نوآوری‌های امام خمینی (ره) در اندیشه ‌سیاسی و دینی

نیمه ‌خرداد برای ما تا همیشه ‌تاریخ ماندنی است. گویا خونی که یک سال در رگ و پی ایران عزیز می‌گردد در نیمه ‌خرداد دوباره وارد قلب تپنده ‌ایران شده و با تازگی دوباره به راه خویش ادامه می‌دهد. شاید امام راحل نیز به نیمه ‌خرداد این‌گونه می‌نگریست که فرمود: سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید
جمعه، 18 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوآوری‌های امام خمینی (ره) در اندیشه ‌سیاسی و دینی
نوآوری‌های امام خمینی(ره) در اندیشه ‌سیاسی و دینی
 

 

نیمه ‌خرداد برای ما تا همیشه ‌تاریخ ماندنی است. گویا خونی که یک سال در رگ و پی ایران عزیز می‌گردد در نیمه ‌خرداد دوباره وارد قلب تپنده ‌ایران شده و با تازگی دوباره به راه خویش ادامه می‌دهد. شاید امام راحل نیز به نیمه ‌خرداد این‌گونه می‌نگریست که فرمود:
سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید
انتظار فرج از نیمه ‌خرداد کشم!

او در نیمه ‌خرداد، مقدمات رهایی ایران را از استعمار و استثمار پیدا و پنهان قدرت‌های زیاده‌خواه و زورگو فراهم آورد و خود در نیمه ‌خرداد رخ در نقاب خاک کشید و به دیار باقی شتافت. و حالا 19 سال است که ما در 14 خرداد به سوگ رهبر قیام 15 خرداد می‌نشینیم و دوباره با خدا، امام عزیز خویش و خویشتن خویش پیمان می‌بندیم که هیچ‌گاه انقلاب اسلامی خمینی عزیز را «که روح خدا در کالبد زمان بود» تنها نگذاریم. اگرچه در این روزها مسابقه ‌قدرت، تجمل و مصرف‌گرایی ایرانیان را به خود مشغول داشته ولی سالگشت جریان‌ها و حوادث تاریخ‌ساز در تقویم تاریخ ایران اسلامی، هر از گاهی به ما نهیب زده و ما را به یاد آرمان‌ها و ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی می‌اندازد.
امام خمینی(ره) با طرح نظام جمهوری اسلامی که از تلفیق دو رکن رکین اسلامیت و جمهوریت شکل گرفت، بانی نوآوری در اندیشه ‌سیاسی اسلام گردید. امام خمینی(ره) نظام سیاسی اسلام را نه در قالب یک حکومت نخبگان دینی خواستار بود و نه در شکل جمهوری مطلق. او با طرح نظریه ‌»جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» مدل جدیدی را طراحی نمود که عموم مسلمانان با حضور انواع گوناگون سلایق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در چارچوب کلیات نظام سیاسی بتوانند قدرت انتخاب داشته باشند. به تعبیر دیگر، امام راحل به نوعی دموکراسی ایرانی در چارچوب کلیت نظام سیاسی کشور معتقد بودند. آن‌چه این نظر را تقویت می‌کند، موافقت امام خمینی با تشکیل مجمع روحانیون مبارز و انشعاب این جریان روحانی سیاسی از جامعه ‌روحانیت مبارز بود که برخی از بزرگان، این جدایی را درست نمی‌دانستند، اما امام خمینی این موضوع را تأیید نمودند. امام خمینی با طرح موضوع استقلال سیاسی‌، آن هم در سال 1357 که جهان دوقطبی بر روابط بین‌الملل حاکم بود، انقلابی در روابط بین‌الملل به وجود آوردند. امام راحل یک سیاست‌مدار اخلاق‌مدار بودند که توانستند با پیوند عرفان و سیاست جایگاه ممتازی برای همیشه در تاریخ سیاست داشته باشند. ایشان شخصیتی فرهمند (دارای جاذبه ‌کاریزماتیک) و ذوابعاد بودند و شخصیت این بزرگ‌مرد تاریخ معاصر ایران را می‌توان از مناظر گوناگون تحلیل کرد. با این وصف، این موضوع قابل توجه و مهم به جهت اهمیت و نو بودن آن، بعد از رحلت امام کمتر مورد توجه قرار گرفت و انتظار می‌رود عالمان روشن‌بین حوزه بیش از گذشته به این مقوله بپردازند. این مقاله در حد حوصله ‌خوانندگان نشریه ‌اطلاع‌رسانی درون‌سازمانی (بشری)، به بررسی رهیافت نوآوری در اندیشه ‌سیاسی و دینی حضرت امام خمینی (قدس سره) می‌پردازد.

