خرده فروش بي‌ايمان

روزگاري مردي مجسمه‌اي چوبي از هِرمِس ساخت و آن را براي فروش به بازار برد. از آن‌جا که پس از مدّتي خريداري به سراغ او نيامد، مرد براي جلب توجّه مردم با صداي بلند شروع به تبليغ کرد. او فرياد کشيد آن‌چه
چهارشنبه، 18 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خرده فروش بي‌ايمان
خرده فروش بي‌ايمان

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)

 
روزگاري مردي مجسمه‌اي چوبي از هِرمِس ساخت و آن را براي فروش به بازار برد. از آن‌جا که پس از مدّتي خريداري به سراغ او نيامد، مرد براي جلب توجّه مردم با صداي بلند شروع به تبليغ کرد. او فرياد کشيد آن‌چه براي فروش آورده يکي از خداياني است که صاحب خود را به ثروت و سعادت خواهد رساند.
يکي از رهگذران از او پرسيد: «راستي؟ اگر اين خدا اين‌طور است که ادعا مي‌کني، چرا مي‌خواهي آن را بفروشي؟ عاقلانه‌تر اين است که آن را براي خودت نگه داري و از کمک‌هاي او بهره‌مند شوي.»
مرد پاسخ داد: «امّا من الان به پول احتياج دارم. در حالي که اين خدا به اين زودي چيزي به کسي نمي‌دهد!»
مردي که در اين حکايت از او صحبت مي‌شود يکي از آن‌هايي است که براي پول به هر کاري تن مي‌دهند و براي اعتقادات خود اهميّتي قائل نيستند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.