تأثير انقلاب اسلامي بر سوريه
سوريه
عوامل زير مي تواند اين مسأله را توجيه نمايد:
1. دولت سوريه به رهبري حافظ اسد به دلايل مختلف، آخرين سنگر از کشورهاي عربي بود که همچنان در مقابل اسرائيل ايستاده بود. لذا با توجه به آرمان هايي که انقلاب اسلامي عليه اسرائيل داشت، از اين لحاظ بين دو کشور همسويي وجود داشت و تضعيف دولت سوريه به وسيله امواج صدور انقلاب، به نفع اسرائيل تمام مي شد.
2. حافظ اسد از اقليت علويان سوريه مي باشد و شخصاً فردي بالنسبه متعادل بوده که از مقبوليت مردمي نيز بي بهره نبوده و در حزب و ارتش موقعيت محکمي داشته است.
3. در جنگ عراق عليه ايران، حافظ اسد به دلايل مختلف از ايران حمايت مي کرد و اين امر به خصوص در شرايطي که صدام مي خواست با عربي - عجمي کردن جنگ، حمايت بيش تري از دنياي عرب به دست آورد، براي ايران بسيار ارزنده و اساسي بود.
4. سوريه بدلايل خاص خودش، کانال حضور ايران را در عرصه لبنان تأمين و تضمين کرد. اين امر موجب پيدايش حزب الله، تشديد حرکت اسلامي در فلسطين اشغالي و اعمال فشار بر اسرائيل شد و تمام اين جريانات از نظر صدور انقلاب بسيار موفقيت آميز و ارزنده تلقي مي شد.
5. ترس و فشار مستمر اسرائيل که به طور جدي موجوديت سوريه را همواره تهديد کرده است، سبب شد که دولت و ملت آن کشور چندان فرصت رويارويي با يکديگر پيدا نکنند و به آن هم نينديشند. در حالي که صدور انقلاب اسلامي ممکن بود اين وفاق نسبي را بر هم زده و به نفع اسرائيل تمام شود. در عين حال دولت سوريه با تقرب به جمهوري اسلامي عملاً فرصت بسط اسلام گرايي را سد کرد.
6. مسلمانان منطقه عربي - آسيايي بر خلاف مسلمانان منطقه ي عربي - آفريقايي، به دلايل تايخي و جغرافيايي، حساسيت بيش تري به ايران دارند که دو مقوله به آن اشاره دارد:
1. حساسيت عربي - عجمي.
2. حساسيت شيعه - سني.
لذا اين حساسيت ها زمينه ي اثر گذاري انقلاب اسلامي ايران و اثرپذيري مردم مسلمان اين منطقه را کاهش مي دهد.
با اين وجود، با توجه به فعاليت ديرينه ي اخوان المسلمين و دايره ي حضور و نفوذ آنان در سوريه، در توالي انقلاب اسلامي، در بين مسلمان شمال سوريه جنبشي ظاهر شد که توسط دولت سرکوب گرديد و به دليل هم گرايي هايي که بين ايران و سوريه وجود داشت، دولت جمهوري اسلامي عکس العملي نشان نداد که ظاهر اسلام گرايان را ناخشنود کرده است.
سند شماره 3280 سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي با استناد به يکي از منابع وزارت ارشاد در سال 1363 در اين رابطه چنين مي نويسد:
مردم شهرهاي حماه و حلب و حمص، متدين ترين و مذهبي ترين مردم کشور سوريه هستند به طوري که در حماه شايد زن بي حجاب ديده نشود و مردمشان بسيار متعصب هستند و براي هيأت هاي ايراني که عازم سوريه مي شوند اين سه شهر زمينه مناسبي براي تبليغ و باز نمودن حوادث و واقعيت هاي جمهوري اسلامي ايران است. چرا که هنوز مسايلي هستند که براي آن مردم مبهم باقي مانده. مانند روابط ايران با دولت سوريه و موضع گيري ايران نسبت به اخوان المسلمين که در اين زمينه بايد احساسات آنها را رعايت کرد؛ چون عده اي از آنها به غير از شيعيان بر اين باورند که جمهوري اسلامي رژيمي است که طايفه اي است و تعصب شيعه گري در آن حاکم مي باشد.
ولي اين واقعيت را هم نبايد فراموش کرد که اکثر مردم عوام از ايراني ها استقبال مي کنند و ايران را تنها کشوري مي دانند که اسلام در آن حاکم است. (1)
هراير دکمجيان در کتاب خود تعامل متغيرهاي مورد بحث را به شرح زير تشريح و تحليل مي کند:
مدارک موجود نشان مي دهد که جبهه اسلامي و نيز خود اخوان المسلمين به دليل زيان هاي سنگيني که در سال 83 - 1981 بر آنان وارد شد و نيز اختلافات ميان رهبران بلند پايه شان در حال حاضر يک دوره زوال را طي مي کنند. يکي از علل عمده اختلاف به روابط جبهه با قدرت هاي خارجي، به ويژه عراق، اردن و ايران مربوط مي شود. اختلاف ويژه ميان معتقدين به اصول، به رهبري عدنان تملکه و سازش طلبان به رهبري عدنان سعد الدين به وقوع پيوسته است. نزديکي سعد الدين به عراق و اردن با نياز اخوان مبني بر کسب حمايت خارجي در رويارويي با دولت اسد که با ايران شيعي کنار آمده سازگار است. در واقع رابطه ايران با اخوان المسلمين سوريه مايه طعنه و نااميدي بوده است. در حالي که اخوان با شور و هيجان از انقلاب ايران استقبال کردند، از نزديکي آيت الله خميني با حافظ اسد و بي اعتنايي آيت الله خميني نسبت به جنبش اسلامي در سوريه شديداً احساس نااميدي کردند.
عليرغم سياست هاي ايران، تملکه از سازش با رژيم عراق سر باز زد و اين امر خود حاکي از پاکي و اصيل بودن ايده اليسم فعالان جوان تر اخوان است. چرا که آنها صدام حسين را يک حاکم ضد اسلامي مي دانند و در خفا از آيت الله خميني طرفداري مي کنند. (2)
در جمع بندي و نتيجه گيري از چگونگي بازتاب انقلاب اسلامي در کشورهاي عربي آسيا به چند نکته اصلي اشاره مي شود:
1. اعراب اين منطقه با مرکزيت عربستان، خود را خاستگاه اصلي اسلام مي دانند و به طور سنتي و تاريخي، علمداري و پيشوايي ديگر ملل مسلمان را در احياي اسلام به راحتي پذيرا نيستند.
2. قاطبه ي مردم اين بلاد داراي مذهب تسنن بوده و نسبت به آن تعصبي ويژه، فراتر از ديگر ملل مسلمان دارند. لذا به راحتي نمي توانستند پذيراي انقلاب اسلامي با محتوايي از تشيع باشند.
3. تعصبات قومي يعني عربي - عجمي ديدن مسائل نيز از ديگر موانع براي اثر گذاري انقلاب اسلامي ايران بود.
4. تحميل جنگ از سوي رژيم بعثي صدام مي تواند برآيند موانع فوق به اضافه ي ساير عوامل فرا منطقه اي باشد.
5. مسائل و منافع بسيار حياتي بازيگران بزرگ جهاني در منطقه خليج فارس و خاورميانه و تهديدات بالفعل و بالقوه انقلاب اسلامي براي آنها، بر اهميت و حساسيت پديده صدور انقلاب در اين حوزه مي افزايد.
6. اما جوار و قرب جغرافيايي و اشتراکات تاريخي، وجود اماکن مقدسه ديني و مذهبي طراز اول در بين منطقه، تجاوز اسرائيل و مظلوميت ملت فلسطين و اقليت هاي عظيم شيعه، همه و همه از عواملي هستند که در بررسي تأثيرات فرا مرزي انقلاب اسلامي، به منطقه غربي آسيا اهميت و اولويت مي بخشد.
7. تجليل از براندازي رژيم شاهنشاهي طرفدار غرب و آمريکا، شکوه و عظمت قبضه قدرت توسط مسلمانان و ابهت تشکيل و احياي دولت اسلامي، به عنوان آثاري از بازتاب انقلاب اسلامي در ذهنيت و ذائقه ي توده ها و نخبگان غرب آسيا قابل تذکر است.
8. پيدايش گرايش هاي قومي و محسوس اسلامي در مبارزات ملت هاي فلسطين و لبنان که در شکل گيري انتفاضه و تأسيس حزب الله مشهود است از ديگر نشانه هاي اثر گذار انقلاب اسلامي است.
9. گسترش مطالبات مردمي و ناگزيري دولت ها به پاسخ گويي به آن و نياز به داشتن مشروعيت ديني و مردمي از شاخصه هاي قابل ذکر ديگر است که مؤيد اثرگذاري انقلاب اسلامي است.
جوامع و جنبش ها
جنبش اسلامي سوريه درصدد برآمد تا به روش انقلاب ايران، يک انقلاب اسلامي نيز در سوريه ايجاد کند. البته لازم به ذکر است که اختلافات بين دولت سوريه و جنبش اخوان المسلمين در اين کشور از زمان روي کار آمدن حزب بعث در اين کشور آغاز شده بود، ليکن تحت تأثير انقلاب اسلامي ايران، اين رويارويي و اختلافات وارد مرحله جديدتر و شديدتري شد و به سمت مبارزات مسلحانه عليه دولت سوريه سوق پيدا کرد که هدف آن براندازي دولت و ايجاد يک حکومت اسلامي در اين کشور بود. در مقابل دولت سوريه نيز عکس العمل شديدي در برابر مخالفان از خود نشان داد و به مقابله و سرکوب شديد مخالفان و جنبش اخوان المسلمين پرداخت.
از طرفي مبارزان سوري که مبارزات خود را بر حق و آن را در راستاي تحقق يک انقلاب اسلامي در سوريه مي دانستند، متوقع کمک، همکاري و همدردي از طرف رهبران انقلاب اسلامي ايران بودند وانتظار داشتند که انقلاب اسلامي دولت سوريه را در مورد سرکوب مبارزان محکوم نموده و از جنبش هاي اسلامي سوريه حمايت نمايد. در تماس هايي که از طرف رهبران و اعضاي گروه اخوان المسلمين سوريه با مقامات ايراني و رهبران انقلاب صورت گرفت، مرتباً از موضع ايران در قبال رژيم سوريه سؤال مي کردند. (4)
به دنبال کشتار وحشتناکي که پس از شورش هاي گسترده مردم و دانشجويان در شهر حماء و حلب در فوريه سال 1982 رخ داد، در اين درگيري که سه هفته به طول انجاميد. نيروهاي اخوان المسلمين از سوي ارتش به شدت سرکوب شدند و به گفته منابع غير رسمي در اين درگيري ها که شامل بمباران هوايي شهر حماء بود، 25000 نفر غير نظامي کشته شدند. (5)
نيروهاي اخوان پس از اين برخورد دولت سوريه، انتظار همدردي از طرف انقلاب اسلامي و قطع رابطه دولت ايران با دولت بعث سوريه را داشتند و در اين راستا کوشش هاي فراواني نيز نمودند. ابتدا به نشر و افشاي مطالبي تحت عنوان تحليل هاي درون گروهي حزب بعث پيرامون اهداف سوري ها از رابطه با ايران پرداختند، حتي شخصيت هاي اخوان المسلمين سوريه به منظور ايجاد رابطه و جلب حمايت انقلاب اسلامي به ايران مسافرت کردند. (6)
مردم و جنبش هاي سوريه در بين ساير کشورهاي عرب و کشورهاي مسلمان منطقه بيشترين انگيزه جهت بر پايي يک حکومت اسلامي در سوريه را بعد از حرکت هاي اسلامي در لبنان و عراق از انقلاب ايران گرفتند. اين مسأله يعني تأثير پذيرفتن حرکت هاي اسلامي سوريه از انقلاب اسلامي ايران، بارها از سوي رهبران و اعضاي اخوان المسلمين سوريه مورد تأييد قرار گرفته و آنها در سال هاي ابتداي انقلاب اسلامي حمايت خود را بارها از انقلاب اسلامي اعلان داشتند: استاد عصام العطار يکي از رهبران برجسته و تاريخي جنبش اخوان المسلمين سوريه که به داشتن اخلاص و طهارت انقلابي و سابقه جهادي شهرت دارد و در طول عمرش با هيچ حاکمي سازش نکرده و به کاخ هيچ شاهزاده اي نزديک نشده است، کتاب جامعي به رشته تحرير در آورد و در آن تاريخچه، ابعاد و ريشه هاي انقلاب اسلامي را تجزيه و تحليل کرد. وي همواره از انقلاب اسلامي ايران جانبداري کرده و با ارسال پيام هاي متعدد، پيروزي انقلاب را به امام خميني تبريک و تهنيت گفته و از آن پشتيباني به عمل آورده است. (7)
همچنين سخنان استاد عصام العطار در خصوص حمايت و تأييد انقلاب اسلامي ايران روي نوارهاي کاست ضبط و در سطح وسيعي ميان جوانان مسلمان توزيع مي شود. مجله «الرائد» که توسط ايشان در آلمان منتشر مي شد نقش به سزايي در شرح ديدگاه ها و مواضع انقلاب اسلامي و تبيين اهداف آن داشته است. (8)
نشريه «النذير» ارگان جبهه اسلامي سوريه در مه 1980 بيانيه اي به چاپ رساند که در ماده اول آن آمده بود:
انقلاب اسلامي ايران انقلاب تمام جنبش هاي اسلامي در جهان اسلام است، هر چند که ممکن است مکاتب فکري مختلفي ميان اين جنبش ها وجود داشته باشد.
و در ماده دوم بيانيه عنوان شده بود:
هر گونه توسل به زور عليه انقلاب اسلامي ايران و هر گونه خيانت به آن از طرف ديگر، در آينده به تمام جنبش هاي اسلامي در سراسر جهان ضربه خواهد زد. در اين بيانيه از خواسته هاي جمهوري اسلامي ايران در برابر آمريکا و غرب در جريان گروگان گيري سفارت آمريکا در تهران حمايت شده و از آمريکا خواسته شده بود که حملات خود را عليه جمهوري اسلامي ايران متوقف کند. (9)
جبهه اسلامي سوريه همچنين تأکيد کرده بود که در طول هزار سال تاريخ گذشته اسلام، هيچ حادثه اي نظير انقلاب اسلامي ايران تحت رهبري امام خميني ميان مسلمانان وحدت ايجاد نکرده است. اين جبهه اولين جنبش اسلامي بود که از اصطلاح «انقلاب اسلامي» استفاده کرد و در نشريات خود به انقلاب اسلامي سوريه اشاره کرد. همچنين در بيانيه انقلاب اسلامي در سوريه، جمهوري اسلامي در ايران تنها حکومت اسلامي موجود در جهان عنوان شده بود. (10)
در راستاي تأييد انقلاب اسلامي استاد عصام العطار مي گويد:
به مسؤولان نهضت هاي اسلامي در سراسر جهان، چنانچه اين امر تنها به ايران اختصاص داشت احتمال مي رفت يک راه حل ميانه اي را مي پذيرفت، ليکن اين امر به اسلام و کليه مسلمانان جهان تعلق دارد. اکنون اسلام امانتي است به گردن تنها حکومت اسلامي جهان که در قرن بيستم با نثار خون جوانانش حکومت الله را بر حکومت طاغوتيان و استعمارگران و صهيونيسم بين الملل ترجيح داده است. در اين بيانيه به ديدگاه انقلاب ايران نسبت به کساني که مي کوشند انقلاب را تضعيف کنند اشاره شده که از چهار حالت خارج نديده است:
اولاً مسلماني که نتوانسته عصر اسلام و نهضت ويرانگر اسلامي را درک کند و هنوز در دوران تسليم طلبي و ذهنيت سلطه پذيري قرار دارد. ثانياً مزدوري که به نفع دشمنان اسلام و به ضرر مسلمانان وساطت مي کند و با توسل به شگردهاي مختلف اهدافش را دنبال مي کند. ثالثاً مسلمان کوردلي که هيچ عقيده واراده اي از خود ندارد و ديگران او را تحريک مي کنند و رابعاً کساني که احتمالاً داراي منافعي باشند که ميان اين و آن به مزايده مي گذارند. (11)
در مقابل اين همه شور و احساس، سران انقلاب اسلامي ايران حمايت چنداني را از شورشيان سوريه و جنبش اخوان المسلمين سوريه به عمل نياوردند و ترجيح دادند تا روابط خود را با دولت سوريه ادامه دهند. اين عدم حمايت از چند زاويه و ديدگاه قابل بررسي است؛
يک مسأله مهم اين است که سلامت فکري حرکت مذهبي اخوان المسلمين سوريه از نظر رهبران انقلاب اسلامي مورد ترديد بود؛ زيرا که از ابتدا رهبران اخوان سوريه طرفدار نوعي راديکاليسم اسلامي بوده و در مواضع اقتصادي خود به سوسياليسم اسلامي اعتقاد داشتند. اين نظرات سوسياليستي - اسلامي آنها در کتاب معروف سباعي که از اولين رهبران اخوان المسلمين سوريه مي باشد، تحت عنوان الاشتراکيه الاسلاميه مطرح شده و مورد بررسي قرار گرفته است. (12)
يک عده مسأله عدم توجه رهبران انقلاب اسلامي را به جنبش اخوان المسلمين سوريه از ديد مسأله مذهبي و اختلافات مذهبي در بين مسلمانان نگريسته اند و علت آن را اين دانسته اند که انقلاب ايران يک انقلاب شيعه بوده است، در صورتي که جنبش اخوان يک جنبش سني مذهب است. به گمان اين دسته از نظريه پردازان، اصل مسأله به اختلاف بن شيعه و سني باز مي گردد. (13) به عقيده امانوئل سيوان پس از انقلاب، شيعه عرصه هاي متفاوت خود را با سني مشخص تر ساخته است، چه تأکيد ايران بر ولايت فقيه واکنش سنيان را برانگيخته است. يکي از رهبران جنبش اسلامي سوريه در مورد ولايت فقيه چنين اظهار نظر کرد:
ما هر چند فعاليت (امام) خميني (ره) را به عنوان نماينده امام که موجب موفقيت هاي انقلاب ايران شده است به رسميت مي شناسيم، اما کاملاً متأسفيم که اصل امامت را که نتيجه حوادث تاريخي است هرگز نمي توانيم بپذيريم. ما تأکيد مي کنيم اين حق مردم است که رهبرش را انتخاب کند و رهبر مشروعيت خود را از منبع برتر و خارجي نمي گيرد.
سيوان در مورد تأثيرات انقلاب ايران بر تندروي هاي سني اظهار مي دارد که انقلاب ايران هيچ گونه همدلي را در راديکال هاي سني بر نيانگيخت، اما در کوتاه مدت يک نمونه و منبعي براي الهام بخشي بود. بسياري از تندرويهاي مصري اعلام مي کردند ما از انقلاب ايران آموختيم که پليس و ارتش نمي تواند قيام مردم را سرکوب نمايد. اما بلافاصله و پس از برقراري روابط ايران و سوريه، پرستيژ مذهبي - انقلابي ايران مورد سؤال قرار گرفت. اين مسأله جداي از آن که صرفاً تأثير رفتار سياسي ايران باشد، به قول دکتر عنايت:
از تفاوت جوهري ميان شيعه و سني و امتزاج ايدئولوژي ها با ناسيوناليسم بومي نشأت مي گيرد. (14)
عده اي ديگر اين مسأله را از زاويه نياز انقلاب اسلامي به حمايت دولت سوريه به عنوان يک کشور عربي در ميان ساير کشورهاي عرب از ايران بررسي کرده اند و علت آن را نياز متقابل دو دولت با توجه به شرايط خاص زماني عنوان کرده اند. زيرا مسأله جنگ ايران و عراق و اختلاف عراق و سوريه خود باعث نزديکي دو دولت ايران و سوريه شده است. وقتي اين مسأله از طرف برخي رهبران جنبش اسلامي سوريه نيز عنوان شده و براي نمونه عصام العطار عنوان کرد که سياست خارجي ايران را در قبال سوريه با توجه به مشکلات ايران در جنگ درک کند؛ و ديگر رهبران را که به حمايت از عراق برخاسته و ايران را محکوم مي کردند مورد انتقاد قرار داد ه اند. (15)
سوريه بعد از مرگ حافظ اسد و روي کار آمدن فرزندش بشار اسد همچنان روابط نزديک خود را با جمهوري اسلامي حفظ کرد. در واقع اين کشور همچنان به عنوان سرپل ارتباط براي ايران در آن منطقه به ويژه لبنان نقش مهمي ايفا مي کند و تنها دولت عرب و اسلامي است که روابط حسنه در تمام دوره بيست و پنج ساله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با ايران داشته است.
پي نوشت ها:
1. سند شماره 3280 سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي؛ با استناد به متون وزارت ارشاد دفتر برنامه ريزي و هماهنگي تبليغات خارجي، 1363.
2. هراير دکمجيان، جنبش هاي اسلامي در جهان عرب، صص 188 - 187.
3. رضا نادمي، روابط سياسي ايران و سوريه از پيروزي اسلامي تا امروز، (پايان نامه)، ص 84.
4. همان.
5. حما، ماساه العصر، 1983.
6. عباس خامه يار، تأثير انقلاب اسلامي ايران بر جنبش اخوان المسلمين، (پايان نامه)، ص 280.
7. همان، ص 269.
8. همان.
9. النذير (ارگان جبهه اسلامي سوريه)، شماره 18، صص 26 - 25.
10. عبدالوهاب فراقي، انقلاب اسلامي و بازتاب آن، ص 80.
11. عباس خامه يار، تأثير انقلاب اسلامي ايران بر جنبش اخوان المسلمين، (پايان نامه)، ص 270.
12. رضا نادمي، روابط سياسي ايران و سوريه از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز، (پايان نامه)، ص 85؛ حميد عنايت، اسلام و سوسياليسم در مصر، ص 29.
13. نرجس خاتون برآهوئي، اصول گرايي اسلامي ايران و تأثيرات منطقه اي آن، (پايان نامه)، ص 220.
14. همان، صص 222 - 221.
15. هراير دکمجيان، جنبش هاي اسلامي معاصر در جهان عرب، صص 188 - 187.
محمدي، منوچهر: بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چ اول، تهران، 1385، از صفحات 125 - 130 و نيز 214 - 220.
/خ