ بلند شروع به اعتراض كرد و از فرد مزبور شكایت نمود كه به من اهانت و توهین كرده است آقا با اخلاق خوش سئوال كردند چه كرده؟ پاسخ داد با مشت به سینهام زده است. آقا با لحنی جذاب فرمودند:
«دیه با عاقله است. شما بیائید و به جای آن یك مشت در سینه من بزنید»20
2ـ اخلاص
از ابعاد مهم شخصیت آیتالله گلپایگانی اخلاص ایشان بود، روح اخلاص و یقین در اعمال آن مرجع بزرگوار جاری بود. مرجعیت را تنها به حكم وظیفه پذیرفته بود و از این رو از ترویج نام و شهرت خویش همواره گریزان بود، در سالهای آخر عمر آیتالله العظمی بروجردی یكی از نمایندگان ایشان درباره تعیین مجتهد بعد از خودشان در رجوع به احتیاطات واجب ایشان سئوال میكند. آیتالله بروجردی در پاسخ میفرمایند :
به اعلم فا الاعلم رجوع كنید. آن شخص در استفتأ دیگری از معظمله خواستار تعیین مصداق میشود. آقای بروجردی در پاسخی كه كتباً مرقوم داشتهاند میفرمایند : به فقیه گلپایگانی رجوع شود.21 متعاقب آن فرد استفتأ كنند پس از رحلت آیتالله بروجردی و مطرح شدن مرجعیت علمأ و شخصیتهای مختلف در صدد نشر و تكثیر آن استفتأ بر میآید و هنگامی كه نیت خود را با آیتالله گلپایگانی در میان میگذارد او را به شدت از این كار نهی كرده و حتی برگه استفتأ را از او گرفته و در نزد خود نگه میدارند.
آن شخص كه از علاقمندان آیتالله گلپایگانی بوده است عرض میكند آن برگه استفتأ شرعاً متعلق به من است معظمله در پاسخ میفرمایند :
«یعنی تو معتقد نیستی كه من به این اندازه بر تو ولایت دارم؟» یكی از علمای نجف كه از سوی آیتالله گلپایگانی جهت تبلیغ به شهرستان ایلام اعزام شده بود پس از مدتی به نزد معظمله آمده و عرض میكند : چون بنده دروس شما را ندیدهام و اعلمیت شما برایم محرز نشده است. لذا وقتی مردم آنجا درباره تقلید و مراجع اعلم از من سئوال میكنند آیتالله العظمی خوئی را معرفی میكنم و من از این كه از طرف شما باشم و هزینهام از جانب شما تأمین شود ولی دیگری را تبلیغ كنم راضی نیستم.
آیتالله گلپایگانی در پاسخ فرموده بودند :
«من تو را نفرستادم آنجا كه مرا تبلیغ كنی! من شما را فرستادم كه بروی دین خدا را تبلیغ كنی كه مردم دین دار باشند حتی اگر بخواهی پول میدهم رساله آقای خوئی را بخری و آنجا به مردم بدهی تا دیندار شوند!»22
در مورد دیگری فردی از روحانیون شیراز به حضور معظم له مشرف شده و عرضه داشت كه من مردم را از تقلید آیتالله العظمی حكیم به تقلید شما برگرداندهام. این فرد كه انتظار داشت مورد تشویق آیتالله گلپایگانی واقع شود برخلاف انتظارش نه تنها مورد تشویق ایشان قرار نگرفت بلكه به او فرمودند :
«مردم را در تقلید هرزه نكنید. طوری نكنید كه مسئله تقلید در میان مردم قداست خود را از دست دهد.»23
پس از رحلت حضرت امام خمینی و طرح مرجعیت آیتالله العظمی اراكی، آیتالله گلپایگانی اظهار خوشحالی كرده و فرموده بودند :
«الحمدلله كه از وجود ایشان هم در حوزهها استفاده میشود. ما در ذهنمان دغدغهای بود كه چرا از وجود حضرت آیتالله اراكی در حوزه استفاده نمیشود.»24
3ـ اخلاص در محبت اهل بیت
عشق و ارادت آیتالله گلپایگانی به آستان مقدس اهل بیت (علیهمالسلام) بعد دیگری از فضائل اخلاقی و اعتقادی معظمله است.
ایشان در این خصوص میفرمود :
«در زمان مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالكریم حائری بین علمأ صحبت بود كه چه كنیم. ایام عزاداری است و نمیتوانیم مجلس عزا برقرار كنیم. من گفتم در منزل ما بینالطلوعین مجلس عزا میگیریم و خودم هم منبر میروم و روضه میخوانم. مجلس روضه را برگزار كردیم. مرحوم آیتالله حائری و آقا شیخ ابوالقاسم كبیر و دیگر بزرگان هم به مجلس مشرف میشدند و بنده خودم منبر میرفتم و روضه میخواندم.»
هر سال عصر عاشورا بستگان خویش را به گرد خود جمع میكرد و برای آنها شخصاً روضه میخواند و میفرمود:
«میخواهم نامم در زمره روضه خوانهای سیدالشهدا(علیهالسلام) ثبت شود.»25 این رویه آیتالله گلپایگانی تا آخرین سال از حیاتشان یعنی محرم سال 1414 هجری قمری ترك نشد. به هنگام حضور در مجالس روضه و ذكر مصائب اهل بیت (علیهالسلام) مؤدب و به هیأت كسی كه در محضر شخص یا اشخاص والامقام و بزرگ شرف حضور دارد مینشستند. در ایامی كه به علت كسالت در بیمارستان بستری بودند و لباس بیماران را بر تن داشتند شخصیتهای طراز اولی علمی و سیاسی مملكت را كه برای عیادت آمده بودند، با همان لباس مخصوص به حضور میپذیرفتند اما هنگامی كه یك مداح اهل بیت (علیهم السلام) وارد میشد و میخواست ذكر مصیبتی كند لباس رسمی خود را میپوشیدند و آنچنان مؤدب مینشستند گویی حضور موالیان و اجداد طاهرین خویش را در مجلس به عیان میبینند و میفرمودند : «ذكر ائمه حضور در خدمت ائمه است و در خدمت ائمه باید مؤدب نشست.»26 هنگامی كه پیش از حضور در مجلس ذكر مصیبت در روز تاسوعا یكی از بستگانشان به حضورشان رسید و از ایشان خواست قطره چشمی كه پزشك برای درمان تجویز كرده را استفاده كنند فرمودند : «اگر چه من این داروها را محكوم به طهارت میدانم ولی نمیخواهم اشك چشمی كه در مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) ریخته میشد با چیز دیگری مخلوط شود.27 اهتمام آیتالله گلپایگانی به تعظیم و بزرگداشت مقام والای حضرت صدیقه طاهره فاطمة زهرا (سلامالله علیها) تا آنجا بود كه روز سوم جمادیالثانی روز شهادت آن حضرت پس از اتمام مراسم عزاداری در بیتشان در قالب دسته عزاداری پیشاپیش جمع كثیری از طلاب با پای پیاده به حرم مطهر حضرت معصومه(سلامالله علیها) مشرف میشدند و این سنت نیكو كه توسط ایشان بنیاد گردید پس از گذشت سالها تا اكنون ادامه یافته است.
آن فقیه بزرگ درباره اهمیت اقامه عزا بر حضرت زهرا(سلامالله علیها) و رجحان آن بر عزاداری حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) میفرمودند :
«گریه بر سیدالشهدأ (علیهالسلام) تولی است اما گریستن در عزای حضرت زهرا(سلامالله علیها) هم تولی و هم تبری است.»
معظمله در پیامی به مناسبت یكهزار و چهارصدمین سالگرد شهادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (علیهاسلام) میفرماید :
«فاطمه ولیةالله حجةالله و پاره تن و روح رسولالله بود احدی از او به پیغمبر شبیهتر و نزدیكتر و محبوبتر نبود. او صدیقه كبری و ناموس الله عظمی بود و خداوند متعال نسل پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و امامان مكرم را در زریه او قرار داد. ادب و اطاعت خالص او از پدرش و احترام بینظیر پدرش از او، همسرداری، خانه داری، تربیت فرزند و همه صفات و اخلاقش آموزنده و مشحون به حقایق عالی عرفانی و عنایات خالصه ربانی بود... شایسته است متمكنین با تأسیس مراكز عامالمنفعه در جهت تأمین نیازهای جامعه اسلامیمان خاطره بزرگداشت مطلع پانزدهمین قرن شهادت دخت گرامی پیامبر اسلام را برای همیشه گرامی دارند.»28 4ـ اصرار بر اجرای قوانین اسلام
در قضیه رحلت فرزندشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی كه برای كمكرسانی به زلزلهزدگان طبس عازم آن دیار شده بود و در تصادفی مشكوك به دیار باقی شتافت. آن هنگام كه خبر آن رویداد تأسفانگیز را دریافت كردند فرمودند:
«بارالها! نه تنها شاكرم بلكه ممنونم كه فرزندم در راه تو جان باخت.»29 در آن ایام یكی از علمأ كه برای تسلیت به حضور ایشان رسیده بود اظهار داشت : مرحوم آیتالله میرزا عبدالعلی طهرانی هنگامی كه فرزندش را از دست داد میگفت دعا كنید محبتش از دلم برود. اكنون شما نیز از خدا بخواهید تا محبت آن فقید سعید را از دلتان بیرون كند، اما معظمله در پاسخ فرمودند :
«اما من دعا میكنم خداوند محبتش را در دلم بیشتر كند تا من در این مصیبت بیشتر صبر كنم و خداوند متعال پاداش بیشتری عنایت فرماید.»
در پی این حادثه دردناك، مقامات رژیم شاه با ارسال تلگراف تسلیت به حضور معظمله قصد داشتند از حادثه مزبور در جهت بهبود رابطه خود با مرجعیت و روحانیت استفاده كنند كه علیرغم انتظارشان با پاسخ قاطع و كوبنده ایشان مواجه شدند.
در اینجا به عنوان نمونه تلگراف نخستوزیر رژیم پهلوی شریف امامی و پاسخ آیتالله گلپایگانی به آن را درج مینمائیم:
«حضرت آیتالله العظمی آقای سید محمدرضا گلپایگانی (دامت بركاته) مرجع عالیقدر شیعیان حادثه اسفناك فقدان آیتالله زاده آقای سید مهدی گلپایگانی موجب تأسف و تأثر قبلی اینجانب شد.
انشأالله تعالی قادر متعال صبر جمیل در تحمل این مصیبت عظمی عنایت خواهد فرمود. بقای عمر و دوام عزت آن مرجع عالیقدر را كه وجود محترمشان در ترویج احكام اسلامی و ارشاد مسلمین مغتنم است از پیشگاه حضرت حق مسئلت دارم و امید كه توجه حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) موجب رستگاری و آمرزش همه شیعیان باشد. برای فقید سعید قدس سره طلب مغفرت و رحمت دارم. آمین یا ربالعالمین.التماس دعا نخستوزیر شریف امامی 31 شهریور 1357»
در پاسخ به تلگراف مزبور فرمودند :
جناب آقای مهندس شریف امامی : تهران
تلگرام تسلیت واصل، تسلی خاطر اینجانب وقتی فراهم میشود كه مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید كه قلب مبارك حضرت ولی عصر (ارواحالعالمین له الفداه) را جریحهدار ساخته است جبران و نظام كامل اسلامی در مملكت برقرار گردد. از خطراتی كه به واسطه وضع غیراسلامی آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشریات و مطبوعات گمراه كننده و تلقینات و تبلیغات الحادی و سپاه دانش دختران و پلیس و افسر زن و امور دیگر كه شرف و حیثیت و عفت اجتماع را لكهدار نموده و فرزندان عزیز اسلام را تهدید میكند به مراتب بیشتر از مرگ فرزندانم متأسف میباشم. خداوند متعال همگان را به آنچه خیر و صلاح و ترقی آزادی و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدایت فرماید.
24 شوال المكرم 1398 ـ 4/7 ـ 1375 ـ گلپایگانی
مواضع سیاسی و مبارزات آیتالله گلپایگانی
آیتالله گلپایگانی دارای روحیه ضد ظلم و فساد بودند و در مواقع مختلف طبیعت كفرستیزی خود را بروز دادهاند. چنانكه نقل میشود از دورانی كه در گلپایگان بودهاند و هنوز وارد حوزه علمیه اراك و قم نشده بودند، تا ایامی كه در اراك و در ایام طلبگی انس و مصاحبت خاصی با مرحوم آیتالله آقا نورالدین اراكی كه از علمای مجاهد آن دیار بوده داشتهاند، تا زمانی كه صریحاً با مأمور كشف حجاب رضاخان در قم درگیر میشوند و تا دوران مرجعیتشان كه با اعلامیههای قاطع و كوبنده رهبری و زعامت حوزه علمیه قم را در ایام تبعید حضرت امام خمینی (قدس سره) بر عهده داشتهاند.
مبارزه با تصویب لایحه اصلاحات ارضی
اولین تلگراف اعتراض به تصویب اصلاحات ارضی از سوی آیتالله گلپایگانی صادر شده است. این تلگراف در پاسخ به تلگراف وزیر كشاورزی وقت رژیم پهلوی (دكتر ارسنجانی)، كه با زیركی خاصی علما و مراجع تقلید را موافق اقدامات دولت معرفی كرده بود، خطاب به نخستوزیر صادر شده است و در آن قید شده است :
«آقای دكتر ارسنجانی، وزیر كشاورزی، تلگرافی كه به حقیر به نام تبریك مخابره كرده و در آن از توجه علمای اعلام در مورد زمیندار شدن زارعین اظهار تشكر نموده است.31 علاوه بر آنكه از طرف علمأ اعلام با قانون اصلاحات ارضی موافقت نشده و هر قانونی كه بر خلاف احكام مقدسه دین مبین اسلام باشد، لغو و بلااثر است. چون از یك نفر كه خود را به عنوان وزیر معرفی میكند چنین تهمت بیاساسی آن هم نسبت به مقام حجج اسلام موهن و تحریكآمیز است و جز به ناچار ساختن علمأ اعلام در اظهار مخالفت تعبیر دیگری ندارد مقتضی است ایشان را به آثار نامطلوب این حركات متوجه نموده و در رفع اتهام از ساحت علمأ اعلام اقدام فرمایند.»32 مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان حذف میگردید. انتخابشوندگان نیز به جای اینكه مراسم تحلیف را با قرآن كریم به جای آورند، از این پس آن را با هر كتاب آسمانی میتوانستند انجام دهند و به منظور سرآغازی در توسعه فرهنگ غربی و هتك عفت عمومی و خانوادگی، به زنان نیز حق رأی اعطا شده بود.
در پی تصویب این لایحه مراجع عظام تقلید همگی یكصدا به مخالفت با آن برخاستند و ضمن خلاف شرع دانستن آن خواستار لغو مصوبه مذكور شدند. در این میان آیتالله گلپایگانی با انتشار اعلامیهها و تلگرافهای مختلف به مخالفت با آن برخاست. معظمله در بخشی از اعلامیه خویش میفرمایند:
«آیا در مملكتی كه هنوز به مردها حق شركت در انتخابات آزاد داده نشده، دادن چنین حقی به زور و ارعاب به بانوان یادآور اعصار توحش حكومتهای فردی و توهین به جامعه زنان نیست.»33 ورود بانوان به عرصه انتخابات در شرایطی كه اصولاً انتخابات آزاد در مملكت وجود نداشت و اسامی نمایندگان و وكلاء از قبل به وسیله مقامات دربار و ساواك تعیین میگردید، تنها پوششی برای ترویج فساد و بیبند و باری و بیعفتی در جامعه محسوب میشد و این نكته ظریفی بود كه از دید علمأ و مراجع پنهان نمانده بود.
آیتالله گلپایگانی در اعلامیه خود به همین مناسبت اینچنین تصریح میكنند : «اگر مقصود ترویج فحشأ و منكر نیست چرا زنها را عملاً ترغیب میكنند كه با بدنهای نیمه عریان در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان ظاهر شوند؟»34
نهایتاً بر اساس موضعگیری استوار حضرت امام خمینی و آیتالله گلپایگانی و علمای مجاهد آن عصر و نیز حمایت قاطع و گسترده مردم از اقدامات مراجع تقلید بود كه نخستوزیر اسدالله علم طی تلگرافی به آیتالله گلپایگانی، عدم اجرای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایی را اعلام نمود. اما معظمله با هماهنگی با مراجع وقت ضمن ناكافی دانستن این اقدام خواستار لغو رسمی آن در هیئت دولت شدند. متعاقب آن نخستوزیر دو روز پس از تلگراف اول، در تلگراف دیگری رسماً لغو مصوبه فوق را اعلام داشت.
متن این تلگراف به این شرح است :
حضور مبارك حضرت آیتالله آقای گلپایگانی متعالله المسلمین بطول بقائه. در پاسخ پیغام حضرت آیتالله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به استحضار عالی میرساند همانطور كه طی تلگراف شماره 41582 مورخ 5/9/41 اطلاع داده شد موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد كه تصویبنامه مورخ 14/41 قابل اجرا نخواهد بود.شماره 41776 ـ 7/9/41
نخست وزیر اسدالله علم
موضعگیری آیتالله گلپایگانی علیه انقلاب سفید شاه
در پی عقبنشینی رژیم شاه از اجرای تصویب نامههای اصلاحات ارضی و انجمنهای ایالتی و ولایتی شاه در 19 دی ماه 1341 و در سالروز اصلاحات ارضی اعلام كرد قصد دارد اصول ششگانهای را به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه از نظر ماهیت همان لوایحی بود كه در قالب اصلاحات ارضی و تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی قبلاً طرح شده بود و با وجود مخالفت علمأ لغو گردیده بود منتها با این تفاوت كه این بار خود شاه شخصاً اجرای این مأموریت آمریكایی را بر عهده گرفته بود و تأكید كرده بود كه «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا كنم».35 به دنبال تصمیم شاه دایر بر اجرای به اصطلاح اصول ششگانه انقلاب سفید، آیتالله گلپایگانی طی بیانیهای شركت در رفراندوم را تحریم كرده و آن را غیرقانونی دانست. در آستانه نیمه شعبانالمعظم سال 1382 .'û ق. رژیم شاه كه از جنب و جوش مردم قم در سرور و چراغانی معابر و بازار به مناسبت این روز مبارك اطلاع داشت، با سوءاستفاده از این فرصت عدهای را از تهران به قم روانه كرد تا با برپایی جشن و سرور به رفراندوم گذاشته شدن اصول ششگانه را جشن بگیرند و از فضای شاد شهر قم به مناسبت عید فرخنده ولادت حضرت ولیعصر «عج» به سود شاه و رفراندوم شاهانه بهرهبرداری كنند.
آیتالله گلپایگانی پس از اطلاع از چنین برنامهای طی اعلامیهای خواستار تعطیلی بازار و توقف جشن و چراغانی عید سعید نیمه شعبان شد.
در پی این اعلامیة آیتالله گلپایگانی بازار قم یكپارچه تعطیل شد و فضای سكوت و سكون جایگزین شادی و جنب و جوش شد. رژیم شاه كه عملاً توطئه خود را ناكام میدید با بازگرداندن افرادی كه به همین منظور از تهران روانه شده بودند به غائله پایان داد. متعاقب خروج افراد مزبور از قم در ساعات اولیه صبح نیمه شعبان، حضرت آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای كه در حوالی ظهر منتشر شد با تشكر از اقدام تجار و بازاریان در تعطیلی بازار و توقف مراسم سرور، از آنها دعوت نمود با توجه به رفع غائله به مراسم جشن و چراغانی ادامه دهند.36 متن اعلامیه به شرح ذیل است :
«چون منظور از انصراف از برگزاری مراسم عید سعید از طرف حقیر و اقدام آقایان تجار و اصناف قم به تعطیل بازار و خیابان انزار از بعضی حركات و آمدن عدهای به قم بود تا موجب توهم موافقت روحانیت با این مطالب نشود و این مقصود با تعطیل بازار و اظهار احساسات مردم متدین انجام شد ضمن تشكر از توجه عموم به حفظ آرامش مقتضی است بازار را مفتوح و به مراسم جشن و چراغانی عید ادامه دهند. خداوند همه را از یاوران حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قرار دهد.»37 به تاریخ 15 شهر شعبان المعظم 1382
محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
در پی نزدیك شدن به زمان رفراندوم، شاه با سفر به قم خواست، علمأ و مراجع را به موافقت با طرح رفراندوم تحریص و تشویق نماید; ولی این اقدام نیز با عدم استقبال علمأ از وی و تحریم خروج مردم از خانههایشان در روز سفر او به قم ناكام ماند. بازار قم یكپارچه تعطیل شد و جز عدهای مزدور كه برای همین منظور توسط رژیم از تهران آورده شده بودند كسی در خیابان نبود. شاه در این سفر با سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیت، بر تصمیم خویش دایر بر اجرای انقلاب سفید تأكید نمود. متعاقب این فراخوان آیتالله گلپایگانی (ره) طی اعلامیهای بار دیگر بر مخالفت خود با رفراندوم شاهانه تأكید فرموده و این بار نیز اساس آن را غیرقانونی دانست.
متن اعلامیه به شرح زیر است :
«به عرض محترم عموم آقایان مؤمنین و برادران دینی میرساند: حقیر در جریانات اخیر به وسایل مختلفه تذكرات لازمه را داده و حق نصیحت را ادا نمودهام و انصراف از اینگونه اقدامات را به ملاحظه عواقب سوئی كه در بر دارد خواستهام. امیدوارم مورد توجه واقع شده و به اضطراب ملت مسلمان خاتمه دهند. اكنون برای اطلاع عموم نظریه خود را اظهار میدارم : مراجعه به آرأ عمومی در قبال احكام شرعیه بیمورد و موجب نگرانی علمأ اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملكت است و این گونه عملیات غیرقانونی، به دلایل متعدده صحیح نیست. در خاتمه اعلام میدارم روحانیت جز خیرخواهی و بیان مصلحت و انجام تكالیف شرعیه مقصودی ندارد و با خواست خداوند متعال و توجهات حضرت ولی عصر ارواحناله الفداه به وظیفه خود عمل خواهد نمود.38
24 شعبان 1382 ـ محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
فاجعه مدرسه فیضیه
از حوادث بسیار مهمی كه در حضور آیتالله گلپایگانی اتفاق افتاد فاجعه مدرسه فیضیه است، كه در روز دوم فروردین سال 42 شمسی مصادف با روز 25 شوال رخ داد.
در این روز كه مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مجلس سوگواری به همین مناسبت از سوی معظمله منعقد گردیده بود كه جمعیت بسیار زیادی در آن حضور داشتند. بخشی از این جمعیت، مزدوران جنایتكار شاه بودند كه برای سركوب و قلع و قمع كردن سازمان روحانیت آمده بودند.
نزدیكان معظمله كه از وضعیت غیرعادی مدرسه فیضیه آگاه شده بودند مراتب را به استحضار ایشان رسانده بودند و درخواست كرده بودند كه در مجلس شركت نكند; با این وصف فرموده بود : «ما مردم را دعوت كردهایم. باید خودمان هم برویم... هر طور میخواهد بشود.»39 پس از ورود آیتالله گلپایگانی به مجلس و در گرماگرم سخنرانی مرحوم حاج انصاری قمی ناگهان اشرار شروع به اغتشاش نموده و دعوای ساختگی با خود به راه انداختند و یك بار كه آقای حاج انصاری آنان را آرام كرد و خواست مجلس را ادامه دهد. بار دیگر همان بازی را درآوردند و چند بار این عمل را تكرار كردند. به طوری كه رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود. پس از آنكه منبر ایشان خاتمه پذیرفت مزدوران چكمه پوش رژیم پهلوی بر دامنه اغتشاشات خود افزوده یكی از آنان برای روح رضاشاه صلوات خواست و آنگاه شروع به پایكوبی كرده و فریاد جاوید شاه سردادند و روی دوش یكدیگر سوار شده و پارچههای بزرگی كه بر سر در مدرسه نصب شده بود و جملاتی در حمایت از اسلام و... بر آن نوشته شده بود كنده و آتش زدند و آنگاه فحاشی نموده و حتی چوبهای درختان فیضیه را شكستند و با آن به جان طلاب و مردم بیپناه افتادند. پدر را مقابل فرزند و فرزند را مقابل پدر میزدند. برخی را از طبقه دوم به زیر انداختند و بعضی برای فرار از چنگال آن نابكاران خود را از طبقه بالا به پایین و یا از پشت بام به داخل رودخانه و یا به داخل مدرسه دارالشفأ انداختند.
در اینجا توجه خوانندگان محترم را به فرازهایی از پاسخ آیتالله گلپایگانی به مرحوم آیتالله میلانی درخصوص فاجعة مدرسه فیضیه جلب مینماییم :
تاریخ : 1/3/1342
بسمالله الرحمن الرحیم
حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج سید محمدهادی میلانی دامت بركاته مرقومه محترم مورخ 21 شهر ذیالحجه كه از توجهات آن جناب به مصالح عالیه اسلامی حكایت داشت، واصل و موجب مزید امتنان و تشكر گردید. از حال حقیر و صدمه دیدگان و مجروحین آقایان طلاب استفسار فرموده بودید بحمدالله حقیر سالم و دعاگو.
روحیه طلاب محترم بعد از فاجعه مدرسه فیضیه و اهانتهای دیگر بسیار قوی، ثبات قدم آنها افزوده، در انجام وظائف و حفظ آثار اهل بیت علیهمالسلام افزوده و آماده تحمل هرگونه مصیبت و بلا در راه آزادی مسلمین و اعلای كلمه حق هستند. هر چه تعداد شهدا و مجروحین آنان بیشتر باشد افتخار و سربلندی روحانیت بیشتر است و همانطور كه به سمع شریف رسیده و عموم مردم مسلمان با اطلاع هستند، بعد از آنكه جمعی از مجروحین را از بیمارستانها اخراج كردند به طور غیررسمی و دور از انظار مأمورین انتظامی معالجه ایشان ادامه یافت و فعلاً حال مزاجی اكثر ایشان بهبودی یافته ولی احصائیه مجروحین و مقتولین هنوز به طور قطع معلوم نشده و جمعی كه به اسم نظام وظیفه برخلاف قانون و به منظور برچیدن بساط فقه مذهب جعفری در سربازخانهها گرفتار و در این ایام محرم و صفر از افاضه و نشر احكام و معارف اسلام و تعلیم و تربیت مردم در بلاد و قرأ و قصبات محروم هستند هنوز آزاد نشدهاند...
حقیر به نوبه خود از تمام، تشكر و تقدیر كرده و یقین دارم خدمات صادقانه هر یك منظور نظر حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) واقع خواهد بود. اما متأسفانه در گوش هیئت حاكمه، كلامی كه تأثیر نمیكند كلام روحانیت و كلام ملت مسلمان است. در این قانونشكنیها، در این تصویبنامههای ضد احكام شرع، در این عملیاتی كه سوء آثارش همه روزه ظاهر میشود و در صفحات روزنامهها طبع و به دست مردم بیدار ایران داده میشود، ملت ایران بالا میرود و ایرانی در نظر بیگانگان كه منظورشان توسعه استعمار است، محترم میشود. اما حقیقت غیر از این است; یعنی ایران محترم شده اما نه به آن جهت كه هیئت حاكمه میگوید ایران سربلند شده، چون تن به زیر بار استعمار و استبداد نمیدهد و چون میفهمد و تحكم و زور چند نفر و حكومت فردی را محكوم كرده و از آن اظهار انزجار مینماید... اگر فاجعه مدرسه فیضیه و فجایع دیگر بدتر از آن هم انجام شود. اما مردم ایران و مسلمانان جهان آگاه و هوشیارند و به این استقامت و وحدت جامعه روحانیت بسیار اهمیت میدهند. همه فهمیدهاند كه روحانیت غیر از خیر و صلاح مملكت و نجات ضعفا هدف دیگری ندارد و به موقع وظایف خود را انجام میدهد. اقدامات علما احساسات اسلامی را بیدار كرده است. صحنه مدرسه و فجایعی را كه به چشم خود دیدم هرگز فراموش نمیكنم. من در آن روز از جنایت و خیانت حمله كنندگان به مردم و علما و شخص خودم چیزهایی دیدم. از مقاصد شوم و خطرناك دشمنان اسلام فهمیدم و بر جهل و ظلم كارگردانان آن فاجعه تأسفها خوردم. آن روز در تاریخ شیعه و ایران فراموش نمیشود. خدا گواه است راضی بودم مرا به قتل برسانند ولی در آن مجمع عمومی و در آن روز عزیز و در آن مكان مقدس با ارتكاب آن اعمال وحشیانه، ایران را در نظر ملل دنیا مخصوصاً مسلمانان بدنام ننمایند و از هر مصیبت برای حقیر سختتر و ناگوارتر این بود كه شنیده شد بعضی اجانب هم در آن صحنه شركت و آن اعمال وحشیانه تحت نظارت آنان انجام میشده ...
اگر راستی اصلاحات مقصود است هرگونه اصلاح در محیط رعایت از احكام شرعیه امكانپذیر است. بهتر كردن زندگی دهقان و كارگر و زن و مرد و ترقی سطحی زندگی مادی و معنوی مردم و تأمین وسایل رفاه جامعه از هدفهای اسلام است، لكن چرا به عنوان اصلاحات و مبارزه با كمونیزم و آزادی زن مبارزه با اسلام شروع شده؟ چرا كارهای بزرگ و قسمت مهم تبلیغات اسلامی را اقلیتهای جاسوس و دشمن كشور عهدهدار است؟ این چه مملكت اسلامی است كه اظهارنظر در اطراف حقایق اسلام برای فقها و خطبا و نویسندگان ممنوع است؟ ما بسیار متأسفیم كه نمیگذارند نظرات اسلام را نسبت به مسائل روز كه یقیناً مورد قبول مردم آزاد دنیا است به طور صریح تشریح كنیم... امروز اسلام را تنها نگذارید و به طور معقول و صحیح خواستههای خود را مطالبه نمائید. حیف است مملكت چند هزار ساله ایران با نزدیك چهارده قرن سابقه اسلامیت و خدمات بزرگ به معارف اسلامی و خداپرستی در عصیان و نافرمانی و انحطاط معنوی و شهوات و فساد معدودی آلوده دامان غرق شود. حیف است مملكتی مثل ایران به سرنوشت اسپانیا گرفتار شود. كیست كه نداند كه عناصر منفوری در این مملكت و اقلیتهای كثیفی كه خدمتگزاری اجانب را با جان و دل قبول كردهاند و به تدریج در تجارت و سیاست و اقتصاد آنها را دخالت داده، از برای هر گونه خیانت به اسلام و خیانت به مملكت حاضر است. كیست كه نداند دخالت دادن این افراد در امور خیانت به اسلام و خیانت به مملكت است. كیست كه نداند هجوم به مدرسه فیضیه و قتل و جرح طلاب و هرگونه توهین به آنها محاربه با اسلام و با حضرت ولی عصر (عجالله تعالی فرجهالشریف) محسوب است ...
در عتبه مقدس ثامنالحجج علیهالسلام ملتمس دعا هستم و به وعده صادقه خداوند عالم دلگرم و امیدوارم، كه میفرماید : «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».40 محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
به تاریخ 28/ذیحجةالحرام/1382
قیام 15 خرداد و اقدامات آیتالله گلپایگانی
رژیم شاه كه پس از دستگیری حضرت امام خمینی، و سركوب قیام 15 خرداد در فكر ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه و به خصوص در بین علما بود، تصور نمیكرد این بار نیز با مبارزه شدید روحانیت مواجه گردد، حضرت آیتالله گلپایگانی ضمن حراست از سنگر مقدس حوزه علمیه قم، كه با ظهور 15 خرداد، رژیم قصد اضمحلال آن را داشت، به پشتیبانی از علمای محبوس به پاخاسته با موضعگیری قاطع و كوبنده طی اعلامیههایی به افشاگری طرحهای ظالمانه رژیم علیه اسلام و روحانیت پرداخت. آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای كه از سوی ایشان به مناسبت دستگیری علما و قیام 15 خرداد منتشر شد این چنین ذكر میكنند :
«مصادر امور مطمئن باشند كه اگر به بازداشت جمعی علما و مراجع هم اقدام كنند فتاوا و احكام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمانی واجبالاتباع است و حریم احكام شرعیه مقامی نیست كه بتوان با زور و تهدید در آن نفوذ كرد. حقیر نگرانی شدید خود را از آثار سوء اقدامات هیئت حاكمه و تعقیب این تصمیمات و اتلاف نفس مردم بیگناه اظهار و تذكر میدهم تسكین ملت شیعه ایران كه از دین و مذهب خود دست بردار نیست به وسیله كشتار و ایجاد محیط ارعاب حاصل نخواهد شد.» معظمله در ادامه اعلامیه در پاسخ به ادعای رژیم كه قیام علما و مخالفت آنها با برنامههای هیئت حاكمه را ناشی از تحریكات دول خارجی و بیگانه خوانده بود، میفرمایند : «این رجالی كه در بازداشتند كسانی نیستند كه از تهمت ارتباط با اجنبی و هر افترای دیگر دامان قدس و تقوایشان آلوده گردد. مردم اجنبیپرستها را میشناسند. آنها كه شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتیبانی بیگانه برخوردارند علما نیستند. علما در مقام و منصبی كه هستند به كمك اجنبی حاجت ندارند. اجانب آنها را روی كار نمیآورند. به آنها قرض و كمك نمیدهند، معادن و ثروت مملكت را از آنها نمیخواهند.
روحانیت تحت نظر مستشاران بیگانه اداره نمیشود تا به آنها مربوط باشد. آنها كه نوكر اجانب هستند كسان دیگر هستند و ملت آنها را خوب میشناسد. خیلی جای تأسف است لذا اینهمه اعلامیههای منطقی كه از ناحیه مقامات روحانی صادر شد یكی در روزنامهها نوشته نشد. در خاتمه اعلام میكنم ما برای حفظ استقلال مملكت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت را استقبال میكنیم و به آنها كه میگویند روحانیت نباید در سیاست دخالت كند اعلام میكنم دین ما اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور كشور نمیتواند بركنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین كه دارای مقام زعامت شیعه و نیابت عامه هستند.» ایشان در بخشی از این اعلامیه میفرماید :
«بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز كردند. حضرات آیاتالله آقای خمینی، آقای قمی و آقای محلاتی و سایر علمأ و وعاظ را دستگیر و آن حوادث اسفناك و قتل مسلمانان بیگناه را كه از فرط علاقه به دین تحریك و تهییج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عمیق و بیشائبه مردم نشان داد كه كاسه صبر و تحملشان لبریز شده است. در این فاجعه ملت ایران در دریای مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعی ملت را لكهدار كنند و مسلمانان را به خرابكاری و اخلالگری متهم نمایند. اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنههایی كه به دست دشمنان مملكت ایجاد میشود آگاه است.»41 و در سومین اعلامیه كه پس از شانزده روز از بازداشت علما صادر شده است چنین میفرمایند : «... ما میدانیم این اهانتها موجب تحقیر رجال روحانی نمیشود و برای ما باعث افتخار میباشد كه به جرم دفاع از حریم احكام قرآن زندانی و به ائمه طاهرین تأسی داشته باشیم. تاریخ مذهب شیعه برای اولیأ دین از اینگونه حوادث و حبسها بسیار دیده است. چیزی كه شدیداً اسباب تأسف میباشد این است كه حكومتی كه خود را شیعه معرفی میكند به چنین اقداماتی دست زده است...»
معظم له در ادامه اعلامیه میفرمایند :
... بازداشت حضرت آیتالله خمینی، آیتالله قمی و آیتالله محلاتی و سایر علمأ و مبلغین بازداشت ملت شیعه و اهانت به مذهب و دین اسلام است... مراجع شیعه در مورد مخالفت مقررات اخیره با احكام شرعیه اتفاق رأی داشته و دارند و انشأالله مقالی با تشریك مساعی و همقدمی و اتحاد كلیه مقاصد مشروعه خود را تعقیب خواهند نمود و فتاوی و احكام ایشان واجبالاتباع است.42
مهاجرت علما به تهران و موضع آیتالله گلپایگانی
پس از واقعه دستگیری امام خمینی (ره) و علما، دیگر مراجع قم و روحانیون سرشناس شهرستانها تصمیم به مهاجرت به تهران و تحصن تا آزادی علمای محبوس گرفتند. مراجع عظام قم همگی به جز آیتالله گلپایگانی به تهران مهاجرت كردند. همانطور كه قبلاً نیز اشاره شد تنها مرجعی كه برای حفظ حوزه و جلوگیری از اضمحلال و انحلال آن در غیاب علما و مراجع در قم ماند معظمله بود.43
ساواك در گزارش سند 2938/21 ـ 25/6/48 میگوید: گلپایگانی در گفتگو با یكی از روحانیون اظهار داشت:
«بعد از آنكه حاج آقا روحالله را تبعید كردند من برای حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتیها طمع كردند و خیال كردند من با آنها موافق هستم و اهل سازش میباشم و به خیال بودند از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمیشود.»44
پس از دستگیری حضرت امام خمینی، آیتالله گلپایگانی، بیدرنگ دامادشان (حجتالاسلام والمسلمین آقای علوی) را برای احوالپرسی و تفقد از ایشان به تهران اعزام نمودند كه البته مأموران ساواك و شهربانی مانع از چنین ملاقاتی شدند و تنها مراتب را به استحضار امام رسانده بودند. حضرت امام طی تلگرافی از این اقدام اینچنین سپاسگزاری میكنند : «حضرت آیتالله گلپایگانی (دامت بركاته) ـ قم
از بذل توجه حضرتعالی متشكر، اینجانب بحمدلله سلامت هستم. دوام بركات حضرتعالی و علو كلمه اسلام را از خداوند تعالی خواستار است.45 خمینی»
تبعید امام خمینی مواضع و اقدامات آیتالله گلپایگانی
پس از تبعید امام خمینی به تركیه، آیتالله گلپایگانی بیدرنگ وزیر دربار شاهنشاهی را به قم احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به این موضوع به وی ابلاغ كردند.46 معظمله با ایراد سخنان شدیداللحنی در مسجد اعظم، خواستار بازگشت ایشان به كشور شدند و سخنان خویش را با آیه شریفه (الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق الاّان قالوا ربناالله) آغاز كردند و در حالیكه بر فراز منبر آشكارا میگریستند و حاضران نیز تحت تأثیر ایشان گریه میكردند،فرمودند: اگر نبود محذور متلاشی شدن حوزه، جا داشت مدتهای بسیار طولانی حوزه تعطیل باشد. لكن مثل حوزه در اینجا مثل این است كه اگر جنگی پیش آید بسیاری از شغلها باید تعطیل شود اما نانوائیها تعطیل نمیشود چون باید تغذیه جنگجویان تأمین شود.47 آیتالله گلپایگانی در تلگرافی به حضرت امام خمینی، كه در آن ایام در تركیه تبعید بودند، میفرمایند :
«بعد از سلام و استفسار از سلامت وجود محترم، اقدام به تبعید حضرتعالی و توهین به مقام شامخ روحانیت، نزد ملت شیعه با نگرانی شدید مواجه گردید. آری در كشوری كه بر حسب عقیده اكثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار، روحانیت است و حتی در نقض و ابرام قوانین نظر آنها قاطع است، جای كمال تأسف است كه به علمای اسلام، جسارت نموده و اشخاصی كه فقط با پیروی از تعالیم عالیه اسلام، صلاحیت اشغال مقامات را دارند، ایشان را ستون پنجم خوانده و با تعبیرات زننده مورد تعرض قرار دهند.
حقیر برای جبران این حادثه حسبالوظیفه اقدام نموده و مینمایم. عز اسلام و مسلمین و تنبه مصادر امور و مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه را از خداوند متعال خواستارم.»48 9 رجب 84 ـ محمدرضا الموسوی الگلپایگانی»
همچنین فرزند خود مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی گلپایگانی را برای استفسار از سلامتی و وضع امام راحل به تركیه فرستادند و خود نیز بارها در سخنرانیها و اعلامیهها به این امر اعتراض كردند.49
تبعید امام خمینی، سرفصل جدیدی در حوزه علمیه قم
پس از تبعید امام راحل به تركیه در 13 آبان 1343 اهمیت نقش آیتالله گلپایگانی به عنوان زعیم حوزه علمیه قم در حیات سیاسی این حوزه بیشتر میشود و هدایت و رهبری و جهت دهی بسیاری از جریانات سیاسی به دست ایشان صورت میپذیرد.
مبارزه با رژیم طاغوت و در عین حال تلاش برای حفظ و بقأ حوزه همتی والا و ذكاوتی سرشار میطلبید كه خداوند متعال آن را در وجود معظمله ذخیره كرده بود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای درباره نقش آیتالله گلپایگانی در آن دوران میفرمایند :
«آن بزرگوار یكی از استوانههای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به شمار میآمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهای تبعید امام خمینی (قدس الله نفسه الزكیه) مواردی پیش آمد كه صدای این مرد بزرگ تنها صدای تهدید كنندهای بود كه از حوزه علمیه قم برخواست و به نهضت شور و توان بخشید.»50
مقاومت در مقابل دخالت اوقاف رژیم پهلوی در امور حوزههای علمیه رژیم شاه كه روحانیت و مرجعیت شیعه را مخالف سرسخت برنامههای خود میدید و از همكاری و هماهنگی آن با دستگاه طاغوت ناامید شده بود، برای اجرای برنامههای خود به ایجاد یك نهاد موازی دولتی با همان كاركردهای نهاد روحانیت در برابر حوزه علمیه قم و مرجعیت شیعه افتاد تا كلیه امور دینی و مذهبی در جامعه را به سیاست دلخواه خود هدایت كند و ابتكار عمل در خصوص مسائل مذهبی را از دست مرجعیت و روحانیت شیعه خارج سازد. این نهاد، «سازمان اوقاف بود» كه نهادی صد در صد دولتی بود و ریاست آن در حكم معاون نخستوزیر و از سوی وی تعیین میشد. به طور كلی استقلال علمای حوزههای علمیه شیعه از دولتها و هیئتهای حاكمه باعث میشد تا روحانیت و مرجعیت شیعه بتواند نقش اصلاحی و انتقادی خویش را در مواجهه با مظالم و تعدیات نظامهای طاغوتی ایفا كند. از این رو رخنه در نظام اداره حوزه و به دست گرفتن مقدرات آن و تربیت آخوندهای درباری و دولتی از سیاستهای اساسی رژیم طاغوت بود به همین جهت عوامل رژیم پهلوی به شدت و به بهانههای مختلف سعی در ساماندهی آن داشتند.
