آسيب شناسي پژوهش هاي قرآني خاور شناسان

پديده ي خاورشناسي با استشراق -اصطلاحا- به مجموعه ي مطالعات نسبت به شرق اطلاق مي شود، خواه اين مطالعات به مليت ها و اقوام برگردد يا به اديان آئين ها، يعني مطالعات ايران شناسي، عرب شناسي، هند شناسي، چين و ترک شناسي و نيز اسلام شناسي، يا مطالعه ي اديان و آئين هاي کهن شرقي چون زرتشتي گري، بوديسم و....، همه در اين مقوله مي گنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربي ها نيستند اما عادتا، اکثر ايشان غربي اند.
پنجشنبه، 15 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسيب شناسي پژوهش هاي قرآني خاور شناسان
آسيب شناسي پژوهش هاي قرآني خاور شناسان
آسيب شناسي پژوهش هاي قرآني خاور شناسان


 

نويسنده: زهرا اخوان صراف



 

مقدمه
شناخت پديده ي خاورشناسي و منشأ آن
 

در تعريف استشراق گفته اند:
«العلم باللغات و الأدب و العلوم الشرقيه.» (1)
و عالم به آن را مستشرق (خاورشناس) مي گويند.
پديده ي خاورشناسي با استشراق -اصطلاحا- به مجموعه ي مطالعات نسبت به شرق اطلاق مي شود، خواه اين مطالعات به مليت ها و اقوام برگردد يا به اديان آئين ها، يعني مطالعات ايران شناسي، عرب شناسي، هند شناسي، چين و ترک شناسي و نيز اسلام شناسي، يا مطالعه ي اديان و آئين هاي کهن شرقي چون زرتشتي گري، بوديسم و....، همه در اين مقوله مي گنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربي ها نيستند اما عادتا، اکثر ايشان غربي اند.
ادوار سعيد در تعريف شرق شناسي مي نويسد:
شرق شناسي به رشته اي اطلاق مي شود که درباره ي شرق گفت و گو مي کند، مي نويسد و مي آموزد. به عبارت ديگر، شرق شناسي رشته ي فعاليت کسي است که در خصوص شرق مطالعه مي کند و يافته هاي خود را در اختيار ديگران مي گذارد... شرق شناسي علمي است که درباره ي شرق قضاوت کرده و واقعيت آنها را بررسي و تفسير مي کند. (2)
شرق در ميان غربيان مفاهيم گوناگون دارد
1. مفهوم جغرافيايي؛ در اين معنا، مراد از شرق همان آسيا، خاورميانه باستاني و دنياي غير اروپايي است.
2. مفهوم ايدئولوژيکي؛ که شرق مسلمان را در مقابل غرب مسيحي قرار مي دهد.
3. مفهوم سياسي؛ به خطري اشاره دارد که دنياي مسيحيت و غرب سرمايه داري را تهديد مي کند.

پيدايش شرق شناسي
 

زمان شروع اين گونه مطالعات از سوي غربيان دقيقا شناخته شده نيست، برخي رگه هاي آن را در يونان باستان جست و جو کرده و تاريخ «هرودت» را نوعي خاورشناسي دانسته اند، گاه خاورشناسي را ميراث کنجکاوي ها و پژوهش هايي دانسته اند که مسيحيان پس از پايان گرفتن جنگ هاي صليبي در برابر فرهنگ اسلامي آغاز کردند....؛ ولي مي توان گفت به صورت جدي در قرن شانزدهم در اروپا شکل گرفت و در قرن هفدهم با اختصاص کرسي هايي به آموزش زبان عربي در فرانسه، انگليس، آلمان، هلند، ايتاليا و... آشکار گرديد. (3)

انگيزه هاي خاورشناسان
 

انگيزه هاي خاورشناسان را دکتر محمد حسين علي الصغير به سه دسته تقسيم مي کند:
1. انگيزه هاي تبشيري؛
2. اغراض و اهداف استعماري؛
3. انگيزه هاي صرفا علمي.
اين مطلب، يکي از موضوعاتي است که نويسندگان مسلمان هميشه با ترديد بدان نگريسته اند. گرچه برخي به اين فعاليت ها خوش بين بوده، اما بيشتر ايشان بر ترديد خويش پاي فشرده، از آن تلقي بدبينانه داشته اند؛ تا آنجا که به موضوع اين مقاله مربوط است، مطالعات قرآني و پژوهش در معارف آن توسط محققان و متفکران مسيحي، منحصر در خاورشناسان هم نبوده است. اگر چه جمع عمده اي از ايشان خاورشناسي بوده اند که بنا به طبيعت مطالعه فرهنگ شرقي و اسلامي بايد به قرآن کتاب آسماني مسلمانان توجه مي کردند، اما گروه ديگر افرادي بودند که اسلام شناسي يا دين شناسي رشته تخصصي شان بوده و به اين دليل به قرآن به عنوان يک کتاب مقدس توجه کرده اند و گاه بررسي معارف قرآن توسط روحانيان رسمي کليسا با هدف تقريب اديان الهي و توجه به جوهر اديان انجام شده است که البته اين کار پر ارزشي است که به ندرت پدران کليسا به آن پرداخته اند.
انگيزه ها هر چه باشد، نمي توان اين پديده را ناديده انگاشت و به بهانه ي مغرضانه بودن آنها، به تحليل و پژوهش درباره ي آن نپرداخت، زيرا علاوه بر آنکه کنجکاوي هاي علمي انسان ها -به هر انگيزه که باشد- سهمي در بناي عظيم معارف بشري دارد، نگريستن و تحليل در آنها باعث سود بردن از پژوهش هاي عالمانه و توانايي بر تحليل و پاسخگويي موارد نادرست و غير علمي مي شود.
اين مقاله، به صورت فشرده، به مسئله شناسي و آسيب شناسي روشهاي مطالعات خاورشناسان در زمينه ي قرآن مي پردازد.

