سیستان و سرافرازهای ملی و فراملی آن

سیستان در خاور ایران قرار گرفته و از روزگاران کهن به انگیزه‌ی داشتن جایگاه ویژه‌ی جغرافیایی و شرایط اقلیمی و جایگاه ویژه‌ی سیاسی، ارزش بسیاری از دیدگاه استراتژیک داشته و هم گلوگاه هندِ زرخیز، به شمار می‌آمده
شنبه، 1 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سیستان و سرافرازهای ملی و فراملی آن
سیستان و سرافرازهای ملی و فراملی آن

نویسنده: ایرج افشار سیستانی (1)

 

چکیده

سیستان در خاور ایران قرار گرفته و از روزگاران کهن به انگیزه‌ی داشتن جایگاه ویژه‌ی جغرافیایی و شرایط اقلیمی و جایگاه ویژه‌ی سیاسی، ارزش بسیاری از دیدگاه استراتژیک داشته و هم گلوگاه هندِ زرخیز، به شمار می‌آمده است. سیستان سرزمین اساطیر ملی، زادگاه حماسه، خاستگاه نخستین فرهنگ‌های پیشرفته‌ی انسانی، کانون اجتماع‌های شهرنشینی، پل پیوند آسیای باختری با هند و چین و گذرگاه کاروان‌های بازرگانی بوده است. در دوران هخامنشی، در زمان داریوش بزرگ، بطلیموس، نام «آریا پولیس» را برای سیستان عنوان کرده است که بیانگر یکی از کانون‌های بزرگ جمعیتی قوم آریا در سیستان است. نویسنده‌ی تاریخ سیستان، مردم سیستان را از نژاد زیبا و عالی دانسته و از آنان به عنوان مردمی سخت‌کوش، پرتوان، بلند اندام و تندرست، یاد کرده است. هنرهای گوناگون از هنگامی که انسان به گله‌داری و کشاورزی روی آورد، در سیستان پدید آمده و هم یار زندگی مردم نواحی گوناگون آن بوده‌اند. هنرمندان و صنعت‌گران سیستان، آثار برجسته و شاهکارهای گوناگونی پدید آورده‌اند که امروزه آذین بخش جایگاه‌های هنری جهان هستند و یا این که به نشانه‌ی سَمبُل یک کشور، انتخاب شده‌اند، مانند آسیای بادی سیستان که اکنون سَمبُل کشور هلند است.

کلید واژگان:

سیستان، اساطیر ملی، آریا پولیس، قوم آریا، آسیای بادی، گل نوشته‌ی عیلامی، جراحی، رستم‌زایی، شیوه‌ی منظم آبیاری

جایگاه جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی

سیستان در خاور ایران، در کنار مرز ایران و افغانستان قرار گرفته و از دیرباز به انگیزه‌ی داشتن جایگاه ویژه‌ی جغرافیایی، شرایط ویژه‌ی اقلیمی، هم جوار بودن با رودهای پُربار هیرمند و هامون بزرگ‌ترین دریاچه‌ی آب شیرین جهان که از دیدگاه جهانی، یکی از گنج‌های بزرگ «بیوسفری» (2) یا «زیست کره‌ای» به شمار می‌رود و هم چنین جایگاه ویژه‌ی سیاسی، ارزش ویژه‌ای از دیدگاه استراتژیک داشته و هم گلوگاه هندِ زرخیز و خاور دور، به شمار می‌آمده است (افشار سیستانی، 16:1381).
سیستان، سرزمین قهرمانان ملی از دوران باستان تا امروز، خاستگاه یکی از کهن‌ترین و پُربارترین نمودهای فرهنگِ ایرانی بوده و در دورانی بیش از ده هزار سال، همواره پایدار مانده است و آثار درخشان فرهنگِ ایرانی، به گونه‌های گوناگون، در سراسر آن نمایان است. افزون بر آن، بزرگان، نخبگان، دانشوران، چامه‌سرایان، فرمانروایان و هنرمندان بسیاری از جمله جهان پهلوان رستم، یعقوب لیث صفاری بنیان‌گذار نخستین دولت مستقل پهناور ایرانی پس از ساسانیان، ابوالفتح بُستی، ابوسعید سگزی، محمد بن وصیف سگزی، فرخی سیستانی و ... را پرورانده است که شهرت جهانی دارند (همان: 17).
سیستان یکی از جایگاه‎‌های ارزشمند در حوزه‌ی جغرافیایی خاور فلات ایران بوده است و مانده‌های مادی این فرهنگ، در پیوند با فرهنگ‌های موجود میانِ دشت سند تا میان رودان (بین‌النهرین)، دیده می‌شوند.
بنابراین، نقش این منطقه در گسترش فرهنگ‌های ایرانی و هم چنین انتقال اندیشه‌های وابسته به فرهنگ‌های هند و ایرانی در دوران پیش از اسلام و سپس در سده‌های شکوفایی هنری و تاریخی چهار سده‌ی نخست اسلامی، بسیار فراتر از نقش یک واسطه‌ی منطقه‌ای بوده است.
سیستان سرزمین اساطیر ملی، زادگاه حماسه، خاستگاه نخستین فرهنگ‌های پیشرفته‌ی انسانی، کانون اجتماع‌های شهرنشینی، پل پیوند آسیای باختری با هند و چین و گذرگاه کاروان‌های بازرگانی بوده است.
نام این منطقه از نام «سکاها» یکی از تیره‌های آریایی ساکن شمال فلات ایران گرفته شده است. سکاها در سال‌های 128-127 پ. م، زرنگیان (سیستان) را گشودند (گروسه، 1350:76) و این منطقه از آن زمان، در فهرست نام‌های ایرانی، کشور «سکاها» خوانده شد و آن دودمانی بوده است که بیش‌تر آبادانی‌های این سرزمین، به کوشش و پایمردی آنان پدید آمده و سپس سکستان و سگزستان، در زبان ‌فارسی دری «سیستان» خوانده شده است (بلنتیکی، 1364:133). پیش از آن، این منطقه را «درنگیانا» و «زرنگیان» می‌نامیدند. در ستون 1، بند 6، سنگ نوشته‌ی بیستون داریوش هخامنشی نیز، به همین نام از آن یاد شده است (دیاکونوف، 318:1357 و 328). رودهای بسیار سیستان، دریاچه‌ی هامون و پُر آبی منطقه، انگیزه‌ای شده بود که این سرزمین «زرنگ» یا کشور «دریاها» خوانده شود (شاه حسینی، 25:1355).
سیستان باخاکی آبرفتی و آبِ بسیار، یکی از مناطق حاصل‌خیز کشور است و در گذشته یکی از آبادترین ایالت‌های ایران بوده و «سرزمین زرخیز» و «انبار گندم ایران و آسیا» خوانده شده است (پورداود، 2/295:1356).
سیستان، همانند دیگر بخش‌های باستانی ایران، گاهواره‌ی فرهنگ نخستین آریایی‌ها بوده و پراکندن فرهنگِ بزرگ آریا، توسط آریاهای ساکن فلات ایران، به ویژه سیستان، به اروپای خاوری و باختری صورت گرفته است.
در دوران هخامنشی (330-550 پ. م) در زمان داریوش بزرگ، بطلمیوس نام «آریا پولیس» (3) را برای سیستان عنوان کرده است که بیانگر یکی از کانون‌‎های بزرگ جمعیتی قوم آریا در سیستان است (راولینسون، 304:1378).
گروهی از دانشمندان، جایگاه نخستین هند و اروپایی‌ها را در فلات ایران دانسته و می‌پندارند که اینان از آن جا کوچ کرده‌اند، دسته‌ای به هندوستان و دسته‌ی دیگر به اروپا رفته‌اند و کنار رود دانوب را زیست‌گاه هند و اروپایی دانسته‌اند. در سده‌های میانه، بخش بزرگی از خاور دانوب تا پامیر را نه تنها قوم هند و اروپایی، بلکه قوم ایرانی ساکن بوده است و تمامی این منطقه در دوران‌های تاریخی، یعنی زمان سنگ نوشته‌های داریوش هخامنشی، مسکن ایرانی‌ها، به ویژه سیستانی‌ها بوده است (فره‌وشی، 1:1374-2).
سرپرسی سایکس بر این باور بوده است که بعضی از قوم‌های انگلستان از جمله ساکسون‌ها از شاخه‌ی باختری آریاهای سیستان هستند، یعنی مردمان با فرهنگِ پیشرفته و شکوفایی که در 6 هزار سال پیش، در سیستان می‌زیستند و بعدها در پهنه‌ی اروپا پدیدار گشتند (سایکس، 369:1363).
هنری ساوَج لندور انگلیسی تبار که از ششم دسامبر 1901 م تا دهم ژانویه‌ی 1902 م، در سیستان به سر می‌برده، نوشته است:
«می‌گویند ایران کشوری است که نژاد ما (انگلیسی‌ها) از آن جا مهاجرت کرده است. ممکن است چنین باشد، هر گاه این طور باشد، بایستی به ما تبریک گفت که این اندازه‌ها خود را اصلاح کرده ترقی کرده‌ایم» (محمود، 7/61:1345).
نویسنده‌ی تاریخ سیستان، مردم سیستان را از نژاد زیبا و عالی دانسته و از آنان به عنوان مردمی سخت کوش، پرتوان، بلند اندام و تندرست، یاد کرده است (تاریخ سیستان، 12:1314).
در بررسی‌های هیأت‌های علمی دانشگاه پنسیلوانیا که در سال 1328 خورشیدی / 1949 م، به منظور پیدایی آثار انسان پیشین و بررسی‌های نژاد شناختی در نیمه‌ی شمالی ایران انجام شد. از راه اندازه‌گیری‌های نژادی، معلوم گردید در سیستان، نژادی زیبا و خوش اندام وجود دارد و هم چنین مردمی که در پیرامون دریاچه‌ی هامون به سر می‌برند، فک‌های پهن و نیرومند و گونه‌های برجسته دارند و دیگر ویژگی‌های آنان، همانند مردم «پالئولیتیک» (4) و «اینوها» (5) و هم چنین بومیان استرالیا و ژاپن می‌باشد که همه از نیاکان نژاد سفید هستند (صمدی، 153:1334-154).
زکریا قزوینی، نویسنده‌ی آثار البلاد و اخبار العباد، نوشته است:
«خوش‌رفتاری، نیکوکاری، آیین‌داری، پرهیزگاری، هر کاری خداپسند، برو در سیستان ببین که در سراسر سرزمین، درست کارتر، با انصاف‌تر، خوش‌زبان‌تر از بازاریانِ سجستان یا سیستان نیست. تشت طلا بر سر نه و باکی مدار. امر به معروف می‌کنند و هر کسی را از ناروا باز می‌دارند و طعنه می‌زنند، حتی اگر جان در راه حق بدهند، باک ندارند» (قزوینی، 38:1366).
سیستان در حوزه‌ی علوم و حکمت جایگاه والایی دارد و پژوهندگان و تاریخ‌نگاران، تأثیر فرهنگ دیرینه‌ی سیستان و حوزه‌ی فرهنگی هیرمند را بر ایران و جهان اسلام و حتی فرهنگ انسانی، ژرف دانسته‌اند.
نخستین پهلوان حماسی ایران و پاسدار فرهنگ و رادمردی ایرانیان، رستم جهان پهلوان در شاهنامه‌ی فردوسی از سیستان گزینه شده است.
یعقوب لیث صفاری سیستانی، قهرمان ملی و نخستین شهریار ایران پس از اسلام و زنده کننده‌ی زبان و ادبیات و استقلال ایران از سیستان برخاسته است.
اهمیت تاریخی زبان فارسی برای تمامی ایرانیان از هر قوم و گویشی تا بدان اندازه بود که پس از استقرار نیرومندترین دولت ایرانی پس از ساسانی، یعنی دولت صفاری (افشار سیستانی، چهارم شهریور 1386) در سال 254 هـ . ق، یعقوب لیث، زبان فارسی را، زبان رسمی ایران کرد و این رسمیت تاکنون ادامه دارد (ابوالقاسمی، 103:1378). هم چنین نخستین قانون‌های بیمه‌های اجتماعی رایگان، به فرمان یعقوب لیث تهیه و تدوین شده است.
نخستین مردمی که در زمان خلفای ستمگر، سَب مولا علی (علیه السلام) نکردند و حاضر شدند گیسوان بانوان‌شان را بتراشند، اما ننگ دشنام به علی (ع)، نخستین امام شیعیان جهان را بر دست و پای آزادگی و وجدان بیدار خویش نبستند، سیستانیان بودند (افشار سیستانی، 51:1367).
نخستین دانشمندی که اُسطُرلاب زورقی را آفرید و زیج مأمونی را بنیاد نهاد، استاد ابوسعید سگزی اهل سیستان بوده است.
در چند دهه‌ی تازه نیز ادامه‌ی این سرافرازی‌ها، نام سیستان را در بالاترین سربلندی و سرافرازی قرار داده است از جمله سردار علی خان سرابندی (محمود، 3/996:1345) و آیت‌الله آقا ملا محمد مهدی، روحانی و مجتهد بزرگ سیستان، نخستین کسانی بوده‌اند که پرچم بریتانیا را در دوران قاجار از فراز دژ سه کوهه‌ی سیستان، به زیر کشیده و آتش زدند (افشار سیستانی، 2/908:1369).
نخستین شهیدان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نخستین جوانان تیرباران شده‌ی سیستانی در زندان‌های رژیم پهلوی، نخستین زندانیان و تبعید شدگان دوره‌ی ستم شاهی، یعنی سردار محمد رضا خان پر دلی و آیت‌الله محمد ابراهیم شریفی و حجت‌الاسلام شهید سید محمد تقی حسینی، خط‌شکنانِ مبارزه با رژیم بوده‌اند.

جایگاه هنر و فرهنگ‌سازی

هِگِل، (6) دانشمند آلمانی بر این باور بوده است که ریشه‌ی رشد با تاریخ ایران آغاز می‌گردد؛ این، بنابراین به گونه‌ی ویژه آغاز تاریخ جهان است (Hegel, 1956:174).
تأثیر فرهنگ ایرانی، به ویژه سیستان که از یکتاپرستی جان و توان گرفته است و نیز رخنه و حضور فرهنگ پُردامنه‌ی پویا و پُر آوازه‌ی ایران و سیستان، بر روی فرهنگ بسیاری از مردمان و کشورها در دوران‌های گذشته و اکنون، ژرف و گسترده است (افشار سیستانی، 201:1385).
در سده‌ی 19 م، نیز بعضی از دانشمندان، همین دیدگاه را داشتند از جمله «کرویزر» در کتاب «سیمبولیک و میتولوژی» (7) که در سال‌های 1821-1919 م، نوشته شده است، پیدایش گاه تمامی فرهنگ‌های جهان را از این سرزمین دانسته است (نیرنوری، 2:1379).
اِمیل گِروسه، نویسنده‌ی کتاب روح ایران بر این باور بوده است که مردم ایران از جمله سیستان، حق بزرگی به گردن انسان‌ها دارند؛ زیرا به گواه تاریخ، ایران با فرهنگِ نیرومندی که در گذر سده‌ها پدید آوردده، وسیله سازگاریِ هم آهنگی را میان کشورها ایجاد کرده است. در اثر رخنه‌ی‌ اندیشه‌ها و فرهنگ ایرانی، نژادهای گوناگون، دارای ایمان و باور همگانی شده‌اند. چامه‌سُرایان ایرانی، جهانی را بهره‌مند نموده‌اند، عارفان کشور، با این که مسلمان هستند، همان اندازه دِلِ یک مسیحی را به تپش در می‌آورند، که دِل یک برهمن را و به همین رو، به تمام انسانیت بستگی دارند (نصر، (به نقل از کتاب L, ame de L, lran، امیل گروسه، ص 9) 397:1350).
هنرهای گوناگون از هنگامی که انسان به گله‌داری و کشاورزی روی آورد، در سیستان پدید آمده و هم‌یار زندگی مردمِ نواحی گوناگون آن بوده‌اند. هنرمندان و صنعت‌گران سیستان، آثار برجسته و شاهکارهای گوناگونی پدید آورده‌اند که امروزه آذین‌بخش جایگاه‌های هنری جهان هستند و یا این که به نشانه‌ی سَمبُل یک کشور، انتخاب شده‌اند، مانند آسیای بادی سیستان که اکنون سَمبُل کشور هلند است.
بنابراین، می‌توان گفت که سیستانیان و مردم دیگر نواحی ایران، نه تنها از دیدگاه فرهنگی و هنری از باشندگان کشورهای دیگر، پیش‌تر و برتر بوده‌اند؛ بلکه به دلیل آرزومندی، هنر و هوشِ سرشار خود، فرهنگ‌ساز بوده و در فرهنگ مردمان برخی از سرزمین‌ها، رخنه نموده‌اند.
اما برخی از شیوه‌های فرهنگی که نگرش جهانی و جهان‌میهنی را به جهانیان فرمان می‌دهند، خود در پی آنند که همه‌ی کوشش‌های ایرانیان را به نام خویش در بیاورند.
امروزه در تمامی دانش‌نامه‌ها، تاریخ هنر و ... که در جهان نوشته می‌شود، چنان ایران، از جمله سیستان را فراموش می‌کنند و بهره‌ی ایرانیان را در پدید آوردن همه‌ی زمینه‌های دانش و هنر ناچیز نشان می‌دهند که گویی در پس این فراموشی، یک هماهنگی سازمان یافته پنهان است. در حالی که ایرانیان، نخستین مردم جهان‌اند که دانش را در جهان، به درختی یگانه، مانند کرده‌اند و این برای آن است که ما خود، خامه به دست نگرفته بودیم و خود در فرهنگ پُربار ایران زمین، کم‌تر پژوهش کرده بودیم (فرشاد، 424:1376).
از آن جا که ریشه‌های ماندگاری، پویایی و روندِ زیست یک قوم، سرزمین و فرهنگ، در هویت نمایان می‌شود و نباید از آن بی‌خبر بود، ایرانیان برای جلوگیری از بحران گسترده و فراگیر هویت در جامعه و شأن زندگی شخصی‌شان، نمی‌توانند و نباید جدا از تاریخ و میراث خود باشند. هر سیستانی می‌تواند بهترین ریشه‌های هویتی‌اش را، در گذشت تاریخی، فرهنگی و دینی خود بیابد و با این پشتوانه، به سوی آینده و فردا گام بردارد. به همین رو، به منظور آگاهی مردم ایران و جهان، به ویژه مردم آزاده و پاک‌اندیش سیستان، به شماری از کارهای سیستانیان که بیانگر هویت ملی و جایگاه فرهنگ و هنر آنان در جهان است، اشاره می‌شود.

سفال

داده‌های باستان‌شناسی روشن ساخته است که فرهنگ و به ویژه هنر سفال‌سازی شهر سوخته‌ی سیستان و دیگر مناطق ایران، چند هزار سال از فرهنگ مصری و دیگر کشورهای جهان جلوتر بوده است.
فیلندرز پِتری، خاورشناس برجسته، در سخنرانی خود، در بنگاه سلطنتی انگلستان گفته است: هنگامی که مصر تازه هنر کوزه‌گری رادر مرحله‌ی «مَگدَلنین» (8) 6 تا 9 هزار سالِ پیش، آغاز کرده بود، مردم برخی جاهای ایران از جمله شوش، شهر سوخته‌ی سیستان و به کار نقاشی‌های زیبا، روی کاشی می‌پرداختند و در مرحله‌ی «سُلوترین» (9) 9 تا 12 هزار سال پیش بوده‌اند.
این گفته، بیانگر آن است که فرهنگ ایرانی 3 هزار سال جلوتر از فرهنگ مصری و دیگر کشورها بوده است و آغاز آن به 12 هزار سال پیش، یعنی پایان دوره و رُم، یا دورانِ یخبندانِ سوم می‌رسد (افشار سیستانی، 23:1381).
ظرف‌های سفالی، وجود فرهنگ نخستین سیستان را در برخی جاهای آن که از دیدگاه تاریخی، دوره‌ی «پارینه سنگی» می‌باشد، ممکن ساخته است (فرای، 8:1344). نقش‌های هندسی و خط‌های دندانه‌دار و شکل‌های جانواران ظرف‌های سفالی به دست آمده از سیستان، همانند ظرف‌های پیش از تاریخ تپه‌ی حصار دامغان، گیان نهاوند و شوش است که در سنجش با آن‌ها، دیرینگی فرهنگ سیستان به 4 تا 5 هزار سال پیش از میلاد، می‌رسد (صمدی، 3/155: 1334).

خط و الفبا

سیستانیان پدیدآورندگان خط بوده‌اند و ایران خاستگاه نخستین خط و الفبا در جهان است و آفریدن آن، سازه‌ی ریشه‌ای، رشد، گسترش، پایندگی فرهنگ و انتقال آن به زاده‌های بعدی بوده است.
بر پایه‌ی کاوش‌های باستان‌شناسی و آثار پیدا شده و خواندن سنگ‌نوشته‌ها و به دست آمدن اسناد و مدارک تازه به شرح زیر، دیرینگی و بستگی و آفریدن خط به نیاکان آریایی‌ها از جمله سیستانیان، آشکار گردیده است:
1-2- آثار به دست آمده از شهر سوخته‌ی سیستان، تپه‌های سیلک کاشان و مارلیک گیلان.
2-2- پیدا شدن استوانه‌ها و مُهره‌های نگارین به خط میخی سومری‌های آریایی در باختر ایران، در 5 هزار سال پیش از میلاد.
3-2- وجود نسخه‌های خطی اوستا، در 6 هزار سال پیش از میلاد که روی 12 هزار پوست گاو، با خط زرین، نوشته شده بودند (حکمت، 19:1350-20).
4-2- پیدایی گل نوشته از دوران آغاز عیلامی، در لایه‌ی 10 شهر سوخته‌ی سیستان که دیرینگی آن، به سال‌های 3 هزار و 200 پیش از میلاد می‌رسد (افشار سیستانی، 43:1382).
5-2- خط معقلی، جلیلی و دیباج: در حدود سال 60 هـ ق، دانشمند ایرانی به نام ابراهیم سگزی «سیستانی» در خط مُسنَد (کوفی) ابتکاری نشان داد و 15 حرف از حرف‌های اوستایی را، به جای حرف‌هایی که در خط مُسنَد بود، به کار بُرد و برای آن، قاعده‌ی وصل ترتیب داد و به این گونه، خط معقلی پدید آمد که از خط مُسنَدِ نخستین، آسان‌تر و فراگرفتن و خواندن و نوشتن آن نیز، آسان‌تر می‌نمود (همایونفرخ، 713:1350).
پس از ابراهیم سگزی، برادرش یوسف سگزی «سیستانی» از خط معقلی، دو قلم دیگر به نام جلیلی و ثُلثین استخراج کرد. ابن ندیم، نوشته است: «قلم جلیلی پدر تمام قلم‌ها و خط‌های اسلامی است». یوسف سگزی از این قلم نیز، دو قلم دیگر استخراج کرد: یکی دیباج و دیگری سجلات. قلم دیباج را در نوشتن طومارها به کار می‌بردند (همان: 718-715).

پزشکی

بر پایه‌ی نوشته‌های تاریخی، هنری و فرهنگی ایران باستان، می‌توان گفت، که نیاکان ما، در رشته‌های گوناگون دانش‌ها، دارای آثار ارزشمندی بوده‌اند و از خود بر جای گذاشته‌اند. از آن جمله در دانش پزشکی نیز دانشمندان سیستانی باستانی، به پیشرفت‌های بسیار دست یافته‌ بودند که در پیمایش زمان و رُخدادهای پیاپی، بسیاری از آن‌ها دستخوش نابودی گردید، چنان که از آن همه نوشته‌ها و پژوهش‌های پُرمایه و تجربه‌ی علمی بسیار، امروز اشاره‌های اندکی در آثار پیشین به جا مانده است. با این حال می‌توان تا اندازه‌ای به چگونگی دانش پزشکی در سیستان باستان و روش درمان و تشخیص بیماری‌ها و داروها پی برد (افشار سیستانی، 26:1382).
دیرین‌ترین داستانی که در ادبیات ایرانیان درباره‌ی جراحی آمده، عمل رستم‌زایی، رستمی، شکاف رستمی (سزارین) است (محمود بختیاری، 288:1361). رودابه همسر زال، نخستین بانوی ایرانی است که شکم او را شکافته‌اند تا کودک خود، رستم، قهرمان ملی را به شیوه‌ی رستمی به جهان هستی آورد و این شکاف، «شکاف رستمی» نامیده شد (افشار سیستانی، 36:1380-39).
نخستین زایمان غیر طبیعی در ایران و جهان، در سیستان و بر روی رودابه، مادر رستم، در روزگار هخامنشی (550-330 پ. م) یا کیانی که هم زمان با هخامنشیان بودند، انجام شده است تا رستم بدون رنج، گام به جهان هستی گذارد. در حالی که ژولین سزار که هم زمان ساسانیان (224-651 م) می‌زیسته، سده‌ها پس از رستم، آن هم به روش زایمان طبیعی، به دنیا آمده است (افشار سیستانی، 28:1382- 29).
در شهر سوخته‌ی سیستان (3200 پ. م)، جمجمه‌ی دختر 13-14 ساله‌ای در یکی از آرامگاه‌های گور دسته‌جمعی پیدا شده است. بخش راست این جمجمه، دارای بریدگی ژرف مثلث شکلی است که بر پایه‌ی دیده‌های نخستین باستان‌شناسان و بررسی‌های بعدی «مکیارلی» انسان‌شناس، این بریدگی، فرایند انجام یک عمل جراحی برای درمان بیماری «هیدروسِفال» در زمانی حدود 4 هزار و 800 سال پیش و شاید دیرین‌ترین است. دختر نوجوان پس از عمل جراحی بیش از 6 ماه، زنده مانده است. بنابراین، می‌توان گفت که پزشکان سیستانی شهر سوخته، بیش از 5 هزار سال پیش، بیماری و شیوه‌های درمان آن را می‌دانسته‌اند (افشار سیستانی، زمستان 44:1382- 45).
ابوالقاسم احمد بن جیهانی (345 هـ ق)، نویسنده‌ی کتاب اشکال العالم از وجود بیمارستان و درمان بیماران در شهر «زَرَنگ»، پایتخت سیستان یاد کرده است که بیانگر شکوفایی فرهنگ مردم این سامان، به ویژه در کار پزشکی است (تاج‌بخش، 89:1379- 90).

آبیاری و بندسازی

ریزش‌های جوی و کمی سرچشمه‌های آب در سیستان انگیزه شده است تا سیستانیان از دیرباز برای تهیه، اندوخته و بهره‌برداری آب، راهکارهای نوینی را بیابند و مهندسان این سرزمین با آفریدن شیوه‌های مدیریتی ژرف‌نگر و کارآمد، برای تهیه، افزایش بازده و پخش آب، گام‌های ارزشمندی بردارند. وجود آثار، ساختمان‌ها و سازه‌های بسیار و گوناگون فرهنگ آبی سیستان که با وجود گذشت سده‌ها و رو به رویی با رُخدادها و دگرگونی‌های طبیعی، هم چنان پایدار مانده‌اند، نشانگر هوشمندی، اُستادی و مدیریت کم‌نظیر مهندسان این منطقه است (افشار سیستانی، سخنرانی 12 اردیبهشت 1386).
سیستان در دوران باستان شیوه‌ی بسیار منظم آبیاری مصنوعی از راه ایجاد شبکه‌ی پهناور بندها، نهرها و جویبارهای جدا شده از رودخانه‌ی هیرمند داشته است (نیرنوری، 18:1379-19).
روش آبیاری در دوران ساسانی، نه تنها در بخش باختری قلمرو آن دولت، بلکه در بخش‌های خاوری آن، یعنی سیستان در حوزه‌ی هیرمند و خراسان در حوزه‌ی مرغاب نیز به برتری رسیده بوده است و مهندسان و آب شناسانی که عرب‌ها در سده‌ی 7 م از سیستان به «مکه» در شبه‌جزیره‌ی عربستان برده بودند، در پیرامون آن شهر، به مدیریت و امور آبیاری پرداختند و تمامی کسان اسیر سیستانی که در کار تهیه‌ی آب و آبیاری بودند، آزاد شدند (بارتولد، 12:1350).
مردم سیستان ار دوران باستان به این سو، دریافته بودند که برای بهره‌گیری درست از آب رودخانه‌ی هیرمند، بایستی آن را در اختیار گیرند و جلوی آن، بند بزنند تا از آب سرکش رودخانه به دلخواه بهره‌گیری شود. به همین رو، از دوران هخامنشی به بعد، بندهایی بر روی هیرمند ساخته بودند (افشار سیستانی، سخنرانی 12 اردیبهشت 1386). برخی از بندهای شناسایی شده؛ عبارت بودند از: کوشک غلامان، انوشیروان، رستم (بند ترقو)، هاونک، بولباکا یا بولبا خان، کزک، رودبار (بندسار و تار)، بابا خان، کهک (بند سیستان) (احمدی، 4:1382 و 18 و 23).

آسیای بادی

بیش‌تر تاریخ‌نگاران، فن‌آوری پیدایی آسیاهای بادی را، برای نخستین بار توسط ایرانیان و از خاور ایران، یعنی سیستان دانسته‌اند و از آن جا به خراسان و همچنین به اروپا و دیگر کشورهای جهان فرستاده شده و هلندی‌ها نیز بر این باورند که آسیای بادی از سیستان به آن جا رفته است.
نخستین نوشته‌ای که از بادآس یاد کرده، کتاب هندی به نام آرتا ساسَراکَنتیلا (10) در 1400 پ . م است (فرشاد، 99:1376). بیشتر پژوهشگران، زمان پیدایی آسیای بادی را 1700 پ. م، تخمین زده‌اند و برخی دیگر، زمان پیدایی آن را، سال 200 پ. م دانسته‌اند.
از اوایل دوران اسلامی، در نوشته‌های موجود از جمله تاریخ ابن‌خلدون، مروج الذهب، مسالک و ممالک، حدود العالم و... درباره‌ی آسیای بادی، یعنی نیرویی که از آن، برای آرد کردن گندم و بالا آوردن آب بهره‌گیری می‌شود گفت وگو شده است (وولف، 256:1372).
آقای عبدالحسین مفتاح، سفیر ایران در هلند، در اردیبهشت 1338 خورشیدی، در گزارش خود به وزارت امور خارجه، درباره‌ی آسیای بادی سیستان نوشته است:
«چیز دیگری که در هلند شهرت دارد و از ایران به آن جا رفته، آسیای بادی است. کسانی که به خاور ایران، به ویژه سیستان و آن نواحی سفر کرده باشند، با آسیای بادی ایرانی آشنا هستند. آسیای سیستانی به شکل چرخ فلک ساخته شده که میان دو پایه یا دیوارهایی نصب گردیده است، در حالی که پره‌های آسیای هلندی به شکل هلیس یا پروانه‌ی هواپیما ساخته شده‌اند. برخی دانشمندان اروپایی معتقد هستند که آسیای بادی توسط مجاهدان جنگ‌های صلیبی قرون وسطی به اروپا رفته است. در نمایشی که در چند سال بیش در هلند از اشیای هلندی خارجی الاصل بر پا شده بود، نمونه‌ی بادی سیستان، به جای نمونه‌ی اصلی آسیای بادی اروپایی (هلندی) در معرض نمایش گذارده شده بود» (مفتاح، 13:1338).

نتیجه گیری

منطقه‌ی سیستان سرزمین اساطیر ملی و زادگاه حماسه‌ها، درخاور ایران، در دشت پست و همواری با پهنه‌ی 15 هزار و 367 کیلومتر مربع قرار گرفته است.
سیستان در زمان ورود مسلمانان به منطقه (در سال 23 قمری) بزرگ‌‎تر از خراسان بوده و کابل پایتخت کنونی افغانستان را در بر می‌گرفته است (اشپولر، 74:1386).
سیستان همانند نگینی بر آمده از آبرفت‌های رود هیرمند است و کوه خواجه تنها پدیده‌ی طبیعی است که در این منطقه دیده می‌شود و بقیه‌ی دشت از جنوب خاور و مرز افغانستان در نقطه‌ی ورودی رود هیرمند به سیستان به سوی باختر به دریاچه‌های سه گانه‌ی هامون پایان می‌یابد (افشار سیستانی، 16:1381).
از دید آب و هوایی دشت سیستان در تیپ آب و هوایی خشک بیابانی قرار دارد. وزش بادهای 120 روزه‌ی این منطقه که سرعت آن به 120 کیلومتر در ساعت می‌رسد از میانه‌ی بهار تا آخر تابستان در سخت کردن نیاز آبی منطقه، کارگر و بر خشکی پیرامون، نقش هم سنگ کننده دارد. دوری سیستان از دریای مکران به خط مستقیم حدود 600 کیلومتر و بلندی آن از سطح دریا، 475 تا 500 متر است (بوترابی، 13:1341).
سیستان با زمین‌هایی آبرفتی، یکی از مناطق حاصل خیز ایران است و در گذشته از آبادترین ایالت‌های ایران بوده و «سرزمین زرخیز» و «انبار گندم ایران و آسیا» خوانده شده است.
نخستین مردمی که در زمان خلفا، سَب مولا علی (ع) نکردند و حاضر شدند گیسوان بانوان‌شان را بتراشند، اما ننگ دشنام به امام علی را بر دست و پای آزادی و وجدان بیدار و خویش نبستند، سیستانیان بودند.
منابع تحقیق :
کتاب
- ابوالقاسمی، محسن؛ تاریخ مختصر زبان فارسی، تهران: کتابخانه‌ی طهوری، بهار 1378.
- احمدی، حسن؛ سدهای باستانی در سیستان، تهران: دانشگاه تهران، 26 آذر 1381.
- اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه‌‎ی جواد فلاطوری، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1386.
- افشار (سیستانی)، ایرج؛ بزرگان سیستان، تهران: نشر مرغ آمین، تابستان 1367.
- ـــــ ، پزشکی سنتی سیستان، زابل: دانشگاه زابل، 1382.
- ـــــ ، «جایگاه فرهنگ و هنر ایران در جهان»، مجموعه مقالات هنر و جهانی شدن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهار 1385.
- ـــــــــــــــ، سیستان نامه، جلد دوم، تهران: نشر مرغ آمین، 1369.
- ــــــ ، سیستان و نخستین عمل رستم‌زاد / سزارین در ایران و جهان، زابل: دانشگاه زابل، 1380.
_____ ، ویژگی‌های اخلاقی و نژادی مردم سیستان،زابل: دانشگاه زابل، 1381.
- بارتولد، واسیلی ولادیمیرویچ؛ آبیاری در ترکمنستان، ترجمه‌ی کریم کشاورز، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
- بلنتیکی، آ؛ خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه‌ی پرویز ورجاوند، تهران: نشر گفتار، 1364.
- بوترابی، محمد؛ سیستان و مسائل عمرانی آن، تهران: سازمان برنامه و بودجه، 1341.
- پورداود، ابراهیم؛ پشت‌ها، جلد دوم،به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1356.
- تاج بخش، حسن؛ تاریخ بیمارستان‌های ایران، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1379.
- تاریخ سیستان؛ تصحیح ملک‌الشعرای بهار، تهران: کتابخانه‌ی زوار، 1314.
- جعفری، عباس؛ فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، تهران: انتشارات گیتاشناسی، مرداد 1372.
- حکمت، علیرضا؛ آموزش و پرورش در ایران باستان، تهران: مؤسسه تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی، 1350.
- دیاکونوف، ا. م؛ تاریخ ماد، ترجمه‌ی کریم کشاورز، تهران: انتشارات پیام، 1357.
- راولینسون، سرهنری؛ یادداشت‌های سیستان، ژورنال انجمن سلطنتی جغرافیایی لندن، شماره‌ی 1873،43. م، ترجمه حسن احمدی، جغرافیای تاریخی سیستان، تهران: بی‌نا، 1378.
- سایکس، سرپرسی؛ سفرنامه‌ی سایک، ترجمه‌ی حسین سعادت نوری، تهران: انتشارات لوحه، 1363.
- شاه حسینی، ناصرالدین؛ تقدس سرزمین ایران در آیین یارانی، تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، 1355.
- صمدی، حبیب‌الله؛ سیستان از نظر باستان شناسی، گزارش‌های باستان‌شناسی، جلد سوم، تهران: اداره کل باستان‌شناسی، 1334.
- فرای، ریچارد. ن؛ میراث باستانی ایران، ترجمه‌ی مسعود رجب نیا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344.
- فرشاد، مهدی؛ تاریخ مهندسی در ایران، تهران: نشر بلخ، 1376.
- فره‌وشی، بهرام؛ ایرانویچ، تهران: دانشگاه تهران، تیر 1374.
- قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه‌ی عبدالرحمان شرفکندی (هه‌ژار)، تهران: انتشارات اندیشه جوان، 1366).
- گروسه، رنه؛ امپراتوری صحرانوردان، ترجمه‌ی عبدالحسین میکده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.
- محمود بختیاری، علیقلی؛ زمینه‌ی فرهنگ و تمدن ایران، تهران: انتشارات پاژنگ، 1361.
- محمود، محمود؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، جلد هفتم، تهران: انتشارات اقبال، 1345.
- نصر، سید تقی؛ ابدیت ایران، تهران: چاپ کیهان، 1350، به نقل از کتاب L,ame de l,lran اِمیل گِروسِه.
- نیر نوری، حمید؛ سهم ایران در تمدن جهان، تهران: انتشارات فردوس، 1379.
- وولف، هانس ای؛ صنایع دستی کهن ایران، ترجمه‌ی سیروس ابراهیم زاده، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1372.
- همایونفرخ، رکن‌الدین؛ سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان، تهران: هیأت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور، مهر ماه 1350.
مقاله
- افشار (سیستانی)، ایرج؛ «شهر سوخته، پهناورترین شهر دوران آغاز شهرنشینی در خاورمیانه»، فصلنامه‌ی مهندسان شهرسازی ایران، سال اول، شماره‌ی اول، زمستان 1382.
- مفتاح، عبدالحسین؛ «روابط ایران و هلند»، نشریه وزارت امور خارجه، شماره‌ی دهم، دوره‌ی دوم، مهرماه 1338.

سخنرانی
- افشار (سیستانی)، ایرج؛ سخنرانی 12 اردیبهشت 1386، در سمینار بین‌المللی تاریخ آبیاری و زهکشی هم زمان با چهارمین کنفرانس منطقه‌ای آسیا و دهمین سمینار بین‌المللی مشارکت در مدیریت آبیاری (PIM) در ایران، تهران: 12-15، اردیبهشت 1386 خورشیدی.
- ــــــ ؛ سخنرانی چهارم شهریور 1386 خورشیدی، در دانشگاه فردوسی مشهد، در دومین گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی، 4 تا 6 شهریور 1386 خورشیدی.
منبع انگلیسی:
Hegel, G. W. F. The Philosophy of History Publications lnc Dover New York, 1956,p,174.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. پژوهشگر ارشد مسائل ایرانشناسی و دکترای جامعه‌شناسی؛ Afsharsistani@yahoo.com.
2. بیوسفر biosphere/ زیست کره / زیست/ اسپهر: آن بخش از زمین که از دیدگاه گونه‌های گوناگون زیست مورد بهره‌برداری قرار گرفته و شامل سه بخش: سنگ اسپهر، آب اسپهر و آتمسفر است (جعفری، 1372:198).
3. Aria Palus.
4. Paleolithic: این دوره که نخستین بخش دوره‌ی پارینه سنگی را تشکیل می‌دهد، برابر است با اوایل دوره‌ی زیست انسان پیش از تاریخ که از 500 هزار تا 8 هزار سال پیش به درازا کشیده است (جعفری، 247:1372).
5. Aiynou.
6. Hegel (1770-1830).
7. Symbolik and Mythologie.
8. مگدلنین Magdalenian، نام فرهنگی آخر دوران دیرینه سنگی بیش‌تر مناطق اروپا، برگرفته از نام منطقه‌ی «مَدِلنین Madeleine» در جنوب باختری فرانسه نزدیک اسپانیاست.
9. سُلوترین Solutrean، یک نام صنعتی از دوران دیرینه سنگی پیش از دوران «مگدلنین» است که در مناطقی از فرانسه و اسپانیا کاربرد دارد و برگرفته از نام منطقه‌ی «سولیتر Solutre» در فرانسه است.
10. Arthasastra of Kantilya.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1395)، رویا خویی، مطالعات ایرانشناسی (3)، تهران: بنیاد ایرانشناسی ایرانچاپ، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط