با آغاز هزاره اول پیش از میلاد به تدریج کاهنان (1) که «برهمن» (2) خوانده میشدند صاحب جایگاه ممتازی گشتند، به گونهای که در بالاترین رده جامعه جای گرفتند. پیامد دینی این پدیده ظهور قرائتی خاص از آیین ودهیی بود که «آیین برهمنی» (Brahmanas) خوانده میشود. در این دوره بر مناسک و آیینها، بهویژه، آیینهای قربانی، تأکید میشود. آنان بر این باور بودند که آیین قربانی میتواند در کائنات و حتی خدایان نیز تأثیر بگذارد. از همینرو، در این دوره شکلهای گوناگونی از قربانی مطرح شد که برخی از آنها بسیار پیچیده و مفصل بود؛ به گونهای که تنها حاکمان از عهده مخارج آن بر میآمدند. این مراسم طولانی به دست کاهنان انجام میشد؛ مراسمی که، از نگاه آنان در همه پدیدههای آسمانی و زمینی تأثیر داشت. از اینرو، نقش برهمن چنان اهمیت یافت که گاه آنان همطراز خدایان شمرده میشدند. (5)
براهمنهها و آرَنیَکهها (6)
در این دوره، مجموعهای از متون مقدس گرد میآید که «براهمنهها» خوانده میشود. این نوشتهها، که در واقع، کتاب مناسک است، آداب قربانیها و مراسم عبادی دیگر را- که با برهمنها در ارتباط است- بیان میکنند. در کنار این نوشتهها مجموعه دیگری به نام آرَنیکَهها پدید آمدند که در بردارنده اعمال عبادی زهّاد جنگلنشین بودند و تعالیمی نیز درباره فلسفه احکام داشتند.برجستهشدن نظام طبقاتی (کاست) (7)
با سلطه کاهنان نظام طبقاتی، که نوعی از آن در میان آریاییان نیز وجود داشت، به صورتی جدید مطرح گشت و بر آن به شدت تأکید شد. در این نظام چهار طبقه وجود داشت: برهمنها بالاترین طبقه بودند؛ پس از آنان «کشَتریهها» (8) یا حاکمان و جنگجویان، و سپس «وَیشیهها» (9) یا طبقه عامه آریایینژاد (کشاورزان و صنعتگران) قرار داشتند. پایینترین طبقه «شودرهها» (10) بودند که کارهایی مانند خدمتگزاری ویژه آنان بود. در حقیقت، آنها دراویدیهای بومی مغلوب شدهای بودند که بین آنها و سه طبقه آریایی جدایی کامل برقرار بود. همچنین بین طبقه برهمنها و کشتریهها نیز کشمکشهایی وجود داشته است. (11) البته، بایدافزود که چهار طبقه یادشده، در درون نظام طبقاتی یا کاست قرار داشتهاند. اما، گروه دیگری نیز خارج از این نظام وجود داشتند که «نجسها» خوانده میشدند. (12)
راه نجات در براهمنهها
نجات در براهمنهها از طریق انجام مناسک قربانی صورت میگیرد. در این دوره در واقع، نوعی شریعتگرایی حاکم بوده است. بعدها در اواخر هزاره اول قبل از میلاد، نوع دیگری از شریعتگرایی نیز ظهور یافت که در آن بیشتر بر رعایت حقوق اجتماعی تأکید میشد. کتاب قانون منو (13)، که شامل دستورهایی درباره حقوق پدر و مادر با فرزند شاگرد و معلم و مانند آن است- مربوط به این دوره است. در هرحال، براهمنهها را میتوان برداشت و تفسیری ظاهری و شریعتی از ودهها به شمار آورد. (14)اوپه نیشدها (Upanisads)
«اوپهنیشد» معانی مختلفی دارند که معروفترین آنها «حضور در مجلس درس معلم» است. در اواسط هزاره اول قبل از میلاد، شیفتگان معرفت در جنگلهای هند پای درس استادان و رهروان طریقت مینشستند که حاصل آن مجموعهای ادبی و با ارزش شد که «اوپهنیشدها» خوانده میشود. اگر در «براهمنهها» بر اعمال ظاهری تأکید میشد، در اینجا تأکید بر توجه به درون و باطن است؛ و از سویی قربانی نیز معنای دیگری مییابد؛ به آن معنا که قربانی در درون انسان صورت میگیرد و این نفس است که قربانی میشود.در حقیقت، پیدایی «اوپهنیشدها» و گرایش طریقتی آنها را میتوان واکنشی در مقابل شریعتگرایی خشک براهمنهها دانست؛ از سویی دیگر، این نوشتهها برداشتی از ودهها هستند و آنها را «ودانته» (15)- به معنای پایان وده- میخوانند. گفته میشود که «اوپهنیشدها» را تنها برهمنان تألیف نکردهاند، بلکه کشتریهها نیز در این امر سهیم بودهاند. این نکته بیان میکند که در این دوره از سلطه برهمنان کاسته شده است. (16)
نجاتشناسی اوپهنیشدها
همانطور که گفته شد، در براهمنهها رستگاری از طریق عمل- یعنی انجام مراسم قربانی- حاصل میشد. در اوپهنیشدها این کار به گونهای دیگر است و رستگاری هرگز در گرو عمل نیست، بلکه از طریق معرفت و شناخت واقعی است که نجات حقیقی حاصل میشود. حال این پرسشی مطرح است که معرفت به چه چیزی باعث نجات میشود؟ در پاسخ باید گفت: «معرفتبه حقیقت؛ آن هم حقیقت خود، جهان و کل هستی».
وحدت وجود
در «اوپهنیشدها» سخن از هستی یگانهای است که شامل همه جهان میشود؛ درواقع، بر جهان هستی نوعی وحدت حاکم است؛ وحدتی که در کثرت جاری و کثرتی که در وحدت مستغرق است. البته کثرت توهم و خیال باطلی بیش نیست که از آن به «مایا» (17) نیز تعبیر میشود. (18)«برهمن» و «آتمن»
آن واقعیت یگانه هستی که روح جهان و حقیقت عالم کبیر است، «برهمن» نام دارد و «آتمن» حقیقت عالم صغیر و حقیقت نفس انسان است. در حقیقت، انسانی میتواند به نجات واقعی دست یابد که «حقیقت آتمن»- یعنی خود واقعی خود- را شناخته باشد. به واقع اگر کسی آتمن را بشناسد، درخواهد یافت که آتمن همان برهمن است. از آنجا که کثرت توهمی بیش نبود، همین که کسی به درک آتمن و برهمن برسد، در مییابد که کثرتی در کار نیست و تنها وحدت است. همین توهم کثرت و دوگانگی است که مانع نجات انسان میشود، توهمی که با زدودهشدن آن فنا حاصل میشود و این همان نجات واقعی است.این یگانگی را پدری برای پسرش با مثال روشن میکند:
- میوه درخت انجیر برایم بیاور.
- آوردم پدر جان!
- آن را از میان نصف کن.
- چنین کردم.
- آنجا چه میبینی؟
- دانههای ریز را.
- یکی از آنها را از میان نصف کن.
- چنین کردم.
- آنجا چه میبینی؟
- چیز مخصوصی نمیبینم.
پدر گفت: «ای فرزند! از این ذات لطیف که تو آن را در آنجا نمیبینی، این درخت بزرگ انجیر به وجود آمده است. پسرم! بدان که ذات لطیف، خود همه است. این واقعیت حقیقی است؛ این خود است؛ آن تو هستی»، پسر گفت: «ای محترم! باز هم به من تعلیم بده».
پدر پاسخ داد: «باشد فرزندم! این نمک را در آب بریز و بگذار بماند و بامداد فردا نزد من بیا». پسر چنان کرد و بامداد بازآمد. پدر گفت: «نمکی را که دیشب در آب ریخته بودی، بیاور»، پسر چون آن را در آب جستوجو کرد، نیافت؛ زیرا که در آب حل شده بود. پدر گفت: «کمی از آن را بچش؛ چه مزهای دارد؟»
- شور؛ پدر گفت: «آن را دور بریز و نزد من بیا».
پسر چنان کرد، ولی نمک همواره هست. سپس، پدر گفت: «پسرم! درحقیقت، در این تن نیز آن بودن که تو آن را نمیبینی، هست؛ ولی، به راستی هست. این ذات لطیف در همه داخل شده و همه را سرشار کرده است. این واقعیت حقیقتی است؛ آن تو هستی». (19)
راه خدایان و راه نیاکان
در «اوپهنیشدها» دو راه پیش روی انسان است: یکی راه خدایان و دیگری راه نیاکان. راه خدایان مخصوص دانایان و فرزانگان است که در جنگلها عزلت گزیده، با کنارهگیری از دنیا به واقعیت مطلق نائل آمدهاند. این ارواح بعد از مرگ با گذشتن از مراحلی به خورشید میرسند و سرانجام بارگاه خود برهمن را درک خواهند کرد. تنها مردان طبقه برهمنها در این زندگی میتوانند راه خدایان را بپیمایند؛ سایر مردم باید در انتظار زندگیهای آینده باشند.راه نیاکان که مردم عادی میتوانند آن را بپیمایند به ماه منتهی میشود. کسانی این مسیر را طی میکنند که راه کردار و عمل را پیمودهاند؛ اما، به آزادی مطلق نرسیدهاند. آنان تا زمانی که اندوخته کردارشان باقی باشد، در ماه میمانند و با پایان یافتن اندوخته از همان راهی که رفتهاند، به زمین بازگشته، در بدنی دیگر جای میگیرند. (20)
تناسخ و کَرمَه
پیشتر گفته شد انسانهایی که راه عمل پیمودهاند پس از اتمام ذخیره عمل خود، به دنیا باز میگردند. این بازگشت و زندگی دوباره، که «تناسخ» خوانده میشود، برای هر کسی هزاران بار رخ میدهد. انسانها در این چرخه، که «سّمساره» (21) نام دارد، گرفتارند؛ تا اینکه خود را از این چرخه نجات داده به حقیقت مطلق، که از آن به «نیروانه» (22) تعبیر میشود، ملحق شوند. اینکه انسانها در بازگشت خود در چه بدنی قرار گیرند به «کرمه» (23)، یا نتیجه عمل آنان در زندگیهای پیشین بستگی دارد. اگر شخص در زندگی گذشته خود درست عمل کرده باشد و وظایف خاص طبقه خود را انجام داده باشد، در زندگی پسین، روح او در بدن فردی از طبقه بالاتر قرار میگیرد. اما اگر این فرد بد عمل کرده باشد، روح او در بدن فردی از طبقه پایینتر و یا حتی در بدن حیوان یا گیاهی جای میگیرد. گفته میشود دو باور تناسخ و کرمه، از آریاییان نبوده بلکه، از باورهای بومیان هند وام گرفته شده است.به هرحال، در این دوره این اندیشه پدید آمد که انسانها در چرخهای از آمدنهای مکرر گرفتارند که باعث رنج و درد است. از این پس، یافتن راهی برای نجات از این چرخه، دغدغهای اصلی شمرده میشد و ادیان جَین و بودا که در این مقطع از درون آیین هندو زاده شدند، در پی حل این مشکل بودند. (24)
اندیشههای ماندگار
از ابتدای ورود آریاییان به هند تا پایان عصر «اوپهنیشدها» را «عصر ودایی» میخوانند. از این زمان به بعد در تاریخ آیین هندو چند اندیشه برجای ماند. در این دوره ودهها، براهمنهها، آرنیکهها و اوپهنیشدها نیز همواره به عنوان متونی مقدس مورد احترام بودهاند؛ افزون بر این، نظام طبقاتی و اندیشههای کرمه و تناسخ نیز در تاریخ این آیین باقی ماندند.منابعی برای مطالعه بیشتر
1. شایگان، داریوش، «ادیان و مکتبهای فلسفی هند»، ج 1، فصل 3.2. سن، ک.م، «هندوئیسم»، فصل 10.
3. بی. ناس، جان، «تاریخ جامع ادیان»، ص 146-130.
4. هیوم، رابرت.ا، «ادیان زنده جهان»، ص 43-47.
5. شاتوک، سیبل، «آیین هندو»، ص 45-52.
پینوشتها:
1- کاهن یا روحانی در ادیان کسی است که اعمال خاصی را باید او انجام دهد یا به واسطه او انجام گیرد و او باید نسبت به عملی که انجام میدهد علم داشته باشد. همچنین اموال خاصی در دین برای ارتزاق او تعریف شده است. کاهن یا روحانی در برخی از ادیان از نژاد و خاندان خاصی است مانند آیین هندو و یهودیت و در برخی از ادیان در مراسم خاصی به این مقام نصب میشود مانند مسیحیت کاتولیک. در عموم ادیان عالم دین غیر از کاهن یا روحانی است. تنها دینی که کاهن یا روحانی ندارد و تنها عالم دین دارد اسلام است.
2- Brahman.
3- ر. ک. هیوم، رابرت؛ «ادیان زنده جهان»، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1362، ص 44.
4- Aranyakas.
5- Kaste.
6- Kastrias.
7- Vaisas.
8- Shudras.
9- همان، ص 44؛ بی ناس، جان، همان، ص 147-146؛ سن. ک. م. همان ص 36-37.
10- K. Klostermaler, Klaus, A Concise Encyclopedia of Hindduism, p.130.
11- Manu.
12- شایگان، داریوش، همان، ج 1، ص 86-87؛ هیوم، رابرت، همان، ص 44 و 48.
13- Vedanta.
14- ر. ک. بی. ناس. جان، همان، ص 149-148، شاتوک سیبل، همان، ص 45.
15- Maya.
16- این برداشت غالب است؛ به عبارت دیگر در اوپه نیشدها کثرت واقعیت دارد، اما اصیل نیست و اصالت از آن وحدت داشت. (اسمارت نینیان، «زمینههای بحث فلسفی در آیین هندو»، ترجمه علی موحدیان عطار، فصلنامه هفت آسمان، شماره 2، ص 215-225).
17- چاندوگیه، اوپه نیشد، متون مقدس هندویی، ص 172-173، به نقل از: سن، ک. م. هندوئیسم، ص 68-69.
18- ر. ک. شایگان، داریوش، همان، ج 1، ص 110-112.
19- Samsara.
20- Nirvana.
21- Karma.
22- ر. ک. شاتوک، سیبل، همان، ص 48.
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1394)، ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.