آرزوی شوم
طرحهايي براي اسرائيل در قرن هفدهم و هجدهم
مسیحیان صهیونیست در این زمینه فعالیت گستردهای را آغاز کردند. دكتر جان جورتين 1 (1770-1698) مورخ و منتقد امور مربوط به كليسا و مؤلف كتاب زندگينامه اراسموس 2 كه در فاصله سالهاي 60-1758 در لندن به چاپ رسید.
با نوشتن كتابهاي مختلف درباره مسائل مربوط به قوم يهود اینگونه القاء میکرد كه ادامه حيات اين قوم كه مشتقات و مصائب طولاني و بيسابقهاي را پشت سر گذاشته است، انسان را به اين فكر مياندازد كه خداوند آنها را براي منظور و هدف والايي حفظ كرده است.
توماس نيوتن 3 (1782-1704) اسقف شهر بريستول 4 (1761) و از روحانيان با نفوذ عصر خود، در دفاع از مهاجرت یهودیان به فلسطین، گوي سبقت را از هر يهودي مليگرايي ربوده است. وي بر اين عقيده بود كه يهوديان در فلسطین استقرار خواهند يافت. وي در عين حال بر شأن و منزلت و لزوم ممتاز بودن يهوديان در سراسر جهان تأكيد ورزيد، و تعصب و پيشداوري ضد يهودي را محكوم كرده است.
ادوارد كينگ 5 (1807-1725) نويسنده كتابهاي گوناگون و رسالهنويس انگليسي مسیحی صهیونیست دیگری است که در يكي از آثار خود تحت عنوان «گفتاري در باب پيشگوئيها» 6 بر يك نكته خاص تأكيد دارد و آن بازگشت يهوديان «به عنوان يهودي» به سرزمين مقدس است.
ساموئل هورسلي 7 (1806-1733) اسقف شهر روچستر 8 (1802-1793) و اسقف كليساي «سنت اسپاش» 9 (1806-1802)، كتاب «گفتاري در باب پيشگوئيها» اثر ادوارد كينگ را چنان داراي اهميت يافت كه در نامهاي به ادوارد كينگ به برخي از مسائل عنوان شده از سوي وي پاسخ داد.
ساموئل هورسلي خطاب به ادوارد كينگ نوشت «با شما هم عقيدهام»، «برخي از عبارتها به ويژه در كتاب زكرياي نبي به روشني به اسكان يهوديان در سرزمين مقدس اشاره دارد... و اين نكتهاي است كه من آن را ميپذيرم...» اين دعوت با استقبال فوري روبرو نشد اما به هر حال ايده سياسي مربوط به بازگشت قوم بنياسرائيل به سرزمين مقدّس در دورههاي مختلف، بارها در انگليس و كشورهاي انگليسي زبان و ديگر كشورها، مطرح شد.
تلاشهاي اوليّه براي ايجاد مهاجرنشينهاي خودمختار يهودي در دورانهاي اوليه تاريخ آمريكا صورت گرفت.
در سال 1621، از سوي شركت هلندي هند غربي 10 قطعه زميني در جزيره كوراكائو 11 به جوزف (يوسف) نونفردافونسكا 12 داده شد تا در آنجا مهاجرنشين يهودي تأسيس كند. لكن اين طرح شكست خورد.
در سال 1654 يهودياني كه از برزيل گريخته بودند، طرحي براي اسكان خود در سورينام (در آمريكاي لاتين) كه در آن زمان مستعمره انگليس بود تهيه كردند. از اين طرح به عنوان امتيازهاي اعطاء شده به يهوديان براي عزيمت به «وايلد كاست» 13 ياد ميشود.
شركت هند غربي فرانسه 14 در سال 1659 به ديويد ناسي 15 از يهوديان پرتغال، اجازه داد تا در كاين 16 (مركز گويان فرانسه 17) يك مهاجرنشين يهودي تأسيس كند.
بعدها طرحهاي دیگری براي اسكان يهوديان ارائه شد. براي نمونه، در سال 1749 مارشال دوساكس 18 به اين فكر افتاد كه يك كشور يهودينشين در آمريكاي جنوبي تأسيس كند و خود پادشاه آن كشور باشد. ماركس جيكوهلر 19 در كتاب خود به نام «طرحهاي اوليه صهيونيستي در آمريكا مينويسد» 20 از طرح مارشال دوساكس در زمينه تأسيس كشور يهودينشين اطلاعات اندكي برجاي مانده است و حتي نميتوان گفت كه آيا وي قبل از مرگ خود اين طرح را رها كرده بود يا خير...»
همسر فرمانده نظامي انسپاك 21 (منطقهاي در هلند) در شرح داستانهاي خندهآور خود ميگويد «همسرش كه روياي پادشاهي در سر ميپروراند: با نگاهي به اطراف متوجه شد كه تمامي تختهاي سلطنت اشغال شدهاند. وي سپس توجه خود را معطوف ملتي كرد كه در خلال هفده قرن گذشته نه پادشاهي داشته و نه كشوري، ملتي كه همه جا پراكنده بود، و در همه جا بيگانه است... اين طرح عجيب، مدت زيادي ذهن وي را به خود مشغول كرد. معلوم نيست كه يهوديان تا چه اندازه با فرمانده نظامي انسپاك همكاري كردهاند يا مذاكره بين آنها به كجا انجاميده است. در ضمن طرحي را كه وي در پي اجراي آن بود هرگز جامه عمل نپوشيد اما اين طرح در آن زمان شهرت فراواني پيدا كرد و دوستانش در اين باره وي را دست ميانداختند»
جان پرسوال 22 (1770-1711) كُنت اگمونت 23 بر آن بود تا يهوديان را گرد آورد و خود را پادشاه آنان كنند.
اندكي پس از تصويب قانون اساسي ايالت پنسيلوانيا 24 در 28 سپتامبر 1776 يك يهودي آلماني كه نام و اقامتگاه او مشخص نيست در نامهاي به رئيس كنگره قارهاي 25 نوشت...
«تعدادي از يهوديان آلماني قصد دارند تا در آمريكا سكونت اختيار كنند... رياست محترم كنگره لطفآ نظر خود را در اين باره اعلام فرمايند.»
ادوارد كينگ 26 (1837-1795) ويس كنت كينگز برو 27، پسر ارشد جرج 28، اريل سوم كينگزتون 29 (1839-1771) با دقت به تدوين، چاپ و انتشار يك اثر ارزشمند، تحت عنوان آثار باستاني مكزيك 30 در 9 جلد قطع رحلي و 60 صفحه از جلد 10 اين مجموعه در فاصله سالهاي 1848-1830 در لندن مبادرت كرد، و پانوشتهاي بسياري بر آن افزود. در اين مجموعه ادوارد كينگ از انديشه تأسيس مهاجرنشين يهوديان در مكزيك سخن به ميان آورده است.
در اينجا لازم است تا به يك آمريكايي كه بدون ترديد تحت تأثير پاكديني انگليسي قرار داشته و همان بلندنظري پاكدينان را نسبت به يهوديان از خود نشان داده است اشاره كنيم. اين شخص جان آدامز 31 (1825-1735) دومين رئيس جمهوري آمريكا و از ميهنپرستان نامدار انقلاب بود. وي يكي از پرشورترين مدافعان انديشه صهيونيستي بود. جان آدامز در نامهاي به سرگرد مردخاي مانوئل 32 (1851-1785) مينويسد: «جدآ آرزو دارم تا يهوديان بار ديگر به عنوان يك ملت مستقل در يهوديه (بخش جنوبي فلسطين) مستقر شوند چون بر اين باورم كه فرهيختهترين افراد اين قوم در پيشرفت و شكوفايي فلسفه دوران خود نقش داشتهاند و در صورت دستيابي به يك حكومت مستقل و پايان گرفتن تعقيب و آزار، به زودي برخي از خصلتهاي ناخوشايند و نامتعارف خود را كنار خواهند گذاشت...» اما براي آنكه تصور نكنند كه وي خواهان بازگشت يهوديان به فلسطين است تا آنها را از آمريكا دور نگه دارد يا اينكه خواستار محدود شدن حقوق آنان در آمريكاست ميافزايد: «آرزو ميكنم كه ملت يهود از تمامي امتيازهاي شهروندي در تمامي نقاط جهان بهرهمند شود. اين كشور (آمريكا) اقدامات زيادي در اين زمينه به عمل آورده است و من خواهان اقدامات بيشتر و از ميان بردن افكار تنگنظرانه در زمينه مذهب، حكومت و تجارت هستم».
پي نوشت :
1. Dr. John Jortin
2. The Life of Erasmus
3. Thomas Newton
4. Bristol
5. Edward King
6. Dissertation on Prophecies
7. Samuel Horsley
8. Rochester
9. St. Asaph
10. Dutch West India Co.
11. Curacao (جزیرهای در دریای کارائیب که به جزایر آنتیل هلند شهرت دارند)
12. Joseph Nunezda Fonseca
13. Wilde Cust
14. French West India
15. David Nasi
16. Cayenne
17. French Guiana
18. Marshal de Saxe
19. Marx J.Kohler
20. Early American Zionist Projects
21. Margravine of Anspach
22. John Perceval
23. Earl of Egmont
24. Pennsylvania
25. Continental Congress
26. Edward King
27. Viscount Kingsborough
28. George
29. Third Earl of Kingston
30. Antiquities of Mexico
31. John Adams
32. Major Mordecai Manuel
/س