منبع: راسخون
مثال قرآنی درباره زن نمونه
قرآن کریم، وقتى مىخواهد نمونهاى براى انسانهاى با ایمان ذکر کند، آن را از میان مردان ذکر نمىکند؛ از میان زنان ذکر مىکند: «و ضرب اللَّه مثلاً للذین امنوا امراة فرعون». خداى متعال در این جا، دو زن را به عنوان دو نمونه از انسانهاى برجسته و مؤمن - نه از زنان برجسته - ذکر مىکند. یعنى در صحنهى انسانیت و تکامل معنوى، خداى متعال وقتى مىخواهد نمونهى ممتازى بیان کند، سخن از پیامبران و مردان بزرگ و شخصیتهاى علمى و دینى نمىکند؛ بلکه سخن از دو زن به میان مىآورد که یکى از آن دو زن، زن فرعون است. «أذ قالت رب ابن لى عندک بیتاً فىالجنة»؛ زنى در مقام مبارزه با قدرت طاغوتى شوهرش، زنى با استقلال کامل که زیر بار شوهر متجاوز و قدرتمند و فرعون صفت و فرعون نام خود نمىرود. عظمت این زن، این جاست که شوهر نمىتواند راه گمراهى را بر او تحمیل کند؛ اگرچه آن شوهر، شخصى در حدّ فرعون با آن قدرت و با آن شخصیت باشد. میلیونها مرد، زیر دست فرعون و محکوم ارادهى اویند؛ اما همسر خود این مرد، در خانه محکوم ارادهى او نیست؛ آزاد است، به خدا ایمان مىآورد، راه فرعون را ترک مىگوید و راه خدا و راه حق را انتخاب مىکند. لذا به عنوان یک موجود و یک انسان برجسته، نه فقط از میان زنان، بلکه از میان همهى بنى نوع بشر انتخاب مىشود.زنِ دیگر، مریم مادر عیسى و دخترِ عمران است. «مریم ابنة عمران». مریم، زنى جوان است که در مقابل تهمت و نگاه سوء ظن آلودهى همهى مردم شهر و منطقهى خود، مثل کوه مىایستد و کلمةاللَّه و روح را که خداى متعال با قدرت کاملهى خود در دامان پاک او گذاشته است، بر روى دست مىگیرد و مثل نورافکنى فرزند خود را بر دنیاى تاریک آن زمان مىافکند. این دو زن، دنیا را نور باران مىکنند. این، نشان دهندهى آن است که در میدان عظیم و محشر وسیعى که همهى انسانها، از اوّلین و آخرین جمع شدهاند؛ وقتى خداى متعال مىخواهد دو انسان را از مجموع همهى انسانها انتخاب کند و به عنوان مثل و نمونه، آنها را معرفى کند، دو زن را انتخاب مىکند؛ نه دو مرد را و نه یک مرد و یک زن را. در این کار، رازهایى است.
عرصه اول، عرصه رشد معنوی و تعالی روحی بین زن و مرد
پس، در عرصهى اوّل - یعنى عرصهى رشد معنوى و تعالى روحى و نفسانى انسان - میان زن و مرد فرقى نیست؛ زن مثل مرد، مرد هم مثل زن هر دو مىتوانند مدارج عالى معنویّت و قرب به خدا را طى کنند. لذا در قرآن مىفرماید: «ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکریناللَّه کثیراً و الذاکرات». همه جا، مرد و زن در کنار هم قرار دارند. «اعداللَّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً». این، صحنهى اول است که در آن، میان زن و مرد هیچ تفاوتى نیست.عرصه دوم، عرصه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و علمی
عرصهى دوم، عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى است؛ اعم از فعّالیت اقتصادى، فعّالیت سیاسى، فعّالیت اجتماعى به معناى خاص، فعالیت علمى، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همهى میدانهاى زندگى در صحن جامعه. در اینجا هم میان مرد و زن در اجازهى فعّالیتهاى متنوّع در همهى میدانها، هیچ تفاوتى از نظر اسلام نیست. اگر کسى بگوید مرد مىتواند درس بخواند، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند درس بگوید، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعالیت اقتصادى انجام دهد، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعّالیت سیاسى کند، زن نمىتواند، منطق اسلام را بیان نکرده و بر خلاف سخن اسلام حرف زده است. از نظر اسلام، در همهى این فعّالیتهاى مربوط به جامعهى بشرى و فعّالیتهاى زندگى، زن و مرد داراى اجازهى مشترک و همسان هستند. البته بعضى از کارها هست که باب زنان نیست؛ چون با ترکیب جسمانى آنها تطبیق نمىکند. بعضى از کارها هم هست که باب مردان نیست؛ چون با وضع اخلاقى و جسمى آنها تطبیق نمىکند. این موضوع ربطى به این ندارد که زن مىتواند در میدان فعّالیتهاى اجتماعى باشد یا نه. تقسیم کار، بر حسب امکانات و شوق و زمینههاى اقتضاى این کار است. اگر زن بخواهد شوق داشته باشد، مىتواند فعّالیتهاى گوناگون اجتماعى و آنچه که مربوط به جامعه است، انجام دهد.البته در عرصهى این فعّالیتها، اسلام حدودى را معیّن کرده است که این حدود، مربوط به زن و اجازه داشتن او براى فعّالیت نیست؛ مربوط به اختلاط زن و مرد است که اسلام روى این مسأله حسّاسیت دارد. اسلام معتقد است که مرد و زن باید یک مرزبندى میان خودشان در همه جا - در خیابان، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. میان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزى معیّن شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نیست. این را باید رعایت کنند. هم مرد باید رعایت کند و هم زن باید رعایت کند. اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همهى کارهایى که مردان مىتوانند در عرصهى اجتماعى انجام دهند، زنان هم - اگر قدرت جسمانى و شوق و فرصتش را داشته باشند - مىتوانند انجام دهند.
تحصیلات عالیه برای زنان
زنان مىتوانند تحصیلات عالیه کنند. بعضیها خیال مىکنند که دختران نباید تحصیل کنند. این، اشتباه و خطاست. دختران باید در رشتههایى که براى آنها مفید است و به آن علاقه و شوق دارند، تحصیل کنند. جامعه، به تحصیلات دختران هم نیازمند است؛ همچنان که به تحصیلات پسران نیازمند است. البته محیط تحصیل باید سالم باشد؛ هم براى پسر و هم براى دختر. دانشگاه باید براى فرزندان مردم امنیت داشته باشد؛ چه دختر و چه پسر. کوچه و خیابان باید از لحاظ ناموسى و اخلاقى امنیت داشته باشد؛ چه براى دختران و چه براى پسران؛ فرق نمىکند. در صورتى که این امنیت حاصل شود، آن وقت در محیط امن، در کوچه و بازار امن، در دانشگاه امن، در دبیرستان امن که امنیت اخلاقى و فکرى تأمین شده است - و مسؤولان و پدران و مادران باید آن را تأمین کنند - دختر مسلمان، پسر مسلمان، مرد مسلمان، زن مسلمان مىتوانند فعّالیت خودشان را بکنند.حجاب، یکی از وسایل امنیت اخلاقی و فکری
براى اینکه آن اختلاطى که قبلاً گفتم، پیش نیاید و حدود اخلاقى حفظ شود، اسلام براى زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکى از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا مىکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا مىکنند. آن جایى که حجاب را از زنان دور مىکنند، آن جایى که زن را به عریانى و برهنگى نزدیک مىکنند، در درجهى اوّل، امنیت از خود زن و در درجهى بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد. براى اینکه محیط سالم و داراى امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهاى خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است که این حجاب، یکى از آن احکام برجستهى اسلام است و یکى از فوایدش همین است که گفتم. فواید فراوان دیگرى هم دارد که در بخش بعد، اگر به یادم آمد و فرصت شد، اشارهاى خواهم کرد.پس، در عرصهى دوم - که عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى و علمى و فعّالیتهاى گوناگون است - زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضاى زمان است، آن خلأیى را که احساس مىکند، آن وظیفهاى را که بر دوش خود حس مىکند، انجام دهد. چنانچه دخترى مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادى کند، یا در رشتههاى علمى کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهاى سیاسى وارد شود، یا روزنامهنگار شود، براى او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعهى اسلامى میدان براى زن و مرد باز است. شاهد بر این معنا، همهى آثار اسلامى است که در این زمینهها وجود دارد و همهى تکالیف اسلامى است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعى برخوردار مىکند. اینکه مىفرماید: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهى اسلامى و امور جهان اسلام و همهى مسائلى که در دنیا مىگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهى اسلامى است.
بر اساس آیهى شریفهى سورهى احزابْ فرق نمىکند؛ چه اسلام، چه ایمان، چه قنوت، چه خشوع، چه تصدّق، چه صوم، چه صبر و استقامت، چه حفظ ناموس، چه ذکر خدا، زن و مرد در این بخشها یکسانند. فعّالیت زنان در عرصهى اجتماع، فعّالیتى کاملاً مباح و روا و مطلوب و مُجاز است که با حفظ حدود اسلامى، اینها را انجام دهند و نیمى از نیروى فعّال جامعه را به جامعه تقدیم کنند. آن وقتى که در جامعه، هم مرد تحصیل مىکند و هم زن، جمعیت تحصیل کرده، دو برابر آن زمانى است که فقط مردان تحصیل مىکنند. آن وقتى که زنان در جامعه تدریس مىکنند، معلّم در جامعه دو برابر تعداد آن وقتى است که فقط مردان تدریس مىکنند. در فعّالیت سازندگى، در فعالیت اقتصادى، در طرّاحى و فکر کردن و براى امور کشور و یک شهر و یک روستا و یک مجموعه و امور شخصى خانواده مطالعه کردن، میان زن و مرد تفاوتى نیست. همه مسؤولند و همه باید انجام دهند.
