نويسنده: اصغر طاهرزاده
همانطور که کودک با هدايت باطني و الهي ميداند چگونه پستان مادرش را بمکد، اگر مادران در بستر طبيعي خود قرار گيرند به کمک همان هدايت باطني و الهي به بهترين نحو وظيفه خود را انجام ميدهند. اما اگر زنان ما پدر شدند، ديگر روحشان زمينهي القاي هدايتهاي باطني را از دست ميدهد و کودکان آنها از اساسيترين ارزش که همان تربيت مادرانه است محروم ميشوند، زيرا ارزش انسانها به تربيت آنها است و موضوعات اقتصادي فرع آن است و اساساً تربيت از مقولهي ماديات نيست تا با ماديات مقايسه شود. آيا ميتوان گفت کار مادران، وقتي ميتوانند فرزندان خود را به بهشت بفرستند، چند ميلياردتومان قيمت دارد؟ ميتوان گفت ارزش کار مادرانمان را با پول اندازهگيري کنيم؟ مگر مادران ما ساختمان و ماشيناند؟ چون مقام مادري مقام تربيتي است، با ارزشهاي اقتصادي قابل اندازهگيري نيست. حال اگر شخصيت زن يک شخصيت اقتصادي شد، به همان اندازه از مادري خارج شده است. زنان به اندازهاي كه مادرند حال چه مادر باشند، و چه مادروار در مسير تربيت جامعه قدم بردارند در اصلْ خودشانند و قيمتشان بيانتهاست. ولي اگر خواستند با ارزيابيهاي اقتصادي شخصيت خود را ارزيابي کنند، سخت بيمقدار ميشوند، و در آن صورت تکتک افراد جامعه مسيرشان به جهنم ختم ميشود و از بهشت در ميآيند.
با اين مقدمه خواستم عرض کنم؛ اولاً: حضرت موليالموحدين(عليه السلام) سخني نميگويند که منجر به تقليل ارزش زن شود. ثانياً: روشن شود حضرت(عليه السلام) ميخواهند فرزندشان و همهي ما نسبت به بستر تربيت کودکان يعني مادران حساسيت کامل داشته باشيم. خداوند تأمين نيازهاي اقتصادي خانواده را در شرايط طبيعي به عهده مردان گذاشته تا بهترين شرايط براي تربيت فرزندان و روح خدمتگذاري در خانه، براي زنان فراهم گردد. بايد فضاي صحبت حضرت را شناخت و سعي نمود از توصيه آن حضرت نهايت استفاده را کرد، مثلاً فضاي صحبت من مشخص است. در اين فضا وقتي ميگويم زني كه مرد شد ارزش ندارد، يك کسي برود بگويد فلاني ميگويد اگر زنان ريش درآورند ديگر ارزش ندارند. سخن را اينطور نقلکردن باعث ميشود تا عملاً مطلب از فضاي خود خارج گردد.
مسلّم چهار نکته را حضرت در نظر دارند. 1 زنان و مردان از نَفْس واحد خلق شدهاند و حقيقتشان مساوي است. 2 نتيجه عملشان اگر عمل صالح انجام دهند مساوي است. 3 مادران در نظام اسلامي مقامشان بسيار بالاست. 4 آنچه به واقع براي هر انساني ارزش دارد تربيت است نه اقتصاد و از اين جهت نقش زنان بسيار حساس است. با توجه به اين چهار نکته وقتي حضرت ميفرمايند: حذر كن كه با زنان مشورت كني، معلوم است زن در اينجا به معني خاص است و در شرايط خاص. چون وقتي قرآن ميفرمايد: «...فَاِنْ اَرَادَا فِصالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيهِمَا...»(1) اگر پدر و مادر بخواهند با رضايت و مشورتِ يکديگر، فرزندشان را از شير بازگيرند، گناهي مرتکب نشدهاند. پس مشورتکردنِ زن و مرد با همديگر در امر فوق مورد تأييد قرآن است و ميفرمايد: پس از اينکه مرد، زن خود را طرف مشورت قرار داد و هر دو به چنين نتيجهاي رسيدند كه فرزند خود را از شير باز گيرند، در اين حالت گناهي مرتکب نشدهاند. پس اگر در جاي ديگر در فرمايش امامعلي(عليه السلام) داريم که: «اِياکَ وَ مُشاوِرَهي النِّساءَ اِلاّ مَن جُرِّبَت بکِمال عَقلٍ»(2) بر حذر باش از مشاورهي با زنان، مگر آنهايي كه کمالِ عقلِ آنان آزمايش شده باشد. نتيجه ميگيريم اولاً: آن توصيه که به حضرت امام حسن(عليه السلام) فرمودهاند؛ توصيهي مطلق به ترک مشورت با زنان نيست. ثانياً: نساء در اين روايت مثل بسياري از روايات به معني زناني است که بيشتر جنبه شهواني زندگي را محور قرار دادهاند، حضرت ما را از مشورت با چنين زناني بر حذر ميدارند.
عدم مشورت با کدام زن؟
امروز جامعهي غربي در اثر ميدانداري ميلِ زنان هوسباز، در حال سقوط کامل است. و در اين سقوط زن و مرد فرق نميکنند و همه سقوط خواهند کرد. پس توصيهي امام براي نجات جامعه است.به گفتهي نيلپستمن جامعه شناس آمريکايي؛ «وقتي در نهاد خانوادهي فعلي، زنان مبدل به بردههاي زبون و عروسكهاي دلربا، و مردان بهصورت اسبابِ دست زنان در ميآيند، عفت بخشيدن به نظام خانوادگي موفق از عهده افراد خارج است.» پس در واقع ميتوان گفت در بسياري موارد مردم گوهر خانوادهي اسلامي را از دست دادهاند. حضرت در همان راستايي که فرمودند خيلي بذلهگو مباش، ميفرمايند با زنان هم مشورت نكن يعني مواظب باش تحت تأثير عروسکهايي قرار نگيري که جز به ظواهر خود به چيز ديگري نميانديشند و اسباب دست آنها مباش. مشورت با اين نوع زنان، مرد را و زن را و جامعه را ساقط ميكند. سپس در همين راستا ميفرمايند اينها رأيشان سست است و ارادههايشان به موضوعاتِ پايين و سطحي معطوف است. آياتي كه ميگويد زن و مرد از نفس واحدند و اگر عمل صالحي انجام دهند ارزش يكساني دارند، و ديني كه ميگويد تربيت جامعه به دست مادران است، آيا ميآيد بگويد اين زنان و مادران به هيچ دردي نميخورند. همان اماماني که به ما توصيه ميکنند در همه امور سعي کنيد رضايت مادرتان را به دست آوريد، حتي اگر سني از شما گذشته و خودتان داراي عروس و داماد هستيد اگر ميخواهيد مسافرت غير واجب برويد، از مادرتان اجازه بگيريد، ميتوان گفت آن امامان ميگويند رأي اين مادر - به اعتباري که زن است- پست و سست است؟! آن مکتبي که اينچنين براي زن ارزش قائل است اگر گفت مواظب باش زنان را مورد مشورت خود قرار ندهي، مسلّم منظور زنان خاص و در شرايط خاص است. از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) داريم: «مَا اَكْرَمَ النِّساءَ اِلاّ كَريمٌ وَ لا اَهَانَنَّ اِلاّ لَئيمٌ»؛(3) زنان را بزرگ نميدارد مگر انسان بزرگ و بزرگوار، و آنان را كوچك نميشمارد مگر انسان پست و فرومايه. ولي با اين همه بايد مواظب بود مردها تحت تأثير عروسكان گرفتار سطحينگري قرار نگيرند و آنها سليقههايشان را بر مردها تحميل نکنند. در روايت داريم؛ نگاه به چهرهي پدر و مادر ثواب دارد. از طرفي فرمودند: نگاه بر خط قرآن هم ثواب دارد. يعني مثل قرآن که داراي باطن است و نگاه به خطوط قرآن ما را متوجه جلوهي آن باطن ميکند، پشت چهرهي پدر و مادر يك باطن معنوي نهفته است، و اينچنين والدين - که يکي از آنها زن است- مورد احترام هستند. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) ما را از خطراتي برحذر ميدارند که جوامع غير مذهبي بهخصوص جامعهي غربي گرفتار آن است، يکي از آن خطرات سرگرمي صرف و ديگر حاکميت سليقهي زنانِ سطحيشده و شهوتزده است به طوري که محور زندگيها سليقه چنين زناني بشود، کافي است خانم خانه از اين دکور يا فرش خوشش نيايد، حالا آقا بايد با گرفتن وام و اضافه کاري سليقه ايشان را عملي کند، چون کاري ندارد مگر انجام آنچه را خانم خوب يا بد ميداند. حضرت ميفرمايند به عنوان يک اصل در زندگي هرگز رأي اين نوع زنان را نپذير، چون ما با داشتن رهنمودهاي اسلام براي کارها ملاک داريم پس هر زن و مردي كه منطبق با اسلام حرف بزند حرفش مقدس است. آيا امروز جامعهي جهاني بر اساس نيازهايش توليد ميکند، يا بر اساس ميل اينگونه زنان؟ وقتي سليقه اين نوع زنان حاكم شد ديگر مسئله اصلي جامعه فراموش ميشود. بسياري از فروشگاهها در صدد تهيه مُدهايي هستند كه زنان ميخواهند، و مردها هم بخش مهمي از اقتصاد خانه را صرف همين نوع خريدها ميکنند، آيا ديگر فرصت فکرکردن و تعاليبخشيدن به خود دارند؟ فرهنگ مُد، فرهنگي است كه آن نوع زنان دامن ميزنند، حتي آن مدهايي که مردها به دنبال آن هستند و از آن پيروي ميکنند.
اگر زنان در تعهد و تدين و مادري نباشند، همهي جامعه بازيچهي هوس آنان قرار ميگيرد. آيا تذکر حضرت براي نجات از چنين ورطهاي لازم نيست؟ ميفرمايند اين نوع زنان خودشان در انتخاب بهترينها سست هستند و تحت تأثير وَهميات خود ميباشند، و اگر نظرآنان را وارد زندگي کردي عملاً وَهميات را وارد زندگي کردهاي. حرف هرکس با همسرش بايد اين باشد كه من رأي دين را از شما ميپذيرم، خودم هم رأي دين را عمل ميكنم نه نظر خود را، و از اين طريق از دلسوزيهاي همديگر محروم نميشويد.
آري فقط از اين طريق ميتوان نسبت به همديگر دلسوزي نمود و وجود يکي مانع کمال ديگري نگردد. و واقعاً هم فرق نميکند که زن اسباب دست هوس مرد باشد و يا مرد اسباب دست هوس زن باشد، در هر دو صورت هر دو قرباني شدهاند.
اگر حقوق زنان نيز توسط مردان رعايت نشود باز فضاي خانه از تجلي رحمت پروردگار محروم ميماند و لذا نبايد به کرامت شخصيت زن تجاوز شود، همچنانکه بنا به سخن حضرت نبايد به اسم رعايت زنان، گراميداشتِ آنها از حدّ بگذرد و ميلها و سليقههاي وَهمي زنانه بر سازمان خانواده و جامعه حاکم گردد. با اين مقدمات و توجه به شخصيت پذيرفته زن در اسلام و با آن مبنا بايد به هشدارهاي حضرت توجه کرد. به جهت محروميت از اين هشدارها، زندگيها در جامعه جهاني امروز طوري شده که بيشتر از نيازهايشان ابزار دارند، و بيش از آنکه حکمت در انتخابهايشان نقش داشته باشد سليقهي زنان نقش دارد، و اينگونه حضور زن غير از حضور زني است كه در محيط خانه مادر است و محيط را براي تربيت فرزندانش و براي صعود همسرش فراهم ميكند. زني كه مقام مادريش را از دست نداده، فرشتهاي است در خانه که سايهي رحمت او سراسر جامعه را فرا ميگيرد. اين زن در تربيت الهي همسر و فرزندش بسيار مؤثر است و از اين طريق خدمتي شايان به جامعهي خود مينمايد. زنان ابتدا اين رسالت را که بايد مظهر عفت و هدايت باشند فراموش ميکنند، سپس عروس حجلهنشين ميشوند. عروس حجلهنشين کسي است که فقط كارش نظر به بُعد شهواني زندگي است. حضرت به فرزندشان توصيه ميفرمايند که مواظب باش عروسهاي حجلهنشين تفكر تو را تحت تأثير خود قرار ندهند، اين زنان با زناني که تمام دغدغههايشان نجات خانواده است بسيار متفاوتاند.
وقتي زنان وظيفهي اصلي خود را فراموش کردند، موضوع رقابت با مردان پيش ميآيد، وقتي رقابت پيش آمد قدرت مردان را ميطلبند و از اين طريق مردها را در خدمت خود ميگيرند و اصرار دارند نظر و سليقه آنها حاکم باشد، حضرت ميفرمايند مواظب باش با اين نوع زنان مشورت نكني. زيرا بر خلاف ادعايشان نظراتشان سست و بيمايه است. حال در اين فضا و با نظر به اين زنان ميفرمايند سعي کن آنها را در پرده و حجاب نگه داري تا نامحرم را ننگرند زيرا در پرده بودن بهتر آنها را از گزندها حفظ ميکند، و نيز سعي کن نامحرمِ غير قابل اعتمادي به زندگي خصوصي آنها وارد نشود که ضرر آن کمتر از آن که با آن روحيه وارد عرصه جامعه شوند نيست. پس به طور خلاصه سعي كن آن زنان و در آن فضا كمترين ارتباط را با مردهاي غريبه داشته باشند. البته و صد البته اين غير از ارتباط ايماني و متعهدانهاي است که خواهران ايماني با برادران ايماني جهت حل مسائل اجتماع دارند. هر چند در اين موارد هم در عين اين که نبايد به اسم عدم اختلاط با نامحرم از مسئوليتها شانه خالي کرد، تا آنجا که ممکن است بايد ارتباطها در حدّاقل ممکن باشد. ولي آن مردي که به اسم عدم ارتباط با نامحرم مانع فعاليتهاي فرهنگي همسرش ميشود، اگر ممانعت او موجب نقيصهاي در فعاليتهاي ديني شود بايد فرداي قيامت جواب اين ممانعت را بدهند. يک مسئله آن است که زنان بايد روحيهي خود را بهتر بشناسند و هر چه كمتر در معرض ارتباط با مردان غريبه باشند. مسئله ديگر آن است که مردها بايد متوجه باشند اگر خداوند اذن خروج زنان از خانه را به آنها داد، آن اذن به معني ممانعت نيست. مثل اين است که به افسر راهنمايي در چهار راه اذن دادهاند که زير نظر او و به دستور او ماشينها حرکت کنند، حالا ايشان به بهانه اين که بايد به دستور من حرکت کنيد نميتواند به هيچ ماشيني اجازه حرکت ندهد بلکه بايد با مديريت او حرکت ماشينها انجام گيرد. مسئله سوم نوع برخورد با آن زنهايي است که حضرت در موردشان ميفرمايند رأيشان سست و عزمشان ضعيف است که آنها تا آنجا که ممکن است به صلاح خودشان است که کمتر در معرض ارتباط با مردان نامحرم باشند. نمونهي حقانيت سخن حضرت را شما امروزه در فروشگاههاي بوتيک و پاساژها ميبينيد، راستي اگر اينان گرفتار چنين پرسههايي در اين اجتماعات نبودند به مصلحت خود و جامعه نبود؟ اگر نظام ارزشي جامعه طوري بود که اين نوع حضور را براي اين نوع زنان به شدّت تقبيح ميکرد، وضع از همه جهات بهتر نبود؟
آشفتگي روح زنان در بيرون خانه
حضرت ميفرمايند: باقي ماندن اين زنان در خانه براي خود آنها موجب پايداري است، يعني اولاً: عمرشان برايشان به عنوان يک سرمايه مفيد ميماند و صرف امور ناپايدار نميشود که هيچ حاصلي براي آنها نداشته باشد. ثانياً: موجب ثبات شخصيت و آرامش روح براي آنها خواهد بود. تا آنجايي که حضرت ميفرمايند: اگر ميتواني طوري شرايط را فراهم کن که جز تو را نشناسد و جز با تو ارتباط نداشته باشد، اين کار را بکن. تا در فضاي يگانگي بين دو همسر، تمام توجه روح او به سوي تو باشد و بدون هرگونه اضطراب، به وظايفي که در خانه به عهده اوست بپردازد. چقدر خوب بود اگر به طور کلي طوري نهادهاي اجتماع را سازماندهي ميکرديم كه فعاليت زنان همراه با اختلاط با مردان نباشد و امورات مربوط به خودشان را خودشان مديريت کنند و از طرفي شرايط طوري باشد که زنان جهت فعاليتهاي خود حدّاقلِ خروج از خانه را به عهده داشته باشند.در خبر آمده بود «دولت فرانسه براي برونرفت از مشکلات ناشي از کارکردن زنان در خارج از منزل و فروپاشي خانوادهها ... ضمن تأکيد بر مشاغل خانگي، طرحي را به عنوان «به خانه برگرديم» اجرا نمود.»(4) زيرا شرايط بيرون خانه روي هم رفته با روحيه زنان سازگار نيست و روح آنها را آشفته ميكند. و از صفاي مادري خارجشان مينمايد و توجهشان به فعاليتهاي با روحيه «خدمتگذاري» را به فعاليتهاي همراه با «قدرت و رقابت» سوق ميدهد. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بدون آن که حضور فيزيکي فعالي در جامعهي زمان خود داشته باشند مسلّم يکي از تاريخسازترين انسانها هستند به طوريکه وقتي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)ظهور کنند ميفرمايند: «وَ فِي اِبْنَهي رَسُولِاللهِ لي اُسْوَهي حَسَنَهي»؛(5) اسوه و راهنماي من در اين نهضت، دختر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين سخن نشان ميدهد نظامنامه حکومت جهاني مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)مبتني بر سيره حضرت فاطمه (سلام الله عليها) است. وقتي حضرت موليالموحدين(عليه السلام) ميفرمايند: «لَيسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يوثَقُ بِهِ عَلَيهِنَّ»؛ فكر نكن كه فقط بيرون شدن از خانه براي اينها خطرناك است، اگر مردان نامحرم غير مطمئني هم وارد زندگي آنها شوند خطرناك است. ميخواهند تا آنجا که ممکن است روح زنان در عالَمي ديگر غير از عالَم ارتباط با نامحرمان بهسر ببرد، تا آزاد و آرام هسته توحيدي خانه شکل بگيرد و رشد کند.
با شعار اين که زنان بايد اجتماعي باشند و روحيه باز داشته باشند صفاي بين زن و شوهر را بههم ميزنيم و نميفهميم اين شعار در همه جا و براي همه کس شعار خوبي نيست. مثالي هست که ميگويند؛ «ملا» رفت بازار ديد يك گاو آوردند تا بفروشند. صاحب گاو گفت باردار هم هست، متوجه شد که سريعاً آن را خريدند و گرانتر هم خريدند. فردا که براي خواستگاري دخترش آمدند، براي اينکه او را بپسندند گفت: دختر ما باردار هم هست! غافل از اين که هر حرفي همه جا کارساز نيست. بعضيها فكر كردهاند خوب است زن هم مثل مرد اجتماعي باشد و با نامحرمان اختلاط داشته باشد. مردِ حسابي همان طور که بارداربودن براي گاو خوب است و نه براي دختري که هنوز ازدواج نکرده، براي مرد هم خوب است اجتماعي باشد و خجالتي نباشد واجتماعيبودن به اين معني که زنان ما بيپروا با نامحرمان ارتباط داشته باشند براي زنان حُسن نيست و علاوه بر اين با اين روش جنبهي اطمينان مرد نسبت به همسرش از بين ميرود، و آشفتگيهاي شديدي در روح زن بهوجود ميآيد که در نهايت موجب سقوط خانواده ميشود.
مرغي كه خبر ندارد از آب زلال *** منقار در آب شور دارد همه حال
ما نميدانيم با اين شعارهاي وارداتي از غرب چه نتيجهاي حاصل جامعهي ما و زنان ما ميشود. نه زنان ما ميدانند چه عظمتهايي را از دست دادهاند و نه مردهايمان ميدانند چگونه فضاي اَمن و پاک خانه از دست ميرود.
محروميت بزرگ
حضرت ميفرمايند: اگر ميتواني كاري كن كه غير تو را نشناسند. اين توصيه مسلّم به اين معني نيست که پدر و برادر شما را هم نشناسد بلکه منظور آن است که گرفتار موضوعاتي از اجتماع نشود که مربوط به حوزه مردان است و از اين طريق دغدغههايي وارد زندگي خصوصي شما شود که روح زنان را آزار ميدهد. به همسر شما چه مربوط است که در اداره و بازار رقيب شما چه کسي است؟ به همين جهت در ادامه ميفرمايند: «لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَهي مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا»؛ کاري که بيش از توانايي زنان است بر دوش آنها مگذار. به عبارت ديگر اموري که موجب فشار روحي به زن است بر آنها وارد مکن، چون زنان مانند گُل بهارياند و نه قهرمان. بر عهده مردان قرار داده که براي زنان امنيت و آرامش روحي و جسمي فراهم آورند تا جامعه به نتايجي که بايد از جانب زنان برسد، برسد. زيرا به همان اندازه که بستر آرامش روحي و جسمي زن از دست رفت، به همان اندازه جامعه از برکات واقعي که خداوند از طريق زنان به جامعه ميدهد، محروم ميشود. هرگز هنر نيست که زنان مانند يک مرد از صبح تا بعد از ظهر در بيرون خانه کار کنند و بعد هم انتظار داشته باشيم که بتوانند همسر خوبي براي ما و مادر مفيدي براي فرزندانمان باشند. اين يک نوع رندي است و رندها هميشه ته چاهاند. پس رندي نكنيد و شرايط اضطراب و ناامني روحي و جسمي را براي زنانتان فراهم ننماييد که از برکات بزرگي محروم ميشويد. جامعه محل کشاکش مردان است با همان روحيهي مردي و تلاش براي سود دنيايي بيشتر، و خانه محل آرامش و خدمت و ايثار است، چگونه ميتوان خانه را از کشاکش جامعه حفظ کرد بهجز بهکاربردن توصيههايي که موليالموحدين(عليه السلام) مطرح ميفرمايند؟ گاهي زنان را آنچنان گرفتار مسائل اقتصادي کردهايم که اگر تخممرغ گران شد قلب آنها به طپش در ميآيد. با وارد کردن زنان در امور اضطرابزا فقط زنان ضرر نميكنند بلکه بيش از آن مردان ضرر ميکنند، چون ديگر با گُل پژمردهاي روبهرو ميشوند که سخت به شادابي آن نياز دارند. آقا و خانم هر دو از اداره ميآيند حالا آقا نشسته ميگويد خانم ناهار چي داريم، از اين خانم همان انتظاري را دارد که بايد از خانمي داشت که صبح تا حالا در خانه بود. آيا با اين برخوردها زنان را بايد گُل حساب کرد يا انساني آهنين؟ آيا از انسانهاي آهنين انتظار لطافت و عواطف بايد داشت؟ آيا با گُل بهسربردن هر چند با درآمد کمتر، با صفاتر است يا با آهن بهسربردن با انبوهي از ثروت؟!اسلام لباس و مسکن و غذاي زن را به عهده مرد گذارده تا کارهاي اقتصادي روح لطيف زن را فرسايش ندهد و او همچون «گُل» براي همسر و فرزندانش شاداب بماند، زيرا جامعه سخت نياز به چنين روحهايي دارد تا محبت را بهجاي خشم بنشانند. نه مردان بايد زنان را گرفتار کارهاي سنگين بکنند و نه زنان بايد از حفظ روحيهي خود غفلت نمايند. تلاش و تحرک براي هر زن و مردي لازم است ولي زنان نبايد خود را در ورطههاي اقتصادي - آنطور که روح و روحيه آنها آسيب ببيند- بيندازند، که در آن صورت کمر خود را ميشکنند. وقتي مادران نتوانستند مادري كنند، کودکان هم آنطور که بايد و شايد داراي رشد متعالي نخواهند بود و عملاً به جاي عوامل گرمي محيطِ خانه مزاحم خانهاند و همه چيز در هم ميريزد. بگذاريد زنانتان چون گل بيالايند تا براي شما و فرزندانتان مفيد باشند. نسبت به زنانتان انسانهاي منفعتطلب نباشيد، چون باغباني باشيد كه نفسِ پروراندن گل و به فعليتدرآوردن زيباييهاي آن، برايش مهم است، گل ميوه نميدهد ولي روح ما را تغذيه ميکند و لذا نفسِ پروراندن گل يک نحوه تغذيه است ولي تغذيه روحي. با چنين ديدي اگر زنان در صحنه باشند، فضاي خانه آرامش خاصي به خود ميگيرد که از هزاران گنج مهمتر است. بر اساس اين ديد است که در ادامه ميفرمايند؛ انتظارِ زياد از حدّ، از زن نداشته باش به طوري که طمع کند در بقيه کارها هم وارد شود، به عبارت ديگر چاخان او را نکن که تو خيلي مهم هستي، تا طمع کند در امور ديگر هم دخالت کند و بخواهد مسئوليتهايي را که بهعهدهي او نيست به عهده بگيرد زيرا در اين صورت لطافت روحي خود را از دست ميدهد.
ادامه دارد ....
پينوشتها:
1 - سوره بقره، آيه 233.
2 - الحياة، ج 1، ص 193.
3 - نهجالفصاحه، حديث شماره 1520.
4 - هفتهنامه عبرتها، شماره 116، هشتم، شهريور، 1387.
5 - بحارالانوار، ج 53، ص 180.
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آنگونه که بايد باشد، اصفهان: لُبالميزان، چاپ اول