نگاهی گذرا به فلسفه تحریم اسراف و تبذیر
نویسنده : احمد خراسانی
بی گمان آموزههای زندگی ساز اسلام ـ که پارهای از آن در احکام فقهی به چشم میخورد ـ ناظر به روند حیات فرد و جامعه بشری بوده و مصلحتهای همگانی را در بر دارد. به سخنی دیگر حلال و حرام در شرع مقدس اسلام بر پایه فلسفهها و حکمتهایی استوار گشته است که هر کدام، از خیرگرایی و رهنمونی انسانها به رستگاری دنیا و آخرت حکایت دارد.
برخی حکمها و قانونهای اسلام، در مکتب امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ همراه با فلسفه آن به دست داده شده و یا در گفتار و سیره نبوی و نیز در آیات قرآن کریم بدان اشاره رفته است. برخی دیگر را میتوان از رهگذر خردورزی و تأمل در چند و چونی احکام و حدود الهی به دست آورد. به هر حال هیچ حکم و قانونی در اسلام، در بوته ابهام و تاریکی نبوده و به سهولت میتوان مقصود از انجام یا ترک و پرهیز از آن را فراچنگ آورد.ناگفته نماند که مقوله فلسفه احکام یا رازگشایی از چرایی اوامر و نواهی خداوند ـ در حد توان و استخراج از منابع فقهی ـ از دیرباز در میان فقیهان مورد نظر و اهتمام بوده است.
در این مجال، نگاهی گذرا به فلسفه حکم تحریم اسراف و تبذیر خواهیم داشت. البته باکوشش بیشتر میتوان به شمار فزونتری از علل تحریم اسراف و نیز نکوهش و کیفر دنیوی و اخروی اسراف پیشگان دست یافت.
«فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون»(1)
«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.»
فقر ستیزی اسلام از این حقیقت حکایت دارد که آیینی زندگیبخش بوده و عزت و سرافرازی مسلمانان را در دنیا و آخرت میطلبد. چنین مکتبی نمیتواند از فقر و ناتوانی پیروان خویش خرسند بوده و آنان را به ترک کار و فعالیت اقتصادی سوق دهد.در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمیتوان فاجعه آفرینتر ازفقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزههای الهیاش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تنآسایی و بی کاری را نکوهش کرده است.
بندگی حقیقی در اسلام در بینیازی مسلمان از غیر حق تجلی میکند. اما مفهوم تعالی و تقرب به حق، این نیست که بر اثر معنویتگرایی، مادیات و نصیب خویش از دنیا را از یاد ببرد و دریوزگی پیشه نماید. گرایشهای دنیاگریزانه و صوفیانه ـ که پس از هجوم مغول به سرزمینهای جهان اسلام و فروپاشی تمدن مسلمانان نیرو گرفت ـ سببساز پندار ناروای برخی شرقشناسان گشت تا اسلام را به جانبداری از فقر و نکوهش دنیا متهم کنند.
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقر را همسایه کفر تلفی میکند و مسلمانان را از افتادن در ورطه بی دینی هشدار میدهد:
«کاد الفقر ان یکون کفرا»(2)
«نزدیک است که فقر آدمی را به کفر کشاند.»
در جای دیگر فقر عامل کاهش دین و ایمان و همچنین پریشان فکری و بدخواهی انسانها نسبت به یکدیگر خوانده شده است:
«اِنَّ الفقرَ مَنْقَصَةٌ للدّین، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.»(3)
«قطعا فقر سبب کاستن از دین و پریشانی خرد و نیز دعوتگر به دشمنی است.»
چنان که از این حدیثها بر میآید، فقر از یک سو به ایمان و دینداری انسان آسیب میرساند و مؤمن را از تعالی و نیل به درجات ایمان باز میدارد، و از دیگر سو عقل او را دستخوش پریشانی و نابسامانی در تشخیص خیر و شر میسازد. شکی نیست که این همه بسترساز کژروی از فطرت الهی و دشمنی انسانها نسبت به یکدیگر میشود و در نهایت گمراهی و پراکندگی نیروهای انسانی را پدید میآورد.
تبهکاریها و بزهکاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونهای فزاینده به چشم میخورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
عوامل درونی و برونی فقر
در تحلیل و ریشه یابی هر پدیدهای ناگزیر از واقعگرایی و واکاوی عوامل گوناگونی خواهیم بود که بسترساز پیدایش و استمرار آن گشته است. بی تردید فقر به عنوان یک پدیده منفی و نکبتخیز، عوامل پدید آورندهای دارد و نمیتوان در نگرش فقرشناسانه به یک عامل بسنده کرد.با توجه به ابعاد فردی و اجتماعی فقر، میباید عواملِ درونی و برونی ایجاد کننده فقر را سراغ گرفت. پارهای از این عوامل در پیوند با منش و روش افراد شکل میگیرد که از بی بهرگیِ آنان از عقل و تدبیر و فعالیت مادی حکایت دارد.
در این جا میتوان مواردی مانند خو گرفتن به زندگیِ انگلی، تنبلی و ریخت و پاشهای مالی و گرایش به نیازهای کاذب در خرید را نام برد که هر کدام سهمی در فقر شهروندان دارد و به روشنی حاکی از فقدان مدیریت و خردورزی در زندگی شخصی است.دیر یا زود مصایب این بی تدبیریها گریبانگیر آنان شده و در برخی شرایط جدایی همسران و از هم پاشیدگی کانونهای خانوادگی را سبب میگردد که فاجعه سازی آن برای جامعه در خور نگرانی است.
چنان که پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره تبذیر چنین فرموده است:
«مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّهُ»(4)
«کسی که ریخت و پاش کند، خداوند او را تنگدست میکند.»
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از اسراف به عنوان عامل فقر یاد میکند:
«سببُ الفقرِ الاسرافُ»(5)
«زیاده روی در خرج مایه تنگ دستی است.»
بدین سان، آنان که بر اثر اسراف و تبذیر در اموالشان فقیر میشوند، میباید خود را ملامت کنند. فرا افکنیهایی که اینان به هنگام شکوه و شکایت از زمانه و سرنوشت و بخت بر زبان میآورند، دلالت بر کوتاهیها و نابخردیهای خودشان دارد؛ زیرا در صورت رعایت تعادل در امور مالی و پرهیز از ولخرجیها و ریخت و پاشها وسعی در پسانداز و تأمین آتیه میتوانستند بیش و کم پاسخگوی نیازهای مادی خود باشند.
اندازه نگاه داشتن در هزینههای مالی از اصول مدیریت و سرپرستی هر خانواده بوده و نمودار عقل اقتصادی به شمار میآید. امام صادق ـ علیهالسلام ـ در سخنی پیشرفت و سرافرازی مردان و زنان میانهرو در امر معاش را خود تضمین کرده است:
«ضَمَّنْتُ لِمَنْ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ.»(6)
«برای کسی که در خرج کردن میانهروی دارد ضمانت میکنم که هیچ گاه تنگدست نگردد.»
پرهیز از افراط و اسراف در عرصه اقتصادی نه فقط از فقر و قرض و گرفتاریهای دیگر میرهاند، بلکه عامل برکت و فزونی دارایی انسان نیز خواهد گشت. امام علی ـ علیه السلام ـ میانه روی و زیاده روی در امور مالی را در تقابل با هم قرار داده و همگان را به رعایت عدالت در دخل و خرج دعوت کرده است:
«اَلْقَصْدُ مِثْراةٌ وَ السَّرْفُ مَثْواةٌ»(7)
«میانهروی فزونی ثروت را به همراه دارد، و زیادهروی تباهی آن را.»
تبهکاریها و بزهکاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونهای فزاینده به چشم میخورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
انبیا که بشر را به توحید و اقامه قسط و عدل در روابط و مناسبات خود فرا میخواندند، به لزوم معنویت و مکارم اخلاق انسانی نظر داشتند. آنان در هر زمان و مکانی دست پروردگان خود را به کوشش خداپسندانه در دنیا رهنمون میساختند؛ به گونهای که برخورداریهای مادی آنان را از رشد اندیشه و ایمان و خصلتهای ستوده باز ندارد.
چنان که در متون دینی ما آمده است، نفس و دنیا پیوسته همراهی در طریق ظلم و طغیان داشته و انسان را از رهگذر تعلقات نفسانی و دنیوی به زیان کاری میکشانند.
حُبّ دنیا نفس آلوده به معصیت و تجاوزگر از حدود الهی را به اسارت میکشد و او را به تکذیب قیامت و حساب و جزای خداوند برمیانگیزد. بدین گونه است که راه تبهکاری به روی غافلان از حق و آخرت گشوده میشود و حقایق مکتب هدایتگر وحی از دیده و دلشان پنهان میماند: «کَلاّ بل تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الاْآخِرةَ»(8)
«ولی نه! [شما دنیایی] زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا میگذارید.»
اسرافگرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفتهاند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی میسازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل میگیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشمشان ناچیز میسازد.
چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دستیابی به خواستههای فسادانگیزشان کامیاب میشوند، کمتر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که اسراف گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق میدهند تا از دنیا کامروایی فزونتری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروههای اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسرافگرند.
از این روست که قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب از محبت و لطف پروردگار متعال میشمارد:
«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین»(9)
«ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی برگیرید، و بخورید و بیاشامید و[لی[ زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست نمیدارد.»
اسلام هرگز رهبانیت و ترک دنیا و لذّت را سفارش نکرده و انسان را از بهرههای مادی دنیا و زندگی محروم نساخته است. چنان که آیه بعدی صراحت دارد، انسانها رخصت استفاده از زیباییهای زندگی دنیا را دارند و خداوند این همه را برای آنان پدید آورده است:
«قُلْ من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصةً یوم القیامةِ»(10)
«[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز [روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان میباشد.»
آن چه در ارتباط با دنیا و موقعیتهای تعیین کننده اقتصادی و مالی میباید مورد نظر قرار گیرد، همان بهره برداری عادلانه و بهینه از نعمتها و زیباییهای حیات و خلقت است.قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب ازمحبت و لطف پروردگار متعال میشمارد. گرایش به تجمل، و تفنن در مصرف که غالبا همراه با ولخرجیها و غفلت از مسؤولیتهای مالی و اجتماعی همچون انفاق و زکات پدید میآید، آدمی را به انحراف از اخلاق انسانی رهنمون میشود. خودخواهیهای مهار گسیخته و فزاینده اسراف گرایان انگیزههای نوع دوستی و خیرگرایی و فضیلت جویی را در باطن میمیراند و آنان را تبهکار و سزاوار غضب آفریدگار میسازد.امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدیثی به این مقوله اشاره فرموده است:
«اِنَّ السَّرْفَ اَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللّهُ.»(11)
«قطعا اسراف چیزی است که خداوند آن را دشمن دارد.»
بدین سان اسرافکاران خود را از قلمرو محبت الهی بیرون رانده و خداوند آنان را به حال خویش رها میکند تا در فساد و خسران فرو روند.مفاسد اقتصادی جامعه از جمله رشوه خواری و رباخواری را باید حاصل نگرش و روش اسراف گرایانه مسرفان به شمار آورد. تمرکز قدرت و ثروت در طبقه مترفین و مسرفین، واقعیت تلخ و فراگیری است که در جهان امروز به چشم میخورد و سیاستهای استبدادی و استعماری را جهت میبخشد.در حقیقت، این قطبهای اقتصادی دنیا هستند که مهرههای سیاسی را پرورش میدهند و استضعاف سیاسی و اقتصادی را در کشورهای محروم از توسعه سبب میگردند. سلطه صهیونیستها بر مراکز تصمیم سازی و راهبردی سیاست امریکا و اروپا را میتوان مصداقی بارز از فساد اسرافگرایان در دنیا دانست.
تهاجم فرهنگی غرب به سرزمینهای اسلامی و شکار جوانان مسلمان از رهگذر برنامهها و ایدهها و سرگرمیهای مبتذل هنری و سینمایی را باید در روند فساد مترفین نگریست که به منظور تداوم اسرافگرایی خود میکوشند.جنگ افروزیهای استکبار بینالمللی و همچنین تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و اشغال سرزمینهای قبله را میباید نمود دیگری از سیاست ظالمانه اسراف پیشگان در ابعاد فرا منطقهای دانست.چهره منافقانه اسرافکاران در عرصه قدرت آشکارتر از آن است که بتوان زیر نقاب صلح خواهی و نظم نوین جهانی پوشیده داشت!
قرآن کریم اسراف را منشاء فساد در قدرت و حاکمیت میشمارد و مردم را از فرمان بری اسراف گرایانِ سلطه گر باز میدارد. آنان در منظر خداوند، تبهکارانی اند که خود را در گفتارهای تبلیغیشان اصلاحگر میشناسانند؛ زیرا از هر موقعیتی به منظور تباهی نسلها بهره میجویند و زمین و زمان را جولانگاه اهداف حق ستیزانهشان ساختهاند:
«و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»(12)
«و فرمان اسرافکاران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.»
اساسا اسراف با اصلاح ناسازگار است؛ چرا که اسرافگران پیوسته در تصاحب قدرت و ثروت جامعه بوده و ناگزیر از تضعیف و تحقیر مردم میباشند. تفاخر و تکاثر در عرصههای سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی ـ که قرآن از شاخصههای دشمنان دین و پیامبر تلقی کرده است ـ در واقع نمایانگر اسراف در ابعاد روانی و اجتماعی آن میباشد. به سخنی دیگر ذهنیت مسرفین در جهت ستم و جفا شکل گرفته و آنان معیارهای جاهلی را جایگزین ملاکهای انسانی و خدا پسندانه ساختهاند. بدین سان فزون خواهیهای اسرافگران در قدرت و ثروت را میباید در ارتباط با تمایلات جاهلانه آنان توجیه کرد.
تبذیر و فساد
امام صادق ـ علیه السلام ـ تبذیر را مصداقی از فساد تلقی نموده و آن را سبب محرومیت از محبت خداوند خوانده است. بشر بن مروان روایت میکند که با گروهی خدمت آن حضرت رسیدند. خرما آوردند و کسی هسته خرمایی را دور انداخت. حضرت دست او را گرفت و فرمود:
«لاتَفْعَلْ اِنَّ هذا مِنَ التَّبْذیرِ اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْفَسادَ»(13)
«این کار را نکن، زیرا دور انداختن هستهای که میتوان آن را مورد استفاده قرار داد، تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد.»
شاید در نگاه برخی کسان این نوع برخورد، شگفتانگیز باشد. حقیقت این است که کوتاهی در موارد جزیی اسراف و تبذیر، اندکاندک شخص را به بیاعتنایی در موارد دیگر میکشاند تا آن جا که زیادهروی و ریخت و پاش در نعمتهای خداوند به صورت یک عادت و روش در میآید.کسی که در خرید و مصرف نیازهای زندگی اعتدال و اقتصاد را رعایت نکند، بیگمان نمیتواند به توصیههای اخلاقی در پرهیز از ولخرجی و هدر دادن فرصتها و نعمتها پایبندی داشته باشد.امام صادق ـ علیه السلام ـ اصحاب خویش رااین گونه تعلیم داده و تربیت میکرد تا آنان را از زیاده رویها و ریخت و پاشهای بزرگ و فسادآمیز باز دارد.
بدون تردید، غربزدگی و مصرفگرایی و گریز از اندیشه و کوشش برای تولید، به تدریج روحیه ستمپذیری و وابستگی به قطبهای اقتصادی و سیاسی جهان صنعتی و استعمارگر را پدید میآورد و رقابت در مصرف کالاهای گوناگون ـ که اقلام قابل توجهی از آن مورد نیاز خانوادهها نیست ـ جایگزین رقابت در عرصه ابتکار و خلاقیت و تولید میگردد.
زمینهساز اصلیِ وابستگی اقتصادی به بازار و سرمایه و سلطه غرب، همان اسراف و تبذیر است که بسا زشتی و زیانمندی آن بسادگی به چشم نمیآید. هر کس قدرت خرید و مصرفش را نشانه خوشبختی و مدیریت دریافتن راههای درآمد سرشار دانسته و آن همه را به حساب عقل و تدبیر اقتصادیاش میگذارد. اما در نگاهی فراتر از محاسبههای فردی که در آن، مصالح کلان جامعه و کشور مطرح میشود، به روشنی میتوان اسراف و مصرف گراییِ بیحدّ را بستر سلطهپذیری و وابستگی اقتصادی نگریست.
اسلام و اسراف ستیزی
مکتب اسلام که بر پایه فطرت و عدالت استوار است و آموزههای فردی و اجتماعی آن ناظر به ابعاد شخصیتی و رفتاری انسان است، همواره او را به نظم و تعقل در معاش و معاد فرا خوانده است. برنامهریزی به منظور سامان بخشی زندگی مادی و مالی در منظر هر مسلمان یک تکلیف اجتنابناپذیر است؛ زیرا ایمان و تقوای او در گرو کاربرد درست نعمتهای الهی بوده و این بدون تنظیم امور معیشت روزانه میسر نخواهد شد. بیتوجهی به معاش و چگونگی تأمین و بهره برداری از مادیات، بیگمان بر روند رشد معنوی هر کس اثر میگذارد و دانسته یا ندانسته او را در گرایشهای دینیاش به سستی و بیخبری میکشاند.
مسلمانان در صدر اسلام زندگی سادهای داشتهاند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی
در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند.
فضیلتِ قناعتمندی و اعتدال ورزی در خرید و مصرف مادی را میباید از رهگذر تعقل و تفکر به دست آورد تا بتوان میانه روی و پرهیز از ولخرجی را بر رفتار اقتصادی خود و خانواده حاکم ساخت. دین در عین حال که انسانها را به کوشش و استفاده از پدیدههای طبیعی و دستاوردهای مادیشان دعوت میکند، آنان را در مدیریت مالی به تکاپوی فکری و نظارت دقیق بر امور خرید و مصرف بر میانگیزد.
هم بر این اساس است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ سودمند بودنِ برنامهریزی مالی در جهت قناعت و کفاف را یاد آور شده است:
«حُسْنُ التَّقْدیرِ مَعَ الْکَفافِ خَیْرٌ مِنَ السَّعْیِ فِی الاِْسْرافِ»(14)
«برنامهریزی همراه با کوشش در حد کفاف، بهتر است از زیادهروی»
تاریخ ملتهای مستضعف حاکی از این واقعیت تلخ است که آنان بر اثر اسرافگرایی در برابر فشار و محاصره اقتصادی سلطهگران تاب نیاورده و ناچار از تسلیم و سازش گشتهاند؛ زیرا به مصرف بیرویه خو گرفته و تحمل کم و کاستی در خوراک و پوشاک و دیگر مواد مصرفی را نداشتهاند.
در روایتی که امام صادق ـ علیه السلام ـ از مولای متقیان ـ علیه السلام ـ در این باره دارد، میتوان آفت زدگیِ جامعه مسلمانان را بر اثر حاکمیت روحیه اسراف به دست آورد. آن حضرت تقلید و خودباختگی در نحوه پوشش و خوراک را زمینه ساز ذلت اجتماعی آنان بر میشمارد:
«لاتَزالُ هذِهِ الاُْمَّةُ بِخَیْرٍ ما لَمْ یَلْبَسُوا لِباسَ الْعَجَمِ وَ یَطْعَمُوا طَعامَ الْعَجَمِفَاِذا فَعَلوُا ذلِکَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بالذُّلِّ.»(15)
«این امت همواره به راه سعادت و خوبی خواهد رفت تا زمانی که به اسراف روی نیاورند؛ مانند بیگانگان لباس نپوشند و مانند آنان غذا نخورند [تا زمانی که مصرفگر نشوند] و هر گاه چنین شوند به خواری و ذلت دچار خواهند شد.»
سخن علی ـ علیه السلام ـ درباره جامعهای است که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ نظام الهی و توحیدی را در آن پی افکنده است. آن حضرت چنان که تاریخ صدر اسلام نشان میدهد، با سیره زاهدانه و پارسایانهاش مسلمانان را به قناعت و استقامت سوق داده بود. اما با فتوحات و رویکرد بسیاری از مسلمانان به دنیا و لذّتهای گوناگون ـ که در دستیابی به غنایم و اسیران جنگی ظهور یافته بود ـ آرام آرام امت اسلامی از مدار اعتدال به اسراف گرایید و تبذیر جایگزین قناعت گشت.
مشاهده لباسها و خوراکهای رومی و ایرانی ـ که در چشم اعراب بیابان گرد و محروم از تمدن و شهر نشینی به منزله یک رؤیا بود ـ دل و دین آنان را ربود و زندگی اشرافی را در میان سرداران مسلمان پدید آورد. از آن پس بود که امت اسلام به لحاظ اخلاقی و اجتماعی دچار آفت زدگی شد و از رسالت نجات بخشی خویش که همان توحید و احیای کرامت انسانی بود، غفلت ورزید.
علی ـ علیه السلام ـ وارث حاکمیتی بود که چند دهه از جریان اصیل و متعادل نبوی در دین و سیاست و معیشت فاصله گرفته بود. سفارشهای آن حضرت در دوران خلافت کوتاه مدت خویش ـ که بر محور تقوای الهی بود ـ روشنگر ضرورت بازگشت مسلمانان به سنت حسنه رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و برنامه زاهدانه مومنان نخستین اسلام در مکه و مدینه است.
یکی از حدیثشناسان معاصر در تحلیل این حدیث به رمز نیرومندی مؤمنان در چیرگی بر باطل اشاره کرده که همان ایمان و گرایش عملی به قناعت و مصرف در حد کفاف و ضرورت بوده که آنان را از سلطه دشمنان رهانیده است:
«مسلمانان در صدر اسلام زندگی سادهای داشتهاند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند. اما بیگمان مصرفگرایی و آفت اسراف میتوانست آنان را به هلاکت و خواری بکشاند.»(16)
حضرت امام کاظم ـ علیه السلام ـ استمرار نعمتها و امکانات مادی را در گرو قناعت و تعادلگرایی دانسته و مسلمانان را از خطر محرومیت بر اثر اسراف و تبذیر میآگاهاند:
«هر کس در زندگی میانه روی و قناعت را پیشه خود سازد، نعمتهای خدا برای او باقی میماند، و آن که تبذیر و اسراف کند، نعمتهای پروردگار را از دست میدهد.»(17)
بیگمان این آموزه گران سنگ درباره جوامع نیز محقق است؛ چه آنکه در صورت تمایل به اسراف و تبذیر در نعمتهای خداوندی، آن همه را از کف خواهند داد. وابستگی اقتصادی و سیاسی هر ملت از رهگذر اسراف پدید میآید و آنان را به تدریج بیهویت و از خود بیگانه خواهد ساخت.
/س
برخی حکمها و قانونهای اسلام، در مکتب امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ همراه با فلسفه آن به دست داده شده و یا در گفتار و سیره نبوی و نیز در آیات قرآن کریم بدان اشاره رفته است. برخی دیگر را میتوان از رهگذر خردورزی و تأمل در چند و چونی احکام و حدود الهی به دست آورد. به هر حال هیچ حکم و قانونی در اسلام، در بوته ابهام و تاریکی نبوده و به سهولت میتوان مقصود از انجام یا ترک و پرهیز از آن را فراچنگ آورد.ناگفته نماند که مقوله فلسفه احکام یا رازگشایی از چرایی اوامر و نواهی خداوند ـ در حد توان و استخراج از منابع فقهی ـ از دیرباز در میان فقیهان مورد نظر و اهتمام بوده است.
در این مجال، نگاهی گذرا به فلسفه حکم تحریم اسراف و تبذیر خواهیم داشت. البته باکوشش بیشتر میتوان به شمار فزونتری از علل تحریم اسراف و نیز نکوهش و کیفر دنیوی و اخروی اسراف پیشگان دست یافت.
1ـ اسراف، سبب ساز فقر
«فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون»(1)
«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.»
فقر ستیزی اسلام از این حقیقت حکایت دارد که آیینی زندگیبخش بوده و عزت و سرافرازی مسلمانان را در دنیا و آخرت میطلبد. چنین مکتبی نمیتواند از فقر و ناتوانی پیروان خویش خرسند بوده و آنان را به ترک کار و فعالیت اقتصادی سوق دهد.در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمیتوان فاجعه آفرینتر ازفقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزههای الهیاش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تنآسایی و بی کاری را نکوهش کرده است.
بندگی حقیقی در اسلام در بینیازی مسلمان از غیر حق تجلی میکند. اما مفهوم تعالی و تقرب به حق، این نیست که بر اثر معنویتگرایی، مادیات و نصیب خویش از دنیا را از یاد ببرد و دریوزگی پیشه نماید. گرایشهای دنیاگریزانه و صوفیانه ـ که پس از هجوم مغول به سرزمینهای جهان اسلام و فروپاشی تمدن مسلمانان نیرو گرفت ـ سببساز پندار ناروای برخی شرقشناسان گشت تا اسلام را به جانبداری از فقر و نکوهش دنیا متهم کنند.
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقر را همسایه کفر تلفی میکند و مسلمانان را از افتادن در ورطه بی دینی هشدار میدهد:
«کاد الفقر ان یکون کفرا»(2)
«نزدیک است که فقر آدمی را به کفر کشاند.»
در جای دیگر فقر عامل کاهش دین و ایمان و همچنین پریشان فکری و بدخواهی انسانها نسبت به یکدیگر خوانده شده است:
«اِنَّ الفقرَ مَنْقَصَةٌ للدّین، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.»(3)
«قطعا فقر سبب کاستن از دین و پریشانی خرد و نیز دعوتگر به دشمنی است.»
چنان که از این حدیثها بر میآید، فقر از یک سو به ایمان و دینداری انسان آسیب میرساند و مؤمن را از تعالی و نیل به درجات ایمان باز میدارد، و از دیگر سو عقل او را دستخوش پریشانی و نابسامانی در تشخیص خیر و شر میسازد. شکی نیست که این همه بسترساز کژروی از فطرت الهی و دشمنی انسانها نسبت به یکدیگر میشود و در نهایت گمراهی و پراکندگی نیروهای انسانی را پدید میآورد.
تبهکاریها و بزهکاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونهای فزاینده به چشم میخورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
عوامل درونی و برونی فقر
در تحلیل و ریشه یابی هر پدیدهای ناگزیر از واقعگرایی و واکاوی عوامل گوناگونی خواهیم بود که بسترساز پیدایش و استمرار آن گشته است. بی تردید فقر به عنوان یک پدیده منفی و نکبتخیز، عوامل پدید آورندهای دارد و نمیتوان در نگرش فقرشناسانه به یک عامل بسنده کرد.با توجه به ابعاد فردی و اجتماعی فقر، میباید عواملِ درونی و برونی ایجاد کننده فقر را سراغ گرفت. پارهای از این عوامل در پیوند با منش و روش افراد شکل میگیرد که از بی بهرگیِ آنان از عقل و تدبیر و فعالیت مادی حکایت دارد.
در این جا میتوان مواردی مانند خو گرفتن به زندگیِ انگلی، تنبلی و ریخت و پاشهای مالی و گرایش به نیازهای کاذب در خرید را نام برد که هر کدام سهمی در فقر شهروندان دارد و به روشنی حاکی از فقدان مدیریت و خردورزی در زندگی شخصی است.دیر یا زود مصایب این بی تدبیریها گریبانگیر آنان شده و در برخی شرایط جدایی همسران و از هم پاشیدگی کانونهای خانوادگی را سبب میگردد که فاجعه سازی آن برای جامعه در خور نگرانی است.
چنان که پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره تبذیر چنین فرموده است:
«مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّهُ»(4)
«کسی که ریخت و پاش کند، خداوند او را تنگدست میکند.»
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از اسراف به عنوان عامل فقر یاد میکند:
«سببُ الفقرِ الاسرافُ»(5)
«زیاده روی در خرج مایه تنگ دستی است.»
بدین سان، آنان که بر اثر اسراف و تبذیر در اموالشان فقیر میشوند، میباید خود را ملامت کنند. فرا افکنیهایی که اینان به هنگام شکوه و شکایت از زمانه و سرنوشت و بخت بر زبان میآورند، دلالت بر کوتاهیها و نابخردیهای خودشان دارد؛ زیرا در صورت رعایت تعادل در امور مالی و پرهیز از ولخرجیها و ریخت و پاشها وسعی در پسانداز و تأمین آتیه میتوانستند بیش و کم پاسخگوی نیازهای مادی خود باشند.
اندازه نگاه داشتن در هزینههای مالی از اصول مدیریت و سرپرستی هر خانواده بوده و نمودار عقل اقتصادی به شمار میآید. امام صادق ـ علیهالسلام ـ در سخنی پیشرفت و سرافرازی مردان و زنان میانهرو در امر معاش را خود تضمین کرده است:
«ضَمَّنْتُ لِمَنْ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ.»(6)
«برای کسی که در خرج کردن میانهروی دارد ضمانت میکنم که هیچ گاه تنگدست نگردد.»
پرهیز از افراط و اسراف در عرصه اقتصادی نه فقط از فقر و قرض و گرفتاریهای دیگر میرهاند، بلکه عامل برکت و فزونی دارایی انسان نیز خواهد گشت. امام علی ـ علیه السلام ـ میانه روی و زیاده روی در امور مالی را در تقابل با هم قرار داده و همگان را به رعایت عدالت در دخل و خرج دعوت کرده است:
«اَلْقَصْدُ مِثْراةٌ وَ السَّرْفُ مَثْواةٌ»(7)
«میانهروی فزونی ثروت را به همراه دارد، و زیادهروی تباهی آن را.»
2ـ اسراف، زمینهساز فساد اخلاقی
تبهکاریها و بزهکاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونهای فزاینده به چشم میخورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
انبیا که بشر را به توحید و اقامه قسط و عدل در روابط و مناسبات خود فرا میخواندند، به لزوم معنویت و مکارم اخلاق انسانی نظر داشتند. آنان در هر زمان و مکانی دست پروردگان خود را به کوشش خداپسندانه در دنیا رهنمون میساختند؛ به گونهای که برخورداریهای مادی آنان را از رشد اندیشه و ایمان و خصلتهای ستوده باز ندارد.
چنان که در متون دینی ما آمده است، نفس و دنیا پیوسته همراهی در طریق ظلم و طغیان داشته و انسان را از رهگذر تعلقات نفسانی و دنیوی به زیان کاری میکشانند.
حُبّ دنیا نفس آلوده به معصیت و تجاوزگر از حدود الهی را به اسارت میکشد و او را به تکذیب قیامت و حساب و جزای خداوند برمیانگیزد. بدین گونه است که راه تبهکاری به روی غافلان از حق و آخرت گشوده میشود و حقایق مکتب هدایتگر وحی از دیده و دلشان پنهان میماند: «کَلاّ بل تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الاْآخِرةَ»(8)
«ولی نه! [شما دنیایی] زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا میگذارید.»
اسرافگرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفتهاند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی میسازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل میگیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشمشان ناچیز میسازد.
چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دستیابی به خواستههای فسادانگیزشان کامیاب میشوند، کمتر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که اسراف گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق میدهند تا از دنیا کامروایی فزونتری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروههای اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسرافگرند.
از این روست که قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب از محبت و لطف پروردگار متعال میشمارد:
«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین»(9)
«ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی برگیرید، و بخورید و بیاشامید و[لی[ زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست نمیدارد.»
اسلام هرگز رهبانیت و ترک دنیا و لذّت را سفارش نکرده و انسان را از بهرههای مادی دنیا و زندگی محروم نساخته است. چنان که آیه بعدی صراحت دارد، انسانها رخصت استفاده از زیباییهای زندگی دنیا را دارند و خداوند این همه را برای آنان پدید آورده است:
«قُلْ من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصةً یوم القیامةِ»(10)
«[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز [روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان میباشد.»
آن چه در ارتباط با دنیا و موقعیتهای تعیین کننده اقتصادی و مالی میباید مورد نظر قرار گیرد، همان بهره برداری عادلانه و بهینه از نعمتها و زیباییهای حیات و خلقت است.قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب ازمحبت و لطف پروردگار متعال میشمارد. گرایش به تجمل، و تفنن در مصرف که غالبا همراه با ولخرجیها و غفلت از مسؤولیتهای مالی و اجتماعی همچون انفاق و زکات پدید میآید، آدمی را به انحراف از اخلاق انسانی رهنمون میشود. خودخواهیهای مهار گسیخته و فزاینده اسراف گرایان انگیزههای نوع دوستی و خیرگرایی و فضیلت جویی را در باطن میمیراند و آنان را تبهکار و سزاوار غضب آفریدگار میسازد.امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدیثی به این مقوله اشاره فرموده است:
«اِنَّ السَّرْفَ اَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللّهُ.»(11)
«قطعا اسراف چیزی است که خداوند آن را دشمن دارد.»
بدین سان اسرافکاران خود را از قلمرو محبت الهی بیرون رانده و خداوند آنان را به حال خویش رها میکند تا در فساد و خسران فرو روند.مفاسد اقتصادی جامعه از جمله رشوه خواری و رباخواری را باید حاصل نگرش و روش اسراف گرایانه مسرفان به شمار آورد. تمرکز قدرت و ثروت در طبقه مترفین و مسرفین، واقعیت تلخ و فراگیری است که در جهان امروز به چشم میخورد و سیاستهای استبدادی و استعماری را جهت میبخشد.در حقیقت، این قطبهای اقتصادی دنیا هستند که مهرههای سیاسی را پرورش میدهند و استضعاف سیاسی و اقتصادی را در کشورهای محروم از توسعه سبب میگردند. سلطه صهیونیستها بر مراکز تصمیم سازی و راهبردی سیاست امریکا و اروپا را میتوان مصداقی بارز از فساد اسرافگرایان در دنیا دانست.
تهاجم فرهنگی غرب به سرزمینهای اسلامی و شکار جوانان مسلمان از رهگذر برنامهها و ایدهها و سرگرمیهای مبتذل هنری و سینمایی را باید در روند فساد مترفین نگریست که به منظور تداوم اسرافگرایی خود میکوشند.جنگ افروزیهای استکبار بینالمللی و همچنین تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و اشغال سرزمینهای قبله را میباید نمود دیگری از سیاست ظالمانه اسراف پیشگان در ابعاد فرا منطقهای دانست.چهره منافقانه اسرافکاران در عرصه قدرت آشکارتر از آن است که بتوان زیر نقاب صلح خواهی و نظم نوین جهانی پوشیده داشت!
قرآن کریم اسراف را منشاء فساد در قدرت و حاکمیت میشمارد و مردم را از فرمان بری اسراف گرایانِ سلطه گر باز میدارد. آنان در منظر خداوند، تبهکارانی اند که خود را در گفتارهای تبلیغیشان اصلاحگر میشناسانند؛ زیرا از هر موقعیتی به منظور تباهی نسلها بهره میجویند و زمین و زمان را جولانگاه اهداف حق ستیزانهشان ساختهاند:
«و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»(12)
«و فرمان اسرافکاران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.»
اساسا اسراف با اصلاح ناسازگار است؛ چرا که اسرافگران پیوسته در تصاحب قدرت و ثروت جامعه بوده و ناگزیر از تضعیف و تحقیر مردم میباشند. تفاخر و تکاثر در عرصههای سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی ـ که قرآن از شاخصههای دشمنان دین و پیامبر تلقی کرده است ـ در واقع نمایانگر اسراف در ابعاد روانی و اجتماعی آن میباشد. به سخنی دیگر ذهنیت مسرفین در جهت ستم و جفا شکل گرفته و آنان معیارهای جاهلی را جایگزین ملاکهای انسانی و خدا پسندانه ساختهاند. بدین سان فزون خواهیهای اسرافگران در قدرت و ثروت را میباید در ارتباط با تمایلات جاهلانه آنان توجیه کرد.
تبذیر و فساد
امام صادق ـ علیه السلام ـ تبذیر را مصداقی از فساد تلقی نموده و آن را سبب محرومیت از محبت خداوند خوانده است. بشر بن مروان روایت میکند که با گروهی خدمت آن حضرت رسیدند. خرما آوردند و کسی هسته خرمایی را دور انداخت. حضرت دست او را گرفت و فرمود:
«لاتَفْعَلْ اِنَّ هذا مِنَ التَّبْذیرِ اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْفَسادَ»(13)
«این کار را نکن، زیرا دور انداختن هستهای که میتوان آن را مورد استفاده قرار داد، تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد.»
شاید در نگاه برخی کسان این نوع برخورد، شگفتانگیز باشد. حقیقت این است که کوتاهی در موارد جزیی اسراف و تبذیر، اندکاندک شخص را به بیاعتنایی در موارد دیگر میکشاند تا آن جا که زیادهروی و ریخت و پاش در نعمتهای خداوند به صورت یک عادت و روش در میآید.کسی که در خرید و مصرف نیازهای زندگی اعتدال و اقتصاد را رعایت نکند، بیگمان نمیتواند به توصیههای اخلاقی در پرهیز از ولخرجی و هدر دادن فرصتها و نعمتها پایبندی داشته باشد.امام صادق ـ علیه السلام ـ اصحاب خویش رااین گونه تعلیم داده و تربیت میکرد تا آنان را از زیاده رویها و ریخت و پاشهای بزرگ و فسادآمیز باز دارد.
3ـ اسراف، عامل وابستگی اقتصادی و سیاسی
بدون تردید، غربزدگی و مصرفگرایی و گریز از اندیشه و کوشش برای تولید، به تدریج روحیه ستمپذیری و وابستگی به قطبهای اقتصادی و سیاسی جهان صنعتی و استعمارگر را پدید میآورد و رقابت در مصرف کالاهای گوناگون ـ که اقلام قابل توجهی از آن مورد نیاز خانوادهها نیست ـ جایگزین رقابت در عرصه ابتکار و خلاقیت و تولید میگردد.
زمینهساز اصلیِ وابستگی اقتصادی به بازار و سرمایه و سلطه غرب، همان اسراف و تبذیر است که بسا زشتی و زیانمندی آن بسادگی به چشم نمیآید. هر کس قدرت خرید و مصرفش را نشانه خوشبختی و مدیریت دریافتن راههای درآمد سرشار دانسته و آن همه را به حساب عقل و تدبیر اقتصادیاش میگذارد. اما در نگاهی فراتر از محاسبههای فردی که در آن، مصالح کلان جامعه و کشور مطرح میشود، به روشنی میتوان اسراف و مصرف گراییِ بیحدّ را بستر سلطهپذیری و وابستگی اقتصادی نگریست.
اسلام و اسراف ستیزی
مکتب اسلام که بر پایه فطرت و عدالت استوار است و آموزههای فردی و اجتماعی آن ناظر به ابعاد شخصیتی و رفتاری انسان است، همواره او را به نظم و تعقل در معاش و معاد فرا خوانده است. برنامهریزی به منظور سامان بخشی زندگی مادی و مالی در منظر هر مسلمان یک تکلیف اجتنابناپذیر است؛ زیرا ایمان و تقوای او در گرو کاربرد درست نعمتهای الهی بوده و این بدون تنظیم امور معیشت روزانه میسر نخواهد شد. بیتوجهی به معاش و چگونگی تأمین و بهره برداری از مادیات، بیگمان بر روند رشد معنوی هر کس اثر میگذارد و دانسته یا ندانسته او را در گرایشهای دینیاش به سستی و بیخبری میکشاند.
مسلمانان در صدر اسلام زندگی سادهای داشتهاند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی
در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند.
فضیلتِ قناعتمندی و اعتدال ورزی در خرید و مصرف مادی را میباید از رهگذر تعقل و تفکر به دست آورد تا بتوان میانه روی و پرهیز از ولخرجی را بر رفتار اقتصادی خود و خانواده حاکم ساخت. دین در عین حال که انسانها را به کوشش و استفاده از پدیدههای طبیعی و دستاوردهای مادیشان دعوت میکند، آنان را در مدیریت مالی به تکاپوی فکری و نظارت دقیق بر امور خرید و مصرف بر میانگیزد.
هم بر این اساس است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ سودمند بودنِ برنامهریزی مالی در جهت قناعت و کفاف را یاد آور شده است:
«حُسْنُ التَّقْدیرِ مَعَ الْکَفافِ خَیْرٌ مِنَ السَّعْیِ فِی الاِْسْرافِ»(14)
«برنامهریزی همراه با کوشش در حد کفاف، بهتر است از زیادهروی»
تاریخ ملتهای مستضعف حاکی از این واقعیت تلخ است که آنان بر اثر اسرافگرایی در برابر فشار و محاصره اقتصادی سلطهگران تاب نیاورده و ناچار از تسلیم و سازش گشتهاند؛ زیرا به مصرف بیرویه خو گرفته و تحمل کم و کاستی در خوراک و پوشاک و دیگر مواد مصرفی را نداشتهاند.
در روایتی که امام صادق ـ علیه السلام ـ از مولای متقیان ـ علیه السلام ـ در این باره دارد، میتوان آفت زدگیِ جامعه مسلمانان را بر اثر حاکمیت روحیه اسراف به دست آورد. آن حضرت تقلید و خودباختگی در نحوه پوشش و خوراک را زمینه ساز ذلت اجتماعی آنان بر میشمارد:
«لاتَزالُ هذِهِ الاُْمَّةُ بِخَیْرٍ ما لَمْ یَلْبَسُوا لِباسَ الْعَجَمِ وَ یَطْعَمُوا طَعامَ الْعَجَمِفَاِذا فَعَلوُا ذلِکَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بالذُّلِّ.»(15)
«این امت همواره به راه سعادت و خوبی خواهد رفت تا زمانی که به اسراف روی نیاورند؛ مانند بیگانگان لباس نپوشند و مانند آنان غذا نخورند [تا زمانی که مصرفگر نشوند] و هر گاه چنین شوند به خواری و ذلت دچار خواهند شد.»
سخن علی ـ علیه السلام ـ درباره جامعهای است که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ نظام الهی و توحیدی را در آن پی افکنده است. آن حضرت چنان که تاریخ صدر اسلام نشان میدهد، با سیره زاهدانه و پارسایانهاش مسلمانان را به قناعت و استقامت سوق داده بود. اما با فتوحات و رویکرد بسیاری از مسلمانان به دنیا و لذّتهای گوناگون ـ که در دستیابی به غنایم و اسیران جنگی ظهور یافته بود ـ آرام آرام امت اسلامی از مدار اعتدال به اسراف گرایید و تبذیر جایگزین قناعت گشت.
مشاهده لباسها و خوراکهای رومی و ایرانی ـ که در چشم اعراب بیابان گرد و محروم از تمدن و شهر نشینی به منزله یک رؤیا بود ـ دل و دین آنان را ربود و زندگی اشرافی را در میان سرداران مسلمان پدید آورد. از آن پس بود که امت اسلام به لحاظ اخلاقی و اجتماعی دچار آفت زدگی شد و از رسالت نجات بخشی خویش که همان توحید و احیای کرامت انسانی بود، غفلت ورزید.
علی ـ علیه السلام ـ وارث حاکمیتی بود که چند دهه از جریان اصیل و متعادل نبوی در دین و سیاست و معیشت فاصله گرفته بود. سفارشهای آن حضرت در دوران خلافت کوتاه مدت خویش ـ که بر محور تقوای الهی بود ـ روشنگر ضرورت بازگشت مسلمانان به سنت حسنه رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و برنامه زاهدانه مومنان نخستین اسلام در مکه و مدینه است.
یکی از حدیثشناسان معاصر در تحلیل این حدیث به رمز نیرومندی مؤمنان در چیرگی بر باطل اشاره کرده که همان ایمان و گرایش عملی به قناعت و مصرف در حد کفاف و ضرورت بوده که آنان را از سلطه دشمنان رهانیده است:
«مسلمانان در صدر اسلام زندگی سادهای داشتهاند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند. اما بیگمان مصرفگرایی و آفت اسراف میتوانست آنان را به هلاکت و خواری بکشاند.»(16)
حضرت امام کاظم ـ علیه السلام ـ استمرار نعمتها و امکانات مادی را در گرو قناعت و تعادلگرایی دانسته و مسلمانان را از خطر محرومیت بر اثر اسراف و تبذیر میآگاهاند:
«هر کس در زندگی میانه روی و قناعت را پیشه خود سازد، نعمتهای خدا برای او باقی میماند، و آن که تبذیر و اسراف کند، نعمتهای پروردگار را از دست میدهد.»(17)
بیگمان این آموزه گران سنگ درباره جوامع نیز محقق است؛ چه آنکه در صورت تمایل به اسراف و تبذیر در نعمتهای خداوندی، آن همه را از کف خواهند داد. وابستگی اقتصادی و سیاسی هر ملت از رهگذر اسراف پدید میآید و آنان را به تدریج بیهویت و از خود بیگانه خواهد ساخت.
پي نوشت :
1ـ سوره جمعه (62) آیه 10.
2ـ بحارالانوار، ج 69، ص 30؛ اصول کافی، ج 2، ص 307.
3ـ همان، ص 53.
4ـ بحارالانوار، ج 100، ص 21.
5ـ غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 431.
6ـ اصول من الکافی، ج 4، ص 53.
7ـ همان.
8ـ سوره قیامت (75) آیه 20 و 21.
9ـ سوره اعراف (7) آیه 31.
10ـ سوره اعراف (7) آیه 32.
11ـ وسائل الشیعة، ج 15، ص 257.
12ـ سوره شعراء (26) آیه 151 و 152.
13ـ بحارالانوار، ج 72، ص 303.
14ـ شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 377.
15ـ بحارالانوار، ج 79، ص 303.
16ـ الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 4، ص 235.
17ـ تحفالعقول، ص 297.
برگرفته از : فرهنگ جهاد - تابستان 1383، شماره 36
/س