در پی طرح اوقاف برای امتحانگیری از طلاب آیتالله گلپایگانی از همان ابتدا به مخالفت با طرح مزبور پرداختند و تصریح كردند :
«اینها میخواهند روحانیت شیعه را مثل روحانیت سنی كنند كه علمأ شیعه مثل علمأ سنی تابع دولت باشند.»51
آیتالله گلپایگانی پس از تبعید حضرت امام خمینی به تركیه و عراق، بار مقابله و مجاهده با رژیم طاغوت را در مقام مرجعیت در حوزه علمیه قم با پایداری تحمل نمود و این مجاهدت در برابر سیاستهای ضداسلامی رژیم پهلوی همواره ادامه داشت، به طور مثال، معظمله رسماً آزمون وزارت فرهنگ طاغوت پهلوی را تحریم و علناً خطاب به طلاب اعلام نمود : «من به هیچ یك از شماها اجازه نمیدهم كه در امتحان فرهنگ شركت كنید و اگر كسی شركت نماید شهریهاش قطع خواهد شد و از نظر ما روحانی محسوب نمیشود.»52 و در جایی دیگر میفرمایند :
«آنان صلاحیت امتحان كردن طلاب و محصلین را ندارند. اینكار بر عهده مراجع و زعمأ حوزه است و شما آقایان طلاب هم امتحان آنها را نپذیرند و حتی اگر شما را به سربازی هم بردند مقاومت كنید و امتحان را قبول نكنید و بروید به سربازی; این دوره دو ساله را طی كنید و دوباره به حوزه بازگردید. من شهریه شما را قطع نخواهم كرد و حتی اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متحمل میشوم.»53
و نهایتاً بر اثر همین تدابیر هوشمندانه و اتخاذ مواضع متقن و استوار بود كه رژیم طاغوت عدم موفقیت طرحهای خود، علیه حوزههای علمیه و روحانیت را ناشی از تدابیر معظمله بداند. آری! پایمردی و مبارزه الهی آن مرد بزرگ، ثمربخش گردید و به لطف الهی در آن دوران اختناق و بحرانی، حوزه علمیه را از این خطر بزرگ نگه داشت و طرحهای ضداسلامی حكومت پهلوی را یكی پس از دیگر به باد انتقاد و اعراض قرار میداد و سرانجام همان شد كه آن مرجع مبارز و خستگیناپذیر از ابتدا اعلام فرموده بود كه :
«اینها خیال میكردند میتوانند حوزه را مسخر و مقهور خودشان كنند اما اشتباه میكردند!»54
مخالفت با طرح رژیم در ایجاد دانشگاه اسلامی در جوار حوزه علمیه قم رژیم طاغوت كه طرح خود در امتحانگیری از طلاب را شكست خورده میدید به فكر ایجاد نهادی موازی در حوزه علمیه قم تحت عنوان دانشگاه اسلامی افتاد و در همین رابطه اقدام به تصاحب زمینی وسیع در اطراف مسجد جمكران نمود.
آیتالله گلپایگانی ضمن مخالفت شدید با تأسیس این دانشگاه كه هدف آن تربیت آخوندهای درباری و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خلاف شرع رژیم شاه بود متقابلاً با خرید زمین تكه تولیت به مساحت چهار هزار متر مربع و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلامالله علیها) هدف از این اقدام را تأسیس دانشگاه اسلامی حوزه علمیه قم قلمداد كرده و فرمودند : «منظور از خرید این زمین برای ساختمان دانشگاه اسلامی است كه بایستی در آن مدرسین درجه یك تدریس كنند و شاگردانی تربیت نمایند كه همگی به درجه اجتهاد برسند و بعد به منظور تبلیغ به شهرهای اسلامی اعزام شوند.
این مبلغین در شهرهایی كه اعزام میشوند حق پول گرفتن از افراد را ندارند، زیرا مخارجشان كلاً و كاملاً از ناحیه ما تأمین خواهد شد. كوشش میكنیم از این دانشگاه شخصیتهایی امثال آیتالله بروجردی و سایر آیات تحویل جامعه مسلمین بدهیم.»55
در گزارش ساواك در این باره آمده است :
با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقی وی (آیتالله گلپایگانی) و سابقهای كه در دست است هر زمانی كه سازمان اوقاف قصد كوچكترین مداخلهای در امور روحانیت داشته با مخالفت شدید از ناحیه گلپایگانی روبرو شده است و اكنون كه شایعه ایجاد دانشگاه اسلامی از طرف سازمان مذكور در جنب مسجد جمكران قم اشاعه یافته است گلپایگانی نیز به مقابله پرداخته است.56
حذف نام محصلین مرتبط به اوقاف از لیست طلاب حوزه علمیه قم
سازمان اوقاف از وجوه دولتی، عدهای عمامه به سر را فریب داده و استخدام كرده بود و حتی در ایام وعظ و تبلیغ مانند محرم و صفر و ماه مبارك رمضان، آنان را به شهرستانهای مختلف گسیل میداشت كه البته وظیفه آنها ترویج رژیم شاهنشاهی و توجیه اقدامات غیراسلامی آن در قالب مجالس محرم و صفر و ماه مبارك رمضان بود.
معظمله، در مقابل این اقدام خطرناك دولت به مقابله پرداختند و صریحاً اعلام كردند، كسانیكه مربوط به این سازمان باشند نامشان از دفتر شهریه حوزه حذف میگردد و همین كار را هم كردند و فرمودند :
«امامت چنین افراد و كارهای مربوط به روحانیت از آنان مورد تأیید نیست و اگر وجوه شرعیه مانند سهم امام (علیهالسلام) بیاورند قبض رسید برای آنان مهر نخواهد شد.»57 و حتی در مجلس درس اعلام فرمودند :
«وقتی كه به شهرها و روستاها برای تبلیغ میروید به مردم بگویید وقتی كه یك نفر ملبس به لباس روحانیت بر آنان وارد میشود ; ناشناخته او را نپذیرند و پای منبرش اجتماع نكنند، بلكه سوابق او را بخواهند.»58
مخالفت با مصوبه مجلس دائر بر تغییر كاربری اراضی موقوفه و اعتراض شدید به رژیم آیتالله گلپایگانی در قضیه مصوبه مجلسین شورای ملی و سنا دایر بر فروش اراضی موقوفات به عنوان تبدیل به احسن به شدت نسبت به تصویب آن اعتراض كردند و طی بیانیهای در پاسخ به استفتأ جمعی از مؤمنین كه به صورت گسترده انتشار یافت اقدامات مجلسین در تصویب قوانین خلاف شرع مقدس اسلام را ناشی از تأیید دستگاه حاكم و به دستور آن قلمداد كرده فرمودند: «قانون مورد سئوال كه به اسم تبدیل به احسن وضع شده مستلزم افنأ تمام این موقوفات و برخلاف شرع مطهر است و بر عموم مسلمانان و مؤمنین به یومالحساب خرید و فروش و اعانت در خرید و فروش این موقوفات حرام است. فعلاً كه مجلسین با تأیید دستگاه از جعل و تصویب هرگونه قانون و طرح اگر چه بر خلاف احكام الهی و به ضرر ملت باشد رادع و مانعی ندارد و غافل هستند كه هر قدر با دین مبارزه كنند و كفر را ترویج نمایند استقلال مملكت را در خطر قرار میدهند : حقیر بر حسب تكلیف شرعی حكم مسئله را اظهار داشتم تا برای یومالمعاد حجت باشد.»
معظمله دخالت اوقاف در مساجد و موقوفات را نامشروع قلمداد كرده میفرمایند : از اول گفتم و اعلام كردم كه دخالت اوقاف در حوزههای علمیه نامشروع است. دخالت اوقافاوقاف ، 3 در مساجد نامشروع است. در موقوفات نامشروع است. موقوفاتی كه برای حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) بوده برای پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله و سلم) بوده، اینها همه را میفروشند و اسم آن را گذاشتند تبدیل به احسن و طوری درست كردند كه تا چند سال دیگر اسمی از آنها نیست. موقوفاتی كه مربوط به مذاهب باطله است و برای گمراه كردن است و برای نفاق بین مسلمین است هیچ جرأت نمیكنند دست بزنند ولی موقوفاتی كه برای امام حسین(ع) بوه باید فروخته شود و تبدیل به احسن شود.
«احسن آن چیزی چه چیزی است؟ آن است كه به جای آن مجامع فاسده درست كنند. این معنی تبدیل به احسن است.»59
تحریم حزب رستاخیز
رژیم شاه به منظور پیشبرد اهداف سیاسی خود و با عوامفریبی اقدام به تأسیس حزب فرمایشی به نام حزب رستاخیز نمود و حتی شخص شاه نیز با حمایت صریح از آن همگان را به عضویت در آن فرا میخواند.
تأسیس حزب مزبور كه با تبلیغات بی حد و حصر رژیم و رسانههای وابسته به آن همراه بود. جز تحكیم پایههای پوسیده سلطنت استبدادی پهلوی. حاصل دیگری نداشت و چهرهای كه شخص شاه و عواملش با تبلیغات پر زرق و برق خویش در رسانههای مختلف از آن ارایه میدادند با واقعیت در تضاد بود آیتالله گلپایگانی كه به خوبی از دسیسه شاه در ترویج حزب رستاخیز آگاه بود با درایت و شجاعتی استوار عضویت در آن را تحریم نمود. اقدام ایشان در تحریم حزب رستاخیز كه مخالفت با شخص شاه تلقی میگردید در دوران خفقان اوائل دهه پنجاه، بسیار مهم و حائز اهمیت بود. ساواك در گزارش 9/1/54 گفته است:
«گلپایگانی و اطرافیان وی در جواب بر مسائلی اظهار میدارند كه شركت در این حزب جائز نیست.»60
و در گزارش دیگر آمده است :
«ساعت 10 صبح روز 4/1/54 به منزل گلپایگانی مراجعه نمودم. گلپایگانی در اندرون در بستر نشسته بود و سید مهدی گلپایگانی (فرزند آقا) نیز در كنار ایشان بود. افراد مراجعه میكردند مهر امضای آقا نزد سیدمهدی گلپایگانی بود و اوراق آقا را مهر میكرد من به سید مهدی گفتم در بازار قم شایع است كه آقای گلپایگانی موضوع شركت در حزب رستاخیز را تحریم كردهاند. آیا صحت دارد؟ سید مهدی اظهار داشت هر كس به آقا مراجعه كرده و سئوال كرده است فرمودهاند: من حرام میدانم.»61
مخالفت معظمله با حزب فرمایشی رستاخیز به همینجا ختم نگردید بلكه طی پیامی با تأكید بر غیر مشروع بودن آن، اقدامات حزب مزبور در استحكام پایههای رژیم استبدادی را محكوم نموده و رسماً خواستار انحلال آن شدند. در بخشی از آن پیام آمده است : «اگر افرادی به نام حزب رستاخیز راستی به فكر مملكت افتادهاند به افكار عمومی احترام گذاشته و به خواستههای مشروع و اعتراضات منطقی ملت مسلمان ایران پاسخ منطقی بدهند نه آنكه اساس استبداد را به صورت دیگر مستحكم نمایند و آنچه را كه یك روز به نام دو حزبی و یك روز به اسم یك حزبی به مردم تحمیل كردهاند به صورت دیگر تحمیل نمایند و باید انحلال خود را به علت مخالفت اساسی آن با اساس توحیدی اسلام صریحاً اعلام نمایند بدیهی است در برابر این اوضاع فریبكارانه اتحاد صفوف و اتفاق كلمه و هوشیاری و بیداری و ادامه مبارزه لازم است و تا خط تغییر شخصیت اسلامی مملكت باقی است مبارزه ملت مسلمان ادامه خواهد داشت و بازگشت به عقب جائز نیست.»62
اقدامات آیتالله گلپایگانی در خصوص دومین حمله رژیم طاغوت به مدرسه فیضیه در پی حمله رژیم شاهنشاهی به مدرسه فیضیه قم در سالگرد قیام 15 خرداد سال 1342 و مضروب و مجروح ساختن طلاب، حضرت آیتالله گلپایگانی با تعطیل كردن نماز جماعت به این امر اعتراض نمودند و در شكوانامهای خطاب به آیتالله سید احمد خوانساری شدیداً به دستگاه اعتراض كردند كه آن نامه به صورت اعلامیه منتشر شد. شب هنگام پس از انتشار نامه مزبور از سوی ساواك به منزل یكی از بستگان معظمله تلفن شد كه الآن از تهران، دستور داده شد كه در همین وقت شب، آقای گلپایگانی در هر حالی كه هست ولو در لحاف خواب، باید این نامه را تكذیب كنند. ایشان در جواب گفته بود :
«چیزی را كه یك مرجع تقلید بنویسد عدول كردنی نیست و از آن برنخواهد گشت.»
بالاخره ایشان گفتند من میتوانم به آقا عرض كنم كه چنین جریانی بوده و چنین تلفنی شده است. بعد ایشان برخاسته و پیغام را به آیتالله گلپایگانی میرساند. معظمله در پاسخ فرموده بودند : «من آن نامه را نوشتهام و تكذیب هم نمیكنم و شما هر كاری میخواهید بكنید»63 معظمله در بخشی از نامه مزبور كه در خرداد سال 1354 منتشر شده است گفتهاند: ... مداخلات غیر مشروعه اوقاف در امور مذهبی و روحانیت، دخالت سازمان در حوزه علمیه قم كه یگانه پایگاه بزرگ شیعه میباشد، حمله شبانه به مدرسه فیضیه و بركنار كردن متصدی آن و دستگیری جمعی از فضلاء و نویسندگان معروف حوزه و بالاخره حمله دسته جمعی (روز گذشته) ژاندارمها و پاسبانها و عمال سازمان در خیابان و ملأعام به طلاب علوم دینیه و دستگیر ساختن صدها نفر از آنها و اخراج عدهای به اسم مشمول و الزام دسته دیگر به ترك حوزه محور اموری است كه به هیچ وجه جای خوشبینی به اوضاع را باقی نگذارده.64
قیام 19 دی و مواضع آیتالله گلپایگانی
در طول سالیان سال مبارزه، آیتالله گلپایگانی نقطه اتكای بسیار محكم و استواری برای مبارزان و مجاهدان بودند. در مواقع مختلف حمایت بیدریغ خود را از فرزندان مبارز خود نشان دادند و آنان را رأفت و احسان خود نوازش كردند. همواره اعمال رژیم را تخطئه كرده و حركت مجاهدان را با بیانات و یا اعلامیههای خود سریعتر میساختند. منزل ایشان یكی از مراكزی بود كه مردم مبارز و طلاب و فضلاء فداكار با شوق به آن روی میآوردند و در آنجا فریاد اعتراض خود را بر رژیم منحط پهلوی بلند میكردند و گاهی هم معظمله خود به سخنرانی میپرداختند و آنان را دلگرم كرده و مورد تشویق قرار میدادند. شنبه 17 دی ماه 1356 كه روزنامه اطلاعات تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، به مقام شامخ حضرت امام خمینی (قدس سره) جسارت نمود و علمأ را به موافقت با قوانین ضد اسلامی شاه متهم كرد، طلاب در مدرسه آیتالله بروجردیمدرسه آیتالله بروجردی ، 653 تجمع كرده، از آنجا با جمعیت عظیم به سوی منزل آیتالله گلپایگانی به راه افتادند.
ایشان در سخنانشان در اجتماع آن روز طلاب با تشكر از وحدت و اتحاد آنان در قبال اهانت به ساحت مرجعیت، آنان را به ادامه اعتراض ترغیب نموده و فرمودند : «اینها دروغ میگویند كه ما با كارهای آنان موافقیم. علمأ همه مخالفند.»66 ساواك در گزارش 28/12/36 در خصوص تجمع طلاب در بیت آیتالله گلپایگانی و سخنرانی معظمله گزارش نموده:
«... جمعیت از مدرسه خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند كه فراشها فوراً دربهای صحنه را بستند و طلبهها مقداری جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آیتالعظمی گلپایگانی. طلاب همگی به منزل گلپایگانی رفتند و به طوری كه منزل مذكور پر از طلبه و افراد مشخص شد.» آیتالله گلپایگانی پشت میكروفن رفتند و ده دقیقه سخنرانی كرده و گفت : «دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلی ناراحت شدم مدتی است كه به دین و روحانیت جسارت میكنند دستگاه میگوید روحانیت با ما بودند در صورتی كه همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه میدانند و حالا هم مخالف هستیم و بعداً هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی كه ما برای آنها كردیم الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است. بعد طلبهها را نصیحت كرد كه باید متحد باشید اختلاف را كنار بگذارید...
درسها را تعطیل كردیم ولی نباید به همین جا اكتفا كنیم. باید با آقایان دیگر هم صحبت كنیم تا آنها هم اقدام كنند.» سخنرانی گلپایگانی كه تمام شد جمعیت به طرف منزل شریعتمداری حركت كردند...67 آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای به مناسبت كشتار مردم قمقم ، 3 و تبریز در این خصوص خواستار برقراری نظام اسلامی در كشور شده و میفرماید:
«اگر حكومت قانونی وجود داشت به جای توجه به اعتراضات منطقی و صحیح و احترام به احساسات مردم با اسلحه به آنها پاسخ داده نمیشد و سپس این حادثه را به عوامل خارجی و فرقههای غیرمعلومالوجود مستند نمیكردند ...
«قاطبه مردم مسلمان و جامعه روحانیت خواستار اجرأ احكام اسلام، عدالت اجتماعی، برقراری نظام اسلامی میباشند.»68
در كشتار وحشتناكی كه مزدوران شاه در 19 دی سال 56 در قم كردند و طلاب مبارز را در خیابان به رگبار بستند جمع زیادی را مجروح و عدهای را به شهادت رساندند; در اعتراض به این درندهخویی رژیم پهلوی مدت یك هفته درسهای حوزه به طور كلی تعطیل شد. آنگاه آیتالله گلپایگانی به منظور انسجام هر چه بیشتر حوزه علمیه قم و جلوگیری از تفرقه (كه از جمله آرزوها و اهداف رژیم بود) طلاب، درس خود را آغاز كردند و در اولین روز افتتاح درس مطالب جالبی خطاب به طلاب و مردم مبارز فرمودند. از جمله اینكه :
«شما اكنون مظلوم هستید ولی مغلوب نیستید و چقدر فرق است بین اینكه انسان مظلوم باشد تا آنكه مغلوب باشد.»69
واقعه 17 شهریور و مواضع آیتالله گلپایگانی
در پی كشتار وسیع مردم بیگناه در روز 17 شهریور، آیتالله گلپایگانی طی اعلامیهای خطاب به عموم ملت ایران این فاجعه بزرگ را تسلیت گفتند. از سوی دیگر دو روز بعد طی نامه تاریخی خطاب به رئیس مجلس شورای ملی خواستار رأی عدم اعتماد به دولت شدند.
در بخشی از نامه آمده است :
«لازم است به جنابعالی و نمایندگان (به اصطلاح مجلسین) اعلام كنم پس از جنایات وحشیانه و كشتار فجیع مردم بی دفاع تهران، رأی دادن به این دولت و حكومت نظامی و این اختناق بی سابقه، خیانت به ملت و موجب سرافكندگی بیشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاریخ است. اگر ده میلیون هم از این مردم بكشند روی مساعد به حكومت فعلی نشان نخواهند داد و توسل به اسلحه و قتل عام جز اینكه مملكت را در ورطه خطرات غرق بنماید فایدهای ندارد.»
شجاعت سیاسی آیتالله گلپایگانی
پرواضح است كه بررسی دامنه موضعگیریهای سیاسی آقای گلپایگانی (كه موازی با حكومت پهلوی اول و دوم بوده است) خارج از حوصله این مقال است. اگر چه كه به برخی از آنها در این مجموعه اسنادی اشاره شده است لكن به صورت گذرا، اینك به چند مورد اشاره میكنیم: الف ـ در قضیه رحلت مشكوك فرزند بزرگوار حضرت امام خمینی، مرحوم حاج آقامصطفی خمینی (ره) در شرایطی كه ساواك حتی بردن نام امام خمینی را ممنوع كرده با انعقاد مجلس ترحیم در مسجد اعظم قم در آن جو خفقانآور و پلیسی ساواك، رعب اقامه مجلس به وسیله ایشان شكسته شد.70 در جریان شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی (رحمتالله علیه) كه در زندان شاه بر اثر شكنجه ساواك به شهادت رسیده بود و ساواك علت مرگ ایشان را ناراحتی گوارشی اعلام كرده بود، صریحاً شهادت ایشان را به دست مأموران ساواك قلمداد كرده و با اعلان مجلس یادبود برای آن شهید به این امر اعتراض كردند. لكن ساواك قبل از آغاز مجلس مسجد را قفل كرده بود و مأموران، جلو مسجد ایستاده و از انعقاد مجلس جلوگیری میكردند و هر كس نزدیك میشد او را میراندند.71 ب ـ در جریان ولیعهدی ـ فرزند محمدرضا پهلوی ـ فرستاده رژیم خدمت آیتالله گلپایگانی آمده و با كمال وقاحت خواهش كرده بود كه معظمله آن واقعه را تبریك بگویند. در پاسخ فرموده بودند : «خواسته شما درست بدان میماند كه یزید به امام زینالعابدین(ع) بگوید: اكنون كه پدرت امام حسین(ع) را كشتم بیا و برای این جریان تبریك بگو.»
این جواب كوبنده چنان آن شخص را ناراحت كرده بود كه گفته بود همینطور به ایشان ـ شاه ـ بگویم؟ فرموده بودند. بگو.72
ج ـ در قضیه تاجگذاری شاه یك فرد ملبس به لباس روحانیت كه مشرب صوفیگری داشت و شاهدوست بود73 با تاج نبات از قم به تهران، كاخ سعدآباد رفته و خود را نماینده روحانیت معرفی كرده بود. بعد آن شخص، به اصطلاح تفسیری را كه بر قرآن نوشته بود، به حضور علمأ میبرد. در گزارش ساواك چنین نوشته است:
«آقای گلپایگانی از قبول كتب، امتناع ورزیده و اظهار داشته است كه راه ما با شما سوا و جدا است و هنگامی كه آقای بلاغی منزل گلپایگانی را ترك مینموده است، سید مهدی گلپایگانی(فرزند ایشان) به اتفاق چند نفر از طلاب دور وی حلقه زده و سیدمهدی دستور داده، قیچی فراهم كرده تا سبیلهای او را قیچی كند. آقای بلاغی گفت گناه من این است كه همراه تاج نبات رفتهام و بلافاصله منزل گلپایگانی را ترك گفته است.»74
د ـ علی امینی سیاستمدار معروف، در حوادث طوفانی ایران در قم در منزل آیتالله گلپایگانی آمده و اجازه ملاقات خواسته بود. معظم له صریحاً رد كرده بودند. او گفته بود میخواهم ببینم خواستههای آقا چیست. فرموده بودند به او بگویید خواستهها و انظار من در اعلامیهها و نوشتههایم منعكس است. او گفته بود پس اعلامیههای ایشان را بیاورید. آنگاه مقداری از اعلامیههای موجود ایشان را به او داده بودند و او شكست خورده از آنجا برگشته بود.75
ه ـ نیز شخصی از محترمین به حضورشان آمده بود و خواهش كرده بود كه اجازه دهند شریف امامی به حضورشان بیاید و پیرامون امور جاریه صحبت بكند. فرموده بودند: «اگر میدانستم برای این منظور آمدهای تو را هم راه نمیدادم».76 و ـ در قضیه تأسیس سینما در شهرستان قم كه رژیم به منظور پایگاه اشاعه فساد و دهنكجی به حوزه علمیه قم، درصدد و احداث آن بود. آیتالله گلپایگانی صریحاً با احداث آن مخالفت كردند. مأموری را كه از تهران برای ساكت كردن ایشان فرستاده بودند، در ملاقات با معظم له ـ از قول شاه ـ میگوید:
«این مطلب مهمی نیست و ما در مشهد مقدس كه از قم مهمتر است و قبر امام رضا در آنجا است سینما داریم.»
آیتالله گلپایگانی در پاسخ گفتند:
«سخن شما درست به این میماند كه روز قیامت، رسول خدا از مردم بازخواست كنند كه چرا حسین مرا كشتید و آنان جواب بدهند، پدرش علی را كشتیم، چه رسد به حسین(ع).»77 آیتالله گلپایگانی در اعتراض به این اقدام یك هفته تمام اعتصاب نموده و درس و نماز جماعت حاضر نشدند و بعد كه به درس آمدند طی یك سخنرانی توطئه و اهداف ضداسلامی رژیم را مورد اعتراض و نكوهش قرار دادند.
اعلامیههای آیتالله گلپایگانی در حوادث مختلف انقلاب اسلامی
یكی از عواملی كه در گرم كردن مبارزه و پیشرفت آن اثری به سزا داشت اعلامیههای پی در پی معظمله بود.
مهمترین اثری كه این اعلامیهها داشت مزید اطمینان طبقات متدین نسبت به حركت اسلامی و انقلابی امت مسلمان ایران بود. كسانی كه احیاناً دچار تردید بودند و یا سكوت را ترجیح میدادند با صدور اعلامیه ایشان در راه و روش خود به تردید میافتادند و یا یك سره تغییر فكر و نظر میدادند. موضعگیری قاطع و مقام شامخ ایشان موجب میشد كه از یك سوی پایههای انقلاب را استوارتر گرداند و از سوی دیگر فعل و انفعالها، توطئهها و سكوت معنیدار فرصتطلبان و ضد انقلاب را برملا سازد. نوشتههای سیاسی و اعلامیههای مزبور در حالی كه كوبنده و دشمن شكن و حماسی بود، در عین حال عمیق و پرمغز بود و به اصطلاح علمی، جدل را آمیخته با منطق و برهان میكردند و چون در بسیاری اوقات مزین به فرازها و قطعاتی از قرآن كریم میشد، دارای نفوذ و تأثیر به سزایی بود كه در تیراژ زیاد منتشر میشد.
مجاهد بزرگ آیتالله طالقانی در ملاقات با آیتالله گلپایگانی گفته بودند كه من این اعلامیهها را مكرر و چندین بار میخوانم.
این اعلامیهها از آغاز ایام انقلاب از سالهای 1340 و 1341 شروع شده و در مقاطع مختلف انقلاب (بسته به حوادث مختلف) صادر گردیده است جهت مزید اطلاع خوانندگان محترم در اینجا به فهرست برخی از آنها اكتفا مینماییم:
نمونههایی از اعلامیههای آیتالله گلپایگانی پیش از پیروزی انقلاب برای اطلاع و آشنایی هر چه بیشتر خوانندگان گرامی با مبانی فكری و مبارزاتی آیتالله گلپایگانی تنها سه نمونه اعلامیههای آن معظمله را ذكر میكنیم:
1ـ نامهای خطاب به نخستوزیر ازهاری
در تاریخ 27/8/57 در شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حكومت نظامی رژیم پهلوی معظمله پیامی به ارتشبد ازهاری نخست وزیر وقت مخابره مینمایند كه به دلیل محتوای آن مورد توجه ویژه محافل سیاسی و مذهبی قرار میگیرد:
(تهران ـ تیمسار آرتشبد غلامرضا ازهاری
ابلغكم رسالات ربی و انا لكم ناصح امین
بر حسب وظیفه شرعیه و مسئولیت مهمی كه بر عهده دارم لازم دانستم به جنابعالی و تمام درجه داران و افسران آرتش تذكر دهم; باشد كه این تذكرات باعث تنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع و منطقی گردد و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران و مردم آزاد دنیا بیش از این، این مملكت اسلامی سرافكنده و مورد تنفر واقع نشود. «فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا یكن امركم علیكم غمة»79 آقای ازهاری! سلب آزادیهای فردی و اجتماعی و ایجاد اختناق و سانسور و كشتار و اتلاف نفوس نه شما را بر ابقای حكومت استبدادی توفیق میدهد و نه این مملكت ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظایف شرعیه باز میدارد. اگر راستی بقای این مملكت را میخواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابی كه ضد اسلامی بودن و مخالف مصالح مملكت بودن آن رو روشن كرده است هیزم نریزید و از راهی كه منتهی به ندامت و زوال حیثیات مملكت است بازگردید. به ندای وجدان و عقل و دین پاسخ دهید. با اسلحهای كه در انبارها با پرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده، ملت را كه مالك واقعی آن است نكشید و به اظهار پشتیبانی بعض اجانب كه میخواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنی با ملت برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانی نداشته باشید مغرور نشوید و شخص پرستی را بر مصالح مملكت ترجیح ندهید. من به شما اتمام حجت میكنم كه آنچه شما در مقام حفظش هستید كه حتماً خواسته ملت و مصلحت مملكت نیست مجوز این اقدامات خشونت بار نمیباشد. آیا نمیبینید كه مملكت در اعتصاب است؟ آیا نمیدانید كه دانشگاهیان و فرهنگیان و بازاریان و كارگران و كارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید همه و همه همكاری با نظام را خیانت به مملكت و حقوق و آزادی خود میدانند؟ راضی نشوید در تاریخ ثبت شود كه آرتش ایران پس از سالها استراحت ملت را هدف قرار داد و خیابانها و كوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتی كه بودجه هنگفت ارتش را متحمل است رنگین ساخت.
آقای ازهاری با توجه به اینكه نهضت اصیل ملت ایران برای طرد استعمار و استبداد تمام قشرهای مملكت را فرا گرفته است مقابله با آن با نیروهای مسلح و كشتار صغیر و كبیر مملكت را از بحران و ناآرامیها نجات نخواهد داد و مردم به چیزی غیر از پایان یافتن حكومت استبدادی و تأمین آزادی و عدالت اجتماعی در سایه برقراری نظام اسلامی راضی نخواهد شد. شما كه به عنوان حفظ نظام مشروطه سلطنتی با مردم روبرو شدهاید و افراد را به جرم مخالفت با رژیم دستگیر مینمایید. میدانید كه نیم قرن است از جانب نظام حاكم بر این مملكت رژیم مشروطه ملغی شده و سالها است كه عملاً بساط آن را برچیدهاند و به رژیم دیكتاتوری و به اصطلاح شاهنشاهی كه از فلسفههای مهم انقلاب مشروطه پایان دادن به آن بود تبدیل شده است و اسناد و مدارك و سخنرانیها و مسافرتها و اوضاع مملكت و روزنامهها همه در این مدت گواه این است كه رژیم مشروطه عملاً و رسماً و حتی اسماً الغأ شده است؟ آیا خود شما واقعاً تحت رژیم مشروطه بر مملكت مسلطید؟ بیایید بیش از این مملكت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازید. معلوم است مردم این سبك حكومت و استبداد را نمیتوانند هضم نمایند كه این همه كشته میدهند و باز هم ایستادگی مینمایند. آیا اگر مملكتی رژیم خود را بخواهد تغییر دهد، آرتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و كوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم را هدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟ از خدا بترسید و از راه باطل برگردید. خداوند متعال همه را به رشد و اصلاح و آنچه موجب خیر و ترقی مسلمانان و طرد استعمار است هدایت فرماید؟!! 17 ذیالحجه الحرام 1399 'û ق 27/8/57
انتشار متن تلگراف ایشان در آن شرایط خفقان كه جای جای مملكت ایران را رعب و وحشت و حكومت مسلسل و ظلم فرا گرفته بود، اعجاب همگان را برانگیخت و شور و شوق مردمی را كه نیازمند به تقویت روحی بیشتر از طرف روحانیون و روشنگری مراجع تقلید بودند دو صد چندان نمود و با وجود منع شدید عبور و مرور شبانه در فرصت كوتاهی اعلامیه در سر هر كوی و برزن نصب گردید و مردم برای به دست آوردن نسخههای آن در تكاپو بودند.
بدین ترتیب سختگیری و فشار دستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق گردید. اما اینها همه در نظر معظمله موانع كوچكی بودند كه از ضعف و زبونی رژیم در حال اضمحلال سرچشمه میگرفت و نمیتوانست در اراده آهنین ایشان خللی وارد آورد.
2ـ به مهندسین و كارگران صنعت نفت
معظمله در پاسخ تلگرام كارمندان و كارگران صنعت نفت اعلامیهای حماسهآفرین صادر نمودند. كارمندان صنعت نفت در تلگرام خود به محضر ایشان بسیاری از مسائل و دردهایشان را مطرح كرده و اظهار داشته بودند كه رژیم تحت فشارشان قرار داده و تهدید به تجاوز به ناموسشان نموده و اظهار میدارد كه اعتصابشان مورد تأیید مراجع تقلید نیست و همچنین اعلام داشته بودند كه هرگز تولید نفت مصرف داخلی را قطع ننموده و كمبود نفت به دلیل ارسال سهمیه داخلی به اسرائیل و مصرف بی حد و حصر آرتش میباشد. لذا از ایشان تقاضا نموده بودند حكم شرعی را سریعاً در مورد اعتصاب شركت نفت و ارسال نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی و دیگر كشورهایی كه در آن موقعیت خطیر تاریخی از حكومت بیداد و ضداسلامی ایران حمایت میكنند اعلام فرمایند. ایشان در پاسخ به آنان تلگرامی در تاریخ 5 دیماه 57 به این شرح صادر نمودند:
بسمالله الرحمن الرحیم
رشد و آگاهی اجتماعی و اسلامی كاركنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت مورد تقدیر است. متأسفانه حكومت به جای تنازل در برابر خواستههای مشروع ایشان و عموم ملت میخواهد با شدت عمل اعتصاب كنندگان را مجبور به شكستن اعتصاب نمایند و با اینكه در كشتن مردم بیاسلحه و سلب آزادی از آنها و ارسال نفت به اسرائیل و تحریك افراد مزدور به نام شاهدوست بر حمله به خانهها و مغازهها احكام مسلمه اسلام را كنار گذاشته... از روزی كه پس از ملی شدن صنعت نفت مجدداً این ثروت ملی تحت تسلط درآمد، از جانب مردم هیچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده و عوایدش به صورتهای مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجیها و عیاشیها و ترویج فساد و فحشأ و حقوق گزاف مستشاران اجنبی و اندوختن در بانكهای خارجی و صرف میلیاردها در خرید اسلحه و پر كردن جیب استعمار به یغما رفته است و مملكتی كه میتوانست با این درآمد و ثروت سرشار در تمام شئون علمی و صنعتی و كشاورزی و دامداری به پیشرفتهای شایانی نائل شود وضع اقتصادیش از كشور مشابهی كه نفت ندارد بدتر شده است. جهت اطلاع عموم اعلام میداریم حرمت مؤكد كمك و تقویت كفار كه با مسلمین در حال جنگ میباشند از احكام مسلمه اسلامی است و تا سرزمینهای مسلمان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده جلوگیری از ارسال نفت برای اسرائیل و كشورهایی كه با جنبش اسلامی ایران ضدیت میورزند و حكومت استبدادی آن را تأیید مینماییم.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
آیتالله گلپایگانی دو سال و نیم داشت كه مادر پارسای خویش را از دست داد. نامهربانی روزگار در حق این كودك خردسال به همین جا ختم نگردید و در نه سالگی به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولی از آنجا كه تقدیر الهی آیندهای درخشان و روشن را برایش رقم زده بود هیچكدام از این مشكلات نتوانست در اراده او برای تحصیل خللی ایجاد كند.
18 آذر سالروز رحلت آیتاللهالعظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی است . ایشان در نهم ذیقعده سال 1316 هجری قمری در گلپایگان متولد شدند. پدر بزرگوار ایشان از سادات عالیقدر و معروف به زهد و تقوی بوده است. آن عالم با اخلاص وصیت كرده بود كه :
«قبر مرا در كنار جاده قرار دهید كه گرد و غبار كاروان كربلا و زائران امام حسین (علیهالسلام) به هنگامی كه از اینجا میگذرند بر روی قبرم بنشیند.»
آیتالله گلپایگانی میفرمود :
«پدرم بسیار مواظبت به خواندن زیارت عاشورا داشت و هر روز بالای پشت بام رفته و حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) را با این زیارت شریفه زیارت میكرد.» آیتالله گلپایگانی دو سال و نیم داشت كه مادر پارسای خویش را از دست داد. نامهربانی روزگار در حق این كودك خردسال به همین جا ختم نگردید و در نه سالگی به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولی از آنجا كه تقدیر الهی آیندهای درخشان و روشن را برایش رقم زده بود هیچكدام از این مشكلات نتوانست در اراده او برای تحصیل خللی ایجاد كند.1
زهد و تقوی از دوران كودكی
نوابغ و انسانهای بزرگی كه در تاریخ به نیكی درخشیدهاند از همان دوران كودكی آثار صلاح و بزرگواری در سیمای رفتارشان آشكار و متجلی بوده است. آیتالله گلپایگانی نیز از این امر مستثنی نبودهاند.
پیرمردی از اهالی گلپایگان كه دوران مكتب رفتنش را در كودكی با معظمله سپری كرده بود نقل میكرد :
«ایامی كه ایشان به مكتب میرفتند رسم بر این بود كه شاگردان به هنگام ظهر نانشان را روی هم میریختند و یكجا با هم میخوردند لكن ایشان جداگانه غذای خود را میخوردند و هر چه اصرار میكردند كه با آنها هم غذا باشد نمیپذیرفت و میگفت شاید پدرهای آنها راضی نباشند. روزی بچهها نان و غذای او را برداشتند كه مجبور شود با آنها غذا بخورد ولی ایشان آن روز غذا نخوردند و در غذای آنان شركت ننمودند.»
آری; شرط اول كمال انسانی كه در راه تحصیل علم قدم برداشته تقوا و اجتناب او نسبت به حلال و حرام است و در این میان مراعات حقوق دیگران و آلوده نشدن به غذای حرام یا شبههناك در تهذیب نفس و تربیت روح و روان تأثیر بسزایی دارد.2
اساتید آیتالله گلپایگانی
اساتید معظمله در یك تقسیمبندی به دو گروه تقسیم میشوند :
الف) اساتید اصلی :
1ـ آیتالله سید محمد حسن خوانساری(ره).
2ـ آیتالله آخوند ملاعلی محمدتقی گوگدی.
«مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی او را از قدمأ شاگردان آخوند خراسانی و از اجلاء آنان میداند.»3 3ـ آیتالله العظمی حائری یزدی.4
اساتید مقطعی آیةالله گلپایگانی
محقق غروی اصفهانی.5
محقق عراقی.6
آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی.7
آیتالله شیخ محمدرضا اصفهانی نجفی ـ مسجد شاهی.8
آیتالله میرزا محمدباقر گلپایگانی.9
اجازات و مشایخ اجازه آیتالله گلپایگانی.
ناگفته نماند آنگونه كه معروف است، معظمله در صدد كسب اجازات نبودهاند. معذلك اجازاتی از ناحیه علمای بزرگ برای ایشان صادر شده است:
اجازه آیتالله العظمی حائری یزدی.
اجازه آیتالله مسجد شاهی اصفهانی.
اجازه روائی مرحوم محدث قمی.
آیتالله گلپایگانی بر كرسی تدریس
آیتالله گلپایگانی از اوائل جوانی شروع به تدریس كردهاند و از مدرسین به نام حوزه به شمار میرفتهاند
آقا سید ریحانالله یزدی در كتاب خود كه در سنه 1353 قمری یعنی 61 سال قبل از رحلت آیتالله گلپایگانی منتشر كرده است در تحت عنوان آقا سید محمدرضا گلپایگانی مینویسد : «آقا سید محمدرضا فرزند آقا سید محمدباقر گلپایگانی در سال 1316 در گلپایگان تولد یافته و در روزگار صباوت و كودكی پدر و مادرش جهان را بدرود گفته تربیت وی به دیگران واگذار شد و چون بضاعتی از آنان نمانده خدمت آخوند ملامحمدتقی گلپایگانی به تحصیل دانش پرداخت. سپس به قم عزیمت و از مدرسین فقه و اصول به شمار میرود.»10
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد :
«و هو الیوم من العلمأ الفضلاء فی قم و من المدرسین المشاهیر بها. ایشان امروز از علمای با فضیلت قم و از مدرسین مشهور در آن شهر میباشد.»11 پس از رحلت آیتالله بروجردی از جمله پرجمعیتترین درسها درس ایشان بود و متجاوز از سی سال از هفتاد سال تدریس در حوزه فقاهت، بزرگترین جمعیت درس را به خود اختصاص داده بودند و از این رو و به لحاظ كم و كیف و طول زمان و كثرت شاگردان، تدریس ایشان امتیازی بود كه خداوند متعال معظمله را بدان مخصوص گردانیده بود.12
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از پیام خویش به مناسبت رحلت آیتالله گلپایگانی میفرمایند :
«این شخصیت والای علمی كهنسال در میان مراجع عظام تقلید، یكی از موفقترین و سعادتمندترینها بودند. حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد (علیهمالسلام) بودند.... هزاران شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهرهمند ساختند. بسیاری از آرأ و نظرات فقهی كه حاكی از روشن بینی و ذهن نوگرای ایشان بود ارائه كردند.»13
در فهم و جمع اخبار ید طولایی داشتند و از بس با اخبار و كلمات معصومین مأنوس بودند كه اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام) را همچون فرزند از پدر میفهمیدند و طوری زوایای آن را قرینه قرار میدادند كه اعجاب همگان را بر میانگیخت.
آیتالله مكارم شیرازی در خصوص تدریس آیتالله گلپایگانی میفرمایند : «در مكتب فقهی ایشان سه مطلب خیلی جلب توجه میكرد. اول عمق نظر ایشان بود و دوم مسئله استقلال فكری ایشان بود و سوم احاطه بود. ایشان حضور ذهن داشت و احاطه داشت و یك مسئله را كه میگفت با مسئله دیگر میسنجید.»14
تجلی اخلاق و عرفان در تدریس
تدریس ایشان ممزوج با اخلاق و عرفان بود. بدین ترتیب كه : اولاً به هنگام ورود در مسجد محل تدریسشان نماز تحیت مسجد را به جا میآوردند و هرگز دیده نشد كه نماز تحیت مسجد را نخوانده شروع به درس كنند. حتی در سالهای اخیر كه از ضعف جسمی رنج میبردند، نماز تحیت را نشسته میخواندند ولی ترك نمیكردند.
ثانیاً هنگامی كه بر كرسی تدریس مینشستند، قبل از شروع به درس فاتحه و اذكاری برای اساتیدشان و نیز همه كسانی كه حوزه علمیه قم را حفاظت كردند و در حفظ و رونق آن كوشیدند قرائت میكردند.15
اهتمام آیتالله گلپایگانی به تعلیم و تعلم
اهتمام آیتالله گلپایگانی به امر تدریس به حدی بود كه كسالت و بیماری و حتی فوت فرزند نیز موجب نشد كه ایشان درس را تعطیل كنند.
یك روز كه كمی دیرتر از وقت معین برای تدریس حاضر شده بود وقتی شاگردان علت تأخیر استاد را سئوال میكنند میفرمایند :
«كودك پنج سالهای داشتم كه در حوض خانه افتاد و خفه شد و من گرفتار تجهیز و تدفین او بودم. روی این جهت كمی دیر شد.»16
در سالی كه به علت كسالت توان رفتن به مسجد اعظم جهت تدریس را نداشته درس را در منزل شروع كرده، فرمودند :
«در زمان استادم مرحوم حاج شیخ (آیتالله حائری یزدی) یك شب كه به شدت مریض بودم و قادر به حركت نبودم به دوستانم گفتم مرا با رختخواب به درس استاد ببرید تا از فیض درس ایشان محروم نباشم. الآن هم كه چنین مبتلا شدم درس را در منزل شروع كردم تا نصیحتی باشد برای طلاب كه به مجرد بیماری یا عذر دیگری درس را تعطیل نكنند زیرا امروز عالم اسلام به مجتهد و طلبه باسواد نیاز شدید دارد.»17
آقای گلپایگانی اهتمام خاصی به تقویت بنیه علمی طلاب داشتند تا جایی كه میفرمودند : «خدا را شاهد و گواه میگیرم كه با مشاهده برخی طلاب كه به درس و بحث اهمیت نمیدهند از غصه تب میكنم.»18
مبانی فقهی آیتالله گلپایگانی
آیتالله گلپایگانی در بهرهگیری از مباحث فقهی سبك خاص به خود را داشت و روش فقهی ایشان را باید در دو بخش از احكام بررسی كرد :
احكامی كه در آنها اخبار و روایاتی وارد شده است. در این قسم به فهم عرفی ظواهر اخبار اكتفا و هرگز دقتهای فلسفی را در مدلول روایات راه نمیداد. در استخراج احكام از سنت و اخبار ید طولایی داشت و در تعارض بین خبرین چنان بین اخبار جمع میكرد كه مورد اعجاب همه بود و از همین جهت آیتالله كوهستانی از ایشان به عنوان «زارة ابن اعین» تعبیر میكردند19 احكامی كه در آنها روایات خاصهای موجود نیست و از طریق قواعد و كلیات اثبات میشوند. در این قبیل روایات نیز، معظمله ید طولایی در تطبیق كبرویات بر مصادیق صغرویات داشت مثلاً حضرت آیتالله گلپایگانی «مضاربه» را از مصادیق وكالت میدانند نه عقدی مستقل و واضح است كه این مبنا ثمرات فراوانی در سرتاسر مباحث مضاربه دارد و یا در بحث قضأ در مسئله «متولی شدن غیر مجتهد امر قضاوت را از طرف مجتهد» ایشان به خوبی از طریق عمومات وكالت وارد بحث شده و مسئله را ثابت میكند.
اما ویژگی كمی فقه آیتالله گلپایگانی این بود كه در تمام ابواب فقه فتوا داشتند و حواشی ایشان یكی از پربارترین حواشی بر عروةالوثقی میباشد.
آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی(قدس سره) كه از مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف به شمار میرفت با دیدن حواشی آیتالله گلپایگانی بر عروه، احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود. قابل توجه است كه معظم له حواشی عروه را در سن پنجاه سالگی نوشته و منتشر ساخته بود. به كلمات بزرگان خصوصاً شهید ثانی و صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری (رضوانالله تعالی علیهم اجمعین) اهتمام داشتند و بسیاری از اوقات، متون این كلمات را قرائت كرده و آنگاه به تأكید و یا نقد آنها میپرداختند.
شیوه تدریس ایشان علیالخصوص اهتمامی كه برای رسیدن به نظر علمای بزرگ داشتند، اهمیت اجتهاد و عظمت آن را در نظر انسان متجلی میساخت.
به روایات وارده و مناسبه در هر مسئله اهتمام بسیار میورزید; بلكه گاهی پیش از بیان شقوق مطلب و اقوال مسئله كلیه روایات مناسبه اعم از مؤید و معارض را قرائت میكردند و متن روایات را از روی وسائلالشیعه میخواندند. در پایان یافتن مطالب شتاب نداشتند و غالباً تحقیق و بررسی میكردند تا به یك نقطه اطمینان بخشی برسند و از این رو گاهی مدتی در یك مطلب میماندند و بحث فقهی ایشان در خصوص «حج» متجاوز از شش سال به طول انجامید. از بزرگان و اساتید علم بسیار احترام میكردند و حتی در مواقعی كه به نظر و رأی آنها ایراد داشتند بسیار محترمانه به نقد آن میپرداختند.
اغراقگویی و مبالغه در جا انداختن نظریه خود نداشتند، هر چند كه از نظر خود دفاع میكردند و لكن با تعابیر اغراقآمیز كه موجب وهن نظر مخالف باشد دفاع از رأی و نظر خود نمیكردند و این مطلب از بارزترین خصوصیات تدریس معظمله بود.
دارای شرح صدر فوقالعاده بودند و اشكالات و ایرادات شاگردان را هر چند كم سابقه بودند تحمل میكردند و این مطلب خصوصاً در این سالهای اخیر با در نظر گرفتن بار سنگین مرجعیت و پیری و ضعف مفرط ایشان به راستی اعجابانگیز بود و اگر احیاناً مثل مواقع كسالت، تند میشدند كلمات زننده درباره طرف به كار نمیبردند و گاهی اوقات جمله (انالله و انا الیه راجعون) را به كار میبردند كه ظاهراً مقصودشان آن بود كه اینگونه ایراد مصیبت و بلاست. در مواقعی كه در نقل مطالب و یا جهات دیگر كم و زیادی صورت میگرفت و به حضورشان تذكر داده میشد; از پذیرفتن آن منعی نداشتند و گاهی صریحاً از تذكر دهنده تقدیر میكردند.
ویژگیهای اخلاقی
1ـ اخلاق فردی و اجتماعی
آیتالله گلپایگانی از همان دوران طفولیت در صدد تهذیب نفس خویش بود و تحصیل علم را با تصفیه باطن توأم ساخته بود. از معدود افرادی بود كه ملكه تقوی و تهذیب نفس در او بارور شده بود حتی در امور عادی روزمره و اقدامات سیاسی تمام سعی خود را معطوف كرده بود كه وظیفه خود را انجام دهد و در تمام امور خداوند متعال را از خود راضی نگاه دارد. معظمله در برخورد با مردم و مراجعهكنندگان بسیار خوش برخورد بود به گونهای كه هر كس با نخستین برخورد شیفته ایشان میشد. برخی از مراجعین كه به خاطر داشتن مشكلات و گرفتاریها ناراحت بودند، هنگامی كه به حضور ایشان میرسیدند با كیفیت برخورد ایشان آرامش و نشاط به آنان دست میداد.
درباره برخورد كریمانه ایشان با مراجعین داستانها و نقلهای زیادی نوشتهاند از جمله آنها: شخصی با یكی از اعضأ دفتر معظم له اصطكاكی پیدا كرده بود و خواستار آن شده بود كه خدمت آقا برسد. وقتی به حضور آقا شرفیاب شد با آهنگ بلند شروع به اعتراض كرد و از فرد مزبور شكایت نمود كه به من اهانت و توهین كرده است آقا با اخلاق خوش سئوال كردند چه كرده؟ پاسخ داد با مشت به سینهام زده است. آقا با لحنی جذاب فرمودند:
«دیه با عاقله است. شما بیائید و به جای آن یك مشت در سینه من بزنید»20
2ـ اخلاص
از ابعاد مهم شخصیت آیتالله گلپایگانی اخلاص ایشان بود، روح اخلاص و یقین در اعمال آن مرجع بزرگوار جاری بود. مرجعیت را تنها به حكم وظیفه پذیرفته بود و از این رو از ترویج نام و شهرت خویش همواره گریزان بود، در سالهای آخر عمر آیتالله العظمی بروجردی یكی از نمایندگان ایشان درباره تعیین مجتهد بعد از خودشان در رجوع به احتیاطات واجب ایشان سئوال میكند. آیتالله بروجردی در پاسخ میفرمایند :
به اعلم فا الاعلم رجوع كنید. آن شخص در استفتأ دیگری از معظمله خواستار تعیین مصداق میشود. آقای بروجردی در پاسخی كه كتباً مرقوم داشتهاند میفرمایند : به فقیه گلپایگانی رجوع شود.21 متعاقب آن فرد استفتأ كنند پس از رحلت آیتالله بروجردی و مطرح شدن مرجعیت علمأ و شخصیتهای مختلف در صدد نشر و تكثیر آن استفتأ بر میآید و هنگامی كه نیت خود را با آیتالله گلپایگانی در میان میگذارد او را به شدت از این كار نهی كرده و حتی برگه استفتأ را از او گرفته و در نزد خود نگه میدارند.
آن شخص كه از علاقمندان آیتالله گلپایگانی بوده است عرض میكند آن برگه استفتأ شرعاً متعلق به من است معظمله در پاسخ میفرمایند :
«یعنی تو معتقد نیستی كه من به این اندازه بر تو ولایت دارم؟» یكی از علمای نجف كه از سوی آیتالله گلپایگانی جهت تبلیغ به شهرستان ایلام اعزام شده بود پس از مدتی به نزد معظمله آمده و عرض میكند : چون بنده دروس شما را ندیدهام و اعلمیت شما برایم محرز نشده است. لذا وقتی مردم آنجا درباره تقلید و مراجع اعلم از من سئوال میكنند آیتالله العظمی خوئی را معرفی میكنم و من از این كه از طرف شما باشم و هزینهام از جانب شما تأمین شود ولی دیگری را تبلیغ كنم راضی نیستم.
آیتالله گلپایگانی در پاسخ فرموده بودند :
«من تو را نفرستادم آنجا كه مرا تبلیغ كنی! من شما را فرستادم كه بروی دین خدا را تبلیغ كنی كه مردم دین دار باشند حتی اگر بخواهی پول میدهم رساله آقای خوئی را بخری و آنجا به مردم بدهی تا دیندار شوند!»22
در مورد دیگری فردی از روحانیون شیراز به حضور معظم له مشرف شده و عرضه داشت كه من مردم را از تقلید آیتالله العظمی حكیم به تقلید شما برگرداندهام. این فرد كه انتظار داشت مورد تشویق آیتالله گلپایگانی واقع شود برخلاف انتظارش نه تنها مورد تشویق ایشان قرار نگرفت بلكه به او فرمودند :
«مردم را در تقلید هرزه نكنید. طوری نكنید كه مسئله تقلید در میان مردم قداست خود را از دست دهد.»23
پس از رحلت حضرت امام خمینی و طرح مرجعیت آیتالله العظمی اراكی، آیتالله گلپایگانی اظهار خوشحالی كرده و فرموده بودند :
«الحمدلله كه از وجود ایشان هم در حوزهها استفاده میشود. ما در ذهنمان دغدغهای بود كه چرا از وجود حضرت آیتالله اراكی در حوزه استفاده نمیشود.»24
3ـ اخلاص در محبت اهل بیت
عشق و ارادت آیتالله گلپایگانی به آستان مقدس اهل بیت (علیهمالسلام) بعد دیگری از فضائل اخلاقی و اعتقادی معظمله است.
ایشان در این خصوص میفرمود :
«در زمان مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالكریم حائری بین علمأ صحبت بود كه چه كنیم. ایام عزاداری است و نمیتوانیم مجلس عزا برقرار كنیم. من گفتم در منزل ما بینالطلوعین مجلس عزا میگیریم و خودم هم منبر میروم و روضه میخوانم. مجلس روضه را برگزار كردیم. مرحوم آیتالله حائری و آقا شیخ ابوالقاسم كبیر و دیگر بزرگان هم به مجلس مشرف میشدند و بنده خودم منبر میرفتم و روضه میخواندم.»
هر سال عصر عاشورا بستگان خویش را به گرد خود جمع میكرد و برای آنها شخصاً روضه میخواند و میفرمود:
«میخواهم نامم در زمره روضه خوانهای سیدالشهدا(علیهالسلام) ثبت شود.»25 این رویه آیتالله گلپایگانی تا آخرین سال از حیاتشان یعنی محرم سال 1414 هجری قمری ترك نشد. به هنگام حضور در مجالس روضه و ذكر مصائب اهل بیت (علیهالسلام) مؤدب و به هیأت كسی كه در محضر شخص یا اشخاص والامقام و بزرگ شرف حضور دارد مینشستند. در ایامی كه به علت كسالت در بیمارستان بستری بودند و لباس بیماران را بر تن داشتند شخصیتهای طراز اولی علمی و سیاسی مملكت را كه برای عیادت آمده بودند، با همان لباس مخصوص به حضور میپذیرفتند اما هنگامی كه یك مداح اهل بیت (علیهم السلام) وارد میشد و میخواست ذكر مصیبتی كند لباس رسمی خود را میپوشیدند و آنچنان مؤدب مینشستند گویی حضور موالیان و اجداد طاهرین خویش را در مجلس به عیان میبینند و میفرمودند : «ذكر ائمه حضور در خدمت ائمه است و در خدمت ائمه باید مؤدب نشست.»26 هنگامی كه پیش از حضور در مجلس ذكر مصیبت در روز تاسوعا یكی از بستگانشان به حضورشان رسید و از ایشان خواست قطره چشمی كه پزشك برای درمان تجویز كرده را استفاده كنند فرمودند : «اگر چه من این داروها را محكوم به طهارت میدانم ولی نمیخواهم اشك چشمی كه در مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) ریخته میشد با چیز دیگری مخلوط شود.27 اهتمام آیتالله گلپایگانی به تعظیم و بزرگداشت مقام والای حضرت صدیقه طاهره فاطمة زهرا (سلامالله علیها) تا آنجا بود كه روز سوم جمادیالثانی روز شهادت آن حضرت پس از اتمام مراسم عزاداری در بیتشان در قالب دسته عزاداری پیشاپیش جمع كثیری از طلاب با پای پیاده به حرم مطهر حضرت معصومه(سلامالله علیها) مشرف میشدند و این سنت نیكو كه توسط ایشان بنیاد گردید پس از گذشت سالها تا اكنون ادامه یافته است.
آن فقیه بزرگ درباره اهمیت اقامه عزا بر حضرت زهرا(سلامالله علیها) و رجحان آن بر عزاداری حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) میفرمودند :
«گریه بر سیدالشهدأ (علیهالسلام) تولی است اما گریستن در عزای حضرت زهرا(سلامالله علیها) هم تولی و هم تبری است.»
معظمله در پیامی به مناسبت یكهزار و چهارصدمین سالگرد شهادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (علیهاسلام) میفرماید :
«فاطمه ولیةالله حجةالله و پاره تن و روح رسولالله بود احدی از او به پیغمبر شبیهتر و نزدیكتر و محبوبتر نبود. او صدیقه كبری و ناموس الله عظمی بود و خداوند متعال نسل پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و امامان مكرم را در زریه او قرار داد. ادب و اطاعت خالص او از پدرش و احترام بینظیر پدرش از او، همسرداری، خانه داری، تربیت فرزند و همه صفات و اخلاقش آموزنده و مشحون به حقایق عالی عرفانی و عنایات خالصه ربانی بود... شایسته است متمكنین با تأسیس مراكز عامالمنفعه در جهت تأمین نیازهای جامعه اسلامیمان خاطره بزرگداشت مطلع پانزدهمین قرن شهادت دخت گرامی پیامبر اسلام را برای همیشه گرامی دارند.»28 4ـ اصرار بر اجرای قوانین اسلام
در قضیه رحلت فرزندشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی كه برای كمكرسانی به زلزلهزدگان طبس عازم آن دیار شده بود و در تصادفی مشكوك به دیار باقی شتافت. آن هنگام كه خبر آن رویداد تأسفانگیز را دریافت كردند فرمودند:
«بارالها! نه تنها شاكرم بلكه ممنونم كه فرزندم در راه تو جان باخت.»29 در آن ایام یكی از علمأ كه برای تسلیت به حضور ایشان رسیده بود اظهار داشت : مرحوم آیتالله میرزا عبدالعلی طهرانی هنگامی كه فرزندش را از دست داد میگفت دعا كنید محبتش از دلم برود. اكنون شما نیز از خدا بخواهید تا محبت آن فقید سعید را از دلتان بیرون كند، اما معظمله در پاسخ فرمودند :
«اما من دعا میكنم خداوند محبتش را در دلم بیشتر كند تا من در این مصیبت بیشتر صبر كنم و خداوند متعال پاداش بیشتری عنایت فرماید.»
در پی این حادثه دردناك، مقامات رژیم شاه با ارسال تلگراف تسلیت به حضور معظمله قصد داشتند از حادثه مزبور در جهت بهبود رابطه خود با مرجعیت و روحانیت استفاده كنند كه علیرغم انتظارشان با پاسخ قاطع و كوبنده ایشان مواجه شدند.
در اینجا به عنوان نمونه تلگراف نخستوزیر رژیم پهلوی شریف امامی و پاسخ آیتالله گلپایگانی به آن را درج مینمائیم:
«حضرت آیتالله العظمی آقای سید محمدرضا گلپایگانی (دامت بركاته) مرجع عالیقدر شیعیان حادثه اسفناك فقدان آیتالله زاده آقای سید مهدی گلپایگانی موجب تأسف و تأثر قبلی اینجانب شد.
انشأالله تعالی قادر متعال صبر جمیل در تحمل این مصیبت عظمی عنایت خواهد فرمود. بقای عمر و دوام عزت آن مرجع عالیقدر را كه وجود محترمشان در ترویج احكام اسلامی و ارشاد مسلمین مغتنم است از پیشگاه حضرت حق مسئلت دارم و امید كه توجه حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) موجب رستگاری و آمرزش همه شیعیان باشد. برای فقید سعید قدس سره طلب مغفرت و رحمت دارم. آمین یا ربالعالمین.التماس دعا نخستوزیر شریف امامی 31 شهریور 1357»
در پاسخ به تلگراف مزبور فرمودند :
جناب آقای مهندس شریف امامی : تهران
تلگرام تسلیت واصل، تسلی خاطر اینجانب وقتی فراهم میشود كه مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید كه قلب مبارك حضرت ولی عصر (ارواحالعالمین له الفداه) را جریحهدار ساخته است جبران و نظام كامل اسلامی در مملكت برقرار گردد. از خطراتی كه به واسطه وضع غیراسلامی آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشریات و مطبوعات گمراه كننده و تلقینات و تبلیغات الحادی و سپاه دانش دختران و پلیس و افسر زن و امور دیگر كه شرف و حیثیت و عفت اجتماع را لكهدار نموده و فرزندان عزیز اسلام را تهدید میكند به مراتب بیشتر از مرگ فرزندانم متأسف میباشم. خداوند متعال همگان را به آنچه خیر و صلاح و ترقی آزادی و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدایت فرماید.
24 شوال المكرم 1398 ـ 4/7 ـ 1375 ـ گلپایگانی
مواضع سیاسی و مبارزات آیتالله گلپایگانی
آیتالله گلپایگانی دارای روحیه ضد ظلم و فساد بودند و در مواقع مختلف طبیعت كفرستیزی خود را بروز دادهاند. چنانكه نقل میشود از دورانی كه در گلپایگان بودهاند و هنوز وارد حوزه علمیه اراك و قم نشده بودند، تا ایامی كه در اراك و در ایام طلبگی انس و مصاحبت خاصی با مرحوم آیتالله آقا نورالدین اراكی كه از علمای مجاهد آن دیار بوده داشتهاند، تا زمانی كه صریحاً با مأمور كشف حجاب رضاخان در قم درگیر میشوند و تا دوران مرجعیتشان كه با اعلامیههای قاطع و كوبنده رهبری و زعامت حوزه علمیه قم را در ایام تبعید حضرت امام خمینی (قدس سره) بر عهده داشتهاند.
مبارزه با تصویب لایحه اصلاحات ارضی
اولین تلگراف اعتراض به تصویب اصلاحات ارضی از سوی آیتالله گلپایگانی صادر شده است. این تلگراف در پاسخ به تلگراف وزیر كشاورزی وقت رژیم پهلوی (دكتر ارسنجانی)، كه با زیركی خاصی علما و مراجع تقلید را موافق اقدامات دولت معرفی كرده بود، خطاب به نخستوزیر صادر شده است و در آن قید شده است :
«آقای دكتر ارسنجانی، وزیر كشاورزی، تلگرافی كه به حقیر به نام تبریك مخابره كرده و در آن از توجه علمای اعلام در مورد زمیندار شدن زارعین اظهار تشكر نموده است.31 علاوه بر آنكه از طرف علمأ اعلام با قانون اصلاحات ارضی موافقت نشده و هر قانونی كه بر خلاف احكام مقدسه دین مبین اسلام باشد، لغو و بلااثر است. چون از یك نفر كه خود را به عنوان وزیر معرفی میكند چنین تهمت بیاساسی آن هم نسبت به مقام حجج اسلام موهن و تحریكآمیز است و جز به ناچار ساختن علمأ اعلام در اظهار مخالفت تعبیر دیگری ندارد مقتضی است ایشان را به آثار نامطلوب این حركات متوجه نموده و در رفع اتهام از ساحت علمأ اعلام اقدام فرمایند.»32 مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان حذف میگردید. انتخابشوندگان نیز به جای اینكه مراسم تحلیف را با قرآن كریم به جای آورند، از این پس آن را با هر كتاب آسمانی میتوانستند انجام دهند و به منظور سرآغازی در توسعه فرهنگ غربی و هتك عفت عمومی و خانوادگی، به زنان نیز حق رأی اعطا شده بود.
در پی تصویب این لایحه مراجع عظام تقلید همگی یكصدا به مخالفت با آن برخاستند و ضمن خلاف شرع دانستن آن خواستار لغو مصوبه مذكور شدند. در این میان آیتالله گلپایگانی با انتشار اعلامیهها و تلگرافهای مختلف به مخالفت با آن برخاست. معظمله در بخشی از اعلامیه خویش میفرمایند:
«آیا در مملكتی كه هنوز به مردها حق شركت در انتخابات آزاد داده نشده، دادن چنین حقی به زور و ارعاب به بانوان یادآور اعصار توحش حكومتهای فردی و توهین به جامعه زنان نیست.»33 ورود بانوان به عرصه انتخابات در شرایطی كه اصولاً انتخابات آزاد در مملكت وجود نداشت و اسامی نمایندگان و وكلاء از قبل به وسیله مقامات دربار و ساواك تعیین میگردید، تنها پوششی برای ترویج فساد و بیبند و باری و بیعفتی در جامعه محسوب میشد و این نكته ظریفی بود كه از دید علمأ و مراجع پنهان نمانده بود.
آیتالله گلپایگانی در اعلامیه خود به همین مناسبت اینچنین تصریح میكنند : «اگر مقصود ترویج فحشأ و منكر نیست چرا زنها را عملاً ترغیب میكنند كه با بدنهای نیمه عریان در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان ظاهر شوند؟»34
نهایتاً بر اساس موضعگیری استوار حضرت امام خمینی و آیتالله گلپایگانی و علمای مجاهد آن عصر و نیز حمایت قاطع و گسترده مردم از اقدامات مراجع تقلید بود كه نخستوزیر اسدالله علم طی تلگرافی به آیتالله گلپایگانی، عدم اجرای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایی را اعلام نمود. اما معظمله با هماهنگی با مراجع وقت ضمن ناكافی دانستن این اقدام خواستار لغو رسمی آن در هیئت دولت شدند. متعاقب آن نخستوزیر دو روز پس از تلگراف اول، در تلگراف دیگری رسماً لغو مصوبه فوق را اعلام داشت.
متن این تلگراف به این شرح است :
حضور مبارك حضرت آیتالله آقای گلپایگانی متعالله المسلمین بطول بقائه. در پاسخ پیغام حضرت آیتالله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به استحضار عالی میرساند همانطور كه طی تلگراف شماره 41582 مورخ 5/9/41 اطلاع داده شد موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد كه تصویبنامه مورخ 14/41 قابل اجرا نخواهد بود.شماره 41776 ـ 7/9/41
نخست وزیر اسدالله علم
موضعگیری آیتالله گلپایگانی علیه انقلاب سفید شاه
در پی عقبنشینی رژیم شاه از اجرای تصویب نامههای اصلاحات ارضی و انجمنهای ایالتی و ولایتی شاه در 19 دی ماه 1341 و در سالروز اصلاحات ارضی اعلام كرد قصد دارد اصول ششگانهای را به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه از نظر ماهیت همان لوایحی بود كه در قالب اصلاحات ارضی و تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی قبلاً طرح شده بود و با وجود مخالفت علمأ لغو گردیده بود منتها با این تفاوت كه این بار خود شاه شخصاً اجرای این مأموریت آمریكایی را بر عهده گرفته بود و تأكید كرده بود كه «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا كنم».35 به دنبال تصمیم شاه دایر بر اجرای به اصطلاح اصول ششگانه انقلاب سفید، آیتالله گلپایگانی طی بیانیهای شركت در رفراندوم را تحریم كرده و آن را غیرقانونی دانست. در آستانه نیمه شعبانالمعظم سال 1382 .'û ق. رژیم شاه كه از جنب و جوش مردم قم در سرور و چراغانی معابر و بازار به مناسبت این روز مبارك اطلاع داشت، با سوءاستفاده از این فرصت عدهای را از تهران به قم روانه كرد تا با برپایی جشن و سرور به رفراندوم گذاشته شدن اصول ششگانه را جشن بگیرند و از فضای شاد شهر قم به مناسبت عید فرخنده ولادت حضرت ولیعصر «عج» به سود شاه و رفراندوم شاهانه بهرهبرداری كنند.
آیتالله گلپایگانی پس از اطلاع از چنین برنامهای طی اعلامیهای خواستار تعطیلی بازار و توقف جشن و چراغانی عید سعید نیمه شعبان شد.
در پی این اعلامیة آیتالله گلپایگانی بازار قم یكپارچه تعطیل شد و فضای سكوت و سكون جایگزین شادی و جنب و جوش شد. رژیم شاه كه عملاً توطئه خود را ناكام میدید با بازگرداندن افرادی كه به همین منظور از تهران روانه شده بودند به غائله پایان داد. متعاقب خروج افراد مزبور از قم در ساعات اولیه صبح نیمه شعبان، حضرت آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای كه در حوالی ظهر منتشر شد با تشكر از اقدام تجار و بازاریان در تعطیلی بازار و توقف مراسم سرور، از آنها دعوت نمود با توجه به رفع غائله به مراسم جشن و چراغانی ادامه دهند.36 متن اعلامیه به شرح ذیل است :
«چون منظور از انصراف از برگزاری مراسم عید سعید از طرف حقیر و اقدام آقایان تجار و اصناف قم به تعطیل بازار و خیابان انزار از بعضی حركات و آمدن عدهای به قم بود تا موجب توهم موافقت روحانیت با این مطالب نشود و این مقصود با تعطیل بازار و اظهار احساسات مردم متدین انجام شد ضمن تشكر از توجه عموم به حفظ آرامش مقتضی است بازار را مفتوح و به مراسم جشن و چراغانی عید ادامه دهند. خداوند همه را از یاوران حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قرار دهد.»37 به تاریخ 15 شهر شعبان المعظم 1382
محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
در پی نزدیك شدن به زمان رفراندوم، شاه با سفر به قم خواست، علمأ و مراجع را به موافقت با طرح رفراندوم تحریص و تشویق نماید; ولی این اقدام نیز با عدم استقبال علمأ از وی و تحریم خروج مردم از خانههایشان در روز سفر او به قم ناكام ماند. بازار قم یكپارچه تعطیل شد و جز عدهای مزدور كه برای همین منظور توسط رژیم از تهران آورده شده بودند كسی در خیابان نبود. شاه در این سفر با سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیت، بر تصمیم خویش دایر بر اجرای انقلاب سفید تأكید نمود. متعاقب این فراخوان آیتالله گلپایگانی (ره) طی اعلامیهای بار دیگر بر مخالفت خود با رفراندوم شاهانه تأكید فرموده و این بار نیز اساس آن را غیرقانونی دانست.
متن اعلامیه به شرح زیر است :
«به عرض محترم عموم آقایان مؤمنین و برادران دینی میرساند: حقیر در جریانات اخیر به وسایل مختلفه تذكرات لازمه را داده و حق نصیحت را ادا نمودهام و انصراف از اینگونه اقدامات را به ملاحظه عواقب سوئی كه در بر دارد خواستهام. امیدوارم مورد توجه واقع شده و به اضطراب ملت مسلمان خاتمه دهند. اكنون برای اطلاع عموم نظریه خود را اظهار میدارم : مراجعه به آرأ عمومی در قبال احكام شرعیه بیمورد و موجب نگرانی علمأ اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملكت است و این گونه عملیات غیرقانونی، به دلایل متعدده صحیح نیست. در خاتمه اعلام میدارم روحانیت جز خیرخواهی و بیان مصلحت و انجام تكالیف شرعیه مقصودی ندارد و با خواست خداوند متعال و توجهات حضرت ولی عصر ارواحناله الفداه به وظیفه خود عمل خواهد نمود.38
24 شعبان 1382 ـ محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
فاجعه مدرسه فیضیه
از حوادث بسیار مهمی كه در حضور آیتالله گلپایگانی اتفاق افتاد فاجعه مدرسه فیضیه است، كه در روز دوم فروردین سال 42 شمسی مصادف با روز 25 شوال رخ داد.
در این روز كه مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مجلس سوگواری به همین مناسبت از سوی معظمله منعقد گردیده بود كه جمعیت بسیار زیادی در آن حضور داشتند. بخشی از این جمعیت، مزدوران جنایتكار شاه بودند كه برای سركوب و قلع و قمع كردن سازمان روحانیت آمده بودند.
نزدیكان معظمله كه از وضعیت غیرعادی مدرسه فیضیه آگاه شده بودند مراتب را به استحضار ایشان رسانده بودند و درخواست كرده بودند كه در مجلس شركت نكند; با این وصف فرموده بود : «ما مردم را دعوت كردهایم. باید خودمان هم برویم... هر طور میخواهد بشود.»39 پس از ورود آیتالله گلپایگانی به مجلس و در گرماگرم سخنرانی مرحوم حاج انصاری قمی ناگهان اشرار شروع به اغتشاش نموده و دعوای ساختگی با خود به راه انداختند و یك بار كه آقای حاج انصاری آنان را آرام كرد و خواست مجلس را ادامه دهد. بار دیگر همان بازی را درآوردند و چند بار این عمل را تكرار كردند. به طوری كه رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود. پس از آنكه منبر ایشان خاتمه پذیرفت مزدوران چكمه پوش رژیم پهلوی بر دامنه اغتشاشات خود افزوده یكی از آنان برای روح رضاشاه صلوات خواست و آنگاه شروع به پایكوبی كرده و فریاد جاوید شاه سردادند و روی دوش یكدیگر سوار شده و پارچههای بزرگی كه بر سر در مدرسه نصب شده بود و جملاتی در حمایت از اسلام و... بر آن نوشته شده بود كنده و آتش زدند و آنگاه فحاشی نموده و حتی چوبهای درختان فیضیه را شكستند و با آن به جان طلاب و مردم بیپناه افتادند. پدر را مقابل فرزند و فرزند را مقابل پدر میزدند. برخی را از طبقه دوم به زیر انداختند و بعضی برای فرار از چنگال آن نابكاران خود را از طبقه بالا به پایین و یا از پشت بام به داخل رودخانه و یا به داخل مدرسه دارالشفأ انداختند.
در اینجا توجه خوانندگان محترم را به فرازهایی از پاسخ آیتالله گلپایگانی به مرحوم آیتالله میلانی درخصوص فاجعة مدرسه فیضیه جلب مینماییم :
تاریخ : 1/3/1342
بسمالله الرحمن الرحیم
حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج سید محمدهادی میلانی دامت بركاته مرقومه محترم مورخ 21 شهر ذیالحجه كه از توجهات آن جناب به مصالح عالیه اسلامی حكایت داشت، واصل و موجب مزید امتنان و تشكر گردید. از حال حقیر و صدمه دیدگان و مجروحین آقایان طلاب استفسار فرموده بودید بحمدالله حقیر سالم و دعاگو.
روحیه طلاب محترم بعد از فاجعه مدرسه فیضیه و اهانتهای دیگر بسیار قوی، ثبات قدم آنها افزوده، در انجام وظائف و حفظ آثار اهل بیت علیهمالسلام افزوده و آماده تحمل هرگونه مصیبت و بلا در راه آزادی مسلمین و اعلای كلمه حق هستند. هر چه تعداد شهدا و مجروحین آنان بیشتر باشد افتخار و سربلندی روحانیت بیشتر است و همانطور كه به سمع شریف رسیده و عموم مردم مسلمان با اطلاع هستند، بعد از آنكه جمعی از مجروحین را از بیمارستانها اخراج كردند به طور غیررسمی و دور از انظار مأمورین انتظامی معالجه ایشان ادامه یافت و فعلاً حال مزاجی اكثر ایشان بهبودی یافته ولی احصائیه مجروحین و مقتولین هنوز به طور قطع معلوم نشده و جمعی كه به اسم نظام وظیفه برخلاف قانون و به منظور برچیدن بساط فقه مذهب جعفری در سربازخانهها گرفتار و در این ایام محرم و صفر از افاضه و نشر احكام و معارف اسلام و تعلیم و تربیت مردم در بلاد و قرأ و قصبات محروم هستند هنوز آزاد نشدهاند...
حقیر به نوبه خود از تمام، تشكر و تقدیر كرده و یقین دارم خدمات صادقانه هر یك منظور نظر حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) واقع خواهد بود. اما متأسفانه در گوش هیئت حاكمه، كلامی كه تأثیر نمیكند كلام روحانیت و كلام ملت مسلمان است. در این قانونشكنیها، در این تصویبنامههای ضد احكام شرع، در این عملیاتی كه سوء آثارش همه روزه ظاهر میشود و در صفحات روزنامهها طبع و به دست مردم بیدار ایران داده میشود، ملت ایران بالا میرود و ایرانی در نظر بیگانگان كه منظورشان توسعه استعمار است، محترم میشود. اما حقیقت غیر از این است; یعنی ایران محترم شده اما نه به آن جهت كه هیئت حاكمه میگوید ایران سربلند شده، چون تن به زیر بار استعمار و استبداد نمیدهد و چون میفهمد و تحكم و زور چند نفر و حكومت فردی را محكوم كرده و از آن اظهار انزجار مینماید... اگر فاجعه مدرسه فیضیه و فجایع دیگر بدتر از آن هم انجام شود. اما مردم ایران و مسلمانان جهان آگاه و هوشیارند و به این استقامت و وحدت جامعه روحانیت بسیار اهمیت میدهند. همه فهمیدهاند كه روحانیت غیر از خیر و صلاح مملكت و نجات ضعفا هدف دیگری ندارد و به موقع وظایف خود را انجام میدهد. اقدامات علما احساسات اسلامی را بیدار كرده است. صحنه مدرسه و فجایعی را كه به چشم خود دیدم هرگز فراموش نمیكنم. من در آن روز از جنایت و خیانت حمله كنندگان به مردم و علما و شخص خودم چیزهایی دیدم. از مقاصد شوم و خطرناك دشمنان اسلام فهمیدم و بر جهل و ظلم كارگردانان آن فاجعه تأسفها خوردم. آن روز در تاریخ شیعه و ایران فراموش نمیشود. خدا گواه است راضی بودم مرا به قتل برسانند ولی در آن مجمع عمومی و در آن روز عزیز و در آن مكان مقدس با ارتكاب آن اعمال وحشیانه، ایران را در نظر ملل دنیا مخصوصاً مسلمانان بدنام ننمایند و از هر مصیبت برای حقیر سختتر و ناگوارتر این بود كه شنیده شد بعضی اجانب هم در آن صحنه شركت و آن اعمال وحشیانه تحت نظارت آنان انجام میشده ...
اگر راستی اصلاحات مقصود است هرگونه اصلاح در محیط رعایت از احكام شرعیه امكانپذیر است. بهتر كردن زندگی دهقان و كارگر و زن و مرد و ترقی سطحی زندگی مادی و معنوی مردم و تأمین وسایل رفاه جامعه از هدفهای اسلام است، لكن چرا به عنوان اصلاحات و مبارزه با كمونیزم و آزادی زن مبارزه با اسلام شروع شده؟ چرا كارهای بزرگ و قسمت مهم تبلیغات اسلامی را اقلیتهای جاسوس و دشمن كشور عهدهدار است؟ این چه مملكت اسلامی است كه اظهارنظر در اطراف حقایق اسلام برای فقها و خطبا و نویسندگان ممنوع است؟ ما بسیار متأسفیم كه نمیگذارند نظرات اسلام را نسبت به مسائل روز كه یقیناً مورد قبول مردم آزاد دنیا است به طور صریح تشریح كنیم... امروز اسلام را تنها نگذارید و به طور معقول و صحیح خواستههای خود را مطالبه نمائید. حیف است مملكت چند هزار ساله ایران با نزدیك چهارده قرن سابقه اسلامیت و خدمات بزرگ به معارف اسلامی و خداپرستی در عصیان و نافرمانی و انحطاط معنوی و شهوات و فساد معدودی آلوده دامان غرق شود. حیف است مملكتی مثل ایران به سرنوشت اسپانیا گرفتار شود. كیست كه نداند كه عناصر منفوری در این مملكت و اقلیتهای كثیفی كه خدمتگزاری اجانب را با جان و دل قبول كردهاند و به تدریج در تجارت و سیاست و اقتصاد آنها را دخالت داده، از برای هر گونه خیانت به اسلام و خیانت به مملكت حاضر است. كیست كه نداند دخالت دادن این افراد در امور خیانت به اسلام و خیانت به مملكت است. كیست كه نداند هجوم به مدرسه فیضیه و قتل و جرح طلاب و هرگونه توهین به آنها محاربه با اسلام و با حضرت ولی عصر (عجالله تعالی فرجهالشریف) محسوب است ...
در عتبه مقدس ثامنالحجج علیهالسلام ملتمس دعا هستم و به وعده صادقه خداوند عالم دلگرم و امیدوارم، كه میفرماید : «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».40 محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
به تاریخ 28/ذیحجةالحرام/1382
قیام 15 خرداد و اقدامات آیتالله گلپایگانی
رژیم شاه كه پس از دستگیری حضرت امام خمینی، و سركوب قیام 15 خرداد در فكر ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه و به خصوص در بین علما بود، تصور نمیكرد این بار نیز با مبارزه شدید روحانیت مواجه گردد، حضرت آیتالله گلپایگانی ضمن حراست از سنگر مقدس حوزه علمیه قم، كه با ظهور 15 خرداد، رژیم قصد اضمحلال آن را داشت، به پشتیبانی از علمای محبوس به پاخاسته با موضعگیری قاطع و كوبنده طی اعلامیههایی به افشاگری طرحهای ظالمانه رژیم علیه اسلام و روحانیت پرداخت. آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای كه از سوی ایشان به مناسبت دستگیری علما و قیام 15 خرداد منتشر شد این چنین ذكر میكنند :
«مصادر امور مطمئن باشند كه اگر به بازداشت جمعی علما و مراجع هم اقدام كنند فتاوا و احكام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمانی واجبالاتباع است و حریم احكام شرعیه مقامی نیست كه بتوان با زور و تهدید در آن نفوذ كرد. حقیر نگرانی شدید خود را از آثار سوء اقدامات هیئت حاكمه و تعقیب این تصمیمات و اتلاف نفس مردم بیگناه اظهار و تذكر میدهم تسكین ملت شیعه ایران كه از دین و مذهب خود دست بردار نیست به وسیله كشتار و ایجاد محیط ارعاب حاصل نخواهد شد.» معظمله در ادامه اعلامیه در پاسخ به ادعای رژیم كه قیام علما و مخالفت آنها با برنامههای هیئت حاكمه را ناشی از تحریكات دول خارجی و بیگانه خوانده بود، میفرمایند : «این رجالی كه در بازداشتند كسانی نیستند كه از تهمت ارتباط با اجنبی و هر افترای دیگر دامان قدس و تقوایشان آلوده گردد. مردم اجنبیپرستها را میشناسند. آنها كه شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتیبانی بیگانه برخوردارند علما نیستند. علما در مقام و منصبی كه هستند به كمك اجنبی حاجت ندارند. اجانب آنها را روی كار نمیآورند. به آنها قرض و كمك نمیدهند، معادن و ثروت مملكت را از آنها نمیخواهند.
روحانیت تحت نظر مستشاران بیگانه اداره نمیشود تا به آنها مربوط باشد. آنها كه نوكر اجانب هستند كسان دیگر هستند و ملت آنها را خوب میشناسد. خیلی جای تأسف است لذا اینهمه اعلامیههای منطقی كه از ناحیه مقامات روحانی صادر شد یكی در روزنامهها نوشته نشد. در خاتمه اعلام میكنم ما برای حفظ استقلال مملكت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت را استقبال میكنیم و به آنها كه میگویند روحانیت نباید در سیاست دخالت كند اعلام میكنم دین ما اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور كشور نمیتواند بركنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین كه دارای مقام زعامت شیعه و نیابت عامه هستند.» ایشان در بخشی از این اعلامیه میفرماید :
«بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز كردند. حضرات آیاتالله آقای خمینی، آقای قمی و آقای محلاتی و سایر علمأ و وعاظ را دستگیر و آن حوادث اسفناك و قتل مسلمانان بیگناه را كه از فرط علاقه به دین تحریك و تهییج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عمیق و بیشائبه مردم نشان داد كه كاسه صبر و تحملشان لبریز شده است. در این فاجعه ملت ایران در دریای مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعی ملت را لكهدار كنند و مسلمانان را به خرابكاری و اخلالگری متهم نمایند. اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنههایی كه به دست دشمنان مملكت ایجاد میشود آگاه است.»41 و در سومین اعلامیه كه پس از شانزده روز از بازداشت علما صادر شده است چنین میفرمایند : «... ما میدانیم این اهانتها موجب تحقیر رجال روحانی نمیشود و برای ما باعث افتخار میباشد كه به جرم دفاع از حریم احكام قرآن زندانی و به ائمه طاهرین تأسی داشته باشیم. تاریخ مذهب شیعه برای اولیأ دین از اینگونه حوادث و حبسها بسیار دیده است. چیزی كه شدیداً اسباب تأسف میباشد این است كه حكومتی كه خود را شیعه معرفی میكند به چنین اقداماتی دست زده است...»
معظم له در ادامه اعلامیه میفرمایند :
... بازداشت حضرت آیتالله خمینی، آیتالله قمی و آیتالله محلاتی و سایر علمأ و مبلغین بازداشت ملت شیعه و اهانت به مذهب و دین اسلام است... مراجع شیعه در مورد مخالفت مقررات اخیره با احكام شرعیه اتفاق رأی داشته و دارند و انشأالله مقالی با تشریك مساعی و همقدمی و اتحاد كلیه مقاصد مشروعه خود را تعقیب خواهند نمود و فتاوی و احكام ایشان واجبالاتباع است.42
مهاجرت علما به تهران و موضع آیتالله گلپایگانی
پس از واقعه دستگیری امام خمینی (ره) و علما، دیگر مراجع قم و روحانیون سرشناس شهرستانها تصمیم به مهاجرت به تهران و تحصن تا آزادی علمای محبوس گرفتند. مراجع عظام قم همگی به جز آیتالله گلپایگانی به تهران مهاجرت كردند. همانطور كه قبلاً نیز اشاره شد تنها مرجعی كه برای حفظ حوزه و جلوگیری از اضمحلال و انحلال آن در غیاب علما و مراجع در قم ماند معظمله بود.43
ساواك در گزارش سند 2938/21 ـ 25/6/48 میگوید: گلپایگانی در گفتگو با یكی از روحانیون اظهار داشت:
«بعد از آنكه حاج آقا روحالله را تبعید كردند من برای حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتیها طمع كردند و خیال كردند من با آنها موافق هستم و اهل سازش میباشم و به خیال بودند از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمیشود.»44
پس از دستگیری حضرت امام خمینی، آیتالله گلپایگانی، بیدرنگ دامادشان (حجتالاسلام والمسلمین آقای علوی) را برای احوالپرسی و تفقد از ایشان به تهران اعزام نمودند كه البته مأموران ساواك و شهربانی مانع از چنین ملاقاتی شدند و تنها مراتب را به استحضار امام رسانده بودند. حضرت امام طی تلگرافی از این اقدام اینچنین سپاسگزاری میكنند : «حضرت آیتالله گلپایگانی (دامت بركاته) ـ قم
از بذل توجه حضرتعالی متشكر، اینجانب بحمدلله سلامت هستم. دوام بركات حضرتعالی و علو كلمه اسلام را از خداوند تعالی خواستار است.45 خمینی»
تبعید امام خمینی مواضع و اقدامات آیتالله گلپایگانی
پس از تبعید امام خمینی به تركیه، آیتالله گلپایگانی بیدرنگ وزیر دربار شاهنشاهی را به قم احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به این موضوع به وی ابلاغ كردند.46 معظمله با ایراد سخنان شدیداللحنی در مسجد اعظم، خواستار بازگشت ایشان به كشور شدند و سخنان خویش را با آیه شریفه (الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق الاّان قالوا ربناالله) آغاز كردند و در حالیكه بر فراز منبر آشكارا میگریستند و حاضران نیز تحت تأثیر ایشان گریه میكردند،فرمودند: اگر نبود محذور متلاشی شدن حوزه، جا داشت مدتهای بسیار طولانی حوزه تعطیل باشد. لكن مثل حوزه در اینجا مثل این است كه اگر جنگی پیش آید بسیاری از شغلها باید تعطیل شود اما نانوائیها تعطیل نمیشود چون باید تغذیه جنگجویان تأمین شود.47 آیتالله گلپایگانی در تلگرافی به حضرت امام خمینی، كه در آن ایام در تركیه تبعید بودند، میفرمایند :
«بعد از سلام و استفسار از سلامت وجود محترم، اقدام به تبعید حضرتعالی و توهین به مقام شامخ روحانیت، نزد ملت شیعه با نگرانی شدید مواجه گردید. آری در كشوری كه بر حسب عقیده اكثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار، روحانیت است و حتی در نقض و ابرام قوانین نظر آنها قاطع است، جای كمال تأسف است كه به علمای اسلام، جسارت نموده و اشخاصی كه فقط با پیروی از تعالیم عالیه اسلام، صلاحیت اشغال مقامات را دارند، ایشان را ستون پنجم خوانده و با تعبیرات زننده مورد تعرض قرار دهند.
حقیر برای جبران این حادثه حسبالوظیفه اقدام نموده و مینمایم. عز اسلام و مسلمین و تنبه مصادر امور و مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه را از خداوند متعال خواستارم.»48 9 رجب 84 ـ محمدرضا الموسوی الگلپایگانی»
همچنین فرزند خود مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی گلپایگانی را برای استفسار از سلامتی و وضع امام راحل به تركیه فرستادند و خود نیز بارها در سخنرانیها و اعلامیهها به این امر اعتراض كردند.49
تبعید امام خمینی، سرفصل جدیدی در حوزه علمیه قم
پس از تبعید امام راحل به تركیه در 13 آبان 1343 اهمیت نقش آیتالله گلپایگانی به عنوان زعیم حوزه علمیه قم در حیات سیاسی این حوزه بیشتر میشود و هدایت و رهبری و جهت دهی بسیاری از جریانات سیاسی به دست ایشان صورت میپذیرد.
مبارزه با رژیم طاغوت و در عین حال تلاش برای حفظ و بقأ حوزه همتی والا و ذكاوتی سرشار میطلبید كه خداوند متعال آن را در وجود معظمله ذخیره كرده بود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای درباره نقش آیتالله گلپایگانی در آن دوران میفرمایند :
«آن بزرگوار یكی از استوانههای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به شمار میآمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهای تبعید امام خمینی (قدس الله نفسه الزكیه) مواردی پیش آمد كه صدای این مرد بزرگ تنها صدای تهدید كنندهای بود كه از حوزه علمیه قم برخواست و به نهضت شور و توان بخشید.»50
مقاومت در مقابل دخالت اوقاف رژیم پهلوی در امور حوزههای علمیه رژیم شاه كه روحانیت و مرجعیت شیعه را مخالف سرسخت برنامههای خود میدید و از همكاری و هماهنگی آن با دستگاه طاغوت ناامید شده بود، برای اجرای برنامههای خود به ایجاد یك نهاد موازی دولتی با همان كاركردهای نهاد روحانیت در برابر حوزه علمیه قم و مرجعیت شیعه افتاد تا كلیه امور دینی و مذهبی در جامعه را به سیاست دلخواه خود هدایت كند و ابتكار عمل در خصوص مسائل مذهبی را از دست مرجعیت و روحانیت شیعه خارج سازد. این نهاد، «سازمان اوقاف بود» كه نهادی صد در صد دولتی بود و ریاست آن در حكم معاون نخستوزیر و از سوی وی تعیین میشد. به طور كلی استقلال علمای حوزههای علمیه شیعه از دولتها و هیئتهای حاكمه باعث میشد تا روحانیت و مرجعیت شیعه بتواند نقش اصلاحی و انتقادی خویش را در مواجهه با مظالم و تعدیات نظامهای طاغوتی ایفا كند. از این رو رخنه در نظام اداره حوزه و به دست گرفتن مقدرات آن و تربیت آخوندهای درباری و دولتی از سیاستهای اساسی رژیم طاغوت بود به همین جهت عوامل رژیم پهلوی به شدت و به بهانههای مختلف سعی در ساماندهی آن داشتند.
در پی طرح اوقاف برای امتحانگیری از طلاب آیتالله گلپایگانی از همان ابتدا به مخالفت با طرح مزبور پرداختند و تصریح كردند :
«اینها میخواهند روحانیت شیعه را مثل روحانیت سنی كنند كه علمأ شیعه مثل علمأ سنی تابع دولت باشند.»51
آیتالله گلپایگانی پس از تبعید حضرت امام خمینی به تركیه و عراق، بار مقابله و مجاهده با رژیم طاغوت را در مقام مرجعیت در حوزه علمیه قم با پایداری تحمل نمود و این مجاهدت در برابر سیاستهای ضداسلامی رژیم پهلوی همواره ادامه داشت، به طور مثال، معظمله رسماً آزمون وزارت فرهنگ طاغوت پهلوی را تحریم و علناً خطاب به طلاب اعلام نمود : «من به هیچ یك از شماها اجازه نمیدهم كه در امتحان فرهنگ شركت كنید و اگر كسی شركت نماید شهریهاش قطع خواهد شد و از نظر ما روحانی محسوب نمیشود.»52 و در جایی دیگر میفرمایند :
«آنان صلاحیت امتحان كردن طلاب و محصلین را ندارند. اینكار بر عهده مراجع و زعمأ حوزه است و شما آقایان طلاب هم امتحان آنها را نپذیرند و حتی اگر شما را به سربازی هم بردند مقاومت كنید و امتحان را قبول نكنید و بروید به سربازی; این دوره دو ساله را طی كنید و دوباره به حوزه بازگردید. من شهریه شما را قطع نخواهم كرد و حتی اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متحمل میشوم.»53
و نهایتاً بر اثر همین تدابیر هوشمندانه و اتخاذ مواضع متقن و استوار بود كه رژیم طاغوت عدم موفقیت طرحهای خود، علیه حوزههای علمیه و روحانیت را ناشی از تدابیر معظمله بداند. آری! پایمردی و مبارزه الهی آن مرد بزرگ، ثمربخش گردید و به لطف الهی در آن دوران اختناق و بحرانی، حوزه علمیه را از این خطر بزرگ نگه داشت و طرحهای ضداسلامی حكومت پهلوی را یكی پس از دیگر به باد انتقاد و اعراض قرار میداد و سرانجام همان شد كه آن مرجع مبارز و خستگیناپذیر از ابتدا اعلام فرموده بود كه :
«اینها خیال میكردند میتوانند حوزه را مسخر و مقهور خودشان كنند اما اشتباه میكردند!»54
مخالفت با طرح رژیم در ایجاد دانشگاه اسلامی در جوار حوزه علمیه قم رژیم طاغوت كه طرح خود در امتحانگیری از طلاب را شكست خورده میدید به فكر ایجاد نهادی موازی در حوزه علمیه قم تحت عنوان دانشگاه اسلامی افتاد و در همین رابطه اقدام به تصاحب زمینی وسیع در اطراف مسجد جمكران نمود.
آیتالله گلپایگانی ضمن مخالفت شدید با تأسیس این دانشگاه كه هدف آن تربیت آخوندهای درباری و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خلاف شرع رژیم شاه بود متقابلاً با خرید زمین تكه تولیت به مساحت چهار هزار متر مربع و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلامالله علیها) هدف از این اقدام را تأسیس دانشگاه اسلامی حوزه علمیه قم قلمداد كرده و فرمودند : «منظور از خرید این زمین برای ساختمان دانشگاه اسلامی است كه بایستی در آن مدرسین درجه یك تدریس كنند و شاگردانی تربیت نمایند كه همگی به درجه اجتهاد برسند و بعد به منظور تبلیغ به شهرهای اسلامی اعزام شوند.
این مبلغین در شهرهایی كه اعزام میشوند حق پول گرفتن از افراد را ندارند، زیرا مخارجشان كلاً و كاملاً از ناحیه ما تأمین خواهد شد. كوشش میكنیم از این دانشگاه شخصیتهایی امثال آیتالله بروجردی و سایر آیات تحویل جامعه مسلمین بدهیم.»55
در گزارش ساواك در این باره آمده است :
با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقی وی (آیتالله گلپایگانی) و سابقهای كه در دست است هر زمانی كه سازمان اوقاف قصد كوچكترین مداخلهای در امور روحانیت داشته با مخالفت شدید از ناحیه گلپایگانی روبرو شده است و اكنون كه شایعه ایجاد دانشگاه اسلامی از طرف سازمان مذكور در جنب مسجد جمكران قم اشاعه یافته است گلپایگانی نیز به مقابله پرداخته است.56
حذف نام محصلین مرتبط به اوقاف از لیست طلاب حوزه علمیه قم
سازمان اوقاف از وجوه دولتی، عدهای عمامه به سر را فریب داده و استخدام كرده بود و حتی در ایام وعظ و تبلیغ مانند محرم و صفر و ماه مبارك رمضان، آنان را به شهرستانهای مختلف گسیل میداشت كه البته وظیفه آنها ترویج رژیم شاهنشاهی و توجیه اقدامات غیراسلامی آن در قالب مجالس محرم و صفر و ماه مبارك رمضان بود.
معظمله، در مقابل این اقدام خطرناك دولت به مقابله پرداختند و صریحاً اعلام كردند، كسانیكه مربوط به این سازمان باشند نامشان از دفتر شهریه حوزه حذف میگردد و همین كار را هم كردند و فرمودند :
«امامت چنین افراد و كارهای مربوط به روحانیت از آنان مورد تأیید نیست و اگر وجوه شرعیه مانند سهم امام (علیهالسلام) بیاورند قبض رسید برای آنان مهر نخواهد شد.»57 و حتی در مجلس درس اعلام فرمودند :
«وقتی كه به شهرها و روستاها برای تبلیغ میروید به مردم بگویید وقتی كه یك نفر ملبس به لباس روحانیت بر آنان وارد میشود ; ناشناخته او را نپذیرند و پای منبرش اجتماع نكنند، بلكه سوابق او را بخواهند.»58
مخالفت با مصوبه مجلس دائر بر تغییر كاربری اراضی موقوفه و اعتراض شدید به رژیم آیتالله گلپایگانی در قضیه مصوبه مجلسین شورای ملی و سنا دایر بر فروش اراضی موقوفات به عنوان تبدیل به احسن به شدت نسبت به تصویب آن اعتراض كردند و طی بیانیهای در پاسخ به استفتأ جمعی از مؤمنین كه به صورت گسترده انتشار یافت اقدامات مجلسین در تصویب قوانین خلاف شرع مقدس اسلام را ناشی از تأیید دستگاه حاكم و به دستور آن قلمداد كرده فرمودند: «قانون مورد سئوال كه به اسم تبدیل به احسن وضع شده مستلزم افنأ تمام این موقوفات و برخلاف شرع مطهر است و بر عموم مسلمانان و مؤمنین به یومالحساب خرید و فروش و اعانت در خرید و فروش این موقوفات حرام است. فعلاً كه مجلسین با تأیید دستگاه از جعل و تصویب هرگونه قانون و طرح اگر چه بر خلاف احكام الهی و به ضرر ملت باشد رادع و مانعی ندارد و غافل هستند كه هر قدر با دین مبارزه كنند و كفر را ترویج نمایند استقلال مملكت را در خطر قرار میدهند : حقیر بر حسب تكلیف شرعی حكم مسئله را اظهار داشتم تا برای یومالمعاد حجت باشد.»
معظمله دخالت اوقاف در مساجد و موقوفات را نامشروع قلمداد كرده میفرمایند : از اول گفتم و اعلام كردم كه دخالت اوقاف در حوزههای علمیه نامشروع است. دخالت اوقافاوقاف ، 3 در مساجد نامشروع است. در موقوفات نامشروع است. موقوفاتی كه برای حضرت سیدالشهدأ (علیهالسلام) بوده برای پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله و سلم) بوده، اینها همه را میفروشند و اسم آن را گذاشتند تبدیل به احسن و طوری درست كردند كه تا چند سال دیگر اسمی از آنها نیست. موقوفاتی كه مربوط به مذاهب باطله است و برای گمراه كردن است و برای نفاق بین مسلمین است هیچ جرأت نمیكنند دست بزنند ولی موقوفاتی كه برای امام حسین(ع) بوه باید فروخته شود و تبدیل به احسن شود.
«احسن آن چیزی چه چیزی است؟ آن است كه به جای آن مجامع فاسده درست كنند. این معنی تبدیل به احسن است.»59
تحریم حزب رستاخیز
رژیم شاه به منظور پیشبرد اهداف سیاسی خود و با عوامفریبی اقدام به تأسیس حزب فرمایشی به نام حزب رستاخیز نمود و حتی شخص شاه نیز با حمایت صریح از آن همگان را به عضویت در آن فرا میخواند.
تأسیس حزب مزبور كه با تبلیغات بی حد و حصر رژیم و رسانههای وابسته به آن همراه بود. جز تحكیم پایههای پوسیده سلطنت استبدادی پهلوی. حاصل دیگری نداشت و چهرهای كه شخص شاه و عواملش با تبلیغات پر زرق و برق خویش در رسانههای مختلف از آن ارایه میدادند با واقعیت در تضاد بود آیتالله گلپایگانی كه به خوبی از دسیسه شاه در ترویج حزب رستاخیز آگاه بود با درایت و شجاعتی استوار عضویت در آن را تحریم نمود. اقدام ایشان در تحریم حزب رستاخیز كه مخالفت با شخص شاه تلقی میگردید در دوران خفقان اوائل دهه پنجاه، بسیار مهم و حائز اهمیت بود. ساواك در گزارش 9/1/54 گفته است:
«گلپایگانی و اطرافیان وی در جواب بر مسائلی اظهار میدارند كه شركت در این حزب جائز نیست.»60
و در گزارش دیگر آمده است :
«ساعت 10 صبح روز 4/1/54 به منزل گلپایگانی مراجعه نمودم. گلپایگانی در اندرون در بستر نشسته بود و سید مهدی گلپایگانی (فرزند آقا) نیز در كنار ایشان بود. افراد مراجعه میكردند مهر امضای آقا نزد سیدمهدی گلپایگانی بود و اوراق آقا را مهر میكرد من به سید مهدی گفتم در بازار قم شایع است كه آقای گلپایگانی موضوع شركت در حزب رستاخیز را تحریم كردهاند. آیا صحت دارد؟ سید مهدی اظهار داشت هر كس به آقا مراجعه كرده و سئوال كرده است فرمودهاند: من حرام میدانم.»61
مخالفت معظمله با حزب فرمایشی رستاخیز به همینجا ختم نگردید بلكه طی پیامی با تأكید بر غیر مشروع بودن آن، اقدامات حزب مزبور در استحكام پایههای رژیم استبدادی را محكوم نموده و رسماً خواستار انحلال آن شدند. در بخشی از آن پیام آمده است : «اگر افرادی به نام حزب رستاخیز راستی به فكر مملكت افتادهاند به افكار عمومی احترام گذاشته و به خواستههای مشروع و اعتراضات منطقی ملت مسلمان ایران پاسخ منطقی بدهند نه آنكه اساس استبداد را به صورت دیگر مستحكم نمایند و آنچه را كه یك روز به نام دو حزبی و یك روز به اسم یك حزبی به مردم تحمیل كردهاند به صورت دیگر تحمیل نمایند و باید انحلال خود را به علت مخالفت اساسی آن با اساس توحیدی اسلام صریحاً اعلام نمایند بدیهی است در برابر این اوضاع فریبكارانه اتحاد صفوف و اتفاق كلمه و هوشیاری و بیداری و ادامه مبارزه لازم است و تا خط تغییر شخصیت اسلامی مملكت باقی است مبارزه ملت مسلمان ادامه خواهد داشت و بازگشت به عقب جائز نیست.»62
اقدامات آیتالله گلپایگانی در خصوص دومین حمله رژیم طاغوت به مدرسه فیضیه در پی حمله رژیم شاهنشاهی به مدرسه فیضیه قم در سالگرد قیام 15 خرداد سال 1342 و مضروب و مجروح ساختن طلاب، حضرت آیتالله گلپایگانی با تعطیل كردن نماز جماعت به این امر اعتراض نمودند و در شكوانامهای خطاب به آیتالله سید احمد خوانساری شدیداً به دستگاه اعتراض كردند كه آن نامه به صورت اعلامیه منتشر شد. شب هنگام پس از انتشار نامه مزبور از سوی ساواك به منزل یكی از بستگان معظمله تلفن شد كه الآن از تهران، دستور داده شد كه در همین وقت شب، آقای گلپایگانی در هر حالی كه هست ولو در لحاف خواب، باید این نامه را تكذیب كنند. ایشان در جواب گفته بود :
«چیزی را كه یك مرجع تقلید بنویسد عدول كردنی نیست و از آن برنخواهد گشت.»
بالاخره ایشان گفتند من میتوانم به آقا عرض كنم كه چنین جریانی بوده و چنین تلفنی شده است. بعد ایشان برخاسته و پیغام را به آیتالله گلپایگانی میرساند. معظمله در پاسخ فرموده بودند : «من آن نامه را نوشتهام و تكذیب هم نمیكنم و شما هر كاری میخواهید بكنید»63 معظمله در بخشی از نامه مزبور كه در خرداد سال 1354 منتشر شده است گفتهاند: ... مداخلات غیر مشروعه اوقاف در امور مذهبی و روحانیت، دخالت سازمان در حوزه علمیه قم كه یگانه پایگاه بزرگ شیعه میباشد، حمله شبانه به مدرسه فیضیه و بركنار كردن متصدی آن و دستگیری جمعی از فضلاء و نویسندگان معروف حوزه و بالاخره حمله دسته جمعی (روز گذشته) ژاندارمها و پاسبانها و عمال سازمان در خیابان و ملأعام به طلاب علوم دینیه و دستگیر ساختن صدها نفر از آنها و اخراج عدهای به اسم مشمول و الزام دسته دیگر به ترك حوزه محور اموری است كه به هیچ وجه جای خوشبینی به اوضاع را باقی نگذارده.64
قیام 19 دی و مواضع آیتالله گلپایگانی
در طول سالیان سال مبارزه، آیتالله گلپایگانی نقطه اتكای بسیار محكم و استواری برای مبارزان و مجاهدان بودند. در مواقع مختلف حمایت بیدریغ خود را از فرزندان مبارز خود نشان دادند و آنان را رأفت و احسان خود نوازش كردند. همواره اعمال رژیم را تخطئه كرده و حركت مجاهدان را با بیانات و یا اعلامیههای خود سریعتر میساختند. منزل ایشان یكی از مراكزی بود كه مردم مبارز و طلاب و فضلاء فداكار با شوق به آن روی میآوردند و در آنجا فریاد اعتراض خود را بر رژیم منحط پهلوی بلند میكردند و گاهی هم معظمله خود به سخنرانی میپرداختند و آنان را دلگرم كرده و مورد تشویق قرار میدادند. شنبه 17 دی ماه 1356 كه روزنامه اطلاعات تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، به مقام شامخ حضرت امام خمینی (قدس سره) جسارت نمود و علمأ را به موافقت با قوانین ضد اسلامی شاه متهم كرد، طلاب در مدرسه آیتالله بروجردیمدرسه آیتالله بروجردی ، 653 تجمع كرده، از آنجا با جمعیت عظیم به سوی منزل آیتالله گلپایگانی به راه افتادند.
ایشان در سخنانشان در اجتماع آن روز طلاب با تشكر از وحدت و اتحاد آنان در قبال اهانت به ساحت مرجعیت، آنان را به ادامه اعتراض ترغیب نموده و فرمودند : «اینها دروغ میگویند كه ما با كارهای آنان موافقیم. علمأ همه مخالفند.»66 ساواك در گزارش 28/12/36 در خصوص تجمع طلاب در بیت آیتالله گلپایگانی و سخنرانی معظمله گزارش نموده:
«... جمعیت از مدرسه خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند كه فراشها فوراً دربهای صحنه را بستند و طلبهها مقداری جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آیتالعظمی گلپایگانی. طلاب همگی به منزل گلپایگانی رفتند و به طوری كه منزل مذكور پر از طلبه و افراد مشخص شد.» آیتالله گلپایگانی پشت میكروفن رفتند و ده دقیقه سخنرانی كرده و گفت : «دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلی ناراحت شدم مدتی است كه به دین و روحانیت جسارت میكنند دستگاه میگوید روحانیت با ما بودند در صورتی كه همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه میدانند و حالا هم مخالف هستیم و بعداً هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی كه ما برای آنها كردیم الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است. بعد طلبهها را نصیحت كرد كه باید متحد باشید اختلاف را كنار بگذارید...
درسها را تعطیل كردیم ولی نباید به همین جا اكتفا كنیم. باید با آقایان دیگر هم صحبت كنیم تا آنها هم اقدام كنند.» سخنرانی گلپایگانی كه تمام شد جمعیت به طرف منزل شریعتمداری حركت كردند...67 آیتالله گلپایگانی در اعلامیهای به مناسبت كشتار مردم قمقم ، 3 و تبریز در این خصوص خواستار برقراری نظام اسلامی در كشور شده و میفرماید:
«اگر حكومت قانونی وجود داشت به جای توجه به اعتراضات منطقی و صحیح و احترام به احساسات مردم با اسلحه به آنها پاسخ داده نمیشد و سپس این حادثه را به عوامل خارجی و فرقههای غیرمعلومالوجود مستند نمیكردند ...
«قاطبه مردم مسلمان و جامعه روحانیت خواستار اجرأ احكام اسلام، عدالت اجتماعی، برقراری نظام اسلامی میباشند.»68
در كشتار وحشتناكی كه مزدوران شاه در 19 دی سال 56 در قم كردند و طلاب مبارز را در خیابان به رگبار بستند جمع زیادی را مجروح و عدهای را به شهادت رساندند; در اعتراض به این درندهخویی رژیم پهلوی مدت یك هفته درسهای حوزه به طور كلی تعطیل شد. آنگاه آیتالله گلپایگانی به منظور انسجام هر چه بیشتر حوزه علمیه قم و جلوگیری از تفرقه (كه از جمله آرزوها و اهداف رژیم بود) طلاب، درس خود را آغاز كردند و در اولین روز افتتاح درس مطالب جالبی خطاب به طلاب و مردم مبارز فرمودند. از جمله اینكه :
«شما اكنون مظلوم هستید ولی مغلوب نیستید و چقدر فرق است بین اینكه انسان مظلوم باشد تا آنكه مغلوب باشد.»69
واقعه 17 شهریور و مواضع آیتالله گلپایگانی
در پی كشتار وسیع مردم بیگناه در روز 17 شهریور، آیتالله گلپایگانی طی اعلامیهای خطاب به عموم ملت ایران این فاجعه بزرگ را تسلیت گفتند. از سوی دیگر دو روز بعد طی نامه تاریخی خطاب به رئیس مجلس شورای ملی خواستار رأی عدم اعتماد به دولت شدند.
در بخشی از نامه آمده است :
«لازم است به جنابعالی و نمایندگان (به اصطلاح مجلسین) اعلام كنم پس از جنایات وحشیانه و كشتار فجیع مردم بی دفاع تهران، رأی دادن به این دولت و حكومت نظامی و این اختناق بی سابقه، خیانت به ملت و موجب سرافكندگی بیشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاریخ است. اگر ده میلیون هم از این مردم بكشند روی مساعد به حكومت فعلی نشان نخواهند داد و توسل به اسلحه و قتل عام جز اینكه مملكت را در ورطه خطرات غرق بنماید فایدهای ندارد.»
شجاعت سیاسی آیتالله گلپایگانی
پرواضح است كه بررسی دامنه موضعگیریهای سیاسی آقای گلپایگانی (كه موازی با حكومت پهلوی اول و دوم بوده است) خارج از حوصله این مقال است. اگر چه كه به برخی از آنها در این مجموعه اسنادی اشاره شده است لكن به صورت گذرا، اینك به چند مورد اشاره میكنیم: الف ـ در قضیه رحلت مشكوك فرزند بزرگوار حضرت امام خمینی، مرحوم حاج آقامصطفی خمینی (ره) در شرایطی كه ساواك حتی بردن نام امام خمینی را ممنوع كرده با انعقاد مجلس ترحیم در مسجد اعظم قم در آن جو خفقانآور و پلیسی ساواك، رعب اقامه مجلس به وسیله ایشان شكسته شد.70 در جریان شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی (رحمتالله علیه) كه در زندان شاه بر اثر شكنجه ساواك به شهادت رسیده بود و ساواك علت مرگ ایشان را ناراحتی گوارشی اعلام كرده بود، صریحاً شهادت ایشان را به دست مأموران ساواك قلمداد كرده و با اعلان مجلس یادبود برای آن شهید به این امر اعتراض كردند. لكن ساواك قبل از آغاز مجلس مسجد را قفل كرده بود و مأموران، جلو مسجد ایستاده و از انعقاد مجلس جلوگیری میكردند و هر كس نزدیك میشد او را میراندند.71 ب ـ در جریان ولیعهدی ـ فرزند محمدرضا پهلوی ـ فرستاده رژیم خدمت آیتالله گلپایگانی آمده و با كمال وقاحت خواهش كرده بود كه معظمله آن واقعه را تبریك بگویند. در پاسخ فرموده بودند : «خواسته شما درست بدان میماند كه یزید به امام زینالعابدین(ع) بگوید: اكنون كه پدرت امام حسین(ع) را كشتم بیا و برای این جریان تبریك بگو.»
این جواب كوبنده چنان آن شخص را ناراحت كرده بود كه گفته بود همینطور به ایشان ـ شاه ـ بگویم؟ فرموده بودند. بگو.72
ج ـ در قضیه تاجگذاری شاه یك فرد ملبس به لباس روحانیت كه مشرب صوفیگری داشت و شاهدوست بود73 با تاج نبات از قم به تهران، كاخ سعدآباد رفته و خود را نماینده روحانیت معرفی كرده بود. بعد آن شخص، به اصطلاح تفسیری را كه بر قرآن نوشته بود، به حضور علمأ میبرد. در گزارش ساواك چنین نوشته است:
«آقای گلپایگانی از قبول كتب، امتناع ورزیده و اظهار داشته است كه راه ما با شما سوا و جدا است و هنگامی كه آقای بلاغی منزل گلپایگانی را ترك مینموده است، سید مهدی گلپایگانی(فرزند ایشان) به اتفاق چند نفر از طلاب دور وی حلقه زده و سیدمهدی دستور داده، قیچی فراهم كرده تا سبیلهای او را قیچی كند. آقای بلاغی گفت گناه من این است كه همراه تاج نبات رفتهام و بلافاصله منزل گلپایگانی را ترك گفته است.»74
د ـ علی امینی سیاستمدار معروف، در حوادث طوفانی ایران در قم در منزل آیتالله گلپایگانی آمده و اجازه ملاقات خواسته بود. معظم له صریحاً رد كرده بودند. او گفته بود میخواهم ببینم خواستههای آقا چیست. فرموده بودند به او بگویید خواستهها و انظار من در اعلامیهها و نوشتههایم منعكس است. او گفته بود پس اعلامیههای ایشان را بیاورید. آنگاه مقداری از اعلامیههای موجود ایشان را به او داده بودند و او شكست خورده از آنجا برگشته بود.75
ه ـ نیز شخصی از محترمین به حضورشان آمده بود و خواهش كرده بود كه اجازه دهند شریف امامی به حضورشان بیاید و پیرامون امور جاریه صحبت بكند. فرموده بودند: «اگر میدانستم برای این منظور آمدهای تو را هم راه نمیدادم».76 و ـ در قضیه تأسیس سینما در شهرستان قم كه رژیم به منظور پایگاه اشاعه فساد و دهنكجی به حوزه علمیه قم، درصدد و احداث آن بود. آیتالله گلپایگانی صریحاً با احداث آن مخالفت كردند. مأموری را كه از تهران برای ساكت كردن ایشان فرستاده بودند، در ملاقات با معظم له ـ از قول شاه ـ میگوید:
«این مطلب مهمی نیست و ما در مشهد مقدس كه از قم مهمتر است و قبر امام رضا در آنجا است سینما داریم.»
آیتالله گلپایگانی در پاسخ گفتند:
«سخن شما درست به این میماند كه روز قیامت، رسول خدا از مردم بازخواست كنند كه چرا حسین مرا كشتید و آنان جواب بدهند، پدرش علی را كشتیم، چه رسد به حسین(ع).»77 آیتالله گلپایگانی در اعتراض به این اقدام یك هفته تمام اعتصاب نموده و درس و نماز جماعت حاضر نشدند و بعد كه به درس آمدند طی یك سخنرانی توطئه و اهداف ضداسلامی رژیم را مورد اعتراض و نكوهش قرار دادند.
اعلامیههای آیتالله گلپایگانی در حوادث مختلف انقلاب اسلامی
یكی از عواملی كه در گرم كردن مبارزه و پیشرفت آن اثری به سزا داشت اعلامیههای پی در پی معظمله بود.
مهمترین اثری كه این اعلامیهها داشت مزید اطمینان طبقات متدین نسبت به حركت اسلامی و انقلابی امت مسلمان ایران بود. كسانی كه احیاناً دچار تردید بودند و یا سكوت را ترجیح میدادند با صدور اعلامیه ایشان در راه و روش خود به تردید میافتادند و یا یك سره تغییر فكر و نظر میدادند. موضعگیری قاطع و مقام شامخ ایشان موجب میشد كه از یك سوی پایههای انقلاب را استوارتر گرداند و از سوی دیگر فعل و انفعالها، توطئهها و سكوت معنیدار فرصتطلبان و ضد انقلاب را برملا سازد. نوشتههای سیاسی و اعلامیههای مزبور در حالی كه كوبنده و دشمن شكن و حماسی بود، در عین حال عمیق و پرمغز بود و به اصطلاح علمی، جدل را آمیخته با منطق و برهان میكردند و چون در بسیاری اوقات مزین به فرازها و قطعاتی از قرآن كریم میشد، دارای نفوذ و تأثیر به سزایی بود كه در تیراژ زیاد منتشر میشد.
مجاهد بزرگ آیتالله طالقانی در ملاقات با آیتالله گلپایگانی گفته بودند كه من این اعلامیهها را مكرر و چندین بار میخوانم.
این اعلامیهها از آغاز ایام انقلاب از سالهای 1340 و 1341 شروع شده و در مقاطع مختلف انقلاب (بسته به حوادث مختلف) صادر گردیده است جهت مزید اطلاع خوانندگان محترم در اینجا به فهرست برخی از آنها اكتفا مینماییم:
نمونههایی از اعلامیههای آیتالله گلپایگانی پیش از پیروزی انقلاب برای اطلاع و آشنایی هر چه بیشتر خوانندگان گرامی با مبانی فكری و مبارزاتی آیتالله گلپایگانی تنها سه نمونه اعلامیههای آن معظمله را ذكر میكنیم:
1ـ نامهای خطاب به نخستوزیر ازهاری
در تاریخ 27/8/57 در شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حكومت نظامی رژیم پهلوی معظمله پیامی به ارتشبد ازهاری نخست وزیر وقت مخابره مینمایند كه به دلیل محتوای آن مورد توجه ویژه محافل سیاسی و مذهبی قرار میگیرد:
(تهران ـ تیمسار آرتشبد غلامرضا ازهاری
ابلغكم رسالات ربی و انا لكم ناصح امین
بر حسب وظیفه شرعیه و مسئولیت مهمی كه بر عهده دارم لازم دانستم به جنابعالی و تمام درجه داران و افسران آرتش تذكر دهم; باشد كه این تذكرات باعث تنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع و منطقی گردد و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران و مردم آزاد دنیا بیش از این، این مملكت اسلامی سرافكنده و مورد تنفر واقع نشود. «فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا یكن امركم علیكم غمة»79 آقای ازهاری! سلب آزادیهای فردی و اجتماعی و ایجاد اختناق و سانسور و كشتار و اتلاف نفوس نه شما را بر ابقای حكومت استبدادی توفیق میدهد و نه این مملكت ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظایف شرعیه باز میدارد. اگر راستی بقای این مملكت را میخواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابی كه ضد اسلامی بودن و مخالف مصالح مملكت بودن آن رو روشن كرده است هیزم نریزید و از راهی كه منتهی به ندامت و زوال حیثیات مملكت است بازگردید. به ندای وجدان و عقل و دین پاسخ دهید. با اسلحهای كه در انبارها با پرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده، ملت را كه مالك واقعی آن است نكشید و به اظهار پشتیبانی بعض اجانب كه میخواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنی با ملت برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانی نداشته باشید مغرور نشوید و شخص پرستی را بر مصالح مملكت ترجیح ندهید. من به شما اتمام حجت میكنم كه آنچه شما در مقام حفظش هستید كه حتماً خواسته ملت و مصلحت مملكت نیست مجوز این اقدامات خشونت بار نمیباشد. آیا نمیبینید كه مملكت در اعتصاب است؟ آیا نمیدانید كه دانشگاهیان و فرهنگیان و بازاریان و كارگران و كارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید همه و همه همكاری با نظام را خیانت به مملكت و حقوق و آزادی خود میدانند؟ راضی نشوید در تاریخ ثبت شود كه آرتش ایران پس از سالها استراحت ملت را هدف قرار داد و خیابانها و كوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتی كه بودجه هنگفت ارتش را متحمل است رنگین ساخت.
آقای ازهاری با توجه به اینكه نهضت اصیل ملت ایران برای طرد استعمار و استبداد تمام قشرهای مملكت را فرا گرفته است مقابله با آن با نیروهای مسلح و كشتار صغیر و كبیر مملكت را از بحران و ناآرامیها نجات نخواهد داد و مردم به چیزی غیر از پایان یافتن حكومت استبدادی و تأمین آزادی و عدالت اجتماعی در سایه برقراری نظام اسلامی راضی نخواهد شد. شما كه به عنوان حفظ نظام مشروطه سلطنتی با مردم روبرو شدهاید و افراد را به جرم مخالفت با رژیم دستگیر مینمایید. میدانید كه نیم قرن است از جانب نظام حاكم بر این مملكت رژیم مشروطه ملغی شده و سالها است كه عملاً بساط آن را برچیدهاند و به رژیم دیكتاتوری و به اصطلاح شاهنشاهی كه از فلسفههای مهم انقلاب مشروطه پایان دادن به آن بود تبدیل شده است و اسناد و مدارك و سخنرانیها و مسافرتها و اوضاع مملكت و روزنامهها همه در این مدت گواه این است كه رژیم مشروطه عملاً و رسماً و حتی اسماً الغأ شده است؟ آیا خود شما واقعاً تحت رژیم مشروطه بر مملكت مسلطید؟ بیایید بیش از این مملكت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازید. معلوم است مردم این سبك حكومت و استبداد را نمیتوانند هضم نمایند كه این همه كشته میدهند و باز هم ایستادگی مینمایند. آیا اگر مملكتی رژیم خود را بخواهد تغییر دهد، آرتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و كوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم را هدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟ از خدا بترسید و از راه باطل برگردید. خداوند متعال همه را به رشد و اصلاح و آنچه موجب خیر و ترقی مسلمانان و طرد استعمار است هدایت فرماید؟!! 17 ذیالحجه الحرام 1399 'û ق 27/8/57
انتشار متن تلگراف ایشان در آن شرایط خفقان كه جای جای مملكت ایران را رعب و وحشت و حكومت مسلسل و ظلم فرا گرفته بود، اعجاب همگان را برانگیخت و شور و شوق مردمی را كه نیازمند به تقویت روحی بیشتر از طرف روحانیون و روشنگری مراجع تقلید بودند دو صد چندان نمود و با وجود منع شدید عبور و مرور شبانه در فرصت كوتاهی اعلامیه در سر هر كوی و برزن نصب گردید و مردم برای به دست آوردن نسخههای آن در تكاپو بودند.
بدین ترتیب سختگیری و فشار دستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق گردید. اما اینها همه در نظر معظمله موانع كوچكی بودند كه از ضعف و زبونی رژیم در حال اضمحلال سرچشمه میگرفت و نمیتوانست در اراده آهنین ایشان خللی وارد آورد.
2ـ به مهندسین و كارگران صنعت نفت
معظمله در پاسخ تلگرام كارمندان و كارگران صنعت نفت اعلامیهای حماسهآفرین صادر نمودند. كارمندان صنعت نفت در تلگرام خود به محضر ایشان بسیاری از مسائل و دردهایشان را مطرح كرده و اظهار داشته بودند كه رژیم تحت فشارشان قرار داده و تهدید به تجاوز به ناموسشان نموده و اظهار میدارد كه اعتصابشان مورد تأیید مراجع تقلید نیست و همچنین اعلام داشته بودند كه هرگز تولید نفت مصرف داخلی را قطع ننموده و كمبود نفت به دلیل ارسال سهمیه داخلی به اسرائیل و مصرف بی حد و حصر آرتش میباشد. لذا از ایشان تقاضا نموده بودند حكم شرعی را سریعاً در مورد اعتصاب شركت نفت و ارسال نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی و دیگر كشورهایی كه در آن موقعیت خطیر تاریخی از حكومت بیداد و ضداسلامی ایران حمایت میكنند اعلام فرمایند. ایشان در پاسخ به آنان تلگرامی در تاریخ 5 دیماه 57 به این شرح صادر نمودند:
بسمالله الرحمن الرحیم
رشد و آگاهی اجتماعی و اسلامی كاركنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت مورد تقدیر است. متأسفانه حكومت به جای تنازل در برابر خواستههای مشروع ایشان و عموم ملت میخواهد با شدت عمل اعتصاب كنندگان را مجبور به شكستن اعتصاب نمایند و با اینكه در كشتن مردم بیاسلحه و سلب آزادی از آنها و ارسال نفت به اسرائیل و تحریك افراد مزدور به نام شاهدوست بر حمله به خانهها و مغازهها احكام مسلمه اسلام را كنار گذاشته... از روزی كه پس از ملی شدن صنعت نفت مجدداً این ثروت ملی تحت تسلط درآمد، از جانب مردم هیچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده و عوایدش به صورتهای مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجیها و عیاشیها و ترویج فساد و فحشأ و حقوق گزاف مستشاران اجنبی و اندوختن در بانكهای خارجی و صرف میلیاردها در خرید اسلحه و پر كردن جیب استعمار به یغما رفته است و مملكتی كه میتوانست با این درآمد و ثروت سرشار در تمام شئون علمی و صنعتی و كشاورزی و دامداری به پیشرفتهای شایانی نائل شود وضع اقتصادیش از كشور مشابهی كه نفت ندارد بدتر شده است. جهت اطلاع عموم اعلام میداریم حرمت مؤكد كمك و تقویت كفار كه با مسلمین در حال جنگ میباشند از احكام مسلمه اسلامی است و تا سرزمینهای مسلمان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده جلوگیری از ارسال نفت برای اسرائیل و كشورهایی كه با جنبش اسلامی ایران ضدیت میورزند و حكومت استبدادی آن را تأیید مینماییم.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی