مطالعات قرآني خاورشناسان (1)
شناخت پديده خاورشناسى و منشأ آن
و عالم به آن را مستشرق (خاورشناس) مىگويند.
پديده خاورشناسى يا استشراق، در اصطلاح، به مجموعه مطالعات مربوط به شرق اطلاق مىشود؛ خواه اين مطالعات به مليتها و اقوام برگردد يا به اديان و ادبيات. بدينسان مطالعات ايرانشناسى، عربشناسى، هندشناسى، چين و تركشناسى و نيز اسلامشناسى، يا مطالعه اديان و آيينهاى كهن شرقى چون زرتشتىگرى، بوديسم و ... همه در اين مقوله مىگنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربيها نيستند، امّا عادتا اكثر ايشان غربىاند.
ادوارد سعيد در تعريف شرقشناسى مىنويسد:
«شرقشناسى به رشتهاى اطلاق مىشود كه درباره شرق گفت و گو مىكند، مىنويسد و مىآموزد. به عبارت ديگر، شرقشناسى رشته فعاليت كسى است كه در خصوص شرق مطالعه مىكند و يافتههاى خود را در اختيار ديگران مىگذارد... شرقشناسى علمى است كه درباره شرق قضاوت كرده و واقعيتهاى آنها را بررسى و تفسير مىكند.»[2]
شرق در نگاه غربيان مفاهيم گوناگونى دارد:
1. مفهوم جغرافيايى؛ در اين معنى، مراد از شرق همان آسيا، خاورميانه باستانى و دنياى غير اروپايى است.
2. مفهوم ايدئولوژيكى؛ كه شرق مسلمان را در مقابل غرب مسيحى قرار مىدهد.
3. مفهوم سياسى؛ به خطرى اشاره دارد كه دنياى مسيحيت و غرب سرمايهدارى را تهديد مىكند.
پيدايش خاورشناسى
انگيزههاى خاورشناسان
1 ـ انگيزههاى تبشيرى؛
2 ـ اغراض و اهداف استعمارى؛
3 ـ انگيزههاى علمى.[4]
اين مطلب، يكى از موضوعاتى است كه نويسندگان مسلمان هميشه با ترديد بدان نگريستهاند. گر چه برخى به اين فعاليتها خوشبين بوده، امّا بيشتر ايشان بر ترديد خويش پاى فشرده و از آن تلقى بدبينانه داشتهاند. تا آنجا كه به موضوع اين مقاله مربوط است، مطالعات قرآنى و پژوهش در معارف آن توسط محققان و متفكران مسيحى، منحصر در خاورشناسان هم نبوده است. اگر چه جمع عمدهاى از ايشان خاورشناسانى بودهاند كه بنا به طبيعت مطالعه فرهنگ شرقى و اسلامى بايد به قرآن كتاب آسمانى مسلمانان توجّه مىكردند، امّا گروه ديگر افرادى بودند كه اسلامشناسى يا دينشناسى رشته تخصصى آنان بوده و به اين دليل، به قرآن به عنوان يك كتاب مقدّس توجّه كردهاند و گاه بررسى معارف قرآنى توسط روحانيان رسمى كليسا با هدف تقريب اديان الهى و توجّه به جوهر اديان انجام شده است كه البته اين كار پرارزشى است ولى به ندرت كشيشان به آن پرداختهاند.
انگيزهها هر چه باشد، نمىتوان اين پديده را ناديده انگاشت و به بهانه مغرضانه بودن آنها، به تحليل و پژوهش درباره آن نپرداخت؛ زيرا علاوه بر آنكه كنجكاويهاى علمى انسانها ـ به هر انگيزه كه باشد ـ سهمى در بناى عظيم معارف بشرى دارد، نگريستن در آنها باعث سود بردن از پژوهشهاى عالمانه و توانايى بر تحليل و پاسخگويى به موارد نادرست و غير علمى مىشود.
اين مقاله، به صورت فشرده، به مسئلهشناسى و آسيبشناسى روشهاى مطالعات خاورشناسان در زمينه قرآن مىپردازد.
مسئلهشناسى پژوهشهاى قرآنى خاورشناسان
خاورشناسان در هر زمينه آثار فراوانى منتشر ساختهاند كه آن آثار، بازتابهاى گستردهاى در ميان مسلمانان داشته و مورد نقد و تحليل قرار گرفته است. مطالعات قرآنى آنان به دو محور قرآن و تفسير برمىگردد. در مورد قرآن، شبهاتى پيرامون تاريخ و نيز علوم قرآن مطرح كردهاند كه از نقلش به رعايت اختصار صرفنظر مىشود.
در مورد تفسير مىتوان موضوعات مطالعاتى را به صورت زير خلاصه كرد:
1 ـ شبهات آنها پيرامون تفسير مأثور.
2 ـ تفسير به رأى و ديدگاههاى ايشان در خصوص آن.
3 ـ گاه آنچه از سوى خاورشناسان تفسير نام گرفته، برداشتهاى فرقهاى مثل تصوف و نظائر آن است.
تفصيل اين موارد، مجال ديگرى مىطلبد.
آسيبشناسى روشهاى خاورشناسان در روند مطالعات قرآنى
يكى اينكه نحوه عملكرد آنها در مطالعات قرآنى هماهنگ نيست. ديگر آنكه دامنه اين مطالعات از حيث موضوع و زمان بسيار گسترده است. از اينرو هدف ما در اين بخش، تنها شناسايى برخى عناصرِ غالبا مشترك مشكلزا در روش آنان است كه در موضوعات زير خلاصه مىشود:
الف ـ ذهنيتها و پيشفرضهاى آنان؛
ب ـ مراجعه نادرست به منابع و مراجعه به منابع نادرست (خطاى مراجعه)؛
ج ـ خطا در استظهار از متون، برداشتها، استنباطها و استنتاجها (خطاى فهم).
الف ـ ذهنيتها و پيشفرضها
1. ترديد وسيع و همه جانبه در سنت و تاريخ، به ويژه سيره نبوى
«من المؤسف حقا ان غالى بعض هؤلاء المتخصصين من امثال موير... فى النقد احيانا فلم تزل كتبهم عامل هدم على الخصوص...».[5]
به عنوان نمونه، برخى از آنان اين روايت تاريخى را نادرست مىدانند كه جنگ با يهوديان «بنى نضير» به دليل تلاش ايشان براى ترور پيامبر صورت پذيرفت و دليلشان بر نادرستى اين خبر، آن است كه در سوره «حشر» كه پس از بيرون راندن بنى نضير نازل شده، ذكرى از اين واقعه نيست.
2. بازگرداندن قرآن و سيره پيامبر به مبانى نصرانى و يهودى
3. تلاش براى اثبات و ارائه استدلال بر طبق فكر و نظر خود
بدينسان بعضى از خاورشناسان پيش از آنكه به بررسى و نقد اسلام بپردازند، تصويرى خود ساخته و مبتنى بر احساسات و باورهاى خويش مىآفرينند و سپس در مطالعات خويش به دنبال همان تصاوير مىگردند و هر روايت ضعيف تاريخى را كه با آن موافق باشد، پذيرفته جز آن را كنار مىنهند.
4. مقايسه احكام اسلام و رخدادهاى تاريخى و عادات و اخلاق اسلامى با اسلوب انديشه غربى
ب ـ خطاى مراجعه
1 ـ اعتماد به شمارى معين و محدود از مصنّفات علوم قرآنى
2 ـ انتخاب روايات ضعيف و منقطع از مصادر علوم قرآنى
ابن حجر اين روايت را جدا ضعيف دانسته و عبارت «كان اول من جمعه» را به معناى «اول من اشر بجمعه» حمل كرده است.[9]
همچنين با استناد به بعضى روايات ضعيف، گروهى از خاورشناسان نتيجه گرفتهاند كه از قرآن چيزى افتاده است.
3 ـ به دست آوردن نصوص و شواهد از كتابهاى ادبى و تاريخى
در حالى كه با توجّه به اجماع مسلمانان بر 114 بودن عدد سورههاى قرآنى، نقل الفهرست را مىتوان ناشى از خطاى نسخه و ضبط 85 به جاى 86 دانست!
4 ـ اعتماد بر داستانهاى ساختگى
5 ـ توجّه نكردن (يا تجاهل) به تفاوت ارزشى ميان مصادر
ج ـ خطاى فهم
پی نوشت :
[1] . المنجد، ماده شرق.
[2] . ادوارد سعيد، شرقشناسى، شرقى كه آفريده غرب است، ترجمه اصغر عسكرى خانقاه ـ حامد فولادوند، ص 6-5.
[3] . طبقات المستشرقين، ص 4؛ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، ص 12.
[4] . محمّد حسين على الصغير، خاورشناسان و پژوهشهاى قرآنى، ترجمه محمّد صادق شريعت، ص 17.
[5] . الاسلام و المستشرقون، ص 126-125، به نقل از: عمر ابراهيم روضان، آراء المستشرقين حول القرآن الكريم.
[6] . به نقل از: سيد ابوالقاسم حسينى، «خاورپژوهان قرآن»، صحيفه مبين، سال هشتم، دوره دوم، ش 2، ص 42.
[7] . محمّد شامة، الاسلام فى الفكر الغربى، ص 86.
[8] . بنگريد به: حسين عزوزى، دراسات فى الاستشراق و مناهجه، ص 54.
[9] . ابن حجر، فتح البارى، ج 9، ص 310.
[10] . بنگريد به: گلدزيهر، مذاهب التفسير الاسلامى، ص 78، 83، 90 و 91.
[11] . همان.
/خ