نويسنده: اصغر طاهرزاده
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَ إِياكَ وَ مُشَاوَرَهي النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِياهُنَّ فَإِنَّ شِدَّهي الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيهِنَّ وَ لَيسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يوثَقُ بِهِ عَلَيهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يعْرِفْنَ غَيرَكَ فَافْعَلْ وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَهي مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَهي رَيحَانَهي وَ لَيسَتْ بِقَهْرَمَانَهي وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيرِهَا وَ إِياكَ وَ التَّغَايرَ فِي غَيرِ مَوْضِعِ غَيرَهي فَإِنَّ ذَلِكَ يدْعُو الصَّحِيحَهي إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَهي إِلَى الرِّيبِ»؛
بپرهيز از مشورت با زنان كه زنان سست رأي هستند، و در تصميم گرفتن ناتوان، و در پردهشان نگاه دار تا ديدهشان به نامحرمان نيفتد که در پرده بودن، آنان را از - هر گزند - نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نيست از آنکه بيگانه كه بدو اطمينان ندارى، را نزد آنان در آرى. و اگر توانى چنان كنى كه جز تو را نشناسند، روا دار، و كارى كه برون از توانايى زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهارى است، لطيف و آسيبپذير، نه پهلوانى است كارفرما و در هر كار دلير، و مبادا گرامى داشتِ - او را - از حد بگذرانى و يا او را به طمع افكنى و به ميانجى ديگرى وادار گردانى.
و بپرهيز از غيرت ورزيدن نابجا كه آن درستكار را به نادرستى كشاند، و پاكدامن را به بدگمانى خواند.
حضرت موليالموحدين(عليه السلام) در اين فراز از نامه سي و يک به فرزندشان حضرت امام حسن(عليه السلام) موضوع حذر از مشاوره با زنان خاصي را در ميان ميگذارند و ميفرمايند: «إِياكَ وَ مُشَاوَرَهي النِّسَاءِ»؛ سپس علت آن را اينطور بيان ميکنند که «فَإِنَّ رَأْيهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ» چون داوري و قضاوتشان سست و ارادههايشان ضعيف است.
خواهش بنده اين است که ابتدا بدون هيچ قضاوتي سعي بفرمائيد در فضاي بحث قرار بگيريد تا جايگاه و خاستگاه سخن حضرت درست روشن شود و بتوانيد نتيجهي لازم را از آن رهنمود ببريد. و همينجا تأكيد كنم با توجه به اينکه تمام صحبتهاي حضرت داراي نتايج حكيمانه است پس معلوم است اين فراز هم داراي نتايج حكيمانهاي است که از آن طريق ميخواهند انسان را از بيراههها آزاد کنند.
حضرت پس از سخن مذکور که إنشاءالله به شرح آن خواهيم پرداخت، ميفرمايند: «وَ اكْفُفْ عَلَيهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِياهُنَّ فَإِنَّ شِدَّهي الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيهِنَّ»؛ آنان را در پرده نگهدار تا چشمشان به نامحرم نيفتد و براي آنها پايدارتر و ماندنيتر است که در نهايت حجاب و دور از چشم نامحرم باشند. «وَ لَيسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يوثَقُ بِهِ عَلَيهِنَّ» و برون رفتن آنان از خانه بدتر از آن نيست که نامحرمِ غير مطمئن را وارد زندگي آنان نمايي «وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يعْرِفْنَ غَيرَكَ فَافْعَلْ»؛ و در حفظ حرمت آنها تا آنجا بکوش که اگر ميتواني كاري كني كه جز تو كسي را نشناسند، اين كار را بكن. «وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَهي مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا»؛ چيزي كه از حدّ آنها سنگينتر است بر آنها حمل نكن. «فَإِنَّ الْمَرْأَهي رَيحَانَهي وَ لَيسَتْ بِقَهْرَمَانَهي»؛ زيرا زنان چون گل بهاري لطيف و آسيبپذير هستند و نه قهرمان. «وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيرِهَا»؛ مبادا در گراميداشتن او زيادهروي کني و يا او را به طمع افکني که بخواهد براي ديگران شفاعت کند. «وَ إِياكَ وَ التَّغَايرَ فِي غَيرِ مَوْضِعِ غَيرَهي»؛ و بر حذر باش از غيرت نشاندادنِ بيجا «فَإِنَّ ذَلِكَ يدْعُو الصَّحِيحَهي إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَهي إِلَى الرِّيبِ»؛ که اين كار سالم را بيمار، و پاکدامن را بهسوي بدگماني کشاند.
با توجه به اين که هنر ما بايد اين باشد که سخنان حکيمانه امامان معصوم ? را تا آنجا که ممکن است در همان سطحي که مطرح است بفهميم بحث را ادامه ميدهيم. هنر اين نيست كه وقتي نميتوان موضوع را درست فهميد، صورت مسئله را پاك كنيم. براي فهم اين فراز مقدماتي نياز است، و مسلّم در بستري که قرآن به زن نظر دارد اين سخنان مطرح است و با دقت بيشتر روشن ميشود اين سخنان تبيين سخن خدا است.
مرد و زن داراي حقيقتي واحد
قرآن ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهي وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء»؛(1) اي مردم، تقواي پروردگاري را پيشه کنيد كه شما را از نَفْس واحد خلق كرد و از همان نَفْس واحد، زوجش را نه زنش را آفريد و سپس از آن دو، زنان و مردان زيادي را گسترانيد. چنانچه ملاحظه ميفرمائيد طبق آيه فوق يك نَفْس است كه زن و مرد از آن خلق شدهاند. پس زن و مرد از يك مقام و يك حقيقت هستند. هر كدام را از همان پارهاي كه همسرش را آفريده، آفريده است. پس وقتي كه نفس واحدي در كار است مسلم برتري يکي بر ديگري در كار نيست. و امام معصوم(عليه السلام) به اين نکته کاملاً واقف هستند و بايد ما اين حرفها را از گوشمان بيرون كنيم كه در اسلام زن و مرد از نظر ارزش درجهاي متفاوت دارند. اينها حرفهاي اسلام و مسلمين واقعي نيست. حضرت امام خميني«رحمهياللهعليه» در وصيتنامه الهي سياسي خود ميفرمايند:«ما مفتخريم که بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و کلان، در صحنههاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن کريم فعاليت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامي که براي دفاع از اسلام و کشور اسلامي از واجبات مهم است شرکت و از محروميتهايي که توطئهي دشمنان و ناآشنايي دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي که دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي از آخوندهاي بياطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند».
چنانچه ملاحظه ميفرماييد از نظر دانشمند اسلامي و يک اسلامشناس واقعي مثل حضرت امامخميني«رحمهياللهعليه» اولاً؛ حضور فعال زنان در صحنههاي فرهنگي و نظامي يک افتخار محسوب ميشود. ثانياً؛ مقابلهي زنان را در مقابل توطئههايي که ميخواهند آنها را منزوي کنند يک کار بزرگ و ضروري ميدانند.
يا قرآن در آيه 21 سوره روم ميفرمايد: «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَيهَا...»؛ يعني؛ از نشانههاي حضور حضرت حق اينکه از جان خودِ شما، همسران شما را آفريد تا در کنار آنها آرامش يابيد، همانطور که در سوره آلعمران آيه 164 ميفرمايد: خداوند، رسولي از جان خودتان برايتان مبعوث کرد «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَيالْمُؤْمِنِينَ اِذْبَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ...». يعني؛ همانطور كه رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) جان مؤمنين است و در مقام يگانگي با روح مؤمنين قرار دارد، همسران شما نيز در اين حدّ با جان شما يگانهاند.
پس به عنوان يك اصل بايد فراموش نکنيم که زن و مرد از يک نَفْس واحد خلق شدهاند و هيچکدام بر ديگري برتري ندارند.
امام صادق(عليه السلام) ميفرمانيد: «... خداوند تبارک و تعالي آنگاه که آدم را از خاک آفريد و به ملائکه فرمان داد تا او را سجده کنند، خوابي عميق بر او چيره ساخت، سپس مخلوقي جديد بيافريد... که وقتي به حرکت آمد، آدم از حرکت او به خود آمد، چون بدان نگريست، ديد زيباست و همانند خود اوست، جز اين که زن است ... آدم در اين هنگام گفت: خداوندا اين مخلوق زيبا کيست که من نسبت به او چنين احساسِ انس ميکنم؟ خداوند گفت: اين بندهي من حَوّا است.»(2)
در همين روايت امام سخنان كساني را که ميگويند: خداوند حَوّا را از دندهي پائين آدم آفريد، رد ميکنند، بلكه روشن مينمايند كه آدم ديد «همانند خود اوست».
ارزش مساوي شخصيت زن و مرد
پس از طرح اصل اول مبني بر اين که زن و مرد از نفس واحدي خلق شدهاند و هر دو داراي گوهر واحدي هستند، اصل دومي را ميتوان مطرح کرد که خداوند ميفرمايد: اگر هر کدام از آنها عمل صالحي را انجام دهند بدون هيچ تبعيضي نتيجه کار خود را ميبرند، که اين نشانه آن است که در اصلِ شخصيت و فهم حقيقت مساوياند. به عنوان مثال اگر يك آدم مست و يک آدم هوشيار پول به گدا بدهند هر دو يك ارزش ندارد، زيرا آدم مست اصلاً در حالت انتخاب طبيعي نيست و لذا بخشش او يک بخشش اختياري به حساب نميآيد. پس اگر آن دو يك عمل را انجام دهند چون در حين انجام بخشش يک شخصيت و يک انگيزه ندارند عمل آنها ارزش يكسان ندارد. حال اگر دو شخصيت يك عمل را انجام دهند و خداوند بفرمايد ارزشِ عملِ هر دوي آنها مساوي است نتيجه ميگيريم كه اين دو شخصيت در حقيقت و ذات خود، از نظر ارزش مساوياند. خداوند در قرآن ميفرمايد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاهي طَيِّبَهي وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»؛(3) هركس از زن و مرد عمل صالحي را انجام دهند، در حالي که مؤمن باشند، به هر کدام حيات طيب و پاك ميدهيم. حياتي که آلوده به خيالات دنيايي و اميال حيواني نباشد. طبق اين آيه خداوند ميفرمايد: زن و مرد هر كدام که باشند، در صورتي كه مؤمن بوده و عمل صالحي انجام دهند، عملشان براي ما يك اندازه ارزش دارد. نتيجه ميگيريم كه ارزش شخصيتشان نزد خداوند يکسان است و در ادامه ميفرمايد: «وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»؛(4) و حتماً با مقياس قرار دادن بهترين عمل، بقيه اعمالشان را نيز پاداش ميدهيم. پس با توجه به اين اصل از اين دو آيه اين را فهميديم كه زن و مرد در شخصيت و مقام، از نظر اسلام يك ميليارديم فرق ندارند. البته اگر کسي عكسِ آن را هم بگويد و بخواهد زن را برتر از مرد بداند به همان انحراف دچار است که کسي بگويد مردان برتر از زناناند. نكته سومي كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد اينكه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايند: «اَلْجَنَّهي تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات»؛(5) بهشت زير پاي مادران است. اينجا نفرمود بهشت زير پاي زنان است. چون موضوع وظايف مادري نسبت به فرزند، يک موضوع تربيتي و معنوي است و از اين جهت ارزش خاص خود را دارد و لذا نفرمود بهشت زير پاي پدران است. حال اگر مادران نقش مادريشان را از دست دهند و با غفلت از مسئوليت مادري و تربيتي صرفاً در تأمين نيازهاي اقتصادي با پدران همتراز شوند، عملاً افراد جامعه در مسيري ميافتند که در انتها بيبهشت ميشوند، چون مادران تربيت آنها را که منجر به بهشت ميشد خوب انجام ندادند، نکتهاي که در روايت فوق مورد نظر است امتيازي است که زنان از جهت مادربودن دارند و بهرههايي که جامعه از اين جهت از زنان خواهد برد.محروميت از بهشت
در جامعهاي كه زنان از وظيفهي مادري خارج شوند و نقش پدري به عهده گيرند، افراد آن جامعه از بهشت محروم ميشوند. اين نکته را از آن جهت عرض کردم که عزيزان عنايت داشته باشند که از منظر اسلام رويهمرفته مسير حقيقي زن به کدام سمت است تا بتوان مسير غيرحقيقي او را نيز معلوم کرد. با توجه به اين نکته است که ائمه اطهار (عليهم السلام) در توصيههاي خود ميخواهند شرايطي فراهم شود تا بستر وظيفهي مهم مادري زنان بهخوبي فراهم گردد، و اين رسالت اجتماعي که در چهارديواري خانه انجام ميشود ضايع نگردد. اگر زنان نقش پدر را به عهده گرفتند و خانواده داراي دو پدر شد خسارت اصلي که همان غفلت از نقش مادري است سر بر ميآورد. در اين راستا دو مشكل پيش ميآيد: يكي اينكه زن از مسير صحيح خود منحرف شده است و خودش براي خودش زير سؤال ميرود و احساس بيهويتي ميکند، مثل بسياري از زنان دنيا كه در حال حاضر خودشان براي خود مسئله هستند. مشكل دوم، اين که جامعه از مسير تربيت ديني كه به بهشت ختم ميشود محروم ميگردد. پس اينجاست كه نقش تربيت کودکان به عهدهي هيچكس غير از مادران نميتواند قرار گيرد. تربيت کودکان را به عهدهي هركس گذاشتيد به عهدهي ناكس و نااهل گذاشتهايد. نه مدرسه، نه استاد، نه مهد کودک، هيچ كدام، به هيچ وجه، مقامش، مقام تربيت حقيقي، كه مسير انسان را به بهشت سوق دهد، نيست. اين مادر - يعني زن- است که بايد در مسير رسالت اصلياش که همان تربيت انسان است قرار گيرد و از اين جهت، مظهر خداست. همانطور که خدا پناه روح هر انساني است، مادران پناه روح کودکانشان هستند. شخصي آمد خدمت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد يا رسول الله به چه كسي خدمت كنم. فرمودند به مادرت. عرض کرد بعد به چه كسي. فرمودند: به مادرت، پرسيد يا رسول الله بعد به چه كسي خدمت كنم، فرمودند: به مادرت. مرتبه چهارم فرمودند به پدرت. مسلّم حضرت نميخواهد براي زنان پارتي بازي كنند. ولي چون مقام مادر، مقام جذب روح فرزند است براي هدايت، و نظر فرزند به مادر موجب هدايت او ميشود، اينچنين افراد را متوجه مادران مينمايند. مگر اينكه مادر، پدر شده باشد که به تعبير حضرت از حالت «گُلبودن» به «قهرمانبودن» تبديل شده و به تعبير ديگر از گُلبودن به درختبودن و ميوهدادن که شأن پدر است، تغيير هويت داده است. گل كه نبايد ميوه بدهد، گُل بايد روحها را بپروراند، نه جسمها را. پس زن به اعتبار مادربودن، بهشت افراد جامعه را تأمين ميكند و آنها را تا رسيدن به بهشت جلو ميبرد. ممکن است مهدهاي کودک بتوانند از نظر نظمِ رفتار و گفتار کودکان ما را راهنمايي کنند ولي از آن جايي که انسانها با دلشان زندگي ميکنند بايد مادران با دلسوزي خاص خود دلهاي کودکان را جهت دهند و اين کار از هيچکس و هيچجا به معني خاص آن بر نميآيد. تربيت حقيقي انسانها، مخصوص مادران است و فقط مادرانند که با غريزهي مادري عمل ميکنند، حتي آن مادراني که ميخواهند با تخصص تعليم و تربيتِ خود عمل کنند بعضي جوانب را ناديده ميگيرند. هر چند آن تخصص در جاي خود براي جامعه مفيد است، ولي کودک مادر ميخواهد نه متخصص تعليم و تربيت.ادامه دارد ....
پينوشتها:
1 - سوره نساء، آيه 1.
2 - بحارالأنوار، ج 11، ص 221.
3 - سوره نحل، آيه 97.
4 - سوره نحل، آيه 97.
5 - مستدرکالوسائل، ج 2، ص 628.
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آنگونه که بايد باشد، اصفهان: لُبالميزان، چاپ اول