ابن فُرات

نام چند تن از اعضاي خانداني معروف که در دستگاه خلافت عباسي به مقام وزارت و ديگر مناصب اداري رسيدند. بنوفرات اصلاً از مردم صريفين از نواحي دجيل بودند و از مذهب شيعه پيروي مي‌کردند. يکي از اعضاي
چهارشنبه، 11 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ابن فُرات
 ابن فُرات



 
نام چند تن از اعضاي خانداني معروف که در دستگاه خلافت عباسي به مقام وزارت و ديگر مناصب اداري رسيدند. بنوفرات اصلاً از مردم صريفين از نواحي دجيل بودند و از مذهب شيعه پيروي مي‌کردند. يکي از اعضاي اين خاندان به نام نوفل بن محمدبن فرات در فاصله‌ي 142-144ق دوبار به ولايتداري مصر رسيد. محمدبن موسي بن حسن بن فرات در دستگاه خلافت داراي مناصب عالي بود. اما معروفترين اعضاي اين خاندان عبارتند از:
1) ابوالعباس احمدبن محمد (م291ق). وي از اطرافيان اسماعيل بن بلبل، وزير شيعي عباسيان بود. در خلافت معتمد به زندان افتاد، ولي در خلافت معتضد از بند رها شد و خليفه رياست ديوان خراج عراق را به او سپرد و پس از چندي متصدي ديوان خراج سراسر متصرفات عباسي گرديد. وي اين سمت را در ايام خلافت مکتفي نيز حفظ کرد. ابوالعباس مردي دانشمند و خوشنويس بود.
2) ابوالحسن علي بن محمد (241-312ق) معروف به ابن فرات اول. وي در ابتدا نايب برادرش احمد بود. در 296ق در پي شکست توطئه‌ي سرداران، دبيران و قاضيان خلافت براي خلع مقتدر و به خلافت برداشتن عبدالله بن معتز به مقام وزارت رسيد در 8 ذي حجه 299 مقتدر بر وزير خشم گرفت و او را به بند کشيد و هفت ميليون دينار از اموال وي را مصادره کرد. در 304ق مقتدر براي بار دوم ابن فرات را به وزارت برداشت که اين بار نزديک به يکسال و نيم در اين سمت باقي ماند. در 27 ربيع الاخر 306 خليفه باري ديگر ابن فرات را از وزارت برکنار کرد و باري ديگر يک ميليون از اموال وي و کسانش را مصادره نمود. در 311ق مقتدر از او استمالت کرده براي سومين بار وزارت خويش به او داد. ابن فرات که از مصادره‌ي اموالش سخت خشمگين بود دست پسرش محسن را در کارها باز گذاشت که دست به کشتار مردم و اخذ اموال آنان گشود. در 9 ربيع الاول 312 مقتدر ابن فرات را از وزارت معزول کرد و او را باري ديگر به بند کشيد و پسرش محسن را دستگير کرده به خانه‌ي خليفه بردند. ابتدا خليفه قصد داشت با گرفتن مال زياد آنان را رها سازد، اما با تحريک غلامان از سوي مونس سردار خليفه و برخي ديگر از ارکان دولت، رأي خليفه بگرديد و به قتل ابن فرات و فرزندش فرمان داد. نازوک، صاحب شرطه‌ي بغداد ابن فرات و فرزندش را گردن زد و سرهايشان را در توبره نهاد و به دجله انداخت. ابن فرات در تجمل افراط مي‌کرد، هر بار که به وزارت مي‌رسيد بهاي برف و شمع و کاغذ بالا مي‌رفت. هر کس در هر موقع سال به خانه‌ي وزير مي‌رفت آبا يخ مي‌نوشيد و هيچ‌کس پس از فرا رسيدن مغرب از خانه‌ي او بيرون نمي‌آمد مگر آنکه شمعي نظيف و بزرگ در پيشاپيش او روشن بود. در سراي وزير کاغذخانه‌اي بود که هر کس به کاغذ نياز داشت به آنجا مي‌رفت و هر اندازه کاغذ که مي‌خواست برمي‌داشت. وي در اداره‌ي ملک کفايتي از خود نشان نداد و در اختلاس بيت المال و مصادره‌ي اموال کساني که موجب سقوط وي از وزارت مي‌شدند يد طولي داشت. با اينهمه ابن فرات از ادبا، شعرا، فقها و صوفيه حمايت مي‌کرد و به آنان مقرر مي‌پرداخت، از اينروست که هيچ‌يک از شعرا و تاريخ نگاران از او به بدي ياد نکرده‌اند. ابن فرات در ترفيه يکي از فرق غالي شيعه‌ي اماميه مي‌کوشيد و مقرري هاشميان را که قطع شده بود دوباره برقرار کرد.
3) ابوالفتح الفضل بن ابوالخطاب جعفر (279- رحله327ق) ملقب به ابن خنزا به (نام مادرش) و معروف به ابن فرات دوم. وي برادرزاده‌ي ابوالحسن علي بن محمد بود. فضل نخست در ديوان خراج خدمت مي‌کرد، و در سال 320ق که مقتدر حسين بن قاسم را از وزارت برداشت، وي را بر جاي او نشاند. اما وزارت فضل بيش از چند ماهي نپائيد و با قتل مقتدر به وزارت او پايان داده شد. فضل در ايام خلافت راضي متولي خراج مصر و شام گرديد و در 325ق وزارت خليفه و ابن رائق، اميرالامراي بغداد را با هم به عهده گرفت، اما يکسال بعد به واسطه‌ي شدت گرفتن خرابي امور از وزارت کناره گرفت و رهسپار مصر گرديد.
4) ابوالفضل جعفربن فضل، پسر ابن خنزابه، معروف به ابن فرات سوم (308-391ق). وي به وزارت اخشيديان مصر رسيد. با ورود فاطميان به مصر، العزيز خليفه‌ي فاطمي وي را در منصب خود باقي گذاشت، اما يک سال بعد (383) به واسطه‌ي ناتواني در فايق آمدن بر مشکلات از کار کناره گرفت. ابوالفضل مردي ادب دوست بود، از ادبا و شعرا حمايت مي‌کرد و خود را از روات حديث بشمار مي‌رفت. وي علاقه‌ي فراواني به تماشاي افعي و مار و عقرب و ديگر جانوران گزنده داشت و در قصر خود ايواني داشت که جعبه‌ها و سبدهاي مارها را در آنجا نگهداري مي‌کرد و مارگيران مصر براي او مار شکار مي‌کردند و جايزه‌هاي کلان مي‌گرفتند. ابوالعباس، پسر جعفر در 405ق وزارت الحاکم فاطمي يافت، اما چند روز بعد خليفه‌ي فاطمي به قتل او فرمان داد.
کتابنامه: تاريخ فخري، ترجمه، 362-364؛ تجارب الامم، 26/1 و بعد، 56 و بعد، 104 و بعد، 123-130، 137-139، 228، 409؛ تکملة تاريخ الطبري، 4 و بعد، 32-37، 40-47، 66، 69، 73، 79، 110-113؛ صلة تاريخ الطبري (ذيل ترجمه‌ي تاريخ طبري). 5/15-6896، 5-6907؛ 6960، الکامل في التاريخ، 508/5، 512؛ 15/8-19، 23، 55، 57، 63-65، 110، 113، 139-150، 153-154، 165، 183، 238-239، 283، 294، 327، 354؛ 168/9؛ نسب نامه‌ي خلفا و شهر ياران، 17.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.