وضعیت زن در اروپا و امریکا
دختران مسلمان و زنان مؤمن! این را هم بگویم: اروپایى که امروز ادّعا مىکند زن در آنجا آزاد است، تا نیم قرن پیش به زن اجازه نمىداد که در مال شخصى خودش تصرّف کند! یعنى مثلاً یک زن اروپایى یا امریکایى، تا پنجاه، شصت سال قبل از این، اگر میلیونها ثروت داشت، خودش حق نداشت که از این ثروت، به میل و ارادهى خودش استفاده کند؛ باید در اختیار شوهر یا پدر و یا برادرش مىگذاشت و آنها هم به میل خودشان از ثروت آن خانم - یا براى او و یا براى خودشان - استفاده مىکردند! در اسلام، این طور نیست. در اسلام، زن مالک ثروت خود است. شوهرش راضى باشد، یا راضى نباشد؛ پدرش راضى باشد، یا راضى نباشد - فرقى نمىکند - او مىتواند ثروت و مال و اندوختهى خود را مصرف کند و ربطى به کس دیگرى ندارد. نظر اسلام، این است. در حمایت از استقلال اقتصادى زنان، دنیا سیزده قرن است که از اسلام عقب است. اسلام این را سیزده قرن قبل گفته است؛ ولى در اروپا تازه چهل، پنجاه سال و در بعضى از کشورها کمتر از این مدّت است که تازه شروع کردهاند به زن اجازه دهند که در مال و ملک خود، دخل و تصرّف کند! اسلام، از این جهت هم جلو است.نقش زن در کانون خانواده
بخش سوم - که آن هم بسیار مهم است - بخش خانواده است. به نقش زن در اعتلاى معنوى اشاره کردیم و حکم اسلامىِ هر نوع فعّالیت اجتماعى را گفتیم؛ اما در این بخش، نقش زن در خانواده را مطرح مىکنیم؛ یعنى زن بعنوان یک همسر یا یک مادر. اینجا واقعاً احکام اسلام به قدرى درخشان و افتخارآمیز است که انسان وقتى احکام اسلام را مشاهده مىکند، احساس اعتزاز مىنماید.زن به عنوان یک زوجه و یک همسر، در مراحل مختلف مورد توجّه و عنایت ویژهى اسلامى قرار دارد. در درجهى اوّل، مسألهى انتخاب همسر است. به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمىتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنى چیزى را تحمیل کند. یعنى حتى برادران زن، پدرِ زن - خویشاوندان دورتر که جاى خود دارند - اگر بخواهند بر او تحمیل کنند که تو حتماً باید با شخص مورد نظر ازدواج کنى، نمىتوانند و چنین حقّى را ندارند. این، نظر اسلام است.
البته در جامعهى اسلامى، در طول زمان، عادات جاهلى و غلط بوده است؛ الان هم در بعضى از کشورها هست و در کشورِ خود ما هم در بعضى از جاها - مثل مناطقى از شهرهاى مرکزى کشور، مناطقى در خوزستان و جاهاى دیگر - عادات غلطى وجود دارد. فرض بفرمایید - آن طورى که اطّلاع دارم - در بعضى از عشایر، پسر عموى هر دخترى حق دارد که در مورد ازدواج آن دختر، اظهار نظر کند! این، غلط است. اسلام، چنین اجازهاى را به هیچ کس نمىدهد. آنچه را که مسلمانانِ جاهل انجام مىدهند، کسى نباید به حساب اسلام بگذارد. اینها عادات جاهلى است. مسلمانان جاهل، با تکیه بر آداب و عادات جاهلیت، کارهایى انجام مىدهند که ربطى به اسلام و احکام نورانى آن ندارد. اگر کسى دخترى را مجبور کند که باید با پسر عمویت ازدواج کنى، کار خلاف کرده است. اگر کسى به عنوان اینکه پسر عموى دخترى است، به خودش حق بدهد که او را از ازدواج کردن نهى کند و بگوید چون با من ازدواج نکردى، پس من اجازهى ازدواج به تو نمىدهم، این پسر عمو و هر کس که به او کمک کند، فعل حرامِ خلاف شرع کرده است. اینها، خلاف شرع بیّن است و فقهاى اسلام، در این مورد اختلاف نظر ندارند.
اگر فرض کنیم کسى از قبیلهاى، براى اینکه اختلافات خود را با قبیلهى دیگر حل کند - فرض کنید دعوا و اختلاف و خونریزى بوده است - حلّ این اختلاف و فصل این نزاع را به این قرار دهد که دخترى را از این قبیله به آن قبیله بدهند؛ بدون اینکه از خودِ دختر اجازه بگیرند، این کار خلاف شرع است. البته یک وقت از خودِ دختر اجازه مىگیرند؛ اشکالى ندارد. دخترى است، خودش مایل است و حرفى ندارد که با جوانى از قبیلهى دیگر ازدواج کند که ضمناً با این ازدواج، اختلاف و نزاع هم از بین برود. این، ایراد و مانعى ندارد؛ اهلاً و سهلاً. اما اگر بخواهند دخترى را به این کار مجبور کنند، این کار، خلاف شرع و خلاف احکام اسلامى است.
اسلام در مقابل ظلم و تعدی به زنان ایستاده است
ملاحظه مىکنید که احکام اسلام در انتخاب همسر، از اوّلِ تشکیل خانواده، در جهت کمک به زنان است. چون بعضى از مردان، نسبت به زنان زورگویى و ظلم و تعدّى مىکردند، اسلام در مقابل این ظلم و تعدّى ایستاده است. وقتى که عائله تشکیل مىشود، در داخل عائله، از نظر اسلام، زن و شوهر دو شریک زندگى هستند و باید نسبت به یکدیگر با محبت رفتار کنند. مرد حق ندارد به زن زور بگوید؛ زن هم حق ندارد به مرد زور بگوید. احکام و مقرّرات اسلامى، در مورد ارتباطات زن و مرد در داخل عائله و خانواده، بسیار دقیق و ظریف است. خداى متعال، با توجّه به طبیعت زن و مرد، با توجّه به مصالح جامعهى اسلامى، با توجّه به مصالح زن و مرد، این احکام را معیّن کرده است. مرد فقط در چند مورد - که من یک مورد را تصریح مىکنم و یکى، دو مورد دیگر را تصریح نمىکنم - حق دارد به زن دستور بدهد و زن موظّف است که دستور را عمل کند. آن موردى که تصریح مىکنم، این است که مرد مىتواند از خروج زن از خانه بدون اجازهى خود جلوگیرى کند؛ به شرط اینکه در هنگام عقد ازدواج، شرطى در این مورد انجام نگرفته باشد. اگر شرطى در بین نباشد، مرد مىتواند مانع شود. این، یکى از آن رازهاى دقیق احکام الهى است و این، حق فقط به شوهر داده شده و حتّى به پدر هم داده نشده است. پدر نمىتواند دختر خود را موظّف کند که اگر خواست بیرون برود، از او اجازه بگیرد. پدر چنین حقّى ندارد، یا برادر چنین حقّى نسبت به خواهر ندارد؛ اما شوهر این حق را نسبت به زن دارد. البته در هنگام صیغهى عقد، زنان مىتوانند شروطى را به عنوان شرط عقد ازدواج ذکر کنند. این شروط را هم زن و هم مرد موظّفند که عمل کنند. بنابراین، اگر شرط کردند، آن بحث دیگرى است؛ اما در درجهى اوّل، این طور است. یکى، دو مورد دیگر هم هست که زن موظّف است در آن موارد، از مرد اطاعت کند.ویژگیهای طبیعی و فطری میان زن و مرد
اینها همه به خاطر طبیعت زن و مرد است. طبیعت زن و مرد، هر کدام ویژگىاى دارد. در داخل خانواده، کار و روحیّات مرد را نباید از زنان توقّع کرد؛ روحیات زن را هم در خانواده نباید کسى از مرد توقّع کند. هر کدام یک خصوصیات طبیعى و روحى دارند که مصلحت بشر، مصلحت جامعه، مصلحت نظام اجتماعى زن و مرد این است که روحیّات و خصوصیات مرد وزن در تعامل اینها در داخل خانواده دقیقاً رعایت شود؛ که اگر رعایت شد، هم این خوشبخت است و هم آن. اما کسى به کسى حقّ ظلم کردن، زور گفتن و استخدام کردن ندارد. بعضى از مردان خیال مىکنند که زن وظیفه دارد همهى کارهاى مربوط به آنها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردى که به هم علاقه دارند، با کمال میل و شوق، کارها و خدمات یکدیگر را انجام مىدهند؛ اما انجام دادن از روى میل، غیر از این است که کسى احساس کند، یا این طور عمل کند که گویا وظیفهى زن است که باید مثل یک مستخدم، خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد. چنین چیزى در اسلام وجود ندارد.تربیت فرزند وظیفه مهم زنان
از جمله وظایفى که برعهدهى زنان در داخل خانه و خانواده است، مسألهى تربیت فرزند است. زنانى که به خاطر فعّالیتهاى خارج از خانواده، از آوردن فرزند استنکاف مىکنند، برخلاف طبیعت بشرى و زنانهى خود اقدام مىکنند. خداوند به این راضى نیست. کسانى که فرزند و تربیت فرزند و شیردادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ کردن فرزند را براى کارهایى که خیلى متوقّفِ به وجود آنها هم نیست، رها مىکنند، دچار اشتباه شدهاند. بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبّت او پرورش پیدا کند. زنانى که فرزند خود را از چنین موهبت الهى محروم مىکنند، اشتباه مىکنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند. اسلام، این را اجازه نمىدهد. یکى از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانى - چه دختر و چه پسر - وقتى که بزرگ شد، از لحاظ روحى، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایى که امروز نسلهاى جوان و نوجوان غربى در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد.زنان غربی و تربیت فرزند
عزیزان من! شما ببینید زنان غربى، بهخاطر اینکه به خانواده اهمیت ندادند، به تربیت فرزند اهمیت ندادند، امروز کار جوامع غربى به جایى رسیده است که میلیونها نوجوان تبهکار و فاسد در کشورهاى اروپایى و امریکایى، در زیر سایهى آن تمدّن مادّى، آن کاخهاى سربرافراشته، آن پایگاههاى اتمى، آن آسمانخراشهاى صدوچند طبقه، آن پیشرفتهاى علمى و تکنولوژیک، در سن ده سالگى، دوازده سالگى مشغول تبهکاریند؛ دزدند، قاتلند، قاچاقچیند، معتادند، سیگار مىکشند، حشیش مىکشند! این، به خاطر چیست؟ به خاطر آن است که زن غربى، قدر خانواده را ندانست.در گذشته، وضع زنان غربى اینطور نبود. از سى، چهل، پنجاه سال قبل، وضع زنان غربى - بخصوص در امریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى - روزبهروز بدتر شد. آن روزى که زنان غربى این راه غلط را شروع نمودند، فکر نمىکردند که سى سال دیگر، چهل سال دیگر، پنجاه سال دیگر، کشور و جامعهى آنها، دچار چنین وضعى شود که نوجوان دوازده ساله، هفتتیر ببندد، یا چاقوى ضامندار در جیب خود بگذارد و به هنگام شب یا روز، در گوشه و کنار خیابانهاى نیویورک یا لندن یا بقیهى شهرهاى غربى، اگر توانست کسى را بکُشد، بدون هیچ ملاحظهاى بکشد! وضعشان به اینجا رسیده است. وقتى خانواده از هم پاشید، وضعیت این گونه مىشود.
زن عنصر اصلی تشکیل خانواده
در واقع، خانواده را هم زن به وجود مىآورد و اداره مىکند؛ این را بدانید. آن عنصر اصلىِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانوادهاى باشد. یعنى اگر فرض کنیم در خانوادهاى، مرد خانواده حضور نداشته باشد، یا از دنیا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ مىکند؛ اما اگر زن از خانوادهاى گرفته شد، مرد نمىتواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ مىکند.علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت مىدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههاى خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، براى آنها آذوقههاى فرهنگى - قصص، احکام، حکایتهاى قرآنى، ماجراهاى آموزنده - فراهم کرد و در هر فرصتى به فرزندان خود مثل غذاى جسمانى چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است و منافاتى هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد.
در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که این کار بیشتر بر عهدهى زنان بود - حتّى گاهى با نقاب، در میدان جنگ و رزمهاى دشوار آن روز، شمشیر هم مىزد! درعینحال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش مىگرفت، تربیت اسلامى هم مىکرد، حجاب خود را هم حفظ مىکرد؛ چون اینها منافاتى با هم ندارد. اگر کسى درست توجّه کند، خواهد دید که منافاتى ندارد. بعضى افراط مىکنند، بعضى تفریط مىکنند. بعضى مىگویند چون فعّالیت اجتماعى اجازه نمىدهد به خانه و شوهر و فرزند برسیم، پس فعّالیت اجتماعى نباید بکنیم. بعضى مىگویند چون خانه و شوهر و فرزند، اجازه نمىدهد فعّالیت اجتماعى بکنیم، پس شوهر و فرزند را باید رها کنیم. هر دو غلط است. نه این را به خاطر آن، نه آن را بهخاطر این، نباید از دست داد.
زن مسلمان، در عائله وظایفى دارد و آن، همان رکنیّت اساسى خانواده و تربیت فرزندان و هدایت و تقویت روحى شوهر است. در دوران مبارزات ضدّ رژیم طاغوت در ایران، خیلیها در میدان مبارزه بودند، ولى زنانِ آنها نگذاشتند که آنها مبارزه را ادامه دهند؛ بهخاطر اینکه طاقت نداشتند سختیهاى مبارزه را تحمّل کنند؛ گذشت هم نداشتند. خیلیها هم به عکس، شوهران خود را به ایستادگى در راه مبارزه تشویق مىکردند، آنها را کمک مىکردند و براى آنها تقویت و پشتیبانى روحى مىآفریدند. در سال 56 و 57، آن روزى که خیابانها و کوچهها از اجتماعات مردم پر شده بود، زنان در بسیج و فرستادن شوهران و فرزندان خودشان به میدانهاى مبارزه و تظاهرات، نقش حیاتى داشتند.
تاثیر زن بر روی فرزند و همسر
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلى، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلى، شوهران خود را به انسانهاى مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روى فرزند و شوهر. این، نقشى است که زن مىتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهى کارهاى زن مهمتر، همین کار است. از همهى کارهاى زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحى شوهران براى ورود در میدانهاى بزرگ است، و خدا را شکر مىکنیم که زن ایرانى و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است.حضور فعال زنان در عرصه های انقلاب، فرهنگ و سیاست
البته زنان شجاع و آگاه و مقاوم و صبور ایران، در دوران انقلاب، در دوران جنگ - چه در پشت جبهه، چه در جبهه، چه در داخل خانهها - و کلاًّ در همهى میدانها، حضورى فعّال داشتند. امروز هم در میدان سیاست، در میدان فرهنگ، در میدان انقلاب، در فعّالیتهاى مقابل چشم دشمنان جهانى، زنان ما حضور فعّال دارند. امروز اجتماع عظیم شما در این جا، یک مفهوم فرهنگى، یک مفهوم سیاسى و یک مفهوم اجتماعى دارد. آن کسانى که قضایاى کشور عزیز ما و نظام جمهورى اسلامى را تحلیل مىکنند، وقتى این اجتماع عظیم، این ارادههاى استوار، این آگاهى و این شور و شوق را از شما مشاهده مىکنند، نسبت به ایران بزرگ و ملت عظیمالشّأن ایران و نظام مقدّس جمهورى اسلامى، احساس تعظیم و ستایش خواهند کرد.ستاره های فروزان ولایت از دامن سیده زنان عالم
اگر شخصیت فاطمه ى زهرا (سلام اللّه علیها) براى ذهنهاى ساده و چشمهاى نزدیک بین ما آشکار مى شد، ما هم تصدیق مى کردیم که فاطمه ى زهرا (سلام اللّه علیها) سرور همه ى زنان عالم است ؛ بانویى که در سنین کم و در عمر کوتاه ، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبه یى برسد که برابر مرتبه ى انبیا و اولیاست . در واقع فاطمه ى زهرا فجر درخشانى است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوت درخشیده است ؛ آسمان بلند و رفیعى است که در آغوش آن ، ستاره هاى فروزان ولایت قرار گرفته است . همه ى ائمه (علیهم السلام ) براى مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلى قایل بودند، که براى کمتر کسى این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران مى شود دید.بنابراین ، این یک عید اسلامى و یک عید بشرى است ، و بخصوص براى مردم ما نکته ى اساسیترى دارد و آن این که زنان کشور ما، با آشنایى با زندگى فاطمه ى زهرا (سلام اللّه علیها) و معرفت و مبارزات و سخنان حکمت آمیز آن بزرگوار، راهى را در مقابل خود ترسیم کرده اند، از آن راه حرکت هم کرده اند و بیشتر هم بایستى پیش بروند. لذا من امروز صحبتى که در این مجمع عظیم شما بانوان گرامى مى خواهم عرض بکنم ، درباره ى مسایل بانوان و مساءله ى زن در کشور ما و در زمان ما و در منطق اسلام است .
حضور زنان در انقلاب و جنگ مشکل گشا بود
البته از بعد از پیروزى انقلاب ، درباره ى مساءله ى زن و تلاش براى دفاع از حقوق زنان ، فعالیتهاى زیادى شده است . در حقیقت باید گفت که بعد از انقلاب ، از زن ایرانى تجلیل شده است . پیشقراول این تجلیل هم امام بزرگوار بود که با همه ى وجود براى زن ایرانىِ مسلمان ارزش و احترام قایل بود. همین بینش بود که موجب شد زنان کشور در انقلاب اسلامى سهم بزرگى را ایفا کردند؛ به طورى که اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ایران نمى بود، به احتمال زیاد این انقلاب به این شکل پیروز نمى شد، یا اصلا پیروز نمى شد، یا مشکلات بزرگى در سر راه آن پدید مى آمد. بنابراین ، حضور زنان مشکل گشا بود. در جنگ هم همین طور بود، در مسایل دیگر از اول انقلاب تا حالا هم همین گونه بوده است . بنابراین ، تلاش زیادى شده است ؛ لیکن در عین حال درباره ى مساءله ى زن ، حقوق زن ، رفع ستم از زنان ، فراهم کردن زمینه هاى مناسب براى زنان کشورمان ، لازم است کار فرهنگى بزرگى انجام گیرد. من امروز با این نیت این بحث را مى کنم که به ایجاد این فضاى فرهنگى کمک بشود.فضای فرهنگی جامعه در مورد زن باید شفاف شود
اگر فضاى فرهنگى جامعه در زمینه ى مسایل زن شفاف بشود و احکام اسلامى و نظرات قرآنى در این زمینه روشن گردد، راه هموار خواهد شد، براى این که بانوان کشور ما بتوانند به آن نقطه یى که براى یک زن ، آرمانى و غایت مطلوب است ، برسند. اگر چه بحث است ، سخن است ، گفتن است ، اما در واقع عمل است ؛ زیرا این گفتن ، فضاى فرهنگى جامعه را شفاف خواهد کرد و ذهنها را روشن خواهد نمود.در این سالهاى اخیر، در فضاى فکرى و فرهنگى کشور و در زمینه ى مسایل زنان ، تلاش قابل تقدیرى را مشاهده مى کنیم ؛ اما یک نقطه ى اساسى وجود دارد: ما که براى حقوق زنان یا براى فراهم کردن زمینه هاى تکامل و رفع ستم از زنان . و درباره زن صحبت مى کنیم ، هدف ما چیست ؟ هدف از این تلاشها، از این نوشتنها و گفتنها و فعالیتهاى قانونى چیست ؟ این یک سؤ ال است که حتما باید به آن جواب داده شود.
سؤ ال دوم این است : براى این که در جامعه زن به جایگاه حقیقى خود نایل بشود، ما چه شعارهایى را مى خواهیم مطرح کنیم و از چه وسایلى مى خواهیم استفاده کنیم ؟ چون امروز در کشوهاى غربى و همچنین در کشورهایى که با فرهنگ غربى و در حال و هواى کشورهاى غربى حرکت و زندگى مى کنند، چیزى به نام نهضت حقوق زنان وجود دارد؛ آن جا هم زن گرایى ، نهضت به اصطلاح فمینیسم و زن گرایى با نیت و هدف دفاع از حقوق زنان امروز مطرح است . آیا آنچه ما امروز در ایران اسلامى مشاهده مى کنیم ، همان است ؟ این شبیه آن است ، یا با آن متفاوت است ؟ باید سؤ ال جدى یى نسبت به این مساءله بشود و پاسخى جدى نیز به آن داده شود. من امروز در این زمینه قدرى صحبت مى کنم و آنچه که نظر اسلام در این باره است ، به صورت خلاصه و مختصر عرض خواهم کرد.
تلاش برای احقاق حق است نه تخاصم و جدال میان زن و مرد
براى تلاش فرهنگى و حقوقى در راه رسیدن زن به نقطه ى مطلوب ، از لحاظ اجتماعى و از لحاظ فردى دو گونه هدف مى شود تصویر کرد:یک هدف این است که ما براى رسیدن زن به کمال وجودى خود تلاش کنیم و مبارزه کنیم و بنویسیم و بگوییم . یعنى زن در جامعه ، اولا به حق انسانى و حقیقى خود برسد، ثانیا استعدادهاى او شکوفا بشود و رشد حقیقى و انسانى پیدا کند و در نهایت به تکامل انسانى نایل بشود؛ زن در جامعه به صورت انسان کامل در بیاید؛ انسانى که مى تواند به پیشرفت بشریت و جامعه ى خود کمک کند و در محدوده ى تواناییهاى خود، دنیا را به بهشت برین و زیبایى مبدل کند.
یک نوع هدف دیگر این است که ما از این گفتن و تلاش کردن و احیانا مبارزه کردن بخواهیم یک نوع حالت تخاصم و جدایى و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد به وجود بیاوریم و دنیایى بر اساس رقابت بسازیم ؛ کانه در جامعه ى بشرى ، مردان یک طرف قرار دارند، زنان هم در طرف دیگر قرار دارند، و اینها بر سر دستاوردى با هم نزاع مى کنند و زن مى خواهد در این قسمت بر مرد غالب و فایق بشود! آیا هدف این است ؟
پس ، دو دیدگاه در مورد هدف این تلاش و این حرکت - یا اگر تعبیر کنیم این نهضت - مى تواند ترسیم بشود: هدف اول ، هدف اسلامى است ؛ هدف دوم ، هدف کوته بینانه است ، که در تلاشهایى که در کشورهاى غربى مى شود، ما رد پاى هدف دوم را بیشتر مشاهده مى کنیم . در خلال صحبت ، توضیح بیشترى در این زمینه داده خواهد شد. این یک سؤ ال است که باید روشن بشود؛ هدف از این تلاش براى زن یا براى حقوق زنان چیست ؟
سؤ ال دوم - که آن هم به همین اندازه داراى اهمیت است - این است که ما وقتى به نام زن سخن مى گوییم و از زن دفاع مى کنیم ، چه شعارهایى را مطرح مى کنیم ، چه چیزى را مطالبه مى کنیم ، و براى چه چیزى تلاش مى نماییم ؟ این هم خیلى مهم است . در این جا هم روش اسلامى - یعنى آن چیزى که از مباحث اسلامى درباره ى زن و تعاریف اسلامى و معارف اسلامى مى شود فهمید - با آن چیزى که امروز در غرب وجود دارد، متفاوت است .
آزادی مفاهیم وسیعی را در بر می گیرد
آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه ى اول آزادى زن است . آزادى ، معناى وسیعى را شامل مى شود؛ هم شامل آزادى از اسارت است ، هم شامل آزادى از اخلاق است - چون اخلاق هم یک قید و بند است - هم آزادى از نفوذ مبنى بر سوء استفاده ى کارفرمایى است که زن را با مزد کمترى به کارگاه مى کشد، هم شامل آزادى از قوانینى است که زن را در مقابل شوهر متعهد مى کند. آزادى ، به همه ى این معانى مى تواند باشد. کمااین که در همین شعارهایى که نسبت به زن وجود دارد، طیف وسیعى از این مطالبات و درخواستها هست ، که بعضى با یکدیگر بکلى مناقضند. این آزادى معنایش چیست ؟مفهوم آزادی زن در غرب
متاءسفانه در دنیاى غرب ، بیشتر متفاهم از این آزادى ، آزادى به معناى نادرست و مضر آن است - یعنى آزادى از قید و بندهاى خانوادگى ، آزادى از نفوذ مطلق مرد، آزادى از حتى قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان در آن جایى که هدف شهوانى زودگذرى در مقابل قرار بگیرد - نه آزادى به معناى صحیح آن . لذا شما مى بینید جزو حرفهایى که در دنیاى غرب زده مى شود، مساءله ى آزادى سقط جنین است ، که این نکته ى بسیار مهمى است و با این که ظاهرساده و کوچکى دارد، اما باطن بسیار خطرناک و سهمگینى در این سخن مضمر و مندرج است . این ، وسیله و شعار و مطالبه یى است که در غرب غالبا مطرح مى شود؛ لذا مى گویند نهضت آزادى زنان . در نظام صحیح ، در یک مطالبه ى صحیح و مبارزه ى صحیح ، هدف نمى تواند این معناى وسیعى باشد که یک بخش آن قطعا مضر است ؛ اگر چه ممکن است بخشهاى مفیدى هم در آن باشد. باید به دنبال شعارهایى بهتر، مناسبتر، صحیحتر و گره گشاتر گشت .نکته مهم، شناخت امکانات الهی و طریقه صحیح استفاده از آن
نقطه ى اصلى سخنم به شما بانوان عزیز، مخصوصا خانمهاى جوان است که سالهاى طولانى را شما در این دنیا زندگى خواهید کرد،و هم باید از امکاناتى که خداوند متعال در این عالم براى تکامل انسان به وجود آورده است ، بهره ببرید و باید آن را درست بشناسید و راه آن را درست بدانید، پس احتیاج به فکر کردن دارید، و هم براى شما مساءله ى مبارزه براى رفع ستم از زنان مطرح خواهد شد، باید بدانید که آنچه مطرح مى شود، چیست ؛ آنچه لازم است ، چیست ؛ آنچه مضر است ، چیست ؟ لذا این نکته براى شما مهم است .حرکت خردمندانه یا تقلید کورکورانه
در هر حرکت اجتماعى ، آن وقتى حرکت درست خواهد بود و به نتایج درست خواهد رسید که مبنى بر خرد و تاءمل و تشخیص و مصلحت و مبتنى بر پایه هاى درست و عقلانى باشد. در هر حرکتى که به قصد احقاق حق زنان انجام مى گیرد، عینا باید همین معنا ملاحظه شود؛ یعنى باید هر گونه حرکتى ، بر اساس یک بینش خردمندانه ، مبتنى بر حقایق هستى ، یعنى شناسایى طبیعت و فطرت زن و طبیعت و فطرت مرد، مسؤ ولیتها و مشاغل اختصاصى زن ، مسؤ ولیتها و مشاغل اختصاصى مرد و آنچه مى تواند مشترک بین اینها باشد، انجام بگیرد و از روى انفعال و تقلید نباشد. اگر حرکتى ، حرکت از روى انفعال و تقلید و تصمیم کورکورانه و چشم بسته بود، حرکت مضرى خواهد بود.اگر در کشور ما و جامعه ى ایرانى ، کسانى نام زن و حقوق زن را از این جهت بیاورند که مجلات غربى یا گزارشهاى غربى یا سیاسیون غربى ، ایران اسلامى را متهم کرده اند به این که به حقوق زن نمى رسد، این غلط است . با این هدف نباید وارد این میدان شد؛ چون به انحراف و اشتباه خواهد انجامید. اگر ما با این قصد وارد این میدان دفاع از زن بشویم که از غربیها عقب نیفتیم ، اشتباه خواهیم کرد. اگر به این قصد وارد بشویم که آنها به ما نظر بد و منفى نداشته باشند، اشتباه خواهیم کرد. اگر با این تصور و توهم وارد این میدان بشویم که خیال کنیم آنها در این زمینه راه صواب پیموده اند و راه درست را پیدا کرده اند، بشدت اشتباه خواهیم کرد. با این هدفها و با این نیتها وارد این میدان نباید شد؛ چون مبتنى بر اشتباه است .
موضع انفعالی در برابر غرب موجب انحراف می گردد
متاءسفانه امروز من مى بینم بعضى از مقالاتى که به عنوان دفاع از زن نوشته مى شود، بعضى از سخنانى که به عنوان احقاق حقوق بانوان بر زبان جارى مى شود، کاملا از موضع انفعال است ؛ چون غربیها این طور گفته اند، چون اروپاییها این گونه نوشته اند، چون به ما این طور نسبت داده اند. اگر ما هم در مقام دفاع حرفى بزنیم و راهى را بپیماییم ، این کاملا منحرف کننده و اغواکننده است . ما باید ببینیم حقایقى که در عالم وجود دارد - که بیشترین این حقایق هم در تعالیم اسلامى است - اینها چیست .در تکامل انسان فرقی میان جنس زن و مرد نیست
اسلام طرفدار تکامل بشر است . براى اسلام ، زن و مرد هیچ فرقى ندارد. براى اسلام ، جنس زن یا جنس مرد مطرح نیست ؛ تکامل انسانى مطرح است . یک جا سخن از مرد گفته مى شود، یک جا سخن از زن . به یک مناسبت از زن تجلیل مى شود، به یک مناسبت از مرد تجلیل مى شود؛ چون دو حصّه ى پیکره ى بشرند، دو بخش وجود بشرى هستند. از لحاظ جنبه ى بشرى و جنبه الهى ، هیچ تقاوتى با همدیگر ندارند. لذا در قرآن آن وقتى که مى خواهد راجع به انسانهاى خوب یا انسانهاى بد مثل بزند، از زن مثل مى آورد؛ ((وضرب اللّه مثلا للذین کفروا امراءة نوح و امراءة لوط)). در مورد کسانى هم که مؤ من هستند، مثال مى زند؛ ((امراءة فرعون )). در هر دو جا، مثال و نمونه ى کامل راه خطا و راه صواب را از زن ذکر مى کند؛ یک جا هم راجع به مردان سخن مى گوید.باید طبیعت زن و مرد را به درستی شناخت
براى اسلام ، جنس - زن بودن و مرد بودن - مطرح نیست ؛ تعالى بشرى مطرح است ، اخلاق بشرى مطرح است ، بروز استعدادها مطرح است ، انجام وظایفى که به هر کسى یا هر جنسى از جنسهاى بشرى متوجه است ، مطرح است ، که براى این باید طبعا طبیعتها را شناخت . اسلام ، طبیعت زن و طبیعت مرد را هم بخوبى مى شناسد. در اسلام آنچه که مطرح است ، عبارت است از تعادل ؛ یعنى رعایت عدالت محض میان افراد بشر، از جمله میان جنس زن و جنس مرد. برابرى در حقوق مطرح است ، اما در جایى ممکن است احکام زن با احکام مرد متفاوت باشد؛ همچنان که طبیعت زن با طبیعت مردم در بعضى از خصوصیات متفاوت است . بنابراین ، بیشترین حقایق و بیشترین واقعیتهاى فطرت و طینت بشرى در مورد زن و مرد، در معارف اسلامى است .اگر ما امروز بخواهیم براى زنان کشورمان ، یک حرکت حقیقى و اساسى بکنیم ، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خودشان برسند، باید به احکام اسلامى نظر داشته باشیم و از آن الهام بگیریم . براى ما، روش را احکام اسلام معین مى کند. هر روش خردمندانه ى عقلایى را هم اسلام مى پسندد و قبول دارد. اگر تجربه یى در جایى باشد، مورد قبول است ؛ اما تقلید نه . استفاده ى خردمندانه ى از تجربیات دیگران درست ، اما تقلید غلط. لذا امروز کسانى که براى حقوق زن ، براى رشد و شکوفایى استعدادهاى زنان در کشور ما تلاش مى کنند - که البته هم باید این تلاش انجام بگیرد - باید بدانند چه هدفى را دنبال مى کنند و چه شعارهایى را باید مطرح بکنند.
غربیها در شناخت زن دچار افراط و تفریط بودند
اول من نکته یى را در مورد گرفتاریهاى غربیان و فرهنگ غربى در این زمینه عرض کنم ، بعد به نظر اسلام اشاره نمایم . غربیها در زمینه ى شناخت طبیعت زن و چگونگى برخورد با جنس زن ، دچار افراط و تفریط بوده اند. اساسا نگرش غربى نسبت به زن ، یک نگرش مبنى بر عدم برابرى و عدم تعادل است . شما به شعارهایى که در غرب داده مى شود، نگاه نکنید؛ این شعارها پوچ است و حاکى از واقعیت نیست . فرهنگ غربى را از این شعارها نمى شود فهمید. فرهنگ غربى را باید در ادبیات غربى جستجو کرد. کسانى که با ادبیات غرب ، با شعر اروپایى ، با ادبیات اروپایى ، با رمان و داستان و نمایشنامه هاى اروپایى آشنا هستند، مى دانند که در چشم فرهنگ اروپایى ، از دوران قرون وسطى و قبل از آن تا همین اواخر قرن فعلى ، زن موجود درجه ى دوم بوده است . هر چه بر خلاف این ادعا کنند، خلاف مى گویند. شما به همین نمایشنامه هاى معروف شکسپیر انگلیسى نگاه کنید، ببینید با چه نفسى و با چه زبانى و با چه دیدى در این نمایشنامه ها و سایر ادبیات غربى به زن نگاه مى شود. مرد در ادبیات غربى ، سرور و ارباب زن و اختیاردار زن است ، که بعضى از نمونه هاى این فرهنگ و آثار آن ، امروز هم باقى است .امروز هم وقتى زنى با مردى ازدواج مى کند و به خانه ى شوهر مى رود، حتى نام خانوادگى او عوض مى گردد و نام خانوادگى مرد مى شود. زن تا وقتى نام خانوادگى خود را دارد که شوهر نکرده است ؛ وقتى شوهر کرد، نام خانوادگى زن به نام خانوادگى مرد تبدیل مى شود. این رسم غربیهاست ؛ در کشورما این طور نبوده ، هنوز هم نیست . زن هویت خانوادگى خودش را با خودش حفظ مى کند؛ ولو بعد از ازدواج . آن ، نشانه ى همان فرهنگ قدیمى غربى است که مرد سرور زن است .
در فرهنگ اروپایى ، وقتى زن با همه ى موجودى و املاک خود ازدواج مى کرد و به خانه شوهر مى رفت ، نه فقط جسم او در اختیار شوهر قرار مى گرفت ، بلکه تمام اموال و املاک و داراییهاى او هم که از پدر و خانواده ى او به او رسیده بود، متعلق به شوهر مى شد.این چیزى است که غربیها نمى توانند آن را انکار بکنند؛ این در فرهنگ غربى بود. در فرهنگ غربى ، زن وقتى به خانه ى شوهر مى رفت ، شوهر در واقع اختیار جان او را هم داشت ! لذا شما در داستانهاى غربى و در اشعار اروپایى بسیار مى بینید که شوهر به خاطر یک اختلاف اخلاقى ، همسر خود را مى کشد و کسى هم او را ملامت نمى کند! دختر در خانه ى پدر، حق هیچ گونه گزینشى را نداشت .
البته در همان زمان هم در میان غربیها معاشرتهاى زن و مرد تا حدودى آزاد بود، ولى اختیار ازدواج و اختیار انتخاب شوهر، یکسره به دست پدر بود. در همان نمایشنامه هایى که اشاره کردم ، آنچه که شما مى بینید، همین است ؛ دخترى است که مجبور به ازدواج شده است ، زنى است که از طرف شوهر خود به قتل رسیده است ، خانواده یى هستند که زن در آن در نهایت فشار است . آنچه که هست ، از همین قبیل است . این ، ادبیات غربى است . تا اواسط قرن کنونى ، همین فرهنگ ادامه داشته است . البته از اواخر قرن نوزدهم میلادى ، حرکتهایى به نام آزادى زنان شروع شده است .
