چكيده
چند همسري را در شكل چند زني و چند شوهري ميتوان تصور كرد. ولي بنا بر مطالعات جامعهشناسان، چند زني در جوامع گوناگون همواره رايج بوده، اما چند شوهري هيچگاه در جوامع متداول نشده است. اسلام از نظر كمي و كيفي تعدد زوجات را محدود و كنترل كرد، اما آن را برنينداخت. براي جواز چند همسري در اسلام برابر شروط مقرر، حكمتهايي چند وجود دارد. به سبب وجود همين حكمتها، ممنوعيت قانوني تعدد زوجات در جوامع غربي نه تنها از شراكت جنسي افراد با زنان خارج از چارچوب ازدواج نكاست، بلكه فقدان مواد قانوني اين رفتار هنجار گسيخته را افزايش داده است. منابع ديني با تجويز چند همسري، قواعد قانوني و دستورهاي اخلاقي فراواني را فراروي آن قرار دادند كه همين مسئله به كنترل چند همسري در جوامع اسلامي انجاميده است.چند همسري را به دو شكل چندزني (1) و چند شوهري (2) ميتوان تصور كرد. به رغم رواج چند زني، چند شوهري هيچگاه ميان انسانها رواج نيافت. (3) چندزني ميان مادها، بابليها، آشوريها، ايرانيها، هندوها و چينيها رايج بوده و آنان كمتر به داشتن يك همسر قانع بودند. تا قرن هفدهم ميلادي، قانون چند زني ميان مسيحيان باقي و آشكار بود. در آيين يهوديت نيز تعدد زوجات محدوديت نداشت. (4) در برخي قبايل آفريقايي نيز نظام تعدد زوجات بدون محدوديت در انتخاب همسران متعدد رايج بود؛ به گونهاي كه گاهي جوانان فقيرتر قدرت ازدواج را از دست ميدادند؛ زيرا مردان ثروتمند و ميان سال زنان فراواني داشتند (5). اما، در ملل غربي، بنا به آموزههاي مسيحيت رسم تعدد زوجيت به شكل قانوني رايج نبود. (6) البته مورخان، معتقدند اين ممنوعيت از قرن هفده ميلادي به بعد مطرح و رايج شد و بيش از آن، چنانچه در بالا اشاره شد، ميان مسيحيان نيز ممنوع نبوده است. (7)
دربارهي علل رواج چندزني به طور مبسوط سخن خواهيم گفت، ولي به اجمال بايد تأكيد كنيم كه چندشوهري به دو دليل مهم شايع نبوده است: نخست آنكه اين مسئله با طبيعت و خواست غريزي زن موافق نيست؛ زيرا زن مرد را تنها عاملي براي ارضاي غريزهي جنسي خود نميداند. زن از مرد ميخواهد كه قلب او را در اختيار داشته و حامي و مدافعش باشد؛ برايش فداكاري كند و پول در بياورد. پولي كه يك مرد به زن روسپي ميدهد، از سر تعلقات خانوادگي و محبت نيست؛ دوم آنكه چندشوهري با طبيعت و خواست غريزي مرد نيز موافق نيست؛ زيرا آگاهي از نسل و روابط اطمينانبخش ميان پدر و فرزند، ميل طبيعي هر مردي است. (8) در حالي كه ارتباط فرزند با مادر قطعي و انكارناپذير است، پدر نيز نيازمند آن است كه از نسب فرزندش آگاه باشد.
با توجه به رواج چندزني در طول زمان و ميان اقوام و ملل متفاوت، اين پرسش پيش ميآيد كه آيا دين اسلام تعدد زوجات را تأسيس كرده يا آنكه اين رسمي تاريخي است. روشن است كه وجود اين آيين در ديگر جوامع، حتي جوامع غيرديني حاكي از آن است كه اسلام آن را تأسيس نكرده است. درگذشته كه مردان بيشتري در جنگها تلف ميشدند و انسانها به اصلاحنژاد خود اهميت ميدادند، سازمانِ تعدد زوجات بر تك همسري (9) ترجيح داشت. (10) در ميان اين قبايل، زنان بدون محدوديت به عقد مردان در ميآمدند. (11) موضع اسلام نيز در اين باره امضايي و اصلاحي است. ويل دورانت تصريح ميكند: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) تعدد زوجات را به چهار زن محدود كرد؛(12) به اين معنا كه اسلام دربارهي تعدد زوجات افزون بر تأييد آن، قيود و شرايطي قرار داد كه مجموعهي آنها در جهت ايجاد محدوديت در روشي بود كه مردم پيش از آن اعمال ميكردند. به تعبير برخي نويسندگان، از آنجا كه دين اسلام دين ميانه و معتدلي است، (13) بين تحريم و تجويز مطلق چند همسري، راه وسط را در پيش گرفته است. (14)
از نظر شهيد مطهري، تك همسري طبيعيترين فرم زناشويي است كه در آن هريك از زن و شوهر، احساسات و منافع جنسي ديگري را از آن خود و مخصوص خويش ميداند. در برابر اگر در هيچ طرف ازدواج اختصاص وجود نداشته باشد، يعني نه زن به مرد معين و نه مرد به زن معين اختصاص داشته باشد، «كمونيسم جنسي» رخ ميدهد. (15) همو تصريح ميكند در اينكه تك همسري بهتر است ترديدي نيست؛ به اين معنا كه در تك همسري روح زندگي زناشويي كه وحدت و يگانگي است بهتر و كاملتر پيدا ميشود. (16) اما اسلام در مجموع راه ميانهاي را برگزيده است كه در آن ضمن ترجيح تك همسري بر فرض خوف از بيعدالتي، چند زني را با شرايطي كه در قران كريم آمده مجاز شمرده است. (17)
روشن است كه ممنوعيت قانوني تعدد زوجات در كشورهاي غربي، جايگزين نامناسبي را رايج كرده است كه از ديرباز در رفتار مردان گزارش شده است. معشوقه بازي و شراكت جنسي با غير همسر قانوني از يك سوي و ازدواجها و طلاقهاي پياپي كه در پي دلزدگي زوجين از يكديگر رخ ميدهد از سوي ديگر، آسيبهايياند كه همهي خانوادهها را تهديد ميكنند.
1. تعدد زوجات در قرآن
در قرآن كريم دربارهي تعدد زوجات و آداب و شروط آن دو آيه به طور مشخص وجود دارد:1. وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُوا (18)؛
«و اگر بيم داريد كه [در صورت ازدواج با دختران يتيم] عدل و انصاف را رعايت نكنيد، از ديگر زنان كه مورد پسند شمايند، دو يا سه يا چهار تن را به همسري گيريد و اگر بيم داريد كه نتوانيد عدالت را [ميان چندهمسر] رعايت كنيد تنها يك زن را به ازدواج خويش درآوريد، يا به كنيزاني كه مالك آنانيد بسنده كنيد. اين براي ستم نكردن به آنان و رعايت حقوقشان نزديكترين راه است. »
2. وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِيماً (19)؛
«و شما هرگز نميتوانيد عدالت را ميان زنان اجرا كنيد؛ هر چند كه بر آن حريص [و كوشا] باشيد. پس نبايد همهي ميل خود را به يكي از آنان معطوف داريد و ديگري را بلاتكليف- كه نه چون شوهرداران است و نه چون بيشوهران كه بتواند همسري گيرد- به خود وانهيد؛ و اگر ميان خود صلح و سازش برقرار كرده و تقوي پيشه كنيد، پس خداوند آمرزنده و مهربان است.»
خداوند در آيهي نخست پس از تجويز تعدد زوجات، آن را به عدالتورزي ميان همسران وابسته ميكند. علامه طباطبايي ميفرمايد: «اين آيه تعدد زوجات را تنفيذ كرده و در ضمن معايب آن را اصلاح نموده است.» (20) با توجه به صدر آيه كه دربارهي لزوم رعايت حقوق يتيمان است، آوردهاند از آنجا كه پس از جنگها و كشته شدن مردان بسيار، شمار زناني كه فرزندان يتيم داشتند يا دختران يتيم به جا مانده افزايش مييافت، مردان اين زنان يا دختران را به عقد خود در ميآوردند. يكي از آسيبهاي جدي اين ازدواجها، تعدي به حقوق يتيمان و سوءاستفاده از داراييهاي آنان بود. به همين دليل، آيههاي بالا در ممنوعيت اين سوءاستفاده و براي جلوگيري از يتيم آزاري نازل شد. (21) اين مسئله موجب نگراني مسلمانان متشرعي شد كه براي حمايت از اين زنان، آنان را به عقد خود در ميآوردند. آنان همواره نگران بودند كه به سبب غفلت از حقوق يتيمان، خشم خداوند آنان را فراگيرد. بنابراين قرآن تأكيد كرد كه اگر بخواهيد ازدواج كنيد ميتوانيد از غير اين زنان كساني را به عقد خود در آوريد. (22) جواز تزويج نيز با دو قيد محدود شد: قيد نخست محدوديت كمي (حداكثر چهار زن) و قيد دوم محدوديت كيفي (رعايت عدالت و خودداري از ازدواج مجدد در صورت خوف از ناتواني در اجراي عدالت) (23).
علامه طباطبايي ميفرمايند: «اسلام برابر آيهي فوق، تعدد زوجات را براي كسي مباح كرده كه وثوق دارد ميتواند عدالت را اجرا كند.» (24) به نظر ميرسد بنابر سخن ايشان، عدالت ميتواند شرط جواز باشد. البته هيچ يك از مفسران عدالت را شرط جواز تعدد زوجات ندانستهاند؛ به اين معنا كه در صورت خوف از ناتواني در اجراي عدالت، تعدد زوجات ممنوع باشد. برخي ديگر معتقدند عدالت، حكم شرعي مستقل براي مردي است كه همسران متعدد دارد. (25) پس اگر مردي بداند يا خوف داشته باشد كه نميتواند حقوق واجب زنان (حق قسم)را رعايت كند، بهتر است تعدد زوجات را ترك كند؛ زيرا در اين فرض باعث ستمكاري ميشود. (26) در اين آيه تصريح شده كه اگر خوف از ستمكاري و ناتواني در رعايت عدالت برود، بسنده كردن به يك زن به جلوگيري از ستم نزديكتر است. (27) به عبارت ديگر، ستم كردن به زن حرام است، نه ازدواج دوم. اما در آيه از زمينهسازي ستم به زن نهي شده است. در تفسير صافي آمده معناي آيه اين است كه اگر نميتواند دو همسر را اداره كند، نبايد ازدواج مجدد نمايد. (28)
آيهي دوم آداب تعدد زوجات را بيان ميكند. در اين آيه، نخست عدم امكان اجراي عدالت از سوي مردان گوشزد ميشود. برخي با برداشت نادرست از آيه، اشكال كردهاند: در حالي كه اين آيه اجراي عدالت را ناممكن ميشمرد، چرا در آيهي سوم از همين سوره تعدد زوجات را به عدالت وابسته دانسته است؟ ابن ابي العوجاء، از ملحدان عصر صادقين (عليهما السلام) با استدلال به اين دو آيه، قرآن را به تناقضگويي متهم ساخت. (29) پاسخ امام (عليه السلام) به اشكال آن شخص اين شبهه را كاملاً برطرف ميكند. امام فرمودند: عدالت در دو آيه در دو زمينهي گوناگون مطرح شده است. به عبارت ديگر متعلق عدالت در دو آيه فرق ميكند. آيهِ نخست مردان را موظف ميكند كه در حقوق واجب و عملي مانند نفقه و قَسْم ميان همسران عدالت برقرار كنند. اما در آيهي دوم با تأكيد بر آنكه رعايت عدالت در امور نفساني و قلبي مانند عشق و محبت ممكن نيست، ادب مهمي را دربارهي چند همسري يادآور ميشود. پس دو آيه با هم متناقض نيستند. ادب مهمي كه در اين آيه بيان شده، به تعديل و تصحيح روابط عاطفي مرد با همسرانش مربوط است. برابر اين دستور، مردي كه بيش از يك زن دارد بايد در مراودات عاطفي خود به گونهاي عمل كند كه يكي از اين زنان رها شده به نظر نرسد و مرد نبايد وي را در برزخ تأهل و بيشوهري قرار دهد. در واقع، آيه فراتر از حقوق واجب، از مردان ميخواهد منش و رفتار عاطفي خود را كنترل كنند و بكوشند به نيازهاي عاطفي همسران توجه كنند. برخي مفسران در معناي آيه آوردهاند، امكان نداشتن توزيع محبت نبايد موجب شود كه مردان در اداي حقوق واجب كوتاهي كنند؛ به گونهاي كه ترك علاقه به يك زن او را از حق نفقه و قسم محروم سازد. (30) از آنجا كه ايجاد برابري همه جانبه ممكن نيست، مردان به آن مكلف نيستند، (31) ولي بايد با رعايت عدالت در حقوق واجب (إِنْ تُصْلِحُوا) در توزيع نادرست ميل و محبت، از خدا بترسند و پرهيزكاري پيشه كنند (أَنْ تَتَّقُوا) (32).
گذشته از اين آيهها، رواياتي نيز در دست است كه تعدد زوجات تا چهار همسر را براي مردان جايز دانستهاند. از جمله روايت صحيح از امام صادق (عليه السلام) كه ميفرمايد: «غيرت براي مردان است و به همين دليل بر هر زن به جز شوهرش باقي مردان حراماند (و نميتواند بيش از يك شوهر داشته باشد). براي مردان نيز تزويج تا چهار زن جايز است. پس همانا خداوند كريم بزرگتر از آن است كه زنان را به غيرت دچار كند، و در عين حال تعدد زوجات را روا بداند.» (33) در اين روايات بر ممنوعيت ازدواج با بيش از چهار زن تأكيد شده است؛ به گونهاي كه اگر مردي پيش از اسلام زنان بيشتري داشت مأمور ميشد كه شمار اضافي را رها سازد. (34)
2. تعدد زوجات در سخنان فقها
برابر ادله، تعدد زوجات جايز نيست. سيد كاظم يزدي به استحباب آن فتوا داده است، (35) ولي فرموده: دليل استحباب آن، همان دلايلي است كه بر مطلوبيت و برتري ازدواج دلالت دارند. (36) بنابراين ادلهي لفظياي كه به طور خاص بر استحباب آن اقامه شده باشد وجود ندارند. (37) همو در ادامه ميفرمايد: ازدواج با توجه به عوارض و شرايط، احكام متفاوتي پيدا ميكند. در روايت نيز آمده است: اگر مردي چند همسر اختيار كند، ولي به نيازهاي آنان رسيدگي نكند و آنان مرتكب اعمال خلاف عفت شوند گناهشان بر دوش همان مرد است (38). بنابراين براي چنين مردي ازدواج مجدد برتري ندارد. شيخ طوسي تك همسري را مستحب ميدانند (39) و مقدس اردبيلي نيز فرمودهاند كه بر استحباب تعدد زوجات دليلي نيافتهاند. (40)ممكن است كساني براي اثبات استحباب تعدد زوجات به سيرهي عملي معصومان (عليهم السلام) استدلال كنند. در پاسخ ميتوان گفت كه از سيره تنها جواز اين عمل ثابت ميشود، نه بيشتر. به ويژه با توجه به اينكه در آن عصر تعدد زوجات رفتاري رايج بود و خانهاي پيدا نميشد كه در آن زنان متعدد- آزاده يا كنيز- وجود نداشته باشد. بنابراين عمل معصومان در آن ظرف زماني رفتاري كاملاً معمولي به شمار ميآمده است.
البته در رواياتي به سبب افزايش نسل مسلمانان به ازدواج سفارش شده و ممكن است كسي بگويد هرچه مردان بيشتر زن بگيرند، فرزندان بيشتري به وجود خواهند آورد. بيگمان بحث دربارهي روايات تكثير نسل مجال ديگري ميطلبد، ولي با توجه به مفاد روايات و خطاب عام در آنها كه متوجه همهي مردان و زنان است، ميتوان گفت اين روايات در واقع در پي ترغيب به ازدواج، نهي از عزب ماندن و تشويق به فرزندآورياند. بنابراين اثبات دلالت آن بر مطلوبيت و استحباب تعدد زوجات روشن نيست. با اين حال ما در مباحث آتي، ضرورتهاي اجتماعي تعدد زوجات را بيان خواهيم كرد و در اينجا تأكيد ميكنيم كه گاهي بنا بر همين ضرورتها ممكن است تعدد زوجات برتري يابد.
3. فلسفهي تعدد زوجات
روشن است كه مرد سالاري نميتواند علت چندزني باشد؛ زيرا اين ويژگي در بسياري از جوامع غربي وجود داشته است، ولي در آنجا چندزني مانند آنچه در شرق رايج بوده، متداول نشد. هوس راني نيز به تنهايي دليل پيدايش اين رسم ميان مردان شرقي نيست؛ زيرا براي مرد هوسران راه آسانتري كه عاري از هرگونه تعهدات قانوني باشد وجود دارد. در واقع، حتي اگر هدف يك مرد براي تعدد زوجات ارضاي هوسهايش باشد، بنابر آيين اسلامي بايد «غرامت تنوعطلبي» خود را به بهاي پذيرش همسري قانوني و پدري فرزندانش بپذيرد. (41) در قبايل قديمي عوامل تعدد زوجات از قبيل نياز شديد مرد خانه به كثرت اعضا، به ويژه فرزندان پسر براي دفاع از خانواده، دارايي و قلمرو، وجود مشاغل و فعاليتهاي بسيار در زمينهي حمل و نقل، دامداري، زراعت، صيد و. . . بودند. زن و كودك نيز در آن زمان، ثروت به شمار ميآمدند و افراد متمول ميكوشيدند آنها را بشيتر كنند. (42)روشن است كه امروزه برخي از اين عوامل وجود دارند، ولي بايد ديد آيا همهي عواملي كه به تعدد زوجات ميانجامند، در طول تاريخ از بين رفتهاند، يا هنوز برخي از اين عوامل يا عوامل ديگري كه در تحليلهاي پيشينيان به آنها توجه نشده وجود دارند؟ گفتني است اين عوامل (همه يا برخي) ميتوانند حكمتهاي تشريع حكم باشند. از اين روي، ما آنها را در بحث فلسفهي تعدد زوجات برشمردهايم. عواملي كه امروزه ميتوان با تكيه بر آنها جواز تعدد زوجات را موجه دانست، از قرار ذيلاند. برخي از اين عوامل فراتاريخي و جزو طبيعت آفرينشاند.
1- 3. فزوني دختران و زنان آمادهي ازدواج
به نظر ميرسد مهمترين عاملي كه براي جواز تعدد زوجات ميتوان برشمرد، فزوني دختران و زنان آمادهي ازدواج در قياس با مردان آمادهي ازدواج باشد. (43)1-3-1. عوامل فزوني
بلوغ زودتر. دختران زودتر از پسران قابليت ازدواج و تمايل براي ارتباط با جنس مخالف را در خود مييابند. اگر فرض شود در هر سال به طور مساوي شماري دختر و پسر به دنيا بيايد، پس از گذشت دست كم ده سال، اين دختران به توانايي ازدواج ميرسند؛ در حالي كه پسران هم سن آنان شش سال بعد به كمترين سن براي اين قابليت خواهند رسيد. اگر در سال بعد باز هم شمار مساوي اي دختر و پسر به دنيا بيايند، با گذشت يازده سال دو گروه از دختران توانايي ازدواج دارند؛ در حالي كه هنوز هيچ گروهي از پسران به سن ازدواج نرسيدهاند. اين جريان همينگونه ادامه مييابد. در نتيجه پس از گذشت شانزده سال شمار بيشتري از دختران در برابر شمار كمتري از پسران قرار خواهند گرفت. (44)نرخ بيشتر مرگ و مير در مردان. ميزان مرگ و مير در مردان از لحظهي لقاح تا مرگ بيشتر از زنان است. مردان به دلايلي چند بيشتر در معرض فوتاند. بيماريهايي چون ناراحتيهاي قلبي در مردان رايجتر است. (45) آنان به دليل نوع مشاغلشان بيشتر در معرض خطر سانحههاي رانندگي، ساخت و ساز ساختمانها و ديگر فعاليتهاي پرخطرند. اگرچه امروزه جنگها فاجعهآميزتر شدهاند و زنان آسيبهاي ويژهاي را در مناقشات متحمل ميشوند، همچنان مردان بيشتري در جنگها ميميرند. به طور كلي، متوسط عمر زنان از مردان بيشتر است و زنان مقاومت بدني بيشتري در مقابل بيماريها نشان ميدهند. (46) با آنكه در بسياري از كشورها تولد نوزاد پسر افزونتر است، مرگ و مير در نوزادان پسر بيشتر به چشم ميخورد. (47)
اوضاع اجتماعي و اقتصادي. در اغلب جوامع، پسران با دختراني ازدواج ميكنند كه از آنان كوچكتر باشند. مطالعات مربوط به خانوادههاي موفق و ناموفق نشان ميدهد، درصد شادكامي و سازگاري در خانوادههايي كه فاصلهي سني معقول ميان زوجين رعايت شده، بيشتر است. البته همواره استثناءهايي نيز وجود دارد. تناسب سني، يكي از معيارهاي همسان همسري است.
اين مسئله به هنجاري اجتماعي تبديل شده است كه خود به بازتوليد اين روند كمك ميرساند. از نظر اقتصادي پسران براي ازدواج به شرايط كمي و كيفي بيشتري نيازمندند. تهيهي مسكن، داشتن شغل مناسب و حتي گاه تحصيلات بالاتر عواملياند كه ازدواج پسران را به تأخير مياندازند؛ در حالي كه دختران بسياري در همان زمان براي ازدواج آمادهاند.
در تلقي عرفي نيز دختران در سنين كمتر، آمادهي ازدواج شناخته ميشوند. يك دختر هجده تا بيست ساله در سن ايدهآلي براي ازدواج است؛ حال آنكه در نگاه عرف، پسري در همين سنين جواني خام به شمار ميآيد كه نميتواند يك خانواده را اداره كند. (48) اغلب پسران در اين سن توانايي اقتصادي ادارهي خانواده را به طور مستقل ندارند. شايد اين مسائل خود تابعي از واقعيتهاي مرتبط با بلوغ دختران و پسران باشد؛ چرا كه پيرو تغييرهاي دورهي بلوغ و سپس دورهي ثبات پس از آن، دختران كه زودتر اين مراحل را پشت سر مينهند، براي ازدواج سريعتر آماده ميشوند.
همهي اين موارد واقعيتي اجتماعي را ميسازند كه موجب ميشود پديدهي تعدد زوجات نه از زاويهي نگاه مردي كه براي تجديد فراش اقدام ميكند، بلكه از سوي زني كه به منزلهي همسر بعدي اين ازدواج را ميپذيرد مطالعه شود. اينان نيز حق تأهل و تأمين بر پايهي نيازهاي عاطفي، نيازهاي مالي و نيازهاي جنسي و حتي نياز به تداوم نسل و فرزند دارند. اينان يا بايد ناديده گرفته شوند يا براي حل مشكلاتشان راهي انديشيد. چارهانديشي نكردن براي نيازهاي واقعياي از اين دست، شمار بيشتر دختران و زنان را به يك آسيب بزرگ تبديل ميكند. جواز تعدد زوجات، آشكارا بخشي از اين مشكل را حل ميكند. از اين روست كه شهيد مطهري معتقدند تعدد زوجات پيش از آنكه حق مردان باشد، حق زنان است. (49)
2- 3. فرزندخواهي
عقيم بودن به زنان اختصاص ندارد، ولي نازايي زنان، تعدد زوجات را براي همسرشان موجه ميسازد. افزون بر آنكه به دليل يائسه شدن زنان دورهي توليد نسل در مردان طولانيتر است. اين عوامل گاهي موجب ميشود افرادي كه خواهان فرزند يا فرزند بيشترند به ازدواج مجدد روي آورند. گاهي يك زن نازا ازدواج مجدد شوهر را براي رسيدن به فرزند به جدا شدن از شوهر ترجيح ميدهد. اسلام اين راه را براي چنين حالاتي باز نهاده است.3-3. نياز طبيعي به بيش از يك همسر
آستانهي تحريكپذيري مردان پايينتر و اغلب خواستههاي شهواني آنان بيشتر است. برخي نويسندگان از تنوعطلبي و ميل طبيعي مردان براي ازدواج با بيش از يك زن گزارش ميدهند. (50) اين ميل با شرايط نامساعد اخلاقي، گسترش روابط مردان و زنان نامحرم با يكديگر، گسترش پورنوگرافي و فضاهاي غيرعفيف رسانهاي تهييج ميشود. روشن است كه پالايش فضاي پيراموني و دوري جستن افراد از همهي عناصر تحريكآميز جزو وظايف شرعي فرد و دولت به شمار ميآيد و با وجود اين فضا، كنترل خواستههاي شهواني مشكل خواهد بود.اما ممكن است مردي نياز غريزي بيشتري داشته باشد يا از روابط زناشويي بسنده و راضي كنندهاي با همسر خويش برخوردار نباشد. اگر اين وضعيت اصلاح نشود، يا بايد بپذيريم كه مردان ميتوانند با زني با شرايط دلخواه رابطه برقرار كنند، يا آنكه براي اين وضعيت چارهاي بينديشيم كه كمترين زيان را به زنان، مردان، خانوادهها و اجتاع برساند. تعدد زوجات با حمايتهاي حقوقياي كه از همسران ميكند و مسئوليتي كه دربارهي زنان و كودكان بر گردن شوهر مينهد، بيشك مفيدترين و كم زيانترين راه است. حتي اگر مردي به دليل هوسراني به تعدد زوجات روي بياورد، خواهد ديد كه مسئوليتهاي متعددي را بايد بپذيرد. بدين ترتيب، ازدواج او رفتاري مسئولانه خواهد شد.
از سوي ديگر، ميبينيم كه اسلام در عين تجويز تعدد زوجات، مردان و زنان ذواق را توبيخ كرده است. اين گروه كسانياند كه در قالب يك توجيه شرعي، يعني جواز ازدواج و طلاق، پيوسته ازدواج ميكنند و سپس از يكديگر جدا ميشوند؛ (51) يعني از اين دو قانون شرعي براي ارضاي هوسراني خود سوءاستفاده ميكنند. بنابراين جواز تعدد زوجات در كنار ممنوعيت روابط آزاد و مبغوضيت ذواقيت، راهي براي قرار دادن نيازهاي طبيعي و حتي ميل به هوسراني در الگوي رفتار متعهدانه است.
4. شبهات
علامه طباطبايي و انديشمندان پس از وي، شبهاتي كه دربارهي تعدد زوجات مطرح شده است آورده و به آنها پاسخ دادهاند. برخي از اين موارد را به طور خلاصه بر ميشماريم.1. پيوند زناشويي بر پايهي محبت زن و شوهر است. ازدواج مجدد حس محبت زن را به نفرت و انتقام تبديل ميكند و حتي ميان فرزندان دو زن فاصله و كدورت به وجود ميآورد.
پاسخ:
الف) اسلام ديني است كه بر پايهي تعقل بنا نهاده شده است، نه احساس. اگر حكمي شرعي از نظر عقلاني موجه و پذيرفتني بود (مثل آنكه ضرورتهاي اجتماعي جواز تعدد زوجات را موجه ميسازد)، حتي اگر با عواطف گروهي سازگار نباشد، پذيرفته است. اين مسئله اقتضاي بسياري قوانين اجتماعي است. در ديگر نظامهاي حقوقي نيز مواردي وجود دارد كه با عواطف انساني تناسب ندارد، ولي عقلانيت نظام حقوقي، آن قوانين را بر ميتابد.ب) جاي اين نقض هست كه چرا چنين اشكالي به رابطهي آزاد و غيرقانوني يك مرد با زنان متعدد وارد نميشود. (52) افزون بر اينكه در برخي خانوادهها تعدد زوجات رخ داده، اما روابط زوجين تيره نشده و به زن نخست حس انتقام دست نداده است. علت نيز آن است كه مردان پس از ازدواج مجدد، رفتار انساني و عاطفي خود را از همسران، به ويژه همسر نخست دريغ نميكنند و در اداي حقوق واجب همسر هيچگونه كوتاهي ندارند. اگر چه روشن است حساسيتهاي زنان در صورت تعدد زوجات به صفر نميرسد، ولي هستند خانوادههايي كه به دليل حسن رفتار شوهر، با مسائل بسيار اندكي رو به رويند.
بنابراين منشأ بسياري مشكلات، رفتار نادرست مردان است.
به تعبير شهيد مطهري، آنچه در بسياري از خانواده وجود دارد تعدد زوجات نيست، بلكه تك همسري به اضافهي ستم به زن نخست است. (53)
2. بر فرض كه شمار زنان و مردان بنابر آمار برابر نباشد، اما چندان هم نابرابر نيست كه تعدد زوجات را موجه سازد.
پاسخ: مسئله شمار آمار خام زنان و مردان در برابر يكديگر نيست، بلكه مسئله شمار زنان آمادهي ازدواج در برابر مردان مهياي ازدواج است كه در بحث فزوني دختران در اين باره به تفصيل سخن گفتيم.
3. تعدد زوجات، مردان را به شهوتراني ترغيب ميكند.
پاسخ: آنچه مردان را به شهوتراني ترغيب ميكند، فضاي غيراخلاقي در خانواده، روابط آزاد با زنان بيگانه در اجتماع و وجود فضاي گسترده و غيراخلاقي مجازي، بياعتنايي همسران به نيازهاي يكديگر، بدحجابي و افزايش جذابيتهاي ظاهري در سطح روابط اجتماعي است. در مشرق اسلامي با وجود جواز تعدد زوجات، اغلب مردان تك همسر و در غرب با وجود ممنوعيت تعدد زوجات، مردان بسياري داراي شركاي متعدد جنسياند. (54) پس صرفاً جواز تعدد زوجات موجب گرايش مردان به شهوتراني نميشود.
5. آداب اخلاقي در تعدد زوجات
رعايت احكام شرعي تعدد زوجات، خود مهمترين ادب اخلاقي است. عدالت مورد نظر در آيه، به رعايت حقوق همسران ناظر است. زنان داراي حق قسم هستند؛ به اين معنا كه در هر چهار شب، هر زن حق دارد كه شوهرش يك شب نزد او باشد. براي مثال، اگر مردي دو زن دارد، در هر چهار شب بايد يك شب را به يك زن و يك شب را به ديگري اختصاص دهد. دربارهي دو شب ديگر آراي فقها قدري با يكديگر تفاوت دارد. امام خميني (قدس سره) ميفرمايند: احتياط مستحب آن است كه مرد دو شب ديگر را تنها نزد يك زن نگذراند. (55) روشن است كه اين كار موجب تهييج احساسات منفي زن ديگر ميشود. اگر چه خود مرد ميتواند انتخاب كند كه نخستين زمان را به كدام زن اختصاص دهد، ولي بهتر است كه براي تعيين، قرعه بيندازد. (56) اين مسئله نيز از بروز احساسات منفي و اتهام مرد به علاقه و ميل بيشتر به يك زن جلوگيري ميكند.همچنين اگر چه هر زن بنابر شأن خود حق نفقه دارد، مستحب است كه مرد در انفاق ميان زنان تساوي را رعايت كند. فقها تأكيد ميكنند كه رعايت تساوي ميان همسران از نظر توجه و التفات، خوشرويي و حتي نزديكي مستحب است. (57)
در آداب همسرداري رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است كه حضرت حتي اگر بيمار ميشدند دستور ميدادند كه رختخوابشان را ميان منازل همسران ببرند و هر شب را نزد يكي باشند (58) و اگر نميتوانستند از زنان اجازه ميگرفتند كه تنها در خانهي يكي از آنان مستقر باشند. (59) از امام مجتبي پرسيدند: مردي كه دو زن دارد، اگر بخواهد به يكي لطف بيشتري كند و نفقه يا هداياي بيشتري بدهد اشكال دارد يا خير؟ امام فرمودند: جايز است كه بيش از حق زن به او بدهد، ولي بايد بكوشد كه عدالت را ميان آنان رعايت كند. (60) رسول خدا در بخشي از روايتي مفصل فرمودهاند: «كسي كه دو زن داشته باشد و عدالت را در تقسيم خود و دارايياش ميان آنها رعايت نكند، در حالي كه در غل و زنجير است به جهنم وارد ميشود.» (61)
نكتهي مهمي كه در روايات مربوط به تعدد زوجات آمده، رعايت عدالت در آميزش است. اگر مردي بيش از يك زن داشته باشد و به نيازهاي جنسي آنان توجه نكند، اگر اين بيتوجهي موجب انحراف جنسي آنان و ارتكاب زنا شود، بار اين گناه متوجه شوهر است. حضرت در ادامهي روايت به طور دقيق به مسئلهي ضرورت عدالت اشاره كردهاند و ممنوعيت ازدواج مجدد را براي چنين مردي به آيهي «وَ ان أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً فَوَاحِدَةً» مستند كردهاند.
در روايت ديگري نيز به روشني آمده كه تعدد زوجات براي مردي خوب است كه بتواند به امور همسران متعدد بپردازد. اين استطاعت به برخورداري از توانايي جنسي كافي در جهت حفاظت اخلاقي از همسران، توانايي توزيع ميل و گرايش خود به آنان- به گونهاي كه برخي را به بيعاطفگي واننهد (معلقه)- تفسير شده است. در پايان روايت نيز تأكيد ميفرمايد: «براي كسي كه بر اين امور توانا نيست، فضل و خوبي در بسنده كردن به يك همسر است.» (62)
ادب ديگر در اين باره، تدبير و سياست كردن تعدد زوجات است. به عبارت ديگر، مردي كه همسران متعدد دارد بايد بكوشد از تهييج احساسات زنان عليه يكديگر جلوگيري كند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تا اين اندازه رعايت ميكردند كه اگر زني به قصد بهانهجويي از بوي غذايي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانهي همسر ديگرش خورده بود گلايه ميكرد، تعهد مينمود كه ديگر از آن غذا نخورد. (63) با اين همه دقت، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در دعاهايش ميگفت: «خدايا اين مقدار كه من [دربارهي زنان] انجام ميدهم آن است كه ميتوانم. پس دربارهي آن مقدار از رعايت عدالتي كه تنها در توان توست نه من، مرا سرزنش نفرما.» (64)
زماني كه امام علي (عليه السلام) دو همسر داشت، روزي كه ميبايست نزديكي ميبود در خانهي زن ديگر حتي وضو نميساخت. (65) بنابراين روشن شد كه تعدد زوجات براي خود مشقاتي دارد كه يك مرد ميبايست آنها را به جان بخرد.
6. تعدد زوجات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بيش از بيست سال (گفته شده تا 25 سال)تنها با خديجهي كبري (عليها السلام) زندگي كردند؛ يعني دو سوم از عمر مباركشان تك همسر بودند. پس از مرگ بانوي اسلام خديجه (عليها السلام)، با زنان ديگر، و هركدام به دليلي ازدواج كردند؛ زناني كه برخي از آنها پيشتر ازدواج كرده و برخي نيز پيرزن بودند. در واقع، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در عنفوان جواني تك همسر بودند و پس از آن در ميان سالي همسران متعدد اختيار كردند. افزون بر آنكه ازدواجهاي رسول اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) چنان بود كه پس از ازدواج با دختري باكره، زني كه پيشتر ازدواج كرده يا سني از وي گذشته بود به عقد خويش در ميآورند. بنابراين انگيزهي ميل غريزي در اين ميان اهميت نداشت، وگرنه آدمي ميبايست در جواني و هر بار كه ارادهي ازدواج دوباره دارد، زني جوانتر و خوبروتر بگيرد. رسول خدا همسران خود را ميان آنكه با ايشان بمانند و زندگي با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به همراه مشقات مادي تحمل كنند، يا آنكه آنان را به خوبي طلاق دهد (سراح جميل) آزاد نهادند. (66) اين مسئله نيز نشان ميدهد رسول خدا به ارادهي الهي و براي پيشبرد اهداف اسلام ازدواج ميكردند، و نه بنا بر خواهشهاي نفساني، وگرنه رهاسازي آنان چه معنا ميدهد؟ آن هم در حالي كه خداوند دستور داده بود كه ديگر زني اختيار نكنند. (67) دلايل گوناگوني كه براي ازدواجهاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده از قرار ذيلاند: (68)آن حضرت سوده بنت زمعه را پس از خديجه به عقد خود درآورد؛ در حالتي كه شوهرش مرده و او تازه از حبشه بازگشته بود. بازگشت او ميان خويشاوندان كافرش در حالي كه حامي خود را نيز دست داده بود، يا موجب واداشته شدن او به كفر ميشد يا باعث زجر و كشته شدنش.
زينب بنت حزيمه همسر ديگر رسول خدا بود كه شوهرش عبدالله بن جحش در احد كشته شده بود. او زني فاضل و بزرگوار بود كه ام المساكين خوانده ميشد. توجه فراوان او در رسيدگي به مساكين اين لقب را براي وي به ارمغان آورده بود. رسول خدا با تزويج او آبرو و شرافتش را حفظ كرد.
ام سلمه زن ديگري بود كه وي نيز شوهرش (عبدالله ابيسلمه) را از دست داده بود. ابيسلمه پسرعمو و برادر رضاعي رسول خدا بود. امسلمه نيز زني زاهد، فاضل، ديندار و عاقل بود كه فرزنداني يتيم داشت. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وجاهت آن زن را با ازدواجش با وي حفظ كرد و به فرزندانش ياري ميرساند.
صفيه بنت حيي بن اخطب نيز دختر بزرگ بنينضير بود. شوهر و پدر وي در خيبر كشته شده بودند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با وي ازدواج كرد تا او را از ذلت ميان قومش نجات دهد و جامعهي اسلامي را به جامعهي يهودي آن زمان پيوند زد. (69)
جويريه (برة بنت الحارث) دختر بزرگ قبيلهي بنيمصطلق بود كه قصهي فاجعهآميز اين قوم در اثر عملكرد نابجاي خالد بن وليد در تاريخ آمده است. (70)
رسول خدا با وي ازدواج كرد تا از قوم او دلجويي كند. از سوي ديگر، موجب شد كه مسلمانان همهي اسرايي كه از اين قوم در اختيار داشتند به خاطر رسول خدا آزاد كنند. بنيمصطلق نيز پس از آن اسلام آورد و قدرت بسياري به جماعت مسلمانان افزودند.
امحبيبه نيز از زناني بود كه با هجرت خود به حبشه موجب شد شوهرش در دين خود پايدارتر شود. وي دختر ابوسفيان بود و ازدواج رسول خدا پس از مرگ شوهر امحبيبه، موجب حفاظت اسلام از خطرهاي بزرگي بود كه از سوي ابوسفيان امت اسلامي را تهديد ميكرد.
حفصه و عايشه نيز دختران عمر و ابوبكر بودند كه ازدواج با آنها مصالحي را در پي داشت. افزون بر آنكه آنان خود دخترانشان را به پيامبر اسلام تقديم كرده بودند، رسول خدا پس از اعلام رضايتشان آنان را به عقد خويش درآورد. (71)
پينوشتها:
1. Polygamy
2. Polyandry
3. برخي جامعهشناسان از وقوع چند شوهري با درصد بسيار اندك گزارش ميدهند (آنتوني گيدنز، جامعهشناسي، ص416). ويل دورانت نيز آن را در قبيلههاي تودا (جنوب هند) برخي قبايل تبت گزارش كرده است. وي تصريح ميكند اين عادت در قبايلي رايج ميشد كه شمار مردان فزوني چشمگيري بر زنان داشت. گيدنز معتقد است چنين ازدواجي در مناطقي رايج است كه شوهران به تعيين پدر خوني علاقهاي ندارند. برخي از اين مطالب به صورت خلاصهتر در چاپ دوم از ويراست چهارم (1387) صفحه 253 آمده است.
4. ر. ك: مصباح الصمد، صلاح صالح، هدي رطل، موسوعة تاريخ الزواج، ص286؛ علياكبر مظاهري، خانوادهي ايراني در دوران پيش از اسلام، ترجمهي عبدالله توكل، ص146.
5. مصباح الصمد، صلاح صالح، هدي رطل، موسوعة تاريخ الزواج، ص304-305.
6. المصطفي الرافعي، نظام الاسرة عند المسلمين و المسيحيين فقهاً و قضاءً، ص65.
7. ر. ك: وسام برهان البلداوي، القول الحسن في عدد زوجات الامام الحسن، ص17-18.
8. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص302-303.
9. Monogamy
10. براي آگاهي بيشتر ر. ك: عبدالسلام الترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهلية و الاسلام، ص187-188.
11. سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص152.
12. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج4، بخش يكم، ص232.
13. وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً (بقره: 143).
14. المصطفي الرافعي، نظام الاسرة عند المسلمين و المسحيين فقهاً و قضاءً، ص65.
15. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص285.
16. همان، ص331.
17. برخي نويسندگان عرب نيز آوردهاند اصل در شريعت اسلامي تك همسري است و جواز تعدد بر پايهي ضرورتهاي اجتماعي بنا شده است. در اين صورت بنابر قاعدهي «الضرورات تقدر بقدرها» بايد چند همسري تا حد رفع ضرورتها سامان يابد. (ر. ك: المصطفي الرافعي، نظام الاسرة عند المسلمين و المسيحيين فقهاً و قضاءً، ص67).
18. نساء (4)، 3.
19. نساء(4)، 129.
20. سيدمحمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص183.
21. ر. ك: محسن الفيض الكاشاني، تفسير الصافي، ج1، ص420؛ جلالالدين سيوطي، الدر المنثور في التفسير المأثور، ج2، ص 427.
22. سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص167.
23. امروزه برابر قوانين مدني كشورها حتي برخي يهوديان نيز تعدد زوجات را در صورت نارضامندي همسر اول و ناتواني مرد از اجراي حقوق همسران ممنوع ميدانند (ر. ك: عبدالسلام الترمانيتي، الزواج عند العرب في الجاهلية و الاسلام، ص189).
24. همان، ص191.
25. السيد محمد الصدر، فلسفة و اخلاقية الزواج، ص96.
26. همان، ص116.
27. ر. ك: فضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3 و4، ص12. حال جاي اين پرسش وجود دارد كه ترك ستم واجب است يا مستحب؟ اگر ترك ستم واجب است و شخصي بداند كه در فرض تعدد زوجات حقوق برخي يا همهي آنان را رعايت نميكند، بايد از ازدواج دوباره خودداري كند؛ مگر آنكه ملاك و مصلحت مهمتري در ميان باشد.
28. محسن الفيض الكاشاني، تفسير الصافي، ج1، ص421.
29. محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج5، ص362.
30. فضل بن حسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3 و4، ص185. يعني رهاشدگي زن به معناي ادا نكردن حقوق واجب است.
31. محسن الفيض الكاشاني، تفسير الصافي، ج1، ص 508.
32. فضل بن حسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القران، ج3و4، ص185.
33. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج4، ص 398.
34. همان، ص404.
35. سيد محمدكاظم اليزدي الطباطبايي، العروة الوثقي، ج2، ص 628.
36. يعني به اطلاق ادلهي ازدواج مانند «النكاح سنتي. . . » استدلال كردهاند.
37. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، ج15، ص179-182. دوازده روايت ذيل عنوان «استحباب كثرة الزوجات» ذكر كردهاند كه به نظر ميرسد هيچ كدام بر استحباب دلالت ندارند و دربارهي كثرت نزديكياند. افزون بر آنكه در همين باب روايتهايي مبني بر تأثير مثبت نزديكي كمتر بر سلامت بدني و يك روايت دربارهي ممنوعيت يا كراهت تعدد زوجات براي مردي وارد شده است كه به نيازهاي جنسي همسران متعددش توجه ندارد. در نتيجه، زنانش مرتكب فحشا ميشوند.
38. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج15، ص181.
39. محمد بن حسن الطوسي، المبسوط، ج6، ص4.
40. احمد بن محمد مقدس اردبيلي، زبدة البيان في احكام القران، ص509.
41. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص302-303.
42. ر. ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن (مشرق زمين گاهوارهي تمدن)، ج1، ص50.
43. براي مطالعهي بيشتر دربارهي اين مسئله در تاريخ زندگي بشر ر. ك: مصباح الصمد، صلاح صالح، هدي رطل، موسوعة تاريخ الزواج، ص305.
44. سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 186؛ مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص285؛ محمد حكيمپور، زن در كشاكش سنت و مدرنيته، ص286.
45. ژانت شبيلي هايد، روانشناسي زنان، سهم زنان در تجربهي بشري، ترجمهي اكرم خمسه، ص 34؛ همچنين ر. ك: فيليپ رايس، رشد انسان: روانشناسي رشد از تولد تا مرگ، ترجمهي مهشيد فروغان، ص 564.
46. ژانت شبيلي هايد، روانشناسي زنان، سهم زنان در تجربهي بشري، ترجمهي اكرم خمسه، ص 215، 331.
47. فيليپ رايس، رشد انسان: روانشناسي رشد از تولد تا مرگ، ترجمهي مهشيد فروغان، ص69-70. در كتاب زن، اثر سيد هادي حسيني، علي احمد راسخ و حميد نجات، بحث مبسوطي دربارهي تفاوت مردان و زنان در طول عمر آنان آمده كه در آن، افزون بر عوامل بالا به تفاوتهاي فيزيولوژيكي بدن مردان و زنان، تأثير هورمون بيماريهاي جسمي و رواني و تفاوت مرد و زن در برابر اين بيماريها، تفاوت مردان و زنان در بيماري كشنده و ماهيت مقاومتر كروموزم x اشاره شده است. ر. ك: كتاب زن، ص109-126.
48. سيد محمد الصدر، فلسفة و اخلاقية الزواج، ص 104.
49. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص285.
50. آلن و باربارا پيس، چرا مردان به حرف زنان گوش نميدهند و چرا زنان زياد حرف ميزنند و بد پارك ميكنند؟ ترجمهي محسن جدهدوست و آذر محمودي؛ ويل دورانت، تاريخ تمدن، (مشرق زمين گاهوارهي تمدن)، ج1، ترجمهي احمد آرام، ع پاشايي، اميرحسين آريانپور، ص50.
51. ر. ك: محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج6، ص55؛ محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج22 (سي جلدي)، ص8، 9.
52. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص184.
53. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص337.
54. همان، ص 330.
55. روحالله الموسوي الخميني، تحرير الوسيلة، ج2، ص 304.
56. همان.
57. همان، ص304-305.
58. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج21 (سي جلدي)، ص34.
59. محمد بن نعمان العكبري البغدادي (شيخ مفيد)، الجمل، ص429.
60. محمد بن حسن الطوسي، التهذيب، ج7، ص422.
61. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج20، ص163.
62. حسين النوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص294.
63. محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج63، ص292؛ بنابر روايات شيعي، شكايت از بوي غذا توطئهاي براي آزردن رسول خدا (ص)بود. با اين حال رسول خدا (ص) ميكوشيد رضايت همسران را تا هنگامي كه در جهت اطاعت خداوند باشد جلب كند.
64. فضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3 و4، ص508.
65. اين روايت را مرحوم طبرسي در مجمعالبيان آورده است: ج3، 4، ص508.
66. احزاب (33)، 29.
67. احزاب (33)، 52.
68. نكتهي مهم آنكه مستشرقاني مانند ويل دورانت نيز كه كوتاهيها علمي بسيار در تحليل تاريخ اسلام و نقل عظمتهاي اخلاقي رسول خدا (ص) كرده است، تعدد زوجات پيامبر را كاملاً موجه و مستند به دلايلي منطقي توصيف كرده و انتساب اين رفتار را به خواست هاي غريزي مردود دانسته است (ر. ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمهي ابوطالب صارمي، ابوالقاسم پاينده، ابوالقاسم ظاهري، ج4، بخش يكم، ص220).
69. ذبيحالله محلاتي، رياحين الشريعة، ج2، ص 346.
70. محمد بن علي بن بابويه (الصدوق)، امالي، ص238.
71. ر. ك: سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج4، ص 195-197.
علاسوند، فريبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکاليف، قم: مركز نشر هاجر (وابسته به مركز مديريت حوزههاي علميه خواهران)، چاپ اول.