مسئله شناسي پژوهشهاي قرآني خاورشناسان
 

مطالعات خاورشناسان در حوزه ي اسلام، ابعادي گسترده دارد و از ميان آنها به قرآن، حديث، زن، تاريخ اسلام، فقه، فلسفه و... مي توان اشاره کرد.
ايشان در هر زمينه آثار فراواني منتشر ساخته و آن آثار، بازتاب هاي گسترده اي در ميان مسلمانان داشته و مورد نقد و تحليل قرار گرفته است.
مطالعات قرآني ايشان به دو محور قرآن و تفسير برمي گردد. در مورد قرآن شبهاتي پيرامون تاريخ و نيز علوم قرآن مطرح شده است.

شبهات خاورشناسان حول خود قرآن
 

الف) مصادر قرآن: در خصوص مصدر قرآن، اين شبهه مطرح شده است که قرآن داراي مصدري بشري بوده و علت آن را استفاده ي پيامبر (ص) از يکي از مصادر زير دانسته اند:
1. اجتماع وثني که دعوت اسلام در آن ظاهر شد و اين به دليل تشابه بين هدايات قرآن و جامعه ي جاهلي در بعضي از زمينه ها، مثل عقائد و اخلاق و بعضي عادات مثل ازدواج و طلاق است، که باعث اين تصور شده که پيامبر (ص) اينها را از معلمي فرا گرفت يا خودش از مصادر خواند.
2. خاورشناسان مصدر دوم را حنفاء دانسته اند، اين نيز به دليل تشابه بين بعضي از احکام قرآن و آنچه حنفاء به آن دعوت مي کردند، از قبيل: ترک عبادت بت ها، وعده ي بهشت به موحدان و وعده ي آتش به مکذبان و نظائر آن است.
3. مصادر سوم را صائبين و زرتشتي ها و هندي هاي قديم دانسته اند.
ب) نص قرآن: در مورد اصل پديده ي وحي مسائلي مطرح شده است که مي توان در محورهاي زير خلاصه کرد:
1. گروهي آن را وحي نفسي يا الهام سمعي دانسته اند؛
2. برخي آن را نتيجه ي انفعالات عاطفي که بر نفس پيامبر (ص) پديد آمده دانسته اند که در نتيجه آنها قرآن پديده آمده است.
3. عده اي بر آنند که وحي، نتيجه ي تجربه ي ذهني و فکري است که از طول تأمل و تفرک حادث شده است.
4. بعضي گفته اند: وحي حالتي بوده شبيه حالتي که به کاهنان و منجمان عارض شده است.
5. برخي پنداشته اند که وحي حالتي نظير موضوع صرع و هيستريا است.
ج) جمع قرآن: در اين زمينه سعي اکثر خاورشناسان بر اين بوده است که اثبات کنند که قرآن کريم، در زمان حيات پيامبر (ص) جمع نشده، بلکه در زمان ابوبکر و عثمان جمع شده است.
برخي نويسندگان مسلمان معتقدند اين تلاش براي اغراض خاصي بوده است.
د) شکل و مضمون قرآن: تلاش هاي خاورشناسان در تحقيق سوره ها و آيات، حروف مقطعه، ترتيب سور و... بعضا شبهه ي تحريف و تجزيه را القاء مي کند.
ه) قرائات قرآن: ايشان سبب اختلاف در قرائات قرآني را خصوصيت خط عربي، خطاهايي که کاتبان وحي در هنگام نوشتن مرتکب شدند و اجتهادات قاري دانسته اند، اعتماد ايشان براي اثبات بسياري از اين امور بر روايات ضعيف و استنتاجات نادرست و عدم تمييز بين قرائت صحيح و غير صحيح است.
و) اسلوب قرآن: خاورشناسان مسائلي پيرامون اسلوب مکي و مدني قرآن، اسلوب قصه هاي قرآن، کلمه قرآني (تعريب)، و فواصل قرآن مطرح کرده اند و سبب تمامي اين شبهات اين است که قرآن را تأليف پيامبر و تأثر او از اجتماعي که در آن زندگي مي کرده است، دانسته اند.
ز) اعجاز قرآن: شبهات عمده ي خاورشناسان در اين بخش در دو زمينه قابل طبقه بندي است.
1. اينکه قرآن، از نظر فصاحت و بلاغت امتيازي در حد اعجاز ندارد و اين به دليل روش کتابت و جمع آن است.
2. اينكه قرآن، متعارض و متضارب است و براي اين مسئله نمونه ها و مثال هايي عرضه شده است كه بارزترين آنها عبارتند از: پديده ي نسخ، وجود قضايايي كه متعلق به شخص پيامبر (ص) و خاندان ايشان است. وجود كلام اضافه بر نياز در قرآن كريم، وجود تكرار، اشتباهات و فساد معني در آن و عدم ارتباط بين اجزاء قرآن.

محور هاي مطالعاتي و شبهات خاورشناسان پيرامون تفسير قرآن
 

ميتوان اين محورها را به صورت زير خلاصه كرد:
1. شبهات آنها پيرامون تفسير مأثور؛
2. تفسير به رأي و ديدگاههاي ايشان در خصوص آن؛
3. آنچه از جانب خاورشناسان اسم تفسير گرفته، حال آنکه برداشت هاي فرقه اي مثل تصوفو نظائر ايشان است.
تفصيل اين موارد، چون مورد مقاله خود قرآن است و نه تفسير، به مجال ديگري واگذار مي شود.

آسيب شناسي روشهاي خاورشناسان در روند مطالعات قرآني
 

واقعيت آن است که روش شناسي مطالعات قرآني خاورشناسان به دو دليل امري مشکل است: اولا؛ نحوه ي عملکرد آنها در مطالعات قرآني هماهنگ نيست. ثانيا؛ دامنه اين مطالعات از حيث موضوع و زمان و... بسيار گسترده است. منظور اين قسمت، شناسايي برخي عناصر غالبا مشترک مشکل زا در روش ايشان است. که در محورهاي زير خلاصه مي شود:
الف) ذهنيت ها و پيش فرضهاي ايشان؛
ب) مراجعه ي نادرست به منابع و مراجعه به منابع نادرست (خطاي مراجعه)؛
ج) خطا در استظهار از متون، برداشت ها، استنباط ها و استنتاج هاي ايشان (خطاي فهم).

الف) ذهنيت و پيش فرضها
 

محقق، به ويژه آنگاه که در امري غريب و دور از فضاي فکري و اجتماعي خويش به پژوهش مي پردازد، بايستي بکوشد خود را از ذهنيت هاي تأثير گذار در مطالعاتش خالي کند، اما برخي خاورشناسان در اين زمينه چندان موفق نبوده اند و اين ذهنيت ها با جلوه هاي گوناگون، استنتاجات ايشان را جهت داده است.
1. ترديد وسيع و همه جانبه در سنت و تاريخ، به ويژه سيره ي نبوي
به دليل اينکه اين مطالعات غالبا از جانب کساني انجام شده است که با فرض عدم وحانيت قرآن و بعضا با نگرش نه چندان مثبت به پيامبر اسلام، مشغول اين پژوهش ها شده اند. دامنه ي شک و ترديد در آنها را بسيار گسترده يافته است. يکي از جلوه هاي بارز اين شک پراکني، ايجاد ترديدهاي فراگستر در سيره نبوي و قرآن است، به گونه اي که حتي نام پيامبر هم از سوي برخي خاورشناسان مورد ترديد قرار گرفت. به اعتراف «اميل درمنيگهام» گروهي مانند موير، نولدکه، ماگوليوس و... با همين روش شکاکانه تأثيراتي منفي در آثار خود بجاي نهادند، او در اين باره مي گويد:
من المؤسف حقا ان غالي بعض هؤلاء المتخصصين من امثار موير... في النقد احيانا فلم تزل کتبهم عامل عدم علي الخصوص.... (5)
مثلا برخي از ايشان اين روايت تاريخي را نادرست مي دانند که جنگ با يهوديان «بني نضير» به دليل تلاش ايشان براي ترور پيامبر صورت پذيرفت و دليل شان بر نادرستي اين خبر، آن است که در سوره «حشر» که پس از بيرون راندن بني نظير نازل شده، ذکري از اين واقعه نيست.
2. بازگرداندن قرآن و سيره ي پيامبر به مباني نصراني و يهودي
برخي خاورشناسان اين انديشه را رواج مي دهند که پيامبر شاگرد دانشمندان يهودي و مسيحي بوده است. آن وقت قضاياي اسلامي را به ريشه هاي يهودي و نصراني باز مي گردانند. علت اين اصرار ايشان، آن است که بسياري از ايشان مردان کليسا و يا علماي دين و روحاني بوده اند، از اين رو مي کوشند هر خبري را به تورات و انجيل، نسبت دهند. به ويژه بعد از تشکيل دولت اسرائيل، تلاش بسياري صورت پذيرفته است تا هر ميراث اسلامي و عربي، به ريشه اي يهودي بازگردانده شود. البته برخي خاورشناسان خود به رد اين نظريه پرداخته اند. دکتر موريس بوکاي، که مدتي به مطالعه ي تطبيقي قرآن و تورات و انجيل مشغول بوده است، اظهار مي دارد که: جوانب علمي قرآن کاملا منحصر به فرد است و بسياري از مطالب آنچنان دقيق و استوار است که هرگز نمي توان تصور کرد در آن روزگار کسي به آنها وقوف داشته است، و اين در حالي است که مثلا تورات داراي خطاهاي علمي شگفت انگيزي است. (6)
3. تلاش براي اثبات و ارائه استدلال بر فکر و نظري که از قبل در ذهن بوده است
مثلا «گولدزيهر» مي پنداشته است که حديث مجموعه اي است که در قرن سوم شکل گرفته و قول پيامبر (ص) نيست و نيز فکر مي کرده که احکام شريعت در صدر اسلام نزد جمهور مسلمين معروف و شناخته شده نبوده، آنگاه براي اين ايده ها به بعض روايات متهافت و غير معتبر تمسک کرده است.
بدين سان بعضي از خاورشناسان پيش از آنکه به بررسي و نقد اسلام بپردازند، تصويري خود ساخته و مبتني بر احساسات و عقائد خويش مي آفرينند و سپس در مطالعات خويش به دنبال همان تصاوير مي گردند و هر روايت ضعيف تاريخي را که با آن موافق باشد، پذيرفته، جز آن را کنار مي نهند.
4. مقايسه احکام اسلام و وقايع تاريخي و عادات و اخلاق اسلامي با اسلوب فکر غربي
اين امر به تفسير مادي و دنيا گرايانه ي بسياري از وقايع صدر اسلام و نيز بسياري از رفتارهاي پيامبر (ص) منجر شده است. مثلا علت فتوحات اسلام را سيطره بر منابع مالي سرزمينهاي مفتوحه -به جهت نياز مسلمين به مال- قلمداد کرده اند، چنانکه کتاب الاسلام قوه عالميه متحرکه، بر اين مطلب اصرار دارد. (7)

ب) خطاي مراجعه
 

علاوه بر ضوابط عمومي مراجعه به منابع در هر تحقيقي، قراردادهاي رايج بين دانشوران و اهل فن فرهنگ مورد مطالعه، تقدم و تأخر منابع از حيث قدمت يا اهميت يا صحت و اعتبار و غير آن، ضوابط ويژه اي براي مطالعه فراهم مي آورد. بي توجهي به اين ضوابط عام يا خاص - به دليل عدم اطلاع يا هر دليل ديگر- پژوهش را به سمت اشتباهات بزرگ مي لغزاند. پژوهش هاي قرآني خاورشناسان از اين بي توجهي بي نصيب نيست که به جمله اي از آنها اشاره مي شود.
1. اعتماد تنها به تعداد معين و محدودي از مصنفات علوم قرآني
شمار منابع علوم قرآني که مورد مراجعه خاورشناسان است، محدود مي باشد و اين حصر و محدوديت به صورت تقليدي به نسل هاي بعدي خاورشناسان منتقل شده است. و حتي اگر منابعي جديدتر مورد استفاده ي خاورشناسان بعدي بوده باشد، معمولا نتايج بدست آمده، همان نتايج قبلي است. به عنوان مثال گولدزيهر در مذاهب التفسير الاسلامي، روش هاي تفسيري را مي شمارد، اما بسياري از تفاسير موجود در دسته بندي او از روش هاي تفسيري، مندرج نيست و اين ناشي از ضعف و محدوديت منابع مورد مراجعه وي است. البته اين که بعضي از نويسندگان اين محدوديت منابع را نوعي تغافل و تجاهل وي بنا به اغراض خاص دانسته اند، از نظر نگارنده قطعي نيست. (8)
2. انتخاب روايات ضعيف و منقطع از مصادر علوم قرآن
گاه ديده مي شود خاورشناسان در عرضه ي بعضي روايات به بعض ديگر، تناقض و تعارض آنها را کشف مي کنند و به اين ترتيب در مصداق آنها شک مي نمايند و در اين مورد به روايات منقطع اعتماد مي ورزند. مثلا در قضيه جمع قرآن، کاتب ماده ي قرآن «ويلش» در دايره المعارف اسلامي مي نويسد:
حسب بعض الاحاديث المرويه يکون عمر قد سأل عن آيه من کتاب الله فقيل له: کانت مع فلان فقتل يوم اليمامه، فقال عمر: انا لله، و أمر بالقرآن فجمع کان اول من جمعه في المصحف.
از نظر او اين روايت را روايت کتاب المصاحف، ابن ابي داود نقض مي کند.
ابن حجر اين روايت را جدا ضعيف دانسته و عبارت «کان اول من جمعه» را به معناي «اول من اسر بجمعه» حمل کرده است. (9)
همچينن با استناد به بعضي روايات ضعيف، گروهي از ايشان نتيجه گرفته اند که از قرآن چيزي افتاده است.
3. به دست آوردن نصوص و شواهد از کتاب هاي ادبي و تاريخي
در برخي موارد اتفاق مي افتد که اگر خاورشناس نتواند براي تأييد رأي خود از منابع علوم قرآن چيزي بدست آورد، به کتاب هاي ادبي و تاريخي متوسل مي شود.
مثلا گولدزيهر به کتاب هاي مروج الذهب مسعودي، الاغاني اصفهاني، فهرست ابن نديم، احياء غزالي و...، در بررسي علوم قرآن و تفسير اعتماد کرده است. (10) و نيز بلاشر در کتاب در آستانه ي قرآن، در تعداد سور مکي و مدني به بعض حواشي الاتقان ارجاع مي دهد و بعد مي گويد:
بر اساس رواياتي که ابن نديم (در الفهرست) آورده است عدد سوره هاي مکي 85 و عدد سوره هاي مدني 28 و بنابراين مجموع آنها 113 سوره است. (11)
در حالي که مادام که اجماع مسلمين بر 114 بودن عدد سوره هاي قرآني است، نقل فهرست را مي توان ناشي از خطاي نسخه و ضبط 85 بجاي 86 دانست!
4. اعتماد بر قضاياي ساختگي
به عنوان نمونه قصه ي غرانيق و سجود حضرت محمد (ص) براي بتهاي قريش را مي توان ذکر کرد که عقل و روايات صادق تاريخي آن را رد مي کنند.
5. عدم توجه (يا تجاهل) نسبت به تفاوت ارزشي بين مصادر از حيث وثاقت و عدم آن
خاورشناسان گاه کتب دست دوم و غير موثق را به کتاب هاي موثق و مورد اعتماد -که خودشان نيز مي شناسند- مقدم مي کنند. مثلا بلاشکر مکررا در مورد جمع قرآن و غير آن به کتاب نولد که يا آنچه در الاتقان يا البرهان وجود دارد ارجاع مي دهد. (12)

ج) خطاي فهم
 

در فهم نصوص و برداشت از آنها، خاورشناسان -بعضا- روش هايي به کار بردند که به دستيابي به نتايج نادرست منجر مي شود.
1. خطاي در نقل و فهم که به خطا و اشتباه در حکم منجر مي شود
گاهي در نقل از مصادر، خاورشناسان چيزي را مي اندازند، البته اين امر مادام که به اشتباه در حکم استنتاج شده منجر نشود، امري عادي است اما نتيجه گيري اشتباه از نقل ناقص، ناهنجاري روشي است. مثلا هنگام بررسي تاريخ جمع قرآن در زمان عثمان، اتفاق دارند که اين زمان سال 30 بوده است و اين چيزي است که بعضي کتب تاريخ ذکر کرده اند. (13) اما آنچه صحيح تر به نظر مي رسد، آن است که اين زمان سال 25 بوده است. ابن حجر پس از انجام تحقيق دقيقي در اين مسئله گفته است:
و کانت هذه القصه (اي جمع القرآن) في سنه خمس و عشرين في سنه الثانيه او الثالثه من خلافه عثمان. (14)
اين اندازه اختلاف طبيعي است. اما مبنا قرار دادن اين امر براي استنتاج بعدي غلط است.
او هنگامي که افرادي را نام مي برد که در زمان عثمان متکفل جمع قرآن بودند، اظهار مي کند، در اين قضيه اضطراب شديد است چون ابن ابي داود -مثلا- اسم ابي بن کعب را مقدم کرده -در حالي که او دو سال قبل از سال 30 مرده بود. (15) حکم به اين اضطراب به دليل آن است که وي سال واقعه را قطعا سال سي ام پنداشته، در حالي که اگر آن را سال 25 در نظر مي گرفت به هيچ وجه چنين حکمي نمي کرد. همچنين در مورد سعيد بن عاص مي گويد: او در سال سي ام والي کوفه بود و محال است که دست اندر کار جمع قرآن بوده باشد. (16)
2. اعتماد بر تأويل ضعيف و عدم توجه به تمامي متن مورد استفاده
يکي از عناصر رائج در روش مفسران و نويسندگان مسلمان از ديرباز تقديم تتبع بر تحقيق است، به اين صورت که در هر مسئله ابتدا نقل اقوال مي کنند آنگاه به تحقيق آنها پرداخته قول مختار را با ادله و شواهد تقويت و ساير اقوال را مورد ناقشه قرار مي دهند. بعضي از خاورشناسان ابتدا حکمي را در نظر مي گيرند، آنگاه در منابع اسلامي به دنبال چيزي مي گردند که اين حکم خود را تقويت کنند، اگر چه اين چيز، قولي باشد که صرفا نقل شده و از نظر صاحب کتاب مرجوح باشد. به عنوان نمونه اعتقاد اکثر خاورشناسان بر اين است که نبي اکرم اسلام، امي -به آن معنا که مسلمانان معتقدند- نبوده است و معناي امي بودن در قرآن، ناتواني نسبت به قرائت و کتابت نيست، بلکه مراد از «اميون» کساني است که وحي و کتابي را تلقي نکرده و نپذيرفته اند. پس آنان نسبت به شرايع الهي نادانند. جهت تقويت اين رأي، بلاشر در کتاب خودش، به طبري ارجاع مي دهد و مي نويسد:
طبري در اين باره روايات متعدد آورده است، از جمله اين روايت، که از ابن عباس آورده، مي گويد: الاميون قوم لم يصدقوا رسولا ارسله الله و لا کتابا فکتبوا کتابا بايديهم ثم قالوا القوم سفله جهال (هذا من عندالله).
آنگاه مي نويسد:
خداوند خبر داده که آنها مي نويسند، و به جهت جحودشان نسبت به کتاب آسماني و پيامبران، امي خوانده شده اند.
اين در حالي است که طبري به دنبال اين قول آورده است:
و هذا التأويل تأويل علي خلاف ما يعرف من الکلام العرب المستفيض بينهم و ذلک ان الامي بين العرب هو الذي لا يکتب.
آنگاه قول خود را با اين حديث تقويت مي کند که پيامبر (ص) فرمود: «انا امه أميه لا نکتب و لا نحسب» سپس مي گويد:
پس در اين صورت معناي امي در کلام عرب همان است که گفتيم و أولي در تأويل آيه، آن است که نخعي گفته است که معناي «و منهم اميون» اين است: «و منهم من لا يحسن ان يکتب». (17)
خوش بينانه، آن است که بگوئيم اينان به دنباله ي کلام طبري متنبه نشده اند، حتي در اين صورت هم اين خطاي فاحشي در فهم از منابع است.
3. اختراع علل براي احکام و قضاياي اسلامي
دريافت حکمت و مصلحت احکام امر پيچيده اي است، از چيزهايي که اصولا مسلمان همواره بر آن پاي فشرده اند اين است که: «ما را به فهم ملاکات (مصالح و مفاسد) احکام راهي نيست». بدست آوردن حتي بخشي از علت و فلسفه احکام -صرف نظر از آن بخش که در نصوص به آنها تصريح شده است- احاطه به منابع و بصيرت نسبت به مذاق شارع و روح شريعت و چهارچوب قانونگذاري شارع را مي طلبد. حال اگر خاورشناسي که احتمالا اکثر اين توانايي ها را فاقد است، بکوشد با معلومات ناقص خود، با ظن و تخمين و تخيل، حکمت يا علت حکمي را دريابد، احتمال خطا رفتنش زياد است. در کتاب دراسه عن الاسلام في افريقيه السوداء، نوشته فليپ فونداسي، تفسير يکي از خاورشناسان در خصوص ديدگاه اسلام نسبت به مال ذکر شده است. تفسيري که از تصور اسلام نسبت به مال بسيار دور است! در فهم آيه شريفه: خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکيهم بها (توبه، 103/9) مي گويد:
اموال مادي -در نظر اسلام- از اصل شيطاني نجسي است و استفاده از اين اموال بشرطي بر مسلمان جائز است که آن را با برگرداندن اموال به خدا پاک کند. و ديگران نيز بر اين فهم اصرار ورزيده اند. (18)
مي دانيم که اسلام نسبت به مال چنين ديدگاهي ندارد، مصالح فردي و اجتماعي انفاق و صدقه هم تا حدي معلوم است. -در منابع روايي ما هم- بفرض صحت، اگر مذمتي از مال آمده باشد، براي آن نيست که از اصل شيطاني نجس است، اموال پاک و پاکيزه بر مسلمين مباح و استفاده از آن جائز و يکي از ابزارهاي نيل به مقاصد و کمالات است، بلکه به جهت مشکلات نفساني و رواني است که بستگي و علاقه ي بيش از اندازه به مال، در انسان ايجاد مي کند. مي بينيم که امثال اين تعليل و تفسير با واقع اسلام بيگانه است.
4. گزينش کردن نصوص و تفسير اختياري آنها
عهده داران ثبت و ضبط ميراث هر مذهب و فرهنگي، مي کوشند تا با ضبط دقيق مطالب به ويژه در حوزه سيره و تاريخ، راه فهم و تحليل درست آن را براي آيندگان بگشايند و اگر در نقل مثلا يک واقعه ي تاريخي حادثه ي پيشين حذف شود، آن وقت اتفاق پسين آورده شود، تحليل پديده و جهت گيري نسبت به آن کاملا متفاوت خواهد بود. از اموري که در مطالعات قرآني و اسلامي خاورشناسان وجود دارد، نقل گزينشي و تفسير اختياري وقايع است که کاروان مطالعات اسلامي را به بيراهه خواهد برد. مثلا بروکلمان، به نقش يهود در فتنه ي احزاب در مدينه اشاره نمي کند و نيز متذکر اين امر که يهود بني قريظه با پيامبر (ص) پيمان شکني کردند نشده، تنها مي گويد: «سپس مسلمانان به بني قريظه که روش آنها همواره غامض بود، هجوم بردند» (19)
5. استنباط امر کلي و قواعد عام از حوادث جزئي و مسائل فرعي:
اين مسئله سبب اشتباهات عظيمي در داوريهاي خاورشناسان نسبت به قرآن شده است. به عنوان مثال مي دانيم در قرآن لغاتي وجود دارد که ريشه ي غير عربي دارند، مسلمانان خود به اين امر واقف بودند و در کتب علوم قرآني خود براي اين امر جايي گشوده اند. اما اين هرگز به معناي غير عربي بودن قرآن نيست، چه اينکه وجود کلمات و واژگان وارداتي از زبان هاي بيگانه، در هر لغت و زباني امري طبيعي و لازمه ي تعامل هاي اجتماعي بشر است. اما اين امر باعث شده که بعضي خاورشناسان معتقد باشند که قرآن عربي نيست و ريشه اش زبان ها و فرهنگ هاي پراکنده است، که البته اين نتيجه گيري خلاف واقع است و سبب شده است که منکر موضوعيت زبان عربي در متن قرآن شوند و به ترک اعراب و نوشتن به زبان لاتيني دعوت کنند، با اين بهانه که اين براي اجنبي آسانتر از فراگيري آن به عربي است. (20)
در حالي که ما مي دانيم از نظر اسلام قرآن بايد به زبان عربي باشد -که البته براي اهداف خاصي ترجمه ي آن جائز و بلکه لازم است- اما قرآن با حفظ عربيتش قرآن است و قرائت آن در نماز مبريء ذمه است و... و ترجمه ي آن -به هر زباني که باشد- ترجمه ي قرآن است نه خود قرآن.
اصولا در هر گونه فهم و استظهار از متون، توسعه و تعميم، ضابطه مي خواهد و قرآن از اين قاعده مستثني نيست.
6. بزرگ و فربه کردن اشتباهات کوچک
اين امر به طور کلي در مطالعات اسلامي و به ويژه در مطالعات قرآني، سبب زشت شدن چهره ي اسلام مي شود، چون وجود اشتباه و خطا در تاريخ مسلمين مثلا در جنگ و فتنه بين مسلمين يااختلاف نسبت به امري در خصوص قرآن، امري طبيعي و در هر فرهنگ و آئيني جاري است. اما اگر اين امر بزرگ شود براي صاحبان آن ايده مستهجن خواهد بود. به عنوان مثال اگر اين طور القا شود که مسلمين در هيچ امري از امور مربوط به قرآن اتفاق نظر ندارند، که نمونه هاي اين قبيل موضع گيري ها در آثار خاورشناسان بسيار است.

خاتمه
 

شبهه را به طور کلي، مي توان امري پسنديده و بايسته و ضامن پيشرفت کاروان علم و دانش و روند پيشرفت و پژوهش دانست.
از امام صادق (ع) سؤال نمودند: اگر در برخي مسائل براي ما شبهاتي ايجاد شود، چه بايد کرد؟ ايشان مي فرمايد: «شبهه اگر در حد شبهه باشد، جائز است؛ اما اگر اين شبهه ها ما را به جهل رهنمون شوند اشکال دارد.»
شبهات پيرامون قرآن کريم را از منظر ديگر مي توان به دو دسته ي کلي کهن، مانند آنچه در آثار فخر رازي و عبدالجبار معتزلي ديده مي شود و شبهات جديد، مثل تشکيک در وحياني بودن ترکيب لفظي قرآن و... تقسيم کرد.
زمينه هاي ايجاد شبهه نيز، به دو گروه داخلي و خارجي تقسيم مي شوند:
1) زمينه هاي خارجي، مانند ديدگاه هاي مستشرقان که قرآن را اساسا به عنوان وحي آسماني باور ندارند و آن را برخاسته از هوش و نبوغ و روشن انديشي و ساير ويژگي هاي برجسته پيامبر (ص) مي دانند. لذا تضادهاي (خيالي) قرآن با تاريخ يا علم را به دليل اشتباه پيامبر مي دانند، که اگر وحي الهي مي بود از اشتباه خالي بود.
2) زمينه هاي داخلي شبهات که به دليل همگام نبودن برداشت هاي مفسران از قرآن، با روند پيشرفت علوم پديد آمده است.
به طور کلي با اين گونه شبهات به يکي از سه صورت زير مي توان برخورد کرد:
1. برخورد تکفير آميز و مرتد پنداري؛
2. مواجهه ي تحقير آميز؛
3. برخورد متين و مبتني بر استدلال در فضاي عطوفت و رأفت.
شيوه ي معمول اهل بيت (ع) در احتجاجات خود با ديگران، همان روش سوم است. در اين باره مي توان به برخورد امام حسن عسکري (ع) با اسحاق کندي فيلسوف مشهور مسلمان اشاره کرد. او که تفکرات الحادي داشت، شش ماه درس خود را تعطيل کرده بود تا تناقضات قرآن را جمع آوري کند؛ امام توسط يکي از شاگردان به او پيغام داد که: آن کسي که قرآن سخن اوست، اگر بگويد آنچه تو به عنوان اختلاف و تناقض مي فهمي تنها برداشت توست و من آن را قصد نکرده ام چه مي کني؟ کندي با شنيدن اين سخن تکان دهنده همه ي کاغذهايي را که در آن مدت گرد آورده بود به آتش کشيد.
به عنوان تأييد شيوه سوم، مي توان به سخن يکي از قرآن پژوهان معاصر اشاره کرد: کسي که سؤال دارد همانند فرد مريض است. آيا مي توان به مردم گفت نبايد مريض شويد، شبهه يکي از درد و علت هاست، طبيب نبايد فرد را به دليل ابتلا به مرض شماتت کند، بلکه بايد به دنبال درمان او باشد. به همين دليل کسي را که شبهه دارد نبايد معاند پنداشت. (21)
روشن است آن کسي که در فضاي بدون تعلق و آزاد مي انديشد، با بسياري از ابهامات مواجه شود و بر مسائل زيادي خرده بگيرد و حتي اگر در انتخاب و استفاده از منابع و اطلاعات به خطا نرفته باشد، در چينش و تلفيق و استنباط و استنتاج، به نتايجي مطابق آنچه شخص ملتزم و معتقد به آنها مي رسد، دست نيابد، چنانکه اگر ما نيز به مطالعه ي فرهنگ و آئين هاي ديگر بپردازيم، همين گونه خواهد شد.
همان گونه كه در ابتدا گذشت، نويسندگان مسلمان اگر چه غالبا از اين پديده تلقي بدبينانه داشته اند، اما بعضي در فضايي بدون تعصب با بذل حوصله و دقت، به بررسي و پاسخگويي اين شبهات پرداخته اند. به دنبال نگاه اجمالي به برخي شيوه هاي مطالعات قرآني خاور پژوهان، پژوهشي که بايسته ي انجام است، بررسي شيوه هاي پاسخگويي به اين مسائل از جانب قرآن پژوهان مسلمان -بويژه کساني که به طور اختصاصي و تخصصي به حل شبهات پيرامون قرآن پرداخته- مي باشد که البته طبيعتا در فرآيند بررسي تخصصي و جزئي شبهات، ناهنجاري هاي روشي مطالعات قرآني -که به توليد شبهه منجر مي شود- بيشتر آشکار خواهد شد.

پي نوشتها:
 

1. المنجد، ماده ي شرق.
2. شرق شناسي، شرقي که آفريده ي غرب است/ 5- 6.
3. طبقاتي مستشرقين / 4؛ فرهنگ خاورشناسان/ 12.
4. خاورشناسان و پژوهشهاي قرآني/ 17.
5. الاسلام و المستشرقون/ 125- 126، به نقل از عمر ابراهيم رضوان، آراء المستشرقين حول القرآن الکريم.
6. به نقل از سيد ابوالقاسم حسيني، خاور پژوهان قرآن، صحيفه ي مبين، سال هشتم، دوره ي دوم، شماره 2، ص 42.
7. الاسلام في الفکر الغربي، محمد شامه/ 86.
8. تک: دراسات في الاستشراق و مناهجه/ 54.
9. فتح الباري، 9/ 310.
10. تک: مذاهب التفسير الاسلامي / 78، 83، 90، 91.
11. در آستانه قرآن./ 69، حاشيه.
12. همان.
13. الکامل، حوادث سال 30؛ ابن جندي، النشر/ 7.
14. فتح الباري، 8/ 15.
15. در آستانه ي قرآن/ 56.
16. همان.
17. همان/ 7.
18. نقل از عمر ابراهيم رضوان، آراء المستشرقين حول القرآن و تفسير، 1/ 83.
19. الاسلام و المستشرقين/ 121- 122.
20. همان/ 83- 91، تعدادي از خاورشناسان با اين عقيده را نام برده است.
21. به نقل از حسن حکيم باشي، معرفي توصيفي شبهات و ردود حول القرآن الکريم، پژوهشهاي قرآني، شماره 33، ص 234، سال 1382.
 

منابع و مآخذ
1. قرآن کريم.
2. ابن اثير، الکامل في التاريخ.
3. ابن جزري، النشر في قراءات العشر.
4. ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، بيروت دارالکتب العلميه، 1415.
5. الصغير، دکتر محمدحسين علي، خاورشناسان و پژوهشهاي قرآني، ترجمه محمد صادق شريعت، مؤسسه مطلع الفجر، چاپ اول، 1372.
6. بلاشر، رژي، در آستانه ي قرآن.
7. حمدي، محمود، الاسلام و السمتشرقون، مکتبه وهبه، قاهره، 1404.
8. رضوان، عمر ابراهيم، آراء المستشرقين حول القرآن الکريم و تفسيره، دارالطيبه، 1413.
9. سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، انتشارات کتاب سحاب.
10. سعيد، ادوارد، شرق شناسي (شرقي که آفريده غرب است)، مترجم دکتر اصغر عسکري خانقاه و دکتر حامد فولادوند، انتشارات عطائي، تهران، 1361.
11. شلبي، دکتر عبدالجليل، الاسلام و المستشرقون، قاهره، 1977 (ميلادي).
12. طبري، ابن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن.
13. عزوزي، دکتر حسين، دراسات في الاستشراق و مناهجه، چاپ فاس، 1419.
14. گولدزيهر، مذاهب التفسير الاسلامي، ترجمه دکتر عبدالحليم نجار، قاهره.
5. مقدادي، فؤاد کاظم، اسلام و شبهات المستشرقين، مجمع عالمي اهل بيت، چاپ اول 1416.
16. الندوي، ابوالحسن، الاسلام و المستشرقون.
17. مجلات پژوهشهاي قرآني شماره 33 و صحيفه مبين (سال هشتم، دوره دوم، شماره 2).
18. المنجد.
منبع: کتاب بينات



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط