تربيت ازمنظر سید الساجدین(علیه السلام)

امام ساجدان على بن الحسين(علیه السلام) در رساله جامع حقوقى خود، كه سند پرافتخار و گرانسنگ معارف ناب شيعى است، به بيان حقوق مختلفى كه بر عهده فرد مسلمان است، مى‏پردازد. آن بزرگوار حقوق فرزندان و خردسالان...
يکشنبه، 20 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت ازمنظر سید الساجدین(علیه السلام)
تربيت ازمنظر سید الساجدین(علیه السلام)
تربيت ازمنظر سید الساجدین(علیه السلام)

نويسنده: على همت‏بنارى



امام ساجدان على بن الحسين(علیه السلام) در رساله جامع حقوقى خود، كه سند پرافتخار و گرانسنگ معارف ناب شيعى است، به بيان حقوق مختلفى كه بر عهده فرد مسلمان است، مى‏پردازد. آن بزرگوار حقوق فرزندان و خردسالان را در كانون توجه خويش قرار داده، والدين را با مسؤوليت‏خطيرشان آشنا مى‏سازد. حساسيت و ظرافت موضوع، امام ساجدان‏7 را بر آن داشت تا در منشور حقوقى‏اش دو بخش را، با عنوان‏هاى «حق الولد» و «حق الصغير»، به حقوق فرزندان و خردسالان اختصاص داده، راهنماى تربيتى والدين باشد و شيوه‏هاى مطمئن و ره توشه‏هاى تربيتى ماندگار را فرا روى آنان قرار دهد. اين مقاله بر آن است تا، ضمن نقل متن كلام نورانى امام(علیه السلام) در دو بخش «حق الوالد» و «حق خردسال‏»، در حد بضاعت نگارنده به توضيح و تبيين آن بپردازد.

بخش اول: حق فرزند

«واما حق الولدك فتعلم انه منك ومضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره وشره وانك مسئول عما وليته من حسن الادب والدلالة على ربه والمعونة له على طاعته فيك وفى نفسه فمثاب على ذالك ومعاقب، فافعل فى امره عمل المتزين بحسن اثره عليه فى عاجل الدنيا المعذر الى ربه فيما بينك وبينه بحسن القيام عليه والاخذ منه ولاقوة الا بالله.»
اين سخن حاوى نكات مهم تربيتى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
1 - فرزند، پاره تن انسان
فتعلم انه منك ...
امام سجاد(علیه السلام) در اين بخش از سخنانش فرزند را جزئى از وجود انسان و پاره تن او مى‏خواند. بديهى است كه انسان، بطور فطرى، خود و اشيا و امور وابسته به خود را دوست دارد، در راه نگهدارى‏اش فداكارى مى‏كند و در مسير رشد و تعالى‏اش مى‏كوشد. اين حقيقت كه فرزند وابسته به انسان جزئى از وجود اوست، مسؤوليت‏سنگين والدين و لزوم عنايت پيوسته به تربيت و رشد فرزندان را يادآورى مى‏كند.
2 - فرزندان مايه افتخار يا ذلت والدين
... ومضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره
كودكان پاك و معصومند و سرزمين وجودشان آماده افشاندن هر بذرى است. والدين مى‏توانند باغبانانى دلسوز و با تدبير باشند و دشت‏حاصلخيز وجود فرزندانشان را به باغستانى سرسبز و بارور تبديل كنند يا در شمار كشاورزان ناآگاه و بى‏تجربه جاى گرفته، در سرزمين وجود فرزندانشان خارهاى آزاردهنده كشت كنند. البته ثمره تلخ و شيرين فرزندان، سرانجام به والدين مى‏رسد. اگر فرزندان نيك باشند، مايه نيكنامى و افتخار والدين مى‏شوند و اگر درست تربيت نشوند، مايه خوارى و بدنامى آنان خواهند بود. آرى، چه بسيار والدينى كه سالها پيش بدرود حيات گفتند، ولى به سبب فرزندان و يادگاران صالح و شايسته، همچنان نامشان زنده و يادشان گرامى است و نداى «خدايش بيامرزد» مؤمنان هديه روحشان است. در مقابل گروهى از والدين، به خاطر فرزندان زشت كردارشان مورد خشم و نفرت ديگران قرار گرفته‏اند و نفرين مردم پيوسته بدرقه راهشان. بدين جهت امام(علیه السلام) در آغاز سخنش مى‏فرمايد: «فرزند انسان جزئى از وجود اوست و خير و شرش با وى گره خورده است.» اين هشدارى به والدين است كه اگر براى تربيت فرزندانشان اهميت قايل نيستند و اگر آينده فرزندانشان را نمى‏خواهند، دستكم به نيك نامى خويش بينديشند.
3 - مسؤوليت والدين
... وانك مسئول عما وليته.
فرزندان وديعه‏هاى الهى و از بزرگترين نعمتهاى پروردگارند. آنان صفابخش لحظه‏هاى زندگى و مايه طراوت، شادابى و آرامش كانون خانواده‏اند. والدين در برابر اين وديعه‏ها و نعمتهاى الهى بايد هم سپاسگزار باشند و هم احساس مسؤوليت كنند. شكر نعمت فرزند، درست انجام دادن وظيفه بزرگ و سنگين تربيت است. آنها خواسته يا ناخواسته اين سؤوليت‏بزرگ را بر دوش دارند و ضرورى است كه، ضمن باور كردن اين مسؤوليت و اهميت والايش، جهت انجام دادن درست آن، خود را به ابزار لازم مجهز كنند و با استعانت از خداى منان و عزمى راسخ آن را به انجام رسانند.
4 - محورهاى مسؤوليت
در كلام نورانى امام(ع)، والدين نه تنها مسؤول تربيت فرزندانشان شمرده شده‏اند، بلكه محورهاى مسؤوليت آنان نيز مشخص شده است. اين محورها عبارت است از:
1 - ادب نيكو; (من حسن الادب)
2 - خداشناسى; (والدلالة على ربه)
3 - اطاعت‏خداوند; (والمعونة على طاعته)
والدين بايد در اين سه محور (اخلاق، اعتقادات و پيروى عملى از شرع مقدس) انجام وظيفه كنند. مسؤوليت آنان تنها تامين غذا، مسكن و بهداشت جسمانى نيست. آنها، پيش از آنكه مسؤول تامين سلامت جسمانى و تامين معيشت فرزندان باشند، مسؤوليت تامين سلامت اخلاقى و اعتقادى و عملى آنها را بر عهده دارند.
5 - شيوه ايفاى مسؤوليت
... فيك و فى نفسه.
به نظر مى‏رسد كه دو كلمه «فيك و فى نفسه‏» در كلام حضرت به روش اجراى مسؤوليت والدين اشاره مى‏كند. بدين بيان كه «فيك‏» به بعد الگوى عملى والدين و «فى نفسه‏» به تلاش خود فرزند اشاره دارد كه البته آن هم در سايه هدايت و كمك والدين به دست مى‏آيد. شيوه الگويى از مؤثرترين و كارآمدترين شيوه‏هاى تربيت است و ائمه اطهار: اغلب در تربيت فرزندانشان از اين شيوه بهره مى‏بردند; يعنى خود الگويى كامل براى فرزندان بودند و با عمل و رفتار خويش آنها را تربيت مى‏كردند.
البته، در كنار پديد آوردن الگوى عملى، بايد زمينه را فراهم ساخت تا فرزند، خود نيز تلاش كند; در پى سعادت خويش برآيد; در مسير تربيت گام بردارد و پيوسته به حمايت والدين وابسته نباشد. در اين مرحله، وظيفه والدين هدايت، نظارت و بستر سازى براى تعليم و تربيت‏خودجوش است.
6 - پاداش و كيفر مسؤوليت
... فمثاب على ذالك ومعاقب.
مسؤوليت داشتن آثارى دارد. اگر به درستى انجام شود; فرد سزاوار پاداش و تشويق است; و اگر در ايفاى آن كوتاهى شود، فرد استحقاق تنبيه و كيفر مى‏يابد. اگر والدين مسؤوليت‏خود را درست انجام دهند، شايسته پاداش الهى مى‏شوند; و اگر كوتاهى كنند، كيفر در انتظارشان خواهد بود.
7 - نماياندن آثار اعمال نيك به فرزند
... فاعمل فى امره عمل المتزين بحسن اثره عليه فى عاجل الدنيا.
بزرگ جلوه دادن كار نيك فرزند و نشان دادن اثر اعمال نيك كودك به او از اقدامات مؤثر تربيتى شمرده مى‏شود. بزرگ كردن كار خوب فرزند نوعى تشويق معنوى است، سبب ايجاد و تقويت انگيزه مى‏شود و او را براى انجام دادن كارهاى بزرگتر و بهتر آماده مى‏سازد. والدين نبايد از كنار كار خوب فرزند، هر چند در نظر آنان كوچك و ناچيز باشد، با بى‏توجهى بگذرند; بلكه بجاست آنان را به خاطر كار خوب تشويق كنند، كردارشان را زينت دهند و بزرگ بنمايانند. افزون بر اين، شايسته است آثار كارهاى خوب فرزندانشان را براى آنان ترسيم كنند و به زيبايى نمايش دهند; چرا كه آنان، با ديدن آثار اعمالشان، اعتماد به نفس بيشتر مى‏يابند و خود را براى انجام دادن كارهاى بزرگتر توانا مى‏بينند.
8 - نظارت بر رفتار فرزند
... بحسن القيام عليه.
بى‏تفاوتى و غفلت از رشد و هدايت فرزند در زندگى آثارى جبران ناپذير دارد. فرزند انسان نونهالى است كه به باغبانى دلسوز و با درايت نيازمند است تا از او مراقبت كند; بويژه امروز كه در اثر تهاجم فرهنگى زمينه‏هاى انحراف نوجوانان و جوانان آماده‏تر است و دشمنان هدايت و تربيت، براى صيد آنان دامهاى رنگارنگ گسترانيده‏اند. در اين موقعيت، نظارت و مراقبت از فرزندان ضرورت مضاعف يافته، مسؤوليت‏سنگين‏تر مى‏شود و انجام دادن وظيفه تلاش بيشتر مى‏جويد.
9 - بهره‏گيرى از استعدادهاى فرزند در تربيت
... والاخذ منه.
انسان اشرف مخلوقات است و استعداد رسيدن به رفيعترين قله‏هاى انسانيت را دارد. خداوند استعدادهايى در وجود انسان به وديعه گذاشت تا در پرتو پرورش صحيح شكوفا شود. علاوه بر استعدادهاى فطرى و مشترك، كه در همه انسانها وجود دارد، هر فرد نيز از تواناييهايى ويژه برخوردار است كه ضرورى است در پرتو دقت و نظارت والدين و معلمان و مربيان بخوبى شناسايى و حمايت‏شود تا به رشد و شكوفايى برسد، در سايه آن، راه طولانى تربيت‏سريعتر پيموده شود و تربيت فرزند آسانتر انجام گيرد.
10 - استمداد از پروردگار در تربيت
... ولا قوة الا بالله.
تربيت آسان نيست، بلكه ظريف، دقيق و پيچيده است. انسان ماشين نيست تا به سادگى راه‏اندازى شود. علم بشر، با همه پيشرفتى كه دارد، هنوز در شناخت رموز ابعاد وجودى انسان توفيق كامل نيافته است. بنابراين، در امر ظريف تربيت، همراه با تلاش خستگى ناپذير و پيوسته، هماره بايد از آفريدگار يارى خواست. بدين سبب، امام عارفان و سيد ساجدان در پايان اين نسخه تربيتى فرموده است: ولاقوة الا بالله.

بخش دوم: حق خردسال

«واما حق الصغير فرحمته وتثقيفه وتعليمه والعفو عنه والستر عليه والرفق به والمعونة له والستر على جرائر حداثته فانه سبب للتوبة والمداراة له وترك مماحكته فانه ادنى لرشده.»
1 - مهربانى
كودك روانى لطيف و ظريف دارد; روانى كه جز مهربانى برنمى‏تابد. او ظرفيت عتاب و تندى ندارد و زود مى‏رنجد و مى‏گريد. آرى، مهربانى ضرورى‏ترين نياز كودك است. بدين جهت، امام سجاد(علیه السلام) آن را اولين حق كودك برمى‏شمرد و بر حق تربيت و تعليم مقدم داشت. اين بدان معناست كه كودك، پيش از نشستن در كلاس تربيت و تعليم، بايد نسيم خوش مهربانى و عطوفت را تجربه كند; اقليم وجودش از بوى خوش مهربانى عطرآگين گردد و حتى آموزش نيز بايد در پرتو مهربانى و عطوفت‏به انجام رسد. جالب آن است كه در نسخه شيخ صدوق عبارت «فرحمته فى تعليمه‏» به چشم مى‏خورد كه تصريح بدين امر است. بدين سان، در مى‏يابيم كه آموزش، بويژه در دوره ابتدايى، بايد با مهربانى و محبت همراه باشد. اين اصلى اساسى و اجتناب ناپذير است.
2 - تربيت كودك
... وتثقيفه.
اساسى‏ترين و ضرورى‏ترين حق فرزند و خردسال تربيت اخلاقى و معنوى اوست. تربيت‏با اهميت‏ترين هدف و بلكه هدف همه تعاليم و معارف اسلامى است. زندگى انسان مسلمان در پرتو تربيت اسلامى معنا پيدا مى‏كند و ارج و ارزش انسان به تربيت معنوى و اخلاقى اوست. وگرنه، به فرموده قرآن، مانند حيوان و بلكه از آن هم پست‏تر خواهد بود. اهميت والاى تربيت، وظيفه والدين را صد چندان مى‏كند. آنان كه در حيات تربيتى فرزندان اولين نقش را بر جاى مى‏نهند، نخستين و اساسى‏ترين وظيفه را نيز به عهده دارند و ضرورى است‏بيش از هر حق ديگرى بدين حق اساسى كودك توجه كرده، در انجام دادن درست آن از هيچ كوششى دريغ نكنند.
3 - تعليم و آموزش كودك
... وتعليمه.
از ديگر حقوق مهم فرزند سوادآموزى و فراگيرى دانش است. اهميت‏سوادآموزى و دانش به توضيح و تاكيد نياز ندارد. پر واضح است، سعادت هرگونه كه تفسير شود، دانش آموختن اولين و اساسى‏ترين گام رسيدن به آن است. اگر كسى سعادت را صرفا رفاه مادى و آسايش دنيوى معنا كند، دانش آموختن گام نخست در تحصيل آن است و اگر آن را در قرب الهى و بندگى خداوند جستجو كند كه حق همين است‏باز هم دانش و معرفت از مطمئن‏ترين راههاى وصول بدان شمرده مى‏شود. دانش كليد حل بسيارى از مشكلات و ابزار دستيابى به بسيارى از مصالح و منافع مادى و معنوى است. بر والدين، كه در برابر سعادت فرزندانشان مسؤولند; ضرورى است تا زمينه تحقق اين حق مهم را برايشان فراهم سازند و آنان را از نعمت‏سواد و دانش بهره‏مند گردانند.
4 - عفو
... والعفو عنه.
زمينه خطا و اشتباه در اعمال و رفتار كودك بسيار است. آنان در ابتداى مسير رشد هستند، نه رشد بدنى كافى يافته‏اند و نه عقل و تدبيرشان به حد كمال رسيده است. بنابراين، امكان هر نوع لغزش و خطا در رفتار و گفتارشان وجود دارد. والدين و بزرگسالان بايد اين واقعيت را بپذيرند كه كودكانشان انسانهاى كوچكى بيش نيستند و انتظار بزرگان از آنان داشتن خطاست. پس بجاست كه از خطاهاى آنان با كرامت و بزرگوارى درگذرند و پوزش آنان را براحتى بپذيرند.
5 - خطاپوشى و تغافل
والستر عليه ... والستر على جرائر حداثته فانه سبب للتوبة.
چنانكه بيان شد، در كودكان و نوجوانان، به خاطر عدم رشد كامل عقلانى، زمينه لغزش بسيار است و اشتباه و تقصير در اعمال و رفتارشان دور از انتظار نيست. واكنش والدين و بزرگترها، در برابر اين لغزشها، دو نوع است‏يكى آنكه خطاهايشان را سريع به آنان گوشزد كنند، و احيانا به تنبيه و سرزنش آنان بپردازند و ديگر آنكه، ضمن داشتن حساسيت و توجه، به روش خطاپوشى و تغافل كه روشى درست و اثربخش است، روى آورند; چرا كه تغافل از اصول مهم تربيتى است; يعنى والدين خود را به غفلت‏بزنند و چنان وانمود كنند كه خطاى فرزندشان را نديده‏اند. چنانچه والدين چنين رفتارى داشته باشند، امكان پشيمانى و بازگشت از خطا بيشتر است; اما اگر كودكان و نوجوانان در مقابل هر خطا و تقصيرى با سرزنش و تنبيه والدين رو به رو شوند، احساس مجرم بودن كرده، چنان مى‏انديشند كه ديگر اعتبار و ارزشى نزد والدين و بزرگسالان ندارند. اين امر باعث مى‏شود كه در مراحل بعد نيز لغزش و خطا برايشان زشت نباشد و ارتكاب آن امرى عادى شمرده شود. گذشته از اين، سرزنش و تذكرهاى پياپى، بذر لجاجت را در وجود فرزند مى‏افشاند و زمينه پذيرش اندرز را در او نابود مى‏كند. امام زين‏العابدين(علیه السلام) به خاطر اهميت اصل خطاپوشى و تغافل، اين حق را مورد تاكيد قرار داده و دو بار آن را بر زبان رانده است. آن بزرگوار فايده و سبب خطاپوشى را نيز بيان كرده، مى‏فرمايد: پوشاندن لغزشهاى دوران كودكى و نوجوانى به بازگشت آنان و پرهيز از خطا و لغزش مى‏انجامد.
6 - رفق و ملاطفت‏با كودك
... والرفق له.
روحيه لطيف كودك با اندك تندى و خشم، آزرده مى‏شود. بنابراين، بزرگسالان، بويژه والدين، بايد از گلهاى زندگى خويش با لطافت و نرمى مراقبت كنند; با صبر و حوصله در برابر آزارهاى كودكانه آنان عطوفت و ملاطفت نشان دهند و جز در موارد استثنايى نگاه تند و چهره خشمگين بدانان نشان ندهند.
7 - كودكان فقراى درگاه بزرگسالان
... والمعونة له.
كودكان كانون نيازمندى و فقرند. نيازهايشان فراوان و كمبودهايشان نمايان است. آنان در لحظه لحظه كودكيشان به حمايت و مراقبت والدين و بزرگترها نيازمندند. نيازهاى جسمانى، نيازهاى عاطفى، نيازهاى روانى و ... از آنان مسكينانى راستين ساخته است. آنها جز در پرتو كمك و حمايت‏بزرگترها و والدين قادر به رشد و تكامل و حتى ادامه حيات نيستند. بنابراين، بر بزرگسالان است كه مستمندان درگاه خويش را يارى دهند و در رفع نيازمنديهاى آنان بكوشند.
8 - مدارا با كودك
... والمداراة له.
ضرورت مدارا و تحمل رفتارهاى ناسنجيده كودكان امرى روشن است; چرا كه آنان در طريق رشد و تكاملند، هنوز دركشان كامل نگشته، خوب و بد كارها را براحتى تشخيص نمى‏دهند، با آداب اجتماعى آشنا نيستند، ارزشها و ضد ارزشها برايشان بى‏معناست، خواسته‏ها و انتظاراتشان لباس منطق بر تن نپوشيده است و همچنان در خيالات و پندارهاى كودكانه خويش غوطه‏ورند. كنجكاوى و انرژى زيادشان اغلب آنان را به انسانهاى شلوغ و پردردسر مبدل ساخته و اعمال و رفتار ناسنجيده و آزار دهنده را ويژگى طبيعى‏شان ساخته است. والدين و بزرگسالان بايد اين موقعيت كودكان را بدرستى درك كرده، با بردبارى بسيار خود را براى تحمل كردار نادرست آنان آماده سازند تا از امتحان بزرگ و سخت دوران كودكى فرزندان سربلند برون آيند.
9 - ترك لجاجت‏با كودك
... وترك مماحكته فانه ادنى لرشده.
كودكان، به خاطر نداشتن آگاهى لازم و درك كافى، كمبودها و نقص‏هاى بسيار دارند. آنها چه بسا به لجاجت‏با والدين و بزرگسالان برخاسته، باعث آزار آنها مى‏شوند. در چنين موقعيتى بزرگترها بايد با كودكان مدارا كنند و از لجاجت و مخاصمه با آنان جدا بپرهيزند. طبق سخن امام سجاد(علیه السلام) اين روش براى رشد و هدايت كودكان مناسبتر است.
ائمه طاهرين در تربيت فرزندانشان شيوه‏هاى مختلفى به كار مى‏بردند و در هر موقعيتى از شيوه‏اى مناسب بهره مى‏جستند. از سيره و سخنان امام ساجدين على بن‏الحسين(علیه السلام) چنان برمى‏آيد كه آن حضرت از سه شيوه «تربيت الگويى‏»، «تربيت عملى‏» و «تربيت موعظه‏اى‏» بيشتر بهره مى‏بردند.

الف) تربيت‏به شيوه الگويى

تربيت‏به شيوه الگويى عبارت است از ارائه الگوهاى مطمئن و شايسته براى اينكه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خويش قرار داده، در مسير تكامل و رشد بهتر، گام بردارند. بى‏ترديد والدين، بويژه پدر، خود اولين الگوى فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگى آنان را سرمشق خويش قرار مى‏دهند. واقعيت اين است كه والدين در امر تربيت چند دسته‏اند; برخى به كلى از وادى تربيت دورند و فقط در پى تامين منافع حال و آينده خويشند. برخى به وادى تربيت قدم نهاده‏اند، اما راه و رسم تربيت را نمى‏دانند، گروهى به وادى تربيت قدم نهاده‏اند و راه و رسم تربيت را نيز تا حدودى مى‏دانند ولى بى‏آنكه خود تربيت‏شده باشند، در پى آنند كه فرزندانشان تربيت‏شوند. اندك والدينى هم هستند كه ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگى، هم خود تربيت‏شده‏اند و هم به تربيت فرزندانشان اقدام مى‏كنند. در اين بحث، روى سخن ما با دسته سوم است كه تربيت ناشده، در پى تربيت ديگرانند. بايد از سر سوز و با تمام وجود گفت كه زهى خيال باطل! چقدر اشتباه است كه والدينى خود طعم شيرين عبادت را نچشيده، راز ارتباط با خالق را نيافته باشند و از فرزندانشان انتظار اين امور را داشته باشند. آنان كه عمر را به بطالت و جوانى را به رذالت و سرمايه‏هاى مادى و معنوى را به خسارت در راه غير خدا داده‏اند، چگونه انتظار تربيت فرزندانى نيك نام و صالح دارند؟
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى‏بخش
امام سجاد(ع)، بر اساس تربيت‏به روش الگويى، خود نمونه‏اى كامل براى فرزندان بود و با رفتار و اعمال شايسته خويش فرزندان را به طور غير مستقيم و باء;ء زبان عمل تربيت مى‏كرد. آن بزرگوار، بيش از آنكه با سخن و گفتار به تربيت فرزندان اقدام كند، با عمل آنان را به فضيلت و پاكى دعوت مى‏كرد. جالب آن است كه آن امام همام، كه به حق زينت عابدان و سرور ساجدان شهرت يافته است، در مواعظ و وصاياى متعددش كمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش مى‏كرد و گويا عمل پيوسته و دلنشين آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظه‏اى در اين باره بى‏نياز مى‏ساخت. نمونه‏هايى از اعمال و رفتار حضرت، كه راهنماى تربيتى فرزندانش بود، چنين است:
1 - صاحب «كشف‏الغمة‏» مى‏نويسد: آن حضرت دوست نداشت كسى در طهارت يارى‏اش كند. خودش براى وضو آب فراهم مى‏كرد و شب‏ها قبل از خوابيدن آب را آماده مى‏ساخت، در نيمه شب بيدار مى‏شد، ابتدا مسواك مى‏زد و بعد وضو مى‏گرفت و نماز مى‏خواند. نمازهاى مستحبى كه در روز از او فوت مى‏شد، شب قضا مى‏كرد و مى‏فرمود: فرزندانم، اين نمازها بر شما واجب نيست; ولى دوست دارم هر كدام از شما كه نفسش را بر كار خيرى عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1)
2 - سعيد بن‏كلثوم مى‏گويد: من نزد جعفر بن‏محمد(علیه السلام) بودم كه از اميرالمؤمنين على بن‏ابى طالب ياد كرده، او را به آنچه سزاوار بود ستايش كرد و فرمود: ... هيچ يك از فرزندانش در لباس و فقه از على بن‏حسين به او شبيه‏تر نيست.
فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدرى عبادت كرده بود كه كسى قادر بر آن نبود. ابوجعفر مى‏گويد: او را مشاهده كردم در حالى كه رنگش در اثر بيدارى زرد شده و چشمهايش در اثر گريه زياد، بسيار گرم شده بود. پيشانى‏اش بالا آمده و پرهاى بينى‏اش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهايش به سبب ايستادن در حال نماز ورم كرده بود. وقتى او را در اين حال ديدم، نتوانستم گريه خود را كنترل كنم و برايش گريستم. او در حال تفكر بود. اندكى پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضى از صحيفه‏هايى را كه در آن عبادت على(علیه السلام) ثبت‏شده، به من بده.
آنها را به او دادم. مقدار كمى از آنها را قرائت كرد. سپس با اندوه آنها را رها كرد و فرمود: چه كسى بر عبادت على بن‏ابى طالب قادر خواهد بود. (2)
3 - جابر جعفى از امام باقر(علیه السلام) چنين نقل كرد: پدرم على بن‏حسين(علیه السلام) نعمتى از پروردگار را ياد نمى‏كرد، مگر آنكه سجده مى‏كرد; آيه‏اى از آيات سجده را تلاوت نمى‏كرد، مگر آنكه سجده مى‏كرد، خداوند هيچ بلاى ترسناك و كيد دشمنى را از او دفع نمى‏كرد، مگر اينكه سجده مى‏كرد; از هيچ نماز واجبى فارغ نمى‏شد، مگر آنكه سجده مى‏كرد; هيچ اصلاح و آشتى بين دو نفر ايجاد نمى‏كرد، مگر آنكه به خاطر موفقيت در آن سجده مى‏كرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمايان بود و بدين علت او را «سجاد» ناميده‏اند. (3)
4 - امام باقر(علیه السلام) فرمود: على بن‏حسين(علیه السلام) شبها كيسه نان را بر دوشش مى‏گذاشت و [به مستمندان] صدقه مى‏داد.
5 - آن حضرت همچنين فرمود: پدرم على بن‏الحسين(علیه السلام) اموالش را دو بار [بين مستمندان] تقسيم كرد. (5)

ب) تربيت‏شيوه عملى

امام چهارم(علیه السلام) با واگذارى مسؤوليت‏به فرزندان، شركت دادن آنها در فعاليتهاى پسنديده و بردن آنها به مجالس و مكانهاى مناسب به طور عملى به تربيت آنان مى‏پرداخت و بر كار آنان نظارت مى‏كرد. در اينجا به جلوه‏هايى از اين شيوه اشاره مى‏كنيم:
1- آموزش احترام به بزرگترها
ابن‏زبير محمد بن‏مسلم مكى مى‏گويد: «ما نزد جابر بن‏عبدالله بوديم كه على بن‏حسين(علیه السلام) در حالى كه فرزند خردسالش محمد(علیه السلام) همراهش بود، نزد جابر آمد. على بن‏حسين به فرزندش فرمود: «قبل راس عمك‏» صورت عمويت [جابر] را ببوس.
محمد بن‏على(علیه السلام) نزد جابر آمد و صورت او را بوسيد. جابر كه نابينا بود، پرسيد: او كيست؟
على بن‏حسين(علیه السلام) فرمود: پسرم محمد است.
جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت اى محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام مى‏رساند.
به او گفتند: اى جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام مى‏رساند؟!!
گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسين(علیه السلام) در آغوشش بود و با او بازى مى‏كرد. به من فرمود: اى جابر، براى فرزندم حسين(علیه السلام) فرزندى خواهد بود كه او را على مى‏نامند، وقتى روز قيامت‏برپا شد منادى ندا مى‏دهد كه سرور عابدان برخيزد; و على بن‏حسين(علیه السلام) برمى‏خيزد. براى على فرزندى خواهد بود كه نامش محمد است; اى جابر، هر گاه او را ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان ... ». (6)
2 - همراهى در محكمه قضاوت
ابوبصير نقل كرده است: «ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود: زنى از خوارج - كه گمان مى‏كنم فرمود از بنى‏حنيفه است - نزد پدرم بود. يكى از دوستان پدرم به او گفت: اى پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنى است كه از جدت [على(ع)] برائت مى‏جويد.
پدرم او را طلاق داد. او ادعاى مهر كرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاكم مدينه از پدرم شكايت كرد. حاكم مدينه به پدرم گفت: اى على [بن‏حسين]، يا سوگند ياد كن و يا مهرش را بده.
پدرم به من [كه همراه او در محكمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دينار به او بده. گفتم: اى پدر، فدايت گردم; مگر حق با تو نيست؟
فرمود: آرى فرزندم; ولى خداوند را جليل‏تر از آن مى‏دانم كه به او سوگند ياد كنم.» (7)
3- كلاس درس عذرخواهى
ابوبصير از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال كارى فرستاد; ولى او در انجام كار كوتاهى كرد. پدرم وى را تنبيه كرد. غلام ناراحت‏شد و گلايه كرد. پدرم به خاطر اين كار ناراحت‏شد و گريست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو ركعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلى بن‏الحسين‏»; خدايا در قيامت على بن‏حسين را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى ...» (8) [ذكر اين نكته ضرورى است كه طلب استغفار منافات با مقام عصمت‏حضرت ندارد زيرا حضرت گناهى مرتكب نشد تا نياز به استغفار داشته باشد، لكن مقام والاى آن حضرت ايشان را بر آن داشت كه براى همين اندازه عمل غير گناه نيز استغفار كند.]
4 - همراهى در حمام
گاهى اوقات حضرت فرزند خود را به حمام مى‏برد و اين عمل [در صورت كودك بودن فرزند] علاوه بر آنكه نشان‏دهنده توجه حضرت به مسايل خانواده و كمك به همسر در امور خانواده است، يك رفتار تربيتى است; زيرا عملا به فرزند خود اهميت‏بهداشت و آداب حمام رفتن را مى‏آموخت. حنان بن‏سدير از پدرش چنين نقل كرد: «من همراه پدرم و جد و عمويم به حمامى در مدينه رفتيم. در حمام شخصى ما را به رعايت‏ستر و پوشش تذكر داد. او با جدم صحبت كرد و به او گفت: چرا خضاب نمى‏كنى ... .
بعد از حمام كردن، در باره وى پرسيدم و دريافتم كه او على بن‏حسين است كه با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو على بن‏الحسين و معه ابنه محمد بن‏على صلوات الله عليهم‏» (9)
نمونه‏هايى كه ذكر شد، نشان مى‏دهد كه حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مكانهاى مختلف، واگذارى مسؤوليت‏به وى و شركت دادن او در فعاليتهاى سياسى به تربيت عملى او اقدام مى‏كرد و اين شيوه در تربيت‏بس مفيد و مؤثر است; زيرا بسيارى از نقاط ضعف و قوت اخلاقى و غير اخلاقى فرزندان و نيز استعدادها و توانمنديهاى آنان در ميدان عمل آشكار مى‏شود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و يا از عيوب و ضعفهاى پنهان رنج‏ببرند; شركت دادن فرزندان در فعاليتهاى مناسب و نظارت درست‏بر كار آنان والدين را از اين امور آگاه مى‏سازد.

ج) تربيت‏به شيوه موعظه

هر چند تربيت عملى و غيرمستقيم مؤثرتر است; اما موعظه و نصيحت فرزندان نيز يك شيوه تربيتى مؤثر و مفيد است و گاهى آثارى دارد كه از تربيت غير مستقيم برنمى‏آيد، موعظه و نصيحت اگر بجا، منطقى، با لطافت و نرمى و از سر سوز و خيرخواهى باشد، باعث ايجاد الفت و صميميت‏بين والدين و فرزند مى‏شود. زيرا فرزند احساس مى‏كند والدين او را دوست دارند، با او صميمى‏اند و براى او احترام و اهميت قايلند; بويژه اگر والدين قبل از آن محبت‏بى‏شائبه و دلسوزى صادقانه خود را نسبت‏به او نشان داده باشند.
موعظه و نصيحت‏به وقت‏خاصى اختصاص ندارد. متاسفانه برخى از والدين فقط هنگامى كه فرزندانشان مرتكب خلاف مى‏شوند به فكر نصيحت مى‏افتند. غافل از آنكه موعظه نهى از منكر نيست و غالبا در هنگام ارتكاب خلاف و بعد از آن تاثير مطلوب ندارد. موعظه بايد قبل از ارتكاب خلاف و براى پيشگيرى از آن باشد نه وسيله‏اى براى درمان.
امام سجاد(علیه السلام) در فرصتهاى مناسب به نصيحت فرزندان مى‏پرداخت و نكات لازم را به فرزندان گوشزد مى‏فرمود. نمونه‏هايى از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنين است:
1 - مالك بن‏اعين جهنى مى‏گويد: على بن‏حسين(علیه السلام) فرزندش محمد(علیه السلام) را چنين وصيت فرمود: من تو را جانشين بعد از خود قرار دادم. هر كس ادعاى آنچه بين من و تو است [مقام امامت] كند، خداوند در روز قيامت‏حلقه‏اى از آتش بر گردنش مى‏آويزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر اين نعمت‏ستايش كن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر كه بر تو انعام كرده، سپاسگزارى كن و بر هر كه از تو سپاسگزارى كرد، انعام كن; زيرا نعمتى كه شكرش را به جا آورى از بين نمى‏رود و نعمتى كه كفران ورزى باقى نمى‏ماند. شكر نعمت‏براى شكركننده از خود نعمت‏با بركت‏تر است. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «لان شكرتم لازيدنكم و لان كفرتم ان عذابى لشديد»(ابراهيم/7); اگر شكر نعمت كنى، نعمتت افزون مى‏گردد و اگر كفران ورزى، بدان كه عذاب الهى شديد است. (10)
2 - آن حضرت به فرزندش محمد(علیه السلام) فرمود: هر كه از تو طلب خير كند، به او خوبى كن; اگر او از اهل خير باشد، خوبى را در جاى خودش انجام داده‏اى و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى. هر گاه كسى در جانب راست‏به تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذير. (11)
3 - همچنين به فرزندش فرمود: از آزار ديگران بپرهيز و با ريزش عطايا آنان را نوازش كن. زبان را بر سكوت كمك كن; زيرا براى سخن گفتن حالاتى است كه موجب زيانش مى‏شود. از دوستى با احمق بپرهيز، هر چند دوست‏باشد; همچنان كه از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهيز مى‏كنى. از خصومت و ستيز با مردم برحذر باش; زيرا يا به مكر شخص حليم و پرحوصله‏اى دچار خواهى شد و يا با فرومايه‏اى روبه‏رو مى‏شوى كه آسيب ناگهانى بر تو وارد مى‏كند. (12)
4 - همچنين در كلام ديگرى خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، كوچك و بزرگش، جدى و شوخى‏اش بپرهيز; زيرا اگر انسان دروغ كوچك بگويد بر دروغ بزرگ نيز جسارت پيدا مى‏كند ... . (13)
5 - عثمان بن‏خالد از پدرش نقل كرده كه: على بن‏الحسين در بيماريى كه به وفاتش انجاميد، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زيد و حسين را گرد آورد، فرزندش محمد را كنيه [لقب] باقر داد، سرپرستى فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنماى روح است و دانش رهنماى خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان كه علم جاودانى‏تر است و زبان بيهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنيا به منزله پيمانه پرى است كه دو سوم آن هوشيارى و ذكاوت و يك سوم آن تغافل و چشم‏پوشى است; زيرا انسان جز از چيزى كه شناخته و درك كرده، تغافل نمى‏كند. بدان كه گذشت‏ساعتها عمر تو را مى‏برد و تو هرگز به نعمتى دست پيدا نمى‏كنى، مگر با جدا شدن از نعمت ديگر. برحذر باش از آرزوى دراز، زيرا چه بسيار آرزومندى كه به آرزوى خود نرسد ... . (14)
6 - ثمالى از امام باقر(علیه السلام) چنين نقل كرد كه: هنگامى كه وفات پدرم على بن‏حسين(علیه السلام) فرا رسيد مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: فرزندم، وصيت مى‏كنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصيت كرد ... بپرهيز از اينكه ستم كنى بر كسى كه جز خداوند را براى حضرت خويش نيابد. (15) و نيز فرمود: بر كار حق صبر كن، اگر چه تلخ باشد. (16)
7 - آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاريها شكيبا باش و معترض حقوق ديگران نشو و برادرت را در كارى كه زيانش بر تو بيش از منفعتش براى او باشد اجابت نكن. (17)
اين حديث طبق نقل صاحب عقدالفريد به جاى عبارت «لا تتعرض للحقوق‏» «لا تعرض للحفوق‏» و به جاى «منفعته له «منفعته لك‏» دارد و معناى حديث چنين مى‏شود: فرزندم ... خود را در معرض هلاكت قرار مده و برادرت را در كارى كه زبانش براى تو از نفعش بيشتر است اجابت نكن. (18)

پی‏نوشت:

1 - كشف‏الغمة، ج 2، ص‏287.
2- الارشاد، ص‏256; بحار، ج‏46، ص 74 و 75; كشف‏الغمة، ترجمه آقاى حسينى زوارئى، ج 2، ص‏279.
3- حلية‏الابرار، ج 2، ص‏13 و 14; بحارالانوار، ج‏46، ص‏99.
4- مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص‏153.
5- همان، ص 154.
6- كشف‏الغمة، ج 2، ص 331.
7- حلية‏الابرار، ج 2، ص 2- و 21.
8- بحارالانوار، ج‏46، ص 92، ح‏79; حلية‏الابرار، ج 2، ص 44.
9- بحار، ج‏46، ص 141 - 142.
10- همان، ص 241 و 242.
11- تحف‏العقول، ص 205; مشكاة‏الانوار، ص 65.
12- ناسخ التواريخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏3 و 4.
13- همان.
14- بحار، ج‏46، ص 231 و 232; كتاب الامام زين‏العابدين، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبيب روحانى، ص 588.
15- بحار، ج‏46، ص‏153 و 154.
16- ناسخ‏التواريخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏6.
17- بحار، ج‏46، ص 95; مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 165; البيان و التبيين، جاحظ، ج 2، ص‏59.
18- عقدالفريد، اندلسى، ج‏3، ص‏153.

منبع: ماهنامه كوثر




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط