طريقهي كتاب خواندن
نويسنده:آندره موروا / عزتالله خردمند
آيا كتاب خواندن هم كاري است؟ «وانري لاربو» مطالعه را «گناهي بدون عقاب» ميداند و بالعكس «دكارت» آن را «گفتوگو با شريفترين مردان قرون گذشته ميشمارد»، و هر دو در تشخيص خود ذيحق هستند. مطالعه مذموم مخصوص كساني است كه مطالعه در آنها اثر مخدر دارد و بدينوسيله از عالم حقيقت خارج شده در محيطي تصوري پا ميگذارند. اين عده يك لحظه هم نميتوانند بدون خواندن بگذرانند و به مطالعه هرموضوعي راغبند، مثلاً دايرةالمعارف را باز ميكنند و مقاله راجع به نقاشي با آب و رنگ يا اصول ساختمان ماشين را با ميل مطالعه ميكنند. در مواقع تنهايي به مجلات و روزنامهها پناه ميبرند، به خواندن هرصفحهاي كه به دستشان افتاد مشغول شده و حاضر نيستند يك لحظه هم عنان به دست فكر خويش بسپارند.
آنها در مطالعه دنبال عقايد و اعمال نرفته تنها كلمات را از نظر ميگذرانند تا بدان وسيله دنيا و خويشتن را فراموش كنند وحقايق را از نظر دور كنند. بديهي است با اين ترتيب كمتر مطالب پرمغز فرا ميگيرند و به ارزش علمي و ادبي كتاب نظري ندارند. مطالعه تفريحي از آنچه در بالا گفتيم بهتر است. اين عده كه كتاب «رمان» دوست دارند و اين قبيل كتب را براي تفريح ميخوانند يا از تأثير زيبايي لذت ميبرد و يا احساسات درونيشان در اثر اين نوع مطالعات بيدار شده شعف و سروري بدانها دست ميدهد و از خواندن كتابهاي «رمان» به قضايايي كه در زندگي خودشان اتفاق نيافتاده است پي ميبرند.
برخي نيز كتب اخلاقي و شعر را دوست دارند زيرا ميبينند آنچه را كه خود ملاحظه كرده يا احساس نمودهاند نويسنده به بهترين وجه شرح داده و به زبان سادهتر ترجمان احساسات آنها گشته است.
اما آنان كه كتب تاريخ را بدون آنكه به مطالعه دوره بخصوصي توجه داشته باشند ميخوانند. بدين جهت از اين كار كيف ميكنند كه متوجه ميشوند بشر در طي قرون متمادي همواره زجر و آلام يكنواختي داشته است. اين نوع مطالعه تفريحي ضرري ندارد.
بالأخره مطالعه جدي كه يك كار واقعي و مخصوص كساني است كه دانشي ميطلبند و اطلاعات معيني جستجو ميكنند و به عبارت آخري براي استقرار بنايي كه طرح آن را به طور مبهمي در مغز خود ريختهاند مصالح تهيه ميكنند. در اين نوع مطالعه در صورتي كه خواننده كتاب حافظه خارقالعادهاي نداشته باشد بايد قبل از شروع مداد يا قلمي به دست گيرد و در غير اين صورت هربار ديگر كه به مطالب خوانده شده محتاج شد مجبور است كتاب را از سر گيرد. من هرموقع كتاب تاريخ يا هركتاب جدي ديگر را ميخوانم در صفحه اول يا آخر كتاب موضوع اصلي را در چند كلمه يادداشت كرده و با اين ترتيب ميتوانم هربار بدون آنكه كتاب را از نو بخوانم به مطلب مورد نظر مراجعه كنم.
كتاب خواندن نيز مانند هر «كار» ديگر «قواعدي» دارد كه در اينجا بعضي از آن را ذكر ميكنم:
1-عدهاي از بيشتر نويسندگان اطلاعات سطحي دارند و اين طريقه خوبي نيست. بلكه بهتر آن است كه فقط چند نويسنده و چند موضوع انتخاب و مورد مطالعه قرار گيرد. زيرا زيبايي و تأثير آثار هرنويسنده از اولين كتاب معلوم نميشود. بايستي از جواني همانطور كه براي انتخاب دوستان در جامعه جستجو ميكنيم در عالم كتاب قدم گذارده دوستان خويش را پيدا كنيم. اما وقتي آنان را برگزيديم و پسنديديم بايستي دست به دستشان داده از دنياي كتاب خارج شويم. اگر توانستيد با «مونتني» و «سن سيمون»، «رتز» و «بالزاك» يا «پروست» مأنوس شويد كافي است كه زندگي شما از بابت كتاب نقصي نداشته باشد.
2-بايستي در انتخاب كتب جاي زيادي به آثار نويسندگان بزرگ و مشاهير داد. گرچه محققاً به حكم طبيعت انسان به نويسندگان همعهد خويش علاقهمند است و بايد هم اينطور باشد. زيرا دوستاني كه درد و رنج و احتياجاتي همانند ما دارند در آثار اين نويسندگان بهتر يافت ميشوند و از طرفي تعداد شاهكارهاي نويسندگان دنيا به حدي زياد است كه كسي موفق نميشود همه را بشناسد. بنابراين بايد آن كتابي را انتخاب كرد كه مردم يك قرن پسنديدهاند زيرا يك فرد و حتي يك نسل ممكن است اشتباه كند ولي عالم بشريت خطا نميكند.
شعرا و نويسندگاني چون «همر»، «تاسيت»، «شكسپير»، «مولير» محققاً لايق همه افتخارات و شهرتي كه نصيبشان شده ميباشند. از اين جهت بايد اين عده را بر كساني كه نتوانستهاند در طي قرون چنين شهرتي كسب كنند ترجيح داد.
3-غذاي روح را بايد خوب انتخاب كرد. روح هركسي غذايي مخصوص به خود دارد و بايد كوشش كنيم نويسندگاني را كه مطلوب ما هستند و بدون شك با نويسندگان محبوب ديگران تفاوت فاحش دارند بيابيم. در ادبيات نيز مانند عشق انسان از انتخاب ديگران دچار حيرت ميشود. بنابراين به نويسندهاي كه خود انتخاب كردهايد وفادار بوده اطمينان داشته باشيد كه در اين مورد خودتان بهترين قاضي هستند.
4-هروقت ميخواهيد كتاب بخوانيد محيطي پر از احترام و تجمع خاطر همانند آنكه در مجالس كنسرت و يا در مواقع تشريفات برقرار است ايجاد نماييد. بعضي كتاب را باز ميكنند، صفحهاي ميخوانند و براي جواب دادن به زنگ تلفن كتاب را كنار ميگذارند. سپس در حالي كه معلوم نيست حواسشان كجاست مطالعه را از سر ميگيرند و پس از لحظهاي كتاب را تا روز ديگر به كناري ميگذارند. اين طرز كتاب خواندن نيست.
كسي كه بخواهد واقعاً كتاب مطالعه كند بايستي شبهاي دراز در به روي اغيار ببندد و به اين كار بپردازد و بعدازظهرهاي روزهاي تعطيل زمستان را به مطالعه آثار نويسندهاي كه دوست دارد اختصاص دهد يا در هنگام مسافرت با ترن به خواندن داستانهاي «بالزاك» يا «استاندال» يا كتاب «ماوراء قبر» مشغول شود.
5-بالاخره قاعده پنجم آن است كه كوشش كنيم لايق مطالعه آثار بزرگان شويم، زيرا كتاب خواندن مثل ميكدههاي اسپانيايي و مثل عشقبازي است. يعني در آنجا به جز آنكه با خود ميبريد چيز ديگري يافت نميشود. كتابهايي كه در آنها احساسات شرح و توصيف شده، تنها خوشايند كساني است كه آن مراحل را طي كردهاند و يا مطلوب جواناني است كه با دلي پراندوه و اميد در انتظار شكفتن نوگل جواني و بيدار شدن احساسات خود به سر ميبرند. حالت روحي جواناني كه سال گذشته فقط داستانهاي پرحوادث را دوست داشتند و ناگهان به خواندن كتابهايي مانند «آناكارنين» يا «دومينيك» راغبتر ميشوند هيجانآور است، زيرا در اين سن به سعادت و دردي كه زاييده عشق است پي بردهاند.
مردان بزرگي كه مرد عمل هستند آثار «كسيلينك» را دوست دارند، مردان سياسي آثار «تاسيت» را ميپسندند.
موضوع مهم در روش كتاب خواندن اين است كه انسان موفق شود زندگي را در كتاب بازيابد و به مدد كتاب به اسرار زندگي بهتر پي ببرد.
منبع: http://persianbook.net
/خ