خانواده وتربیت کودک ونوجوان(2)
نیازهای روانی کودک
الف ـ نیاز به محبت
«قانون بیمحبت، لنگ است و محبت بیقانون، کور و بیحساب.»(1)
از اینرو، کودک نیازمند به تماس با جسم پدر و مادر، از راه دست بر سر کشیدنهای پدر، بوسیدنها و در آغوش گرفتنهای مادر است. چه بسیار دردهای جسمانی کودک که با دست کشیدن پدر یا مادر و یا بوسیدن آنها، محل درد تسکین مییابد. بوسیدن کودک، او را به زندگی، دلگرم و امیدوار میسازد و خود را به والدین، نزدیک احساس میکند و این احساس، موجب شادابی و نشاط روحی او میشود.
افراط و تفریط در محبت: کمبود محبت، عواقب خطرناکی را برای فرد و جامعه به بار میآورد. کودکی که در دوره طفولیت، محبت نبیند، در بزرگسالی خشن و عقدهای بار میآید و عامل بسیاری از شرارتها و جنایتها میشود. ریشه بسیاری از خودکشیها و شکستها حتی برای بزرگسالان، عدم احساس محبت از طرف فرد یا افرادی معین است. پرتوقعی، بدبینی، نومیدی، نارضایتی کودکان و جوانان ...، معلول همان بیمحبتیهای اطرافیان و مربیان است.
در نقطه مقابل، افراط در محبت، کودک را ضعیف و ناتوان بار میآورد؛ حس اعتماد به نفس در او تقویت نمیشود و شجاعتی را که لازمه زندگی فردی و اجتماعی است، از دست میدهد.
ب ـ نیاز به آرامش روحی
«وَجَدتُکَ بَعضی بَل وَجَدْتُکَ کُلی حَتّی کاَنَّ شیئا لو اَصابَکَ اَصابَنی و کاَنَّ الموتَ لَو اَتاکَ اَتانی. فَعَنانی مِن أمرِکَ ما یُعنینی مِن اَمرِ نفسی»(2)
تو را جزئی از خود، بلکه همه خود یافتم؛ آن چنان که اگر ناراحتی به تو رسد، به من رسیده است؛ و اگر مرگ دامنت را گیرد، گویا دامن مرا گرفته است. بدین جهت، اهتمام به کار تو را اهتمام به کار خود یافتم.
در محیط خانه، بعضی کودکان از گناه میترسند و بعضی از پدر. آنجا که ترس از گناه باشد، ترسهای بیحساب وجود ندارد؛ آنجا مهد بهترین تربیت است. در آنجا اطفال به درستکاری و صحت عمل عادت میکنند و معنای این جمله را بخوبی میفهمند که «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» در آنجا کودکان میدانند که تنها باید از گناه و تخلفات خود بترسند و بس. در چنین شرایطی، پدر با دارا بودن شخصیت و ابهت، رؤوف و مهربان است، آما آنجا که ترس از پدر خشن و بداخلاق باشد، پدری که بیجهت، ناسزا میگوید و بیجهت، فرزندان را میزند، خانه، کانونی گرم و باصفا و آرام نخواهد بود، زیرا در نظر این کودکان تنها راضی نگاه داشتن پدر خودسر و مصون ماندن از شر او مهم است و بس.(3)
چند نکته
به کارگیری توصیههای زیر، میزان آرامش روحی حاکم بر محیط خانواده را افزایش میدهد. در نتیجه، کودک با روانی سالم و آسوده، پرورش یافته، آینده درخشانی را برای خود پایهریزی خواهد کرد.
1ـ کودکی که گفتار و رفتارش در خانه به مسخره گرفته شود، احساس ناامنی خواهد کرد.
2ـ کودکی که در خانه، شاهد تبعیض و مشاجرات لفظی و عملی پدر و مادر خود باشد، امنیت خود را در معرض خطر میبیند.
3ـ کودکی که دچار محرومیت از محبت است، امنیت ندارد.
4ـ کودکی که پدر و مادرش ثبات اخلاقی ندارند و هر لحظه درخواست جدیدی از کودک مینمایند، با دلهره و ناامنی روحی، زندگی خواهد کرد.
5ـ طفلی که والدینش زود از او راضی نمیشوند و توقعات آنها از توان جسمی کودک بالاتر است، دچار ناامنی روانی خواهد شد.(4)
ج ـ نیاز ایمان به خدا
پرورش مذهبی کودک و وابسته نمودن او به قدرتی بیپایان از وظایف مهم پدر و مادر است که باید با شیوهای حساب شده و با استفاده از ابزار علمی و صحیح، صورت گیرد.
پرورش مذهبی کودک باید به گونهای باشد که روابط ااو را با خدا، با محیط و با خودش، تحت کنترل در آورد، به طوری که مذهب بر تمام اعمال و رفتار او حاکم و مسلط باشد. از آنجا که کودک از طریق چشم، گوش و دل با جهان و محیط اطراف خود، آشنا میشود، مربی باید در زمینه بهرهبرداری کودک از این ابزار، او را در مسیر ایمان به خدا هدایت کند، تا آرامش روحی او تأمین گردد.
نیاز کودک به ایمان الهی، یکی از نیازمندیهای عمده اوست که اگر برآورده نشود، او را دچار سردرگمی، بیهدفی و اضطراب میکند. اگر او در جهانبینی خود برای نظام هستی، هدفی قایل نباشد، برای خودش نیز هدفی قایل نخواهد بود. از اینرو، مربیان باید در پرورش این نیاز روانی از سن سه چهار سالگی اقدام کنند، زیرا این دوران، بهترین و مناسبترین دوران عمر کودک است که میتوان به جهانبینی کودک جهت داد و او را متکی بر قدرت خداوند، تربیت نمود.
تمرین نماز برای کودکان، یکی از وظایف مهم پدر و مادر است. آنها باید فرزندان خود را به ارتباط با خدا عادت دهند. وقتی از امام صادق علیهالسلام در مورد نماز خواندن کودکان سؤال شد فرمود:
«بین هفت سال و شش سال.»(5)
آموزش افعال و اجزای نماز، کیفیت وضو، شهادتین، سمت راست و سمت چپ، قبله و ... از جمله مسایلی است که باید به کودک آموزش داده شود.
نقش اقتصاد خانواده در تربیت کودک
برعکس، خانوادهای که در امور اقتصادی زندگی، بدون تدبیر حرکت کند و برای مخارج خود حسابی نداشته باشد، علاوه بر بدهکاری، در اضطراب و نگرانی همیشگی به سر خواهد برد و از وضع موجود جامعه و درآمدها گلهمند و ناراضی خواهد بود.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
«تمام کمالات در سه چیز جمع است که یکی از آنها تقدیر (اندازهگیری) در زندگی و معاش است.»(6)
همچنین میفرماید:
«وقتی خداوند برای خانوادهای خیر و خوبی بخواهد، سازش در زندگی و تدبیر را به آنها عطا خواهد کرد.»(7)
تدبیر در امور اقتصادی، نیازمند تفاهم و همفکری زن و شوهر است. در پرتو این تعاون میتوان فرزندانی صرفهجو تربیت کرد. اگر فرزندان به درآمد مدیر خانواده توجه نداشته باشند و بخواهند بیحساب خرج کنند، خانواده را به فقر و ورشکستگی گرفتار خواهند کرد. کودکان که همان پدران و مادران آینده هستند، باید درس اقتصاد و هماهنگی بین دخل و خرج را در خانواده بیاموزند. باید مشکلات شغلی پدر و راههای ضروری خرج را برای آنها تبیین کرد و آنها را در اقتصاد خانواده شریک دانست.
مهمترین فردی که میتواند این غریزه کودک را بیدار کرده، به آن جهت دهد، مادر است که همزمان با تأمین نیازهای غذایی و پوشاکی فرزندان، میتواند روح قناعت، آبروداری و حفظ شخصیت انسانی را به آنها آموزش دهد و از ایشان فرزندانی قانع و صرفهجو بار آورد.
«سخاوت» یکی از جلوههای ارزنده اقتصاد سالم، در خانوادههاست.
رشد و پرورش این صفت، تحت مراقبتها و تربیتهای پدر و مادر امکانپذیر است. از آنجا که پدر و مادر الگوی کودکان هستند و مورد تقلید آنها واقع میشوند. اگر سخاوتمند باشند، یعنی خودشان خرج کنند و در کارهای خیر شرکت کنند، کودکان نیز از شیوه رفتاری آنها تقلید کرده، به تدریج به بخشندگی، کمک به مستمندان و امور خیریه عادت میکنند.
از اینرو، پدر و مادر میتوانند با استفاده از روشهای زیر به پرورش روحیه سخاوت در کودک خود اقدام کنند:
1ـ به بچهها پیشنهاد کنید که مقداری از چیزهایی که متعلق به خود آنهاست به پدر و مادر یا خواهر و برادر خود ببخشند؛ آن گاه آنها را مورد تشویق و تمجید قرار دهید، ناگفته نماند که این پیشنهاد، گاه گاه و به مقدار کم و با اختیار کودک باشد تا نتیجه معکوس نداشته باشد.
2ـ به بچهها یاد دهید که از پول توجیبی خود گهگاه به بینوایان کمک کرده، یا در صندوقهای صدقه بیندازند. در بعض احادیث سفارش شده است که صدقه را توسط کودک خویش پرداخت کنید.
3ـ بیان مشکلات زندگی فقیران و مستمندان، بهترین عامل توجه دادن کودک به قشر محروم جامعه است. از اینرو، پدر و مادر در فرصتهای مناسب و بزنگاههای حساس، زندگی بینوایان را برای فرزندانشان تعریف کنند و یا آنها را با خود به محلههای فقیرنشین و منازل آنها یا پرورشگاهها برده تا از نزدیک با وضعیت اقتصادی آنها آشنا شوند.
در اینجاست که پدر و مادر میتوانند در حضور کودکانشان به مستمندان کمک کنند تا فرزندان نیز از آنان تقلید نمایند.(8)
احترام به کودک
شیوه برخورد اجتماعی، مؤثرترین ابزار رشد اجتماعی کودکان است. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید:
«اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم»(9)
به فرزندان خود احترام کنید و با آداب پسندیده با آنها معاشرت نمایید.
«سلام کردن» به کودکان یکی از روشهای مفید و مثبت احترام به آنهاست. در سیره رفتاری پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که بر کوچک و بزرگ سلام میکرد. امام صادق(علیه السلام) از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است که میفرمود:
تا لحظه مرگ، پنج چیز را ترک نمیکنم، یکی از آنها سلام کردن به کودکان است، تا بعد از من به صورت سنتی بین مسلمانان باقی بماند و به آن عمل کنند.(10)
از این دستورالعمل میتوان نتیجه گرفت که سلام کردن به کودکان دو اثر دارد: یکی اینکه روح تواضع و فروتنی را در سلام کننده ایجاد میکند و باعث میشود که خود را با قشر کم سن جامعه، نزدیک احساس کند، و دیگر اینکه موجب اعتماد به نفس کودک و تقویت شخصیت او میشود. کودک وقتی در برخورد با بزرگسالان، محبت، مهربانی و احترام را از آنها مشاهده کرد، ناخودآگاه به طرف ایشان جذب شده، اطاعتپذیریاش بیشتر میشود. در مجالس مهمانی، مسافرتها، دید و بازدیدها میتوان جلوههای سلام کردن به کودکان را مشاهده نمود.
پي نوشت :
1ـ کافی، ج5، ص87.
2ـ کافی، ج5، ص88.
3ـ اقتباس از آیین تربیت، ابراهیم امینی، ص226.
4ـ بحارالانوار، ج23، ص114.
5ـ اقتباس از کودک، محمدتقی فلسفی، ج2، ص122.
6ـ خانواده و تربیت کودک، علی قائمی، ص175.
7ـ نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص391.
8ـ اقتباس از کودک، محمدتقی فلسفی، ج1، ص481.
9ـ اقتباس از خانواده و تربیت کودک، علی قائمی، ص175.
/س