ابداع در لغت به معني طرز نونهادن و نوپديد آوردن و ايجاد و اختراع و خلقت و آفرينش آمده و در علم بديع آن است که شاعر و نويسنده مضمون تازه و نو و معني لطيف و متين و نيکو در نظم و نثر خود بياورد... و جامع برخي محسنّات لفظي و معنوي شود. ابداع، شامل هر دو نوع صنايع لفظي و معنوي ميشود.
بدعتهاي لفظي و معنائي، علّت اصلي بقا و جاودانگي آثار ادبي به شمار ميآيد. از جمله ابداعات در زمينهي خيال شاعرانه، ارائه تصاوير زيبائي است که از رهگذر گره زدن ميان تناقضات صوري حاصل ميشود و نهايتاً منجر به خلق تصاوير بديع و بکر ميگردد. براي نمونه وقتي شاعر گويد:
بر جاي نان شادي خورد جاني که شد مهمان تو
مولوي
يا:
کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
حافظ
و:
روشن تر از خاموشي چراغي نديدم
بايزيد بسطامي
همچنين:
عشق باريده بود و زمين تر شده بود
بايزيد بسطامي
وزش ظلمت را ميشنوي
فروغ فرخزاد
و:
سرماي مهتابي رنگ، راه دشوار را به هم پيچاند
هوشنگ ايراني
طبيعت عادي زبان را در هم ميريزد و با گره زدن ميان تناقضات يا درآميختن دو حسّ مختلف (حسّ آميزي) در گسترهي زبان بدعتي نو مينهد.
(موسيقي شعر)
پديدآوردن قالبهاي تازه مثل مسمّط توسط منوچهري و شعر نو بوسيلهي نيما يوشيج از ديگر جلوههاي بدعت گذاري در شعر فارسي ميباشد.
ابداع نزد اُدباي غربي، ابتدا در نظريههاي مربوط به بلاغت طرح شد. در اين زمينه، ابداع اشاره به نوآوري شاعر و گوينده در ارائه مضموني نو داشته است. اما رفته رفته اين اصطلاح به نقد ادبي نيز راه يافت. امروزه در مباحث ادبي غرب، ابداع در مقابل سنّت مطرح ميشود؛ اثر بديع آن است که موضوع يا قالب يا سبکي تازه در آن ارائه شده باشد. جان دان، شاعر متافيزيک و پديدآورندهي شعر متافيزيک، ويليام وردزورث بدعت گذار شعر رمانتيک در انگلستان، وتي. اس. اليوت شاعر و متفکّر معاصر از جمله شعراي نوآور در ادبيات انگليسي به شمار ميآيند.
گفتني است که تاريخ ادبيات همواره شاهد ظهور بدايع در مقابل سنّتها، و تبديل اين بدايع به سنني تازه بوده است.
چنين اثري از اصالت و تازگي (originality) برخوردار است.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.