فردوسی و سنایی دو شاعر شیعی
مقاله ای که در زیر می خوانید مطالبی است که استاد معظم حضرت آیت الله مروی (حفظه الله تعالی) در بین درس خارج فقه خود به مناسبتی فرموده اند :
بسم الله الرحمن الرحيم
... یک وقتی عرض کردم بحث رؤیت الله در قیامت از آن مباحثی است که کاملاً قطب بندی تشیّع و تسنّن از آن استفاده میشود. [1][2]
سلاطین غزنوی شاعر پارسیگوی موالی بلند آوازهای مثل فردوسی را با آن همه زحماتی که کشید به خاطر یک شعر از همهی حقوقش محروم کردند؛ یعنی وقتی فردوسی شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کرد سلطان محمود گفت فردوسی با این اشعارش عجم را زنده کرده است و باید یک جایزهی خیلی بزرگی به او بدهم. اطرافیانش وقتی در شاهنامه گشتند به او گفتند آقای سلطان محمود غزنوی او شیعه است و از ما نیست. گفت: به چه دلیل؟ این شعر را شاهد آوردند:
به ببینندگــان آفریننده را
نبینی مرنجان تو بیننده را
گفتند رؤیت الله را انکار کرده. کسی که رؤیت الله را انکار کند او شیعه است لذا آن جور با او برخورد کردند.
واقعاً فردوسی هم از مفاخریست که به قصد قربت باید به زیارتش رفت.
بعد از اینکه گفتند شیعه است و آن برخورد را با او کردند او هم قصیدهی بلندی که در شاهنامه آمده و خیلی جالب است را سرود:
ایا شاه محمود کشور گشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای
مرا غمز کردند کان بد سخن
به مهر نبی و علی شد کُهن
منم بندهی هر دو تا رستخیز
اگر شه کند پیکرم ریز ریز
من از مهر این هر دو شه نگذرم
اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
منم بندهی اهل بیت نبی
ستایندهی خاک پای وصی
گرت زین بد آید گناه من است؟
چنین است و این رسم و راه من است
بدین زادهام هم بدین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
ابا دیگران مرمرا کار نیست
بدین در مرا جای گفتار نیست
اگر شاه محمود از این بگذرد
مــر او را به یک جو نسنجد خرد
اگر کسی سلطان محمود غزنوی و صلابت او را بداند بعد فردوسی این قصیده را بنویسد به دست کسی بدهد بگوید برو در دربار سلطان محمود پیش چشمش بخوان آن وقت قدر فردوسی دانسته میشود.
همینجا به مناسبت این نکته را میخواهم عرض کنم که دوستان از هر زمینهای برای تبلیغ مکتب اهل بیت باید کمک بگیریم؛ ذوق مردم متفاوت است. حتماً در زمینهی ادب فارسی، به مناسبتهای مختلف از شعرای بزرگی که در راه اهل بیت خدمت کردهاند باید استفاده کنیم.
مقالهای را در یکی از مجلاّت ادبی روشنفکری راجع به حکیم سنایی غزنوی میخواندم ؛ مقالهای نوشته بود از شاعر بزرگ و گرانمایهی نیمهی اوّل قرن ششم. حکیم سنایی غزنوی آدمی است که جلال الدین رومی هر چه در عرفان دارد سر سفرهی حکیم سنایی غزنوی نشسته. آنجا که خود میگوید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنـایی و عطـــار میرویم
یعنی مولوی هر چه دارد در عرفان از سنایی و عطار دارد.
شرح حال سنایی را نوشته بود بعد این روشنفکر نوشته که: « مذهب سنایی معلوم نیست.» ! استشهاد میکند به برخی از اشعاری که در حدیقة الحقیقهی سنایی آمده است و در آن تاریخ صدر اسلام را برّرسی میکند و اسمی از برخی از افراد میبرد.
من یک نکتهای در ذیل آن مقاله نوشتم و به یکی از دوستان در تهران گفتم که اگر دسترسی به این آقا دارید به او منتقل کنید.
حکیم سنایی غزنوی دیوانش هست؛ ده هزار شعر است. حکیم سنایی غزنوی از بزرگان عرفان و شعر ادب فارسی است. قطعاً شیعهی مخلص اهل بیت بوده است. در بین اشعارش دقیقترین برهانهای کلامی شیعی را به شعر در آورده است و با بیان بسیار نقضی استدلالهای بنیادین شیعه را در خلافت بلافصل حضرت امیر در اشعار خودش دارد. چند بیت از یک قصیدهاش را میخوانم برایتان و این بحث را میبندم.
همین قدر میخواستم عرض کنم که توجّه داشته باشید امروز عرصهای است که هر کس میتواند در فضاهای مجازی، در اینترنت، در گفتگوها یا هر کس هر چه از دستش برمیآید در سخنوریها، سخنرانیها، در گفتگوهای دانشجویی، باید سعی کند ذوق و سلایق مردم را درک کند و با ذوق و سلایق مختلف مذهب اهل بیت را ترویج کند.
حکیم سنایی را کسی به اندک مناسبتی در کلاس دانشگاه جایگاهش را بگوید، و گفته بشود که جلال الدین رومی که این همه امروز از او تبلیغ میشود در عرفان سر سفرهی چه کسی نشسته است و آن وقت این فرد که حکیم سنایی غزنوی است جریان تشیّعش چه جوری است؟
این چند تا شعر را ببینید:
من سلامت خانهی نوح نبی بنمایمت
تا توانی خویشتن را ایمن از شر داشتن
شو مدینهی علم را در جوی و پس در وی خرام
تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن
چون همی دانی که شهر علم را حیدر در است
خوب نَبوَد جز که حیدر میر و مهتر داشتن
کی روا باشد به ناموس و حِیَل در راه دین
دیو را بر مسند قاضی اکبر داشتن
مر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقاد
حقّ حیدر بردن و دین پیمبر داشتن
ای که او را بر سرِ حیدر همی خواهی امیر
کافرم گر میتواند کفش قنبر داشتن
تا سلیمان وار باشد حیدر اندر صدرِ ملک
زشت باشد دیو را بر تارُک افسر داشتن
گر همی خواهی که چون مُهرت بُوَد مُهر قبول
مِهر حیدر بایدت بر جان برابر داشتن
چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند
باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن
جز کتاب الله و عترت ز احمدِ مرسل نماند
یادگاری کان تواند تا روز محشر داشتن
این چه بی انصافی است؟ من میدانم این آدمی که این مطلب را نوشته از روی اشتباه نیست این غرض ورزی است. اگر کسی سنایی را بشناسد میتواند بگوید مذهب سنایی معلوم نیست؟!
جز کتاب الله و عترت ز احمدِ مرسل نماند
یادگاری کان تواند تا روز محشر داشتن
از گذشت مصطفایِ مجتبی جز مرتضی
عالَم دین را نیارد کس مُعَمَّر داشتن
تا به اینجا میرسد :
از پی سلطان دین پس چـــون رواداری همی
جز علی و عترتش محراب و منبر داشتن
هشت بُستان را کجا هرگز توانی یافتن
جز به حُبّ حیدر و شُـبَّیر و شُـبَّر داشتن
گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت
مُهر زرِّ جعفری بر دین جعفر داشتن
آن وقت همچین آدمی را ما میتوانیم بگوییم مذهبش معلوم نیست؟ آن وقت آن حقائق بلندی که در حدیقة الحقیقهاش گفته است که ای کاش بعضی قلم به دست بگیرند و شرحی بر حدیقة الحقیقهی حکیم سنایی غزنوی بنویسند. و ای کاش برای انسان این فرصت دست بدهد که بتواند به غزنین برود و سنگ قبر این شاعر بزرگ را ببوسد.
اینها آدمهایی بودند که اگر تغییر رأی میدادند چنانچه بعضی مثل عبدالرحمن جامیها تغییر رأی دادند و قصیدهای در نکوهش حضرت ابوطالب گفتند برای اینکه مقرّب درگاه بعضی بشوند اینها خیلی میتوانستند از این کارها بکنند. ولی در حقیقت جانشان را در کف دستشان گذاشتند و اینجور از اهل بیت پیغمبر دفاع کردند و ارکان شیعی را اینجور بیان کردند. لذا تردید در این افراد که حالا شیعهاند یا نه این تردید ناشی از غرض ورزی است.
و بالاخره وظیفهی ماست که از هر فضایی ولو از راه هنر و شعر استفاده کنیم و تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت بنماییم. ... [۳]
/خ
بسم الله الرحمن الرحيم
... یک وقتی عرض کردم بحث رؤیت الله در قیامت از آن مباحثی است که کاملاً قطب بندی تشیّع و تسنّن از آن استفاده میشود. [1][2]
سلاطین غزنوی شاعر پارسیگوی موالی بلند آوازهای مثل فردوسی را با آن همه زحماتی که کشید به خاطر یک شعر از همهی حقوقش محروم کردند؛ یعنی وقتی فردوسی شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کرد سلطان محمود گفت فردوسی با این اشعارش عجم را زنده کرده است و باید یک جایزهی خیلی بزرگی به او بدهم. اطرافیانش وقتی در شاهنامه گشتند به او گفتند آقای سلطان محمود غزنوی او شیعه است و از ما نیست. گفت: به چه دلیل؟ این شعر را شاهد آوردند:
به ببینندگــان آفریننده را
نبینی مرنجان تو بیننده را
گفتند رؤیت الله را انکار کرده. کسی که رؤیت الله را انکار کند او شیعه است لذا آن جور با او برخورد کردند.
واقعاً فردوسی هم از مفاخریست که به قصد قربت باید به زیارتش رفت.
بعد از اینکه گفتند شیعه است و آن برخورد را با او کردند او هم قصیدهی بلندی که در شاهنامه آمده و خیلی جالب است را سرود:
ایا شاه محمود کشور گشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای
مرا غمز کردند کان بد سخن
به مهر نبی و علی شد کُهن
منم بندهی هر دو تا رستخیز
اگر شه کند پیکرم ریز ریز
من از مهر این هر دو شه نگذرم
اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
منم بندهی اهل بیت نبی
ستایندهی خاک پای وصی
گرت زین بد آید گناه من است؟
چنین است و این رسم و راه من است
بدین زادهام هم بدین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
ابا دیگران مرمرا کار نیست
بدین در مرا جای گفتار نیست
اگر شاه محمود از این بگذرد
مــر او را به یک جو نسنجد خرد
اگر کسی سلطان محمود غزنوی و صلابت او را بداند بعد فردوسی این قصیده را بنویسد به دست کسی بدهد بگوید برو در دربار سلطان محمود پیش چشمش بخوان آن وقت قدر فردوسی دانسته میشود.
همینجا به مناسبت این نکته را میخواهم عرض کنم که دوستان از هر زمینهای برای تبلیغ مکتب اهل بیت باید کمک بگیریم؛ ذوق مردم متفاوت است. حتماً در زمینهی ادب فارسی، به مناسبتهای مختلف از شعرای بزرگی که در راه اهل بیت خدمت کردهاند باید استفاده کنیم.
مقالهای را در یکی از مجلاّت ادبی روشنفکری راجع به حکیم سنایی غزنوی میخواندم ؛ مقالهای نوشته بود از شاعر بزرگ و گرانمایهی نیمهی اوّل قرن ششم. حکیم سنایی غزنوی آدمی است که جلال الدین رومی هر چه در عرفان دارد سر سفرهی حکیم سنایی غزنوی نشسته. آنجا که خود میگوید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنـایی و عطـــار میرویم
یعنی مولوی هر چه دارد در عرفان از سنایی و عطار دارد.
شرح حال سنایی را نوشته بود بعد این روشنفکر نوشته که: « مذهب سنایی معلوم نیست.» ! استشهاد میکند به برخی از اشعاری که در حدیقة الحقیقهی سنایی آمده است و در آن تاریخ صدر اسلام را برّرسی میکند و اسمی از برخی از افراد میبرد.
من یک نکتهای در ذیل آن مقاله نوشتم و به یکی از دوستان در تهران گفتم که اگر دسترسی به این آقا دارید به او منتقل کنید.
حکیم سنایی غزنوی دیوانش هست؛ ده هزار شعر است. حکیم سنایی غزنوی از بزرگان عرفان و شعر ادب فارسی است. قطعاً شیعهی مخلص اهل بیت بوده است. در بین اشعارش دقیقترین برهانهای کلامی شیعی را به شعر در آورده است و با بیان بسیار نقضی استدلالهای بنیادین شیعه را در خلافت بلافصل حضرت امیر در اشعار خودش دارد. چند بیت از یک قصیدهاش را میخوانم برایتان و این بحث را میبندم.
همین قدر میخواستم عرض کنم که توجّه داشته باشید امروز عرصهای است که هر کس میتواند در فضاهای مجازی، در اینترنت، در گفتگوها یا هر کس هر چه از دستش برمیآید در سخنوریها، سخنرانیها، در گفتگوهای دانشجویی، باید سعی کند ذوق و سلایق مردم را درک کند و با ذوق و سلایق مختلف مذهب اهل بیت را ترویج کند.
حکیم سنایی را کسی به اندک مناسبتی در کلاس دانشگاه جایگاهش را بگوید، و گفته بشود که جلال الدین رومی که این همه امروز از او تبلیغ میشود در عرفان سر سفرهی چه کسی نشسته است و آن وقت این فرد که حکیم سنایی غزنوی است جریان تشیّعش چه جوری است؟
این چند تا شعر را ببینید:
من سلامت خانهی نوح نبی بنمایمت
تا توانی خویشتن را ایمن از شر داشتن
شو مدینهی علم را در جوی و پس در وی خرام
تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن
چون همی دانی که شهر علم را حیدر در است
خوب نَبوَد جز که حیدر میر و مهتر داشتن
کی روا باشد به ناموس و حِیَل در راه دین
دیو را بر مسند قاضی اکبر داشتن
مر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقاد
حقّ حیدر بردن و دین پیمبر داشتن
ای که او را بر سرِ حیدر همی خواهی امیر
کافرم گر میتواند کفش قنبر داشتن
تا سلیمان وار باشد حیدر اندر صدرِ ملک
زشت باشد دیو را بر تارُک افسر داشتن
گر همی خواهی که چون مُهرت بُوَد مُهر قبول
مِهر حیدر بایدت بر جان برابر داشتن
چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند
باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن
جز کتاب الله و عترت ز احمدِ مرسل نماند
یادگاری کان تواند تا روز محشر داشتن
این چه بی انصافی است؟ من میدانم این آدمی که این مطلب را نوشته از روی اشتباه نیست این غرض ورزی است. اگر کسی سنایی را بشناسد میتواند بگوید مذهب سنایی معلوم نیست؟!
جز کتاب الله و عترت ز احمدِ مرسل نماند
یادگاری کان تواند تا روز محشر داشتن
از گذشت مصطفایِ مجتبی جز مرتضی
عالَم دین را نیارد کس مُعَمَّر داشتن
تا به اینجا میرسد :
از پی سلطان دین پس چـــون رواداری همی
جز علی و عترتش محراب و منبر داشتن
هشت بُستان را کجا هرگز توانی یافتن
جز به حُبّ حیدر و شُـبَّیر و شُـبَّر داشتن
گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت
مُهر زرِّ جعفری بر دین جعفر داشتن
آن وقت همچین آدمی را ما میتوانیم بگوییم مذهبش معلوم نیست؟ آن وقت آن حقائق بلندی که در حدیقة الحقیقهاش گفته است که ای کاش بعضی قلم به دست بگیرند و شرحی بر حدیقة الحقیقهی حکیم سنایی غزنوی بنویسند. و ای کاش برای انسان این فرصت دست بدهد که بتواند به غزنین برود و سنگ قبر این شاعر بزرگ را ببوسد.
اینها آدمهایی بودند که اگر تغییر رأی میدادند چنانچه بعضی مثل عبدالرحمن جامیها تغییر رأی دادند و قصیدهای در نکوهش حضرت ابوطالب گفتند برای اینکه مقرّب درگاه بعضی بشوند اینها خیلی میتوانستند از این کارها بکنند. ولی در حقیقت جانشان را در کف دستشان گذاشتند و اینجور از اهل بیت پیغمبر دفاع کردند و ارکان شیعی را اینجور بیان کردند. لذا تردید در این افراد که حالا شیعهاند یا نه این تردید ناشی از غرض ورزی است.
و بالاخره وظیفهی ماست که از هر فضایی ولو از راه هنر و شعر استفاده کنیم و تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت بنماییم. ... [۳]
پي نوشت ها:
[1] مسئلهی رؤیت الله یکی از بزرگترین مسائل خلافی بین شیعه و تسنّن است که قاطبهی تسنّن قائل به رؤیت الله در معادند و آنانی را که قائل به رؤیت الله در معاد نیستند را تکفیر میکنند.
[2] الفصول المهمّه، شیخ حرّ عاملی، ج 1 ص 181 روایت اسماعیل بن فضل هاشمی عن ابی عبدالله علیه السلام هل یُری الله فی المعاد؟ فقال سبحان الله و تعالی عن ذلک علوّاً کبیرا. یابن الفضل إن الأبصارَ لاتُدرکُ الّا ما له لونٌ و کیفیة و الله خالقُ الألوان و الکیفیّة
[۳] این مطالب به مناسبت در تاریخ 19/11/1387 در بین درس خارج فقه توسط حضرت استاد بیان گردیده است.
/خ