پس از بیداری
نويسنده: مرتضي شيرودي
با مرگ عبد الناصر در سال 1970 اندیشه اتحاد عربی و عرب گرایی در حال از بین رفتن قرار گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و جنگ عراق با ایران، عرب گرایی را از نو متبلور ساخت: عرب گرایی صدام حسین با طرح شعارهایی چون لزوم بازگشت خلیج فارس و خوزستان ایران به دامان جهان عرب و طرح گرفتن ثروت ثروت مندان منطقه و تقسیم آن بین فقراء، اندیشه رو به خاموشی عرب گرایی را مجددا شکوفا ساخت ولی با شکست عراق در جریان جمله به کویت، این اندیشه دوباره خاموش شد.
1- جنگ شش روزه ژوئن در سال 1967 میان اعراب و اسرائیل که نشان داد که هیچ یک از جریان های فکری موثر نتوانسته اند در عمل و در جهت جلوگیری از انحطاط بیشتر جهان اسلام مفید واقع شوند. آن ها حتی برای تبرئه خود از عبارتی چون: ما شکست خوردیم، بهره می جستند. حتی متفکرانی همچون صادق العظم سوری علت شکست اعراب مسلمان در مواجهه با اسرائیل و عقب ماندن جامعه اسلامی را در روند غلط غربی شدن از جمله تولید کننده نشدن و تاسیس دانشگاه نه به درخواست مردم بلکه به خواست دولت ها ذکر می کردند.
2- جنگ رمضان در سال 1973 که نخست به پیروزی اعراب ختم شد ولی سرانجام به علت حمایت آمریکا از اسرائیل، اعراب شکست خوردند.
3- مهم تر از همه، انقلاب اسلامی در سال 1979 به پیروزی رسید.
همه حوادث مذکور، سبب تقویت جریان اسلام گرایی گردید ولی جنگ عراق علیه ایران به تقویت جریان فکری عرب گرایی انجامید.
در باره تحولات دیگری که در سطح منطقه ایی روی داد و در جریان های اندیشه ایی موثر افتاد، باید گفت:
تحولات سیاسی جدید جهان اسلام با فروپاشی دولت عثمانی و شکل گیری دولت ترکان جوان با اندیشه دولت مداری (دولت – کشور) آغاز شد.
پس از قرارداد ورسای، اندیشه دولت مداری توسعه یافت و تلاش های بسیاری برای ایجاد دولت های جدید با دست زدن به کودتا صورت گرفت.
پس از هویدا شدن ناتوانی ایده جا به جایی دولت ها توسط کودتا برای رونق تمدنی، ایده تحقق بخشیدن به اندیشه های مبتنی بر دولت – ملت تقویت شد.
با مقبولیت و جهانی شدن ساختار دولت – ملت و در کنار آن کشف نفت در جهان مسلمانان، زمینه برای ایجاد تحولات اجتماعی فراهم آمد از قبیل:
الف- 20 برابر شدن جمعیت منطقه بین سال های (1991 – 1970) که خود سبب افزایش نیاز افراد در جنبه های مختلف شد.
ب- الگوی زندگی از روستایی به شهرنشینی تغییر یافت، در حالی که این بار شهرنشینی به معنای برخوردار شدن از رفاه و مزایای بیشتر بود.
ح- نظام آموزشی و مدارس به دست دولت ها افتاد که حاصل آن، افزایش اطلاعات افراد در سطوح مختلف آموزشی ( ابتدایی – عالی به بالا ) گردید.
همه این مسائل و مسائل دیگری که به دلیل رعایت اختصار در این مقاله به آن ها پرداخته نشد، از دلایل ایجاد جریان های فکری جدید در کشورهای اسلامی است.
اول- عنصر هویت که تا آن زمان، تنها در عرصه سیاست معنا می شد،و دارای این مفاهیم متفاوت بود: زوایای صوری مسلمانان اعم از رنگ و دین و قومیت؛
اندیشه های جهان اسلام در ادوار مختلف تاریخ از قبیل فکر مولد؛
بازسازی سنت اسلامی و عربی به موقعیت مناسب با رجوع به گذشته مسلمانان؛
گذشته به هر گونه ای که باشد اهمیت ندارد و نیز، جدا کردن عنصر گذشته از هویت؛
عقل به معنای شکوفایی حاصل از خلق، ابداع و نوآوری است نه حاصل تقلید از گذشته و آینده.
دوم- آمریت و جهان داری: شکست اعراب در سال 1967 نشان داد نظام حکومتی آن ها از کارایی لازم برخوردار نمی باشد و در نتیجه کم کم اندیشه های ایجاد یک نظام سیاسی مطلوب در اذهان اندیشمندان شکل گرفت و رشد کرد. آنها ابتداء سئوالاتی مطرح کردند از جمله: 1) وضعیت سیاسی مسلمانان در داخل و در سطح جهانی چگونه است؟ 2) چه جنبه هایی باید در اصول و ساختار حکومت ها طرح ریزی شود؟ در مورد پاسخ به سوال اول متفکرانی همچون هشام شرابی از عبارت پدرسالاری جدید برای تبیین وضعیت سیاسی جهان مسلمان استفاده می کند. انور عبدالملک از عبارت ارزش اضافه تاریخی یعنی تحت فشار قرار گرفتن و استثمار جهان اسلام توسط غرب بهره می گیرد و مستقل شدن جهان اسلام را، راه حل بیرون رفت از عقب ماندگی ها معرفی می کند و جلال امینی از عنوان تجاوز تمدنی غرب و عبدالکبیر خطیبی از ناتوانی جهان اسلام در جذب دستاوردهای تمدنی از سوی مسلمانان سود می جوید.
در پاسخ به سوال دوم اندیشمندان مختلف، به کاربست جنبه های متعدد حکومت های جدید از قبیل: جامعه مدنی، کثرت گرایی، حقوق بشر، آزادی، حقوق زنان، عدالت اجتماعی، شورا و... می پردازند. البته بیشتر این اندیشمندان، کاربست مفهوم غربی این مفاهیم را مطرح می کردند.
مسلمانان مبارز: بنیادگران و اصول گرایان مسلمانان مبارز خوانده می شوند. آنها اندیشه های خود را از اندیشمندانی چون سید قطب می گیرند لذا همانند سید قطب معتقدند: جهان امروز جهان جاهلی است یعنی مادی گراست و گردن به غیر خدا نهاده است. برای رهایی از این معضل و رسیدن به یک جهان مطلوب- جهانی که اسلام حکم می راند و اداره و قاهریت خداوند موج می زند - باید از مجرای تربیت افراد خود ساخته و گسترش آن یعنی دعوت مردم به این امر پیش رفت، اما اگر این راه کارساز نیفتد باید از راه جهاد به حاکمیت اسلام رسید و آن را سرلوحه کار خود ساخت.
عرب گرایی جدید: با مرگ عبد الناصر در سل 1970 اندیشه اتحاد عربی و عرب گرایی در حال از بین رفتن قرار گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و جنگ عراق با ایران، عرب گرایی را از نو متبلور ساخت: عرب گرایی صدام حسین با طرح شعارهایی چون لزوم بازگشت خلیج فارس و خوزستان ایران به دامان جهان عرب و طرح گرفتن ثروت ثروت مندان منطقه و تقسیم آن بین فقراء، اندیشه رو به خاموشی عرب گرایی را مجددا شکوفا ساخت ولی با شکست عراق در جریان جمله به کویت، این اندیشه دوباره خاموش شد.
مسلمانان اصلاح گرا: این دسته هم با ایجاد جامعه مطلوب موافق اند ولی تحقق آن را از طریق تبلیغات و هجرت می دانند نه از جهاد و یا از طریق ترور سیاسی. بسیاری از متفکران این دسته طرح ایجاد دولت از مجرای شریعت حاکمیت اسلامی و آزادی را مورد تأکید قرار داده اند. غیر از این دو اندیشه، اندیشه شیعی هم وجود دارد که در ایران جاری است و می رود که بر جهان اسلام غلبه کند.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
/س
بسترهای اجتماعی اندیشه سیاسی معاصر
1- جنگ شش روزه ژوئن در سال 1967 میان اعراب و اسرائیل که نشان داد که هیچ یک از جریان های فکری موثر نتوانسته اند در عمل و در جهت جلوگیری از انحطاط بیشتر جهان اسلام مفید واقع شوند. آن ها حتی برای تبرئه خود از عبارتی چون: ما شکست خوردیم، بهره می جستند. حتی متفکرانی همچون صادق العظم سوری علت شکست اعراب مسلمان در مواجهه با اسرائیل و عقب ماندن جامعه اسلامی را در روند غلط غربی شدن از جمله تولید کننده نشدن و تاسیس دانشگاه نه به درخواست مردم بلکه به خواست دولت ها ذکر می کردند.
2- جنگ رمضان در سال 1973 که نخست به پیروزی اعراب ختم شد ولی سرانجام به علت حمایت آمریکا از اسرائیل، اعراب شکست خوردند.
3- مهم تر از همه، انقلاب اسلامی در سال 1979 به پیروزی رسید.
همه حوادث مذکور، سبب تقویت جریان اسلام گرایی گردید ولی جنگ عراق علیه ایران به تقویت جریان فکری عرب گرایی انجامید.
در باره تحولات دیگری که در سطح منطقه ایی روی داد و در جریان های اندیشه ایی موثر افتاد، باید گفت:
الف- 20 برابر شدن جمعیت منطقه بین سال های (1991 – 1970) که خود سبب افزایش نیاز افراد در جنبه های مختلف شد.
ب- الگوی زندگی از روستایی به شهرنشینی تغییر یافت، در حالی که این بار شهرنشینی به معنای برخوردار شدن از رفاه و مزایای بیشتر بود.
ح- نظام آموزشی و مدارس به دست دولت ها افتاد که حاصل آن، افزایش اطلاعات افراد در سطوح مختلف آموزشی ( ابتدایی – عالی به بالا ) گردید.
همه این مسائل و مسائل دیگری که به دلیل رعایت اختصار در این مقاله به آن ها پرداخته نشد، از دلایل ایجاد جریان های فکری جدید در کشورهای اسلامی است.
نحله های فکری و اندیشه های سیاسی جدید
1) نحله فکری دولت سازی و تمدن گرایی
اول- عنصر هویت که تا آن زمان، تنها در عرصه سیاست معنا می شد،و دارای این مفاهیم متفاوت بود:
دوم- آمریت و جهان داری: شکست اعراب در سال 1967 نشان داد نظام حکومتی آن ها از کارایی لازم برخوردار نمی باشد و در نتیجه کم کم اندیشه های ایجاد یک نظام سیاسی مطلوب در اذهان اندیشمندان شکل گرفت و رشد کرد. آنها ابتداء سئوالاتی مطرح کردند از جمله: 1) وضعیت سیاسی مسلمانان در داخل و در سطح جهانی چگونه است؟ 2) چه جنبه هایی باید در اصول و ساختار حکومت ها طرح ریزی شود؟ در مورد پاسخ به سوال اول متفکرانی همچون هشام شرابی از عبارت پدرسالاری جدید برای تبیین وضعیت سیاسی جهان مسلمان استفاده می کند. انور عبدالملک از عبارت ارزش اضافه تاریخی یعنی تحت فشار قرار گرفتن و استثمار جهان اسلام توسط غرب بهره می گیرد و مستقل شدن جهان اسلام را، راه حل بیرون رفت از عقب ماندگی ها معرفی می کند و جلال امینی از عنوان تجاوز تمدنی غرب و عبدالکبیر خطیبی از ناتوانی جهان اسلام در جذب دستاوردهای تمدنی از سوی مسلمانان سود می جوید.
در پاسخ به سوال دوم اندیشمندان مختلف، به کاربست جنبه های متعدد حکومت های جدید از قبیل: جامعه مدنی، کثرت گرایی، حقوق بشر، آزادی، حقوق زنان، عدالت اجتماعی، شورا و... می پردازند. البته بیشتر این اندیشمندان، کاربست مفهوم غربی این مفاهیم را مطرح می کردند.
2) اسلام گرایی جدید
/س