تصویب حق مالکیت زنان برای تامین منافع کارخانه داران
بانوان گرامى ، بخصوص زنان جوان که مى خواهند در این زمینه ها فکر بکنند، درست توجه کنند. نکته ى مهم این است که حتى آن وقتى که در اروپا براى زن حق مالکیت معین شد - طبق بررسى موشکافانه ى جامعه شناسان خود اروپا - به خاطر این بود که کارخانه ها که تازه بساط تکنولوژى مدرن و صنعت در غرب به راه افتاده بود، احتیاج به کارگر داشتند، اما کارگر کم بود؛ احتیاج به کارگر زیادى داشتند، براى این که زنان را به کارخانجات بکشانند و از نیروى کار آنها استفاده کنند، که البته مزد کمترى هم همیشه به زنان مى دادند؛ لذا اعلان شد که زن داراى حق مالکیت است ! در اوایل قرن بیستم بود که اروپاییان حق مالکیت را به زن دادند. این ، آن نگرش افراطى و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست .وحشت متفکران غربی
یک افراط این چنین ، در مقابل تفریط هم دارد. وقتى نهضتى به نفع زنان در آن چنان فضایى به وجود مى آید، طبعا دچار تفریطهایى از طرف مقابل مى شود. لذا شما مى بینید در طول چند ده سال ، آن چنان فساد و بى بند و بارى در غرب به وسیله ى آزادى زنان به راه افتاد و رواج پیدا کرد که خود متفکران غربى را دچار وحشت کرد. الان دلسوزان و مصلحان ، انسانهاى خردمند و باانگیزه در کشورهاى غربى ، از آنچه پیش آمده است ، متوحش و ناراحتند و البته نمى توانند هم جلوى آن را بگیرند. به عنوان این که مى خواهند به زنان خدمت بکنند، بزرگترین ضربه را به زندگى زن وارد آوردند. چرا؟ براى خاطر این که با بى بندوبارى ، با اشاعه ى فساد و فحشا، با آزادى بى قید و شرط معاشرت زن و مرد، بنیان خانواده متلاشى شد. مردى که مى تواند آزادانه در جامعه اطفاى شهوت بکند، زنى که مى تواند بدون هیچ ایراد و اشکالى در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، اینها در خانواده ، نه یک شوهر خوب و نه یک همسر خوب و زن خوب خواهند بود؛ لذا بساط خانواده متلاشى شد.تزلزل بنیاد خانواده، بزرگترین بلای غرب
امروز یکى از بزرگترین بلاهایى که گریبان کشورهاى غربى را بشدت گرفته و آنها را به وضعیت نامطلوب شدیدى دچار کرده ، مساءله ى خانواده است . لذا هر کسى شعار خانواده بدهد، از نظر غربیها و بخصوص از نظر زنان در غرب ، این یک فرد مطلوب است ، یک مرد محبوب است . چرا؟ چون از تزلزل بنیاد خانواده رنج مى برند، به خاطر این که خانواده آن چیزى که براى مرد و زن و بخصوص براى زن محیط امن و آرامش است ، آن را غرب متاءسفانه از دست داده است . بسیارى از خانواده ها متلاشى شده است ، بسیارى از زنان تا آخر عمر تنها زندگى مى کنند، بسیارى از مردان زنِ مورد علاقه و مورد نظر خود را پیدا نمى کنند، بسیارى از ازدواجها در اولین سالهاى پیدایش از بین مى رود.خانواده ها آن ریشه و پایه هاى عمیق خود را که در کشوهاى ما وجود دارد، آن را امروز کمتر در غرب دارند. خانواده یى که پدربزرگ ، مادربزرگ ، نوه ها، خویشاوندان ، پسرعموها، دخترعموها و سایر شعب خانواده با هم باشند، هم را بشناسند، با هم ارتباط داشته باشند، چنین خانواده هایى در غرب بسیار بسیار کمیاب است ؛ زن و شوهر هم با هم صمیمیت لازم را ندارند. این بلایى است که با کارهاى غلط، با حرکت افراطى از آن طرف که در مقابل افراطهاى قبلى انجام گرفت ، بر سر جامعه ى بشرى آمد، و بیشتر از همه بر سر زن غربى آمد.
نهضت دفاع از زن در غرب به ضرر همه تمام شد
در حقیقت ، نهضت دفاع از زنان در غرب ، یک حرکت دستپاچه ، یک حرکت بى منطق ، یک حرکت مبتنى بر جهالت ، بدون تکیه ى به سنتهاى الهى ، بدون تکیه ى به فطرت و طینت زن و مرد بود و در نهایت به ضرر همه تمام شد؛ هم به ضرر زنان ، هم به ضرر مردان ، و بیشتر به ضرر زنان . این قابل تقلید نیست . این چیزى نیست که در کشور اسلامى کسى به آن نگاه کند و بخواهد از آن چیزى یاد بگیرد؛ این را باید طرد کرد.احقاق حقوق زنان باید مبنای اسلامی داشته باشد
بله ، حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جامعه ى اسلامى و در جامعه ما حتما باید انجام بگیرد؛ منتها بر مبناى اسلامى و با هدف اسلامى . یک عده نگویند که این چه نهضتى است ، این چه حرکتى است ؛ مگر زن در جامعه ى ما چه کم دارد؟ متاءسفانه ممکن است بعضى این گونه فکر کنند. این ، ظاهربینى است . زن در همه ى جوامع - از جمله در جامعه ى مادچار ستم و دچار کمبودهایى است که بر او تحمیل مى شود؛ اما این کمبود، کمبود آزادى به معناى بى بندوبارى نیست ؛ این کمبود، کمبود میدانها و فرصتها براى علم و معرفت و تربیت و اخلاق و پیشرفت و شکوفایى استعدادهاست ؛ این را باید تاءمین و جستجو کرد. این همان چیزى است که اسلام بر روى آن تکیه کرده است .اگر جامعه ى اسلامى بتواند زنان را با الگوى اسلامى تربیت کند - یعنى الگوى زهرایى ، الگوى زینبى ، زنان بزرگ ، زنان باعظمت ، زنانى که مى توانند دنیا و تاریخى را تحت تاءثیر خود قرار بدهند - آن وقت زن به مقام شامخ حقیقى خود نایل آمده است . اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوى و اخلاقى یى که خداى متعال و آیین الهى براى همه ى انسانها - چه مرد و چه زن - به طور یکسان در نظر گرفته است ، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتر خواهد کرد، و گرههاى زندگى آسانتر باز خواهد شد؛ یعنى زن و مرد خوشبخت خواهند شد. براى این باید تلاش کرد؛ هدف این است . هدف ، صف آرایى زن در مقابل مرد نیست . هدف ، رقابت خصمانه ى زن و مرد نیست . هدف این است که زنان و دختران بتوانند همان سیر و همان حرکتى را انجام بدهند که وقتى مردان آن حرکت را انجام بدهند، به صورت یک انسان بزرگ در خواهند آمد؛ زنان انسان بزرگ بشوند. این ممکن است و در اسلام تجربه شده است .
عظمت زن در گرو تربیت صحیح اسلامی
خواهران من ! دختران من ! بانوان کشور اسلامى ! بدانید، در هر زمانى ، در هر محیط کوچکى ، در هر خانواده یى که زنى با این تربیت توانست رشد بکند، همان عظمت را پیدا کرد؛ مخصوص صدر اسلام نبود؛ حتّى در دوران اختناق ، حتّى در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است . اگر خانواده یى توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم ، در زمان خودمان هم داشتیم ، در خارج از ایران هم داشتیم . در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاع عالم متفکر هنرمندى به نام خانم بنت الهدى - خواهر شهید صدر - توانست تاریخى را تحت تاءثیر خود قرار بدهد، توانست در عراق مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنى مثل بنت الهدى ، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست . حرکت او، حرکتى زنانه بود؛ حرکت آن مرد، حرکتى مردانه است ؛ اما هر دو حرکت ، حرکت تکاملى و حاکى از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات این انسان است . این گونه زنهایى را باید تربیت کرد و پرورش داد.در جامعه ى خود ما هم از این قبیل زنان زیاد داشتیم ، در دوران اختناق هم کم وبیش داشتیم ، در دوران مبارزات ، بعد در دوران نظام اسلامى ، زنان بزرگ ، این زنانى که توانستند شهیدانى را پرورش بدهند، این زنانى که توانستند شوهران یا فرزندان خود را به صورت انسانهاى فداکارى دربیاورند که بروند و از کشور و انقلاب دفاع کنند، از هستى ملت و از آبروى ملت دفاع کنند، اینها زنان بزرگى هستند. این زنان بودند که توانستند این کار بزرگ را بکنند، و من موارد متعددى را شاهد بود.
انگیزه دفاع از حقوق زن برای ترویج بی بندوباری
خیلى از کسانى که امروز به اصطلاح سنگ حقوق زن را به سینه مى زنند، در واقع سنگ آزادى غربى و بى بندوبارى را به سینه مى زنند و از غربیها تقلید مى کنند؛ همینهایى که گاهى چیزهایى هم مى نویسند. اینها از آن افتخارات سهمى نداشتند، از آن عظمتى که زن ایرانى در این هجده ساله ى بعد از پیروزى انقلاب نشان داده و آفریده است ، سهمى نداشتند و کار بزرگى نکردند. خیلیهایشان به فکر جیب خود، درآمد خود، کیف خود و وسایل آرایش و زینت خود بودند. اینها هیچ عظمتى ندارند. آن نسخه ، نسخه ى غلطى است . اگر نسخه ى غربى در مورد زن درست بود، غربیها مجبور نمى شدند دوباره بعد از هفتاد، هشتاد سال ، صد سال ، مجددا یک نهضت حقوق زنان راه بیندازند، که این روزها و این سالهاى اخیر به راه انداختند.نهضت های دیگر برای دفاع از حقوق زن
الان ده ، بیست سال است که مجددا نهضتهاى دیگرى به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن و دفاع از آزادى زن به راه انداخته اند. چرا؟ اگر آزادى غربى چیز موفقى بود، اگر دفاع از حقوق زن حقیقى بود، احتیاج به این نبود که بعد از صد سال دوباره عده یى بیایند نهضت به راه بیندازند و جنجال بکنند. پس ، آن نسخه غلط بود؛ نسخه ى فعلیشان هم غلط است و جز به بدبختى و مشکلتراشى براى زن و مرد و بخصوص براى زن ، به چیزى نخواهد انجامید.اما روش اسلامى این نیست . هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان - همان طور که گفته شد - این است که زن تحت ستم نباشد و مرد خود را حاکم بر زن نداند. در خانواده ، حدود و حقوقى هست . مرد حقوقى دارد، زن هم حقوقى دارد، و این حقوق بشدت عادلانه و متوازن ترتیب داده شده است . آنچه به نام اسلام است و غلط است ، آنها را نمى گوییم و از آنها دفاع نمى کنیم . آنچه متعلق به اسلام است ، بینات اسلام و مسلمات اسلام است . اینها چیزهایى است که میان حقوق زن و مرد در داخل خانواده توازن قایل است .
زوجیت و دوجنسی بودن در طبیعت بشر برای آرامش و سکون
شما بینید این آیه ى شریفه در مورد زن و مرد - عمدتا در داخل خانواده - چه مى فرماید. ((و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا)). یعنى از جمله ى نشانه هاى قدرت الهى یکى این است که براى شما انسانها ،از نوع خودتان و از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ براى شما مردان ، زنان را؛ براى شما زنان ، مردان را. از خودتان هستند؛ ((من انفسکم ))، جنس جداگانه یى نیستند، در دو رتبه ى جداگانه نیستند؛ همه یک حقیقتند، یک جوهر و یک ذاتند. البته در بعضى از خصوصیات ، با هم تفاوتهایى دارند؛ چون وظایفشان دو تاست . بعد مى فرماید: ((لتسکنوا الیها)). یعنى زوجیت و دو جنسى در طبیعت بشر، براى هدف بزرگى است . آن هدف ، عبارت است از سکون و آرامش ، تا شما در کنار جنس مخالف خودتان در درون خانواده مرد در کنار زن ، زن در کنار مرد - آرامش پیدا کنید. براى مرد هم آمدن به داخل خانه ، یافتن محیط امن خانه ، زن مهربان و دوستدار و امین در کنار او، وسیله ى آرامش است ؛ براى زن هم داشتن مرد و تکیه گاهى که به او عشق بورزد و براى او مانند حصن مستحکمى باشد - چون مرد جسما قویتر از زن است - یک خوشبختى است ، مایه ى آرامش و سعادت است . خانواده این را براى هر دو تاءمین مى کند. مرد براى پیدا کردن آرامش ، به زن در محیط خانواده احتیاج دارد؛ زن هم براى یافتن آرامش ، به مرد در محیط خانواده احتیاج دارد - ((لتسکنوا الیها)) - هر دو براى سکون و آرامش ، به هم احتیاج دارند.آرامش روحی در سایه مودت و رحمت
مهمترین چیزى که بشر به آن احتیاج دارد، آرامش است . سعادت انسان در این است که از تلاطم و اضطراب روحى در امان باشد و آرامش روحى داشته باشد. این را خانواده به انسان مى دهد؛ هم به زن و هم به مرد. بعد جمله ى بعدى بسیار جالب و زیباست . مى فرماید: ((و جعل بینکم مودة و رحمة )). رابطه ى درست زن و مرد این است : مودت و رحمت ، رابطه ى دوستى ، رابطه ى مهربانى ؛ هم یکدیگر را دوست بدارند و به هم عشق بورند، هم با یکدیگر مهربان باشند. عشق ورزیدن همراه با خشونت هم مورد قبول نیست ؛ مهربانى بدون محبت هم مورد قبول نیست .طبیعت الهى زن و مرد در محیط خانواده ، طبیعتى است که براى زن و براى مرد رابطه یى را فیمابین آنها به وجود مى آورد که آن رابطه ، رابطه ى عشق و مهربانى است ؛ ((مودة و رحمة )). اگر این رابطه تغییر پیدا کرد، اگر مرد در خانه احساس مالکیت کرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه کرد، این ظلم است ، که متاءسفانه خیلیها این ظلم را مى کنند. در محیط بیرون خانواده هم همین طور است . اگر چنانچه زن محیط امن و تواءم با امنیتى براى درس خواندن ، براى کار کردن براى احیانا کسب درآمد، براى استراحت نداشته باشد، این ظلم و ستمکارى است . هر کسى موجب این ظلم بشود، باید قانون و جامعه ى اسلامى با آن مقابله کند.
اگر چنانچه نگذارند زن به تحصیلات صحیح و به علم و معرفت دست پیدا کند، این ظلم است . اگر شرایط طورى باشد که زن فرصت پیدا نکند به خاطر زیادى کار و فشار کارهاى گوناگون ، به اخلاق خود، به دین خود، به معرفت خود برسد، این ظلم است . اگر زن امکان پیدا نکند که از مایملک خود به طور مستقل و با اراده ى خود استفاده کند، این ظلم است . اگر زن در هنگام ازدواج ، شوهرى به او تحمیل بشود - یعنى خود او در انتخاب این شوهر نقشى نداشته باشد و اراده و میل خود او مورد اعتنا قرار نگیرد - این ظلم است . اگر براى تربیت فرزند، چه آن وقتى که داخل خانه با خانواده زندگى مى کند، چه در صورتى که از شوهر جدا مى شود، نتواند از فرزند خود بهره ى عاطفى لازم را ببرد، این ظلم است . اگر زن استعدادى داردمثلا استعداد علمى دارد، استعداد براى اختراعات و اکتشافات دارد، استعداد سیاسى دارد، استعداد کارهاى اجتماعى دارد - اما نمى گذراند از این استعداد استفاده بکند و آن استعداد شکوفا بشود، ظلم است .
نیاز روحی و عاطفی مهمترین عامل همبستگی
ممکن است انواع ظلمها در جامعه وجود داشته باشد، که این ظلمها باید برداشته بشود؛ اما درعین حال به مسؤ ولیت زن و مسؤ ولیت مرد که در قبال هم هر دو مسؤ ولیتى به عنوان تشکیل خانواده دارند، باید به چشم اهمیت نگریسته بشود؛ چون خوشبختى زن و خوشبختى مرد در این است . بعضى خیال مى کنند زن کمبودش این است که مشاغل بزرگ و سروصدادار ندارد؛ مشکل زن این نیست . حتّى آن زنى که شغل بزرگى هم دارد، همان زن هم به محیط امنى در خانواده ، به یک شوهر مهربان بامحبت ، به یک تکیه گاه مطمئن عاطفى و روحى - که شوهر و مرد اوست - احتیاج دارد. طبیعت و نیاز عاطفى و روحى زن این است ؛ باید این نیاز برآورده بشود.مساءله ى شغل هم مساءله ى دیگر است ؛ البته مساءله ى درجه ى اولى هم نیست . اگرچه اسلام مانع مشاغل و مسؤ ولیتهاى زنان نیست ، مگر در یک موارد استثنایى ، که بعضى مورد اتفاق بین فقهاست ، بعضى هم مختلفٌفیه است ، که در این زمینه ها هم البته باید کار بشود؛ لیکن مساءله ى اصلى زن این نیست که آیا شغلى دارد یا ندارد. مساءله ى اصلى زن ، آن مساءله ى اساسى است که امروز در غرب متاءسفانه از بین رفته است ، و آن همان احساس آرامش و احساس امنیت و احساس امکان بروز استعداد و مورد ستم قرار نگرفتن در جامعه و در خانواده و در خانه ى شوهر و در خانه ى پدر و امثال اینهاست . کسانى که در خصوص مساءله ى زن تلاش مى کنند، باید در این زمینه ها تلاش کنند.
چند نکته ى اساسى را که باید مورد توجه باشد، عرض کنم :
خودنمایی خانمها موجب مردسالاری می شود
اولا فکر رشد زنان از لحاظ معنوى و اخلاقى ، بایستى یک فکر رایج در میان خود زنان باشد. خود بانوان باید بیشتر به این مساءله بیندیشند. خود آنها به معارف ، به معلومات ، به مطالعه ، به مسایل اساسى زندگى رو کنند. همان تربیت غلط غربى موجب شد که در دوران حکومت طاغوت در این کشور، زنان به آرایش ، تجملات ، زینتهاى بیخودى ، تبرج و خودنمایى تمایل پیدا کنند، که این هم از نشانه هاى مردسالارى است . یکى از نشانه هاى مردسالارى غربیها همین است که زن را براى مرد مى خواهند؛ لذا مى گویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالارى است ، این آزادى زن نیست ؛ این در حقیقت آزادى مرد است . مى خواهند مرد آزاد باشد، حتّى براى التذاذ بصرى ؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرج در مقابل مرد تشویق مى کنند. البته این خودخواهى را بسیارى از مردان در جوامعى که از دین خدا بهره مند نبودند، از دورانهاى قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلاى این بودند. پس ، این مساءله که زن به سمت معرفت ، علم ، مطالعه ، آگاهى ، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خود بانوان خیلى جدى گرفته بشود و به آن اهمیت داده شود.اصلاح قوانین در تبیین حقوق زن و مرد
دوم ، اصلاح قوانین است . بعضى از قوانین در برخورد با زن و با مرد احتیاج به اصلاح دارد. باید کسانى که اهل این کارها هستند، مطالعه کنند، بررسى کنند و آن قوانین را درست نمایند.یک مساءله ى دیگر که این هم از کارهاى لازم است ، این است که نظر اسلام در مورد حقوق زن و حقوق مرد باید تبیین بشود. خود بانوان هم در این زمینه باید کار کنند، اما بیشتر باید کسانى که در معارف اسلامى آگاهى دارند، تلاش بکنند و بتوانند نظر اسلام را در آن جاهایى که حقوق زن و مرد متفاوت است ، درست تبیین کنند، تا هر کسى تصدیق کند که این دقیقا براساس طبیعت و فطرت انسانى زن و مرد و بر طبق مصالح جامعه است . البته کارهاى خوبى هم شده است ، امروز هم باید با زبان امروز این کار بشود؛ والاّ در گذشته هم در این زمینه کارهاى خوبى انجام گرفته است ، و اگر کسى مطالعه و توجه کند، به همین اذعان و تصدیق هم خواهد رسید.
پرهیز از بحثهای انحرافی
نکته ى بعدى این است که از بحثهاى انحرافى در این زمینه ها باید اجتناب شود. بعضیها به عنوان این که از زن دفاع مى کنند، به بحثهاى انحرافى کشانده مى شوند؛ بعضى از مسایل از قبیل دیه و امثال اینها را مطرح مى کنند؛ در حالى که اینها بحثهاى انحرافى است . نظر اسلام در مورد زن و مرد واضح و روشن است . همان طور که بیان شد، نظر اسلام در مورد خانواده کاملا روشن است . این که کسى بیاید این طور مسایل را مطرح کند، جز دور کردن راه و منحرف کردن ذهنها هیچ فایده یى ندارد و کار صحیح و منطقى نیست . بحثهاى انحرافى نباید مطرح بشود؛ این به نفع حرکت صحیح دراین باره نیست .دفاع اخلاقی و قانونی از زن در محیط خانواده
یک نکته ى دیگر که باید مورد توجه باشد، دفاع اخلاقى و قانونى از زن ، بخصوص در داخل خانواده است . دفاع قانونى با اصلاح قوانین - همان طور که گفته شد - و ایجاد قوانین لازم و دفاع اخلاقى با طرح این مساءله و مواجهه با کسانى که این را درست نمى فهمند و زن را در خانه مستخدمِ مورد ستمِ مرد بدون تمکن از خودسازى معنوى تلقى مى کنند و این گونه هم عمل مى کنند. باید با این فکر با قوّت و شدت مقابله بشود؛ البته به شکل کاملا منطقى و عقلانى .اهمیت عفاف برای زنان
مساءله ى بعد، مساءله ى اهمیت دادن به عفاف در زن است . هر حرکتى که براى دفاع از زنان انجام مى گیرد، باید رکن اصلى آن رعایت عفاف زن باشد. همان طور که عرض کردم ، در غرب به خاطر این که به این نکته توجه نشد - یعنى مساءله ى عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنایى نشد - کار به این بى بندو باریها کشید. نباید بگذارند عفت زن - که مهمترین عنصر براى شخصیت زن است - مورد بى اعتنایى قرار بگیرد. عفت در زن ، وسیله یى براى تعالى و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران ، حتّى در چشم خود مردان شهوتران و بى بندوبار است . عفت زن ، مایه ى احترام و شخصیت اوست . این مساءله ى حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن ، همه ى اینها به خاطر آن است که این قضیه ى عفاف در این بین سالم نگهداشته بشود. اسلام به مساءله ى عفاف زن اهمیت مى دهد. البته عفاف مرد هم مهم است . عفاف مخصوص زنان نیست ؛ مردان هم باید عفیف باشند؛ منتها چون در جامعه مرد به خاطر قدرت جسمانى و برترى جسمانى ، مى تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، لذا روى عفت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است .شما الان هم که در دنیا نگاه کنید، مى بینید که یکى از مشکلات زنان در دنیاى غرب ، بخصوص در کشور ایالات متحده ى امریکا، همین است که مردان با تکیه به زورمندى خودشان ، به عفت زن تعدى و تجاوز مى کنند. آمار منتشر شده ى از سوى مقامات رسمى خود امریکا را من دیدم که یکى مربوط به دادگسترى امریکا، و یکى هم مربوط به یک مقام دیگرى بود. آمارها واقعا وحشت انگیز است . در هر شش ثانیه ، یک تجاوز به عنف در کشور امریکا صورت مى گیرد! ببینید چه قدر مساءله ى عفت مهم است . وقتى بى اعتنایى کردند، قضیه به کجا مى رسد. هر شش ثانیه ، یک تجاوز به عنف ! برخلاف تمایل زن ، مرد زورگو، ظالم ، بى بندوبار، بى عفت بتواند به حریم عفت زن تعدى و تجاوز بکند. اسلام اینها را ملاحظه مى کند. این مساءله ى حجاب که این همه مورد توجه اسلام است ، به خاطر اینهاست . پس ، مساءله ى حفظ عفاف و اهمیت دادن به حجاب و عفاف هم مساءله ى دیگرى است .
اهمیت تعلیم و تربیت برای بانوان
یک مساءله هم مساءله ى تعلیم و تربیت بانوان است . من بر این همیشه تاءکید کرده ام . خوشبختانه امروز در جامعه ى ما، تعلیم و تربیت زنان رایج است ؛اما در عین حال هنوز خانواده هایى هستند که دختران خودشان را از تحصیل منع مى کنند. اگر یک روز محیطهاى تحصیلى ، محیطهاى ناسالمى بود، امروز بحمداللّه دوران اسلامى است ؛ آن گونه نیست . باید اجازه بدهند که دختران درس بخوانند، مطالعه کنند، کتاب خوانند، با معارف دینى و با معارف انسانى آشنا بشوند و ذهن و مغزشان قوّت و قدرت پیدا کند. این کارِ بسیار لازمى است که این هم باید انجام بگیرد.تعدی به زن باید قانونا و اخلاقا محکوم شود
نکته ى آخر این که جامعه ، هم از لحاظ قانونى ، هم از لحاظ اخلاقى ، باید با کسانى که تعدى به زن را حق خودشان مى دانند، برخورد سخت بکند؛ قانون هم باید در این زمینه مجازاتهاى سختى را پیش بینى بکند؛ که باز همین جا من عرض بکنم ، در کشورهاى غربى على رغم این همه شعارى که مى دهند، هنوز نتوانسته اند این را تاءمین بکنند. یعنى در داخل خانواده ها، زنانى که از دست شوهرانشان کتک مى خورند، دخترانى که از دست پدرانشان مجروح مى شوند و کتک مى خورند، فراوانند. آمارهاى تکان دهنده و وحشت آورى هم در این زمینه وجود دارد؛ منتها در آن جا یک چیز دیگر هم هست ، و آن قتل نفس است . راحت خون مى ریزند، راحت مى کشند. کشتن ، آن قبحى را که در محیط اسلامى دارد، در آن محیطهایى که از معارف الهى بویى نبرده اند، متاءسفانه ندارد. کشتن زنان ، یکى از بلیه هاى بسیار زشت و نفرت انگیزى است که در کشورهاى غربى - خصوصا بعضى کشورها مثل امریکا - رایج است . اینها خوشبختانه در کشور ما به آن شدت نیست و جز موارد استثنایى ، چنین چیزهایى پیدا نمى شود؛ اما به هر حال هر گونه ستمى ، هرگونه تعدى جسمانى نسبت به زن ، باید با برخورد بسیار سختى مواجه بشود، تا در این زمینه جامعه ى اسلامى ما به آن سطحى که اسلام خواسته است ، برسد.آگاهی و حضور زنان عامل ترقی کشور
اگر کشور بتواند جامعه ى زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامى ، با همان معارفى که اسلام خواسته است ، آشنا بکند، من تردیدى ندارم که پیشرفت و ترقى و تعالى کشور مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر میدانى که بانوان مسؤ ولانه در آن میدان وارد بشوند، پیشرفت در آن میدان چند برابر خواهد شد. خصوصیت حضور خانمها در میدانهاى مختلف این است که وقتى زن خانواده وارد میدان مى شود، یعنى همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به این معنا نیست ، اما حضور زن به این معناست . در هر میدانى که زن وارد بشود - زنى که خانم و کدبانوى یک خانه است - درحقیقت همه ى آن خانه را در آن میدان وارد مى کند. حضور زنان در بخشهاى مختلف بسیار مهم است .امیدواریم که خداوند متعال به مسؤ ولان کشور، به قانونگذاران ، به برنامه ریزان مسایل زنان ، به کسانى که در زمینه ى مسایل زنان فعالیت مى کنند، کمک کند و توفیق بدهد، تا بتوانند راه درست اسلامى و صحیح را بدون تمایل و انعطاف به روشهاى غلط بیگانه و تحمیلى پیدا کنند و ان شاءاللّه در آن راه حرکت نمایند، و بانوان کشور ما بتوانند به آن وضع و سطحى که اسلام براى آنها خواسته است - که شامل خوشبختى مادّى و معنوى و خوشبختى دنیا و آخرت است - برسند.
منابع:
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروهی از زنان پزشک سراسر کشور(26/10/68)
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاى شوراى فرهنگى ، اجتماعى زنان (16/10/1369)
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مداحان اهلبیت(علیهم السلام)، به مناسبت میلاد مبارک صدیقهی کبری فاطمهی زهرا(سلام الله علیها) (5/10/1370)
بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زنان خوزستان(20/12/75)
بیانات مقام معظم رهبری در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر(30/7/76)
/خ