تقیه، انتظار، امنیت

تقیه در لغت می تواند به خود نگه داشتن و خودنگهداری معنا گردد. دانشمندان شیعه در طول تاریخ، تقیه را بررسی و آن را تعریف نموده اند. می توان برای مستند بودن تقیه به کتاب، سنت، اجماع، عقل و سیره عقلا استدلال نمود. تقیه در درازنای تاریخ مورد استفاده قرار گرفته و همواره پوشش دفاعی در برابر ظلم و فساد جباران بوده است.
سه‌شنبه، 25 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقیه، انتظار، امنیت
تقیه، انتظار، امنیت
تقیه، انتظار، امنیت

نويسنده:علی الهی خراسانی



چکیده:

تقیه در لغت می تواند به خود نگه داشتن و خودنگهداری معنا گردد. دانشمندان شیعه در طول تاریخ، تقیه را بررسی و آن را تعریف نموده اند.
می توان برای مستند بودن تقیه به کتاب، سنت، اجماع، عقل و سیره عقلا استدلال نمود.
تقیه در درازنای تاریخ مورد استفاده قرار گرفته و همواره پوشش دفاعی در برابر ظلم و فساد جباران بوده است.
برای آن که روشن گردد تقیه به عنوان استراتژی دفاعی در عصر انتظار چگونه اجرا می شود و فرایند آن به چه صورت است، تقسیم بندی تقیه ضروری می نماید.
در مورد تقیه و امنیت می توان گفت گونه های مختلفی برای امنیت بر شمرده اند، اما کمتر کسی از «امنیت اخلاقی» سخن به میان آورده است.
دستیابی به امنیتی که بر اساس اندیشه غربی معنی می شود برای حفظ ارزش های مادی و توسعه طلبانه است، اما از امنیتی دیگری می توان سخن گفت که ضامن بقای حیات معنوی جامعه است .در فضای سیاسی اگر رهبری پیروان کمی برای خویش دید که نمی تواند دست به جهاد و یا حتی نهی ازمنکر بزند بایستی از جان خویش و نیروهای خود پاسداری کند تا با نیروسازی و فراهم نمودن زمینه برای مبارزه آشکار فضاسازی نماید. تقیه بسان «استراتژی بقا» همواره دستادیزی برای امنیت رهبری و پیروان مذهب تشیع در زمان ائمه قرار می گرفت. امام (ع) از رهگذر استراتژی بقا/ تقیه به پیروان خویش آگاهی می داد که چگونه با تقیه این استراتژی استوار، زیست کنند تا زمینه برای قیام قائم آل محمد که همان سرّ نهان است، فراهم آید؛ می توان گفت «امنیت واکنشی»، دستاورد تقیه است.
غیبت قائم و پرچمدار حکومت الهی جهانی، خود در امتداد استراتژی بقا/ تقیه تعریف می شود.اساساً تقیه هنگامی رخ می دهد که انتظاری باشد و استراتژی تقیه در واقع «انتظار قیام» است.
دوران تقیه و سکوت مصلحت گرایانه کم وبیش ادامه داشت تا آنکه در قرن چهاردهم دین و ارکان آن در معرض نابودی قرار گرفته بود فقه مبارزی انتظار را از حالت سلبی به حالت ایجابی سوق داد و تقیه خوفی را برای همیشه برای جامعه شیعیان، حرام اعلام نمود. امام خمینی (ره) وظیفه مومنان را دست یابی به حکومت اسلامی که بتواند زمینه قیام قائم را به بهترین صورت فراهم آورد. تقیه در دو رویکرد به انتظار یعنی انتظار پویا و انتظار ایستا بررسی می گردد. در انتظار پویا تقیه یک رفتاری حداقلی با حکومت های جابر است. تقیه، خزیدن در لاک عافیت نیست بلکه گذر از یک مرحله است تا با نشر و توسعه معارف اهل بیت (ع) زمینه تشکیل حکومت جهانی مهدوی فراهم آید. اما در انتظار ایستا تقیه بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است .با این رویکرد تنها وظیفه منتظران دعا کردن برای فرج است .

تقیه در لغت

واژه تقیه بنابر اینکه مصدر یا اسم مصدر باشد، مورد اختلاف قرار گرفته است. شیخ انصاری بر آنست که تقیه اسم فعل و از تقی یتّقی می باشد. آیت الله خویی تقیه را مصدر فعل تقی یتقی و اسم آن را «تقوا» می داند.
آنچه از معاجم لغوی استفاده می شود آنست که تقیه مصدر دوم فعل تقی اتقی می باشد و اسم آن «تقوا» است.
می توان گفت تقیه اگر مصدر باشد به معنای «خود نگه داشتن» و در صورت اسم مصدر بودن، به معنای «خود نگه داری» است.

تعریف اصطلاحی تقیه

«تقیه» کاربرد گسترده ای در دانش های گوناگون مانند فقه، اصول فقه، کلام، تفسیر و غیره دارد.
دانشمندان شیعه در طول تاریخ، تقیه را بررسی و آن را تعریف نموده اند.
شیخ مفید تقیه را « پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان به منظور تحفظ از زیان دینی و دنیایی» دانسته است.
شهید اول چنین می گوید: «تقیه عبارت است از به نیکی معاشرت کردن با مردم به وسیلة به جاآوردن آن چه می شناسند (و با آن مانوس اند) و ترک آن چه نمی شناسند (و با آن مانوس نیستند) به جهت دوری کردن از دردسرهای آنان.»
فاضل مقداد بر آنست که «در تقیه، بر خلاف نفاق که موضوع آن تظاهر به حق و پنهان کردن شرک و باطل است،شخص مومن به دلیل ترس از زیان مالی یا جانی برای خود یا دیگری، از اظهار حقیقت خودداری می کند.»
شیخ انصاری تقیه را «نگه داشتن خویش از ضرر رساندن دیگری به وسیلة همراهی با او در گفتار یا کرداری که مخالف حق است» می داند.
از چهار تعریف گذشته، می توان ویژگیهای تقیه را اینگونه برشمرد که این نکات می تواند ما را در ادامه گفتارها و گسترة کاربرد تقیه یاری رساند.
۱/ پوشاندن اعتقاد و بر حق بودن مذهب و اعتقاد تقیه کننده
۲/ همراهی با مخالفان چه با گفتار و چه با رفتار
۳/ انجام تقیه برای حفظ مصلحتی مهم که یا برای جلوگیری از ضرر مالی، جانی و آبرویی و یا به منظور پرهیز از تفرقه و جدایی و حفظ وحدت مسلمانان است.
با توجه به همین آثار سودمند تقیه، امیر مومنان علی(ع) تقیه را «رحمت الهی بر مومنان» خوانده اند.

نگاهی به ادله مشروعیت تقیه

می توان برای مستند بودن تقیه به کتاب، سنت، اجماع، عقل و سیره عقلا استدلال نمود.
در قرآن کریم آمده است:
«لا یتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء تتقوا منهم تقیه و یحذرکم الله و الی الله المصیر»
نباید اهل ایمان، به جای مومنین، کافران را دوست وسرپرست خود قرار دهند و هر کس چنین کند، پیش خدا هیچ ارزشی ندارد، مگر آن که از کنار پروا و تقیه کند. و خداوند شما را از (قهر) خود هشدار می دهد و بازگشت به سوی اوست.
هم چنین آیات ۱۰۶ سورة نحل و ۲۸ سورة مومن به صورت مطابقی و آیات ۱۸۵ و ۱۹۵ سورة بقره و ۷۸ سورة حج بصورت التزامی و تضمنی بر مشروع بودن تقیه اشاره دارند.
در روایات شیعه، تقیه کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن نیز بیان شده است. گسترة کاربرد تقیه در احادیث به گونه ایست که برخی بر این باورند که روایات، تواتر معنوی دارند، و بعضی دیگر روایات تقیه را هفتاد مورد دانسته اند و آنها را تواتر اجمالی می دانند.
گستردگی کاربرد تقیه در روایات از آن روست که بحث تقیه در قرون نخستین هجری از مباحث رایج کلامی و فقهی بوده است و از سوی دیگر این امر بیشتر ناشی از این واقعیت است که به گواه منابع تاریخی، مذهب تشیع در طول حیات پرفراز و نشیب خود از جنبه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی به سختی در روایات شیعه، تقیه کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن نیز بیان شده است.
گستردگی کاربرد تقیه در روایات از آن روست که بحث تقیه در قرون نخستین هجری از مباحث رایج کلامی و فقهی بوده است و از سوی دیگر این امر بیشتر ناشی از این واقعیت است که به گواه منابع تاریخی، مذهب تشیع در طول حیات پرفراز و نشیب خود از جنبه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی به سختی
در تنگنا بوده است. روایات تقیه بر دو دسته است: دسته اول بر اصل مشروعیت تقیه دلالت می کند و دستة دوم در بیان حکم به وجوب آنست.
از دستة نخست می توان به روایت زیر اشاره نمود:
«صحیحه هشام بن سالم، قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ما عبدالله بشیء احب الیه من الخباء ، قلت: و ما الخباء؟ قال: التقیه.»
امام صادق (ع) فرمودند: هیچ چیز دوست داشتنی تر از «خباء» مورد پرستش خداوند واقع نشده است. پرسیده شد: خباء چیست؟ فرمودند: «تقیه».
از دستة دوم نیز می توان روایت زیر را بیان کرد:
«صحیحه معمربن خلاء، … قال ابو جعفر (ع): التقیه من دینی و دین آبائی، و لا ایمان لمن لا تقیه له.»
امام باقر(ع) فرمودند: تقیه از دین و روش من و پدران من است و هر آنکه تقیه نداشت، ایمان ندارد.
از دیگر دلایل مشروعیت تقیه، اجماع منقول و محصل چه قولی و عملی است.
گفته شده وجوب تقیه نزد فقها مورد تسالم بوده و بلکه از ضروریات مذهب شیعه به شمار می آید.
عقل نیز بر اعتبار تقیه حکم می کند. بدین گونه که عقل احکام دین را تشریع شده برای سعادت جاودانه انسان می داند، اما اگر این خوشبختی و ادامة انجام احکام در پاره ای از زمان ها بر تقیه و مخفی کردن احکام از دشمنان متوقف باشد، عقل بنابر تقدیم امر مهم تر بر مهم، به تنهایی بر حسن تقیه حکم می نماید.
سیرة عقلا به عنوان دلیل دیگری نیز بر اعتبار تقیه بیان شده است.
«هرگاه انسان به وسیلة ابراز عقاید یا انجام وظایف خویش در معرض ضرر و خطر قطعی یا ظنی قرار گیرد و مفسدة ضرر و خطر از مصلحت ابراز و انجام بیشتر باشد و انسان بتواند به وسیلة کتمان و اظهار خلاف، آن ضرر و خطر را از خود برطرف نماید، همة عاقلان دنیا اجازة کتمان و اظهار خلاف را به او می دهند و حتی در بعضی از موارد آن را بر او واجب می شمرند که این همان تقیه است.»
روشن است که نهیی از جانب معصوم نسبت به این سیره وارد نشده و این سکوت معصوم، تایید و امضای ایشان را بر این سیره می رساند.
تقیه در درازنای تاریخ مورد استفاده قرار گرفته و همواره پوشش دفاعی در برابر ظلم و فساد جباران بوده است.
تقیه قبل از اسلام در زمان های حضرت آدم، حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسی، حضرت خضر، اصحاب کهف و حضرت عیسی و پس از اسلام نیز در زمان پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) رواج داشته است.

تقسیمات تقیه

برای آن که روشن گردد تقیه به عنوان استراتژی دفاعی در عصر انتظار، چه در زمان اقلیت مبارزان و چه در هنگامه تشکیل حکومت اسلامی و زمینه سازی سازماندهی شده برای ظهور عدل گستر جهان، چگونه اجرا می شود و فرایند آن به چه صورت است، تقسیم بندی تقیه ضروری می نماید.
۱/ تقیه از جهت چگونگی و شکل ظاهری آن به صورت کتمانی یا اظهاری واقع می شود.
از نمونه های پوشاندن حق و واقع می توان به کتمان ایمان مومن آل فرعون اشاره نمود. در تقیه اظهاری که شخص تقیه کننده بر خلاف باور حق خویش سخن می گوید، می توان تقیة عمار را برشمرد.
۲/ تقیه براساس انگیزه و اهداف آن به تقیة خوفی و تقیة مداراتی تقسیم می گردد. تقیة خوفی که با اضطرار و بر حفظ دین، جان خود و یاران ، مال و آبرو شکل می گیرد، از مهمترین کاربردهای تقیه در زمان ائمه (ع) و دوران خفقان سیاسی آن روزگار بوده است.
امام صادق (ع) در مورد حفظ دین بوسیلة تقیه می فرمایند:
«استعمال التقیه لصیانه الدین و الاخوان»
به کار بردن تقیه به منظور حفظ و پاسداری از دین و برادران است.
در تقیه مداراتی به صورت مستقیم ترس از ضرر وجود نداشته و بر حفظ و عقیده صورت نمی گیرد، بلکه به هدف زندگی و رفت و آمد مسالمت آمیز و نیکو با اکثریت مسلمانان، این تقیه انجام می شود.
حفظ و یکپارچگی مسلمانان، ایجاد گشایش برای شیعیان ، پاسداری از آبروی مذهب تشیع و ادای حقوق مسلمانان از اهداف تقیه مداراتی به شمار می آید.
۳/ تقیه از جهت شخص تقیه کننده (متقی) نیز تقسیم می شود. تقیه کننده گاهی فردی عادی و گاهی شخصی است که دارای نشان و جایگاه دینی (پیامبر(ص) ، ائمه (ع) و فقهاء) و یا منزلت سیاسی می باشد که نسبت به هر گروه حکم آن متفاوت خواهد بود.
۴/ تقسیم تقیه نسبت به تقیه از کفار و تقیه از مسلمانان.
۵/ تقسیم بندی از جهت مورد آن که عبارتست از تقیه در اصول دین و تقیه در فروع دین.

تقیه و امنیت

گونه های مختلفی برای امنیت بر شمرده اند. امنیت سیاسی، امنیت ملی، امنیت اجتماعی و …. اما کمتر کسی از «امنیت اخلاقی» سخن به میان آورده است. دانش سیاسی موجود که امنیت از شاخه های آن به شمار می رود، پس از رنسانس و در فضای ضد الهی و بشری نمودن اندیشه شکل گرفت. دستیابی به امنیتی که بر اساس اندیشه غربی معنی می شود برای حفظ ارزش های مادی و توسعه طلبانه است و این امنیت، آزادی مورد نظر اندیشه غربی و غیر الهی را ارمغان می آورد، که نتایج اسفناک آن را در سراسر جهان شاهدیم.
اما از امنیتی دیگری می توان سخن گفت که ضامن بقای حیات معنوی جامعه است و در پرتوی آن می توان از ارزشهای الهی پاسداری نمود. در بستر امنیت اخلاقی، می توان آزادانه خداوند را پرستش نمود. این آزادی یعنی آزادشدن از آزادی مطلوب اندیشه غربی که جز زنجیر توسعه ارضاء و نیاز مادی نیست.
مبارزه با طاغوت و جبهه ظلمانی باطل در جهت دستیابی به امنیت اخلاقی است که بتوان در تمام ساحت های زندگی بشر، خداند را پرستش نمود. برای به دست آوردن امنیت کامل بایستی بدون هیچ خستگی و ناامیدی تلاش نمود و مراحل مختلف را پشت سر گذاشت . اگرچه که پایان یافتن یک مرحله قرن ها به طول انجامد.
گاهی فضای سیاسی جامعه برای انقلاب و مبارزه آشکار و یا جهاد مناسب است . اما اگر رهبری پیروان کمی برای خویش دید که نمی تواند دست به جهاد و یا حتی نهی ازمنکر بزند بایستی از جان خویش و نیروهای خود پاسداری کند تا با نیروسازی و فراهم نمودن زمینه برای مبارزه آشکار فضاسازی نماید.
با این مقدمه کوتاه روشن می شود که می توان گفت تقیه و امنیت دو روی یک سکه هستند. تقیه به عنوان یک استراتژی از امنیت گروههای مخالف که در اقلیت هستند (اپوزیسیون) پاسداری می کند. اگر به دوران حیات اجتماعی- سیاسی امامان معصوم(ع) نگاهی بیافکنیم با گونه های وحشتناکی از سیاست تعقیب و دستگیری، تهدید، کشتار و زندان رو به رو خواهیم گشت. که همگی از سوی حکومت های استبدادی علیه امامان(ع) و پیروانشان به کار گرفته می شد.
حتی در زمان امیر مومنان(ع) - که یادهها همه با رشادت ها و اخلاص های علی(ع) با پیامبر(ص) پیوند خورده است.- آنسان دستکاه خلافت بر او سخت می گیرد که او را وادار به ۲۵ سال خانه نشینی می نماید و این نه انفعال و گوشة عزلت و عافیت گزیدن است بلکه امیرمومنان(ع) با «تقیه مداراتی» از امنیت خود و یارانش پاسداری می نمود.
تقیه بسان «استراتژی بقا» همواره دستادیزی برای امنیت رهبری و پیروان مذهب تشیع به عنوان یک مذهب مبارزه و اصلاح، قرار می گرفت.
صلح امام حسن(ع) نمونة بارزی از پاسداشت امنیت جان مسلمانان و آن دسته از پیروان حقیقی امام (ع) است، که با «تقیه خوفی» رقم می خورد.
امام حسن (ع) هدف اصلی صلح را حفظ خون های مسلمانان بیان می کنند و در روایت دیگری می فرمایند:
«ان التقیه یصلح بها امه لصاحبها مثل ثواب اعمالهم و ان ترکها ربما اهلک امه، تارکها شریک من اهلکم»
برای عامل به تقیه ای که خداوند به وسیلة آن تقیه، امتی را اصلاح کند، همانند ثواب اعمال آن امت در نظر گرفته می شود و اگر آن تقیه را ترک کند، چه بسا باعث هلاکت امتی شود که تارک این تقیه شریک در خون آن ها خواهد بود.
امام حسین(ع) به عنوان رهبر نهضت، برای آنکه راه اصلاح را برای تاریخ روشن نماید، همانند رهبران گذشته دست خویش را به سوی طاغوت دراز نکرد، اما بهای اصلاح امت را پرداخت و به همراه ۱۷ نفر از خاندان خود و شصت نفر از یارانش به گونه ای کاملاً غیرانسانی کشته شد و از انتقامجویی که دستگاه پلید حکومت به آنان داشت، پیکر پاک آنان نیز زیر سم اسب ها پایمال گشت.
پس از واقعه عاشورا که نگاهها به سمت «امامت» روانه شد، دوران خفقان شدید سیاسی حاکم گردید. رهبران و پیروان مذهب مبارزه و اصلاح (تشیع) همواره مهم ترین و جدی ترین تهدید برای حکومت وقت جابر به شمار می رفتند. امنیت این گروه اقلیت مبارز که حکومت را نامشروع می داند و فضا را تنگ و تاریک برای مبارزة آشکار می بیند، تنها با «استراتژی بقا» یعنی تقیه تأمین می گردد. در دوره استیلای عباسیان، ائمه اهل بیت(ع) و پیروان ایشان چنان مصایب از جمله کشتار و آوارگی را تحمل کردند که اعمال وحشیانه امویان در برابرش خرد و ناچیز بود و شعار قیام رضای آل محمد بهانه ای شد برای سرکوب و شکنجه امامان و پیروان ایشان.
امنیت و حفظ رهبری برای ادامه مبارزه و اصلاح از مهمترین ارکان اندیشه سیاسی امامان معصوم(ع) به شمار می رود.
امام صادق(ع) دربارة افطار روزی از ماه رمضان که سلطان آن را عید اعلام کرده بود، می فرماید:
«افطر یوماً من شهر رمضان احب الی من ان یضرب عنقی. »
روزی از ماه رمضان را افطار کنم بهتر از آن است که گردنم زده شود.
امام (ع) از رهگذر استراتژی بقا/ تقیه با سازمان دهی و انتظام بخشی به امور، نهضت شیعی را به آستانه اقدام سیاسی نزدیک می کرد و به پیروان خویش آموزش و آگاهی می داد که چگونه سرّ آل محمد(ص) را پنهان دارند و با تقیه این استراتژی استوار، زیست کنند تا زمینه برای قیام قائم آل محمد که همان سرّ نهان است، فراهم آید؛ که اگر نبود این استراتژی و این «عقب نشینی تاکتیکی» ، انتظار معنا نداشت. پنهان داشتن دین یا ایدئولوژی، ترفندی تاکتیکی است که به هیچ وجه کوششهایی را که در جهت پیروزی نهایی آن انجام می گیرد قطع نمی کند، و در حکم یک ضمانت برای تعلیق وظایف اساسی دینی است.

هرم امنیتی اندیشه سیاسی شیعه

اندیشه سیاسی شیعه در مقابله با طاغوت بر سه محور زیر است(به لحاظ اهمیت و نزدیکی به اهداف):
۱/ جهاد ۲/ امر به معروف و نهی از منکر ۳/ تقیه
بیان شد که مقابله با طاغوت برای دستیابی به امنیت است. روش های مختلف این مقابله هریک گونه ای از امنیت را به ارمغان دارد که به توضیح آن می پردازیم.
در اندیشه شیعه حکومت تنها از آن معصومان است که در طول تدبیر و ولایت خداوند قرار دارد. حاکم باید از دو ویژگی نص و نصب برخوردار باشد و در غیر اینصورت حکومت نامشروع و طاغوت به شمار می آید.
در زمان غیبت نیز فقها مامور رسیدگی به نیازهای مردم هستند و اگر بسط ید وجود داشت و شرایط و اقبال عمومی فراهم بود با تشکیل حکومت بایستی به اجرای احکام الهی پرداخت و نیازهای جامعه را مدیریت نمود.
در نتیجه در نگاه امامان معصوم حکومت های وقت غاصبانی هستند که با ناحق بر مسند حکومت نشسته اند . البته شیعه مانند احزاب سیاسی هدف خود را تنها رسیدن به حکومت و قدرت نمی داند بلکه قدرتِ ناشی از حکومت وسیله و طریقی است برای توسعه توحید و پرستش خداوند که در ساحت های زندگی بشر جاری شود و بتوان در مقابل جبهه باطل، جبهه حق قدرتمندی استوار ساخت.
در دوران حضور ائمه به علت سیاست تهدید و ارعاب حاکمان جور که حتی آزادی در بیان خیلی از حقائق وجود نداشت و در خفا و به شاگردان نزدیک و مورد اعتماد گفته می شد، «تقیه» می توانست حیات شیعه را محفوظ بدارد. امامان حتی در بیان احکام شرعی گاه از اندیشه حاکم و مسلط پیروی می کرند و این اوج خفقان آن زمان را نشان می دهد. در واقع تقیه بازخورد طبیعی این فضای سیاه و ناامن است. تقیه واکنشی عقلانی برای کسب حداقل امنیت در حکومت اکثریت ظالم و طاغوت به شمار می آید. برای گروهی که در اقلیت به سر می برند و حکومت ها را غاصب می دانند و از هر ناحیه تحت بدترین شکنجه ها و کشتارها قرار دارند، برای بقای خویش و تامین امنیت باید به تقیه روی آورند. یاوران اندک امام نمی توانست ایشان را در رویارویی مسقیم و آشکار با حاکمان ستم پیشه و غاصب قرار دهد . از این رو امام و پیروانشان از تقیه سود می جستند . یعنی مبارزه ای مخفی برای زمینه سازیِ ورود به صحنه نبرد آشکار که به امنیت بیشتری دست یابند و در پرتوی آن بتوان آزادانه به پرستش الهی پرداخت. روایت زیر به روشنی گویای دلیل دست به قیام نزدن امام است.
«سدیر می گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم وبه حضرت عرض کردم به خدا سوگند نشستن برای شما سزاوار نیست ! حضرت فرمود: چرا ای سدیر؟ عرض کردم: به سبب اطرافیان و پیروانی که دارید. به خدا سوگند اگر امیرالمومنین (ع) به اندازه شما یاور داشت، دو قبیله تیم و عدی (قیبله ابوبکر و عمر) به خلافت وی طمع نمی ورزیدند. حضرت فرمودند: تعداد آن ها چه قدر است ؟ گفتم: صد هزار. حضرت فرموند: صدهزار؟ گفتم: بلی و بلکه دوسیت هزار. حضرت فرمودند: دویست هزار؟ گفتم: بلی و بلکه نصف دنیا. حضرت سکوت فرمودند تا این که همراه امام (ع) به مکانی نزدیک مدینه رفتیم. در آنجا پسر بچه ای چند بزغاله می چراند. حضرت نگاهی کردند و فرمودند: اگر من به اندازه این بزغاله ها شیعه و پیرو داشتم، سکوت و نشستن بر من جایز نبود. سدیر می گوید: از مرکب پیاده شدیم و نماز خواندیم. پس از نماز، بزغاله ها را شمردم. تعداد آن ها هفده رأس بود.»
بنا براین تقیه حافظ امنیت این گروه اقلیت مبارز است که در واکنش با سیستم رعب و وحشتِ طاغوت،‌ این استراتژی به کار می آید. در نتیجه می توان گفت «امنیت واکنشی»، دستاورد تقیه است.
اگر فضای سیاسی جامعه از آزادی نسبی برخوردار بود به گونه ای که بتوان پسند و ناپسند الهی را به مردم و حاکمان گوشزد نمود و حتی در موقع لزوم فریاد برآورد، «امربه معروف و نهی ازمنکر» برای ایجاد امنیت بیشتر مومنان و خداپرستان انجام می گیرد. این امنیت در واکنش به جریان تهدید و زور نیست،‌ بلکه به صورت یک کنش و رفتار مبتکرانه به دست می آید. بنابر این می توان گفت امر به معروف و نهی از منکر، «امنیت کنشی» را به ارمغان می آورد.
اما اگر جامعه به سمتی می رفت که دین در حال محو شدن کامل و طاغوت در حال توسعه و گسترش بود و نیز اقبال عمومی برای پیش قدم شدن و از جان هزینه کردن وجود داشت، «جهاد» صورت می گیرد تا ریشه فساد خشکانده شود. جهاد سبب می گردد امنیت بیشتری برای حضور اراده های مومنانه شکل گیرد. میوه جهاد، «امنیت افزایشی» است.
در پرتوی مطالب گفته شده می توان هرم نموداری زیر را پیشنهاد داد:
در دوران حضور ائمه (ع) به علت فشار و شکنجه سنگین امویان و عباسیان، گزینه اول و دوم (جهاد و امر به معروف و نهی از منکر) به گونه کمرنگی دیده می شود و اینجاست که گزینه سوم (تقیه) به عنوان یک «پوشش امنیتی» بقای یک مکتب را تضمین می کند و ادامه راه را برای مبارزه و اصلاح فراهم می نماید و حکومت ستم پیشه را دچار سردرگمی و انفعال دژخیمانه می سازد. علی بن ابراهیم یکی از یاران امام حسن عسگری(ع) گوشه ای از سختی های آن روزگار را چنین بیان کرده است:
«روزی که ابومحمد(ع) سواره بیرون آمد، در محله عسکر شهر سامرا گردآمده بودیم و منتظر ابومحمد(ع) بودیم تا دستنوشت حضرت رسید که: آگاه باشید! هیچ کس به من سلام ندهد، و هرگز کسی با دستش به من اشاره نکند، زیرا شما امنیت جانی ندارید.»
نمونه دیگر از دوران سیاه و پر خفقان حیات امام حسن عسگری(ع)- که ایشان زمینه را برای امنیت قائم (ع) فراهم
می نمود و تمام شکنجه ها و فشارها و مصایب وارده بر اهل بیت (ع) را با این وظیفه تاریخی به ثمر می نشاند- روایت زیر است:
«محمدبن عبدالعزیز بلخی می گوید: روزی در بازار مالفروشان نشسته بودم، ناگهان امام عسگری (ع) را دیدم که می خواست به دارالعامه (مجمع عمومی مردم) برود، با خود گفتم، آیا اگر فریاد برآورم ای مردم این حجت پروردگار بر شماست، او را بشناسید، مردم مرا می کشند؟ هنگامی که امام به من نزدیک شد انگشت سبابه را به دهانش گذاشت که یعنی سکوت کن. همان شب ایشان را دیدم، فرمود: یا باید امامت را مکتوم و پنهان بداری یا کشته شوی، برای خداوند بر جان خود تقیه کن»
بنابراین غیبت قائم و پرچمدار حکومت الهی جهانی، خود در امتداد استراتژی بقا/ تقیه تعریف می شود و بزرگترین تقیه تاریخ با پنهان شدن ایشان از دیدها، رقم می خورد.

تقیه و انتظار

تقیه با مفهوم انتظار گره خورده است. اساساً تقیه هنگامی رخ می دهد که انتظاری باشد و استراتژی تقیه در واقع «انتظار قیام» است.
امامان معصوم(ع) خود، این قیام را انتظار می کشیدند و آرزوی خدمتگزاری به قائم را به پیروان خویش ابراز می داشتند. بنابراین می توان عصر انتظار را به قرن ها قبل از غیبت حضرت مهدی(ع) گسترش داد که حضرت زهرا (س) انتظار قائم منتقم را ناله سر می داد. حکمت تقیه در پنهان داشتن قائم نهفتته است و امامان، این رهبران مبارز پیروان خویش را حتی از نام بردن اسم قائم بر حذر می داشتند.
«از امام صادق(ع) پرسیده شد: مهدی از کدام فرزند شماست؟ امام فرمودند: پنجم از فرزند هفتم، وجود او از شما پنهان است و جایز نیست بر شما که نام او را ببرید.»
با غیبت صغری، نایبان خاص همواره تحت فشار حکومت در تقیه به سر می بردند و آنگاه که غیبت کبری آغاز گردید، فقها این نایبان عام قائم (عج) با استراتژی تقیه که بقای مکتب تشیع را پاس می داشت، به زمینه سازی و دعوت و تربیت و تشکیلات روی آوردند از آن رو که فقیه، مرجع در حوادث و رویدادها معرفی شده و حجت قائم (عج) بر بندگان است.
فقها براساس اندیشه مشروعیت زدایی از حکومت های جابر وقت با استراتژی بقا به مبارزه و اصلاح ادامه می دادند تا روزی رسد که تقیه خوفی جای خویش را به مبارزه آَشکار دهد و انتظار با پویایی و قدرت عمل بیشتری به پیش رود و زمینه بهتری برای گسترش اندیشه انتظار و سازمان بخشی به نیروها فراهم آید.
درست است که فقها برای حفظ مصالح شیعه و بقای آن در قالب تقیه و در صورت ضرورت، با دستگاه ستم پیشه خلافت همکاری داشته اند اما هیچ گاه خلافت آنان را مشروع نمی دانستند و همواره در اندیشه برپایی حکومت و در واقع زمینه سازی بیشتر برای قیام قائم (عج) بوده اند. گواه این مطلب آنست که فقهای شیعه حتی به هنگام تن دادن به تقیه و استراتژی بقا به «تحریم قضاوت غیر فقیه جامع الشرایط» فتوا داده اند. مثال روشن آن فتوای شیخ صدوق در تحریم دستگاه قضایی بنی عباس و لزوم مراجعه به فقهای شیعه برای حل و فصل اختلافات است. باید گفت که در حقیقت، قضاوت مهمترین شأن حکومت و غیر قابل تفکیک از دیگر شئون آن است. یعنی نمی توان مدعی قضاوت بود ولی از اقامه حکومت تبری جست.
دوران تقیه و سکوت مصلحت گرایانه کم وبیش ادامه داشت تا آنکه در قرن چهاردهم که می رفت تقیه آلوده به عافیت طلبی شود و نیز دین و ارکان آن در معرض نابودی قرار گرفته بود و در شرایطی که شعائر دینی محو می گردید و جبهه کفر خود را پیروز میدان جهان می دید، فقیهی از قم قیام کرد و انتظار را از حالت سلبی به حالت ایجابی سوق داد و تقیه خوفی را برای همیشه برای جامعه شیعیان، حرام اعلام نمود و اندیشه ولایت مطلقه فقیه را پی ریزی کرد. امام خمینی (ره) در واقع با طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه، گذار فقه امامی را از رویکرد اپوزیسیونی به رویکرد پوزیسیونی تسهیل و آن را از فقه مقاومت به فقه اقتدار تبدیل نمود. او وظیفه مومنان را دست یابی به حکومت اسلامی که بتواند زمینه قیام قائم را به بهترین صورت فراهم آورد، اعلام نمود و خود در این راه رنج بسیار برد.
امام خمینی (ره) این فقیه بزرگ می فرماید:
«گاهی وقتها تقیه حرام است. آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است نمی تواند تقیه بکند. آن وقت بای هرچه بشود برود. تقیه برای حفظ دین است. جایی که دین در خطر بود جای تقیه نیست، جای سکوت نیست.»
با تشکیل حکومت اسلامی، تقیه خوفی در ساحت حکومت و در جامعه ای که اکثریت با شیعیان مبارز است، رنگ می بازد. اما استراتژی تقیه تعطیل نمی گردد، بلکه «تقیه مداراتی» به عنوان استراتژی وحدت جلوه گر می شود و بقای حکومت و نظام اسلامی را تضمین می نماید.
ممکن است این اشکال پیش آید که تقیه در موارد حکومت، با توجه به اقتداری که دارد غیر متصور است. تقیه معمولا در برابر اقتدار دولت و به خاطر خوف از سطوت و ابهت آن بوجود می آید. بنابراین ادله تقیه شامل موارد حکومتی نخواهد بود.
این ایراد در صورتی قابل فبول است که تقیه به موارد خوف منحصر گردد در حالی که تقیه مداراتی هم در امور شخصی و هم در امور عمومی و حکومتی قابل تصور می باشد.
افزون بر این، تقیه خوفی نیز در مورد امور عمومی و حکومتی صادق می باشد و اقتدار محدود دولت بدان معنی نیست که دولت از هیچ کس و یا از هیچ امری هراس ندارد.
تقیه حالتی بازدارنده در برابر تهدید و تامین کننده امنیت است. تامین امنیت فردی موجب تقیه شخصی و تامین امنیت عمومی مستلزم تقیه در امور عمومی مربوطه می باشد.

تقیه و دو رویکرد به انتظار

برای آنکه نقش تقیه در انتظار بیشتر روشن گردد بایستی به دو رویکرد نسبت به انتظار اشاره نمود:
۱- انتظار پویا ۲- انتظار ایستا
در طول تاریخ ما با هر دوگونه ی انتظار مواجه هستیم و روشن است که انتظار ایستا انتظار حقیقی و مطلوب نیست. اما شیعیانی خود را اینگونه منتظر می دانند و ما با این واقعیت روبه رو هستیم. برای آنکه بتوان نقش تقیه را در هر دوگونه انتظار بررسی و مقایسه کرد باید مولفه های آن دو را از دیده بگذرانیم .
مؤلفه های انتظار پویا :
در این رویکرد انتظار یک فرایند رفتاری است. انتظار تنها یک اندیشه و یا ارتباط روحی و معنوی به حساب نمی آید . بلکه عمل و رفتار است؛ افضل الاعمال امتی الانتظار. بندگی خدا با نشستن و دیدن سازگاری ندارد. بندگی یعنی رفتار موحدانه که در آن کوشش و تلاش حرف اساسی را می زند . و بدینگونه می شود که انتظار الفرج عباده. انتظار وقتی رفتار معنی شد در آن حرکت جلوه می نماید . انتظار پیشروی می کند و نظاره گر پدیده ها و حوادث نیست. نه تنها حرکت فردی بلکه حرکت اجتماعی انتظار را پیش به جلو می راند و شرایط را به اصل ظهور نزدیک می گرداند. بنابراین انتظار یک حرکت اجتماعی است .
انتظار آنگاه که به رفتار و حرکت پیوند خورد آگاهانه و با تدبیر صورت می پذیرد . کاملا به شرایط زمان آگاهی دارد و مراحل تاریخی را درک می کند. نقشه های دشمن را به خوبی می شناسد و می داند که در هر زمان چگونه رفتاری با دشمن داشته باشد و از چه روشی بهره گیرد . فرد منتظر اهل محاسبه دقیق است و رفتارش را بر مبنای آن انتخاب می کند .
انتظار وقتی فرایند رفتاری و بر اساس حرکتی آگاهانه بود در پی تغییر است ، فرد منتظر رسالت بزرگی را بر دوش می کشد. او بنابر ظرفیت، مسئولیت و امکاناتی که دارد باید خود، خانواده ،جامعه ، منطقه و جهان را برای یک حکومت جهانی آماده سازد و این زمینه سازی فراهم نمی آید مگر از مسیر تغییر . انتظار پویا با طاغوت سر آشتی ندارد و اگر زمانه مناسب باشد برای تغییر طاغوت از جان خویش هزینه می کند و فریا د و جان سپاری را به بهانه فعالیت فرهنگی به کناری وا نمی نهد ؛ که در جامعه آلوده و فرهنگ طاغوتی باید خانه ضلالت را از بنیان ریشه کن کرد نه اینکه بر در و دیوار آن رنگ جدیدی زد. انتظار یعنی در خون خویش غلتیدن و بدون ایجاد تغییر، انتظار دیدن ریختن خونهای ناحق است که تنها نام آن انتظار است . بنابراین انتظار پویا، رفتاری بیرونی و حرکتی آگاهانه است که تغییر شرایط را سرلوحه وظایف خود می داند .
اما مؤلفه های انتظار ایستا بدین توضیح است :
انتظار تنها یک حالت روحی و یک باور ذهنی است و رفتار صفت انتظار نیست اگر چه که هر حالت روحی بر رفتار انسان تاثیر می گذارد .
انتظارتابع رویدادها و حوادث است . فرد، منتظر پیدایش علامت های ظهور است و در این رویکرد تنها نظاره گر حرکت جهان می باشد و خود را در مسیر این موج قرار می دهد بدون آنکه طرحی برای حرکت خود داشته باشد. او همواره خود را در اقلیت می انگارد و تغییر را ناپسند می داند و تنها هر گونه تغییر را به دست امام زمان (ع) می سپارد و خود هیچگونه تلاشی برای تغییر شرایط انجام نمی دهد. فرد منتظر برای خویش هیچگونه رسالتی نمیبیند. او می نشیند و بدون هیچگونه حرکت و تلاشی ظهور امام زمان را انتظار می کشد .
روشن است که این رویکرد انتظار به معنای حقیقی آن نیست و تنها از سر تسامح بر آن انتظار اطلاق می کنیم که در حقیقت گوشه نشینی و عافیت طلبی انتظار نیست .
پس از آنکه تا حدودی انتظار پویا و انتظار ایستا بیان شد حال نقش تقیه در این دو رویکرد مورد بررسی قرار می گیرد .
تقیه در انتظار پویا تنها یک مرحله است که برای زمینه سازی برای مرحله بعد فراهم می آید . تقیه وضعیت مطلوبی را برای تربیت و انسجام بخشی به نیروها ایجاد می کند .
در انتظار پویا تقیه یک رفتاری حداقلی با حکومت های جابر است. منتظران در ظاهر با ایشان سر عناد ندارند اما در اصل، اندیشه خویش را برای جابجایی حکومت و مشروعیت آن می پرورانند. در انتظار پویا منتظران به تقیه دل نمی بندند و تنها بدان به عنوان یک استراتژی در زمان اقلیت و تنگنای سیاسی نگاه می کنند. آنان با تقیه در صدد تغییر شرایط هستند و هرگاه فرصتی یابند از مبارزره آشکار و فریادزدن غفلت نمی ورزند؛ که تقیه به بقای شیعه می اندیشد نه به ابقای سکوت.
تقیه توجیه سکون و نشستن نیست بلکه حرکتی مخفی و آگاهانه به حساب می آید تا از ریختن خون نیروها حفظ نماید و موجب بقای مکتب شیعه و فرهنگ انتظار شود.
تقیه، مطلق انگاشته نمی شود و راه فراری برای مبارزه نیست که حتی در به خطر افتادن ارکان دین و از بین رفتن حیثیت کامل مومنان باز هم تقیه در سپهر سیاست بدرخشد. میرزای شیرازی با شجاعت کم نظیر خود، جامعه مومنان را به سمت مبارزه آشکار با استبداد و طاغوت سوق داد. می رفت که جامعه در زیر یوق کفر تمام استقلال خویش را از کف بدهد و اجرای دین و زمینه سازی ظهور به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شود. اما این فقیه بزرگ و مجاهد با فتوای تاریخ ساز خود جامعه شیعیان را از تقیه بیرون آورد و تن دادن به خواسته استبداد و کفر را جنگیدن با امام زمان (ع) عنوان نمود و طرح طاغوت را برای توسعه کامل خود بر مومنان ناکام گذاشت و منتظران را در جریان شیب ظهور قرار داد.
در انتظار حقیقی باید از فرصت ها استفاده نمود و بگونه ای عمل نکرد که این فرصت ها و زمینه ها تبدیل به آب راکد شود بلکه این چشمه جوشان باید با قوت به راه خویش ادامه دهد.
تقیه، خزیدن در لاک عافیت نیست بلکه گذر از یک مرحله است تا با نشر و توسعه معارف اهل بیت (ع)، دل ها و اندیشه ها متوجه هدف نهایی این تلاش ها گردد و بیش از پیش زمینه تشکیل حکومت جهانی مهدوی فراهم آید.
منتظران برای زمینه سازی تشکیل این حکومت تا جان مایه می گذارند و تقیه را یک استراتژی فوق العاده و موقتی اما بسیار مهم می دانند، که می توان در جبهه اندیشه زمینه را برای جبهه عمل و توسعه دین داری فراهم نمود که تقیه یک بستر مناسب است نه بسترگاه همیشگی.
اما در انتظار ایستا که تنها اسم انتظار را به یدک می کشد، تقیه بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است . هنگامی که پویایی از انتظار تهی شود بیشترین مناسبت با اینگونه انتظار را تقیه خواهد داشت . آنهم بر اساس یک رویکرد حد اکثری به تقیه که تنها روش رفتاری با دولت غاصب تلقی می شود. وقتی فرد منتظر هیج رسالت اجنماعی برای خود ندید تقیه تبدیل به عافیت طلبی می شود و نه یک مرحله که به عنوان همه وظیفه قرار می گیرد. اگر انتظار پویا با تغییر شرایط معنا می شود و این تغییر تا آنجا پیش می رود که با تشکیل حکومت بتوان به تربیت نیرو و سازماندهی آنان و زمینه سازی برای ظهور دست یافت اما در انتظار ایستا که سخن اصلی را سازش و سکوت می زند بدفهمی از معنای حقیقی تقیه می تواند توجیه گر زیبای این سازش همیشگی باشد.
گروه هایی در تاریخ مانند « انجمن حجتیه » که به گونه انتظار ایستا دلبسته اند با نظریه « خود اقلیت پنداری » همواره از تقیه - با برداشت نا مناسب - به زیست خویش ادامه داده اند. آنان در همه حا ل و در هر شرایطی خود را علی بن یقطین می دانند که باید در حکومت ها «نفوذ» کرد نه آنکه تلاشی برای تغییر و «تاسیس» حکومت نمود. این گروه ها با نگاه به تاریخ که تقیه در دستان اقلیت شیعه بوده است و بدون توجه به شرایط و موقعیتهای روز حتی در زمان تشکیل یک حکومت اسلامی شیعی و منتظر واقعی، خود را در اقلیت نگاه می دارند و از اندیشه تقیه سود می جویند.
گروه هایی مانند انجمن حجتیه تقیه را مطلق و برای همه زمانها و شرایط می دانند . به سخن رساتر حتی اگر دین خدا به خطر افتاد و شعائر دین در حال محو شدن بود باز هم باید با حاکمان فاسد از سر مماشات و سازش رفتار نمود و این سکوت عافیت طلبانه را به ناحق تقیه نام نهاده اند تا به خیال خویش عذری شرعی بتراشند. با تهی کردن تقیه از معنای حقیقی خود و جفا به آن، «نفی مبارزه با طاغوت و باطل دانستن هر پرچمی» برای این گروه ها رسمیت پیدا می کند و همواره بر آن تاکید می شود . با این رویکرد تنها وظیفه منتظران دعا کردن برای فرج است .
نگارنده که خود در یکی از دبیرستان هایی در مشهد تحصیل می کرد که مدیر و برخی دبیران آن با انجمن حجتیه ارتباط داشتند ، به یاد دارد که در تابلوی اعلانات برگه ای با عنوان وظیفه شیعیان در زمان غیبت نصب شده بود که تمام چهل مورد آن در دعا و نماز و وظایف فردی خلاصه می شد. این وظایف را حتی در زمان انحراف مسلمانان و به خطر افتادن دین می توان به کار بست. چه قدر به جا و زیباست این سخن عالم آل محمد امام رضا(ع)که در مذمت گروهی از شیعیان فرمود:
« شما خود را شیعه امیرالمومنین می خوانید و حال آنکه در بسیاری از کارها مخالف او هستید و در بسیاری از واجبات کوتاهی و درباره حقوق بزرگ برادران دینی خود سستی می کنید. شما در جایی که واجب نیست تقیه می کنید و در جایی که این کار لازم است، آن را ترک می نمایید.»
بنابراین در اندیشه گروه هایی مانند انجمن حجتیه -که انتظار ایستا را به یدک می کشند- باید نشست تا امام زمان(ع) تشریف بیاورند و تقیه را دستاویزی برای فرار از مبارزه آشکار قرار می دهند و ایگونه هدف ا ز تقیه را به فراموشی می سپارند.
امام خمینی در این باره در کتاب ولایت فقیه می فرمایند: «تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمی کردند مذهب را باقی نمی گذاشتند. … اما وقتی اصول اسلام، حیثیت اسلام در خطر است، جای تقیه و سکوت تیست.»
مرحوم مظفر می فرماید: «تقیه از نظر وجوب و عدم وجوب به حسب موارد خوف و ضرر و خطر دارای احکامی است … چنین نیست که تقیه در همه جا واجب باشد، بلکه گاهی تقیه جایز (مستحب، مباح و مکروه) است. در بعضی موارد تقیه نکردن واجب می باشد؛ مانند آنجایی که در اظهار حق و تظاهر به آن، ‌یاری دین و خدمت به اسلام و جهاد در راه آن باشد، در این موارد به جان و اموال اهمیت داده نمی شود، بلکه جان و اموال را باید فدای دین کرد. گاهی تقیه کردن حرام است؛ مانند تقیه در اموری که موجب قتل مومن یا ترویج باطل یا فساد در دین یا ضرر زیاد و غیر قابل اغماض بر مسلمانان از جهت گمراهی آن ها یا ظهور ظلم و تعدی در میان آنهاست.»
منابع و مآخذ:
- اربلی، علی بن عیسی بن ابی الفتح، کشف الغمة فی معرفة الائمة، دارالکتب اسلامی، بیروت، ۱۴۰۱ق
- انصاری، مرتضی، التقیه، تحقیق شیخ فارس الحسون، دارالهادی، بیروت، ۱۴۲۳ق.
- بجنوردی، سید محمد حسن، القواعد الفقهیة، تحقیق مهدی مهریزی و محمد حسین داریتی، نشر الهادی، قم، ۱۴۱۹ق.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، تصحیح عبدالرحیم ربانی شبرازی، چاپ ششم، مکتبة الاسلامیة، تهران، ۱۴۰۳ق.
- سبحانی،‌ جعفر،‌ الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، قم،‌ ۱۳۸۱ش.
- سیوطی، عبدالرحمن بن کمال، تاریخ الخلفاء، منشورات دارالحکم العربی، دمشق، ۱۴۱۱ق.
- صفری، نعمت الله، نقش تقیه در استنباط، موسسه بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم، ۱۳۸۱ش.
- طیبی شبستری، احمد، تقیه امر به معروف و نهی از منکر، موسسه انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۰ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی قواعد فقه سیاسی(مصلحت)، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۴ش.
- عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، چاپ دوم، انتشارات خوارزمی،‌ تهران، ۱۳۶۵ش.
- غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، (تقریرات درس آیت الله خویی)، چاپ دوم، لطفی، قم، ۱۴۱۰ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، الطبعه الرابعه، دارصعب و دارالتعارف، بیروت، ۱۴۰۱ق.
- فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمد علی قاضی طباطبایی، ‌قم، ۱۳۸۰ش.
- فیروزآبادی، مجد الدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، کتاب النقض فی بعض مثالب النواصب فی بعض فضائح الروافض، تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی(محدث)، تهران، [بی نا]، ۱۳۳۱ش.
- مصری، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
- مقری فیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر، الطبعة السابعة، مطبة الامیر، قاهره، ۱۹۲۸م.
- مفید(شیخ)، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- معلم ، محمد علی، التقیة فی فقه اهل البیت(ع)، (تقریرات درس آیت الله شیخ مسلم داوری)، چاپ بهمن، ۱۴۱۸ق.
- مکی(شهید اول)، محمد بن جمال الدین، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیة،‌ تحقیق سید عبد الهادی حکیم، مکتبة المفید، قم.
- موسوی خمینی(امام)، روح الله، الرسائل، تذییلات مجتبی تهرانی، موسسه اسماعیلیان، قم.
- موسوی خمینی(امام)، روح الله، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی(ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، ۱۳۷۸ش.
- موسوی خمینی(امام)، روح الله، ولایت فقیه، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ چهارم، دارالکتب اسلامیة، تهران، ۱۳۶۲ش.
- مظفر، محمد رضا، عقاید الامامیة، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۵ش.
- منتظری، حسینعلی ، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه محمود صلواتی، کیهان، تهران، ۱۳۶۷ش.
- پور سعید، فرزاد، امنیت زدایی از دولت اغتصابی؛ تاملی در قابلیتهای فقه امامی، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۱۵، بهار ۱۳۸۱/
منبع: www.monjee.com





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.