امام خمینی(ره) و معجزه ‌انقلاب اسلامی

در تبیین و تفسیر حقیقت انقلاب امام خمینی(ره) باید گفت: دنیا با وقوع انقلاب اسلامی ایران، شاهد رخداد یک معجزه ‌عظیم الهی بود و این واقعیتی است که بارها حضرت امام(ره) بر آن تأکید نمودند: «یک تحول روحی درجامعه پیدا شد که من غیر از آن‌که بگویم یک معجزه بود یک اراده ‌الهی بود، نمی‌توانم اسم دیگری رویش بگذارم.» و باز می‌فرمایند: «در این‌جا حساب الهی است، این جا دست خداست‌، اشخاص نمی‌توانند یک همچو قدرتی ایجاد کنند... این اراده ‌الهی است که تمام حساب‌های حسابگران مادی را باطل کرد.»
بسیاری از شخصیت‌های غیر مسلمان نیز با تأکید بر عدم گنجایش جریان انقلاب اسلامی در چارچوب محاسبات مادی، بر اعجاز انقلاب اسلامی صحه می‌گذارند. «رابرت کالستون» دانشمند کانادایی در این‌خصوص می‌گوید: «از نظر من که یک غربی و فرد غیر مسلمان هستم این معجزه است که یک انقلاب مکتبی و الهی بتواند در جهان امروز این‌طور تحقق پیدا کرده و در جهت استقرار عدالت به پیش رود. این انقلاب بدون شک از جانب خداوند حمایت می‌شود.»

امام خمینی، انقلاب و قدرت‌نمایی اسلام

انقلاب اسلامی در یکی از حساس‌ترین نقاط جهان همچون زلزله‌ای غیر مترقبه، اردوگاه آرام و بی‌دغدغه ‌استکبار را به‌شدت به لرزه درآورد. با وقوع انقلاب اسلامی ایران برای اولین بار یک کشور مسلمان به طور موفقیت‌آمیزی قدرت‌های بزرگ غربی را به مبارزه طلبید و منافع مادی آن‌ها را با خطر جدی مواجه ساخت. از نظر سمبولیک، انقلاب ایران نخستین پیروزی مسلمین بر غرب از قرن 16 میلادی به این طرف محسوب می‌شود. نکته‌ این‌جاست که اسلام عامل هدایت‌کننده ‌این انقلاب بوده و هیچ‌یک از ایسم‌های غربی، ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم در آن نقشی نداشتند. قدرت‌های بزرگ غربی در مواجهه با نوآوری‌های بی‌بدیلی که امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی آفریده بودند با پتانسیل نهفته و قدرت اسلام آشنا شدند. همان‌زمان روزنامه ‌تایمز در این‌باره نوشت: اوج‌گیری خیزش مذهبی به دنبال برکناری شاه توسط امام خمینی در ایران جریان یافت و سراسر جهان را درنوردید و در زمستان سال 1357 دنیای غرب به دلیل انقلاب ایران بار دیگر اسلام را کشف کرد... ما غربی‌ها خیلی زود فهمیدیم که «الله اکبر» در عربی به معنای خدای بزرگ است.

امام و انقلاب، دو پدیده ‌انفکاک‌ناپذیر

نیک می‌دانیم انقلاب اسلامی ایران که بر اساس افکار بلند و اندیشه ‌متعالی و نوآورانه ‌حضرت امام(ره) تکوین یافته است، همواره در عوامل پیدایش، طرح شعارهای محوری، تعیین اهداف، آرمان‌های بلند و راهکارهای وصول به آن با باورها و اعتقادها و آرمان‌های این شخصیت بزرگ، پیوندی ناگسستنی داشته است. از این رو مقام معظم رهبری با انگشت نهادن بر این مهم به همگان متذکر گردیده‌اند که انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) دو پدیده ‌انفکاک‌ناپذیرند و تحلیل انقلاب اسلامی بدون شناخت شخصیت رهبر بزرگ آن ممکن نیست.
تحلیل‌گران تحولات سیاسی و اجتماعی جهان که مسائل انقلاب اسلامی را به طور دائم تعقیب می‌نمایند به واقعیت فوق به انحاء مختلف اعتراف نموده‌اند. مثلا روزنامه ‌انگلیسی گاردین طی تحلیلی درباره ‌انقلاب اسلامی نوشت: «نقش آیت‌الله خمینی(ره) در انقلاب عظیمی که در ایران رخ داد بی‌اندازه مرکزی و مهم بود و تردیدی نیست که آیت‌الله، سنگ بنای اصلی این انقلاب بوده است.»

اندیشه ‌بدیع امام، موجد انقلابی استثنایی

اساسا ریشه ‌این واقعیت مهم را که «انقلاب اسلامی ایران در ذات خود هیچ شباهتی با انقلاب‌های دیگری که در قرن حاضر به وقوع پیوسته نداشته است» باید در پیوند انفکاک‌ناپذیر انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) جستجو نمود. از رهگذر پیوند تنگاتنگ انقلاب اسلامی با اندیشه ‌نوآورانه و شخصیت جامع امام، تمایز غیر قابل انکار انقلاب اسلامی از سایر انقلاب‌های بزرگ جهان در قرن بیستم شکل می‌پذیرد. امام در تعریف و تبیین اهداف انقلاب اسلامی و رهبری جریان مبارزه، مواجهه با قدرت‌های افزون‌طلب و تاکتیک‌ها و روش‌های حفظ و استمرار دستاوردهای انقلاب اسلامی، دارای دکترین سیاسی ویژه و منحصر به فرد بودند. دکترین سیاسی امام بر پایه ‌مبانی ثابت، استوار و اعتقاد عمیق به غیب و امداد غیبی، ایمان خلل‌ناپذیر به تعالیم اسلام و وحی‌، اتکاء و توکل راسخ بر قدرت لایزال الهی، تکلیف‌مداری مطلق و... قرار داشت؛ دکترینی سیاسی که «به اعتراف تحلیل‌گران غربی، غرب از شناخت آن عاجز مانده است».
به تعبیر دقیق‌تر، اندیشه ‌سیاسی بدیع امام که پایه ‌اصلی و عنصر حیاتی شروع و استمرار جریان انقلاب اسلامی بوده است نتیجه ‌منطقی تفسیر عرفانی ایشان از هستی و معنای وجودی انسان و... می‌باشد. امام با بهره‌گیری از اندیشه ‌نو و ریشه‌دار الهی خود در صحنه ‌سیاست بین‌الملل نه تنها با توفیق در سرنگونی رژیم قدرتمند پهلوی به هدایت جریان جهانی انقلاب اسلامی پرداخت، بلکه با ارائه ‌تفکری جدید، فرهنگی، کاملاً دینی و الهی و نفی آموزه‌های مکاتب مادی «مدنیت غرب را نیز به چالش کشاند.»
به این لحاظ «نوآوری امام نسبت به دنیای معاصر، قبل از آن‌که در سطح عمل سیاسی باشد در افق اندیشه ‌سیاسی اوست.» اندیشه ‌سیاسی حضرت امام نسبت به دنیای معاصر، دارای نوآوری‌های فراوانی است و می‌توان گفت که نقطه ‌عطفی را برای اندیشه ‌سیاسی معاصر به وجود آورد. حضرت امام بر مبنای این اندیشه ‌سیاسی بدیع خود، بزرگ‌ترین انقلاب اجتماعی قرن بیستم را که در نظر تحلیل‌گران بین‌المللی در چارچوب معیارهای سنجش سایر انقلاب‌های بزرگ جهان نمی‌گنجید، به حرکت درآوردند. چنان که میشل فوکو فیلسوف و جامعه‌شناس برجسته ‌فرانسوی در نوشته‌های خود با اشاره به سفری که در کوران حوادث انقلاب (سال 57) به ایران داشته و با اشاره به نظریات برخی از تحلیل‌گران غربی که جریان انقلاب ایران را عبور یک جامعه ‌غیر مدرن و سنتی به مدرن تفسیر می‌کردند، با معیار قرار دادن وقایع عینی و تحولات جاری که از نزدیک مشاهده نموده می‌نویسد: من قبول دارم که از قرن هیجدهم به بعد هر تحول اجتماعی که اتفاق افتاده در نتیجه ‌بسط مدرنیته بوده اما انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی‌ای است که در برابر مدرنیته قرار دارد. در واقع «فوکو می‌پذیرد که انقلاب اسلامی ایران قدمت دویست ساله ‌اقتدار اندیشه‌های ‌سیاسی غرب را با همه ‌سوابق چند صد ساله‌اش به چالش کشانده است. این انقلاب حرف تازه‌ای دارد و ویژگی بارز اندیشه ‌بدیع سیاسی حضرت امام(ره) نیز همین است.
شما در اندیشه‌های سیاسی غرب اگر چه اختلافات فراوانی می‌بینید اما همه ‌آنها در یک نقطه مشترک‌اند و آن نفی هویت دینی است. حال آن‌که ویژگی بارز اندیشه ‌بدیع سیاسی امام راحل «هویت دینی» آن است که اندیشه‌ای را فراتر از چارچوب کلان اندیشه ‌سکولار غربی مطرح کرد. دقیقاً به دلیل برخورداری حضرت امام(ره) از این اندیشه ‌سیاسی نو که بر مبنای تعالیم اسلامی و فقه غنی شیعه استوار گردیده بود انقلاب اسلامی صورت پذیرفت و به همین دلیل از ابتدا هر چه زمان بیشتری از مراحل آغاز، رشد و بالندگی انقلاب می‌گذشت این واقعیت بیشتر بر همگان عیان گشت که «انقلاب اسلامی از همه ‌انقلاب‌ها جداست.» بر این اساس طراح و معمار کبیر انقلاب اسلامی همواره با تأکید بر پیوند عمیق و ناگسستنی انقلاب اسلامی ایران با آموزه‌های اسلامی و تعالیم دینی بر استثنایی بودن آن تأکید می‌نمودند، چنان‌که در وصیت‌نامه ‌سیاسی و الهی خود با بیان این مطلب که «ما می‌دانیم این انقلاب که دست جهان‌خواران را از ایران بزرگ کوتاه کرد با تأییدات غیبی پیروز گردید» تأکید نمودند: «بنابراین نباید شک کرد که انقلاب اسلامی از همه ‌انقلاب‌ها جداست؛ هم در پیدایش و هم درکیفیت مبارزه و هم درانگیزه ‌انقلاب و قیام. تردیدی نیست که این تحفه ‌الهی و غیبی بود که از جانب خداوند منان برای ملت مظلوم و غارت‌زده عنایت شده است...»

امام خمینی و نوآوری در مبارزه

آیت‌الله یوسف صانعی در نوشته‌ای کوتاه در پایگاه اطلاع‌رسانی خود با عنوان «امام خمینی و قرائتی نوین از دین» به ذکر نوآوری‌های امام راحل در اندیشه‌های دینی پرداخته‌ است. به اعتقاد ایشان آن‌چه که به طور خلاصه می‏توان در این زمینه بیان کرد آن است که علما در گذشته مبارزه می‏کردند، اما با حضور ظالم در رأس قدرت یا سران قدرت کاری نداشتند و با امور دیگر مبارزه می‏نمودند. حتی میرزای شیرازی بزرگ که آن فتوای ارزنده را صادر می‏کند مستقیماً با ناصرالدین‌شاه مخالفت نمی‏کند، بلکه استعمال دخانیات را به مثابه ‌جنگ با امام زمان(عج) می‏داند و نمی‏گوید ناصرالدین شاه نباشد، بلکه می‏گوید این قرارداد ذلت‌بار و ننگین است.
مرحوم مدرس مبارزه می‏کرد، اما به عنوان رئیس مجلس. آخوند خراسانی و حاج‌آقانورالله اصفهانی مبارزه کردند، اما مبارزه‌شان مبارزه با استبداد بود نه با سلطنت. هیچ‌یک از مبارزات روحانیت در طول تاریخ مبارزه با نفس حاکمیت طاغوت و سلاطین نبود؛ بلکه با فرض پذیرش حاکمیت آن‌ها، با برخی عملکرد‌ها مبارزه می‌کردند.
آیت‌الله کاشانی هم که سابقه مبارزاتی فراوانی دارد، در پست ریاست مجلس شورای ملی مبارزه می‏کند. اما حضرت امام از ابتدا که مبارزه را آغاز کرد با رأس حکومت و اصل سلطنت مبارزه کرد، مانند مبارزه ‌حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) که با خود یزید و اساس سلطنت او بود. در صورتی‌ که دیگران در کنار سلطنت و با پذیرش سلطنت با امور دیگر مبارزه می‏کردند. هیچ‌یک از علمای ما این‌گونه مبارزه نکرده‏اند. البته چنین مبارزه‏ای از خود گذشتگی لازم دارد.
پس از جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی که فیضیه را کوبیدند و طلاب را شهید کردند، مدتی از سوی امام اطلاعیه‏ای منتشر نمی‌شد و در مجالس علما شرکت نمی‏کرد. سر و صدا به راه افتاد و حتی برای دوستان و علاقه‏مندان امام سؤال پیش آمد. امامی که مبارزه را آغاز کرد چرا ادامه نمی‏دهد؟ بعداً معلوم شد که امام می‏خواست با آقایان علما اتمام حجت کند که اگر تا حالا مبارزه با دولت بود، از این پس مبارزه با شاه است و مبارزه با شاه خطرناک است، آیا حاضرید که جانتان را به خطر بیندازید؟ راه من مبارزه با شاه است. البته بعضی از آقایان می‏گفتند چگونه می‏شود با شاه مبارزه کرد؟ آن‌ها در چهلم شهدای فیضیه اطلاعیه ‌آن‌چنانی ندادند. اما اطلاعیه معروف امام صادر شد که شاه‌دوستی یعنی آدم‌کشی و کشتن طلاب. شاه‌دوستی یعنی غارت اموال ناچیز طلاب. شاه‌دوستی یعنی کتاب‌سوزی.
لبه ‌تیز این اطلاعیه متوجه سلطنت و شخص شاه بود. نتیجه ‌مبارزات علما در گذشته، مقطعی بود. با رفتن شهید مدرس همان وضع سابق ادامه می‏یافت، با رفتن آیت‌الله کاشانی همان قضایای نادرست دنبال می‏شد، اما نتیجه ‌مبارزه امام از بین رفتن سلطنت و تأسیس حکومت اسلامی بود که احکام الهی در آن به اجرا در آید.

امتیاز حضرت امام در طرح حکومت اسلامی

در این زمینه دو مطلب وجود دارد: یکی اینکه چرا حضرت امام که مثل دیگر فقیهان «جواهر» و «حدائق» خوانده بود به فکر حکومت افتاد؟ و دیگر آنکه این حکومتی که امام می‏دید از کجا سرچشمه می‏گرفت؟
امام با بینشی که در سایه ‌شکوفایی استعداد خود با تقوا و زهد و به عبارت دیگر با عرفان به وجود آورده بود، به احکام اسلامی می‏نگریست. حضرت امام(ره) در بحث زکات فرمودند: «به نظر من زکات را باید در یک‌جا جمع کرد و در اختیار فقیه قرار داد تا به مصرف برساند، مردم هم می‏توانند به مصرف فقرا و کارهای عمومی برسانند.»
فقهای دیگر می‏فرمایند که باید زکات را برای فقرا و مصارف عمومی استفاده نمود چه نزد فقیه جمع شود چه نشود. این بینش که زکات باید در اختیار فقیه باشد، از آن امام بود و این در سایه ‌این اندیشه ‌نوآورانه بود که اسلام برای حکومت آمده است. اسلام صرفاً برای وضع قانون نیامده، بلکه برای اداره ‌جامعه آمده است. این بینش، حکومتی است. از طرف دیگر امام همه ‌فسادها را از طرف قدرت‌ها می‏دانست و معتقد بود که اگر قدرت‌ها فاسد باشند جامعه فاسد می‏شود و اگر قدرت‌ها صالح باشند جامعه رو به صلاح می‏رود. امام راحل با توجه به این دو دیدگاه، حکومت را در زمان غیبت بر عهده ‌ولی فقیه می‏دانست. گر چه دیگران هم مسئله ولایت فقیه را مطرح کرده‏اند، اما تنها امام خمینی به طور مستوفی و همه‌جانبه، آن را مطرح فرموده است. خدایش رحمت کناد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

منابع و مآخذ:

1. نیکلاس آبرکرابی، استفن هیل، برایان. اس.ترنر، فرهنگ جامعه‌شناسی، ترجمه حسن پویان، چاپ دوم، انتشارات چاپخش، 1370
2. بشیریه، حسین. جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، نشر نی، 1376
3. کرایب، یان. نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، تهران، جلد اول، آگه، 1382
4. پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله صانعی.
5. وصیت‌نامه ‌الهی سیاسی حضرت امام خمینی (ره).





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما