نویسنده: سیدحسین سیدی
صابئان مانند اهل کتاب و مجوسان (زرتشتیان) گروهی هستند که به ویژه افتخار این را یافتهاند که در ردیف کسانی که [به خدا و روز قیامت] ایمان دارند در قرآن از آنها یاد شود. در اشتقاق آن، دو نظر است: برخی آن را مشتق از صَبَا به معنای مشتاق بودن و برخی هم مشتق از صَبَأ به معنای «دین خود را تغییر داد» گرفتهاند. (1)
در سه سورهی بقره (آیهی 62) مائده (آیه 69) و حج (آیهی 17) نام آنها در ردیف صاحبان ادیان آمده است. از آیهی بقره چنین استفاده میشود که صابئان، اهل توحید و در ردیف یهود و نصارا قرار گرفتهاند. «اما به یقین میتوان گفت صابئان در اصل اهل توحید بوده و در ردیف یهود و نصارا قرار میگیرند و در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای افراد کثیر بودهاند؛ وگرنه قرآن به آنها اعتنایی نمیکرد و در ردیف یهود و نصارا قرار نمیداد». (2)
سُدّی میگوید: «قومی از اهل کتاب بودند». ابنعباس میگوید: «قربانیِ ایشان حلال نباشد». مقاتل معتقد است که آنها اهل کتاب نیستند. قتاده و مقاتل میگویند. «به خداوند معتقدند و فرشتگان را نیز میپرستند و زبور خوانند و نماز کنند. از هر دینی چیزی گرفتهاند». ابنزید میگوید: «قومی هستند در جزیرهی موصل که «لا اله الا الله» گویند و به رسولان الهی ایمان ندارند». (3)
طبرسی میگوید: «صابئان جمع صابئ»، در لغت به کسی گویند که دین نخست خود را ترک گفته و به آیین دیگر گرویده و چون ستارهپرستان، از عبادتِ خدا به پرستشِ ستارهها گرویده است؟ صابئان، خدا، قیامت و برخی از پیامبران را قبول ندارند». (4)
خلیلبن احمد میگوید: «آنها بر دین نوح بودند» (5). قمی آورده است که «نه مجوس، نه یهودی و نه نصارا و نه مسلمان بلکه ستارهپرست بودند». (6)
صاحب المیزان چنین آورده است: «صابئی همان دینبتپرستی است. تفاوت صابئان با دیگران در این است که علاوه بر بت، ستارگان را هم میپرستیدند. ابوریحان در آثار الباقیه میگوید: «اولین کسی که در تاریخ از ایشان (مدّعیان نبوت) نامشان آمده، بوذاسف است که یک سال پس از سلطنت تهمورث در هند ظهور کرد و دستور فارسی نویسی را بیاورد و مردم را به کیش صابئی دعوت کرد. ماه و آفتاب و کلیّاتِ عناصر را تا زمان ظهور زرتشت تعظیم و تقدیس میکردند.
«صابئان بتهایی به نام آفتاب داشته که بنا به گفتهی ابومعشر بلخی [در کتاب بیوت العبادات، هر یک از آن بتها شکل خاصی داشته است. مانند «هیکل بَعلبَک» که بت آفتاب بود و «هیکل حرّان» که بت ماه بوده است. صائبان پیامبران زیادی داشتند که بیشتر فیلسوف بودهاند. مانند هرمس مصری، آغاذیمون، والیس، فیثاغورس، سوار [Swar] جدّ مادری افلاطون).
«صابئان سه نماز واجب داشتند: اولش هشت رکعت در هنگام طلوع آفتاب، دومی پنج رکعت در هنگام عبور آفتاب از وسط آسمان (هنگام ظهر)، در هر رکعت از نمازشان سه سجده بود. سومی 5 رکعت هنگام غروب خورشید. اینان در ساعت دومِ روز نماز مستحبی داشتند. همچنین سه ساعت پس از شب نماز مستحبی میخواندند. اینان با طهارت و وضو نماز میخواندند و غسل جنابت میکردند ولی ختنه را واجب نمیدانستند». (7)
مرحوم طالقانی معتقد است که صابئان جمع صابئتی از صَبَأ یعنی «بیرون رفت و آیین خود را ترک نمود»، میباشد. چون صابئان آیین توحید را ترک گفته و به شرک و پرستش ستارگان گراییدند. آنها در نواحی موصل و بابل به سر میبردند. برخی از فقها آنها را در حکم اهل کتاب میدانند. آنها معتقد بودند چون نمیتوان خدا را آن چنان که هست شناخت و به ذاتش پی برد، باید با وسایط به او تقرّب جست. این وسایط روحانی که از ماده و عوارض آن برترند، در هیاکل قدیسهی ستارگان ظهور نموده و تدبیر کار جهان میکنند». (8)
«صابئان نامی است که به دو فرقهی کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1- مانداییها، فرقهی یهودی و مسیحی بینالنهرین، 2- صابئان حرّان، فرقهی مشرک که مدّتها در دورهی اسلام وجود داشتند. صابئان که در قرآن ذکر آنها آمده، فرقه واسطهی بین یهودیان و مسیحیانند و از اهل کتاب به شمار میروند. اینان به طور مسلم همان مانداییها هستند و این کلمه باید مشتق از (ص ب ع) در عبری به معنای «فرو رفتن در آب» باشد که «عین» آن حذف و به معنای «مُعَمَّدون» است؛ یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا میکنند. صابئانِ مشرک، از این امر ابداً اطلاع ندارند و شاید این اسم را از جهت احتیاط به خود دادهاند تا از اغماضی که قرآن دربارهی آن دسته از صابئان روا داشته، بهرهمند شوند». (9)
«صابئان در شمال بینالنهرین پراکنده بودند و مراکز اصلی آنها حرّان و زبان آنها سریانی بوده است. مأمون خلیفه عباسی میخواست این فرقه را سرکوب کند، اما اطلاعات و معلومات آنان او را از اجرای این تصمیم باز داشت. در حدود سال 259 ه.ق. «ثابت بن قرّه» که با همکیشان خود اختلافی پیدا کرد و آنان وی را از جرگهی خویش براندند، به بغداد آمد و در آنجا شعبهی دیگری از صابئان را تشکیل داد. فرقه صابئان مدتی در بغداد آسوده بودند تا آن که خلیفه به آزارشان پرداخت و «سنان بن ثابت» را مجبور به قبول اسلام کرد.
«در حدود سال 314 ه.ق. ابواسحاق بن هلال صابی که منشی المطیع خلیفه بود، فرمان عفو همکیشان خود را که در رقّه و دیار مضر بودند، گرفت و صابئان بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد.
«در قرن یازدهم میلادی، بیشتر صابئان در حرّان و بغداد به سر میبردند و در 424 هـ .ق تنها یک معبدِ مخصوص ماه داشتند و آن قلعهای در حرّان بود. در همین تاریخ، این معبد توسط علویان مصر اشغال شد. در اواسط قرن یازدهم میلادی، آثار صابئان حرّانی به کلی از میان رفت. اما صابئان بغداد و رسوم آنها هنوز هم باقی است.
«بزرگانی که از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این کیش شدند، «ثابت بن قره»، «سنان بن ثابت»، «اسحاق بن هلال»، «البتانی»، «ابوجعفر الخازن» و «ابن الوحشیه» بودهاند.
«اما ارباب هیاکل از آنجا پیدا شدند که چون روحانیان [امور روحانی] وجود واسطهای را ضروری دیدند، دست به دامن هیاکل یعنی سیّارات هفتگانه زدند و نخست منازل و سپس جای طلوع و غروب آن را دانستند... و به عزائم و دعا پرداخته، هر روز را به ستارهای اختصاص دادند و در ساعتی که به آن ستاره مخصوص بود، انگشتری مخصوص میپوشیدند و لباس خاصی بر تن میکردند و دعای مخصوص میخواندند و حاجتی را که برآوردن آن بدان ستاره اختصاص داشت، از آن میخواستند. بعضی از آنان آفتاب را خدای خدایان و ربّ الارباب قرار داده، به هیاکل به خاطر روحانیان تقرّب میجستند و به روحانیان به خاطر تقرّب به خدا؛ و عقیده داشتند که هیاکل بدنهای روحانیّات است». (10)
«دربارهی اعتقادات آنها باید گفت، آنها دینشان پرستش ملائکه است. به عقیدهی آنها عالم را خالقی است حکیم و منزّه از صفات حادث. میگویند ما از وصول به او عاجزیم و به وسیلهی ملائکه به حضرتش تقرّب میجوییم».(11)
صابئان در میان مسلمانان از آزادی برخوردار بودند. مثلاً امام رضا (علیه السلام) با عمران صابی، از بزرگان صابئان گفتگوهای مفصلی دربارهی توحید و صفاتِ باری داشته که در پایان اسلام آورد. یا ابواسحاق حرّانی که کاتب خلیفهی عباسی و عزالدولهی دیلمی بود، میگویند مقام ارجمندی از علم داشت. مرحوم سید رضی او را مرثیه گفته است. فرید وجدی در احوال او مینویسد: عزالدوله اصرار کرد که اسلام آوَرَد، قبول نکرد. ماه رمضان را با مسلمانان روزه میگرفت. آیات قرآن را بسیار عالی حفظ کرده بود و در نامههایش از آن اقتباس میکرد». (12)
بدوی؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان، برگردان: حسین سیّدی، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم
در سه سورهی بقره (آیهی 62) مائده (آیه 69) و حج (آیهی 17) نام آنها در ردیف صاحبان ادیان آمده است. از آیهی بقره چنین استفاده میشود که صابئان، اهل توحید و در ردیف یهود و نصارا قرار گرفتهاند. «اما به یقین میتوان گفت صابئان در اصل اهل توحید بوده و در ردیف یهود و نصارا قرار میگیرند و در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای افراد کثیر بودهاند؛ وگرنه قرآن به آنها اعتنایی نمیکرد و در ردیف یهود و نصارا قرار نمیداد». (2)
سُدّی میگوید: «قومی از اهل کتاب بودند». ابنعباس میگوید: «قربانیِ ایشان حلال نباشد». مقاتل معتقد است که آنها اهل کتاب نیستند. قتاده و مقاتل میگویند. «به خداوند معتقدند و فرشتگان را نیز میپرستند و زبور خوانند و نماز کنند. از هر دینی چیزی گرفتهاند». ابنزید میگوید: «قومی هستند در جزیرهی موصل که «لا اله الا الله» گویند و به رسولان الهی ایمان ندارند». (3)
طبرسی میگوید: «صابئان جمع صابئ»، در لغت به کسی گویند که دین نخست خود را ترک گفته و به آیین دیگر گرویده و چون ستارهپرستان، از عبادتِ خدا به پرستشِ ستارهها گرویده است؟ صابئان، خدا، قیامت و برخی از پیامبران را قبول ندارند». (4)
خلیلبن احمد میگوید: «آنها بر دین نوح بودند» (5). قمی آورده است که «نه مجوس، نه یهودی و نه نصارا و نه مسلمان بلکه ستارهپرست بودند». (6)
صاحب المیزان چنین آورده است: «صابئی همان دینبتپرستی است. تفاوت صابئان با دیگران در این است که علاوه بر بت، ستارگان را هم میپرستیدند. ابوریحان در آثار الباقیه میگوید: «اولین کسی که در تاریخ از ایشان (مدّعیان نبوت) نامشان آمده، بوذاسف است که یک سال پس از سلطنت تهمورث در هند ظهور کرد و دستور فارسی نویسی را بیاورد و مردم را به کیش صابئی دعوت کرد. ماه و آفتاب و کلیّاتِ عناصر را تا زمان ظهور زرتشت تعظیم و تقدیس میکردند.
«صابئان بتهایی به نام آفتاب داشته که بنا به گفتهی ابومعشر بلخی [در کتاب بیوت العبادات، هر یک از آن بتها شکل خاصی داشته است. مانند «هیکل بَعلبَک» که بت آفتاب بود و «هیکل حرّان» که بت ماه بوده است. صائبان پیامبران زیادی داشتند که بیشتر فیلسوف بودهاند. مانند هرمس مصری، آغاذیمون، والیس، فیثاغورس، سوار [Swar] جدّ مادری افلاطون).
«صابئان سه نماز واجب داشتند: اولش هشت رکعت در هنگام طلوع آفتاب، دومی پنج رکعت در هنگام عبور آفتاب از وسط آسمان (هنگام ظهر)، در هر رکعت از نمازشان سه سجده بود. سومی 5 رکعت هنگام غروب خورشید. اینان در ساعت دومِ روز نماز مستحبی داشتند. همچنین سه ساعت پس از شب نماز مستحبی میخواندند. اینان با طهارت و وضو نماز میخواندند و غسل جنابت میکردند ولی ختنه را واجب نمیدانستند». (7)
مرحوم طالقانی معتقد است که صابئان جمع صابئتی از صَبَأ یعنی «بیرون رفت و آیین خود را ترک نمود»، میباشد. چون صابئان آیین توحید را ترک گفته و به شرک و پرستش ستارگان گراییدند. آنها در نواحی موصل و بابل به سر میبردند. برخی از فقها آنها را در حکم اهل کتاب میدانند. آنها معتقد بودند چون نمیتوان خدا را آن چنان که هست شناخت و به ذاتش پی برد، باید با وسایط به او تقرّب جست. این وسایط روحانی که از ماده و عوارض آن برترند، در هیاکل قدیسهی ستارگان ظهور نموده و تدبیر کار جهان میکنند». (8)
«صابئان نامی است که به دو فرقهی کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1- مانداییها، فرقهی یهودی و مسیحی بینالنهرین، 2- صابئان حرّان، فرقهی مشرک که مدّتها در دورهی اسلام وجود داشتند. صابئان که در قرآن ذکر آنها آمده، فرقه واسطهی بین یهودیان و مسیحیانند و از اهل کتاب به شمار میروند. اینان به طور مسلم همان مانداییها هستند و این کلمه باید مشتق از (ص ب ع) در عبری به معنای «فرو رفتن در آب» باشد که «عین» آن حذف و به معنای «مُعَمَّدون» است؛ یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا میکنند. صابئانِ مشرک، از این امر ابداً اطلاع ندارند و شاید این اسم را از جهت احتیاط به خود دادهاند تا از اغماضی که قرآن دربارهی آن دسته از صابئان روا داشته، بهرهمند شوند». (9)
«صابئان در شمال بینالنهرین پراکنده بودند و مراکز اصلی آنها حرّان و زبان آنها سریانی بوده است. مأمون خلیفه عباسی میخواست این فرقه را سرکوب کند، اما اطلاعات و معلومات آنان او را از اجرای این تصمیم باز داشت. در حدود سال 259 ه.ق. «ثابت بن قرّه» که با همکیشان خود اختلافی پیدا کرد و آنان وی را از جرگهی خویش براندند، به بغداد آمد و در آنجا شعبهی دیگری از صابئان را تشکیل داد. فرقه صابئان مدتی در بغداد آسوده بودند تا آن که خلیفه به آزارشان پرداخت و «سنان بن ثابت» را مجبور به قبول اسلام کرد.
«در حدود سال 314 ه.ق. ابواسحاق بن هلال صابی که منشی المطیع خلیفه بود، فرمان عفو همکیشان خود را که در رقّه و دیار مضر بودند، گرفت و صابئان بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد.
«در قرن یازدهم میلادی، بیشتر صابئان در حرّان و بغداد به سر میبردند و در 424 هـ .ق تنها یک معبدِ مخصوص ماه داشتند و آن قلعهای در حرّان بود. در همین تاریخ، این معبد توسط علویان مصر اشغال شد. در اواسط قرن یازدهم میلادی، آثار صابئان حرّانی به کلی از میان رفت. اما صابئان بغداد و رسوم آنها هنوز هم باقی است.
«بزرگانی که از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این کیش شدند، «ثابت بن قره»، «سنان بن ثابت»، «اسحاق بن هلال»، «البتانی»، «ابوجعفر الخازن» و «ابن الوحشیه» بودهاند.
«اما ارباب هیاکل از آنجا پیدا شدند که چون روحانیان [امور روحانی] وجود واسطهای را ضروری دیدند، دست به دامن هیاکل یعنی سیّارات هفتگانه زدند و نخست منازل و سپس جای طلوع و غروب آن را دانستند... و به عزائم و دعا پرداخته، هر روز را به ستارهای اختصاص دادند و در ساعتی که به آن ستاره مخصوص بود، انگشتری مخصوص میپوشیدند و لباس خاصی بر تن میکردند و دعای مخصوص میخواندند و حاجتی را که برآوردن آن بدان ستاره اختصاص داشت، از آن میخواستند. بعضی از آنان آفتاب را خدای خدایان و ربّ الارباب قرار داده، به هیاکل به خاطر روحانیان تقرّب میجستند و به روحانیان به خاطر تقرّب به خدا؛ و عقیده داشتند که هیاکل بدنهای روحانیّات است». (10)
«دربارهی اعتقادات آنها باید گفت، آنها دینشان پرستش ملائکه است. به عقیدهی آنها عالم را خالقی است حکیم و منزّه از صفات حادث. میگویند ما از وصول به او عاجزیم و به وسیلهی ملائکه به حضرتش تقرّب میجوییم».(11)
صابئان در میان مسلمانان از آزادی برخوردار بودند. مثلاً امام رضا (علیه السلام) با عمران صابی، از بزرگان صابئان گفتگوهای مفصلی دربارهی توحید و صفاتِ باری داشته که در پایان اسلام آورد. یا ابواسحاق حرّانی که کاتب خلیفهی عباسی و عزالدولهی دیلمی بود، میگویند مقام ارجمندی از علم داشت. مرحوم سید رضی او را مرثیه گفته است. فرید وجدی در احوال او مینویسد: عزالدوله اصرار کرد که اسلام آوَرَد، قبول نکرد. ماه رمضان را با مسلمانان روزه میگرفت. آیات قرآن را بسیار عالی حفظ کرده بود و در نامههایش از آن اقتباس میکرد». (12)
پینوشتها:
1- آرتور جفری: واژگان دخیل در قرآن، ترجمهی فریدون بدرهای، ص285.
2- سیدعلی اکبر قرشی: قاموس قرآن، ج2، ص98.
3- ابوالفتوح رازی: رَوض الجِنان، ج1، ص313.
4- فضل بن حسن طبرسی: مجمعالبیان، ج1، ص125.
5- محمدبن حسن شیبانی، نهجالبیان، مؤسسه دایرةالمعارف الاسلامیه، چاپ اول، تهران، 1413ه.ق.
6- علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، تفسیر قمی، موسسة دارالکتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، بیتا، ج1، ص48.
7- علامه طباطبایی: المیزان، ج1، ص194، [نک: محمدبن احمد بیرونی، الآثار الباقیه....، چاپ پرویز اذکایی، صص 243-245 (و)].
8- محمود طالقانی: پرتوی از قرآن، ج1، ص179.
9- عبدالحسین مصاحب: دائرةالمعارف فارسی، ج2، ص22.
10- همان.
11- سیدعلی اکبر قرشی: قاموس قرآن، ج2، ص98 (به نقل از فرید وجدی، دائرةالمعارف قرن العشرین).
12- همان، ص100.
بدوی؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان، برگردان: حسین سیّدی، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم