گسترش سلطة اقتصادي اسرائيل بر كشورهاي خاورميانة عربي
مقدمه
1. اسرائيل در مناسبات اقتصادي خود با كشورهاي خاورميانه، درصدد ايجاد سلطه و سيطره نيست؛ بلكه بهسبب ضرورت تثبيت و تحكيم موقعيت اسرائيل در منطقه و كاهش تشنج و گسترش سياست تشنجزدايي كه در ساية گسترش روابط اقتصادي با كشورها قابل حصول است.
2. منشأ عقلاني اقتصاد سياسي اسرائيل ايجاب ميكند تا بازار اقتصاد منطقة خاورميانة عربي را براي كسب منافع ناشي از حضور اقتصادي در منطقة خاورميانه افزايش دهد.
3. اسرائيل بهجهت موقعيت اقتصادي در منطقه، درصدد ايجاد سلطه و سيطره در مناسبات اقتصادي نيست؛ بلكه نقش واسطهاي براي تحكيم قدرت اقتصادي غرب بهويژه امريكا در منطقه دارد.
فرضيههاي بالا پاسخ جامعي به پرسش اصلي نيست، زيرا در چارچوب متد توصيفي، تحليلي يعني با گردآوري و ارائة اطلاعات و بيان روندها و برقرار كردن ارتباط بين متغيرها و ارتباط علمي و علت و معلولي بين عوامل متداخل در فرضيهها، ناكارآمدي هريك در پاسخ به پرسش اصلي تأييد ميشود و فرضية اصلي با اتكا به تجربيات تاريخي و عملكرد رژيم صهيونيستي در نظام بينالملل و منطقة خاورميانه عبارت است از اينكه اسرائيل با پيوند اقتصادي خود با كشورهاي خاورميانه بهويژه كشورهاي عربي، درصدد گسترش سلطه، سيطره و تثبيت موقعيت خود بهعنوان هژمون اقتصادي در منطقة خاورميانة عربي است.
چارچوب تئوريك سياستهاي اسرائيل در مناسبات اقتصادي با كشورهاي خاورميانه عربي
امنيت و سياست خارجي اسرائيل
1. عدم تناسب كلانبيني منافع اسرائيل و اعراب ( بهويژه برحسب سرزمين، نيروي انساني، توليد ناخالص ملي GNP) اسرائيل را از پايان دادن به درگيري بهوسيلة ابزارهاي نظامي باز ميداشت؛ درحاليكه اجازة چنين كاري را به اعراب ميداد. نتيجه آنكه اسرائيل، يك قدرت سياسي و سرزميني خواهان حفظ وضع موجود است و تنها هدف IDF (نيروي دفاع اسرائيل) دفاع از كشور عليه تهاجم جهان عرب است.
2. اساسيترين و خطرناكترين تهديد در برابر موجوديت اسرائيل، تهاجم غافلگيرانة عربي با تمام قوا است. اسرائيل بايد همواره توانايي دفاع از خود را تحت شرايط برترين سناريو حفظ كند.[5]
محيط امنيت اسرائيل در طي دوران تأسيس اين رژيم بهويژه در دهههاي اخير، تغييرات ساختاري ـــ مفهومي اساسي را پشت سرگذاشته است كه مهمترين آن، ملاحظات اقتصادي در راستاي سياست كلان تحديد قدرت كشورهاي عربي است. ازسويي با توسعة اقتصادي و افزايش جمعيت، نياز و وابستگي اسرائيل به انرژي، بازارهاي مصنوعي، سرمايههاي خارجي و نيروي كار ارزانقيمت افزايش يافته است و تهديد اقتصادي، محيط امنيتي اسرائيل در قبال منطقه و دولتهاي عربي را تحت تأثير قرار داده است و سبب تشديد آسيبپذيري اين كشور در حوزة امنيت اقتصادي شدهاست.
گسترش روابط اقتصادي براي اسرائيل به مثابة يك ضرورت جهت تثبيت و تحكيم موقعيت اين رژيم و رويارويي با بحران امنيتي و پيوند اقتصادي اين رژيم با كشورهاي عربي خاورميانه براي گسترش سلطه و تثبيت موقعيت خود، امروزه بيش از هر دوراني ميتواند آسيبپذيري اسرائيل در حوزة امنيت اقتصادي را بهويژه در دورة اصلاحات اقتصادي از سال 1985 به بعد از بين ببرد.اين رژيم با تشكيل دولت وحدت ملي و اجراي برنامة اصلاحات اقتصادي و دريافت كمك اضطراري ازسوي امريكا كوشيده است تا از تبديل ركود اقتصادي به بحراني ملي جلوگيري كند. در اين راستا عاديسازي و گسترش روابط اسرائيل با كشورهاي عربي جهت دسترسي آسانتر به منابع انرژي فراوان و ارزانقيمت منطقه ـــ كه از آنجمله به طرحهاي انتقال نفت و گاز از مصر به اسرائيل ميتوان اشاره كرد ـــ تأكيدي است بر توسعه و گسترش سلطة اقتصادي اسرائيل بر كشورهاي عربي خاورميانه بهعنوان يك استراتژي جديد.
ابعاد اقتصادي انديشه «خاورميانه جديد»
1. رژيم صهيونيستي و امريكا به منظور سلطه بر امكانات اقتصادي و بازارهاي خاورميانه چه ترتيباتي درنظر گرفته و از چه روشهايي جهت تحقق نظام نوين اقتصادي خاورميانه بهره بردهاند؟
2. روابط اقتصادي ميان اعراب و رژيم صهيونيستي در چه زمينههايي خواهد بود؟ آيا امكان همكاري در زمينههاي اقتصادي مشترك وجود خواهد داشت؟ رژيم صهيونيستي و اعراب هريك چه تواناييها و قابليتهايي دارند كه ميتوانند در ترتيبات جديد مبادله كنند؟ آيا نابرابري رژيم صهيونيستي در بسياري از طرحهاي اقتصادي درمقابل اعراب به سلطهگري بيشتر آن رژيم در منطقه خواهد انجاميد؟
پيمانهاي اقتصادي امريكا و اسرائيل
روابط اقتصادي اسرائيل با كشورهاي عربي خاورميانه
راهكارهاي رژيم صهيونيستي در تحقق سلطه و سيطرة اقتصادي
1. در انحصار گرفتن صنعت و سرمايه (پروتكل 6 ماده 1(
2. در اختيار گرفتن نخبگان اقتصادي كشورها (پروتكل 8 ماده 1)
3. ايجاد بحران اقتصادي در كشورها (پروتكل 6 ماده 7)
4. نابودي صنعت غيرصهيونيستي (پروتكل 6 ماده 7)
اين پروتكلها بر استراتژي صهيونيسم در زمينههاي هژوني اقتصادي در خاورميانه دلالت دارد. اجراي چنين سياستي در چارچوب انديشة خاورميانهاي جديد، مستلزم تقويت طرح سازش اعراب با اسرائيل است. ازسويي وجود وضعيت بحراني در جهان عرب، زمينه را براي پيادهكردن استراتژي صلح خاورميانهاي فراهم ميآورد. از ميانبرداشتن سازمانها و نظامهايي كه موجب تقويت و استحكام روابط ميان كشورهاي اسلامي و عربي است، يكي از هدفهاي مهم رژيم اسرائيل است. اسرائيل نميخواهد ميان جهان عرب و جهان اسلام نظام منسجم و تكامليافتهاي وجود داشته باشد، حتي آن رژيم نميخواهد بين كشورهاي اسلامي نيز چنين روابطي برقرار باشد؛ بلكه يكي از هدفهاي اين رژيم اين بوده است كه كشورها و دولتهايي در منطقه پديد آيد كه هيچگونه ارتباطي ميان آنها نباشد و مصالح فردي آنها نيز با يكديگر ارتباطي نداشتهباشد؛ زيرا اسرائيل امنيت خود را تنها در گرو پيوند دادن مصالحش با مصالح تمامي نظامهاي منفعل موجود در منطقه ميبيند.اگر سياست خارجي رژيم اسرائيل از زمان نخستوزيري «اسحاق رابين» تا امروز را مرور كنيم، شاهد اجراي اين سياست ازسوي اين رژيم خواهيم بود. در زمان نخستوزيري «پرز»، شاهد امضاي يك قرارداد نظامي ميان تلآويو و آنكارا بوديم، توافقنامة مزبور كه تهديدي جدي برضد تمامي كشورهاي اسلامي منطقه بهشمار ميآيد، بهطور محرمانه ميان اين دو كشور به امضا رسيد؛ حتي در داخل تركيه نيز پارلمان اين كشور اجازه نيافت تا به تحقيق و تفحص در اين زمينه بپردازد؛ تنها پاسخي كه نمايندگان مجلس تركيه شنيدند اين بود كه موافقتنامة مزبور يك قرارداد نظامي و سري است و ارتباطي با پارلمان ندارد.[9] استراتژي ديگر اسرائيل براي تفرقه بين كشورهاي اسلامي، برقراري روابط اين رژيم با هريك از كشورهاي عربي بهطور جداگانه بود؛ بهگونهاي كه هريك از كشورهاي عربي بدون مشورت با همپيمانان خود به برقراري رابطه با رژيم اشغالگر مبادرت كردند. عمان و قطر ـــ دو عضو رسمي شوراي همكاري خليجفارس ـــ بدون مشورت رسمي با ديگر اعضاي اين شورا، به برقراري رابطه با اسرائيل پرداختند.همكاري رژيم اسرائيل با كشورهاي جمهوريهاي آسياي ميانه و جلوگيري از نفوذ سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي در اين جمهوريها، بخش ديگري از استراتژي سياسي رژيم صهيونيستي براي تفرقه ميان كشورهاي اسلامي است.رژيم صهيونيستي در حال حاضر ـــ كه «حزب ليكود» قدرت را در اسرائيل بهدست گرفته است ـــ همان سياست گذشته را براي برقراري رابطه با كشورهاي عربي و اسلامي يا از سرگيري مذاكرات صلح دنبال ميكند. رژيم صهيونيستي در طرح «بهرههاي اقتصادي صلح خاورميانة» خود، چند هدف را دنبال ميكند:
1. ايجاد شرايط رواني لازم پس از امضاي موافقتنامة صلح با اعراب براي نفوذ تدريجي به بازار كشورهاي عربي.
2. بسيج نيروهاي فني و تخصصي اين رژيم در زمينههاي كشاورزي، نيرو، بهرهبرداري از آبهاي زيرزميني، مخابرات، هتلسازي، راهسازي، احداث نيروگاههاي آبي و حرارتي براي اشغال بازار كار اعراب.
3. صرفهجويي در هزينههاي جنگي براي بازسازي اقتصاد رژيم صهيونيستي.
4. بازسازي خط لولة نفت حيفا در اراضي اشغالي به زرقاء در اردن.
5. تشكيل بازار مشترك عربي ـــ اسرائيلي با هدف حفظ برتري تجاري رژيم صهيونيستي.[10]
هژموني اقتصادي اسرائيل بركشورهاي خاورميانة عربي و تهديدات آن
«يكي از پرسشهاي بزرگ اين است كه آيا فلسطينيان در دراز مدت بهعنوان يك نيروي كارگري فعال در داخل اسرائيل باقي خواهد ماند يا نه و اينكه آيا آنان خود را در موقعيتي قرار خواهند داد كه به آنها اجازه دهد تا دريچهاي براي صادرات اسرائيل با بازارهاي عربي باشند، آنها بايد چنين كنند؛ زيرا بايد مطمئن باشند كه بعضي يا بخشهايي از آنچه صادر ميشود، ساخت فلسطينيان يا جمعآوريشده در كرانة غربي يا غزه است و اگر فلسطينيان اين نقش را ايفا كنند، درواقع نقش شريك كوچك اسرائيل را در زمينة اقتصادي براي خود دست و پا كردهاند كه چهبسا به حضور در حد بالايي از نيروي كار آموزشديده و ماهر بينجامد كه به ايجاد اقتصادي متمايز و پيچيده و مبتني بر صنايع الكترونيك و مانند آن منجر شود.»[12]سلطة اسرائيل در بعضي از نيروهاي قرارداد غزه -اريحا كه به همكاري اقتصادي تجاري - مالي مربوط ميشود، در بعضي از نيروهاي آن آشكار است؛ از جمله:
1. دولت اسرائيل تلاشهايي را براي جمعآوري كمكهاي مالي و اقتصادي براي مناطق خودگردان فلسطين بر عهده ميگيرد و دولت خودگردان انتقالي فلسطيني، حق دريافت كمكهاي مالي رسمي و غيررسمي را بدون اطلاع دولت اسرائيل ندارد و همه كمكها بايد در بودجة عمومي اسرائيل منظور شود.
2. بودجة حكومت خودگردان انتقالي فلسطين، بخش جداييناپذير از بودجة دولت اسرائيل در زمينة گسترش مناطق خودگردان فلسطين است.
3. حكومت خودگردان انتقالي فلسطين، حق امضاي قراردادها يا توافقنامههايي را براي طرحهاي اقتصادي، مالي يا تجاري مشترك قبل از بررسي آن ازسوي دولت اسرائيل ندارد.
4. پول رسمي، شيكل اسرائيل است.
5. واردات و صادرات هرگونه مواد يا كالاهاي غيرنظامي براي استفاده در مناطق خودگردان فلسطين از راه وزارت تجارت خارجي اسرائيل صورت ميگيرد و حكومت خودگردان بهطور مستقل حق انجام چنين كاري را ندارد.
6. حكومت خودگردان نميتواند معاملاتي با ارزهاي خارجي انجام دهد يا وامهاي خارجي دريافت كند، مگر براساس قوانين اقتصادي، تجاري و مالي اسرائيل.
7. دولت اسرائيل زمينة كار و تجارت ميان فلسطينيان و كشورهاي نفتي عرب را فراهم ميكند و براي انتقال متخصصين فلسطيني به منظور كار در خارج، با اجازة بازگشت به اراضي خود در هر زماني كه بخواهند تسهيلاتي فراهم ميآورد.
8. حكومت خودگردان فلسطين براي كمك به اسرائيل در دسترسي به پروژههاي تجاري يا اقتصادي در كشورهاي عربي پس از امضاي قراردادهاي صلح با ساير كشورهاي عربي تلاش ميكند.
9. فلسطينيان مناطق خودگردان فلسطين در ترويج كالاها و صنايع اسرائيل، تحصيل در دانشگاههاي اسرائيل و مشاركت در پروژههاي خارجي اسرائيل اولويت دارند.[13]
نگرانيهاي سلطة اقتصادي اسرائيل بر كشورهاي عربي را با جملهاي از نويسنده و روزنامهنگار عرب پي ميگيريم: «و اگر اعراب هوشياري خود را حفظ نكنند، زماني فرا خواهد رسيد كه هيچ عربي در خاورميانه بدون خوردن تخممرغ اسرائيل، روز خود را به ثبت نخواهد رساند.»[14]
«جايم وايزمن» از رهبران صهيونيسم در سال 1926 طي نطقي در شهر بيتالمقدس به صهيونيستها چنين توصيه ميكند:
«راه بهسوي پلالنبي كه از روي آن به اردن عبور خواهيم كرد، هرگز به وسيلة سربازان اسرائيلي هموار نخواهد شد؛ بلكه بهوسيلة كار و گاوآهن يهودي هموار ميشود»
در همين حال «ژنرال اهارون ياريو» رييس مركز مطالعات استراتژيك دانشگاه تلآويو ميگويد:مصلحت ملي ما اقتضا ميكند كه تنها به قدرت نظامي خود متكي نباشيم؛ بلكه بايد به امكان بهرهبرداري از تمامي ابزارهاي سياسي نيز توجه داشته باشيم و اين مهم فراهم نميشود، مگر از مشكل فلسطين و اين بنبست رها شويم»[15]رهبران رژيم اسرائيل، حتي حزب تندرو ليكود، اعتقاد به پيشروي اقتصادي با برنامه به جاي پيشروي نظامي دارند؛ البته اسرائيل در ساختار اقتصادي منطقه با صفات موثر و ويژگيهاي مهمتر در منطقه ظاهر خواهد شد و بهصورت يك طرف مساوي با اعراب حضور نخواهد داشت؛ زيرا هدف اسرائيل اين است كه با صفات و امكانات برتر و تلاش همهجانبه، برتري نظامي و امنيتي خود را ـــ همانگونه كه در طول منازعه اعراب و اسرائيل برقرار بوده است ـــ به برتري اقتصادي تبديل كند.در مقايسه بين كشورهاي عربي و اسرائيل، اعراب داراي امكانات و منابع انساني گسترده هستند و اسرائيل داراي زير ساختهايي برتر و قويتر است؛ بنابراين از اين راه تلاش ميشود تا اسرائيل در مرتبة بالاتري از اعراب قرار گيرد؛ در نتيجه ميتوان نظام خاورميانة جديد را با توجه به ملاحظات اقتصادي بر سه محور متمركز كرد:
محور اول: طرحهاي اقتصادي بزرگ منطقهاي كه از راه ايجاد تعدادي از موسسات همكاري اقتصادي صورت خواهد گرفت. اين همكاريها با كمك بانك همكاري و توسعه در خاورميانه و شمال آفريقا و موسسة جهانگردي منطقهاي، شوراي همكاري و تجارت منطقهاي و دبيرخانة اجرايي كنفرانسهاي اقتصادي خواهد بود.
محور دوم: روابط چند جانبه را تشكيل ميدهد كه مبني بر طرحهاي توسعه منطقهاي است و تعدادي از كشورها در آن مشاركت دارند، اين طرح شامل برنامههاي كشاورزي، سياحتي، حمل و نقل و تجارت خواهد بود؛ براي نمونه ميتوان به طرح توسعة منطقة جنوب خاورميانه اشاره كرد. تقريب اين طرحها تمامي زمينهها را شامل ميشود.
محور سوم: برقراري روابط ميان اسرائيل و تمامي كشورهاي منطقه است. اين امر از راه برقراري روابط طبيعي و عادي ميان اسرائيل و كشورهاي عربي اجرا خواهد شد. اين روابط پس از امضاي موافقتنامه ميان اردن و اسرائيل و سپس ميان اسرائيل و هريك از كشورهاي قطر، عمان، مغرب و تونس به شكلي ديگر برقرار شده است.
محورهاي بالا با ديدگاهي كه «شيمون پرز» با عنوان خاورميانة جديد مطرح كرده است، مطابقت كامل دارد. بازار مشترك منطقهاي بدون آنكه به روند صلح ارتباطي داشتهباشد، بايد منعكسكنندة ديدگاههاي جديد در منطقه باشد. امريكا نيز در حوزة اقتصادي با درگير كردن رژيم اسرائيل در كشورهاي منطقهاي و تحميل كالاهاي صهيونيستي به آنان از امتيازات آن براي مقاصد سياسي بهرهمند ميشود. به اين ترتيب، سه ضلع مثلث هژمونيك نظامي، سياسي و اقتصادي به نفع اسرائيل كامل ميشود و تلآويو ضمن بهرهمندي از اقتصاد ضعيف كشورهاي عرب از بازارهاي آنان براي تقويت بنية اقتصادي خود سود ميجويد.[16]برخي گزارشهاي سياسي و اقتصادي حاكي است كه خسارت بالقوة تحريم كشورهاي عربي به رژيم صهيونيستي بيش از 87 ميليارد دلار بوده است. كارشناسان اقتصادي معتقدند كه رژيم اسرائيل براي تقويت ارتباط اقتصادي خود با كشورهاي عربي و براي تثبيت برتري و هژموني اقتصادي خود، همچون برتري نظامي در منطقة خاورميانه و حفظ آن، به تلاش گسترده دست زده و در اين زمينه بهعنوان مثال توانسته است حجم تبادلات تجاري خود با اردن با سيوشش درصدافزايش در سال 98 به 35 ميليون دلار برساند. براساس اين گزارش، اسرائيل هماكنون هجوم اقتصادي خود را براي ورود به بازار بيش از 25 كشور در آسيا، اروپا و امريكاي لاتين آغاز كرده است. امريكا نيز در اين ميان بهعنوان واسطهاي براي عاديسازي روابط اقتصادي رژيم صهيونيستي با اين كشورها تلاش ميكند.براساس اين گزارش، تبادلات تجاري اين رژيم با كشورهاي اردن، لبنان، عربستانسعودي، يمن، كويت، بحرين، قطر، عمان، مصر، مراكش، قدس بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم صورت ميگيرد. رژيم صهيونيستي با سنجش كمي و كيفي موقعيت اقتصادي كشورهاي عربي، بهويژه كشورهايي كه از اقتصاد ضعيفي برخوردارند، ميكوشد اين وضعيت را در خدمت برقراري روابط بهكار گيرد. درهمتنيدگي آشكار اقتصادي و امنيتي امريكا با منافع رژيم صهيونيستي، امريكا را به مدافع تمام عيار اين رژيم تبديل ساخته است.[17]
نتيجهگيري
1. توسعة نيروهاي توليد در اقتصاد اسرائيل، به بازاريابي مازاد توليد كالاهاي زراعي و صنعتي در بازارهاي عربي بستگي دارد؛ بهويژه با توجه به مشكلات و موانع فزايندهاي كه فراروي صادرات اسرائيل در بازارهاي اروپا و امريكا وجود دارد.
2. استفادة شركتهاي چند مليتي از اسرائيل بهعنوان آغاز و پايگاه اساسي نظامهاي توليدي و توزيعي در چارچوب بازار خاورميانة جديد كه داراي قدرت جذب وسيعي است.مخاطرات سلطة هژموني اقتصادي و تكنولوژيك اسرائيلي، زاييدة توهمات و خيالپردازيهاي بعضي از محققان و سياستمداران عرب نيست؛ بلكه نشانههاي مهم و نيرومندي در اين زمينه وجود دارد.خلاصه آنكه هموار ابعاد استراتژيك در تداخل با ابعاد اقتصادي خواهد ماند. بيتوجهي به بعد استراتژيك به خطاهاي بزرگي در ريشهيابي، بهويژه در زمينة ارزيابي دستاوردها و خسارت خواهد انجاميد. از خسارتهاي اقتصادي داراي ماهيت استراتژيك كه بر ترتيبات اقتصادي نظم نوين خاورميانهاي مترتب ميشود، كاهش فرصتهاي رشد مستقل و گرايش به ادغام در اقتصادهاي عربي است كه در نهايت نفوذ و پيشروي اسرائيل در آنها رخ ميدهد.در ساير ترتيبات اقتصادي خاورميانهاي جديد و توزيع نابرابر دستاوردهاي صلح، اسرائيل به شكل مركز و ايستگاه پمپاژ اصلي درميآيد و ساير كشورهاي عربي بهدليل فقدان يك نظام عربي جمعي كه حداقلها را از شرايط توسعة مستقل و متوازن حفظ كند، بهصورت طرفهاي حاشيهاي درميآيند.
3. پيشرفت علمي و تكنولوژيك ـــ كه رژيم صهيونيستي از آن برخوردار است ـــ بهطور قطع به احساس حقارت نزد اعراب ميانجامد و اين امر به تسهيل سلطة كامل اسرائيل بر كشورهاي عربي، از لحاظ تمدني، فرهنگي، علمي و تكنولوژيك كمك خواهد كرد.
4. اسرائيل از همة تخصصهاي تجارتي و باجخواهي خود استفاده خواهد كرد تا ثروتهاي عربي انباشته در خزانههاي كشورهاي نفتي ما به خزانة آن منتقل شود.
5. اسرائيل در تلاش است كه انبار ذخيرة خود را از كشورهاي خاورميانه، بهويژه پادشاهي عربستان سعودي و كشورهاي خليجفارس تأمين كند. درخصوص تأمين انبار ذخيره آب در خاورميانه از تركيه (فرات)، مصر از راه سينا (نيل)، اردن (رود اردنويرموك) و از لبنان (رود ليتاني و شاخههاي آن) بهرهبرداري كند، تا جاييكه آنها را ذخيره و نيازهاي خود را برآورده و مازاد آن را به كشورهاي نيازمند با قيمتي كه تحميل خواهد كرد، بفروشد.اسرائيل درحال حاضر ميكوشد خط لولههايي براي انتقال آبهاي نيل از مصر به صحراي نقب و نيز انتقال آبهاي فرات از تركيه به فلسطين اشغالي احداث كند كه بهنام خط لولة صلح معروف شده است.
6. نظم خاورميانهاي احتمالي، مسألة ايجاد بازار مشترك خاورميانهاي را براي اسرائيل مطرح خواهد كرد كه اسرائيل در مركز آن باشد و امريكا دسترسي اين بازار به تسهيلات و كمكهاي لازم براي موفقيت و تداوم آن بهگونهاي كه جايگزين هر بازار مشترك عربي احتمالي باشد، تضمين كند. امريكا مدتي است كه فشار خود را بر كشورهاي عربي طرفدار خود براي كاهش تدابير تحريم اقتصادي اسرائيل يا درصورت امكان لغو نهايي اين تحريم آغاز كرده است. اين تلاشها و فشارها به تدريج به بار نشسته است و لغو تحريم اقتصادي غيرمستقيم اسرائيل، نخستين گام در جهت لغو تحريمها بوده است.
7.نظم خاورميانهاي سبب تأسيس منطقة مبادلات تجاري آزاد ـــ كه مصر، اسرائيل، اردن، لبنان، سوريه و كيان فلسطيني را دربرميگيرد ـــ ميشود تا موانع گمركي ميان اين كشورها برداشته شود و نوعي عاديسازي روابط اقتصادي و تجاري تحقق يابد؛ زيرا اسرائيل ميتواند شركتهاي خارجي را جذب كند؛ همچنين ميتواند بهعنوان مركز شركت اقتصادي، كشورهاي ديگر را براي صادرات صنايع پيشرفتة خود بهسوي خود بكشاند، مسألهاي كه به تقويت رشد نابرابر اتحاد اسرائيل و ساير اقتصادهاي عربي ميانجامد.
8. نظم جديد خاورميانهاي ميتواند طرحهاي توريستي بين كشورهاي عربي و اسرائيلي را به مورد اجرا بگذارد كه اين مسأله نيازمند ايجاد امنيت واحد ميان اين كشورها است و اسرائيل نيز بخشي از آنها است كه در اين صورت تدابير امنيتي ويژهاي اتخاذ خواهد شد و نيز مصلحتي در روند فعاليتهاي توريستي بهوجود منافع مشترك خواهد انجاميد؛ بهگونهاي كه منافع دستاندركاران توريسم و هتلداراي دركشورهاي عربي، هماهنگ با منافع همتايان خود در اسرائيل باشد و ديگر توريسم عربي تنها بهصورت توريسم لبناني، سوري يا اردني نخواهد بود؛ بلكه به عنوان توريسم خاورميانهاي مطرح خواهد شد.
پی نوشتها:
عضو هيأت علمي دانشگاه امام خميني (ره)
1. عيسي، نجيب، «چالشهاي اقتصادي تسويه نزاع»، ترجمة شريعتمدار، روزنامه اطلاعات، 18 و 17/9/1375.
2. ج. مومسن، ولفگانگ، «تئوريهاي امپرياليسم»، ترجمة كورش زعيم، تهران، انتشارات اميركبير 1363، صص 112 ـــ 113.
3. كاپلان، مايلز، «امپرياليسم امريكا در خاورميانه»، ترجمة دكتر عبدالصاحب يادگاري، قم، كانون نشر انديشههاي اسلامي، 1368، ص 3.
4. ساعي، احمد، «نظريةهاي امپرياليسم»، تهران، نشر قومس، 1376، ص 79.
5. Uri bar Joseph, »Towards a paradigm shift in israels national security cinception« Israel Affairs, volume ___ 6 nvamber 3 ___4, P99.
6. اقبال، اسماعيل، «ايدة خاورميانة جديد، طرحي براي سلطة اقتصادي رژيم صهيونيستي بر منطقه»، روزنامة اطلاعات، 23/2/1376.
7. اقبال، اسماعيل، همان.
8. ساداتينژاد، سيد مهدي، «پيدا و پنهان در استراتژي رژيم صهيونيسم»، روزنامه اطلاعات، 10/10/1375.
9. چاقگر گل، صلاحالدين، «الوحده»،سپتامبر 1996، شماره 194، ص 9.
10. هانيزاده، حسن، «راهبرد صهيونيستها براي اشغال اقتصادي خاورميانه»، روزنامه اطلاعات، 27/7/1374.
11. زعرور، حسن، «بازار خاورميانه، ابعاد اهداف و دستاوردها»، ترجمه 1375.
شريعتمدار (ماهنامه العرفان، مارس آوريل 1996)، روزنامه اطلاعات 2/11/1375.
12. همان، 2/11/1375.
13. همان، 2/11/1375.
14. هانيزاده، حسن، همان، روزنامه اطلاعات، 27/7/1374.
15. همان، 27/7/1372.
16. شرباف، جواد، «اجلاسي كه دشمن بركرسي رياست آن تكيه زده است»، روزنامه كيهان، 25/8/1376.
17. خبرگزاري جمهوري اسلامي، «نگاهي به تلاش رژيم صهيونيستي براي عادي سازي روابط با اعراب» روزنامه اطلاعات 29/2/1379.
/خ